صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن
دانلود اپلیکیشن

پاسخ به تمامی سوالات فصل نوشته را ویرایش کنیم - حل المسائل فصل 8 نوشته را ویرایش کنیم - گام به گام 1401 کتاب نگارش نهم - گام به گام کتاب نگارش نهم مطابق با آخرین تغییرات کتب درسی



فعالیت های نگارشی صفحه 103 درس نوشته را ویرایش کنیم نگارش نهم

پاسخ فعالیت های نگارشی صفحه 103 درس 8

جواب فعالیت های نگارشی صفحه 103 درس 8 نگارش نهم

1. به نظر شما چه بخش هايي از نوشتة زير، قابل ويرايش است؟ آنها را فقط مشخّص كنيد.

 

زندگي كردن، خودش يك صحنة نمايش است. در نمايش زندگي ، جهان سحنه و ما بازيگر هستيم.

از روزي كه پا بر صحنة نمايش زندگي مي گذاريم، مجبوريم نقش هاي مختلفي را بپذيريم؛ نقش

كودك دبستاني، يه نوجوان فرز و فعّال، فرزندي پر افتخار براي خانواده، همسري پرتلاش و وفادار،

پدر يا مادري دلسوز و مهربان، يك شهروند منظم و مسئول، نقش يه آدم پيروز، يه آدم

شكست خورده و هزاران نقش ديگر.

در نمايش زندگي، شايد خودِ نقش ، مهم نيس، مهم اجراي موفق نقش است . وقتي شكست

مي خوريم، نقش آدم شكت خورده را طوري پيش ببريم كه به پيروزي ختم بشه. وقتي پيروز

مي شيم، خوشحال باشيم ؛ ولي نقش را جوري پيش ببريم كه اخلاقو جوانمردي را از ياد نبرند.

هنرمند واقعي كسي است كه در نمايش زندگي ايفاي نقش كند. در اوج قدرت، دست افتاده اي

را بگيرد. در زمان افتادگي، بزرگي و بلند نظري خود را از ياد نبرد. گاهاً فرياد برآورد و گاهاً

سكوت كند.

بر صحنة طويل و بزرگ وسيع و پهن زندگي، نقش هاي زيادي پيش مي آيد كه ما مجبوريم به

پذيرفتن آن نقش ها. برخي نقش ها را هم مجبور به پذيرفتن آن نيستيم.

 

2. نوشتة زير را ويرايش و سپس پاك نويس کنید.

شبی یک هواپیمای دو موتوره در آسمان نیوجرسی پرواز می کرد که ناگهان، دستگاه مولد اکسیژه

آن، با صدای گوشخراشی منفجر کرد. هواپیما پنج سرنشین داشت.

ا. خلبان. 2. دالایی لاما (برنده صلح نوبل)، 3. ش یکل اونیل (باز کین بسکتبال مشهور در

امر کیا)، 4. بیل گیتس (طراح و رئیس سابق ما کیروسافت) 5. یک جوان كم سنّ وسال.

هواپیما داشت سقوط می کند که خلبان پرید توی قسمت مسافرها و گفت: « آقایون، هواپیما دارد

سقوط می کند. ما فقط چهارتا چطر نجات داریم که یکی اش هم مال من است. بعد، درِ هواپیما

را باز کرد و با چتر نجاتش بیرون پرید

بعد از خلبان، شکیل اونیل، از جا پرید و گفت: « آقایان، من مشهورترین ورزشکار دنیا هستم،

جهان به ورزش کارهای بزرگ واقعاً احتیاز دارد، پس یکی از این چترها به من می رسد» بعد یکی

از سه چتر باقی مانده را قاپید و خودش را از درِ هواپیما پرت کرد بیرون».

در همین موقع بیل گیتس با دستپاچگی از جا بلند شد و با حالت التماس گفت آقایان، من

باهوش ترین آدم روی کره زمین هستم، دنیا به آدم های باهوش احتیاج دارد. آن وقت بسته ای

را قاپید و از هواپیما بیرون جُست

حالا فقط یک چتر باقی مانده بود. دلایی لاما و جوان كم سنّ و سال نگاهی به همدیگر کردند؛ امّا

چیزی نگفتند. بالاخره دلایی لاما به حرف آمد و گفت: « پسرم من عمر خودم را کرده ام. و شیرینی

زندگی را چشیده ام، ولی تو هنوز جوان هستی، چتر نجات را بردار و بپر بیرون. من توی هواپیما

می مانم اما جوان كم سنّ و سال با خونسردی لبخندی زد و گفت : «غصّه نخور پدرجان، ما اکنون

دو تا چتر نجات داریم؛ چون با هوش ترین آدم روی کره زمین، اشتباهی کوله پشتی مرا برداشت و

بیرون پرید»

 

1. زندگي كردن، خودش يك صحنة نمايش است. در نمايش زندگي ، جهان «سحنه» و ما بازيگر هستيم.

از روزي كه پا بر صحنة نمايش زندگي مي گذاريم، مجبوريم نقش هاي مختلفي را بپذيريم؛ نقش

كودك دبستاني، «يه» نوجوان فرز و فعّال، فرزندي پر افتخار براي خانواده، همسري پرتلاش و

وفادار، پدر يا مادري دلسوز و مهربان، يك شهروند منظم و مسئول، نقش«يه» آدم پيروز، «يه»

آدم شكست خورده و هزاران نقش ديگر.

در نمايش زندگي، شايد خودِ نقش ، مهم «نيس»، مهم اجراي موفق نقش است . وقتي شكست

مي خوريم، نقش آدم «شكت» خورده را طوري پيش ببريم كه به پيروزي ختم «بشه». وقتي پيروز

«مي شيم»، خوشحال باشيم ؛ ولي نقش را «جوري» پيش ببريم كه اخلاقو جوانمردي را از ياد نبرند.

هنرمند واقعي كسي است كه در نمايش زندگي ايفاي نقش كند. در اوج قدرت، دست افتاده اي

را بگيرد. در زمان افتادگي، بزرگي و بلند نظري خود را از ياد نبرد. «گاهاً» فرياد برآورد و «گاهاً»

سكوت كند.

بر صحنة طويل و «بزرگ وسيع» و پهن زندگي، نقش هاي زيادي پيش مي آيد كه ما «مجبوريم»

به پذيرفتن «آن» نقش ها. برخي نقش ها را هم مجبور به پذيرفتن «آن» نيستيم.

 

2. شبی یک هواپیمای دو موتوره در آسمان نیوجرسی پرواز می کرد که ناگهان، دستگاه مولد

«اکسیژن» آن، با صدای گوشخراشی منفجر «شد». هواپیما پنج سرنشین داشت.

ا. خلبان. 2. دالایی لاما (برنده صلح نوبل)، 3. ش یکل اونیل (باز کین بسکتبال مشهور در

امر کیا)، 4. بیل گیتس (طراح و رئیس سابق ما کیروسافت) 5. یک جوان كم سنّ وسال.

هواپیما داشت سقوط «می کرد» که خلبان پرید «داخل» قسمت «مسافران» و گفت: « «آقایان»،

هواپیما دارد سقوط می کند. ما فقط چهارتا «چتر» نجات داریم که یکی هم مال من است. بعد،

درِ هواپیما را باز کرد و با چتر نجاتش بیرون پرید

بعد از خلبان، شکیل اونیل، از جا پرید و گفت: « آقایان، من مشهورترین ورزشکار دنیا هستم،

جهان به «ورزشکارهای» بزرگ واقعاً «احتیاج» دارد، پس یکی از این چترها به من می رسد» بعد

یکی از سه چتر باقی مانده را «گرفت» و خودش را از درِ هواپیما «به بیرون پرت کرد» ».

در همین موقع بیل گیتس با دستپاچگی از جا بلند شد و با حالت التماس گفت آقایان، من

 

باهوش ترین آدم روی کره زمین هستم، دنیا به آدم های باهوش احتیاج دارد. آن وقت بسته ای

را قاپید و از هواپیما بیرون «جَست» حالا فقط یک چتر باقی مانده بود. «دالایی» لاما و جوان كم

سنّ و سال نگاهی به همدیگر کردند؛ امّا چیزی نگفتند. بالاخره «دالایی» لاما به حرف آمد و گفت:

«پسرم من عمر خودم را کرده ام. و شیرینی زندگی را چشیده ام، ولی تو هنوز جوان هستی، چتر

نجات را بردار و بپر بیرون. من «داخل» هواپیما می مانم اما جوان كم سنّ و سال با خونسردی

لبخندی زد و گفت : «غصّه نخور پدرجان، ما اکنون دو تا چتر نجات داریم؛ چون با هوش ترین

آدم روی کره زمین، اشتباهی کوله پشتی مرا برداشت و بیرون پرید»



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه نهم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه نهم
  • گام به گام تمامی دروس پایه نهم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه نهم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه نهم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه نهم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه نهم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه نهم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



درست نویسی صفحه 106 درس نوشته را ویرایش کنیم نگارش نهم

پاسخ درست نویسی صفحه 106 درس 8

جواب درست نویسی صفحه 106 درس 8 نگارش نهم

جمله هاي زير را ويرايش كنيد:

الف) پس از نوشتنِ تكاليفِ فراوانِ درسِ رياضيِ ، سراغ خواندن شعر رفتم.

ب) به دليلِ طولاني شدنِ سرماي فصلِ زمستانِ سردِ امسال، آمدن بهار به تأخير افتاد.

 

الف) پس از نوشتنِ تكاليفِ رياضيِ ، سراغ خواندن شعر رفتم.

چون تكاليفِ درسِ رياضيِ فراوان بود، پس از نوشتنِ آن، سراغ خواندن شعر رفتم.

ب) امسال به دليلِ طولاني شدنِ فصلِ زمستان، آمدن بهار به تأخير افتاد.

چون زمستان امسال طولاني شد، آمدن بهار به تأخير افتاد.





حکایت نگاری صفحه 107 درس نوشته را ویرایش کنیم نگارش نهم

پاسخ حکایت نگاری صفحه 107 درس 8

جواب حکایت نگاری صفحه 107 درس 8 نگارش نهم

حكايت زير را بخوانيد و به زبان ساده، باز نويسي كنيد:

شخصی به عیادت مریضی رفت. بسیار بنشست و نقل ها کرد.

در آخر از مریض پرسید: «از چه دردی می نالی؟»

بیمار گفت: «از زیاد نشستن تو».

باز نویسی: ..........................................................................................

باز نویسی:

شخصی به عیادت دوستش که بیمار بود، رفت. وقتی او را دید، به یاد خاطرات گذشته افتاد و حکایت های فراوانی از گذشته یادآوری کرد. عیادتش طولانی شد و بیمار بسیار خسته و ناراحت شد. در پایان از دوستش پرسید: «چه دردی بیشتر تو را آزار می دهد؟» بیمار پاسخ داد: «نشستن طولانی تو مرا آزار می دهد.»






محتوا مورد پسند بوده است ؟

2.34 - 9 رای