گام به گام کامل کنید صفحه 45 درس 6 هدیه های آسمانی پنجم (مال مردم)
تعداد بازدید : 53.33Mپاسخ کامل کنید صفحه 45 هدیه های آسمانی پنجم
-گام به گام کامل کنید صفحه 45 درس مال مردم
-کامل کنید صفحه 45 درس 6
-مادر مریم فراموش کرده بود ظرف نذری همسایه را به آنها بازگرداند. استفاده از ظرف همسایه برای کارهای آشپزی در منزل ........................................................... .
سعید از نانوایی برگشت. نانها را درون سفره گذاشت و دوباره آنها را شمرد. برای بار سوم شمرد. اشتباه نکرده بود. نان ها 11 تا بود؛ امّا او فقط پول 10 نان را داده بود. پدر تا این ماجرا را شنید به پسرش گفت:........................................................................................ .
پارچههای بریدهی همسایهها، کنار چرخ خیّاطی مادر برای دوختن آماده بود. سارا از پارچه های اضافی چند تکّه برداشت و به سمیّه گفت: با این ها برای عروسکم لباس بدوز. سمیّه گفت: ................................................................ ........................................................................ .
امروز پالتوی خود را در مدرسه گم کردم؛ همه جا را گشتم، ولی آن را پیدا نکردم. از اینکه بچّهها بشنوند یک کلاس پنجمی لباسش را گم کرده است، خجالت می کشیدم. بزرگترهایم هم ممکن بود از شنیدن ماجرا عصبانی شوند. یک پالتو روی جا لباسی یکی از کلاسها توجّهم را به خود جلب کرد. هیچ فرقی با پالتوی من نداشت ولی مطمئن نبودم مال من باشد، ................................................................................................................................... .
مادر مریم فراموش کرده بود ظرف نذری همسایه را به آنها بازگرداند. استفاده از ظرف همسایه برای کارهای آشپزی در منزل ..........صحیح نیست، چون ما از همسایه بابت استفاده از آن ظرف اجازه نداریم...........
سعید از نانوایی برگشت. نانها را درون سفره گذاشت و دوباره آنها را شمرد. برای بار سوم شمرد. اشتباه نکرده بود. نان ها 11 تا بود؛ امّا او فقط پول 10 نان را داده بود. پدر تا این ماجرا را شنید به پسرش گفت: ..........سریعاً به مغازه نانوایی برو و پول یک عدد نان اضافی را پرداخت کن...........
پارچههای بریدهی همسایهها، کنار چرخ خیّاطی مادر برای دوختن آماده بود. سارا از پارچه های اضافی چند تکّه برداشت و به سمیّه گفت: با این ها برای عروسکم لباس بدوز. سمیّه گفت: ..........نه ما نمی توانیم این گاو را بکنیم چون از صاحب پارچه ها اجازه نگرفتیم...........
امروز پالتوی خود را در مدرسه گم کردم؛ همه جا را گشتم، ولی آن را پیدا نکردم. از اینکه بچّهها بشنوند یک کلاس پنجمی لباسش را گم کرده است، خجالت می کشیدم. بزرگترهایم هم ممکن بود از شنیدن ماجرا عصبانی شوند. یک پالتو روی جا لباسی یکی از کلاسها توجّهم را به خود جلب کرد. هیچ فرقی با پالتوی من نداشت ولی مطمئن نبودم مال من باشد، ..........به همین دلیل آن را بر نداشتم و به ناظم مراجعه کردم نا متوجّه شوم که آیا آن پالنو مال من است یا نه...........
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه چهارم تا دوازدهم- آزمون آنلاین تمامی دروس
- گام به گام تمامی دروس
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس
- فلش کارت های آماده دروس
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه