صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن
دانلود اپلیکیشن
1 سال قبل
0

شعرخوانی

وطن

  • نویسنده: نظام وفا
  • قالب: مثنوی
  • وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (رشته انسانی)

 

منم پورِ ایران و نام آورم                        ز نیروی شیران بود گوهرم

قلمرو فکری:

من فرزند ایران زمین ام و سرشناس. گوهره و نژاد من از نژاد مردان دلاور است.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

پور

فرزند مذکّر، پسر

نام آور

سرشناس

بود

می باشد

گوهر

سنگ گران بها از قبیل مروارید، الماس

بیت ß   3 جمله

قلمرو ادبی:

نام آورم و گوهرم ß   قافیه

شیر  ß  استعاره از مردان دلاور

گوهر  ß  مجاز از اصل، نژاد

واج آرایی حروف «ن» و «م»

پیام:

میهن دوستی

 

کنم جان خود را فدای وطن                   که با او چنین است پیمان من

قلمرو فکری:

من با وطن خویش عهد و پیمان بسته ام که جانم را در راهش فدا کنم.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

وطن

میهن

بیت ß   2 جمله

مرجع «او»  ß  وطن

قلمرو ادبی:

وطن و من  ß  قافیه

با وطن پیمان بسته ام  ß  جانبخشی

واج آرایی حرف «ن»

پیام:

جانفشانی برای میهن

 

دفاع از وطن، کیش فرزانگی است                     گذشتن ز جان، رسم مردانگی است

قلمرو فکری:

راه و رسم خردمندان، دفاع از وطن است. مردانگی آن است که جان را در راه وطن فدا کنی.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

کیش

آیین، دین، مذهب

فرزانگی

دانایی، خردمندی

رسم

آیین

بیت ß   2 جمله

قلمرو ادبی:

فرزانگی و مردانگی ß   قافیه (است:ردیف)

از جان گذشتن  ß  کنایه از جانفشایی و ایثار

پیام:

جانفشانی برای میهن

 

کسی کز بدی، دشمن میهن است                     به یزدان که بدتر ز اهریمن است

قلمرو فکری:

کسی که از روی بدذاتی، دشمنِ وطن باشد (با دشمن، سازش کند)، به خدا قسم، از شیطان هم بدتر است.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

یزدان

خدا

اهریمن

شیطان

بیت ß   3 جمله

به یزدان  ß  حذف «سوگند می خورم» به قرینه معنایی

قلمرو ادبی:

میهن و اهریمن ß   قافیه (است:ردیف)

بدی و بد  ß  جناس

پیام:

میهن پرستی

 

مرا اوج عزّت در افلاک توست                به چشمان من، کیمیا خاک توست

قلمرو فکری:

اوج عزت و سربلندی من، در آسمان میهن من است و خاک کشورم مانند کیمیا با ارزش است.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

اوج

بالاترین درجه

عزّت

سربلندی

افلاک

جمع فلک، آسمان ها

کیمیا

مادّه ای فرضی که به گمان پیشینیان، فلزاتی مانند مس و قلع را به طلا و نقره تبدیل می کند

بیت ß   2 جمله

«را» در «مرا اوج عزّت»  ß  «را»ی فک اضافه

قلمرو ادبی:

افلاک و خاک ß   قافیه (توست  ß  ردیف)

کیمیا خاک توست  ß  تشبیه فشرده

چشم  ß  مجاز از نگاه و نظر

پیام:

میهن پرستی

 

رَود ذرّه ای گر ز خاکت به باد                 به خون من آن ذرّه آغشته باد

قلمرو فکری:

اگر ذره ای از خاک سرزمین من از دست برود، حتما در آن ذره، خون من را می بینی که برای گس گرفتنش ریخته شده. (یعنی نمی گذارم خاک سرزمینم از دست برود حتی در این راه کشته شوم)

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

آغشته

تر شده، آمیخته

بیت ß   2 جمله

قلمرو ادبی:

افلاک و خاک ß   قافیه (توست  ß  ردیف)

باد نخست(نسیم) باد دوم(فعل دعایی)  ß  جناس همسان

به باد رفتن  ß  کنایه از نابود شدن

به خون من آغشته باد  ß  کنایه از جان فشاندن

واژه آرایی کلمۀ «ذره»

ذره  ß  مجاز از مقدار اندک

خاک و باد  ß  تناسب

واج آرایی حروف «ر» و «ب»

پیام:

جانفشانی برای میهن


سایر مباحث این فصل