صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن
دانلود اپلیکیشن

پاسخ کارگاهِ نوشتن صفحه 81 نگارش (2)

-

گام به گام کارگاهِ نوشتن صفحه 81 درس گسترش محتوا (3): گفت و گو

-

کارگاهِ نوشتن صفحه 81 درس 4

-

تمرین (1)

متن زیر را بخوانید و موضوع و طرح گفت وگو را معین کنید.

زری آمرانه گفت: «اینجا من دستور می دهم. خانم خانه من هستم. برو اسب را از طویله درآر.»

غلام گفت: «خانم از من بشنو این کار را نکن. فکر فردا را بکن که پسرت از راه می رسد و دلش می شکند. فکر پس فردا را بکن که آقا می آید. ازشان نترس. بگو نمی دهم. فارغ! چه کارت می توانند بکنند؟»

ژاندارم گفت: «مگر تو همشهری من نیستی؟» و راه افتاد.

غلام پرسید: «کجا می روی؟»

ژاندارم پرسید: «می روم طویله.»

غلام گفت: «همشهری ام هستی، باش. جرئت داری پایت را به طویله بگذار.»

ژاندارم گفت: «تفنگم را نیاوردم. حالا می روم می آورم.»

غلام با ژاندارم دست به یقه شد و داد زد: «حالا تفنگت را به رخ من می کشی؟ مگر تو همان کسی نبودی که شب ها می رفتی مرغ دزدی؟»

عمه خانم غلام را صدا کرد و آهسته گفت: «غلام، جِد نکن. خان کاکا قول داده. فعلاً اسب را بده ببرد. من فکر خوبی کرده ام به شرطی که هنوز خسرو برنگشته، اسبش اینجا باشد.»

غلام رفت و اسب را از طویله درآورد و افسارش را داد دست ژاندارم. زری احساس کرد که انگار تمام جلا و رنگ باغ را برده اند.

                                                                                             سووشون، دانشور

 

تمرین (2)

موضوعی انتخاب کنید و با رعایت مراحل نوشتن، متن گفت وگو را بنویسید.

تمرین (3)

نوشته دوستانتان را بر اساس معیارهای جدول ارزشیابی درس تحلیل کنید.

 

تمرین (1)

موضوع: اسب

زری و غلام          طرح گفت و گو: صحبت بر سر دادن یا ندادن اسب به ژاندارم

غلام و ژاندارم      طرح گفت و گو: دعوا بر سر رفتن به طویله و گرفتن اسب

 

تمرین (2)

یکی بود یکی نبود زیر این چرخ کبود یک جنگل بزرگ وسرسبزی بودکه این جنگل پربودازدرخت های بزرگ وقشنگ. زیر یکی ازاین درخت ها دوتاقطره خونی بودند که در یک گوشه ای روی زمین افتاده بودند ودرجای خودشان ساکت وآرام نشسته بودند وبه اطراف خود شان نگاه می کردند.

این دوقطره خون از دو رگ متفاوتی چکیده بودند،یکی ازاین قطره خون ها ازدست یک پادشاه ظالم افتاده بود و دیگری از پای یک کارگرساده که همیشه کارمی کرد.

قطره خونی که ازدست پادشاه افتاده بود بلند شده بودوداشت به اطراف خودش نگاه می کرد که ناگهان چشمش به قطره خون دیگر افتاد که درکنارچشمه بود،آرام آرام به طرف آن قطره قدم برداشت ووقتی نزدیک اورسید سلام کرد ودرکنارش نشست وشروع به حرف زدن کرد،گفت:

سلام من یک قطره خون کوچکم و از دست زخمی پادشاهی افتاده ام ، اسم تو چیست؟ وخون چه کسی هستی؟ازکجا روی زمین افتاده ای؟

قطرۀ دیگر به اونگاه کردوجواب داد:

من درپای یک مردی بودم که کار او هیزم شکستن بود اوخیلی کارمی کرد تا برای زن وبچه ی خود نان دربیاورد این مرد روزی به اینجا آمد تا بعضی از درخت های این جنگل بزرگ را که پیر و خشک شده بودند قطع کند و آنها را بفروشد و با پول آن برای دخترکوچکش یک جفت کفش تازه بخرد وقتی پایش را روی یکی ازاین خارها گذاشت خاربه پای مرد رفت ومن از پای او به زمین افتادم و اینجا تنها مانده ام.

آن قطره ای که از دست پادشاه بر زمین ریخته بود به قطره کوچک دیگری گفت:قطره جان عیبی ندارد ناراحت نباش،دیگر تنها نیستی من کناره تو هستم ، بیا با هم باشیم وبا هم دیگرمتحد شویم و یک قطره ی بزرگ درست کنیم که اگر باهم باشم دیگر از هیچ چیز نمی ترسیم.

هردوتای ما با اینکه از انسان های متفاوتی برزمین افتاده ایم ولی شبیه هم هستیم و فرقی باهم نداریم،مگراین طورنیست؟.

قطرۀ دیگرجواب داد:

بله دوست عزیزم تو راست می گویی ولی ما هیچ وقت نمی توانیم باهم باشیم ما باهم خیلی تفاوت داریم.قطره پرسد منظورت ازاین حرف چیست؟

قطرۀ دیگر گفت: دلیلش این است که تو از دست پادشاهی افتاده ای که راحت طلب و سیر بودوهمیشه استراحت می کرد ولی من از پای مردی زحمت کش و گرسنه افتاده ام، این دو انسان با همدیگرخیلی تفاوت دارند یکی پیش خدا اهمیت بیشتری دارد و دیگری اهمیت کمتری دارد همان طور که امامان ما هم به کار و تلاش اهمیت زیادی می دادند برای همین است که متحد شدن ما ممکن نیست.

قطرۀ دیگر از شنیدن این حرف خیلی ناراحت شد ولی پس از اینکه کمی فکر کرد دید که او راست می گوید، سپس از او خداحافظی کرد و یواش َیواش از پیش او دور شد و به جای خودش برگشت.

معایب: انسان هایی که کار و تلاش نمی کنند و به دیگران ظلم می کنند مورد پسند هیچ کس قرارنمی گیرند.

محاسن: انسان هایی که همیشه تلاش می کنند و به دیگران کمک می کنند در نزد مردم و خدا اهمیت بیشتری دارند.

نتیجه گیری: انسان ها نیز شبیه قطره خون ها هستند، اگرچه ظاهر آنها مانند هم است ولی تفاوت زیادی باهم دارند. بعضی ازآنها راحت طلب، ظالم و تنبل اند بعضی ها زحمت کش و شکرگذار خداوند هستند و اینکه ارزش این دو گروه نزد خدا یکسان نیست.

تمرین (3)

این فعالیت بر عهده دانش آموز می باشد.



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه چهارم تا دوازدهم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس
  • گام به گام تمامی دروس
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس
  • فلش کارت های آماده دروس
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن


محتوا مورد پسند بوده است ؟

5 - 0 رای

sticky_note_2 گام به گام قسمت های دیگر فصل گسترش محتوا (3): گفت و گو

sticky_note_2 گام به گام فصل های دیگر نگارش (2)