گام به گام کارگاه نوشتن صفحه 72 درس نامه نگاری نگارش (3)
تعداد بازدید : 47.84Mپاسخ کارگاه نوشتن صفحه 72 نگارش (3)
-گام به گام کارگاه نوشتن صفحه 72 درس نامه نگاری
-کارگاه نوشتن صفحه 72 درس 4
-تمرین (1) ساختار نامه اداری زیر را در گروه بررسی کنید.
به نام خدا
مدیر محترم کتابخانۀ عمومی شهر...
سلام علیکم
با احترام، اینجانب ...، متقاضی عضویت در کتابخانه و استفاده از تالار مطالعۀ آن هستم؛ خواهشمند است دستور فرمایید نسبت به عضویت اینجانب اقدام شود.
مدارک زیر به پیوست تقدیم می شود:
1- دو قطعه عکس
2- گواهی اشتغال به تحصیل
3- رونوشت شناسنامه و کارت ملی
4- برگۀ واریزی مبلغ عضویت
با سپاس
نام و نامخانوادگی
امضا
تمرین (2) از بین دو مورد زیر یکی را به دلخواه برگزینید و نامه ای بنویسید.
الف) نامه ای به معلم درس نگارش خود بنویسید و دیدگاه هایتان را درمورد این درس و روش تدریس با ایشان درمیان بگذارید.
ب) نامه ای به وزیر علوم بنویسید و و نظرتان را دربارۀ آزمون کنکور مطرح کنید.
تمرین (1):
یک نامه اداری از 5 بخش تشکیل می شود: 1-سربرگ 2-عنوان 3-متن 4-امضا 5-گیرندگان رونوشت
این نامه اداری به جز بخش 5 (گیرندگان رونوشت) که در این نامه احتیاجی به آن نیست. بقیه بخش ها رعایت شده است.
تمرین (2):
الف) نامه ای به معلم درس نگارش
با سلام و عرض خسته نباشید به معلم مهربانم
اول از همه از شما تشکر می کنم، ممنون که به ما درست خواندن و درست نوشتن را می آموزی، ممنون که برایمان از جانتان مایه می گذارید، ممنونم که با خوبی ها و بدی های ما سازش می کنید و این همه بدخلقی ها و غرور جوانی هایمان را تحمل می کنید. من زنگ انشاء را دوست دارم
آن هم برای آن که غرق می شویم در خیال ها و رویاهایمان ودور می شویم از دنیای نابسامان این روزها، اما ای کاش به جای نوشتن در مورد پاییز و زمستان یا توصیف ضرب المثل ها کمی به ما چگونه صبر کردن در برابر سختی ها بگویید، درس زندگی دهید، کاش بگویید چطور بعد از شکست بار دیگر برخیزیم، کینه را از دل بیرون کنیم و جواب بدی را با بدی ندهیم و به جای آن نهال محبت بکاریم تا هم خودمان از سایه اش بهره ببریم و به دیگران نیز میوه ی درختان را هدیه دهیم، می دانم شما رفتار و منش یک انسان محترم را دارید و با تمام رفتار و گفتارتان به ما همه ی این ها را می آموزید
اما ای کاش آنقدر آن را برایمان مثل کودکی هایمان دیکته کنید تا در ذهن ما ثبت شود مثل همان جدول ضرب آن موقع ها که بعد از گذر سال ها هم می دانیم که فراموش نمی کنیم، شود آنقدر بنویسیم صبر که صبوری پیشه کنیم، آنقدر بنویسیم محبت که مهربانی کنیم و آنقدر بنویسیم امید که توکل کنیم. و باز ممنونم که وقت گران بهایتان را برای من گذاشتید و باز ممنونم که مهربانانه و مادرانه(پدرانه) به ما محبت می کنید.
ب) نامه ای به وزیر علوم درباره آزمون کنکور
حال که اندام قلمم را در آغوش انگشتانم میرقصانم، دنیای قلبم آشوب و دردناک است، هوای نوجوانی ام پریشان است، قلمرو صورتم شکست خورده و پاهایم بی رمق اند. من دختر ایرانی که این روزهای عمرم را در دنیای کاغذ و ارقام و جذر و معادله و یک مشت کتاب بی رحم و فرمول های تستی ای که قصد جانم را کرده اند سر می کنم . هدف بزرگی در سر می پرورانم و با تمام وجودم در مقابل سختی های این مسیر پر سنگلاخ می ایستم، هرزگاهی به زمین می خورم، طوری که ساختمان وجودم خاک آلود می شود و شانه هایم شرمنده دستانم.
اما من، بلند شدن و ایستادن را خوب یاد گرفته ام، دوباره شروع کردن را از شانه های پدرم خوب فرا گرفته ام.
اما درد است، به زمین خوردن های پی در پی ای ای که تو را به جای این که به هدفت نزدیک تر کند، حتی از آن دور تر هم می کند، گاهی رمق انگشتان دخترانه ام در مقابل ژرفای سختی ها و پیچیدگی های این روزگار کتاب و دفترهای هزار رنگ هر روز متولد شده کمر خم می کنند.
بین خودمان باشد، اما زور این کتاب های بی رحم آن قدر زیاد است که گاهی به شکستن کمر پدری اقدام می کنند یا سرخ کردن گونه های مادری.
نمی دانم، آخر این داستان، زور زدن های من و امسال من به کجای این کره ی خاکی می رسد؟
هم سن و سال های من بهترین و قشنگ ترین روزهای عمرشان را در اضطراب مطلق سر می کنند، در دویدن های یک سر، در زمین خوردن های پی در پی، به امید روزنه ای روشن در آینده ای نزدیک.
زندگی، این روزها برای دستان من کمی ترسناک است، منی که جز توان نازک دخترانه ام و تکیه به خدای خودم، هیچ در دست ندارم، آری من در این مسیر پر سنگلاخ، تنها با دلی با اراده ی آهنین و توکل به خدایم می جنگم، و سه سال از آفتابی ترین و درخشان ترین روزهای عمرم را در تاریکی و خاکستری به سر می برم. موسیقی را به فراموشی سپرده ام، شعر های شاملو را دیگر حتی نگاهی هم نمی اندازم، کتاب حسن امینی چند صباحی. می شود که زیر سنگینی کتاب های تست زورگویم جان می دهد، و هر روز با روزنه ی نور خوشید خاکش را می تکاند،
با خیابان ها و قدم زدن های یک هو هم قهر کرده ام،
موهایم را چند ماهی می شود که هر روز صبح زود به دار می کشم و شب آنها را به انفرادی تبعید می کنم، رهایی شان را سلب کرده ام. گمانم ذوق دخترانه ام در حال کور شدن است.
حالا هم که زمستان است و برف هر دم مرا فرا می خواند، رمقی در قلبم نمی بینم برای تجربه ی جرعه ای شادی،
هر چه هست درد است، رنج است، حسرت خاک خورده است، درد است، درس خواندن بشود عامل تنهایی، شکست خوردن یشود، مرگ تدریجی، تصاحب یک صندلی برای رشد بشود، رویای کارخانه شکلات سازی کودکانه چارلی . من می گویم، پزشکی که به خاطر پزشک شدن. دست به قلم شدنش را تحریم کند. لبخند را در صورتش ممنوع الصویر کند، و لختی نگاه آرام را از دنیایش دریغ.کند، نمی تواند بشریت را جان ببخشد، من می گویم، دوای شیرین است اما در زندگی،
می گویم، آدمی برای هدفی که دارد باید چند قطرة اميد ته استکان قلبش داشته باشد.
درس باید دلیل حال خوب ما باشد، تا بتوانیم جامعه ای درست بنا کنیم، جامعه ای که در آن عدالت موج بزند، و هر انسانی وظیفه ای جز خدمت نداشته باشد.
کنکور باید سازنده باشد پزشکانی محکم بسازد که برای نجات جان کودکان جان می دهند، مهندسانی که امنیت را در آجر به آجر خانه ها بنا می کنند، و بیرانی که در مکتب ها انسانیت تدریس کنند،
آنگاه، شعر هم نفس می کشد، زمستان هم از سرما یخ نمي زند کتاب ها هم می خندند، هیچ عرقی هم به خود اجازه خشک شدن در پیشانی پدری را نمی دهد و من هم نوجوانی ام را زندگی می کنم .
نویسنده: مهسا امیری دبیر: خانوم صدیق پور دبیرستان شاهد شهدای اقتدار ملارد
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه چهارم تا دوازدهم- آزمون آنلاین تمامی دروس
- گام به گام تمامی دروس
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس
- فلش کارت های آماده دروس
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه