نصب اپلیکیشن

صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن

خلاصه نکات فارسی (1) فصل 14 طوطی و بقّال - درسنامه شب امتحان فارسی (1) فصل 14 طوطی و بقّال - جزوه شب امتحان فارسی (1) نوبت اول فصل 14 طوطی و بقّال



شعر «طوطی و بقّال» و معنی شعر

درس چهاردهم

طوطی و بقّال

  • شاعر: مولانا
  • قالب: مثنوی
  • اثر: مثنوی معنوی (دفتر اول)
  • وزن (ویژۀ رشته انسانی): فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

 

بود بقالی و وی را طوطی ای                  خوش نوایی، سبز گویا طوطی ای

قلمرو فکری:

بقّالی بود که طوطی خوش آواز، سبز رنگ و سخنگویی داشت.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

وی

او

خوش نوا

خوش سخن

گویا

سخن گو

بیت ß   3 جمله

را ß   نشانه دارندگی و مالکیت

حذف فعل به قرینه لفظی؛ وی را طوطی بود

قلمرو ادبی:

را و گویا ß   قافیه (طوطی ای ß   ردیف)

«طوطی» ß   نماد انسان هایی است که شتاب زده و بر اساس ظاهر داوری می کنند

حرف «ی» و مصوّت «ی» ß   واج آرایی

 

در دکان بودی نگهبان دکان                  نکته گفتی با همه سوداگران

قلمرو فکری:

طوطی از دکان مراقبت می کرد و با مشتریان هم­ صحبت می شد و شوخی می کرد.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

بودی

می بود

نکته گفتن

شوخی کردن

سوداگر

آن که کارش داد و ستد است، بازرگان، تاجر

بیت ß   2 جمله

قلمرو ادبی:

دکان و سوداگران ß   قافیه

حروف «ن» و مصوّت «ا» ß   واج آرایی

 

در خطابِ آدمی ناطق بدی                    در نوای طوطیان، حاذق بدی

قلمرو فکری:

طوطی همانند انسان ها سخنگو بود و در نغمه خوانی بین طوطیان خوش آواز ترین بود.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

خطاب

رویاروی سخن گفتن

آدمی

انسان

ناطق

سخنگو، گویا

بُدی

می بود

نوا

نغمه و آواز

حاذق

ماهر، چیره دست

بیت ß   2 جمله

قلمرو ادبی:

ناطف و حاذق ß   قافیه (بُدی ß   ردیف)

مصوّت «ا» ß   واج آرایی

 

جست از صدر دکان، سویی گریخت                  شیشه های روغنِ گُل را بریخت

قلمرو فکری:

طوطی از بالای دکان پرید و به سمتی دیگر فرار کرد و در همین حال شیشه های روغن گل را بریخت.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

جستن

پریدن، جهیدن

صدر

بالا، سینه

گریخت

فرار کرد

بیت ß   2 جمله

قلمرو ادبی:

گریخت و بریخت ß   قافیه

گریخت و بریخت ß   جناس ناهمسان

 

از سوی خانه بیامد خواجه اش              بر دکان بنشست فارغ، خواجه وش

قلمرو فکری:

صاحب طوطی از خانه به مغازه آمد و با خیال آسوده و مثل سروران و بزرگان در مغازه نشست.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

خواجه

سرور، آقا

فارغ

آسوده

خواجه وش

کدخدامنش

وش

مانند

بیت ß   2 جمله

قلمرو ادبی:

خواجه اش و خواجه وش ß   قافیه

کلمه «خواجه» ß   واژه آرایی

خواجه وش ß   تشبیه

 

دید پر روغن دکان و جامه چرب             بر سرش زد، گشت طوطی کل ز ضرب

قلمرو فکری:

[اما ناگهان] بقال دید دکان پر از روغن است و لباسش چرب شده است. پس عصبانی شد و چنان بر سر طوطی کوبید که پرهای سر طوطی ریخت و کچل شد.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

جامه

پارچه

کَل

مخفّف کچل

گشت

شد

ضرب

زدن

بیت ß   3 جمله

مرجع «ش» در«سرش» ß   طوطی

قلمرو ادبی:

چرب و ضرب ß   قافیه

چرب و ضرب ß   جناس ناهمسان

کل ß   ایهام:

  • 1) کچل
  • 2) گنگ

حرف «ر» ß   واج آرایی

 

روزکی چندی سخن کوتاه کرد                مرد بقال از ندامت آه کرد

قلمرو فکری:

طوطی چند روزی سخن نگفت و مرد بقال از روی پشیمانی آه حسرت می کشید.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

روزک چندی

چند روز اندک

ندامت

پشیمانی، تأسف

بیت ß   2 جمله

حرف «ک» در «روزکی» ß   نشانه کمی و تقلیل

قلمرو ادبی:

کوتاه و آه ß   قافیه (کرد ß   ردیف)

سخن کوتاه کردن ß   کنایه از «سکوت کردن»

حرف «ک» ß   واج آرایی

 

ریش برمی کند و می گفت: ای دریغ                 کآفتاب نعمتم شد زیر میغ

قلمرو فکری:

خود را می زد و می گفت: «افسوس که آن طوطی زیبایم از بین رفت.» (از سخن گفتن افتاد). [طوطی ای که باعث رزق و روزی دکان من بود.]

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

دریغ

افسوس

شد

رفت

زیر

پشت

میغ

ابر

بیت ß   4 جمله

قلمرو ادبی:

دریغ و میغ ß   قافیه

کنایه ß   ریش بر کندن (پشیمان شدن و افسوس خوردن)

آفتاب نعمت ß   اضافه تشبیهی

آفتاب و میغ ß   تناسب، تضاد

آفتاب نعمتم شد زیر میغ ß   کنایه از «از دست دادن نعمت»

حرف «م» ß   واج آرایی

 

دست من بشکسته بودی آن زمان                     چون زدم من بر سر آن خوش زبان

قلمرو فکری:

ای کاش آن زمان که من بر سر طوطی خوش آوازم زدم، دستم می شکست.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

چون

هنگامی که

بیت ß   2 جمله

قلمرو ادبی:

زبان و زمان ß   قافیه

دست، سر و زبان ß   تناسب

زبان و زمان ß   جناس ناهمسان

زبان ß   مجاز از سخن

حروف «م» و «ن» ß   واج آرایی

کلمه «من» ß   واژه آرایی

پیام:

پشیمانی از کردار گذشته

 

هدیه ها می داد هر درویش را              تا بیابد نطق مرغِ خویش را

قلمرو فکری:

مرد بقّال به هر نیازمندی کمک می کرد تا شاید طوطی دوباره سخن بگوید.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

درویش

تهیدست، گدا

را

به

نطق

سخن گفتن

مرغ

پرنده

بیت ß   2 جمله

قلمرو ادبی:

درویش و خویش ß   قافیه (را ß   ردیف)

مصوّت «ا» ß   واج آرایی

 

بعدِ سه روز و سه شب، حیران و زار                   بر دکان بنشسته بد نومیدوار

قلمرو فکری:

بعد از سه شبانه روز سرگردان و ناامید و بیچاره با ناامیدی در دکّانش نشسته بود.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

زار

درمانده و ناتوان، بیچاره

بُد

بود

نومیدوار

با ناامیدی

وار

مانند

بیت ß   1 جمله

قلمرو ادبی:

زار و نومیدوار ß   قافیه

کلمه «سه» ß   واژه آرایی

روز و شب ß   تضاد

نومیدوار ß   تشبیه

 

می ‌نمود آن مرغ را هر گون شگِفت                  تا که باشد کاندر آید او به گُفت

قلمرو فکری:

بقّال برای طوطی کارهای شگفت انگیز انجام می داد (ادا و شکلک در می آورد) تا شاید پرنده اش آغاز به سخن گفتن کند.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

گون

گونه، نوع

را

به

شگفت

عجیب

اندر

در

گفت

سخن (اسم)

بیت ß   3 جمله

قلمرو ادبی:

شگِفت و گُفت ß   قافیه (قافیه عیب دار؛ رشته انسانی)

شگِفت و گُفت ß   شبه جناس

 

جولقیی ای سر برهنه می گذشت                      با سر بی مو، چو پشت طاس و طشت

قلمرو فکری:

گدایی سربرهنه از آن جا می گذشت که سرش مانند پشتِ طاس و تشت، صاف بود.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

سربرهنه

بی کلاه

طاس

کاسۀ مسی

جولقی

ژنده پوش و گدا و درویش

بیت ß   2 جمله

قلمرو ادبی:

می گذشت و طشت ß   قافیه

سر ß   واژه آرایی

سر و مو ß   تناسب

طاس و طشت ß   تناسب

چو پشت طاس و طشت ß   تشبیه

 

طوطی اندر گفت آمد در زمان                بانگ بر درویش زد  که هی فلان

قلمرو فکری:

طوطی بلافاصله شروع به سخن گفتن کرد و درویش را صدا زد که: ای فلانی!

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

گفت

سخن گفتن (اسم)

درزمان

بی درنگ

بانگ

فریاد

درویش

گدا، تهیدست

هی

هان، ای

بیت ß   3 جمله

قلمرو ادبی:

زمان و فلان ß   قافیه

 

از چه ای کل با کلان آمیختی؟               تو مگر از شیشه روغن ریختی؟

قلمرو فکری:

ای مرد کچل برای چه تو به کچلان پیوسته ای؟ آیا تو هم شیشه روغن را ریخته ای؟

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

کلان

کچل ها

آمیختی

معاشرت کردی

مگر

قید پرسش، آیا

از شیشه روغن

شیشۀ روغن

بیت ß   3 جمله

قلمرو ادبی:

آمیختی و ریختی ß   قافیه

 

از قیاسش خنده آمد خلق را                  کاو چو خود پنداشت صاحب دلق را

قلمرو فکری:

مردم از مقایسه طوطی خندیدند چون او مرد ژنده پوش را مثل خود تصور کرده بود.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

قیاس

سنجش، مقایسه

خلق

مردم

کو

که [زیرا] او

دلق

جامه پاره پاره

صاحب دلق

ژنده پوش

پنداشت

تصور کرد

بیت ß   2 جمله

قلمرو ادبی:

خلق و دلق ß   قافیه (را ß   ردیف)

دلق و خلق ß   جناس ناهمسان

تشبیه پنهان

 

کار پاکان را قیاس از خود مگیر              گرچه ماند در نبشتن شیر و شیر

قلمرو فکری:

رفتار انسان های پاک را با کار خودت مقایسه نکن (به خودت شبیه ندان که اشتباه است).

همان طور که شبیه دانستن دو کلمه‌ «شیر» درنده و «شیر» خوردنی که در نوشتن یکسان هستند، اما معنای آن ها بسیار از هم دور است، کار اشتباهی است.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

پاکان

انسان های پاک

مانستن

مانند بودن

ماندن

اقامت کردن

ماند

مانند باشد

نبشتن

نوشتن

بیت ß   2 جمله

قلمرو ادبی:

مگیر و شیر ß   قافیه

شیر و شیر ß   جناس همسان (شیر نخست: شیر خوردنی، شیر دوم: شیر بیشه)

 

جمله عالم زین سبب گمراه شد            کم کسی ز ابدال حق آگاه شد

قلمرو فکری:

مردم جهان از چنین سنجش ها و مقایسه های نادرستی به گمراهی افتادند. کمتر کسی هست که مردان حقّ را بشناسد و به جایگاه آن ها پی ببرد.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

جمله

همه

عالم

جهان

زین سبب

به این خاطر

ابدال

مردان کامل

بیت ß   2 جمله

قلمرو ادبی:

گمراه و آگاه ß   قافیه (شد ß   ردیف)

عالم ß   مجاز از مردم جهان

 

هر دو گون زنبور خوردند از محل                       لیک شد زان نیش و زین دیگر عسل

قلمرو فکری:

هر دو نوع زنبور (زنبور عسل و زنبور قرمز) از یک محل تغذیه می کنند، اما یکی تولید عسل می کند و دیگری نیش زهرآلود.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

گون

گونه

لیک

ولی

بیت ß   2 جمله

قلمرو ادبی:

محل و عسل ß   قافیه

نیش و عسل ß   تضاد

‌زان و زین ß   جناس

 

هر دو گون آهو گیا خوردند و آب                       زین یکی سرگین شد و ز آن مشک ناب

قلمرو فکری:

هر دو نوع آهو، آب و گیاه می خورند؛ امّا یک نوع آهو پشگل تولید می کند (آهوی معمولی) و دیگری (آهوی ختن) مُشک خالص.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

سرگین

فضله، پشگل

مشک

گونه ای عطر

ناب

خالص

بیت ß   2 جمله

قلمرو ادبی:

آب و ناب ß   قافیه

سرگین و مشک ß   تضاد

گیاه و آب ß   تناسب

آب و ناب ß   جناس ناهمسان

 

هر دو نی خوردند از یک آبخور               این یکی خالی و آن پر از شکر

قلمرو فکری:

هر دو نوع نی از یک آب، آبیاری می شوند؛ امّا یکی نیشکر می سازد و دیگری پوک می شود.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

آبخور

آبشخور، محلی که از آنجا آب بردارند

خالی

پوک

بیت ß   2 جمله

قلمرو ادبی:

آبخور و شکر ß   قافیه

خالی و پر ß   تضاد

 

صد هزاران زین چنین اشباه بین                       فرق شان هفتاد ساله راه بین

قلمرو فکری:

در این دنیا هزاران شباهت این چنینی وجود دارد، اما در باطن تفاوت آن ها بسیار است.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

اشباه

جمع شبه، مانندها، همانندان

بیت ß   2 جمله

قلمرو ادبی:

اشباه و راه ß   قافیه (بین ß   ردیف)

صد هزار ß   مجاز از بسیار فراوان

هفتاد ساله راه ß   کنایه از «فاصله فراوان و زیاد»

هزاران، هفتاد ß   تناسب

 

چون بسی ابلیس آدم روی هست                    پس به هر دستی نشاید داد دست

قلمرو فکری:

چون شیطان های انسان نمای زیادی وجود دارد، پس نباید به هر کس دست دوستی داد.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

بسی

بسیاری

ابلیس

اهریمن

شاید

شایسته است

آدم روی

آدم نما

بیت ß   3 جمله

قلمرو ادبی:

هست و دست ß   قافیه

آدم روی ß   تشبیه (چهره ای مانند چهرۀ آدم)

ابلیس و آدم ß   تضاد

دست دادن ß   کنایه از«همنشینی کردن»

هست و دست ß   جناس ناهمسان

دست ß   واژه آرایی

 



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه (1)
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (1)
  • گام به گام تمامی دروس پایه (1)
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (1)
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (1)
  • فلش کارت های آماده دروس پایه (1)
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (1)
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (1)

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



متن«گنج حکمت: ای رفیق!» و معنی متن

گنج حکمت

ای رفیق!

  • نویسنده: حسین واعظ کاشفی
  • اثر: اخلاق محسنی

 

روزی حضرت عیسی روح الله می گذشت. ابلهی با وی دچار شد و از حضرت عیسی سخنی پرسید؛ بر سبیل تلطفّ جوابش باز داد و آن شخص مسلمّ نداشت و آغاز عربده و سفاهت نهاد. چندان که او نفرین می کرد، عیسی تحسین می نمود.

قلمرو فکری:

روزی حضرت عیسی (ع) از مکانی می گذشت. نادانی با ایشان برخورد کرد و از حضرت عیسی سوالی پرسید؛ از روی مهربانی جوابش را داد و آن شخص جواب را نپذیرفت و شروع به فحش و ناسزا کرد. طوری که او نفرین می کرد اما حضرت عیسی با مهربانی با او رفتار می کرد.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

دچار شدن

برخورد کردن

بر سبیل

از راه، از سر

نفرین

لعنت

تحسین

آفرین، ستایش

مسـلّم نداشت

باور نمی کرد، نمی پذیرفت

سفاهت

نادانی، بی خردی، کم عقلی

تلطف

مهربانی، اظهار لطف و مهربانی کردن، نرمی کردن

عربده

فریاد پرخاشجویانه برای برانگیختن دعوا و هیاهو، نعره و فریاد

قلمرو ادبی:

نفرین و تحسین ß   تضاد

 

عزیزی بدان‌جا رسید؛ گفت: «ای روح الله، چرا زبون این ناکس شده ای و هر چند او قهر می کند، تو لطف می فرمایی و با آن که او جور و جفا پیش می برد، تو مهر و وفا بیش می نمایی؟»

عیسی گفت: «ای رفیق! کُلّ اناءٍ یَتَرشَّح بمِا فیه، از کوزه همان برون تراود که در اوست؛ از او آن صفت می زاید و از من این صورت می آید. من از وی در غضب نمی شوم و او از من صاحب ادب می شود. من از سخن او جاهل نمی گردم و او از خلق و خوی من عاقل می گردد.»

قلمرو فکری:

عزیزی به آنجا رسید؛ گفت:«ای روح خدا، چرا به این نامرد دچار شدی و در مقابلش ناتوان شدی و هر چه او خشم از خود نشان می دهد تو با مهربانی برخورد می کنی، و با این که او به تو ستم می کند و آزار می رساند تو مهربانی را در پیش گرفتی؟»

عیسی گفت:«ای دوست من! هر ظرفی آنچه را در خود دارد به بیرون تراوش می کند، از کوزه همان چیزی بیرون می تراود که در آن است؛ از او این ویژگی های بیرون می آید و از من این رفتار. من از او خشمگین نمی شوم و او از من ادب یاد می گیرد. من بخاطر حرف‌های او نادان نمی شوم ولی او از رفتار من عاقل می شود.»

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

عزیز

گرامی

زبون

خوار، ناتوان

ناکس

نامرد

قهر

خشم، غضب

جور

ستم

جفا

ستم، آزار

پیش بردن

انجام دادن

بیش

بیش تر

تراویدن

ترشح کردن

جاهل

نادان

خلق و خوی

اخلاق

قلمرو ادبی:

او جور و ... می‌نمایی؟ ß   شبه سجع

جفا و وفا ß   تضاد، جناس

بیش و پیش ß   جناس

کل اناء یترشح بما فیه ß   تضمین (هر ظرفی آنچه را در آن است تراوش می کند)

می زاید و می آید ß   جناس، سجع

زاییدن ß   تولید شدن

از او آن صفـت ... می آید ß   سجع (پایه سجع: می زاید و می آید)

جاهل و عاقل ß   تضاد





معنی واژگان درس «طوطی و بقّال»

معنی واژگان درس «طوطی و بقّال»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

وی

او

خوش نوا

خوش سخن

گویا

سخن گو

گریخت

فرار کرد

بودی

می بود

نکته گفتن

شوخی کردن

خطاب

رویاروی سخن گفتن

آدمی

انسان

ناطق

سخنگو، گویا

بُدی

می بود

نوا

نغمه و آواز

حاذق

ماهر، چیره دست

جستن

پریدن، جهیدن

صدر

بالا، سینه

خواجه

سرور، آقا

فارغ

آسوده

خواجه وش

کدخدامنش

وش

مانند

جامه

پارچه

کَل

مخفّف کچل

گشت

شد

ضرب

زدن

روزک چندی

چند روز اندک

ندامت

پشیمانی، تأسف

زیر

پشت

میغ

ابر

چون

هنگامی که

گفت

سخن (اسم)

درویش

تهیدست، گدا

را

به

نطق

سخن گفتن

مرغ

پرنده

زار

درمانده و ناتوان، بیچاره

بُد

بود

نومیدوار

با ناامیدی

وار

مانند

گون

گونه، نوع

را

به

شگفت

عجیب

اندر

در

سربرهنه

بی کلاه

طاس

کاسۀ مسی

هی

هان، ای

درزمان

بی درنگ

بانگ

فریاد

درویش

گدا، تهیدست

کلان

کچل ها

آمیختی

معاشرت کردی

مگر

قید پرسش، آیا

از شیشه روغن

شیشۀ روغن

قیاس

سنجش، مقایسه

خلق

مردم

کو

که [زیرا] او

دلق

جامه پاره پاره

صاحب دلق

ژنده پوش

پنداشت

تصور کرد

پاکان

انسان های پاک

مانستن

مانند بودن

ماندن

اقامت کردن

ماند

مانند باشد

نبشتن

نوشتن

ناب

خالص

جمله

همه

عالم

جهان

زین سبب

به این خاطر

ابدال

مردان کامل

گون

گونه

لیک

ولی

سرگین

فضله، پشگل

مشک

گونه ای عطر

خالی

پوک

خلق و خوی

اخلاق

بسی

بسیاری

ابلیس

اهریمن

شاید

شایسته است

آدم روی

آدم نما

دچار شدن

برخورد کردن

بر سبیل

از راه، از سر

نفرین

لعنت

تحسین

آفرین، ستایش

عزیز

گرامی

زبون

خوار، ناتوان

ناکس

نامرد

قهر

خشم، غضب

جور

ستم

جفا

ستم، آزار

پیش بردن

انجام دادن

بیش

بیش تر

تراویدن

ترشح کردن

جاهل

نادان

جولقی

ژنده پوش و گدا و درویش

مسـلّم نداشت

باور نمی کرد، نمی پذیرفت

سفاهت

نادانی، بی خردی، کم عقلی

اشباه

جمع شبه، مانندها، همانندان

آبخور

آبشخور، محلی که از آنجا آب بردارند

سوداگر

آن که کارش داد و ستد است، بازرگان، تاجر

تلطف

مهربانی، اظهار لطف و مهربانی کردن، نرمی کردن

عربده

فریاد پرخاشجویانه برای برانگیختن دعوا و هیاهو، نعره و فریاد

 





دانش ادبی: تمثیل، جناس

دانش ادبی

تمثیل

 

تمثیل:

مؤثّرترین شیوه ای که مولوی در «مثنوی معنوی» از آن بهره می گیرد، «تمثیل» است. تمثیل به معنای «تشبیه کردن» و «مَثَل آوردن» است و در اصطلاح ادبی، آن است که شاعر یا نویسنده برای تأیید و تأکید بر سخن خویش، حکایت، داستان یا نمونه و مثالی را بیان کند تا مفاهیم ذهنی خود را آسان تر به خواننده انتقال دهد.

برای مثال، مولوی برای بیان اینکه سنجش نابجا و داوری ظاهری نادرست است از «تمثیل» بهره برده است. «طوطی» نماد انسان هایی است که شتاب زده و براساس ظاهر داوری می کنند؛ هدف مولانا از بیان این داستان، نکوهش سطحی نگری و شتاب زدگی در داوری است.

 

جناس

 

جناس:

جناس یا همجنس سازی، نزدیکی هرچه بیشتر واژه‌ها از نظر لفظی است. آرایه جناس بر دو گونه می باشد:

1) جناس همسان

2) جناس ناهمسان

1- جناس همسان:

در جناس همسان، همه صدادارها و بی صداهای دو واژه یکسان است، امّا معنا متفاوت.

خرامان بشد سوی آب روان                   چنان چون شده باز یابد روان

گلاب است گویی به جویش روان                       همی شاد گردد به بویش روان

«روان» در مصراع نخست به معنای «جاری» و در مصراع دوم به معنی «جان و روح» است.

اگر واژه‌‌ها از نظر لفظ و معنا یکسان باشند آرایه تکرار پدید می‌آید.

واژه های دو معنایی از قرار زیر هستند:

واژه

معنای اول

معنای دوم

معنای سوم

شانه

دوش

ابزار شانه زدن

 

بهشت

جنّت

فروگذاشت

 

مدام

شراب

همیشه

 

خویش

خویشتن

خویشاوند

 

پروانه

اجازه

پرنده

 

قلب

مرکز

دل

 

شیرین

نام زنان

گونه ای مزه

 

گور

قبر

گورخر

 

گوی

بگو

توپ

 

نی

ساز

گیاه نی

 

باز

پرنده

دوباره

گشاده

بند

ریسمان

اسارت

 

مهر

خورشید

مهربانی

 

چنگ

ساز

مشت

 

چین

کشور

شکن

 

دوش

شانه

دیشب

 

زاد

توشه

به جهان آمد

 

نهاد

گذاشت

ذات

 

داد

عدالت

بخشید

 

روان

روح، جان

جاری

 

شوی

بشوی

شوهر

 

روی

چهره

بالا

فلز روی

جوی

رود

بجوی

 

گلیم

گستردنی

گل هستیم

 

غریب

ناشناس

شگفت

 

قامت

تکبیر نماز

قد

 

پرده

اصطلاح موسیقی

حجاب

 

لب

اندام تن

کنار

 

هزار

بلبل

عدد

 

صاحب خبر

پیک

دلبر

 

شیر

شیر بیشه

شیر خوردنی

شیر آب

 

2- جناس ناهمسان (ناقص):

هر گاه دو واژه در حرکت یا یک حرف با هم اختلاف داشته باشند جناس ناقص، پدید می‌آید؛ مانند:

کمند و سمند –  آمار و مار –  بنات و  نبات –  کان و مکان – آرام و رام – آب و ناب

هست و دست – دلق و خلق – زان و زین



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه (1)
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (1)
  • گام به گام تمامی دروس پایه (1)
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (1)
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (1)
  • فلش کارت های آماده دروس پایه (1)
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (1)
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (1)

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن




محتوا مورد پسند بوده است ؟

5 - 0 رای