درسنامه کامل عربی هشتم
تعداد بازدید : 372.14kخلاصه نکات عربی هشتم - درسنامه شب امتحان عربی هشتم - جزوه شب امتحان عربی هشتم نوبت اول
متون درس «مُراجَعَةُ دُروسِ الصَّفِّ السّابِعِ» و معنی
فصل 1 : مُراجَعَةُ دُروسِ الصَّفِّ السّابِعِ
متون درس «مُراجَعَةُ دُروسِ الصَّفِّ السّابِعِ» و معنی:
مُراجَعَةُ دُروسِ الصَّفِّ السّابِعِ
دوره درس های کلاس هفتم
اَلسَّلامُ عَلَيْکُمْ أَيُّهَا الطُّلّابُ؛
سلام بر شما دانش آموزان؛
أَهْلاً وَ سَهْلاً بِکُم فِي الصَّفِّ الثّامِنِ؛
خوش آمدید به کلاس هشتم؛
کَيْفَ حالُکُمْ؟
حالتان چطور است؟
اَلسَّنَةُ الدِّراسيَّةُ الْجَديدَةُ مُبارَکَةٌ.
سال تحصیلی جدید مبارک؛
اَلْحَمْدُ لِلّهِ لِأنَّکُم قادِرونَ عَلَی فَهْمِ الْعِباراتِ الْبَسيطَةِ.
خدا را شکر که شما می توانید عبارت های ساده را بفهمید.

- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
- گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
- فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم
قواعد درس «مُراجَعَةُ دُروسِ الصَّفِّ السّابِعِ»
فصل 1 : مُراجَعَةُ دُروسِ الصَّفِّ السّابِعِ
قواعد درس «مُراجَعَةُ دُروسِ الصَّفِّ السّابِعِ»:
قواعد این درس گذر و مروری بر قواعد عربی هفتم، فعل ماضی است و در ادامه صرف افعال ماضی را به صورت یک دستهبندی مناسب خواهد دید.
:فعل ماضی
واژه نامه درس «مُراجَعَةُ دُروسِ الصَّفِّ السّابِعِ» و معنی
فصل 1 : مُراجَعَةُ دُروسِ الصَّفِّ السّابِعِ
واژه نامه درس «مُراجَعَةُ دُروسِ الصَّفِّ السّابِعِ» و معنی:
عربی |
معنی |
بَسیط |
ساده |
اَثامن |
هشتم |
حافِلَة |
اتوبوس |
حَلوانیّ |
شیرینی فروش |
رُزّ |
برنج |
رَسائِل |
نامه ها«مفرد:رِسالَة» |
زُمَلاء |
هم کلاسی ها |
زَمیل |
هم کلاسی |
سَنة دِراسیَّة |
سال تحصیلی |
شُرطی |
مأمور پلیس |
طَبّاخ |
آشپز |
طَبَختُ |
پختم |
کُرة القَدَمِ |
فوتبال |
مُراجعة |
دوره کردن |
مُمَرِّض |
پرستار |
نَجَحَ |
موفق شد |
مُوظَّف |
کارمند |
نُصوص |
متن ها«مفرد: نَصّ» |
متون درس «أَهَمّيَّةُ اللُّغَةِ الْعَرَبيَّةِ» و معنی
فصل 2 : أَهَمّیةُ اللُّغَةِ الْعَرَبیةِ
متون درس «أَهَمّيَّةُ اللُّغَةِ الْعَرَبيَّةِ» و معنی:
أَهَمّيَّةُ اللُّغَةِ الْعَرَبيَّةِ
اهمیت زبان عربی
«اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ» لِاَنَّنا نَجَحْنا فِي السَّنَةِ الْماضيَةِ وَ قادِرونَ عَلَی قِراءَةِ الْعِباراتِ وَ النُّصوصِ الْبَسيطَةِ.
«ستایش از آن خدایی است که پروردگار جهانیان است.» چرا که ما در سال گذشته موفق شدیم و می توانیم عبارت ها و متن های ساده عربی را بخوانیم.
نَحنُ بِحاجَةٍ إِلَی تَعَلُّمِ اللُّغَةِ الْعَرَبیَّةِ، لِاَنَّها لُغَةُ دینِنا، و اللُّغَةُ الْفارِسيَّةُ مَخلوطَةٌ بِها کَثيراً.
عربی زبان دین ماست و ما به یاد گرفتن آن نیازمندیم چرا که همانا زبان فارسی با آن بسیار مخلوط شده است.
إِنَّ اللُّغَةَ الْعَرَبيَّةَ مِنَ اللُّغاتِ الْعالَميَّةِ.
همانا زبان عربی از زبان های بین المللی اس.
اَلْقُرآنُ وَ الْأَحاديثُ «بِلِسانٍ عَرَبيٍّ مُبینٍ»
قرآن و حدیث ها به زبان عربی آشکار است.
اَلْعَرَبيَّةُ مِنَ اللُّغاتِ الرَّسميَّةِ في مُنَظَّمَةِ الْأُمَمِ الْمُتَّحِدَةِ.
عربی از زبان های رسمی سازمان ملل متّحد است.
اَلْإيرانيّونَ خَدَمُوا اللُّغَةَ الْعَرَبيَّةَ کَثيراً. «اَلْفيروزآباديُّ» کَتَبَ مُعجَماً فِي اللُّغَةِ الْعَرَبيَّةِ اسْمُهُ «الْقاموسُ الْمُحيطُ» و « سيبَوَيْهِ» کَتَبَ أَوَّلَ کِتابٍ کامِلٍ في قَواعِدِ اللُّغَةِ الْعَرَبيَّةِ اسْمُهُ «الْکِتابُ».
ایرانیان بسیار به زبان عربی خدمت کردند. فیروز آبادی لغت نامه ای با نام «القاموس المحیط» در زبان عربی نوشت. و سیبویه اولین کتاب کامل در قواعد زبان عربی با نام «الکتاب» را نوشت.
«اَلعِلمُ فِی الصَّغَرِ کالنَّقشِ فِی الحَجَرِ.»
«علم در کودکی مانند کنده کاری در سنگ است.»
يا أَخي، أَ أَنتَ تَعرِفُ مَعنَی کَلِماتِ الْکِتابِ الْأَوَّلِ أَيضاً؟
ای برادرم؛ آیا تو همچنین معنی کلمه های کتاب اول را می دانی؟
يا أُختي، أَ أَنتِ تَفهَمينَ مَعنَی الْآياتِ وَ الْأَحاديثِ السَّهْلَةِ؟
ای خواهرم؛ آیا تو معنی آیات و حدیث های ساده را می فهمی؟
الأربعینات:
إیجارُ الْغُرفَهِ فی کَربَلاء |
|
اجاره اتاق در کربلا |
|
ساعَدَکَ اللّٰهُ! |
حَیّاکَ اللّٰهُ! |
خدا قوت |
زنده باشی |
هَل عِندَکُم غُرفَة ذات ثلاثهِ أُسرَة؟ |
نَعَم ؛ عندنا فی الطابِق الرابِعِ |
آیا اتاق سه تخته داری؟ |
بله، در طبقه چهارم داریم |
أ ما عِندَکم غرفة فارغَةَ ذات ثلاثَة أسرَة؟ |
لا، ما عندنا لکن الصعد موجود |
آیا در طبقه اول نداری؟ |
نه نداریم ولی آسانسور هست |
حَسنا نُریدَ رؤیَةَ الغرفه |
لا بأس هذا مِفتاح الغرفهِ |
باشه میخواهم اتاق را ببینم |
عیبی ندارد این کلید اتاق است |
کَم إیجارُها؟ |
أمَامَکَ لَوحَهُ الِإیجارات |
اجاره اش چند است؟ |
تابلو اجاره ها روبروی توست |
هَل یُمکِنُ التَخفیضٌ |
لا؛ لِأَنَّ الأسعارَ مُحَدَدَهٌ مِن قِبلِ الحکومَهِ |
آیا امکان تخفیف هست؟ |
نه زیرا قیمت ها از سوی دولت مشخص شده است |
کَم لَیلَهُ أنتم فی کَربلاء؟ |
ثَلاثَهَ لَیال |
چند شب در کربلا هستید؟ |
سه شب |
أین بِطاقاتُ هُویّاتِکم؟ |
هذِهِ بِطاقاتُنا. |
کارت های شناسایی شما کجاست؟ |
این کارت هایمان است |

- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
- گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
- فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم
قواعد درس «أَهَمّيَّةُ اللُّغَةِ الْعَرَبيَّةِ»
فصل 2 : أَهَمّیةُ اللُّغَةِ الْعَرَبیةِ
قواعد درس «أَهَمّيَّةُ اللُّغَةِ الْعَرَبيَّةِ» :
در آموزش قواعد عربی هفتم با فعل ماضی و صرف 14 صیغه آن به صورت کامل آشنا شدید. اکنون به بررسی تخصصی فعل مضارع (حال و آینده) * و صرف 14 صیغه آن خواهیم پرداخت. که در این درس فقط 3 صیغه اول شخص مفرد، دوم شخص مفرد مذکر و دوم شخص مفرد مذکر را بررسی میکنیم.
نکته : افعال مضارع معمولا بر زمان حال دلالت میکنند ولی در بعضی موارد میتوانند در معنی آینده نیز استفاده شوند.
فعل مضارع در عربی (أَنا، أَنتَ، أَنتِ):
اگر بر سر فعل اول شخص مفرد ماضی، یکی از چهار حروف ( أَ ، تَـ ، یَـ ، نَـ ) بیاید، به فعل مضارع تبدیل میشوند.
برای صرف افعال از همان فعل مشهور، یعنی ذَهَبَ استفاده میکنیم.
أَنا أ ذهَبُ: من میروم.
در این حالت به اول سادهترین شکل حالت فعل ماضی یعنی سوم شخص مفرد مذکر، أَ اضافه میکنیم و حرکت آخرین حرف فعل از ــَـ به ــُـ تغییر مییابد.
أَنتَ تَذهَبُ: تو (مذکر) میروی.
در این حالت به اول سادهترین شکل حالت فعل ماضی یعنی سوم شخص مفرد مذکر، تَـ اضافه میکنیم و حرکت آخرین حرف فعل از ــَـ به ــُـ تغییر مییابد.
أَنتِ تَذهَبینَ : تو (مؤنث) میروی.
در این حالت به اول سادهترین شکل حالت فعل ماضی یعنی سوم شخص مفرد مذکر، تَـ اضافه میکنیم و به آخر فعل ـینَ اضافه میشود.
در ادامه چند نمونه دیگر از صرف این افعال را خواهید دید.
ذَهَبتُ |
رفتم |
أذهَبُ |
می روم |
صَنَعتُ |
ساختم |
أصنَعُ |
می سازم |
عَلِمتَ |
دانستی |
تَعلَمُ |
می دانی |
زَرَعتَ |
کاشتی |
تَزرَعُ |
می کاری |
عَرَفتِ |
شناختی |
تَعرِفینَ |
می شناسی |
قَبِلتِ |
قبول کردی |
تَقبَلینَ |
قبول می کنی |
واژه نامه درس «أَهَمّيَّةُ اللُّغَةِ الْعَرَبيَّةِ» و معنی
فصل 2 : أَهَمّیةُ اللُّغَةِ الْعَرَبیةِ
واژه نامه درس «أَهَمّيَّةُ اللُّغَةِ الْعَرَبيَّةِ» و معنی:
عربی |
معنی |
أَسعار |
قیمت ها «مفرد: سِعر/=قیمت» |
إیجار |
کرایه، اجاره |
بِطاقُة |
کارت شناسایی |
تَخفیض |
تخفیف |
تَعَلُّم |
ياد گرفن |
جَعَلَ |
قرار داد |
حَدّاد |
آهنگر |
حَسَناً |
بسیار خوب |
حَیّاکَ الله |
زنده باشی |
اَلخامِس |
پنجم |
خَباز |
نانوا |
ذات ثلاثةِ أسرة |
دارای سه تخت |
ساعَدَکَ الله |
خسته نباشی |
طابِق |
طبقه «جمع طوابِق» |
طَعام |
غذا «جمع: أَطعِمَة» |
عالَم |
جهان: جهانی، بین الملَلی عالَمین: جهانیان |
عِندَکُم |
دارید، نزد شما |
فارِغ |
خالی |
قَدَرَ |
توانست |
کَأَنَّ |
گويا، انگار |
کَتَمَ |
پنهان کرد |
کُلٌ |
همه، هر |
لا بَأسَ |
اشکالی ندارد |
مُبین |
آشکار، آشکار کننده |
مُحَدَّد |
مشخّص |
مِصعَد |
آسانسور |
مُنظَّمَة |
سازمان |
مَمزوج |
آميخته |
مِنّ قِبَل |
از طرف |
نُریدُ |
می خواهیم |
نُصوص |
متن ها «مفرد: نصّ» |
یُمکِنُ |
ممکن است |
متون درس «مِهْنَتُكَ فِي الْمُستَقبَلِ» و معنی
فصل 3 : مِهْنَتُكَ فِی الْمُستَقبَلِ
متون درس « مِهْنَتُكَ فِي الْمُستَقبَلِ» و معنی:
مِهْنَتُكَ فِي الْمُستَقبَلِ
شغل تو در آینده
دَخَلَ الْمُدَرِّسُ في الصَّفِّ وَ قالَ: « دَرسُ الْيَومِ حَولَ مِهْنَةِ الْمُستَقبَلِ. فَسَأَلَ أَيَّ مِهنَةٍ تُحِبُّ؟»
معلّم وارد کلاس شد و گفت: درس امروز پیرامون شغل آینده است. پس پرسید: کدام شغل را دوست دارید؟
صادقٌ: أنَا أُحِبُّ الزِّراعَةَ. لِاَنَّها عَمَلٌ مُهِمٌّ لِتَقَدُّمِ الْبِلادِ. سَوفَ أَصيرُ مُهَندِساً زِراعيّاً.
صدق: من کشاورزی را دوست دارم. چرا که آن کار مهمی برای پیشرفت کشورها است. مهندس کشاورزی خواهم شد.
ناصِرٌ: أنَا أُحِبُّ بَيْعَ الْکُتُبِ؛ لِاَنَّ الْکُتُبَ کُنوزٌ و قالَ رَسولُ اللّهِ (ص) عَنْها: «اَلْکُتُبُ بَساتينُ العُلَماءِ»
ناصر: من کتاب فروشی را دوست دارم. چرا که کتاب ها گنج هستند و پیامبر اکرم (ص) درباره آن فرموده اند: «کتاب ها باغ های دانشمندان هستند.»
قاسِمٌ: سَأَصیرُ مُختَرِعاً وَ سَوفَ أَصْنَعُ جَوّالاً جَدیداً.
قاسم: مخترع خواهم شد و تلفن همرا جدیدی خواهم ساخت.
منصورٌ: أنَا أُحِبُّ الرّياضَةَ. أنَا لاعِبٌ مُمتازٌ في کُرَةِ الْقَدَمِ.
منصور: من ورزش را دوست دارم. من بازیکن ممتازی در فوتبال هستم.
أمينٌ: أنَا أُحِبُّ طِبَّ الْعُيونِ. سَوفَ أَصيرُ طَبيباً لِخِدمَةِ النّاسِ.
امین: من چشم پزشکی را دوس دارم. برای خدمت به مردم دکتر خواهم شد.
الطُّلّبُ ذَکَروا أَصحابَ الْمِهَنِ کَالْمُدَرِّسِ وَ الْخَبّازِ وَ الشُّرْطيِّ وَ الْحَلْوانيِّ وَ الْبائِعِ وَ الْمُمَرِّضِ وَ الْحَدّادِ وَ غَيْرِهِمْ.
دانش آموزان صاحب شغل هایی مانند معلّم و نانوا و پلیس و شیرینی فروش و فروشنده و پرستار و آهنگر و ... را نام بردند.
الْمُدَرِّسُ: ما هوَ هَدَفُکُم مِنِ انْتِخابِ الشُّغلِ؟
معلم: هدفتان از انتخاب شغل چیست؟
عارفٌ: خِدمَةُ النّاسِ. لِاَنَّ کُلَّ واحِدٍ مِنّا بِحاجَةٍ إلَی الْآخَرينَ .
عارف: خدمت به مردم. زیرا هر یک از ما به دیگری نیاز دارد.
الْمُدَرِّسُ: أَيُّ شُغلٍ مُهِمٌّ؟
معلّم: کدام شغل مهم است؟
حامِدٌ : کلُّ مِهنَةٍ مُهِمَّةٌ وَ الْبلِاد بِحاجَةٍ إلَی کُلِّ الْمِهَنِ .
حامد: همه شغل ها مهم هستند و کشورها به همه شغل ها نیاز دارند.
الْمُدَرِّسُ: عَلَينا بِاحْتِرامِ کُلِّ الْمِهَنِ.
معلّم: باید به همه شغل ها احترام بگذاریم.
قالَ رَسولُ اللّهِ (ص) : «خَيْرُ النّاسِ أنفَعُهُم لِلنّاسِ».
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «بهترین مردم سودمندترین آنها برای مردم است.»
الأربعینات:
الَذَّهابُ إلیّ النجفِ اأَشرَف |
|
رفتن به سوی نجف اشرف |
|
أَریدُ أَن نذهَب إلَی النَّجَفِ |
أَتَذهَبُ بِالحافِلَهِ أَم بِسَیّارَه الأُجرَه |
می خواهم به نجف بروم |
آیا با اتبوس می روی یا باتاکسی |
أَذهَبُ بِالحافِلَهِ |
مَوقِفُ الحافِلاتِ أَمامَکَ |
با اتوبوس می روم |
ایستگاه اتوبوس ها روبرویت است |
مَعَ مَن جِعئتَ |
جِعئتَ مَعَ أسرَتی وأُسرَةِ عَمّی وَ خالی |
همراه چه کسی امده ای؟ |
با خانوادههام، خانواده ی عمویم و دایی ام امده ام |
مَتی نَصلٌ إلی الحَرَم؟ |
نَصِل فی الساعةِ التاسِعَه و النصفِ |
کی به حرم میرسیم |
در ساعت نه و نیم می رسیم |
کَم مَرَةٌ حَضَرتَ فی مَسیرَهی الأربعین؟ |
حَضَرت لِأوَّل مَرَة |
چند بار در راهپیمایی اربعین حاضر شدی؟ |
برای اولین بار حاضر شدم |
أَنصَحُکَ أن تَذهب إلی وادی السّلام |
لا أدری ما وادی السّلام |
پیشنهاد می کنم که به وادی السلام بروی |
نمی دانم چیست وادی السلام؟ |
مِن أکبَرِمَقابِر العالم فیها مَراقِدٌ بَعض الأنبیاء |
أی نَبیّ مَدفون هُناک؟ |
از بزرگ ترین قبرستان های جهان است که در آن مرقد بعضی پیامبران است |
کدام پیامبر در آنجا دفن شده است؟ |
هودٌ وَ صالِحٌ |
_ |
هود و صالح |
_ |

- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
- گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
- فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم
قواعد درس «مِهْنَتُكَ فِي الْمُستَقبَلِ»
فصل 3 : مِهْنَتُكَ فِی الْمُستَقبَلِ
قواعد درس « مِهْنَتُكَ فِي الْمُستَقبَلِ»:
دانستیم که فعل مضارع نشانه حال و آینده است. اما در ادامه میخواهیم با تغییراتی که بر سر فعل مضارع اعمال میکنیم، آن را فقط به آینده اختصاص دهیم.
فعل مستقبل (آینده) در عربی (سـ، سوفَ):
با افزودن سَـ و سَوفَ بر سر فعل مضارع، آن را به آینده تبدیل خواهیم کرد.
اما فرق بین سَـ و سَوفَ چیست؟
از ( سَـ) برای آینده نزدیک اما از (سَوفَ) برای آینده دور استفاده میکنیم.
أَنَا سَ أَذهَبُ: من خواهم رفت.
در این حالت بر سر اول فعل اول شخص مفرد مضارع، سَـ اضافه میکنیم.
أنتَ سَوفَ تَذهَبُ: تو (مذکر) خواهی رفت.
در این حالت بر سر اول فعل اول شخص مفرد مضارع، سَـوفَ اضافه میکنیم.
أنتِ سَوفَ تَذهَبینَ: تو (مؤنث) خواهی رفت.
در این حالت بر سر اول فعل اول شخص مفرد مضارع، سَـوفَ اضافه میکنیم.
در ادامه نمونههای دیگری از این افعال را خواهید دید.
أَکتُبُ : می نویسم =سَأکتُبُ ، سوفَ أَکتُبُ : خواهم نوشت.
واژه نامه درس « مِهْنَتُكَ فِي الْمُستَقبَلِ» و معنی
فصل 3 : مِهْنَتُكَ فِی الْمُستَقبَلِ
واژه نامه درس « مِهْنَتُكَ فِي الْمُستَقبَلِ» و معنی:
عربی |
معنی |
آخِرینَ |
ديگران |
أَحَبَّ |
دوست داشت |
أُریدُ أَن أَذهَب |
می خواهم که بروم |
أَصحابُ المِهَن |
صاحبان شغل ها |
أَنصَحُکَ أَن تَذهَب |
تورا نصیحت می کنم که بروی |
بِلاد |
کشور شهرها «مفرد: بَلَد» |
بَیع |
فروش |
تَقَدُم |
پیشرفت |
تَهیئة |
تهیه |
خال |
دایی |
خُبز |
نان |
ریاضة |
ورزش «ریاضیّ: ورزشکار» |
سَیارة الأُجرَة |
تاکسی |
صارَ |
شد |
طِبُّ العیون |
چشم پزشکی |
عَمّ |
عمو |
عَن |
درباره ، از |
عَین |
چشم، چشمه «جمع: عُیون» |
فَحَصَ |
معاینه کرد |
قاطِع |
بُرَنده |
لا أَدری |
نمی دانم |
مَتی |
چه وقت |
مَرضی |
بیماران |
مَرَّ |
دفعه |
مُستَقبَل |
آینده |
مِهنَة |
شغل«جمع: مهن» |
نَصِلُ |
می رسیم |
متون درس «اَلتَّجرِبَةُ الْجَديدَةُ» و معنی
فصل 4 : اَلتَّجرِبَةُ الْجَدیدَةُ
متون درس «اَلتَّجرِبَةُ الْجَديدَةُ» و معنی:
اَلتَّجرِبَةُ الْجَديدَةُ
تجربه جدید
تَفَکُّرُ ساعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِبادَةِ سَبْعينَ سَنَةً. رسول اللّه (ص)
«یک ساعت فکر کردن از هفتاد سال عبادت بهتر است» رسول الله (ص)
کانَ فَرَسٌ صَغيرٌ مَعَ أُمِّهِ في قَريَةٍ. قالَتْ أُمُّ الْفَرَسِ لِوَلَدِها:
اسب کوچکی با مادرش در روستایی بود. مادر اسب به پسرش گفت:
« نَحنُ نَعيشُ مَعَ الْنسانِ وَ نَخدِمُهُ؛ لِذا أَطلُبُ مِنْكَ حمَلَْ هٰذِهِ الْحَقيبَةِ إلَی الْقَريَةِ الْمُجاوِرَةِ. »
ما با انسان زندگی می کنیم و به او خدمت می کنیم؛ بنابراین از تو می خواهم این خورجین را به روستای مجاور ببری.
هوَ يَحمِلُ الْحَقيبَةَ وَ یَذْهَبُ إلَی الْقَريَةِ الْمُجاوِرَةِ.
او خورجین را بر می دارد و به روستای مجاور می برد.
في طَريقِهِ يُشاهِدُ نَهْراً . يَخافُ الْفَرَسُ وَ يَسْأَلُ بَقَرَةً واقِفَةً جَنْبَ النَّهرِ:
در راه رودخانه ای را می بیند. اسب می ترسد و از گاوی که کنار رودخانه ایستاده می پرسد.
« هَلْ أَقدِرُ عَلَی الْعُبورِ؟ » الْبَقَرَةُ تَقولُ : « نَعَم؛ لَيسَ النَّهْرُ عَميقاً. »
آیا می توانم عبور کنم؟ گاو می گوید: بله؛ رودخانه عمیق نیست.
يَسْمَعُ سِنجابٌ کَلامَهُما وَ يَقولُ: « لا؛ أيُّهَا الْفَرَسُ الصَّغيرُ، أنتَ سَتَغْرَقُ فِي الْماءِ، هٰذَا النَّهرُ عَميقٌ جِدّاً. عَلَيْكَ بِالرُّجوعِ. أَ تَفهَمُ؟ »
سنجاب حرف آن ها را می شنود و می گوید: نه؛ ای اسب کوچک، تو در آب غرق خواهی شد، این رودخانه واقعاً عمیق است باید برگردی. می فهمی؟
وَلَدُ الْفَرَسِ يَسْمَعُ کَلامَ الْحَيَوانَينِ وَ يَقولُ في نَفْسِهِ:
پسر اسب حرف دو حیوان را می شنود و با خودش می گوید:
« ماذا أَفْعَلُ يا إلٰهي؟! »
ای خدای من چیکار کنم؟
فَيَرْجِعُ إلی والِدَتِهِ وَ يَبْحَثُ عَنِ الْحَلِّ.
به طرف مادرش بر می گردد و دنبال راه حل می گردد.
اَلْأُمُّ تَسْألُهُ: « لِماذا رَجَعْتَ؟! »
مادر از او می پرسد: چرا برگشتی؟
يَشْرَحُ الْفَرَسُ الْقِصَّةَ وَ تَسْمَعُ الْأُمُّ کَلامَهُ. اَلْأُمُّ تَسأَلُ وَلَدَها:
اسب قصه را شرح می دهد و حرف مادرش را می شنود. مادر از پسرش می پرسد.
« ما هوَ رَأْيُكَ؟ أَ تَقْدِرُ عَلَی اَلْعُبورِ أَمْ لا؟ مَنْ يَصْدُقُ؟ وَ مَنْ يَکْذِبُ؟ »
نظر تو چیست؟ آیا می توانی عبور کنی یا نه؟ چه کسی راست می گوید؟ و چه کسی دروغ می گوید؟
ما أَجابَ الْفَرَسُ الصَّغيرُ عَنْ سؤالِها ... لٰکِنَّهُ قالَ بَعدَ دَقيقَتَينِ:
اسب کوچک جوابش را نداد. اما بعد از دو دقیقه گفت:
« اَلْبَقَرَةُ تَصْدُقُ وَ السِّنجابُ يَصدُقُ أَيضاً. اَلْبَقَرَةُ کَبيرَةٌ وَ السِّنْجابُ صَغيرٌ. کُلٌّ مِنهُما يَقولُ رَأيَهُ. فَهِمتُ الْمَوضوعَ».
گاو راست می گوید و سنجاب همچنین راست می گوید. گاو بزرگ است و سنجاب کوچک. هر کدام از آن ها نظر خودش را می گوید. موضوع را فهمیدم.
يَفْهَمُ الْفَرَسُ الصَّغيرُ کَلامَ أُمِّهِ وَ يَذْهَبُ إلَی النَّهرِ وَ يُشاهِدُ الْبَقَرَةَ وَ السِّنجابَ مَشغولَينِ بِالْجَدَلِ.
اسب کوچک حرف مادرش را می فهمد و به رودخانه بر می گردد. گاو و سنجاب را می بیند که مشغول ستیز هستند.
اَلبَقَرَةُ: « أنا أَصدُقُ وَ أَنتَ تَکذِبُ »
گاو: من راست می گویم و تو دروغ می گویی.
اَلسِّنجابُ: « لا؛ أنَا أَصدُقُ وَ أَنتِ تَکذِبين. »
سنجاب:نه؛ من راست می گویم و تو دروغ می گویی.
يَعْبُرُ الْفَرَسُ ذٰلِكَ النَّهرَ بِسُهولَةٍ؛ثُمَّ يَرْجِعُ وَ يَفْرَحُ لِلتَّجرِبَةِ الْجَديدَةِ.
اسب به راحتی از آن رودخانه عبور می کند. سپس بر می گردد و به خاطر تجربه جدید خوشحال می شود.
الأربعینات:
حِوارٌ بین زائرینِ فی طَریقِ کَربلاء |
|
گفت و گو بین دوزائر در راه کربلاء |
|
اَلزائرٌ الأیرانی |
اَلزائِر العِراقی |
أَ أنت تَعرِفُ مَتی نَصل إلِی کَربَلاء ؟ |
نَعَم؛ بَعدَ ساعةٍ . أَ أَنت جِئتَ مِن إیران؟ |
آیا تو میدانی کی به کربلا میرسیم؟ |
بله ؛ یک ساعت بعد آیا تو از ایران امده ای؟ |
نَعَم أنا من إیران. |
وَمِن أیّ مَدینَة؟ |
بله من اهل ایران هستم |
و اهل کدام شهری؟ |
مِن مَدینةِ قُم. أَ أَنت جِئتَ إلی إیران أیضاً؟ |
نَعَم جِئت مَرتین إلی إیران وَشاهدتُ المدُن المقدسة |
اهل شهر قم .ایا تو نیز به ایران امده ای؟ |
بله دوبار به ایران امده ام و شهر های مقدس را دیدم |
کَیفَ کانت سَفرتُکُم إلی ایران؟ |
کانت طیبة لِأنَّ الشعبَ الإیرانی شَعبٌ مِضیافٌ |
سفرتان به ایران چطور بود؟ |
خوب بود زیرا ملت ایران ملت مهمان نوازی است |
وَکَذالِک الشعبُ الِعراقی شَعبٌ مِضیافٌ |
اَلحمدالله .أَ تَذهَبٌ إلی کَربلاء؟ |
و ملت عراق هم همینطور ملت مهمان دوستی است |
خداراشکر آیا به کربلا میروی؟ |
نَعم ، أنا أَمشی مِن النجف إلی کَربلاء. |
أنت ضیفنا العزیزٌ فی مَوکِبِ الإمام الرضا (ع)حَتی تَرجِعَ |
بله من از نجف به کربلا پیاده میروم. |
تو مهمان عزیز ما در موک امام رضا هستی تا برگردی |
طوبی للشعب العراقی لِهذِه الضیافه! |
نَحنُ فی الخدمت المُحبین لأهل البیت |
خوش به حال ملت عراق به خاطر این مهمانی |
ما در خدمت دوستداران اهل بیت هستیم. |

- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
- گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
- فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم
قواعد درس «اَلتَّجرِبَةُ الْجَديدَةُ»
فصل 4 : اَلتَّجرِبَةُ الْجَدیدَةُ
قواعد درس «اَلتَّجرِبَةُ الْجَديدَةُ» :
در این درس به بررسی صرف افعال مضارع در سه صیغه سوم شخص مفرد (مذکر)، سوم شخص مفرد (مؤنث) و اول شخص جمع میپردازیم.
فعل مضارع در عربی (هُوَ، هيَ، نَحْنُ):
خب دوباره از یار همیشگی مان، یعنی فعل ذَهَبَ کمک میگیریم.
هُوَ یَ ذْهَبُ: او (مؤنث) میرود.
در این حالت به اول سادهترین شکل حالت فعل ماضی یعنی سوم شخص مفرد مذکر، یَـ اضافه میکنیم و حرکت آخرین حرف فعل از ــَـ به ــُـ تغییر مییابد.
هيَ تَ ذْهَبُ: او (مؤنث) میرود.
در این حالت به اول سادهترین شکل حالت فعل ماضی یعنی سوم شخص مفرد مذکر، تَـ اضافه میکنیم و حرکت آخرین حرف فعل از ــَـ به ــُـ تغییر مییابد.
نَحْنُ نَ ذْهَبُ: ما میرویم.
در این حالت به اول سادهترین شکل حالت فعل ماضی یعنی سوم شخص مفرد مذکر، نَـ اضافه میکنیم و حرکت آخرین حرف فعل از ــَـ به ــُـ تغییر مییابد.
نکته مهم:
اگر دقت داشته باشید شکل صرف فعل مضارع در دو صیغه أَنتَ و هیَ یکسان است. تنها راهی که برای تشخیص این دو فعل و تشخیص مرجع ضمیر آن داریم از روی معنای جمله و توجه به ضمیر است.
خب در یک نگاه ببینیم از درس 2 تا درس 4 چه چیزهایی یادگرفتهایم.
واژه نامه درس «اَلتَّجرِبَةُ الْجَديدَةُ» و معنی
فصل 4 : اَلتَّجرِبَةُ الْجَدیدَةُ
واژه نامه درس «اَلتَّجرِبَةُ الْجَديدَةُ» و معنی:
عربی |
معنی |
إبنٌ آدَم |
آدمیزاد «إِبن: پسر، فرزند« |
أَمشی |
پياده می روم، راه می روم |
إنَّـما |
فقط |
جَدَل |
جر و بحث |
خَطايا |
گناهان ، خطاها |
شاهَدَ |
دید می بیند |
شَعب |
ملّت |
شَکَرَ/ یَشکُرُ |
تشکر کرد/تشکر می کند |
صَدَقَ / یَصدُقُ |
راست گفت / راست می گويد |
ضيافة |
مهمانی |
طوبی لـِ |
خوشا به حالِ |
طَیب |
خوب |
عاشَ/ یَعیشُ |
زندگی کرد/ زندگی می کند |
غَرِقَ / یَغرَقُ |
غرق شد| غرق می شود |
غَضَب |
خشم |
فَرَس |
اسب |
فِضَّة |
نقره |
فِعل |
کار |
قادم |
آینده |
قَصد |
منظور |
قَول |
گفتار |
کَذبَ/یکذِبُ |
دروغ گفت دروغ می گوید |
کَذالِک |
همچنین |
مُحِبّین |
دوستداران |
مُختَبِر |
آزمایشگاه |
مِضیاف |
مهمان دوست |
نَفس |
خود«فی نفسه : با خودش» |
نَفعَ / یَنفعُ |
سود رساند/ سود می رساند |
متون درس «اَلصَّداقَةُ» و معنی
فصل 5 : اَلصَّداقَةُ
متون درس «اَلصَّداقَةُ» و معنی:
اَلصَّداقَةُ
دوستی
«أَسْرين» طالِبَةٌ فِي الصَّفِّ الثّاني الْمُتَوَسِّطِ. هيَ جاءَتْ مِنْ «سَنَندَج» إلَی «طهران». هيَ طالِبَةٌ جَديدَةٌ فِي الْمَدرَسَةِ وَ بَقِيَتْ مُدَّةَ أُسبوعَينِ وَحيدَةً.
اسرین دانش آموزی در کلاس دوم متوسطه است. او از سنندج به تهران آمده است. او دانش آموز جدیدی در مدرسه است و مدت 2 هفته تنها ماند
فِي الأسُبوعِ الثّالِثِ في يَْومِ السَّبْتِ جاءَتْ إلَیها إحْدَی زَميلاتِها بِاسْمِ «آیلار» وَ بَدَأَتْ بِالْحِوارِ مَعَها في ساحَةِ الْمَدرَسَةِ.
در هفته سوم در روز شنببه یکی از هم شاگردی هایش به اسم آیلار به سوی او آمد.
اَلْحِوارُ بَيْنَ الطّالِبَتَينِ «آیلار» وَ «أَسْرين»
گفتگوی بین 2 دانش آموز آیلار و اسرین
- کَيفَ حالُكِ؟ - الْحَمدُ لِلّهِ؛ جَيِّدَةٌ وَ کَيفَ أنتِ؟
حالت چطور؟ خداروشکر خوبم و تو چطوری؟
- أنَا بِخَيرٍ. مَا اسْمُكِ؟ - اِسْمي أَسرين.
من خوبم. اسم تو چیست؟ اسم من اسرین است.
- اِسمٌ جَميلٌ. ما مَعْناهُ؟ - «أسْرین» بِالْکُرديَّةِ بِمَعنَی الدَّمْع. وَ مَا اسْمُكِ؟
اسم زیبایی است. معنی آن چیست؟ اسرین به کردی به معنی اشک است و اسم تو چیست؟
- اِسمي آيلار. - ما مَعنَی اسْمِكِ؟
اسم من آیلار است. معنی اسم تو چیست؟
- آيلار بِالتُّرکيَّةِ بِمَعنَی الْأَقْمارِ. - اِسْمٌ جَميلٌ جِدّاً وَ مَعناهُ جَميلٌ أَيضاً.
آیلار به ترکی به معنی ماه ها است. اسم خیلی زیبایی است و معنی آن نیز زیبا است.
- مِنْ أَيِّ مَدينَةٍ أنتِ؟ - أنَا مِنْ سنندج. أَ أَنتِ مِنْ طهران؟
تو اهل کدام شهر هستی؟ من سنندجی هستم آیا تو تهرانی هستی؟
- لا؛ أنَا مِنْ تبريز وَ ساکِنَةٌ هُنا. - فَأَنتِ مِثْلي أَیضاً.
نه من تبریزی هستم و ساکن اینجا هستم. پس تو هم مثل من هستی.
- لِماذا جِئْتُم إلَی طهران؟ - لِاَنَّ والِدي في مُهِمَّةٍ إداريَّةٍ.
چرا به تهران آمدید؟ برای اینکه پدرم در مأموریت اداری است.
- کَمْ سَنَةً مُهِمَّةُ والِدِكِ؟ - سَنَتَينِ.
چند سال پدرت در مأموریت است؟ 2 سال
- أينَ بَيتُکُم؟ - في ساحَةِ خُراسان.
خانه شما کجاست؟ در میدان خراسان
- عَجَباً. بَيتُنا في نَفْسِ الْمَکانِ. - أَ تَصدُقينَ؟!
عجیب است خانه ما در همان جاست. آیا راست می گویی؟
- نَعَم؛ بِالتَّأکيدِ؛ مَتَی جِئْتُم؟ - جِئْنا قَبْلَ شَهْرٍ.
بله البته؛ کی آمدید؟ ماه گذشته آمدیم.
- فَنَحنُ جارَتانِ وَ زَميلَتانِ . - فَکَيفَ ما رَأَيْتُكِ حَتَّی الْآنَ؟
پس ما دو همسایه و دو همکلاسی هستیم. پس چطور تا الان تو را ندیدم؟
- عَجيبٌ. ما مِهنَةُ أَبيكِ؟ - هوَ مُهَندِسٌ.
عجیب است. شغل پدرت چیست؟ او مهندس کامپیوتر است.
- هَلْ تَأتينَ إلَی بَيتِنا؟ - بِکُلِّ سُرور.ٍ
آیا به خانه ما می آیی؟ با کمال میل
- مَتَی؟ - بَعدَما يَسمَحُ لي والِدي وَ تَقبَلُ والِدَتي.
کِی؟ بعد از اینکه پدرم به من اجازه داد و مادرم پذیرفت.
- وَ هَلْ يَأْتي أَبوكِ؟ وَ هَلْ تَأْتي أُمُّكِ؟ - إِنْ شاءَ اللّهُ. سَأَسْأَلُهُما.
و آیا پدرت می آید؟ و آیا مادرت می آید؟ اگر خدا بخواهد از آنها خواهم پرسید.
اَلْغَريبُ مَنْ لَيْسَ لَهُ حَبيبٌ. الأمام عَلیٌّ (ع)
«تنها، کسی است که دوستی نداشته باشد.» امام علی (ع)
الأربعینات:
أسعار انُقود فی العَتباتِ المقدسةِ |
|
قیمت های ارز در آستانه های مقدس |
|
أزیدٌ تَصریف نقودی إلی دینار. |
أهلا بِک یا زائر |
من میخواهم پولم را به دینا تبدیل کنم |
خوش امدید ای زائر |
کَیف تَصریفٌ النقود؟ |
أسعارٌ مَکتوبة علی هذه الَّوحَهِ |
پول چگونه تبدیل می شود؟ |
قیمت ها در این پلاک نوشته شده است |
هَل أَسعارٌ فی کل السوق واحِدة |
بالتاکید الأسعار ثابتهً |
آیا قیمت ها در هر بازار یکسان است؟ |
البته قیمت ها ثابت است |
جَوله صغیرة فی السوق الصرافین ؛ ثم أَرجعُ |
لابأس أنت حُرٌ أنا فی خدمه الزوار |
گشت کوچکی در بازار صرافی میزنم سپس باز میگردم |
اشکالی ندارد تو ازاد هستی در خدمت زائران هستم |
بعد دقائق |
|
بعد از دقایقی |
|
رَجعتُ عِندکَ یا أخی |
أنا فی خِدمتکَ ماذا عِندکَ؟ یورو أم تومان؟ |
برگشتم پیش شما برادر |
در خدمت شما هستم چه چیزی داری؟ یورو یا تومان؟ |
عِندی تومان |
سأقَول لَک مِقدارَ التریف |
من تومان دارم |
من مبلغ پرداختی را به شما خواهم گفت |

- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
- گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
- فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم
قواعد درس«اَلصَّداقَةُ»
فصل 5 : اَلصَّداقَةُ
قواعد درس«اَلصَّداقَةُ» :
حرف اضافه «ما» کابردهای زیادی دارد که در این درس، دو کاربرد مهم آن را بررسی خواهیم کرد.
«ما» اگر در ابتدای فعل ماضی بیاید، آن را منفی خواهد کرد. اما آخر فعل ماضی را هیچگونه تغییری نخواهد داد.
مثال:
سَمِعْنا: شنیدیم.
ما سَمِعنا: نشنیدیم.
ما در معنای «چیست» نیز به کار میرود.
مثال:
«ما بِیَمینِکَ یا موس »
معنی: ای موسی، آن چیست در دست راستت؟
واژه نامه درس«اَلصَّداقَةُ» و معنی
فصل 5 : اَلصَّداقَةُ
واژه نامه درس«اَلصَّداقَةُ» و معنی:
عربی |
معنی |
أبصار |
دیدگان«مفرد: بَصَر» |
أتی / یَأتی |
امد/ می آید |
إحدی |
یکی از |
أشعلم |
داناترین ، داناتر |
أَنفسَهم |
به خودشان «مفرد أَنفُس: نَفْس» نَفْس: خود، همان نَفسُ المکان: همان جا نَفْيس: خودم |
بِالتَّأکیدِ |
البته |
بَعدَما |
پس از ایینکه |
بَقِیَ |
ماند |
بِکُل سُرور |
با کمال میل |
تَصریفُ النُّقود |
تبدیل پول «نُقود: پول ، پول ها» |
اَثالث ، اَثالِثة |
سوم سومین |
جار |
همسایه «جمع جیران» |
جِئتُم |
آمدید / جاء :آمد |
جَولة |
گردش |
حَبیب |
دوست«جمع أَحِبَّة و أَحِبّاء» |
حُرّ |
آزاد «جمع احرار» |
حَرَسَ |
نگهداری کرد |
خزائن |
گنجینه ها |
دَمع |
اشک |
ساحَة |
حیاط ، میدان |
شَرِب/ یَشرَبُ |
نوشید / می نوشد |
عُصفور |
گنجشک «جمع عَصافیر» |
مِصباح |
چراغ «جمع مَصابیح» |
مَکتوب |
نوشته شده |
مُهمَّة إداریَّةً |
ماموریت اداری |
متون درس «فِي السَّفَرِ» و معنی
فصل 6 : فِی السَّفَرِ
متون درس«فِي السَّفَرِ» و معنی:
فِي السَّفَرِ
در سفر
سافَرَتْ أُسرَةُ السَّيِّدِ فَتّاحيّ مِنْ کِرمان إلَی الْعِراقِ في قافِلَةِ الزُّوّارِ لِزيارَةِ الْمُدُنِ الْمُقَدَّسَةِ: النَّجَفِ الْشرَفِ وَ کَربَلاءَ وَ الْکاظِميَّةِ وَ سامَرّاءَ. هُمْ سافَروا فِي الْمَرَّةِ الْوُلیَ بِالطّائِرَةِ وَ فِي الْمَرَّةِ الثّانيَةِ بِالْحافِلَةِ. السَّيِّدُ فَتّاحيّ موَظَّفٌ وَ زَوجَتُهُ مُمَرِّضَةٌ. لِهٰذِهِ الْأُسْرَةِ سِتَّةُ أَولادٍ.
خانواده آقای فتّاحی از کررمان به عراق برای زیارت شهرهای مقدّس نجف اشرف و کربلا و کاظمین و سامراء در (از طریق) کاوران زیارتی مسافرت کردند. آنان نخستین بار با هواپیما و دومین بار با اتوبوس مسافرت کردند. آثای فتّاحی کارمند است و همسرش پرستار است. این خانواده شش پسر و دختر دارند.
حِوارٌ بَينَ الْأُسْرَةِ
گفتگو میان خانواده
اَلسَّيِّدُ فَتّاحيّ : أَينَ تَذْهَبونَ يا أَولادي؟
آقای فتّاحی: ای پسران من، کجا می روید؟
الْاَوَلاد:ُ نَذْهَبُ لِزيارَةِ مَرقَدِ الْإمامِ الْحُسَينِ (ع).
پسرها: به زیارت مرقد امام حسین (ع) می رویم.
اَلسَّيِّدُ فَتّاحيّ: أَينَ تَذْهَبْنَ يا بَناتي؟ اَلْبَناتُ: نَذْهَبُ مَعَ إِخْوَتِنا لِلزّيارَةِ.
آقای فتّاحی: ای دختران من، کجا می روید؟ دخترها: با برادرانمان به زیارت می رویم.
أَحَدُ الأولاد: أَينَ تَذهَبانِ يا أَبي وَ يا أُمّي؟ الَوْالِدٌ: نَذْهَبُ إلَی الْمُستَوصَفِ.
یکی از پسرها: ای پدرم! ای مادرم؛ کجا می روید؟ پدر: به درمانگاه می رویم.
مَنِ الْمَريضُ؟ - أُمُّکُمْ تَشعُرُ بِالصُّداعِ.
چه کسی مریض است. مادرتان سردرد دارد.
حِوارٌ فِي الْمُسْتَوْصَفِ
گفتگو در درمانگاه
اَلطَّبيبُ: مَا اسْمُ الْمَريضِ؟ اَلسَّيِّدُ فَتّاحيّ: السَّيِّدَةُ فاطِمَة.
پزسک: اسم مریض چیست؟ آقای فتّاحی: همسرم فاطمه خانم.
اَلطَّبيبُ: ما بِكِ يا سَيِّدَةُ فاطِمَةُ؟ اَلسَّيِّدَةُ فاطِمَةُ: أَشعُرُ بِالصُّداعِ.
پزشک: فاطمه خانم؛ تو را چه شده است؟ فاطمه خانم: سرم درد می کند.
- کَمْ عُمْرُكِ؟ - أرَبعَونَ سَنَةً.
چند سال داری؟ چهل سال.
- أَ ضَغْطُ الدَّمِ عِندَكِ أَمْ مَرَضُ السُّکَّرِ؟ - أَشعُرُ بِالصُّداعِ فَقَط.
آیا فشار خون یا بیماری قند داری؟ نه؛ فقط سرم درد می کند.
- أَکْتُبُ لَكِ وَصْفَةً. - ماذا تَکتُبُ في الْوَصْفَةِ؟
نسخه ای برایت می نویسم. چه چیزی در نسخه من می نویسی؟
- اَلْحُبوبَ الْمُسَکِّنَةَ وَ ال شَّابَ. - کَيفَ ا لِسْتِفادَةُ مِنْها؟
قرص های مسکّن و شربت. طریقه استفاده اش چیست؟
- ثلَاثَةُ حُبوبٍ في کُلِّ يَومٍ: صَباحاً وَ ظُهراً وَ مَساءً وَ الشَّرابُ مَرَّتَينِ في کُلِّ يَومٍ.
در هر روز سه تا قرص؛ صبح و ظهر و شب و شربت در هر روز دو بار.

- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
- گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
- فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم
قواعد درس «فِي السَّفَرِ» و معنی
فصل 6 : فِی السَّفَرِ
قواعد درس«فِي السَّفَرِ» و معنی:
در این درس به بررسی صرف فعل مضارع در صیغههای دوم شخص جمع (مثنی، جمع مذکر، جمع مؤنث) خواهیم پرداخت.
فعل مضارع در عربی (أَنتُم، أَنتُنَّ، أَنتُما):
یار عزیزمان یعنی فعل ذَهَبَ را فرا میخوانیم.
أَنتُم تَذهَبونَ :شما (مذکر) میروید.
در این حالت به اول سادهترین شکل حالت فعل ماضی یعنی سوم شخص مفرد مذکر، تَـ اضافه میکنیم و آخر فعل ـونَ اضافه میشود.
أَنتُنَّ تَذهَبْنَّ : شما (مؤنث) میروید.
در این حالت به اول سادهترین شکل حالت فعل ماضی یعنی سوم شخص مفرد مذکر، تَـ اضافه میکنیم و آخر فعل ـنَّ اضافه میشود.
أَنتُما تَذهَبانِ : شما دو نفر (مذکر و مؤنث) میروید.
در این حالت به اول سادهترین شکل حالت فعل ماضی یعنی سوم شخص مفرد مذکر، تَـ اضافه میکنیم و به آخر فعل ـانِ اضافه میشود.
کلمه پرسشی لِماذا:
هنگامی که کلمه پرسشی لِماذا (برای چه) میتوانیم با دو کلمه «لِأَنَّ: برای اینکه» یا «لِــ: برای» به آن پاسخ دهیم.
لِماذا أنتُم مَسرورونَ؟ : چرا شما خوشحال هستید؟
لِأَنَّ نا ناجِحونَ فِی الْمُسابَقَةِ: برای اینکه ما در مسابقه پیروز شدیم.
حرف لا در عربی:
حرف لا یکی از کاربردهایش غالباً، منفی کردن فعل مضارع است.
أَنَا لا أَکْذِبُ: من دروغ نمیگویم.
نکته:
گاهی حرف ما افزون بر فعل ماضی، فعل مضارع را نیز منفی میکند.
ما یَعْلَمُ: نمیداند.
واژه نامه درس «فِي السَّفَرِ» و معنی
فصل 6 : فِی السَّفَرِ
واژه نامه درس«فِي السَّفَرِ» و معنی:
عربی |
معنی |
أربعا وَ ثَلاثینَ |
سی و چهار |
أَربعونَ ، أربعینَ |
چهل |
أمَرَ / یأمَرَ |
دستور داد / دستور می دهد |
اَلأُولی |
یکم ، نخستین |
حُبوب مُسَکَّنَة |
قرص های مسکن |
خاتَم |
انگشتر |
سافَرَ/ یُسافِر |
سفرکرد / سفر میکند |
سَفرَة |
سفر ، گردش |
شَراب |
شربت ، نوشیدنی |
صُداع |
سردرد |
ضَغطُ الَّمِ |
فشار خون |
طائِرة |
هواپیما |
قافِلَة |
کاروان |
کُرةُ المِنضَدَةِ |
تنیس روی میز |
لـِ |
دارد ، برای |
لا |
حرف نفی مضارع |
ما بِک |
تو راچه می شود |
مَرَض السُّکَّرِ |
بیماری قند |
مَساء |
شب، بعد از ظهر |
مُستَوصَف |
درمانگاه |
مَعاً |
باهم |
وَصفَة |
نسخه |
یَخفی |
پنهان می ماند |
متون درس « أَرْضُ اللّٰهِ واسِعَة » و معنی
فصل 7 : ﴿...أَرْضُ اللّٰهِ واسِعَة﴾
متون درس « أَرْضُ اللّٰهِ واسِعَة » و معنی:
( ... أَرْضُ اللّٰهِ واسِعَة ... )
( ... زمین خدا پهناور است ... )
كانَتْ مَجْموعَةٌ مِنَ الْغِزْلانِ في غابَةٍ بَينَ الْجِبالِ وَ الْأَنهارِ.
گله ای از آز آهوها در جنگلی بین کوه ها و رودها بودند.
في يَومٍ مِنَ الْأَيّامِ هَجَمَتْ خَمسَةُ ذِئابٍ عَلَی الْغِزلانِ… .
در روزی از روزها، پنج گرگ به آهوها حمله کردند.
اَلْغَزالُ الْوَّلُ: إِلٰهي، ماذا نَفعَلُ؟
آهوی اوّل: خدایا، چه کنیم؟
اَلْغَزالُ الثّاني: لا نَقدِرُ عَلَی الدِّفاعِ.
آهوی دوم: نمی توانیم دفاع کنیم.
قالَتْ غَزالَةٌ صَغيرَةٌ في نَفْسِها: «ما هوَ الْحَلُّ؟ عَلَيَّ بِالتَّفَکُّرِ. سَأَنجَحُ.»
آهوی کوچکی با خودش گفت: «چاره چیست؟» باید فکر کنم. پیروز خواهم شد.
اَلْغَزالَةُ الصَّغيرَةُ شاهَدَتْ عُصْفوراً ؛ فَسَأَلَتْهُ: «هَلْ خَلْفَ تِلْكَ الْجِبالِ عالَمٌ آخَرُ؟»
آهو کوچولو گنجشکی را دیدو پس از او پرسید: «آیا پشت آن کوه ها جهان دیگری است»
أَجابَ الْعُصْفورُ: «لا».
گنجشک جواب داد: «نه»
اَلْغَزالَةُ الصَّغيرَةُ ما يَئِسَتْ فَشاهَدَتْ حَمامَةً وَ سَأَلَتْها: «يا أُمَّ الْفَرخَينِ، هَل وَراءَ تِلْكَ الْجِبالِ عالَمٌ غَيرُ عالَمِنا؟» سَمِعَتْ مِنها نَفْسَ الْجَوابِ.
آهوی کوچولو نا امید نشد. پس کبوتری را دید و ازش پرسید: «ای مادر دو جوجه، آیا پشت آن کوه ها غیر از دنیای ما جهان دیگری است؟» از او همان جواب را شنید.
اَلْغَزالَةُ شاهَدَتْ هُدهُداً وَ سَأَلَتْهُ: «هَلْ خَلْفَ الْجِبالِ عالَمٌ غَيرُ عالَمِنا؟»
آهو هدهدی را دید و از او پرسید: «آیا پشت کوه ها جهانی غیر از جهان ماست؟»
أَجابَ الْهُدهُدُ: «نَعَم».
هدهد پاسخ داد: «بله»
فَصَعِدَت الْغَزالَةُ الْجَبَلَ الْمُرتَفِعَ وَ وَصَلَتْ فَوقَهُ فَشاهَدَتْ
غابَةً واسِعَةً؛ ثُمَّ رَجَعَتْ وَ قالَتْ لِآباءِ الْغِزلانِ:«أَ تَعْرِفونَ أَنَّ خَلْفَ الْجِبالِ عالَماً آخَرَ؟»
پس آهو به کوه بلند صعود کرد و بالای آن رسید. پس جنگل پهناوری را دید سپس برگشت و به پدران آهوها گفت: «آیا می دانید که پشت کوه ها جهان دیگری است؟»
وَ قالَتْ لِأُمَّهاتِ الْغِزلانِ: «أَ تَعْرِفْنَ أَنَّ خَلْفَ الْجِبالِ عالَماً آخَرَ؟!»
و به مادران آهو ها گفت: «آیا می دانید که پشت کوه ها جهان دیگری است؟»
فَقالَ الْغَزالُ الْوَّلُ بِغَضَبٍ: کَيفَ تَقولينَ هٰذَا الْکَلامَ؟!
پس آهوی اوّل با خشم گفت: «چگونه این حرف را می گویی؟»
وَ قالَ الْغَزالُ الثّاني: کَأَنَّكِ مَجْنونَةٌ !
و آهوی دومی گفت: «گویا تو دیوانه ای.»
وَ قالَ الْغَزالُ الثّالِثُ: هيَ تَکذِبُ.
و آهوی سومی گفت: «او دروغ می گوید.»
وَ قالَت الْغَزالَةُ الرّابِعَةُ: أَنتِ تَکذِبينَ.
و آهوی چهارمی گفت: «تو دروغ می گویی.»
قَطَعَ رَئيسُ الْغِزلانِ کَلامَهُم وَ قالَ:
رئیس آهوها سخنشان را قطع کرد و گفت:
«هيَ صادِقةٌ لا تَکذِبُ؛ عِنْدَما کُنْتُ صَغيراً؛ قالَ لي طائِرٌ عاقِلٌ: خَلْفَ الْجِبالِ عالَمٌ آخَرُ وَ قُلْتُ ذٰلِكَ لِرَئیسِنا لٰکِنَّهُ ما قَبِلَ کَلامي و ضَحِكَ. کَما تَعرِفونَ أنَا أَطلُبُ صَلاحَکُم دائِماً؛ فَعَلَينا بِالْمُهاجَرَةِ»
«او راست گو است دروغ نمی گوید؛ وقتی کوچک بودم؛ پرنده دانایی به من گفت: پشت کوه ها جهان دیگری است و آن را به رئیسمان گفتم ولی او حرف من را نپذیرفت و خندید.» چنان که می دانید من همیشه صلاح شما را می خواهم؛ پس باید کوچ کنیم.»
صَعِدَ الْجَميعُ الْجَبَلَ وَ وَجَدوا عالَماً جَديداً وَ فَرِحوا کَثيراً.
همگی بالای کوه صعود کردند و جهان جدیدی یافتند و بسیار شاد شدند.
الأربعینات:
أَینَ المستشفی؟ |
|
بیمارستان کجاست؟ |
|
أَلأَوَّل |
اَلثانی |
أَینَ المستشفی الإمام حسن؟ |
فی ذلِکَ الشارع |
بیمارستان امام حسن کجاست؟ |
در آن خیابان |
وَهَل هُناک صَیدلیهُ قَریبَهٌ مِن المستَشفی؟ |
نَعَم اَلصیدَلیَّه فی نَفسِ المستشفی؟ |
و ایا انجا داروخانه ای نزدیک به بیمارستان است؟ |
بله داروخانه در خود بیمارستان است |
هَل المستشفی بَعید؟ |
لا ؛ قَریب بَعد کیلومترینّ تقریباً |
آیا بیمارستان دور است؟ |
نه نزدیک است تقریبا بعد 2 کیلومتر |
صارَت عَلَیکُم زَحمه |
لا؛ لَیست زَحمه |
برایتان زحمت شد |
نه زحمت نیست بلکه رحمت است |
رَحم الله والِدَیکَ |
وَوالِدیکَ |
خداپدرت و مادرت را بیامرزد |
و همچنین پدر و مادر تو را |

- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
- گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
- فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم
قواعد درس «أَرْضُ اللّٰهِ واسِعَة»
فصل 7 : ﴿...أَرْضُ اللّٰهِ واسِعَة﴾
قواعد درس « أَرْضُ اللّٰهِ واسِعَة » :
در درس هفتم قواعد عربی هشتم به بررسی یکی دیگر از کلمات پرسشی یعنی، « مَتی: چه وقت» میپردازیم.
کلمه پرسشی در عربی مَتی (چه وقت):
چه وقت بر زمان دلالت دارد. و معمولا در جواب آن کلمات زیر به کار برده میشوند.
اَلْیَومَ-أَمْسُ-غَد-صَباح-عَصر-مَساء-لَیل-قَبلَ سَنَتَینِ-بَعدِ أُسبوعَینِ-فِی الشَّهرِ الْقادِمِ
مَتی نَصْرُ اللهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللهِ قَریبٌ: چه زمان خدا یاری میکند؟ همانا یاری خدا نزدیک است.
نکته:
گاهی اوقات اگر فعل مضارع در اول مضارع بیاید، گرچه فاعل مثنی یا جمع باشد ولی فعل به صورت مفرد میآید.
تَعمَلُ هاتانِ الْفَلّاحَتانِ فِی الْمَزرَعَةِ: این خانمهای کشاورز در کشتزار کار میکنند .
واژه نامه درس « أَرْضُ اللّٰهِ واسِعَة » و معنی
فصل 7 : ﴿...أَرْضُ اللّٰهِ واسِعَة﴾
واژه نامه درس « أَرْضُ اللّٰهِ واسِعَة » و معنی:
عربی |
فارسی |
آباء |
پدران |
إِضاعة |
تلف کردن |
أَلا |
هان اگاه باش |
جَلَبَ / یَجلِبُ |
آورد/ می آورد |
حَطَب |
هیزم |
حَمامَة |
کبوتر |
حَوائج |
نیازها «مفرد :حاجَة» |
ذِئاب |
گرگ ها«مفرد : ذِئب» |
اَلرابِع ، اَلرّابِعَة |
چهارم |
رَحمَ الله والدیکَ |
خدا پدر و مادرت را بیامرزد |
صارت علیکم زحمة |
برایتان زحمت شد |
صَیدَلَّة |
داروخانه |
ضَحِکَ/ یَضحَکُ |
خندید/ می خندد |
طائُر |
پرنده |
عِندما |
وقتی که |
غابة |
جنگل |
غِزلان |
آهوها |
فَرَح |
شادی |
فَرَخ |
چوجه |
کَما |
همان طور که |
مُستَشفی |
بیماستان «جمع: مستَشفَیات» |
نَصر |
یاری |
هَجَمَ |
حمله کرد |
یَئِسَ / یَیأَسُ |
نا امید شد/ نا امید می شود |
متون درس «اَلِاعْتِمادُ عَلَی النَّفْسِ» و معنی
فصل 8 : اَلِاعْتِمادُ عَلَی النَّفْسِ
متون درس «اَلِاعْتِمادُ عَلَی النَّفْسِ» و معنی:
اَلِاعْتِمادُ عَلَی النَّفْسِ
اعتماد به نفس
تَخْرُجُ عُصْفورَةٌ مِنْ عشُّها في مَزرَعَةٍ کَبيرَةٍ وَ تَقولُ لِفِراخِها:
گنجشکی از لانه اش در یک مزرعه بزرگی بیرون می رود و به جوجه هایش می گوید:
«يا فِراخي، عَلَيکُنَّ بِمُراقَبَةِ حَرَکاتِ صاحِبِ الْمَزرَعَةِ. ماذا يَقولُ وَ يَفعَلُ»؟
«جوجه های من؛ باید مراقب حرکت های صاحب مرعه باشید (که) چه می گوید و چه می کند؟»
اَلْفَرْخُ الْوَّلُ: صاحِبُ الْمَزرَعَةِ مَعَ جارِەِ يَذهَبانِ إلَی شَجَرَتَينِ وَ يَجلِسانِ بَينَهُما.
جوجه اوّل: «صاحب مزرعه با همسایه اش به سوی دو درخت می روند و میانشان می نشینند»
اَلْفَرْخُ الثّاني: زَوجَةُ صاحِبِ الْمَزرَعَةِ وَ جارَتُها تَذهَبانِ إلی نَفْسِ الشَّجَرَتَينِ.
جوجه دوم: «همسر صاحب مزرعه و همسایه اش پیش درخت می روند»
اَلْفَرْخُ الثّالِثُ: اَلْجيرانُ يَجلِسونَ عَلَی الْيَمينِ.
جوجه سوم: «همسایه های (آقا) سمت راست می نشینند.»
اَلْفَرْخُ الْوَّلُ: اَلْجاراتُ يَجْلِسْنَ عَلَی الْيَسارِ.
جوجه اوّل: «همسایه های (خانم) سمت چپ می نشینند.»
اَلْفَرْخُ الثّاني: مَا الْخَبَرُ؟ ماذا يَفعَلونَ؟ أَ هذِەِ ضيافَةٌ؟
جوجه دوم: «چه خبره؟ چه می کنند؟ آیا این یک مهمانی است؟»
اَلْفَرْخُ الثّالِثُ: اَلنِّساءُ يَجلِبْنَ الطَّعامَ وَ الْخُبْزَ وَ يَجلِسْنَ جَنْبَ الْمائِدَةِ.
جوجه سوم: «زنان غذا و نان می آورند و کنار سفره می نشینند.»
اَلْفَرْخُ الْوَّلُ: اَلرِّجالُ يَجمَعونَ الْحَطَبَ وَ يَجلِبونَ الْماءَ وَ بَعْدَ ذٰلِكَ یَلْعَبونَ.
جوجه اوّل: «مردها هیزم جمع می کنند و آب می آورند و بعد از آن بازی می کنند.»
تَرجِعُ الْأُمُّ وَ تَسْأَلُ فِراخَها: «ماذا حَدَثَ»؟
مادر بر می گردد و از جوجه هایش می پرسد: «چه شد؟»
اَلْفَرْخُ الثّاني: صاحِبُ الْمَزرَعَةِ طَلَبَ الْمُساعَدَةَ مِنْ جيرانِهِ لِجَمْعِ الْقَمْحِ. عَلَينا بِالْفِرارِ.
جوجه دوم: «صاحب مزرعه از همسایه هایش برای جمع کردن گندم کمک خواست، ما باید فرار کنیم.»
أُمُّ الْفِراخِ: لا؛ نَحْنُ في أَمانٍ في عُشِّنا.
مادر جوجه ها: «نه؛ ما در لانه خودمان در امنیت و آسایشیم.»
فِي الْيَومِ الثّاني تَخْرُجُ الْعُصْفورَةُ مِنَ الْعُشِّ وَ تَقولُ لِفِراخِها:
در دومین روز، گنجشک از لانه خارج می شود و به جوجه هایش می گوید:
«عَلَيکُنَّ بِالْمُراقَبَةِ؛ إضاعَةُ الْفُرصَة غُصَّةٌ».
«باید مراقب باشید از دست دادن فرصت، غصّه است.»
بَعْدَ رُجوعِ الْأُمِّ قالَ الْفَرْخُ الثّالِثُ:
پس از برگشتن مادر، جوجه سومی گفت:
«صاحِبُ الْمَزرَعَةِ طَلَبَ الْمُساعَدَةَ مِنْ أَقْرِبائِهِ لِجَمْعِ الْمَحصولِ. عَلَينا بِالْفِرارِ».
«صاحب مزرعه از خویشانش برای جمع آوری محصول کمک خواست و باید فرار کنیم.»
أُمُّ الْفِراخِ: نَحنُ في أَمانٍ.
مادر جوجه ها: ما در امان هستیم.
فِي الْيَومِ الثّالِثِ:
در روز سوم:
اَلْفِراخُ: سَمِعْنا أَنَّ صاحِبَ الْمَزرَعَةِ يَقولُ: «سَأَبدَأُ بِجَمْعِ الْقَمحِ بِنَفْسي غَداً.»
جوجه ها: شنیدیم که مزرعه دار می گوید فردا خودم جمع آوری گندم ها را آغاز خواهم کرد.
خافَتْ أُمُّ الْفِراخِ وَ قالَتْ: «اَلْآنَ عَلَينا بِالْمُهاجَرَةِ.»
مادر جوجه ها ترسید و گفت: «اکنون باید کوچ کنیم.»
اَلْفِراخُ يَسْأَلْنَ أُمَّهُنَّ: «لِماذا عَلَينا بِالْمُهاجَرَةِ ؟! هوَ وَحيدٌ وَ بِلا صَديقٍ».
جوجه ها از مادرشان می پرسند: چرا باید کوچ کنیم؟ او تنها و بدون دوست است.
الْأَمُ:ّ عِندَما يَعْتَمِدُ الإنسانُ عَلَی غَيرِەِ؛ لا يَفعَلُ شَيئاً مُهِمًّ؛
مادر گفت: وقتی انسان به کسی غیر از خودش تکیه و اعتماد کند کار مهمی انجام نمی دهد.
وَ عِنْدَما يَعْتَمِدُ عَلَی نَفْسِهِ؛ يَقدِرُ عَلَی کُلِّ شَءٍ».
اما زمانی که اعتماد به نفس پیدا می کند؛ می تواند هر کاری انجام دهد
القرآنیات:
1.ما هوَ أَوَّلُ مَکان فیهِ القرآنُ الکَریمُ؟
اولین جایی که در آن قران کریم نازل شد ، چیست؟
غارُ الحراء فی مَکه المُکَرمَه.
2.أَی سورَ مَعروف بـِ «أم القُرآن»؟
کدام سوره به « أم القُرآن » معروف است؟
سورَالحمد
سوره حمد
3.مَن هوَ أول مَقتول فی الارضِ وَ لِماذا؟
اولین کشته شده در زمین کیست و چرا؟
إِنه هابیلُ وَ هو مقتول بِسبَب حَسد أَخیهِ قابیل.
همانا او هابیل است ، و او به علت حسادت برادرش قابیل کشته شد

- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
- گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
- فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم
قواعد درس «اَلِاعْتِمادُ عَلَی النَّفْسِ»
فصل 8 : اَلِاعْتِمادُ عَلَی النَّفْسِ
قواعد درس «اَلِاعْتِمادُ عَلَی النَّفْسِ»:
در این درس به بررسی صرف فعل مضارع در صیغههای سوم شخص جمع (مثنی، جمع مذکر، جمع مؤنث) خواهیم پرداخت.
فعل مضارع در عربی (هُم، هُما، هُنَّ):
یار شفیقمان را یعنی فعل ذَهَبَ را فرا میخوانیم.
هُم یَ ذْهَبونَ : آنها (مذکر) میروند.
در این حالت به اول سادهترین شکل حالت فعل ماضی یعنی سوم شخص مفرد مذکر، یَـ اضافه میکنیم و آخر فعل ـونَ اضافه میشود.
هُنَّ یَ ذْهَبْنَ : آنها (مؤنث) میروند.
در این حالت به اول سادهترین شکل حالت فعل ماضی یعنی سوم شخص مفرد مذکر، یَـ اضافه میکنیم و آخر فعل ـنَ اضافه میشود.
هُما یَ ذْهَبانِ : آن دو نفر (مذکر) میروند.
در این حالت به اول سادهترین شکل حالت فعل ماضی یعنی سوم شخص مفرد مذکر، یَـ اضافه میکنیم و به آخر فعل ـانِ اضافه میشود.
هُما تَ ذْهَبانِ : آن دو نفر (مؤنث) میروند.
در این حالت به اول سادهترین شکل حالت فعل ماضی یعنی سوم شخص مفرد مذکر، تَـ اضافه میکنیم و به آخر فعل ـانِ اضافه میشود.
فنّ ترجمه:
به دوجمله زیر دقت کنید.
الف)أَنتما تَعمَلان جَیِّداً. شما به خوبی کار می کنید.
ب)هُما تَعمَلانِ جیِّداً. آنها به خوبی کار می کنند.
از کجا بدانیم معنای «تَعمَلانِ»چیست؟
.................................................
نکته:
در دو جمله بالا همانطور که میبینید شکل افعال یکسان است. پس تنها راه شناخت معنی آن مراجعه به مرجع ضمیر یا فاعل جمله است.
1.هاتانِ البنتانِ تَکتبانِ واجبهُما ؛ أَ أنتُما تَکتُبانِ أَیضاً؟
آن دو دختر تکالیفشان را انجام میدهند آیا شما دو نفر نیز همچنین انجام میدهید؟
2.هُما جارتانِ نَطیفَتانِ .إنهُما تَغسِلان ساحَة البیت .أ أنتما تَعرفانِهِما؟
2. آن دو همسایه پاکیزه هستند. آنها حیاط خانهشان را میشورند. آیا شما دو نفر آنها را میشناسید؟
در ادامه صرف کل افعال مضارع را در یک نگاه خواهید دید.
واژه نامه درس «اَلِاعْتِمادُ عَلَی النَّفْسِ» و معنی
فصل 8 : اَلِاعْتِمادُ عَلَی النَّفْسِ
واژه نامه درس «اَلِاعْتِمادُ عَلَی النَّفْسِ» و معنی:
عربی |
معنی |
أَقرباء |
خویشاوندان«مفرد قَریب» |
تَسأَلُ فِراخـها |
از جوجه هايش می پرسد |
حَدَثَ/ یَحدُثُ |
اتفاق افتاد / اتفاق می افتد |
حَضَرَ / یَحضُرُ |
حاضر شد / حاضر می شود |
خَوف |
ترس ، ترسیدن |
ساجِد |
سَجده کننده |
عِزَّة |
ارجمندی |
عُش |
لانه |
قَمح |
گَندم |
کَوکَب |
ستاره |
مائِدة |
سفره غذا |
نَهار |
روز |
یَعتَمِدُ |
اعتامد می کند، تکیه می کند |
الاِعتِمادُ عَلَی النَّفسِ |
تکيه به خود |
متون درس «اَلسَّفْرَةُ الْعِلْميَّةُ » و معنی
فصل 9 : اَلسَّفْرَةُ الْعِلْمیةُ
متون درس «اَلسَّفْرَةُ الْعِلْميَّةُ » و معنی:
اَلسَّفْرَةُ الْعِلْميَّةُ
گردش علمی
طالِباتُ الْمَدرَسَةِ مَسروراتٌ لِاَنَّهُنَّ سَوفَ یَذْهَب لِسَفرَةٍ عِلْميَّةٍ مِنْ شيراز إلَی ياسوج.
دانش آموزان مدرسه شادند چرا که آن ها برای گردش علمی از شیراز به یاسوج خواهند رفت.ا
َلْمُديرَةُ : سَنَذْهَبُ إلَی سَفْرَةٍ عِلْميَّةٍ يَومَ الْخَميسِ فِي الْسُبوعِ الْقادِمِ.
خانم مدیر: می خواهیم پنجشنبه هفته آینده به گردش علمی برویم.
عَلَيْکُنَّ بِمُراعاةِ بَعْضِ الْاُمورِ:
شما باید بعضی کارها را مراعات کنید.
- تَهيِئَةُ الْمَلابِسِ الْمُناسِبَةِ؛ لِاَنَّ الْجَوَّ في ياسوج بارِدٌ.
تهیه کردن لباس های مناسب، چرا که هوا در یاسوج سرد است.
- تَهيِئَةُ مِنْشَفَةٍ صَغيرَةٍ وَ کَبيرَةٍ وَ فُرشاةٍ وَ مَعجونِ أَسنانٍ.
تهیه کردن حوله کوچک و بزرگ و مسواک و خمیر دندان.
- اَلْحُضورُ في ساحَةِ الْمَدرَسَةِ في السّاعَةِ السّابِعَةِ صَباحاً.
حضور در حیاط مدرسه رأس ساعت هفت صبح.
اَلطّالِباتُ يَسْأَلْنَ الْمُديرَةَ:
دانش آموزان از مدیر می پرسیدند:
اَلْأُولَی: يا سَيِّدَتي، إلَی أيْنَ نَذْهَبُ؟
اولی: به کجا می رویم ای خانم من؟
اَلْمُديرَةُ: إلَی ياسوج وَ حَولَها.
مدیر: به یاسوج و اطرافش.
في هذِهِ الْمُحافَظَةِ غاباتٌ وَ أَنْهارٌ وَ أَزهارٌ وَ بَساتينُ وَ عُيونٌ وَ شلَّلات جَميلَةٌ.
در این استان، جنگل ها و رودخانه ها و گله ها و بوستان ها و چشمه ها و آبشارهای زیبایی است.
اَلثّانيةُ: کَمْ يَوْماً نَبْقَی؟
دومی: چند روز می مانیم؟
اَلْمُديرَةُ: ثَلاثَةَ أَيّامٍ مِنَ الْخَميسِ إلَی السَّبْتِ.
مدیر: سه روز؛ از پنجشنبه تا شنبه.
اَلثّالِثَةُ: مَتَی نَرْجِعُ؟
سومی: کی بر می گردیم؟
اَلْمُديرَةُ: صَباحَ يَومِ الْأَحَدِ فِي السّاعَةِ السّابِعَةِ.
مدیر:صبح روز یکشنبه ساعت هفت.
اَلرّابِعَةُ: بِمَ نَذْهَبُ إلَی هُناكَ ؟
چهارمی: با چه چیزی به آن جا می رویم؟
اَلْمُديرَةُ: بِالْحافِلَةِ. مدیر: اتوبوس
اَلْخامِسَةُ: أَيْنَ نَأْکُلُ اَلفَطورَ وَ الْغَداءَ وَ الْعَشاءَ؟
پنجمی: کجا صبحانه و نهار و شام می خوریم؟
اَلْمُديرَةُ: في مَطْعَمٍ نَظيفٍ وَ جَيِّدٍ.
مدیر: در یک رستوران تمیز و خوب.
اَلسّادِسَةُ: هَلِ الْجَوّالُ مَسْموحٌ لَنا؟
ششمی: آیا اجازه آوردن تلفن همراه را داریم؟
اَلْمُديرَةُ: نَعَمْ.
مدیر: بله
اَلسّابِعَةُ: أينَ نَبقَی لِلِسْتِاحَةِ؟
هفتمی: برای استراحت کجا می مانیم.
اَلْمُديرَةُ: في فُندُقِ الْمُعَلِّمینَ.
مدیر: در هتل معلّم ها.
اَلثّامِنَةُ: هَلْ هُناكَ مَلْعَبٌ؟
هشتمی: آیا آنجا ورزشگاه هست؟
اَلْمُديرَةُ: نَعَمْ؛ ثَلاثَةُ مَلاعِبَ.
مدیر: بله؛ سه ورزشگاه.
فَرِحَ الْجَميعُ لِهٰذِهِ السَّفْرَةِ الْجَميلَةِ.
همگی به خاطر این مسافرت زیبا خوشحال شدند.

- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
- گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
- فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم
قواعد درس «اَلسَّفْرَةُ الْعِلْميَّةُ»
فصل 9 : اَلسَّفْرَةُ الْعِلْمیةُ
قواعد درس «اَلسَّفْرَةُ الْعِلْميَّةُ »:
در درس نهم قواعد عربی هشتم به بررسی یکی دیگر از کلمات پرسشی یعنی، « کَیفَ: چگونه» میپردازیم.
کلمه پرسشی در عربی کَیفَ (چگونه):
«چگونه» برای پرسش دربارۀ حالت کاربرد دارد.
کَیفَ تَسْأَلُ الطّالِبَةُ:دانشآموز چگونه سوال میپرسد؟
تَسْأَلُ مَسرورَةً: با خوشحالی میپرسد.
فنّ ترجمه:
گاهی کلمۀ « عِنْدَ» (نزد) یا «لِــ، لَــ» (برای) برای مالکیّت به کار برده میشود.
لِلّه الأَسماءُ الحسنی |
خدا نام های نیکو دارد |
لَنا مَکتَبَةٌ |
کتابخانه ای وسیع داریم |
عِندک صَدیقٌ صادقٌ |
دوستی راستگو داری |
عِندکم بَیتٌ کَبیرٌ |
خانه ای بزرگ دارید |
لِأُمّی صَدیقٌ صادِقٌ |
مادرم چادری زیبا دارد |
لَهُم حَدیقةٌ صَغیرةٌ |
باغی کوچک دارند |
در ادامه کل افعال ماضی را در یک نگاه و به صورت کاربردی خواهید دید.
واژه نامه درس «اَلسَّفْرَةُ الْعِلْميَّةُ » و معنی
فصل 9 : اَلسَّفْرَةُ الْعِلْمیةُ
واژه نامه درس «اَلسَّفْرَةُ الْعِلْميَّةُ » و معنی:
عربی |
معنی |
أَزهار |
شکوفه ها ، گُل ها |
أَسنان |
دندان ها «مفرد: سِنّ» |
اَلذینَ |
کسانی که |
اَولياء |
ياران «مفرد: ولـي» |
بِـم |
با چه چيزی «بـ + ما« |
حُسنی |
نيکوتر، نيکو |
ذَنْب |
گناه «جمع: ذنوب« |
اَسابع ، اَسابِعَة |
هفتم |
اَلسادِس، اَلسادِسَة |
ششم |
شاي |
چای |
شَلل |
آبشار «جمع: شَلّالت» |
عشاء |
شام |
غداء |
ناهار |
غَفَرَ / یَغفِرُ |
آمرزيد/ می آمرزد |
فُرشاة |
مسواک |
فِضیّ |
نقره ای |
فَطور |
صبحانه |
مُحافَظَة |
استان |
مَسموح |
مجاز =/ ممنوع |
مَطعَم |
غذاخوری، رستوران «جمع: مَطاعم« |
مَعجونُ أَسنان |
خمیر دندان |
مَلعَب |
زمین بازی، ورزشگاه |
مِنشَقة |
حوله |
متون درس «اَلْمَراقِدُ الدّینیَّةُ» و معنی
فصل 10 : اَلْمَراقِدُ الدّینیَّةُ
اَلْمَراقِدُ الدّینیَّةُ
مرقدهای دینی
مَرقَدُ الْإمامِ الْأوَّلِ (ع) فِی النَّجَفِ الْأشرَفِ؛
مرقد امام اول (ع) در نجف اشرف است.
وَ مَرقَدُ الْإمامِ الثّانی و الرّابِعِ وَ الْخامِسِ وَ السّادِسِ (ع) فِی الْبَقیعِ الشَّریفِ؛
و مرقد امام دوم و چهارم و پنجم و ششم (ع) در بقیع شریف است.
وَ مَرقَدُ الْإمامِ الثّالِثِ (ع) فی کَربَلاءَ؛
و مرقد امام سوم (ع) در کربلاست.
وَ مَرقَدُ الْإمامِ السّابِعِ وَ التّاسِعِ (ع) فِی الْکاظِمیَّةِ؛
و مرقد امام هفتم و نهم (ع) در کاظمین است.
وَ مَرقَدُ الْإمامِ الثّامِنِ (ع) فی مَشهَدَ فی مُحافَظَةِ خراسانَ الرَّضَویَّةِ؛
و مرقد امام هشتم در مشهد در استان خراسان رضوی است.
وَ مَرقَدُ الْإمامِ الْعاشِرِ وَ الْحادیَ عَشَرَ فی سامَرّاءَ؛
و مرقد امام دهم و یازدهم (ع) در سامرا است.
وَ الْإمامُ الثّانیَ عَشَرَ (عج) حَیٌّ غائِبٌ عَنِ النَّظَرِ.
و امام دوازدهم (عج) زنده و از دید غایب است.

- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
- گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
- فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم
قواعد درس «اَلْمَراقِدُ الدّینیَّةُ»
فصل 10 : اَلْمَراقِدُ الدّینیَّةُ
قواعد درس «اَلْمَراقِدُ الدّینیَّةُ» :
در زبان عربی نیز همانند زبان فارسی چند نوع اعداد ترتیبی و و شمارشی داریم. در ادامه اعداد ترتیبی را از عدد یک تا 12 در هر دو جنس مذکر و مؤنث خواهیم دید.
اَلأَعدادُ التَّرتیبیَّةُ |
|||
اَلأول |
الأولی |
اَلسابِع |
اَسابِعَة |
اَثانی |
اَلثانیَة |
اَثامِن |
اَثامِنَة |
اَثالِث |
اَثالثَة |
اَلتاسِع |
اَلتاسِعة |
اَلرّابع |
آلرابعَة |
اَلعاشِر |
اَلعاشِرَة |
اَلخامس |
الخامِسة |
الحادیَ عَشَرَ |
الحادیَةَ عَشَرَةَ |
اَسادس |
اَسادسة |
اَثانیَ عَشَرَ |
اَثانیَةَ عَشَرةَ |
واژه نامه درس «اَلْمَراقِدُ الدّینیَّةُ» و معنی
فصل 10 : اَلْمَراقِدُ الدّینیَّةُ
واژه نامه درس «اَلْمَراقِدُ الدّینیَّةُ» و معنی:
عربی |
معنی |
اَتاسِع اَلتاسعَة |
نهم |
تَمر |
خرما |
اَثانی عَشر ، اَثانیَة عَشر |
دوازدهم |
اَلحادیَ عَشَرَ، الحادیةَ عَشَرَةَ |
یازدهم |
العاشر ، العاشِرَة |
دهم |