نصب اپلیکیشن

صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن

خلاصه نکات فارسی (1) فصل 6 مهر و وفا - درسنامه شب امتحان فارسی (1) فصل 6 مهر و وفا - جزوه شب امتحان فارسی (1) نوبت اول فصل 6 مهر و وفا



شعر «مهر و وفا» و معنی شعر

شعر «مهر و وفا» و معنی شعر:

درس ششم

مهر و وفا

  • شاعر: حافظ
  • قالب: غزل

 

هر آن که جانب اهل وفا نگه دارد                     خداش در همه حال از بلا نگه دارد

قلمرو فکری:

هر کس از وفاداران حمایت کند، همیشه و در هر شرایطی خداوند او را از بلا و آسیب حفظ می کند.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

اهل وفا

وفاداران

«ش» در «خداش» ß   نقش مفعول

بیت ß   2 جمله

در همه حال ß   نقش قید

جملۀ دوم شیوۀ بلاغی

قلمرو ادبی:

جانب کسی را نگه داشتن ß   کنایه از یاری و حمایت از او

تلمیح به «مَن یَتَوَکَّل عَلَی الله فَهُوَ حَسبُهُ»

واج آرایی حرف «ا»

مفهوم:

وفاداری سبب بلاگردانی می شود

حمایت و توجه به وفاداران

 

حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست                   که آشنا سخن آشنا نگه دارد

قلمرو فکری:

سخن عشق را جز در حضور و پیشگاه معشوق بر زبان نمی آورم؛ زیرا آشنا فقط راز آشنا را حفظ می کند.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

حدیث

ماجرا، روایت، سخن

دوست

محبوب و معشوق

حدیث دوست

سخن عشق

حضرت

حضور، پیشگاه

مگر

جز

بیت ß   2 جمله

دوست ß   نقش مضاف الیه

نقش دستوری «آشنا» به ترتیب ß   نهاد، مضاف الیه

حدیث و سخن ß   ترادُف

قلمرو ادبی:

حدیث و نگویم و سخن ß   مراعات نظیر

دوست و آشنا ß   آرایۀ تکرار (واژه آرایی)

مصراع اول ß   تضمین شعر سعدی

مفهوم:

هرکسی محرم اسرار نیست و نمی توان عشق را با هر کسی در میان گذاشت

فقط محرم اسرار!

 

دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای                 فرشته ‌ات به دو دست دعا نگه دارد

قلمرو فکری:

ای دل (انسان) طوری زندگی کن، اگر خطا و اشتباهی از تو سر زد؛ فرشتۀ آسمانی با دعا تو را از آسیب حفظ کند.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

معاش

زندگی، زیست، زندگانی کردن

«ــَـت» در «فرشته ات» ß   نقش مفعول

دلا ß   نقش منادا

بیت ß   4 جمله

قلمرو ادبی:

دلا ß   تشخیص و استعاره (یا مجاز)

بلغزد پای ß   کنایه از خطا و اشتباه کردن

پا و دست ß   تضاد و تناسب

مصراع دوم ß   تلمیح به فرشته ای که از انسان مراقبت می کند

بلغزد پای ß   ایهام:

  • 1- سُر خوردن
  • 2- خطا و اشتباه

نگه داشتن به دو دست ß   ایهام:

  • 1- دست به دعا بلند کردن
  • 2- کسی را با دست نگه داشتن

لغزیدن و نگه داشتن ß   تضاد

مفهوم:

مراقب گفتار و رفتار خود بودن

دعا کردن فرشتگان برای بخشودن انسان

 

گرت هواست که معشوق نگسلد پیمان             نگاه دار سر رشته تا نگه دارد

قلمرو فکری:

اگر آرزو داری که معشوق به عهد و پیمان خود وفا کند، به پیمان خود پایبند باش تا او نیز چنین کند.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

هوا

آرزو، هوس

نگسلد پیمان

پیمان شکنی نکند

رشته

رشتۀ محبّت

«ت» در «گرت» ß   نقش مضاف الیه (هوایت)

قلمرو ادبی:

رشته ß   استعاره از محبّت

سرِ رشته را نگه داشتن ß   کنایه از وفای به عهد

مصراع دوم ß   تلمیح به آیه دربارۀ وفای به عهد

مفهوم:

شرط وفادار بودن معشوق، وفاداری عاشق است

 

صبا بر آن سر زلف ار دل مرا بینی                     ز روی لطف بگویش که جا نگه دارد

قلمرو فکری:

باد بهاری! اگر دل مرا در پیچ و تاب زلف معشوق دیدی، از راه محبّت به او بگو همان جا بمان؛ زیرا جای خوبی است.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

صبا

بادی که از طرف شمال شرقی وزد؛ باد بهاری

ار

اگر

«ش» در «بگویش» ß   نقش متمم

بیت ß   4 جمله

قلمرو ادبی:

صبا ß   تشخیص، استعاره و نماد پیام رسانی میان عاشق و معشوق

جا نگه دارد ß   ایهام:

  • 1- جای خود را محکم بچسبد
  • 2- جا را برای من نگه دارد

روی ß   ایهام تناسب:

  • 1- هدف و نیت
  • 2- چهره و صورت (با واژۀ سر تناسب دارد)

مفهوم:

پیام رسانی باد صبا

مهربانی و محبّت به عاشق

 

چو گفتمش که دلم را نگاه دار چه گفت؟                       ز دست بنده چه خیزد خدا نگه دارد

قلمرو فکری:

وقتی به زلف یار گفتم که حمایتم کن، می دانی چه جوابی داد؟ گفت: از من کاری ساخته نیست، خدا باید نگه دارد.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

چو

وقتی که

«ش» در «گفتمش»:نقش متمم

بیت ß   5 جمله

ز دست بنده چه خیزد ß   پرسش انکاری

قلمرو ادبی:

دلم را نگه دار ß   کنایه از نرنجاندن و حمایت کردن

دست ß   مجاز از قدرت و توانایی

بنده ß   ایهام:

  • 1- بندۀ خدا
  • 2- من

مصراع دوم ß   تلمیح به آیۀ قرآن

مفهوم:

همۀ کارها را باید از خدا خواست

کاری از دست بندگان ساخته نیست

 

سر و زر و دل و جانم فدای آن یاری                   که حقّ صحبت مهر و وفا نگه دارد

قلمرو فکری:

تمام وجود و دارایی ام فدای معشوقی باشد که حق همنشینی و معاشرتِ با محبّت و وفاداری ما را فراموش نکند.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

زر

مال و ثروت

صحبت مهر و وفا

همنشینی عاشقانه

بیت ß   2 جمله به شیوۀ عادی

حذف فعل دعایی «باد» به معنای «باشد» در مصراع اول به قرینۀ معنایی

سر و زر و دل و جانم ß   گروه نهادی

فدا ß   نقش مسند

یار ß   نقش مضاف الیه

قلمرو ادبی:

سر و دل و جان:تناسب و مجاز از تمام وجود انسان

زر ß   مجاز از ثروت و دارایی

سر و زر ß   جناس ناقص اختلافی

مهر و وفا ß   ایهام:

  • 1- محبّت و وفاداری
  • 2- نام دو عاشق و معشوق قدیمی ایرانی

مفهوم:

فداکاری عاشق به ویژه در راه معشوق وفادار و مهربان

جانبازی و پاک بازی عاشق

 

غبار راهگذارت کجاست تا حافظ                        به یادگار نسیم صبا نگه دارد

قلمرو فکری:

گَرد و غبار راهی که بر آن قدم گذاشته ای کجاست تا حافظ، آن را به عنوان یادگاری از باد صبا برای خود نگه دارد.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

راهگذار

گذرگاه، محل عبور

نسیم صبا

نسیم صبحگاهی

بیت ß   2 جمله

«ت» در «راهگذارت» ß   نقش مضاف الیه

قلمرو ادبی:

یادگاری از باد صبا ß   تشخیص و استعاره

صبا ß   نماد پیام رسانی میان عاشق و معشوق

حافظ ß   آرایۀ تخلص

مفهوم:

عاشق، طالبِ خاکِ پایِ معشوق است



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه (1)
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (1)
  • گام به گام تمامی دروس پایه (1)
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (1)
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (1)
  • فلش کارت های آماده دروس پایه (1)
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (1)
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (1)

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



متن «گنج حکمت: حقّۀ راز» و معنی متن

متن «گنج حکمت: حقّۀ راز» و معنی متن:

گنج حکمت

حقّۀ راز

  • نویسنده: محمّد بن منوّر
  • اثر: اسرار التّوحید

 

روزی یکی نزدیک شیخ آمد و گفت: «ای شیخ آمده ام تا از اسرار حق چیزی با من نمایی

شیخ گفت: «باز گرد تا فردا.» آن مرد بازگشت.

قلمرو فکری:

روزی کسی نزد پیشوای عارفان (ابوسعید ابوالخیر) آمد و گفت: ای شیخ آمده ام تا از رازهای خداوند، چیزی به من نشان بدهی. شیخ گفت: برگرد و تا فردا منتظر باش. آن مرد برگشت.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

اسرار

جمع سرّ، رازها

با من نمایی

به من نشان بدهی

شیخ

پیر، مرشد، پیشوای عارفان

شیخ ß   نقش منادا

 

شیخ بفرمود تا آن روز، موشی بگرفتند و در حقه کردند و سر حقه محکم کردند.

دیگر روز آن مرد باز آمد و گفت: «ای شیخ، آنچ وعده کرده ای، بگوی.»

شیخ بفرمود تا آن حقّه را به وی دادند و گفت: «زینهار، تا سر این حقه باز نکنی.»

قلمرو فکری:

شیخ دستور داد، آن روز موشی را گرفتند و در جعبه ای انداختند و درِ جعبه را محکم بستند. روز بعد آن مرد برگشت و گفت: ای شیخ! آن چیزی را که قول دادی، بگو. شیخ به مریدان گفت که آن جعبه را به او بدهند و گفت: مراقب باش که درِ این جعبه را باز نکنی.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

بفرمود

دستور داد

بازآمد

برگشت

آنچ

مخفّف آنچه، آن چیز

وعده کردی

قول دادی

زینهار

مراقب باش، آگاه باش

حُقّه

محفظۀ کوچکی که دری جداگانه دارد و برای نگهداری اشیای گرانبها به کار می رود، جعبه، صندوق

مفهوم:

انتظار وفای به عهد و پیمان

 

مرد حقه را برگرفت و به خانه رفت و سـودای آنش بگرفت که آیا در این حقه، چه سـرّ اسـت؟

هر چند صبر کرد نتوانست. سر حقّه باز کرد و موش بیرون جست و برفت.

قلمرو فکری:

مرد جعبه را برداشت و به خانه رفت و فکر و هوس دیدن محتوای جعبه، بر او غلبه کرد که چه رازی درون صندوق است؟ هرچه صبر کرد، نتوانست. درِ جعبه را باز کرد و موش بیرون پرید و رفت.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

سودا

اندیشه، هوس، عشق

سودای کاری گرفتن کسی را

کاری به سر کسی زدن

«ــَـش» در «آنش»:نقش متمّم

قلمرو ادبی:

سودای کاری گرفتن کسی را ß   کنایه از هوس کاری به سر کسی زدن

مفهوم:

کنجکاوی

افشای راز

 

مرد پیش شیخ آمد و گفت: «ای شیخ، من از تو سر خدای تعالی طلب کردم، تو موشی به من دادی؟»

شـیخ گفـت: «ای درویش، ما موشی در حقه به تـو دادیم، تـو پنهان نتوانسـتی داشت؛ سر خدای را بـا تو بگوییم، چگونه نگاه خواهی داشت؟!»

قلمرو فکری:

مرد پیش شیخ آمد و گفت: ای شیخ! من راز خدای بزرگ را از تو خواستم، چرا تو به من موشی دادی؟

شیخ گفت: ای زاهد! ما موشی در جعبه به تو دادیم و تو نتوانستی آن را پنهان کنی؛ اگر راز خدا را به تو بگوییم، چگونه می توانی آن را پنهان نگه داری؟

مفهوم:

هر کسی محرم اسرار نیست

نکوهش افشای راز و سرزنش افشاگر

راز را فقط به محرم می توان گفت





معنی واژگان درس «مهر و وفا»

معنی واژگان درس «مهر و وفا»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

اهل وفا

وفاداران

مگر

جز

حدیث

ماجرا، روایت، سخن

دوست

محبوب و معشوق

حدیث دوست

سخن عشق

حضرت

حضور، پیشگاه

هوا

آرزو، هوس

نگسلد پیمان

پیمان شکنی نکند

رشته

رشتۀ محبّت

ار

اگر

چو

وقتی که

سودا

اندیشه، هوس، عشق

زر

مال و ثروت

صحبت مهر و وفا

همنشینی عاشقانه

راهگذار

گذرگاه، محل عبور

نسیم صبا

نسیم صبحگاهی

اسرار

جمع سرّ، رازها

با من نمایی

به من نشان بدهی

بفرمود

دستور داد

بازآمد

برگشت

آنچ

مخفّف آنچه، آن چیز

وعده کردی

قول دادی

زینهار

مراقب باش، آگاه باش

شیخ

پیر، مرشد، پیشوای عارفان

معاش

زندگی، زیست، زندگانی کردن

صبا

بادی که از طرف شمال شرقی وزد؛ باد بهاری

حُقّه

محفظۀ کوچکی که دری جداگانه دارد و برای نگهداری اشیای گرانبها به کار می رود، جعبه، صندوق

سودای کاری گرفتن کسی را

کاری به سر کسی زدن





دانش زبانی: مفعول، متمم و مضاف الیه

دانش زبانی: مفعول، متمم و مضاف الیه:

دانش زبانی

مفعول، متمم و مضاف الیه

 

مفعول، متمم و مضاف الیه:

در جمله، ضمایر پیوسته (متّصل) در سه نوع نقش دستوری ظاهر می شوند:

الف) مفعول:

به عنوان مثال:

ای صبحدم، ببین که کجا می فرستمت             نزدیک آفتاب وفا می فرستمت

می فرستمت (تو را می فرستم)             ß        ــَـت (تو):مفعول

آنکه عمری می دویدم در پی او سو به سو                      ناگهانش یافتم با دل نشسته رو به رو

ناگهانش یافتم (او را یافتم)                   ß        ــَـش (او):مفعول

 

ب) متمّم:

به عنوان مثال:

گوش کن پند، ای پسر، وز بهر دنیا غم مخور                 گفتمت چون دُر حدیثی گر توانی داشت هوش

گفتمت (به تو گفتم)                 ß                    ــَـت (تو):متمّم

چو یار نیست به تسکین خلق نتوان زیست                   که دوستان اگرم دل دهند، جان ندهند

اگرم دل دهند (اگر به من دل دهند)    ß        ــَـم (به من):متمّم

 

پ) مضاف الیه:

به عنوان مثال:

حُسنت به اتّفاق ملاحت جهان گرفت                آری به اتّفاق جهان می توان گرفت

حُسنت (حُسن تو)                    ß                    ــَـت (تو):مضاف الیه

لاله دیدم، روی زیبای توام آمد به یاد               شعله دیدم، سرکشی های توام آمد به یاد

آمد به یادم (یادِ من)                 ß                    ــَـم (به من):مضاف الیه



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه (1)
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (1)
  • گام به گام تمامی دروس پایه (1)
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (1)
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (1)
  • فلش کارت های آماده دروس پایه (1)
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (1)
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (1)

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



دانش ادبی: ایهام

دانش ادبی: ایهام:

دانش ادبی

ایهام

ایهام:

هر گاه، در عبارت یا بیتی، یک کلمه ای به چند معنا به کار رود، آرایۀ «ایهام» پدید می آید. ایهام از ریشه «وهم» و به معنای «به تردید و گمان افکندن» است؛ همان طور که در مصراع «بی مهر رخت روز مرا نور نمانده است» کلمه «مهر» در دو معنای مختلف «خورشید» و «محبّت» به کار رفته است. به عنوان مثالی دیگر:

گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد                  گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید (حافظ)

واژۀ «بو» در این بیت ایهام دارد؛ زیرا هر دو معنای آن درست است:

  • 1- عطر و رایحه
  • 2- امید و آرزو





محتوا مورد پسند بوده است ؟

5 - 0 رای