گام به گام گنج حکمت(مهمان ناخوانده) صفحه 123 درس 15 فارسی (2) (کبوتر طوق دار)
تعداد بازدید : 51.38Mپاسخ گنج حکمت(مهمان ناخوانده) صفحه 123 فارسی (2)
-گام به گام گنج حکمت(مهمان ناخوانده) صفحه 123 درس کبوتر طوق دار
-گنج حکمت(مهمان ناخوانده) صفحه 123 درس 15
-آورده اند که وقتی مردی به مهمانی «سلیمان دارانی» رفت. سلیمان آنچه داشت از نان خشک و نمک در پیش او نهاد و بر سبیلِ اعتذار این بر زبان راند:
گفتم که چو ناگه آمدی، عیب مگیر چشمِ تر و نانِ خشک و رویِ تازه
مهمان چون نان بدید، گفت: «کاشکی با این نان، پاره ای پنیر بودی.» سلیمان برخاست و به بازار رفت و ردا به گرو کرد و پنیر خرید و پیش مهمان آورد.
مهمان چون نان بخورد، گفت: «الحَمدلِله که خداوند، عَزَّ و جَل، ما را بر آنچه قسمت کرده است، قناعت داده است و خرسند گردانیده.» سلیمان گفت: «اگر به دادۀ خدا قانع بودی و خرسند نمودی، ردای من به بازار به گرو نرفتی!»
نقل کرده اند که زمانی که شخصی به مهانی نسلیمان دارانی» رفت. سلیمان هر چه داشت (نان خشک و نمک) را در اختیار آن شخص قرار داد و از روی بهانه جویی این جمله را به زبان آورد:
با خود گفتم بخاطر اینکه سرزده آمده با چشم تر و نان خشک و چهره ای بشاش از (مهمان) پذیرایی کن و عیب جویی نکن.
وقتی مهمان چشمش به نان افتاد، گفت: «ای کاش همراه این نان، قطعه ای پنیر هم می بود.» سلیمان بلند شد و به بازار رفت و لباس (لباس مخصوصش) را به امانت گذاشت و پنیر خرید و به نزد مهمان بازگشت.
زمانی که مهان نان را خورد گفت: «خداروشکر که خداوند بلند مرتبه، ما را به آنچه در اختیارمان قرار داده است راضی و قانع قرار داده است.» سلیمان گفت: «اگر به آنچه خدا مقدر فرموده قانع بودی، الان لباس من پیش فروشنده به امانت نمی بود.»
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه چهارم تا دوازدهم- آزمون آنلاین تمامی دروس
- گام به گام تمامی دروس
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس
- فلش کارت های آماده دروس
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه