درسنامه کامل عربی نهم فصل 3 جِسْرُ الصَّداقَةِ
تعداد بازدید : 3.74Mخلاصه نکات عربی نهم فصل 3 جِسْرُ الصَّداقَةِ - درسنامه شب امتحان عربی نهم فصل 3 جِسْرُ الصَّداقَةِ - جزوه شب امتحان عربی نهم نوبت اول فصل 3 جِسْرُ الصَّداقَةِ
متون درس «جِسْرُ الصَّداقَةِ» و معنی
متون درس «جِسْرُ الصَّداقَةِ» و معنی:
جِسْرُ الصَّداقَةِ
پل دوستی
کانَ حميدٌ وَ سعيدٌ أَخَوَينِ في مَزْرَعَةِ قَمْحٍ؛ في أَحَدِ الْأَيّامِ وَقَعَتْ عَداوَةٌ بَيْنَهُما وَ غَضِبَ الْأَخُ الْأَکْبَرُ «حَميدٌ» عَلَی الْأَخِ الْأَصْغَرِ «سَعيدٍ» وَ قالَ لَهُ: «اُخْرُجْ مِنْ مَزرَعَتي» وَ قالَتْ زَوجَةُ حميدٍ لِزَوجَةِ سعيدٍ: «اُخْرُجي مِنْ بَيتِنا.»
حمید و سعید دو برادر در مزرعه گندم بودند؛ در یکی از روزها دشمنی بین آن ها در گرفت و حمید برادر بزرگتر بر سعید برادر کوچکتر خشمگین شد و به او گفت: «از مزرعه من خارج شو.» و همسر حمید به همسر سعید گفت: «از خانه ما خارج شو»
في صَباحِ أَحَدِ الْأَيّامِ طَرَقَ رَجُلٌ بابَ بَيْتِ حميدٍ؛ عِنْدَما فَتَحَ حميدٌ بابَ الْبَيتِ؛ شاهَدَ نَجّاراً؛ فَسَأَلَهُ: «ماذا تَطْلُبُ مِنّي؟»
در صبح روزی دیگر مردی درِ خانه حمید را کوبید؛ زمانی که حمید درِ خانه را باز کرد؛ نجّاری را دید؛ پس از او پرسید: «از من چه درخواستی داری؟!»
أَجابَ النَّجّارُ: «أَبْحَثُ عَنْ عَمَلٍ؛ هَل عِنْدَكَ عَمَلٌ؟»
نجّار گفت: «دنبال کاری می گردم. آیا نزد تو شغلی برای من است؟»
فَقالَ حميدٌ: «بِالتَّأکيد؛ عِندي مُشکِلَةٌ وَ حَلُّها بِيَدِ.»
پس حمید گفت: «قطعا مشکلی دارم که راه حلّ آن در دست توست.»
قالَ النَّجّارُ: «ما هيَ مُشکِلَتُكَ؟»
نجّار گفت: «مشکلت چیست؟»
أَجابَ حميدٌ: «ذٰلِكَ بَيتُ جاري؛ هوَ أَخي وَ عَدوّي؛ اُنْظُرْ إِلَی ذٰلِكَ النَّهْرِ؛ هوَ قَسَّمَ الْمَزرَعَةَ إِلَی نِصفَينِ بِذٰلِكَ النَّهرِ؛ إِنَّهُ حَفَرَ النَّهْرَ لِأَنَّهُ غَضْبانُ عَلَيَّ. عِندي أَخْشابٌ کَثيرَةٌ فِي الْمَخْزَنِ؛ رَجاءً، اِصْنَعْ جِداراً خَشَبيَّاً بَينَنا.»
حمید جواب داد: «آن خانه همسایه من است. او برادر و دشمن است؛ به آن رود بنگر، او مزرعه را توسط آن روز به دو قسمت مساوی تقسیم کرده است. او برای اینکه مرا عصبانی کند این رود را کنده است. من در انبار چوب فراوانی دارم. لطفا دیواری چوبی میان ما بساز.»
ثُمَّ قالَ لِلنَّجّارِ: «أَنا أَذْهَبُ إلَی السّوقِ وَ أَرجِعُ مَساءً» عِنْدَما رَجَعَ حميدٌ إِلَی مَزرَعَتِهِ مَساءً تَعَجَّبَ کَثيراً؛ النَّجّارُ ما صَنَعَ جِداراً؛ بَلْ صَنَعَ جِسْرا عَلَی النَّهْرِ؛ فَغَضِبَ حميدٌ وَ قالَ لِلنَّجّارِ: « ماذا فَعَلْتَ ؟! لِمَ صَنَعْتَ جِسْراً ؟!»
سپس به نجّار گفت: «من به بازار می روم و بعد از ظهر بر می گردم» زمانی که حمید بعد از ظهر به مزرعه برگشت. بسیار تعجّب کرد؛ نجّار دیواری نساخته بود بلکه یک پل بر رود ساخته بود پس حمید عصبانی شد و به نجاّر گفت : «چه کردی؟ چرا پل ساختی؟!»
في هٰذا الْوَقتِ وَصَلَ سعيدٌ وَ شاهَدَ جِسْراً فَحَسِبَ أَنَّ حميداً أَمَرَ بِصُنْعِ الْجِسْرِ؛ فَعَبَرَ الْجِسْرَ وَ بَدَأَ بِالْبُکاءِ وَ قبلَ أَخاهُ وَ اعْتَذَرَ؛ ذَهَبَ حميدٌ إلَی النَّجّارِ وَ شَکَرَہُ وَ قالَ: « أنتَ ضَيفي لِثَلاثَةِ أَيّامٍ»
در این زمان سعید رسید و پل را دید پس گمان کرد که همانا حمید دستور ساخت پل را داده است؛ پس از پل عبور کرد و شروع به گریه کرد و برادرش را بوسید و از او معذرت خواست؛ حمید به سوی نجّار رفت و از او تشکّر کرد و گفت: «تو برای سه روز مهمان من هستی»
اِعْتَذَرَ النَّجّارُ وَ قالَ: «جُسورٌ کَثيرَةٌ باقيَةٌ؛ عَلَيَّ الذَّهابُ لِصُنْعِها»
نجّار معذرت خواست و گفت: «پل های بسیار باقیست؛ بر من واجب است رفتن برای ساخت آنها.»
مِن کَلامِ رَسولِ اللّهِ (ص):
اِثْنانِ لا ینْظُرُ اللهُ إِلَیْهِما: قاطِعُ الرَّحِمِ وَ جارُ السّوءِ.
از سخنان پیامبر خدا (ص) است که می فرماید:
دو شخص هستند که خداوند به آن ها نظر نمی کند؛ برّنده پیوند خویشان و همسایه بد.
الاربعینات
عِندَ السّائِقِ فی مَسیرَهِ الْأَربَعینَ الْحُسَینیِّ |
|
نزد راننده در راهپیمایی اربعین حسینی |
|
– کَم أجُرَهُ نَفَرٍ واحِدٍ؟ |
– اَلْأُجرَهُ مَقطوعَهٌ. کَم نَفَراً أَنتُم؟ |
کرایه یک نفر چقدر هست؟ |
کرایه ثابت است. شما چند نفرید؟ |
– ثَلاثَهُ نَفَراتٍ. |
– أُجرَهُ کُلِّ نَفَرٍ خَمسَهٌ وَ عِشرونَ أَلفَ دینارٍ. |
سه نفر. |
کرایه هر نفر بیست و پنج هزار دینار است. |
– اَلْجَوُّ حارٌّ. رَجاءً، عَلَیکَ بِالْحَرَکَهِ یا سائِقُ . |
– عَلیٰ عَینی. |
هوا گرم است. لطفاً، ای آقای راننده لازم است حرکت کنی. |
به روی چشمم. |
– رَجاءً، شَغِّلِ الْمُکَیِّفَ. |
– اَلْمُکَیِّفُ مُعَطَّلٌ. |
لطفاً، کولر را روشن کن. |
کولر خراب است. |
– عَفواً؛ فَلا نَرکَبُ هٰذِهِ الْحافِلَهَ. |
– أَفتَحُ نَوافِذَ الْحافِلَهِ. |
ببخشید؛ پس سوار این اتوبوس نمی شویم. |
پنجره های اتوبوس را باز می کنم. |
– لا، نَحنُ نَنزِلُ. مَعذِرَهً. |
– لا بَأْسَ. |
نه، ما پیاده می شویم. معذرت می خواهیم. |
اشکالی ندارد. |
– رَجاءً، عَلَیکَ بِالْوُقوفِ فی مَکانٍ لِأَداءِ الصَّلاه وَ لِلِاستِراحَهِ. |
– عَلیٰ عَینی. |
لطفاً، لازم است در جایی برای نماز خواندن و استراحت کردن توقف کنید. |
به روی چشمم. |
– یا سائِقُ، أَینَ اَلْوُقوفُ وَ مَتیٰ؟ |
– فی أَحَدِ الْمَواکِبِ بَعدَ نِصفِ ساعَهٍ. |
ای آقای راننده، کجا توقف می کنید و چه موقع؟ |
در یکی از ایستگاههای خدمات رسانی بعد از نیم ساعت. |
– هَل توجَدُ مرَافِقُ صِحّیَّهٌ؟ |
– نَعَم، بِالتَّأکیدِ. |
آیا سرویس بهداشتی وجود دارد؟ |
بله، البته. |
– أَ تَعرِفُ دُعاءَ زیارَهٍ لِلْأَربَعینَ؟ |
– نَعَم، أَعرِفُ. هٰذا قِسمٌ مِن دُعاءِ زیارَهِ الْأَربَعینَ. |
آیا دعای زیارت أربعین را می دانی؟ |
بله، می دانم. این قسمتی از دعای زیارت أربعین است. |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه نهم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه نهم
- گام به گام تمامی دروس پایه نهم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه نهم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه نهم
- فلش کارت های آماده دروس پایه نهم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه نهم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه نهم
قواعد درس «جِسْرُ الصَّداقَةِ»
قواعد درس «جِسْرُ الصَّداقَةِ»:
انجام دادن کاری را خواستن.
فعل امر از فعل مضارع دوم شخص مفرد و دوم شخص جمع ساخته می شود.
مراحل ساخت فعل امر
1.حرف « تـَ » را از اول فعل مضارع برمی داریم.
2. به جای « تـَ » اِ ، اُ می گذاریم.
3. حرف آخر فعل مضارع را ساکن -ْ می کنیم. و اگرحرف آخر فعل مضارع حرف « ن » بود حذف می کنیم
اکنون از فعل های زیر فعل امر بسازید:
تَذهَبُ: اِذهَب تَذهَبینَ: اِذهَب
تَخرُجُ: اُخرُج تَخرُجینَ: اُخروج
تَجلِسُ:اِجلِس تَجلیسینَ:اِجلِس
جزوات جامع پایه نهم
جزوه جامع عربی نهم فصل 1 مُراجعَةُ دُروسِ الصَّفِّ السّابِعِ وَ الثّامِنِ
جزوه جامع عربی نهم فصل 2 اَلْعُبورُ الْآمِنُ
جزوه جامع عربی نهم فصل 3 جِسْرُ الصَّداقَةِ
جزوه جامع عربی نهم فصل 4 اَلصَّبْرُ مِفتاحُ الْفَرَجِ
جزوه جامع عربی نهم فصل 5 اَلرَّجاءُ
جزوه جامع عربی نهم فصل 6 تَغييرُ الْحَياةِ
جزوه جامع عربی نهم فصل 7 ثَمَرَةُ الْجِدِّ
جزوه جامع عربی نهم فصل 8 حِوارٌ بَينَ الزّائِرِ وَ سائِقِ سَيّارَةِ الْأُجْرَةِ
جزوه جامع عربی نهم فصل 9 نُصوصٌ حَوْلَ الصِّحَّةِ
جزوه جامع عربی نهم فصل 10 رِسالةُ الشَّهیدِ سُلَیماني
واژه نامه درس «جِسْرُ الصَّداقَةِ» و معنی
واژه نامه درس «جِسْرُ الصَّداقَةِ» و معنی:
عربی |
معنی |
أجرة |
کرايه، مَزد |
إخوان |
ياران، برادران «مفرد:أخ » |
اِعتَذَرَ |
معذرت خواست (مضارع : یَعتَذِرُ) |
أشعجَز |
ناتوان ترین |
توجدُ |
وجود دارد |
جَسر |
پُل «جمع : جُسور» |
حَسبَ |
پنداشت(مضارع : یَحسبُ) |
خَمسةٌ وَ عشرونَ أَلفاً |
بیست و پنج هزار |
رَجاءً |
لطفا «رَجاء : امید» |
رَجیم |
رانده شده |
شَغل |
روشن کن «ماضی : شَغلَ / مضارع : یُشغلُ» |
عَجَزَ |
ناتوان (مضارع : یَعجِزَ) |
عَدوّ |
دشمن «أَعداء» |
غَضِبَ |
خشمگین شد«مضارع : یَغضَبُ» |
غَضبان |
خشمگین |
قاطِعَ الرَّحِم |
بُرنده پیوند خویشان |
قَبَّل |
بوسید(مضارع : یُقَبِلُ) |
قَسَّمَ |
تقسیم کرد (مضارع یُقَسِّمُ) |
کَشَفَ |
آشکار کرد(مضارع : یَکشِفُ) |
لاَ نرکَبُ |
سوار نمی شویم «ماضی : رَکِبَ» |
مَخزن |
انبار«جمع : مخازِن» |
مَرافِقُ صِحیَّةٌ |
سرویس بهداشتی |
مُعطَّل |
خراب |
مُکیِّف |
کولر |