پیشینه تعامل و روابط اقتصادی در جهان: جهان همان طور که گفته شد، در جهان امروز همه کشورها ناگزیر به مبادله و تجارت اند، اما نکته مهم این است که همه نواحی و کشورها دراقتصاد جهانی موقعیت یکسانی ندارند و جایگاه آنها متفاوت است. این جایگاه متفاوت، تأثیرات زیادی در زندگی مردم کشورهای مختلف میگذارد.
برای آنکه به وضعیت نابرابر نواحی در اقتصاد جهانی امروز بهتر پی ببریم، باید به پیشینه تعامل و روابط اقتصادی در جهان توجه کنیم؛ همان طور که در درس تاریخ مطالعه کرده اید،در گذشته های دور، تجارت بیشتر در سطح محلی صورت می گرفت. به تدریج، با ایجاد راه ها و کاروان سراها و استفاده از چارپایان و کاروان ها، مبادله کالاها در نواحی دوردست گسترش یافت. سپس، با پیشرفت هایی که در ساخت کشتی ها حاصل شد، میزان مبادلات تجاری بیننواحی مختلف افزایش یافت. شبکه راه های به هم پیوسته جاده ابریشم که تا قرن پانزدهم میلادی شکل گرفت، بزرگ ترین شبکه دادو ستدجهانی بود که از طریق مسیری طولانی، شرق وغرب جهان آن روز را، از چین در شرق آسیا تا اروپا در کنار دریای مدیترانه، در بر می گرفت.
با ورود به عصر اکتشافات جغرافیایی و پیشرفت در دریانوردی در قرن های پانزدهم و شانزدهم میلادی،اروپاییان به سرزمین هایی نو در امریکا و اقیانوسیه دست یافتند و با تصرف بخش هایی ازآسیا، افریقا وامریکای جنوبی و ایجاد مستعمرات، به استخراج وغارت منابع طبیعی آنها پرداختند. از قرن هجدهم، با وقوع انقلاب صنعتی، استعمارگری اروپایی ها در جهان گسترش یافت. در این دوره، کارخانه های انگلستان و دیگرکشورهای اروپایی برای تولید کالاهای صنعتی به مواد اولیه و خام نیاز داشتند و استعمارگران اروپایی با تسلط بر نواحی مختلف جهان، منابع و مواد اولیه گران بها مانند طلا و الماس، نفت، چوب و دیگر مواد معدنی را به کشورهای خود سرازیر کردند.
درنظر بگیرید که کشور وسیعی مانند هند مدت چند قرن، مستعمره انگلستان بود، کشور کوچکی چون هلند،سا ل ها سرزمین وسیع و زرخیز اندونزی را در سیطره خود گرفته بود، کشور بلژیک سا ل ها کنگو را غارت وچپاول کرد و الجزایر سال ها مستعمره فرانسه بود. البته کشورهای استعمارگردر سایر نواحی جهان نیز، کهرسماً مستعمره آنها نبودند، از طریق فشار بر حکومت ها یا دخالت های نظامی، امتیازاتی به نفع خود میگرفتند. این ثروت رایگان و ارزان از عوامل مهم رشد سریع کشورهای اروپایی بود.
پس از جنگ های جهانی اول و دوم، نهضت های استقالل طلبانه در کشورهای مستعمره بیشتر شد و به تدریج، کشورهای مستعمره به استقلال دست یافتند و به عضویت سازمان ملل متحد درآمدند. بدین ترتیب، دوره استعمار کهن که در آن قدرت نظامی و اشغال سرزمین ها اهمیت ویژه ای داشت، به پایان رسید اما رابطه نابرابر اقتصادی بین نواحی جهان همچنان ادامه پیدا کرد و شکل های جدیدی به خود گرفت.
عوامل مانع پیشرفت صنعتی و اقتصادی کشورهای کمتر توسعه یافته صنعتی:
1-عوامل خارجی : که همان استعمار و تسلط کشورهای قدرتمند و سلطه گر براین کشورهاست.
2- عوامل داخلی : مانند حکومت های مستبد و وابسته در این کشورها که به منافع ملی و پیشرفت کشور خود بی توجه بوده اند ، نا آگاهی و بی سوادی مردم، جنگ ها وکشمکش های داخلی و نداشتن اتحاد، خود باوری و ایمان و اراده و پشتکار برای تغییر وضع موجود
پس از جنگ جهانی دوم، کشورهای جهان به دو بلوک غرب (کشورهای سرمایه داری امریکا واروپای غربی)و بلوک شرق (کشورهای کمونیستی شوروی سابق، چین و اروپای شرقی)تقسیم شدند. جنگ های جهانی اول و دوم خسارت های زیادی به کشورهای سرمایه داری صنعتی زد.
این کشورها و در رأس آنها امریکا برای بهره برداری از منابع سرزمین های دیگر و همچنین جلوگیری از گسترش کمونیسم، وارد مرحله تاز ه ای شدند و آن مرحله صدور سرمایه علاوه برصدور کالا بود؛ به این ترتیب که علاوه بر وارد کردن فشارهای سیاسی به حکومت ها، به سرمایه گذاری و ایجاد کارخانه های مونتاژ در دیگر نقاط جهان و بهره کشی از آنها اقدام کردند. البته،در این مرحله کشورهایی که از نظرعلم و فناوری صنعتی عقب مانده بودند، همچنان به فروش منابع و مواد اولیه و خام، و خرید و واردات کالاهای کارخانه ای از کشورهای پیشرفته صنعتی ادامه دادند.
یکی از مهم ترین ویژگی های این دوره، گسترش شرکت های چندملیتی بود.
شرکت های چندملیتی نقش مهمی در تجارت جهانی دارند. همان طور که پیش تر گفته شد، شعبه اصلی این شرکت ها در کشورهای پیشرفته صنعتی(مادر) است و طراحی و فناوری علمی اصلی تولید در کشور مادر صورت می گیرد. شرکت های چند ملیتی شعبه هایی نظیر کارخانه های مونتاژ یا شرکت های وابسته در کشورهای دیگر ایجاد می کنند تا بتوانند کالاها و خدمات خود را در آن کشورها تولیدکنند و به فروشبرسانند.
به عبارت دیگر، شرکت های چندملیتی از شرکت های محلی در کشورهای میزبان برای تولید یا فروش کالاهاو خدمات خود استفاده می کنند.
در هفتاد سال اخیر، صنایع و بانک های ایالات متحده امریکا، اروپای غربی و ژاپن به شکل قابل توجهی در دیگر مناطق جهان، سرمایه گذاری کرده اند. ایالات متحده امریکا برای تشویق شرکت های خود به سرمایه گذاری در خارج از کشور، به آنها کمک های مالی وحمایتی کرده است.
1- با احداث کارخانه یا شرکت در کشورهای دیگر از منابع طبیعی آن نواحی استفاده می کنند؛
2- این که از نیروی کار ارزان قیمت این نواحی برخوردار می شوند
3- درکشورهای کمترتوسعه یافته صنعتی، نظام مالیاتی و بیمه کارگران و قوانین و مقررات زیست محیطی، چندان جدی و سخت نیست، فعالیت شرکت های چندملیتی در این گونه کشورها، آسان تر و ارزان تر تمام می شود.
شرکت های چندملیتی به دنبال افزایش فروش و سود خود هستند و به منافع کشورهای میزبان چندان توجهی ندارند. این شرکت ها گاه انحصار تولید یک کالا را در دست می گیرند و کارخانه های داخلی کشورها را از دوررقابت، خارج می کنند و موجب ورشکستگی آنها می شوند. در این صورت، وابستگی نواحی به کشورهای توسعه یافته صنعتی بیشتر می شود.