سجع به معنی آواز کبوتر است و در اصطلاح سخن شناسان، آوردن واژه هایی است ( واژه های سجع ) در آخر
جمله های منثور به شکلی که دو واژه در واج های پایانی و یا وزن و یا هر دوی آن ها یکسان باشند.
به عبارت ساده تر:
به آهنگ برخاسته از کلمات مسجع، سجع می گویند.
به جمله هایی که دارای آرایه ی سجع باشند مسجّع و به این عمل تسجیع می گویند.
مثال
1 - ای عزیز، در رعایت دل ها کوش و عیب کسان می پوش (خواجه عبدالله انصاری (
2 - جان ما را صفای خود ده و دل ما را هوای خود ده (خواجه عبدالله انصاری (
3 - منّت خدای را عّزوجّل که طاعتش موجب قربت است و به شکراندرش مزید نعمت (گلستان (
4 - هرنفسی که فرو می رود ممّد حیات است و چون برمی آید مفّرح ذات (گلستان)
توضیح: درعبارات بالا، کوش و می پوش ، صفا و هوا، قربت و نعمت، حیات و ذات، واژه های سجع به شمار می
آید.
مطرف : هرگاه کلماتی آورده شود که در واج های آخر یکسان باشند ولی هم وزن نباشند، این نوع سجع را
« سجع مطرف » گویند.
:متوازن : هرگاه کلماتی آورده شود که فقط هموزن باشند و در حرف آخر اختلاف داشته باشند« سجع متوازن »
نامیده میشود.
متوازی : هر گاه کلماتی آورده شود که هم هموزن و هم واج پایانی آنها یکی باشد « سجع متوازی » وجود دارد.
1- ارزش موسیقایی سجع متوازی از همه بیشتر و ارزش موسیقایی سجع متوازن از همه کمتر است.
2- سجع هم در نثر و هم در شعر کاربرد دارد. فایده ی آن ایجاد موسیقی در نثر و افزایش موسیقی در شعر است.