جواب فعالیت های عملکردی صفحه 91 درس 6 از من تا خدا هفتم (تو خدای بزرگ منی)
تعداد بازدید : 78.76Mپاسخ فعالیت های عملکردی صفحه 91 از من تا خدا هفتم
-گام به گام فعالیت های عملکردی صفحه 91 درس تو خدای بزرگ منی
-فعالیت های عملکردی صفحه 91 درس 6
-شما در حال مشاهده جواب فعالیت های عملکردی صفحه 91 از من تا خدا هفتم هستید. ما در تیم مای درس، پاسخنامههای کاملاً تشریحی و استاندارد را مطابق با آخرین تغییرات کتاب درسی 1404 برای شما گردآوری کردهایم. اگر به دنبال بهروزترین پاسخها برای این صفحه هستید و میخواهید بدون نیاز به اتصال به اینترنت، علاوه بر پاسخهای گام به گام، به گنجینهای از مطالب درسی دسترسی پیدا کنید، حتماً اپلیکیشن مایدرس را نصب نمایید.
1 داستانسرایی (گروهی)
با داستان قارون ناسپاس و سرنوشت او آشنا شدید. اکنون به کمک همگروهیهای خود، ماجرا را تغییر دهید. قارون یکتاپرست و شاکر را تصور کنید و داستان را بازنویسی کنید. میتوانید داستانهای زیبای خود را روی تابلوی کلاس نصب کنید.
داستان قارون: تحول از ناپسندی به شکرگزاری
در روزگاری نهچندان دور، در سرزمین بنیاسرائیل، مردی به نام قارون زندگی میکرد. او صاحب نعمتهای فراوانی بود؛ ثروت هنگفت، داراییهای بیشمار و زمینهای خرم. اما برخلاف آنچه که در افسانهها نقل شده، قارون یکتاپرست و شاکر بود.
هر روز که خورشید صبحگاهی بر زمین میتابید، قارون به یاد خداوند بزرگ میافتاد و از همه نعماتش شکرگزاری میکرد. او به خاطر داراییهایش به فکر نیازمندان بود و هر از چندگاهی مقداری از ثروتش را به فقرا و بیخانمانها میداد.
اما برخی از همقومیهای او، از جمله افرادی که حس حسادت بر آنها غالب شده بود، به او میگفتند: “چرا چنین ثروت و نعمتهایی را صرف دیگران میکنی؟ مگر نمیتوانی از آنها به خودت بهره ببری؟”
اما قارون به آنها میگفت: “خداوند نعمتهایش را برای ما فرستاده تا به یاد او باشیم و به یکدیگر کمک کنیم. شکرگزاری ما با کمک به دیگران واقعیتر میشود.”
یک روز، هنگامی که در بازار بود، خبری به او رسید؛ عدهای از یتیمان به خاطر خشکسالی و نبود غذا در رنج بودند. آنگاه قارون تصمیم میگیرد تا یک جشن بزرگ برای کمک به یتیمان برپا کند و تمام ثروت خود را صرف تهیه غذا، لباس و دارو برای آنها کند.
خبر برگزاری این جشن به همهجا رسید و افراد زیادی از دور و نزدیک به این مراسم آمدند. در روز جشن، قارون احساس کرد که چه اندازه خداوند او را مورد رحمت قرار داده است. وقتی که بچهها با لباسهای نو و لبخند بر روی صورتشان آمده بودند، قلب او پر از شادی شد و فهمید که این شادی حقیقی، نتیجه شکرگزاریاش از نعمتها است.
به مرور، مردم از او به عنوان الگویی برای شکرگزاری و همکاری یاد کردند. آنها فهمیدند که ثروت واقعی در بخشش و محبت به دیگران نهفته است و قارون به لطف شکرگزاری و یکتاپرستیاش نه تنها ثروت خود را حفظ کرد بلکه در دلهای مردم نیز جایگاهی بینظیر پیدا کرد.
بدین ترتیب، داستان قارون نه تنها به داستان یک مرد ثروتمند تبدیل شد، بلکه به داستانی شگفتانگیز از شکرگزاری، بخشش و یکتاپرستی بدل گردید که الهامبخش همگان بود.
این داستان یکی از درسهای مهم زندگی را به ما آموزاند: شکرگزاری و بخشش، ما را به حقیقت و خوشبختی نزدیکتر میکند.
داستان قارون: تغییر سرنوشت با شکرگزاری
روزی روزگاری در سرزمین بنیاسرائیل، مردی به نام قارون زندگی میکرد که صاحب ثروت فراوان و ثمرات زمینداری بود. اما به جای اینکه ثروت خود را صرف خودخواهی کند، قارون انسانی یکتاپرست و شاکر بود. او همواره به یاد خداوند بود و از نعمات خود سپاسگزاری میکرد.
قارون وقتی که به جواهرات و ثروتش نگاه میکرد، به یاد میآورد که این نعمتها نتیجه تلاش، کوشش و فضل الهی هستند. او هر روز صبح پس از نماز، دو ساعت از وقت خود را به یادآوری نعمتها و برکات خداوند میگذرانید و با این کار قلبش پر از شکرگزاری میشد.
یک روز در طول نماز جماعت، یکی از خیرخواهان مردمی به نام موسی به قارون نزدیک شد و از او خواست تا از ثروتش برای کمک به نیازمندان استفاده کند. موسی به او گفت: “قارون، پروردگارت به تو نعمتهای زیادی داده است. آیا نمیخواهی بخشی از این نعمتها را با دیگران تقسیم کنی تا خوشحالی آنها را ببینی؟”
قارون به کلام موسی فکر کرد و در دلش یک احساس جدید شکل گرفت. او تصمیم گرفت تا تغییراتی در زندگی خود ایجاد کند. بنابراین، پس از آن روز، برای هر یک از مردم فقیر و نیازمند شهر، یک سبد غذایی و مقداری لباس و نیازهای ضروری تهیه کرد. او همچنین به یتیمان و خانوادههای بیسرپرست کمک میکرد و از ثروت خود برای برپایی کلاسهای آموزشی و فراگیری مهارت به جوانان استفاده میکرد.
خبر این کارهای خیرخواهانه زود به گوش مردم رسید و آنان از قارون به عنوان فردی دانا و خیر یاد کردند. آنها فهمیدند که ثروت تنها به مقدار مالی نیست، بلکه به عشق، محبت و فکر مثبت هم ارتباط دارد. با گذشت زمان، قارون تا حدودی تغییر کرده بود و درونش آرامش و شادی بیشتری احساس میکرد.
سالی گذشت و خشکسالی بر سرزمین حاکم شد. مردم در سختی و گرسنگی به سر میبردند، اما قارون با کمکهای قبلیاش به یاری آنها شتافت و نه تنها از ثروت خود استعمال میکرد، بلکه از نیروی دوستیشان بهره گرفت. او با دوستان جدیدی که در این مدت به دست آورده بود، توانست غذایی به مردم برساند و در سختترین زمانها، دل آنها را شاد کند.
چند سال بعد، مردم تصمیم گرفتند تا جشن بزرگ شکرگزاری به پاس خدمات قارون برپا کنند. در این جشن، همه جمع شدند تا به پاس محبتها و کمکهای قارون به او تشکر کنند. این جشن به یادماندنی، همگان را به یاد شکرگزاری و محبت به یکدیگر انداخت.
قارون در آن جشن با امید و شکرگزاری ایستاده بود و با خود میگفت: “من با شکرگزاری از خداوند، نه تنها در زندگیام تغییر ایجاد کردم، بلکه توانستم زندگی دیگران را نیز تغییر دهم. ثروت واقعی در بخشیدن و یاری رساندن به یکدیگر نهفته است.”
داستان قارون حالا به عنوان الگویی از شکرگزاری و همبستگی در میان مردم نقل میشد و یادآور این حقیقت بود که با شکرگزاری، نه تنها میتوان سرنوشت خود را عوض کرد، بلکه سرنوشت دیگران را هم به سمت نور و امید هدایت کرد.
2 جمع «+» مساوی «=» تفریق «-» (فردی)
رفتارهای تشکرآمیز خود را که نشاندهندهٔ یادخداست، روزانه در جدول زیر یادداشت کنید. پس از پایان هر روز، آنها را با روز قبل مقایسه کرده و یکی از علامتهای «+» «=» «-» را برای خود ثبت کنید؛ بدینصورت که اگر رفتارهای آنروز کمتر از روز قبل باشد، علامت «-»، اگر مساوی باشد علامت «=» و اگر بیشتر باشد علامت «+» بگذارید. این کار را یک تا دو هفته ادامه دهید.

در پایان دوره بهخود امتیاز دهید و بنویسید چقدر از عهدهٔ بزرگ دانستن خدا و ذکر او بر آمدهاید؟

سعی کرده ام که بیشتر به یاد او و نعمت های او باشم و از ایشان تشکر کنم.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه چهارم تا دوازدهم- آزمون آنلاین تمامی دروس
- گام به گام تمامی دروس
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس
- فلش کارت های آماده دروس
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه





