گویند که بطّی در آب روشناییِ ستاره میدید. پنداشت که ماهی است؛ قصدی میکرد تا بگیرد و هیچ نمییافت.
قلمرو فکری:
میگویند که مرغابیای در آب روشنایی ستاره می دید. فکر کرد که ماهی است؛ تلاش میکرد تا آن را بگیرد اما هیچ ماهی پیدا نمیکرد.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
بط |
مرغابی |
پنداشت |
گمان کرد |
قصد کردن |
خواستن، تکاپو |
نمی یافت |
بدست نمی آورد |
گویند که بطی در آب روشنایی میدید ß جمله مرکب:
پنداشت که ماهی است ß جمله مرکب
قصدی میکرد تا بگیرد ß جمله مرکب:
و هیچ نمییافت ß جمله ساده:
و ß حرف پیوند همپایه ساز
هیچ ß ضمیر مبهم، مفعول
نمی یافت ß فعل تام، ماضی استمراری منفی، گذرا به مفعول
قلمرو ادبی:
بط ß نماد انسان های خام
روشنایی ß استعاره از امید بیهوده
ماهی ß استعاره از نتیجه مطلوب
چون بارها بیاموزد و حاصلی ندید، فروگذاشت.
قلمرو فکری:
چون بارها تلاش کرد و نتیجهای نگرفت، از آن کار صرف نظر کرد.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
بیازمود |
امتحان کرد |
حاصل |
فایده، سود، نتیجه |
فروگذاشت |
رها کرد |
چون بارها بیازمود و حاصلی ندید، فروگذاشت ß جمله مرکب:
قلمرو ادبی:
فروگذاشتن ß کنایه از ناامید شدن و رها کردن
دیگر روز هرگاه که ماهی بدیدی، گمان بردی که همان روشنایی است؛ قصدی نپیوستی و ثمرات این تجربت آن بود که همه روز گرسنه بماند.
قلمرو فکری:
از روزهای بعد هر بار واقعا در آب رودخانه ماهی میدید، گمان میکرد (مثل دفعه های قبل) باز هم نور است نه ماهی؛ پس دیگر تلاشی برای شکار ماهی نمیکرد، و نتیجهی این تجربه [از روی نادانی] این بود که هر روز گرسنه میماند!
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
دیگر روز |
روز دیگر |
بدیدی |
میدید |
گمان بردی |
گمان میکرد |
قصد پیوستن |
قصد کردن |
ثمرت |
ثمره، فایده، نتیجه |
تجربت |
تجربه |
دیگر روز هر گاه که ماهی بدیدی، گمان بردی که همان روشنایی است ß جمله مرکب:
قصدی نپیوستی ß جمله ساده:
و ثمرت این تجربت آن بود که همه روز گرسنه بماند ß جمله مرکب:
قلمرو ادبی:
گمان و همان ß جناس
ثمرت و تجربت ß سجع