صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن
دانلود اپلیکیشن

درسنامه کامل فارسی هشتم

تعداد بازدید : 180.08k

خلاصه نکات فارسی هشتم - درسنامه شب امتحان فارسی هشتم - جزوه شب امتحان فارسی هشتم نوبت اول



شعر «ستایش: به نام خدایی که جان آفرید» و معنی شعر

فصل 1 : پیش از اینها

شعر «ستایش: به نام خدایی که جان آفرید» و معنی شعر:

ستایش

به نام خدایی که جان آفرید

 

بیت آغاز ستایش

  • شاعر: مستوره کردستانی

 

ای نام نکوی تو، سردفتر دیوان ها             وی طلعتِ روی تو، زینت ده عنوان ها

ای خدایی که نام خوبت سر آغاز هر گفته و نوشته ای است؛ و ای کسی که دیدار جمالت زینت بخش هر کتابی است.

نکات:

ای (حرف ندا)، منادای آن (خدا حذف شده)

«وی» مخفّف وَ اِی(حرف ندا)، منادای آن (خدا حذف شده)

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

طلعت

رخسار و چهره

زینت ده

زیبا کننده

دیوان

کتاب شعر

 

مَستورۀ كُردستانی (1220-1264 ق)(مستوره اردلان):

بانوی عارف و شاعر ایرانی! نام وی ماه شَرَف و دختر ابوالحسن بَیگ قادری و همسر خسروخان، والی کردستان، بود. خانواده اش معروف به «قادری»، و پدرش از مقربین آن خاندان و از محترمین مردم کردستان بود. همسرش مردی عیاش بود و مستوره بعد از مرگ او، تا 1263 ق در کردستان ماند و سپس ، همراه عمو و سایر خویشاوندان خود، به شهر سلیمانیه عثمانی رفت و مدتی بعد در گذشت. از مجموع اشعار مستوره که به سه زبان فارسی، کردی و عربی شعر می سروده فقط ۲هزار بیتِ آن باقی مانده که در ۱۳۰۴ ش به چاپ رسیده است. از آثار دیگر وی «تاریخ اردلان» به فارسی و «رساله ای در عقاید و شرعیات و معجم الاُدباء» (سنندج ۱۳۲۸ ش) است. تخلص شعری وی «مستوره» و اشعارش در سبک عراقی و مدح اهل بیت (ع) و دارای مضامین عرفانی و اجتماعی بود.

ستایش (تحمیدیه):

شاعران و نویسندگان از دیرباز آغاز کتاب شان را با ذکر و یاد خدا و شکر و سپاس الهی شروع می کردند و به برشمردن صفات باری تعالی می پرداختند که به آن تحمیدیه می گویند.

 

به نام خدایی که جان آفرید

  • قالب شعر: مثنوی
  • شاعر: سعدی
  • اثر: بوستان، گلستان، کلّیّات

 

به نام خداوند جان آفرین            حکیم سخن در زبان آفرین

به نام خدایی که به ما حیات و زندگی بخشید و به انسان ها قدرت سخن گفتن را داد

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

جان آفرین

زنده کننده روح

حکیم

دانا، دانشمند

نکات و آرایه های ادبی:

تلميح ß   اشاره به سوره الرحمن (انسان را آفرید و به او قدرت تکلم داد)

حذف دو فعل (آغاز می کنم) در مصراع اول و (است یا می باشد) در مصراع دوم

جان و زبان ß   قافیه

آفرین ß   ردیف

 

خداوندِ بخشندۀ دستگیر            کریم خطا بخشِ پوزش پذیر

خدایی که همیشه یار و کمک کننده به ماست و یاری رسان است و بخشنده و توبه پذیر است.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

کریم

بخشنده

دستگیر

یاری دهنده

خطا بخش

کسی که اشتباه ها را نادیده می گیرد

پوزش پذیر

قبول کننده عذر و پوزش

نکات و آرایه های ادبی:

کنایه ß   دستگیر کنایه از یاری دهنده است

واج آرایی ß   صدای «ــِـ» و حرف «ش»

دستگیر و پوزش پذیر ß   قافیه

 

پرستارِ امرش همه چیز و کس            بنی آدم و مرغ و مور و مگس

او خدایی است که تمام موجودات عالم تحت فرمان او هستند؛ از انسان ها گرفته تا پرندگان و تمام حشرات و مورچه ها و مگس ها.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

             پرستار            

مطیع، فرمانبردار

مور

مورچه

بنی آدم

فرزندان حضرت آدم(در اینجا انسان ها)

نکات و آرایه های ادبی:

بین مرغ، مور، مگس مراعات نظیر یا تناسب وجود دارد

بنی آدم و مرغ و مور و مگس مجاز جز به کل (از همه موجودات)

کس و مگس ß   قافیه

 

یکی را به سر، برند تاج بخت            یکی را به خاک اندر آرد ز تخت

او خداوندی است که با اراده و حکمت خود یکی را خوش بختی می رساند و دیگری را از خوشبختی کنار می گذارد.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

تاج بخت

تاج خوشبختی

برنهد

می گذارد

اندر آرد

به زیر می کشد

بخت

اقبال و خوشبختی

نکات و آرایه های ادبی:

تاج بر سر نهادن ß   کنایه از به بزرگی رساندن

از تخت به خاک آوردن ß   کنایه از پست کردن

تخت و بخت ß   قافیه

جناس ناقص ß   بین «بخت و تخت» و «سر و بر»

تاج بخت (خوشبختی به تاج تشبیه شده:بخت مشبه و تاج مشبه به است)

تلميح:اشاره به سوره آل عمران آیه ی ۲۲ (حکومت و فرمانروایی را به هر کس بخواهد می دهد و از هر کس بخواهد می گیرد)

 

گُلستان کُند آتشی بَر خَلیل            گروهی بر آتش بَرَد ز آب نیل

او قادر است تا آتش را برای حضرت ابراهیم (ع) تبدیل به گلستان کند و کسانی را هم در زیر آب نیل فرو برد.

واژه

معنی واژه

خلیل

دوست، در این درس منظور حضرت ابراهیم (ع) است

گلستان شدن

سرد شدن

نکات و آرایه های ادبی:

تلميح ß   مصراع اول اشاره به داستان عبور حضرت ابراهیم از آتش و مصراع دوم غرق شدن فرعونیان و داستان حضرت موسی

تضاد بین آب و آتش

از ß   مخفّف از

خلیل و نیل ß   قافیه

 

به درگاهِ لطف و بزرگیش بر            بزرگان نهاده بزرگی ز سَر

به خاطر لطف و بزرگی ای که او (الله) دارد، همه ی انسان های بزرگ، بزرگی و توان خود را از دست می دهند.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

درگاه

آستان، پیشگاه

لطف

مهربانی

بر

ببر (فعل امر)

نکات و آرایه های ادبی:

از سر نهادن ß   کنایه از فراموش کردن

تکرار واژه بزرگ

جناس ناقص اختلافی بین سر و بر

بر و سر ß   قافیه

 

جهان، مُتَّفِق بر الهیتش            فرومانده از کُنهِ ماهیتش

همه ی افراد جهان بر یکتایی خداوند اتّفاق نظر دارند و اگر همه ی فکرهای جهانیان روی هم جمع شود و درباره ی خداوند اندیشه کنند نه تنها پاسخی نخواهند داشت، بلکه هرگز به عمق ماهیت و هستی خداوند نمی توانند راه پیدا کنند وهمگان در شناخت واقعی خداوند درمانده اند.

واژه

معنی واژه

کُنه

حقیقت، ذات، ریشه، عمر

ماهیت

حقیقت، ذات، وجود، واقعیت

متفق

همراه بودن، اتفاق نظر داشتن

فروماندن

عاجز شدن، ناتوان شدن

نکات و آرایه های ادبی:

فرومانده ß   کنایه از ناتوانی

الهيتش و ماهیتش ß   قافیه

جهان ß   منظور انسان ها، مردم دنیا

می توان «الهيت و ماهیت» را قافیه و ضمیر پیوسته «ش» را ردیف در نظر گرفت

 

بشر، ماورای جلالش نیافت                بَصَر، مُنتهای جمالش نیافت

انسان که اشرف مخلوقات است با همه ی تحقیق ها و بررسی های دنیایی، هنوز نتوانسته است کسی را باشکوه تر از خدا پیدا کند و چشم ها هرچقدر هم که زیبایی در طبیعت ببیند، بازهم به نهایت زیبایی خداوند نمی تواند دست پیدا کنند.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

بشر

انسان

جمال

زیبایی

جلال

بزرگی و شکوه

بصر

چشم، بینایی

ماورا

بالاترین مقام، آنچه در پشت چیزی باشد

منتها

آخرین، پایان، آخر

نکات و آرایه های ادبی:

قافیه ß   جمالش (جمال او) و  جلالش (جلال او)

ردیف ß   نیافت

در دو کلمه «بَصَر» و«بشر» و نیز «جمال» و«جلال» جناس ناقص اختلافی

در این بیت آرایه موازنه ( ترصيع) وجود دارد:همه کلمات در مصرع اول را می توان مقابل کلمات در مصرع دوم قرار داد؛ مثال: 

بشر = بصر    ماورا = منتها    جلالش = جمالش    نیافت = نیافت

 

تأمّل در آیینۀ دل کنی            صفایی به تدریج، حاصل کنی

برای شناخت واقعی خداوند باید در خودت بیندیشی و به دلت که همچو آیینه ای پاک و روشن است رجوع کنی. آن وقت به تدریج و آهسته صفایی در وجودت احساس می کنی.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

تأمّل

تفکر

صفا

پاکی درون

به تدریج

کم کم

حاصل کنی

به دست می آوری

نکات و آرایه های ادبی:

اضافه ی تشبیهی ß   آیینۀ دل (دل به آیینه تشبیه شده        دل مشبه و آیینه مشبه به)

دل و حاصل ß   قافیه

کنی ß   ردیف

 

مُحال است سعدی که راهِ صفا            توان رفت جز بر پی مصطفی

ای سعدی اگر می خواهی که درست به راه سعادت برسی، به جز راه و شیوه ی مصطفی، حضرت محمد(ص) راه دیگری نرو و دنباله رو شیوه ی حضرت رسول اکرم (ص) باش.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

محال

           غیرممکن

پی

دنباله رو

مصطفی

برگزیده؛ اینجا لقب حصرت محمد(ص) هست

نکات و آرایه های ادبی:

قافیه ß   صفا و مصطفی

سعدی ß   تخلّص شیخ مصلح الدین شیرازی است

 

بوستان سعدی:

بوستان سعدی یا سعدی نامه نخستین اثر سعدی است که کار سرودن آن در سال ۶۵۵ هجری قمری پایان یافته است. سعدی این اثر را زمانی که در سفر بوده است، سروده و هنگام بازگشت به شیراز آن را به دوستانش عرضه کرده است. این اثر در قالب مثنوی و در بحر متقارب سروده شده و از نظر قالب و وزن شعری حماسی است، هر چند که از نظر محتوا به اخلاق و تربیت و سیاست و اجتماعیات پرداخته است. بوستان ده باب دارد هر باب به موضوعی ربط دارد. این کتاب به انتخاب نشریه گاردین جزو ۱۰۰ کتاب برتر تاریخ بشریت برگزیده شده این کتاب را سعدی به نام اتابک ابوبکر بن سعد زنگی کرده است. بوستان سعدی به ده باب تقسیم شده است:

  1. عدل
  2. احسان
  3. عشق
  4. تواضع
  5. رضا
  6. قناعت
  7. تربیت
  8. شکر
  9. توبه
  10. مناجات


مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه هشتم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
  • گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



شعر «پیش از اینها» و معنی شعر

فصل 1 : پیش از اینها

شعر «پیش از اینها» و معنی شعر:

بیت آغاز فصل

 

چشم دل باز کن که جان بینی            آنچه نادیدنی است آن بینی

با پرورش معنوی دل خود، بصیرت و آگاهی کسب کن تا بتوانی حقایقی را که با چشم ظاهری و مادی نمی توانی ببینی از راه دل، درک کنی.

آرایه ادبی:

چشم دل ß   اضافه ی استعاری

آنچه نادیدنی ست، آن بینی ß   تناقض (پارادوکس)

 

 

درس اول

پیش از اینها

  • شاعر: قیصر امین پور
  • قالب شعر: مثنوی
  • آثار: به قول پرستو

 

پیش از اینها، فکر می کردم خدا            خانه ای دارد میان ابرها

قبل از این فکر می کردم خانه خدا در میان ابرهاست.

واژه

معنی واژه

پیش از اینها

در گذشته

 

 

مثل قصر پادشاه قصه ها            خشتی از الماس و خشتی از طلا

خانه خدا مانند کاخ پادشاهان قصه هاست، خانه ای بزرگ که خشت هایش از الماس و طلا ساخته شده است.

واژه

معنی واژه

خشت

آجر

آرایه ادبی:

تشبیه ß   خانۀ خدا به قصر پادشاه

 

پایه های برجش از عاج و بلور            بر سر تختی نشسته با غرور

ستون و پایه های کاخش از عاج فیل و شیشه ساخته شده است و خدا با غرور بر روی تختی نشسته است.

واژه

معنی واژه

پایه

ستون

عاج

استخوان فیل که گران قیمت است و در ساختن اشیای تزيینی به کار می رود

 

 

ماه، برق کوچکی از تاج او            هر ستاره، پولکی از تاج او

ماہ نور کوچکی از تاج خدا است و ستارگان پولک های درخشان تاج او هستند.

آرایه ادبی:

ماه (مانند) برق کوچکی از تاج او است ß   تشبيه اسنادی

هر ستاره (مانند) پولکی از تاج او است ß   تشبیه اسنادی

 

رعد و برق شب، طنین خنده اش            سیل و طوفان، نعرۀ توفنده اش

رعد و برق، انعکاس خنده خداست و سیل و طوفان، فریاد خدا است.

واژه

معنی واژه

طنین

صدا، آواز

توفنده

غوغا کننده، ويران کننده

 

 

هیچ کس از جای او آگاه نیست            هیچ کس را در حضورش راه نیست

هیچ کس از جا و مکان خدا آگاهی ندارد و کسی را به حضور خدا راه نمی دهند.

آرایه ادبی:

«را» و «راه» ß   جناس ناقص افزایشی

راه نیافتن به حضور کسی ß   کنایه از پذیرفته نشدن

 

آن خدا بی رحم بود و خشمگین            خانه اش در آسمان، دور از زمین

خدایی که من در ذهنم داشتم بی رحم و عصبانی بود، او خانه ای در آسمان ها داشت و با زمین ارتباطی نداشت.

آرایه ادبی:

آسمان و زمین ß   تضاد

 

بود، اما در میان ما نبود            مهربان و ساده و زیبا نبود

خدا وجود داشت اما در بین ما، او مهربان و ساده و زیبا نبود.

 

در دل او، دوستی جایی نداشت            مهربانی هیچ معنایی نداشت

خدا با هیچکس دوست نبود و دوست بودن با او مفهومی نداشت، مهربانی برای خدا هیچ، معنا و مفهومی نداشت.

 

هر چه می پرسیدم از خود از خدا            از زمین از آسمان از ابرها

وقتی درباره خدا، خودم، زمین و آسمان و ابرها می پرسیدم.

آرایه ادبی:

حرف «ز» ß   واج آرایی

 

زود می گفتند: «این، کار خداست            پرس و جو از کار او کاری خطاست»

سریع می گفتند که این کارها کار خداست پرس و جو از کار خدا کاری اشتباه است.

واژه

معنی واژه

خطا

اشتباه

 

 

نیّت من در نماز و در دعا            ترس بود و وحشت از خشم خدا

قصد من از دعا و نماز ترس از خدا و ترس و وحشتم از خشم خدا بود.

واژه

معنی واژه

نیت

قصد، هدف

آرایه ادبی:

ترس، وحشت و خشم ß   تناسب

دل گیر ß   کنایه از ناراحت و غمگین بودن

دست در دست پدر ß   کنایه از همراهی، با هم بودن

 

پیش از اینها، خاطرم دلگیر بود            از خدا در ذهنم این تصویر بود

پیش از این فکر و خیالم گرفته بود و از خدا تصویری خشمگین و خشن داشتم.

 

تا که یک شب، دست در دست پدر            راه افتادم به قصد یک سفر

تا این که یک شب، در حالی که دست پدرم را گرفته بودم به سفر رفتیم.

 

در میان راه، در یک روستا            خانه ای دیدیم، خوب و آشنا

بین راه به یک روستا رسیدیم و در آنجا خانه ای زیبا و آشنا دیدیم.

 

زود پرسیدم: «پدر، اینجا کجاست؟»            گفت: «اینجا خانه خوب خداست»

بلافاصله از پدرم پرسیدم که پدر اینجا کجا است؟ پدرم گفت: اینجا خانه ی زیبای خداست

 

گفت: «اینجا می شود یک لحظه ماند            گوشه ای خلوت، نمازی ساده خواند

پدر گفت: اینجا می توان لحظه ای توقف کرد و در گوشه ای نماز خواند.

آرایه ادبی:

یک لحظه ß   مجاز از مدت کم

 

با وضویی دست و رویی تازه کرد            با دل خود گفت وگویی تازه کرد»

با آب وضو گرفت و دست و صورتی شست و از ته دل با خدا حرف زد.

آرایه ادبی:

دست و رویی تازه کرد ß   کنایه از شادابی شستن صورت

بیت بیستم ß   فرش، گلیم و بوریا: تناسب مراعات نظیر

 

گفتمش: «پس آن خدای خشمگین             خانه اش اینجاست؟ اینجا در زمین؟»

و پدرم گفت: پس آن خدای عصبانی و ناراحت خانه اش در زمین است؟

 

گفت: «آری خانه او بی ریاست            فرش هایش از گلیم و بوریاست

پدر گفت: بله خانه خدا ساده و بی ریاست. فرشش هم از گلیم و حصیر است.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

بی ريا

ساده، بدون ناپاکی

گلیم

نوعی فرش

بوريا

حصیری که از نی می بافند

 

 

مهربان و ساده و بی کینه است            مثل نوری در دل آیینه است

این خدا مهربان و ساده و بدون کینه است. مانند نوری روشن درون آیینه است.

آرایه ادبی:

مثل نوری در دل آيینه است ß   تشبیه «خداوند به نور تشبیه شده است»

دلِ آیینه ß   کنایه از میان، بین

آیینه ß   در اینجا نماد «وجود انسان» است

 

عادت او نیست خشم و دشمنی            نام او نور و نشانش روشنی»

خدا عادت ندارد عصبانی شود و دشمنی بورزد خدا نور است و نشانه اش پاکی و روشنایی است.

آرایه ادبی:

تلميح ß   آیه ی ۳۵ سوره نور: «الله نور السماوات و الارض» (خدا نوری در آسمانها و زمین است)

واج آرایی ß   حرف «ش»

 

تازه فهمیدم: خدایم این خداست            این خدای مهربان و آشناست

تازه متوجه شدم که خدای من همان خدای مهربان و روشنایی بخش است، خدای مهربان و آشنا.

آرایه ادبی:

تکرار «خدا»

 

دوستی از من به من نزدیک تر            از رگ گردن به من نزدیکتر

دوستی از خود من به من نزدیکتر است، حتی از رگ گردن نیز نزدیکتر

آرایه ادبی:

تلمیح ß   آیه ی ۱۶ سوره قاف: «و نحن اقرب اليه من حبل الورید» (و ما به انسان از رگ گردن نزدیک تریم)

 

می توانم بعد از این، با این خدا            دوست باشم، دوست، پاک و بی ربا

من می توانم بعد از این، با این خدا، خدای مهربان دوست باشم، دوست پاک و بی ریا.





متن «حکایت: به خدا چه بگويم؟» و معنی متن

فصل 1 : پیش از اینها

متن «حکایت: به خدا چه بگويم؟» و معنی متن:

حکایت

به خدا چه بگويم؟

  • نوع نثر: ساده و روان
  • برگرفته از کتاب: «رسالۀ قشیریه» ابوالقاسم قشیری

 

روزی غلامی گوسفندان اربابش را به صحرا بُرد. گوسفندان در دشت سرگرم چَرا بودند که مسافری از راه رسید و با ديدن انبوه گوسفندان به سراغ آن غلام (چوپان) رفت و گفت: «از اين همه گوسفندانت، يکی را به من بده».

روزی خدمتکاری گوسفندان صاحب خود را برای چرا به صحرا برده بود. وقتی گوسفندان مشغول چرا بودند، مسافری از راه رسید و با ديدن آن همه گوسفند، پیش خدمتکار رفت و گفت: از اين همه گوسفند يکی را به من بده.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

غلام

خدمتکار

ارباب

صاحب،ريیس

انبوه

زياد،فراوان

 

چوپان گفت: نه نمی توانم اين کار را بکنم؛ هرگز! مسافر گفت: يکی را به من بفروش چوپان گفت: گوسفندان از آنِ من نیست. مرد گفت:«خداوندش را بگوی که گرگ بِبُرد». غلام گفت: «به خدای چه بگويم».

چوپان گفت: من نمی توانم اين کار را بکنم؛ هرگز! مسافر گفت: پس يکی را به من بفروش چوپان گفت: گوسفندان مال من نیست. مرد گفت: به صاحب گوسفند بگو يکی را گرگ برده است.غلام گفت: به خدا چه بگويم؟!

نکته:

تأکید حکایت بر این است که همیشه و در همه حال امانتدار باشیم و بدانیم که خدا شاهد اعمال ما است.

رساله قشیریه:

رساله قشیریه یا الرسالة القشيرية مجموعه نامه ها و پیام هایی است به زبان عربی که زین الاسلام ابوالقاسم عبدالكريم بن هوازن قشیری آن را به صوفیان و شاگردان خود می فرستاده. شروع تهیه آن در سال ۴۳۷ هجری و پایان آن به سال ۴۳۸ بوده و علت نوشتن و ارسال آنها را ظهور فساد در طریقت و انحراف صوفی-نمایان ذکر نموده است.

کتاب شامل دو فصل و پنجاه و چهار باب است. فصل اول به بیان عقاید صوفیان و فصل دوم خلاصه ای از فصل اول است. پس از این دو فصل، بابی در شرح احوال مشایخ صوفیه و باب دیگر شرح اصطلاحات و تعبیرات آنان است. ابواب دیگر ذکر حالات و مقامات و آداب و اخلاق مشایخ را بیان می کند.

علاوه بر اینکه خواندن رساله در میان صوفيان رواج داشته، مطالب و ابواب آن در معاصران قشیری و متاخران وی تأثير عميق داشته است. علی بن عثمان مرى از هم عصران وی در نوشتن کشف المحجوب از مطالب رساله سود برده است. همچنین ردپای مطالب رساله در تذكرة الاولياء شيخ عطار و آثار مولانا جلال الدين مشهود است.





معنی واژگان درس «پیش از اینها»

فصل 1 : پیش از اینها

معنی واژگان درس «پیش از اینها»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

طلعت

رخسار و چهره

زینت ده

زیبا کننده

دیوان

کتاب شعر

گلستان شدن

سرد شدن

جان آفرین

زنده کننده روح

حکیم

دانا، دانشمند

کریم

بخشنده

دستگیر

یاری دهنده

پرستار

مطیع، فرمانبردار

مور

مورچه

تاج بخت

تاج خوشبختی

برنهد

می گذارد

اندر آرد

به زیر می کشد

بخت

اقبال و خوشبختی

درگاه

آستان، پیشگاه

لطف

مهربانی

بر

ببر (فعل امر)

منتها

آخرین، پایان، آخر

بشر

انسان

جمال

زیبایی

جلال

بزرگی و شکوه

بصر

چشم، بینایی

تأمّل

تفکر

صفا

پاکی درون

به تدریج

کم کم

حاصل کنی

به دست می آوری

محال

غیرممکن

پی

دنباله رو

پیش از اینها

در گذشته

خشت

آجر

پایه

ستون

طنین

صدا، آواز

خطا

اشتباه

نیت

قصد، هدف

بی ريا

ساده، بدون ناپاکی

گلیم

نوعی فرش

غلام

خدمتکار

ارباب

صاحب،ريیس

انبوه

زياد،فراوان

فروماندن

عاجز شدن، ناتوان شدن

پوزش پذیر

قبول کننده عذر و پوزش

توفنده

غوغا کننده، ويران کننده

کُنه

حقیقت، ذات، ریشه، عمر

بوريا

حصیری که از نی می بافند

ماهیت

حقیقت، ذات، وجود، واقعیت

متفق

همراه بودن، اتفاق نظر داشتن

خطا بخش

کسی که اشتباه ها را نادیده می گیرد

بنی آدم

فرزندان حضرت آدم(در اینجا انسان ها)

ماورا

بالاترین مقام، آنچه در پشت چیزی باشد

مصطفی

برگزیده؛ اینجا لقب حصرت محمد(ص) هست

خلیل

دوست، در این درس منظور حضرت ابراهیم (ع) است

عاج

استخوان فیل که گران قیمت است و در ساختن اشیای تزيینی به کار می رود

 



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه هشتم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
  • گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



دانش ادبی: یادآوری، جملۀ زبانی و ادبی، قافیه و ردیف

فصل 1 : پیش از اینها

دانش ادبی: یادآوری، جملۀ زبانی و ادبی، قافیه و ردیف:

دانش ادبی

یادآوری

 

نثر:

سخنی است که دارای وزن و قافیه نباشد. به تمام متن های کتاب که شعر نیستند، نثر گفته می شود؛ به عنوان مثال:

از شگفت انگیزترين پرندگان در آفرينش، طاووس است.

نظم:

سخنی است که دارای وزن و قافیه باشد. به تمام شعرها، نظم گفته می شود؛ به عنوان مثال:

به نام خداوند جان آفرين                                  حکیم سخن در زبان آفرين

 

جملۀ زبانی و ادبی

جمله زبانی:

جمله ای است که مقصود و منظوری را ساده و بدون زيبايی های ادبی بیان می کند؛ به عنوان مثال:

خورشید طلوع کرد.

جمله ادبی:

جمله ای است که مقصود و منظوری را زيبا، تاثیر گذار و همراه با آرايه های ادبی بیان می کند؛ به عنوان مثال:

صبحگاهان، خورشید خانم از پشت کوه ها به مردم شهر سلام کرد.

مثال های بیشتر:

مثال اول:

زبانی:

باران از آسمان می بارد.

ادبی:

قطرات باران مانند دانه های الماس از آسمان بر زمین ريخت.

مثال دوم:

زبانی:

دوستم زيبا است.

ادبی:

چهره ی دوستم مانند گل های بهاری زيباست.

 

قافیه و ردیف

قافیه:

به کلماتی که در انتهای هر دو مصراع می آيند، هم وزن و هم آهنگ هستند و در حرف يا حروفی با هم مشترک هستند، قافیه می گويند. قافیه معمولاً قبل از رديف در شعر می آيد؛ به عنوان مثال:

تامل در آيینۀ دل کنی                           صفايی به تدريج حاصل کنی

دل و حاصل ß   قافیه (کنی و کنی ß   ردیف)

دل و حاصل، قافیه هستند زيرا دارای آهنگ هستند، در انتهای مصراع آمده اند، حرف مشترک آنها «ل» است.

تا که يک شب دست در دست پدر                                 راه افتادم به قصد يک سفر

پدر و سفر ß   قافیه (ردیف ندارد)

پدر و سفر، قافیه هستند زيرا دارای آهنگ هستند، در انتهای مصراع آمده اند، حرف مشترک آنها «ر» است.

رديف:

به کلماتی که دقیقاً مثل هم باشند و بعد از قافیه بیايند، رديف می گويند. رديف کلمه ای است که در پايان دو مصراع، تکرار می شود؛ به عنوان مثال:

هیچکس از جای او آگاه نیست                          هیچکس را در حضورش راه نیست

آگاه و راه ß   قافیه (نیست و نیست ß   ردیف)

با وضويی دست و رويی تازه کرد                                    با دل خود گفت و گويی تازه کرد

دست و رویی و گفت و گویی ß   قافیه (تازه کرد و تازه کرد ß   ردیف)

نکته:

گاهی يک شعر يا يک بیت می تواند رديف نداشته باشد؛ به عنوان مثال:

عادت او نیست خشم و دشمنی                        نام او نور و نشانش روشنی

دشمنی و روشنی ß   قافیه (ردیف ندارد)

 





آرایه های ادبی درس «خوب، جهان را ببین!» و معنی عبارات مهم

فصل 2 : خوب جهان را ببین! صورتگر ماهر

آرایه های ادبی درس «خوب، جهان را ببین!» و معنی عبارات مهم:

درس دوم

خوب، جهان را ببین!

  • اثر: نهج البلاغه
  • برگرفته از: خطبه ها، جملات قصار و نامه های حضرت علی (علیه السلام)
  • گرد آورنده: سید رضی (ره)

 

اگر اندیشه‌ات را به کارگیری تا بتوانی به راز آفرینش پی ببری، دلایلی روشن به تو خواهند گفت که آفرینندهٔ مورچهٔ کوچک، همان آفریدگار درخت بزرگ خرماست.

از شگفتی‌های آفرینش خالق بی‌همتا، اسرار پیچیدهٔ حکیمانه در آفریدن خفّاشان است. روشنی روز که همه چیز را می‌گشاید، چشمانشان را می‌بندد؛ زیرا خفّاش از حرکت در نور درخشان ناتوان است و تاریکی شب که هر چیز را به خواب فرو می‌برد، چشمان آنها را باز می‌کند؛ پس او در روز پلک‌ها را بر سیاهی دیده‌ها می‌اندازد و شب را چونان چراغی برمی‌گزیند تا در پرتو تاریکی آن، روزی خود را جست‌وجو کند.

پروردگار، بال‌هایی برای پرواز آنها آفرید، این بال‌ها همانند لاله‌های گوش‌اند؛ بی‌پر و بدون رگ‌های اصلی، اما تو جای رگ‌ها و نشانه‌های آن را به خوبی، می‌بینی.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

سیاهی

تاریکی

سیاهی دیده ها

مردمک چشم

می اندازد

می بندد

نکات دستوری و ادبی:

آرایه تشبیه:

شب ß   مشبه

چراغی ß   مشبه به

چونان ß   ادات تشبیه

تا در پرتو تاریکی آن ß   وجه شبه

این بال ها ß   گروه اسمی ، بال هسته با وابسته پیشین و وابسته پسین

آرایه تشبیه:

مشبه ß   بال

ادات تشبیه ß   همانند

مشبه به ß   لاله های گوش

وجه شبه ß   بی پر و بدون رگ های اصلی

 

بال‌هایی که، نه آن‌قدر نازک هستند که در هم بشکنند و نه چندان محکم که سنگینی کنند. در حالی که فرزندانشان به آنها چسبیده‌اند، پرواز می‌کنند. فرزندان از مادرانشان جدا نمی‌شوند تا آن هنگام که اندامشان نیرومند شود و بال‌ها، قدرت پرواز کردن پیدا کند و بدانند که راه زندگی کردن کدام است.

اکنون اگر می‌خواهی، در مورد شگفتی آفرینش ملخ، سخن بگو که خدا برای او دو چشم سرخ و دو حدقه، چونان ماه تابان آفرید، و به او گوش پنهان، و دهانی متناسب اندامش بخشید. ملخ، حواسی نیرومند و دو دندان پیشین دارد که گیاهان را می‌چیند و دو پای داس مانند که اشیا را برمی‌دارد. کشاورزان از ملخ‌ها می‌ترسند و قدرت دفع آنها را ندارند؛ حتی اگر همه متّحد شوند، ملخ‌ها، نیرومندانه وارد کشتزار می‌شوند و آنچه میل دارند، می‌خورند؛ در حالی که تمام اندامشان، به اندازهٔ یک انگشت باریک نیست.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

متناسب

مناسب

حواسی

حس

پیشین

جلویی

دفع 

از بین بردن

متحد

هماهنگ 

میل دارند

تمایل دارند

اندامشان

بدن و هیکل و جثه

نکات دستوری و ادبی:

می بینی ß   مضارع اخباری

نازک و محکم ß   تضاد

سنگینی ß   صفت نسبی

چسبیده اند ß   ماضی نقلی، سوم شخص جمع

اندامشان ß   هیکل، جثه

بدانند ß   مضارع التزامی

بگو: ß   عل امر

گروه اسمی «دو چشم سرخ و دو حدقه»:

چشم ß   هسته                                                          دو ß   صفت شمارشی وابسته پیشین

سرخ ß   صفت بیانی، وابسته پسین               حدقه ß   هسته دوم با وابسته پیشین دو

آرایه تشبیه:

دو چشم سرخ ß   مشبه

ماه ß   مشبه به

تابان ß   وجه شبه

چونان ß   ادات تشبیه

دیگر نکات:

نیرومندانه ß   صفت نسبی

کشتزار ß   مشتق

 

به مورچه و کوچکی جثّهٔ آن بنگر که چگونه عظمت خلقت او با چشم و اندیشهٔ انسان درک نمی‌شود. نگاه کن چگونه روی زمین راه می‌رود و برای به دست آوردن روزی خود تلاش می‌کند. او دانه‌ها را به لانهٔ خود می‌برد و در جایگاه ویژه، نگه می‌دارد و در فصل گرما برای خوراک زمستان می‌کوشد. اگر اندیشه کنی، از آفرینش مورچه دچار شگفتی خواهی شد!

از شگف‌انگیزترین پرندگان در آفرینش، طاووس است که خداوند آن را در استوارترین شکل بیافرید؛ با بال‌های زیبا که پرهای آن به روی یکدیگر انباشته شده و دُم کشیده‌اش که آن را چونان چتری گشوده است که طاووس آن را بر سر خود سایبان می‌سازد؛

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

بنگر

نگاه کن

عظمت

بزرگی

خلقت

آفرینش

روزی

آذوقه و غذا

می کوشد

تلاش می کند

اندیشه

فکر کنی

انباشته شد

جمع شده

نکات دستوری و ادبی:

چشم، اندیشه انسان ß   مراعات النظیر

جایگاه ß   مشتق

اگر ß   حرف شرط

خواهی شد ß   فعل مستقبل

شگفت انگیزترین ß   صفت عالی

گروه اسمی «شگفت انگیز ترین پرندگان»:

هسته ß   پرنده                      شگفت انگیز ترین ß   وابسته پیشین              ان ß   وابسته پسین، علامت جمع

استوارترین ß   صفت عالی

گروه اسمی «استوارترین شکل»:

استوارترین ß   وابسته پیشین                        شکل ß   هسته

بیافرید ß   مضارع التزامی

 

گویی بادبان کشتی است که ناخدا آن را برافراشته است. اگر رنگ‌های پرهای طاووس را به روییدنی‌های زمین تشبیه کنی، خواهی گفت: «دسته گلی است که از شکوفه‌های رنگارنگ گل‌های بهاری فراهم آمده است»، و اگر آن را با پارچه‌های پوشیدنی همانند سازی، چون پارچه‌های زیبای پر نقش و نگار است. پرهای طاووس، چونان برگ خزان دیده، می‌ریزد و دوباره می‌روید تا دیگر بار شکل و رنگ زیبای گذشتهٔ خود را بازیابد. اگر در تماشای یکی از پرهای طاووس دقّت کنی، لحظه‌ای به سرخی گل، و لحظه‌ای دیگر به سبزی و گاه به زردی زرِ ناب، جلوه می‌کند.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

دیگر بار

بار دیگر

جلوه می کند

نشان می دهد

روییدنی ها

چیزهایی که از زمین می روید

نکات دستوری و ادبی:

آرایه تشبیه:

دم ß   مشبه

چتری ß   مشبه به

گشوده ß   وجه شبه

چونان ß   ادات تشبیه

دیگر نکات:

سایبان ß   مشتق

آرایه تشبیه:

دم ß   مشبه

بادبان کشتی ß   مشبه به

بر افراشته ß   وجه شبه

گویی ß   ادات تشبیه

آرایه تشبیه:

رنگ های پرهای طاووس ß   مشبه

روییدنی های زمین ß   مشبه به

رنگارنگ گل های بهاری ß   وجه شبه

روییدنی ها ß   صفت لیاقت

آرایه تشبیه:

پرهای طاووس ß   مشبه

دسته گل ß   مشبه به

برگ خزان ß   مشبه به

چونان ß   ادات تشبیه

می ریزد و دوباره می روید ß   وجه شبه

پوشیدنی ß   صفت لیاقت

دیده ß   صفت مفعولی

دیگر نکات:

دیگر بار ß   ترکیب اضافی مغلوب

باز یابد ß   فعل پیشوندی

آرایه تشبیه:

پرهای تشبیه ß   مشبه

سرخی گل ß   مشبه به

سبزی و زردی زرناب ß   وجه شبه

دیگر نکات:

سبزی و زردی ß   صفت نسبی

 

بر فراز گردن طاووس، به جای یال، کاکلی سبزرنگ و پر نقش و نگار روییده است. در اطراف گردنش، گویا چادری سیاه افکنده، پنداری با رنگ سبز تندی درهم آمیخته که در کنار شکاف کوشش، جلوهٔ خاصی دارد. کمتر رنگی می‌توان یافت که طاووس از آن در اندامش نداشته باشد.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

فراز

بالا

یال

موی گردن اسب

پنداری

گمان می کنی

جلوه خاص

نمایش خاص

نکات دستوری و ادبی:

آرایه تشبیه:

گردن طاووس ß   مشبه

چادری ß   مشبه به

گویا ß   ادات تشبیه

سیاه رنگ ß   وجه شبه

دیگر نکات:

کمتر ß   صفت تفضیلی

 

نهج البلاغه:

نهج البلاغه مجموعه ی نامه ها و خطبه ها و جملات قصار حضرت علی (ع) که سید رضی (ره) از علما شیعه آن را گرد آوری کرده است. کلمه نهج البلاغه ترکیب شده است از:

«نهج» به معنی شیوه و راه و روش

«بلاغه» به معنی روان سخن گفتن است





شعر «صورتگر ماهر» و معنی شعر

فصل 2 : خوب جهان را ببین! صورتگر ماهر

شعر «صورتگر ماهر» و معنی شعر:

صورتگر ماهر

  • نوع قالب شعر: قصیده
  • شاعر: قاآنی شیرازی

 

راستی را، کسی می داند که در فصل بهار            از کجا گرد بیدار، این همه تنش و کار و

به راستی که کسی نمی داند که در فصل بهار این همه نقش و نگار از کجا به وجود آمده است؟

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

راستی را

به راستی

پدیدار

آشکار، پیدا، عیان

نقش و نگار

تصاویر رنگارنگ و متنوع

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

قافیه ß   بهار و نگار

مراعات نظیر ß   فصل بهار، نقش و نگار

واج آرایی ß   حروف «ر» و «د»

 

عقل ها، حیران شود کز خاکِ تاریکِ  نَژَند            چون برآید این همه کلاسی نغز کامکار؟

تمام عقل ها سرگشته و متعجب می شود که چگونه از این خاک تاریک و سرد، این همه گل های زیبا و خوش رنگ به جود آمده است؟

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

برآید

رشد می کند، می روید

نغز

خوب، نیکو

چون

چگونه

حیران

متحير، متعجب، سرگشته

نژند

تیره، غمگین، اندوهگین، سرد و نمناک

کامکار

خوشبخت، کامروا، دلپسند

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

قافیه ß   کامگار

آرایه تشخیص ß   عقل را حیرانی نسبت داده است

خاک تاریک ß   ترکیب وصفی

 

چون نپرسی کاین تماثیل از کجا آمد پدید؟            چون نجویی کاین تصاویر از کجا شد آشکار ؟

چرا نمی پرسی که این همه صورت و نگاره از کجا به وجود آمده اند؟ و چرا جست و جو نمی کنی که این همه تصاویر از کجا آمده اند؟

واژه

معنی واژه

تماثيل

جمع مکسر تمثال به معنی شکل ها، تصاویر و مجسمه

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

قافیه ß   آشکار

کاین ß   مخفف که این

تکرار کلمات ß   کاین و چون و از

تماثیل و تصاویر ß   مترادف

 

برق از شوقِ که می خندد بدین سان قاه قاه ؟            ابر از حجر که می گرید بدین سان زار زار؟

رعد و برق از اشتیاق چه کسی است که این گونه با صدای بلند می خندد؟ ابر از دوری چه کسی است که اینگونه زار زار گریه می کند؟

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

شوق

شادی

هجر

دوری

بدین سان

این گونه

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

قافیه ß   زار زار

تضاد ß   آرایه تضاد بین «شوق و هجر»، «می خندد و می گرید» و «قاه قاه و زار زار»

كلمات قاه قاه و زار زار نام آوا هستند ß   نام آوا در زبان شناسی به واژه هایی گفته می شود که از صداهای موجود در طبیعت تقلید شده اند؛ مانند چهچهه، (آسمان) غرمبه شیهه، ترقه، شرشر و امثال آن

مراعات نظیر ß   بین «ابر و برق»، «خنده و گریه»

تشخیص ß   برق قاه قاه می خندد، ابر زار زار می گرید

 

کیست آن صورتگرِ ماهر که بی تقلیدِ غیر            این همه صورت بَرَد بر صفحه هستی به کار؟

آن نقاش ماهر و زبردست چه کسی است که بدون تقلید از دیگران این همه نقش و نگار در جهان به کار برده است.

مفهوم:

خداوند بزرگترین نقّاش طبیعت است.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

صورتگر

نقاش

تقلید غیر

بدون تقلید از دیگران

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

قافیه ß   کار

صفحه هستی ß   ترکیب اضافی (اضافه ی تشبیهی)؛ عالم هستی به صفحه ی نقاشی تشبیه شده است

مراعات نظیر ß   صورتگر، صورت و صفحه

واج آرایی ß   حرف «س»، «ص» و «ر»



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه هشتم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
  • گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



خلاصه متن «روان خوانی: جوانه و سنگ»

فصل 2 : خوب جهان را ببین! صورتگر ماهر

خلاصه متن «روان خوانی: جوانه و سنگ»:

روان خوانی

جوانه و سنگ

  • نوع نثر: ساده و روان
  • نویسنده: سرور کتبی

 

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

جنب و جوش

هیجان، فعالیت

بی حاصل

بی ثمر، بی فایده

بی تاب

نا آرام

ظریف

زیبا و لطيف

افق

کرانه آسمان

يکنواخت

یک جور، هم آهنگ

طراوت

تازگی، سرسبزی

ارمغان

سوغات، هدیه

طعم

مزه

گوارا

خوشمزه

بهت

تعجب

حیرت

سرگردانی

زلال

پاک، روشن

خلاصه داستان جوانه و سنگ:

در سرزمینی که سال ها از خشک شدنش می گذشت، جوانه ای سرش را از دل خاک بیرون آورد. در کنار جوانه، سنگ بزرگی بود و تا جوانه را دید، بسیار خوشحال شد چون جوانه می توانست آن سرزمین را سرسبز شاداب کند. اما جوانه تشنه بود و اگر به او آب نمی رسید، مثل همه جوانه های دیگر خشک می شد. دوست سنگ، سنجاقک، از راه رسید. با شنیدن این خبر بسیار خوشحال شد. سنگ به او گفت که برو و به مرداب بگو تا جاری شود و خودش را به این جوانه برساند. سنجاقک هم رفت و همین کار را کرد اما مرداب در جواب گفت که از سرسبزی بدش می آید و به آنها کمک نمی کند. سنجاقک هم ناامیدانه خبر را به سنگ رساند. سنگ هم از این خبر بسیار ناراحت شد. او از بوته خاری که در کنارشان بود، کمک خواست و پرسید که چگونه همیشه سرسبز است و بوته هم گفت که او با کمک ریشه هایش آب را از دل زمین بیرون می کشد. سنگ بسیار غصه می خورد. جوانه هم نزدیک خشک شدنش بود. جوانه، در لحظات آخر عمرش رطوبت را احساس کرد. چشم هایش را باز کرد و دور و برش را گشت تا ببیند آب از کجا می آید. جوانه دید که دل سنگ شکافته شده و از آن، آبی زلال جاری است.

نکات کلیدی و پیام داستان:

این داستان، در واقع می خواهد منظور ضرب المثل از محبت خارها گل می شود را برساند.

در این درس گفتگویی که بین سنجاقک و سنگ و جوانه و مرداب اتفاق می افتد آرایه تشخیص یا شخصیت بخشی یا جان بخشی را ایجاد می کند و همینطور آرایه کنایه هم به کرات در متن آمده است (مثلاً در جای خود خشکش زد) کنایه از نهایت حیرت است.

سرور کتبی:

خانم سرور کتبی داستان نویس و مترجم ایرانی در سال ۱۳۳۸ هـ. ش. در شهر اهواز متولد شده و پس از تحصیلات ابتدایی و متوسطه در رشته مهندسی صنایع تحصیل کرد. سرور کتبی نویسنده ی پرکار کودکان، تا به حال حدود ۷۰ جلد کتاب برای بچه ها نوشته است.

او هر چند در کشور مالزی زندگی می کند، اما همچنان برای کودکان ایرانی قصه می نویسد.

آثار: «خانم غوله به عروسی می رود»، «اسب شهزاده و ۶ قصه ی دیگر»،«آسیاب، بچرخ!»، «اکسیژن و همبازی هایش»، «من هم بازی»، «هیس ... ساکت».





معنی واژگان درس «خوب، جهان را ببین!»

فصل 2 : خوب جهان را ببین! صورتگر ماهر

معنی واژگان درس «خوب، جهان را ببین!»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

سیاهی

تاریکی

سیاهی دیده ها

مردمک چشم

می اندازد

می بندد

اندامشان

بدن و هیکل و جثه

متناسب

مناسب

حواسی

حس

پیشین

جلویی

دفع 

از بین بردن

متحد

هماهنگ 

میل دارند

تمایل دارند

بنگر

نگاه کن

عظمت

بزرگی

خلقت

آفرینش

روزی

آذوقه و غذا

می کوشد

تلاش می کند

اندیشه

فکر کنی

انباشته شد

جمع شده

چون

چگونه

دیگر بار

بار دیگر

جلوه می کند

نشان می دهد

فراز

بالا

یال

موی گردن اسب

پنداری

گمان می کنی

جلوه خاص

نمایش خاص

راستی را

به راستی

پدیدار

آشکار، پیدا، عیان

برآید

رشد می کند، می روید

نغز

خوب، نیکو

شوق

شادی

هجر

دوری

بدین سان

این گونه

زلال

پاک، روشن

صورتگر

نقاش

تقلید غیر

بدون تقلید از دیگران

جنب و جوش

هیجان، فعالیت

بی حاصل

بی ثمر، بی فایده

بی تاب

نا آرام

ظریف

زیبا و لطيف

افق

کرانه آسمان

يکنواخت

یک جور، هم آهنگ

طراوت

تازگی، سرسبزی

ارمغان

سوغات، هدیه

طعم

مزه

گوارا

خوشمزه

بهت

تعجب

حیرت

سرگردانی

روییدنی ها

چیزهایی که از زمین می روید

نقش و نگار

تصاویر رنگارنگ و متنوع

حیران

متحير، متعجب، سرگشته

نژند

تیره، غمگین، اندوهگین، سرد و نمناک

کامکار

خوشبخت، کامروا، دلپسند

تماثيل

جمع مکسر تمثال به معنی شکل ها، تصاویر و مجسمه





دانش ادبی:حس آمیزی و ارکان تشبیه

فصل 2 : خوب جهان را ببین! صورتگر ماهر

دانش ادبی:حس آمیزی و ارکان تشبیه:

دانش ادبی

حس آمیزی

حس آمیزی:

در آرایه های ادبی، آمیختن دو یا چند حس است در کلام؛ به گونه ای که ایجاد موسیقی معنوی به تأثیر سخن بیافزاید «حس آمیزی» گویند. عبارت هایی چون «خبر تلخ» «قیافه بانمک»، «جیغ بنفش» نمونه هایی از حس آمیزی در ادبیات عامیانه است که در آنها حس شنوایی و حس بینایی با حس چشایی و حس شنوایی با حس بینایی آمیخته شده است. نقطه اوج حس آمیزی در شعر فارسی، اشعار بیدل دهلوی و صائب تبریزی و نیز اشعار سهراب سپهری است. در این درس، روان خوانی جوانه و سنگ: آب! بوی آب می شنوم.

 

ارکان تشبیه

ارکان تشبیه:

در متن درس، بخشی از شگفتی های آفرینش، مانند خفاش، ملخ، مورچه و طاووس، به دقت توصیف شده است. و بهره گیری از حواس پنجگانه، ما را در درک بهتر زیبایی های آفرینش کمک می کند. به نظر شما، در توصیف رنگ های پر طاووس، کدام حس، بیش از بقیه به کار آمده است؟

با خوب نگریستن به پدیده ها و محیط اطراف خود و تأمل در ویژگی های آنها به دانش و آگاهی زیادی دست می یابیم. دقت در نگاه کردن و خوب دیدن، یکی از راه های تقویت ذهن و توانایی های زبان است. برای اینکه توصیف ها آسان و دقیق تر صورت گیرد، می توان از آرایه «تشبیه» استفاده کرد. و در این درس، امام علی (ع) برای بهتر شناساندن زیبایی های خلقت طاووس، آن را به چیزهای مختلفی تشبیه کرده است؛ «دم کشیده طاووس» را به «چتر گشوده» و «بادبان کشتی»، و پرهایش را به «برگ خزان دیده» مانند نموده است. اکنون دقیق تر و گسترده تر، موضوع تشبیه را بررسی می کنیم:

«پرهای طاووس، مانند دسته گل پر نقش و نگار، رنگارنگ است.»

با اندکی دقّت درمی یابیم که این تشبيه، چهار رکن یا قسمت دارد:

1) رکن اول (مشبه)، «پرهای طاووس» است که به چیزی تشبیه شده است.

2) رکن دوم (مشبه به)، «دسته گل پر نقش و نگار» است که «پرهای طاووس» به آن مانند شده است.

3) رکن سوم (وجه شبه)، شباهتی است که بین این دو وجود دارد.

4) رکن چهارم (ادات تشبيه)، واژه ای است که شباهت «پرهای طاووس» را به «دسته گل» برقرار می سازد. در مثال بالا، واژه «مانند» این نقش را دارد. گاهی اوقات، رکن سوم و چهارم حذف می شود.



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه هشتم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
  • گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



متن «ارمغانِ ایران» و معنی متن

فصل 3 : ارمغانِ ایران

متن «ارمغانِ ایران» و معنی متن:

فصل دوم

شکفتن

 

بیت سرآغاز فصل

 

سر به هم آورده دیدم برگ های غنچه را                                   اجتماع دوستان یک دلم آمد به یاد

گلبرگ های در هم تنیده ی و کنارِ همِ غنچه را دیدم و به یاد جمع صمیمی و یکدل دوستانم افتادم.

آرایه های ادبی:

سر به هم آورده ß   کنایه از صمیمی، بسیار نزدیک به هم

برگ و غنچه،اجتماع و دوستان و یکدل ß   شبکه معنایی

یکدل ß   کنایه از صمیمی بودن

 

صائب تبریزی (قرن یازدهم(

میرزا محمد علی صائب تبریزی از شاعران عهد صفویه است که در حدود سال ۱۰۰۰ هجری قمری در اصفهان (و به روایتی در تبریز) زاده شد. در جوانی مانند اکثر شعرای آن زمان به هندوستان رفت و از مقربین دربار شاه جهان شد. در سال ۱۰۴۲ هجری قمری به کشمیر رفت و از آنجا به ایران بازگشت و به منصب ملک الشعرایی شاه عباس ثانی درآمد. در زمان پیری در باغ تکیه در اصفهان اقامت کرد و همواره عده ای از ارباب هنر گرد او جمع می شدند. وی در سال ۱۰۸۰ هجری قمری وفات یافت و در همین محل (باغ تکیه) در کنار زاینده رود به خاک سپرده شد . آثار او در این مجموعه : دیوان اشعار

 

درس سوم

ارمغانِ ایران

  • نثر: ساده و روان
  • برگرفته از کتاب: فرزندِ ایران
  • گرد آورنده: میر جلال الدّين کَزازی

 

فرزندم! هوشمندِ دلبندم! ایران، سرزمین ما، سرزمینی است بس کهن که دیری درازنای تاریخ خویش، بزرگ‌ترین و آبادترین کشور جهان بوده است، لیک آنچه ایران ما را از دیگر کشورهای نیرومند جهان، جدا می‌دارد و برمی‌کشد، آن است که کشور ما همواره سرزمین سپندِ فرّ و فروغ و فرزانگی و فرهیختگی بوده است.

ای فرزند من! باهوش و محبوبِ من، ایران سرزمین ما سرزمینی است بسیار قدیمی که در طول تاریخ خود بزرگترین و آباد ترین کشور جهان بوده است؛ ولی آنچه ایران ما را از دیگر کشورهای نیرومند جهان جدا می کند و بالا می برد این است که کشور ماهمواره سرزمین مقدس و با شکوه و خردمندانه و علم آموزی بوده است .

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

بس

بسیار

کهن

قدیمی

دیری

زمان طولانی

درازنای

طول

لیک

اما

برمی کشد

بالا می برد

سپند

ارجمند، مقدس

فر

شکوه

فرزانگی

دانایی

فرهیختگی

علم آموختگی

 

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

فرزندم ß   منادا (حرف ندا محذوف است « ای»)

سرزمین ما ß   بدل برای «ایران »

بزرگترین، آباد ترین ß   صفت عالی

سپند، فر، فروغ، فرزانگی و فرهیختگی ß   مراعات نظیر

واج آرای ß   حرف «و»

 

ایرانیان با دیگر مردمان، پیوسته به مردی و داد و دانایی رفتار می‌کرده‌اند. بیهوده نیست که سرزمین ما را «ایران» می‌نامند که به معنی سرزمین آزادگان است و آزاد زادگان.

ایرانیان با دیگر مردمان همواره به مرد بودن و عدالت و خردمندی رفتار می کرده است؛ بیهوده نیست که سرزمین ما را (ایران) می نامند که به معنی سرزمین جوان مردان است و جوان مردانی که آزاد به دنیا آمده اند.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

               داد

عدالت

آزادگان

جوانمرد

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

داد و دانایی ß   مراعات نظیر

واج آرایی ß   حرف «د»

جمله ی «آزادگان است» ß   مسند و فعل اسنادی

در جمله ی «آزاد زادگان» ß   فعل «است» حذف شده و مسند و فعل اسنادی است

 

دشمنان تیره‌رای و خیره‌روی ما نیز به ناچار، این سرزمین را بدین نام سپند و ارجمند می‌نامند و ایرانیان را به پاس آزادگی‌شان، می‌ستایند. بدین‌سان برترین و گرامی‌ترین ارمغان ایران به دیگر سرزمین‌ها، اندیشه و خرد و فرهنگ بوده است.

دشمنان بدخواه و بداندیش و گستاخ ما نیز به ناچار این سرزمین را به این نام مقدس و ارجمند می نامند و ایرانیان را به علت آزاد مردیشان ستایش می کنند. به این شکل بهترین و عالی ترین سوغات ایران به دیگر سرزمین ها، علم و خرد و فرهنگ بوده است.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

تیره رأی

بد فکر

ارجمند

با ارزش، بالا مقام

خرد

عقل و دانایی

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

دشمنان تیره رای ß   موصوف و صفت

خیره روی ß   صفت دوم که به واسطه حرف ربط «و» نقش قبل خود را می گیرد

سپند و ارجمند ß   مراعات النظیر و مترادف

برترین و گرمی ترین ß   صفت عالی

اندیشه،خرد و فرهنگ ß   مراعات نظیر

 

گرامیَم! می‌دانی که برترین و استوارترین ستایش آن است که بر زبان و خامهٔ دشمن، روان می‌شود؛ زیرا ستایشی است پیراسته از هر آلایش. دشمنی که جز زشتی و پلشتی و کاستی و ناراستی و ددی و بدی نمی‌تواند و نمی‌خواهد دید؛ هنگامی که ایران و ایرانی را می‌ستاید، ناچار گردیده است که در برابر بزرگی و والایی این دو، سر فرود آورد و زبان به ستایش بگشاید.

ای فرزند گرامی من می دانی که بهترین و پابرجا ترین ستایش آن است که بر زبان و قلم دشمن جاری می شود؛ زیرا مدحی است که از هر آلودگی دور شده باشد. دشمنی که به جز زشتی و ناپاکی و کم کاری و نادرستی و وحشی گری و بدی نمی خواهد و نمی خواهد ببیند؛ هنگامی که ایران و ایرانی را تقدیری می کند از روی ناچاری این کار را انجام می دهد که در برابر بزرگی و ارجمندی این دو سر تعظیم فرود می آورد و اقرار به ستایش می کند.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

خامه

قلم

پیراسته

پاک شده

آلایش

کثیفی

پلشتی

ناپاکی

ددی

وحشیگری

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

گرامیَم ß   منادا

زبان و خامه ß   مراعات نظیر

زشتی، پلشتی، کاستی، ناراستی، ددی و بدی ß   مترادف و مراعات نظیر

واج آرایی ß   حرف «ی» و صدای «ــُـ»

سر فرود آوردن ß   کنایه از تعظیم کردن

زبان به ستایش بگشاید ß   کنایه از اقرار کردن

 

آری، میهن شکوهمند ما، این خاستگاه بخردان و دانایان و روشن‌رایان، این کانون روشنی و راستی، این کشور مردان گُرد، یلانِ پُردل، دلیران و شیران، پهلوانانی نامدار، سرزمینی است که ما بدان می‌نازیم و سر از همگنان برمی‌افرازیم.

بله میهن با شکوه ما این محل پیدایش خردمندان و عالمان و نیک اندیشان و این مرکز نور و درستی، این کشور مردان پهلوان و پهلوانان شجاع و دلیرانی که مانند شیر هستند و پهلوانان مشهور سرزمینی است که ما به آن افتخار می کنیم و سرمان رابالا نگه می داریم.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

بِخْرَد

دانا

روشن رایان

روشن فکران

گُرد

پهلوان

یَلَان

پهلوانان

پُردل

شجاع

نامدار

مشهور

می نازیم

افتخار می کنیم

همگِنان

هم نوعان

سربرمی افرازیم

سر بلند می کنیم، افتخار می کنیم

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

بخردان، دانایان، روشن رایان ß   مراعات نظیر و مترادف

مردان گرد، یلان پر دل، دلیران و شیران، پهلوانانی نامدار ß   مراعات نظیر و مترادف

 

فرزندم! من می‌دانم و بی‌گمانم که تو ایران را از بُن جان، دوست می‌داری؛ زیرا تو از تبار ایرانیانِ نژاده و آزاده هستی؛ از آن پاکان که جانشان از مهر ایران، تابناک است و دلشان به نام و یاد ایران می‌تپد؛ از آن دانادلان خویشتن شناس که اکنونِ ایران را به گذشتهٔ پرفروغ آن می‌پیوندد. تو از آن آزاد اندیشانی هستی که پایدار و نستوه، استوار چون کوه، می‌کوشند که آن گروه از ایرانیان را که از خویش بیگانه شده‌اند، به خویشتن بازآورند و به خود بشناسانند.

 ای فرزندمن ، من می دانم و شکی ندارم که تو ایران را از ته قلبم دوست دارم زیرا تو از ایرانیان اصیل و با نژاد و جوانمرد هستی؛ از آن پاک نهادان که روح و روانشان از مهر ایران روشن است و دلشان به نام و یاد ایران می تپد و عاشق ایران هستند؛ از آن آدم های عاقل و دانا که اکنون ایران را به گذشته ی روشن آن متصل می کند. تو از آن روشن فکران هستی که استوار و خستگی ناپذیر مانند کوه می کوشند که آن گروه از ایرانیان را که از خود بیگانه شده اند به خود باز گردانند و اصالت خود را بشناسند.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

بُنِ جان

ته دل

تبار

نژاد

نژاده

با اصل، اصیل

تابناک

روشن

پرفروغ

روشن

نَسْتوه

خستگی ناپذیر

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

فرزندم ß   منادا

نژاده و آزاده ß   مترادف و مراعات النظیر

یاد ایران می تپد ß   کنایه از عاشق شدن

تو استوار چون کوه ß   تشبیه

 

ای فرزندم! مرا کمترین گمانی در آن نیست که تو ایران را دوست می‌داری؛ لیک دوست داشتن، بسنده نیست؛ ایران را می‌باید شناخت تا بتوان آن را بدان سان که شایسته است و سزاوار، به دیگران شناساند.

ای فرزند من، در من کمترین شکی هم وجود ندارد که تو ایران را دوست داری ولی دوست داشتن کافی نیست بلکه ایران را باید شناخت تا بتوانی آن را آنگونه که شایسته است بر دیگران معرفی کنی. این مسئولیتی است که بر عهده تو قرار داده اند.

واژه

معنی واژه

بسنده

کافی

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

ای فرزندم ß   ندا و منادا

می باید ß   قید تاکید

شایسته و سزاوار ß   مترادف

 

این، باری است که بر دوش تو نهاده شده است؛ باری به گرانی دماوند که هر پشت را خُرد می‌کند و درهم می‌شکند، مگر پشت ستبر و سُتوار و نیرومند فرزند ایران که تویی!

مسئولیتی به سنگینی کوه دماوند که هر پشتی را خم می کند و درهم می شکند، مگر کمر محکم و استوار و نیرومند فرزند ایران که تو هستی.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

گرانی

سنگینی

ستبر

قوی

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

بردوش نهادن ß   کنایه از دادن مسئولیت به کسی

پشت خرد کردن ß   کنایه از شکست خوردن

باری به گرانی دماوند ß   تشبیه گرانی وجه شبه و باری مشبه و دماوند مشبه به

باری ß   کنایه از سنگینی

ستبر و ستوار ß   مترادف

 

هر آینه، می‌دانم که هرکس ایران را به درستی بشناسد، دل بدان خواهد باخت و جوشان و پرتوان، خواهد کوشید که در آبادی و آزادی، شکوفایی و توانایی، پیروزی و بهروزی آن از هیچ تلاش و تکاپوی، بازنماند و دریغ نوَرزد.

به هر حال می دانم که هر کس ایران را به خوبی بشناسد به آن علاقمند خواهد شد و با جوش و خروش کوشش خواهد کرد که در آبادی و آزادی و شکوفایی و توانمندی و پیروزی و خوشبختی آن از هیچ تلاشی کوتاهی نکند و کوتاهی نکند.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

دریغ نورزد

کوتاهی نکند

بهروزی

روز خوب

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

جوشان و پر توان ß   مترادف و مراعات نظیر

آبادی و آزادی ß   مراعات النظیر و جناس

شکوفایی، توانایی، پیروزی و بهروزی ß   واج آرایی حرف «و»

تلاش و تکاپو ß   مراعات نظیر و مترادف

 

بدان و آگاه باش که آنچه من با تو می‌گویم؛ از سر آگاهی است و برآمده از باوری استوار، بدانچه تو می‌دانی و می‌باید بکنی. تویی که بر فرّ و فروغ ایران خواهی افزود و چشم جهانیان را به خیرگی خواهی کشاند و تیرگی ناخویشتن شناسی و از خود بیگانگی را خواهی زدود.

این را بدان و آگاه باش که آنچه من به تو می گویم از روی اگاهی است و از اعتقادات محکم ایجاد شده است به آنچه که تو باید بدانی و باید انجام بدهی . تو هستی که بر شکوه و روشنایی ایران خواهی افزود و چشم تمام جهان را خیره خواهی کرد و و تاریکی که از عدم شناخت وطنت و از خود بیگانگی را از خود پاک خواهی کرد.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

خیرگی

تعجب

زدود

پاک کرد

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

فر و فروغ ß   مراعات نظیر

 

هان و هان! خویشتن را خوار مدار! زیرا در این روزگار، چشم و چراغ ایرانی؛ و در جهان، گرامی‌ترینی؛ پس دل از هر گونه آلایش و گمان دربارهٔ خویش پاک‌ساز و بِرَهان و بدین سخن، باور آور که فرزند ایران و بیشهٔ فرهنگ و ادب و اندیشه را شیر شیران هستی.

آگاه باش! خود را خوار و ذلیل نکن !زیرا در این روزگار تو چشم و چراغ ایران هستی و درجهان با ارزش ترین هستی؛ پس دل خود را از هر آلودگی و شک در باره خود و وطنت پاک کن و دور کن و به این سخن اعتقاد داشته باش که فرزند ایران و سرزمین فرهنگ و ادب و اندیشه را مانند شیران شجاع و قدرتمند هستی.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

هان و هان

بدان و آگاه باش

خوار مدار

پست و فرومایه نکن

بِرَهان

آزاد کن

بیشه

دشت سر سبز

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

هان و هان ß   اصوات

چشم و چراغ ایران ß   کنایه از اینکه عزیز ایران

جهان ß   مجاز از مردم

گرامی ترین ß   صفت عالی

تشبیه بلیغ:

  • شیر شیران ß   تشبیه
  • فرزند ایران ß   مشبه
  • شیر بیشه ß   مشبه به
  • وجه شبه ß   دلیری و شجاعت داشتن

 

بخوان و بجوی و بپوی و ایران و خود را بشناس و پروردگار پاک را سپاس بگزار؛ به پاس آنکه تو را فرزند ایران برگزید.

آری، تویی که آیندهٔ میهن را درخشان خواهی ساخت.

خدای بزرگ، پشت و پناهِ تو و میهن؛ تن و جانت بی‌گزند و میهنت آبادان باد!

بخوان و جست و جو کن و ایران و خود را بشناس و خداوند پاک را ستایش کن به خاطر اینکه تو را فرزند ایران انتخاب کرده است. بله تو هستی که آینده میهن را درخشان و نورانی خواهی کرد. خدای بزرگ پشت و پناه تو و میهن باشد و تن و جانت از گزند دشمنان در امان باشد و میهن تو آبادان باشد.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

بپوی

جستجو کن

برگزید

انتخاب کرد

بی گزند

بی صدمه، بدون بلا و آسیب

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

فعل «باد» که دعایی است بعد از «میهن» و «بی گزند» به قرینیه لفظی که در پایان جمله آمده حذف شده است.

هر سه جمله دعایی هستند.

 

میر جلال الدین کزازی (1327):

ادیب ایرانی، پژوهشگر، و استاد دانشگاه. خانواده اش از فرهیختگان و پایه گذاران آموزش به سبک جدید در آن شهر بودند. بعد از پایان تحصیلات ابتدایی و متوسطه در زادگاهش برای تحصیل در رشتۀ زبان و ادبیات فارسی راهی تهران شد. پس از پشت سر گذاشتن دوره های مختلف تحصیلی در ۱۳۷۰ موفق به اخذ دانشنامۀ دکتری زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران شد. عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی است.

دکتر کزّازی با زبان های فرانسوی، اسپانیایی، آلمانی و انگلیسی آشنایی دارد. نزدیک به ۱۰۰ مقاله در زمینه های مختلف از او به چاپ رسیده و چندی نیز استاد زبان و ادبیات فارسی در اسپانیا بوده است. در سخنرانی و نگارش به زبان فارسی سره تواناست. گه گاه شعر نیز می سراید. از آثار اوست:

دُرّ دریای دری (۱۳۶۸)، تصحیح دیوان میرزا محمدباقر حسینی (۱۳۷۶)، رویا، حماسه، اسطوره (۱۳۷۲)، تصحیح دیوان خاقانی شروانی (۱۳۷۵)، سراچۀ آوا و رنگ (۱۳۷۶)، گزارش دشواری های دیوان خاقانی (۱۳۷۸)، نامه باستان، گزارش شاهنامه فردوسی (۱۳۷۹)، از گونه های دیگر، رخسار صبح، مازهای راز، دیر مغان، ترجمۀ ایلیاد هومر، ترجمۀ اودیسۀ هومر، ترجمۀ آنه اید ویرژیل، ترجمۀ تلماک فنلون، و ترجمۀ بعضی از آثار شاتوبریان و فلوبر، ویرایش غزلیات سعدی، سوزن عیسی.

متن «ارمغانِ ایران» و معنی متن:

فصل دوم

شکفتن

 

بیت سرآغاز فصل

 

سر به هم آورده دیدم برگ های غنچه را                                   اجتماع دوستان یک دلم آمد به یاد

گلبرگ های در هم تنیده ی و کنارِ همِ غنچه را دیدم و به یاد جمع صمیمی و یکدل دوستانم افتادم.

آرایه های ادبی:

سر به هم آورده ß   کنایه از صمیمی، بسیار نزدیک به هم

برگ و غنچه،اجتماع و دوستان و یکدل ß   شبکه معنایی

یکدل ß   کنایه از صمیمی بودن

 

صائب تبریزی (قرن یازدهم(

میرزا محمد علی صائب تبریزی از شاعران عهد صفویه است که در حدود سال ۱۰۰۰ هجری قمری در اصفهان (و به روایتی در تبریز) زاده شد. در جوانی مانند اکثر شعرای آن زمان به هندوستان رفت و از مقربین دربار شاه جهان شد. در سال ۱۰۴۲ هجری قمری به کشمیر رفت و از آنجا به ایران بازگشت و به منصب ملک الشعرایی شاه عباس ثانی درآمد. در زمان پیری در باغ تکیه در اصفهان اقامت کرد و همواره عده ای از ارباب هنر گرد او جمع می شدند. وی در سال ۱۰۸۰ هجری قمری وفات یافت و در همین محل (باغ تکیه) در کنار زاینده رود به خاک سپرده شد . آثار او در این مجموعه : دیوان اشعار

 

درس سوم

ارمغانِ ایران

  • نثر: ساده و روان
  • برگرفته از کتاب: فرزندِ ایران
  • گرد آورنده: میر جلال الدّين کَزازی

 

فرزندم! هوشمندِ دلبندم! ایران، سرزمین ما، سرزمینی است بس کهن که دیری درازنای تاریخ خویش، بزرگ‌ترین و آبادترین کشور جهان بوده است، لیک آنچه ایران ما را از دیگر کشورهای نیرومند جهان، جدا می‌دارد و برمی‌کشد، آن است که کشور ما همواره سرزمین سپندِ فرّ و فروغ و فرزانگی و فرهیختگی بوده است.

ای فرزند من! باهوش و محبوبِ من، ایران سرزمین ما سرزمینی است بسیار قدیمی که در طول تاریخ خود بزرگترین و آباد ترین کشور جهان بوده است؛ ولی آنچه ایران ما را از دیگر کشورهای نیرومند جهان جدا می کند و بالا می برد این است که کشور ماهمواره سرزمین مقدس و با شکوه و خردمندانه و علم آموزی بوده است .

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

بس

بسیار

کهن

قدیمی

دیری

زمان طولانی

درازنای

طول

لیک

اما

برمی کشد

بالا می برد

سپند

ارجمند، مقدس

فر

شکوه

فرزانگی

دانایی

فرهیختگی

علم آموختگی

 

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

فرزندم ß   منادا (حرف ندا محذوف است « ای»)

سرزمین ما ß   بدل برای «ایران »

بزرگترین، آباد ترین ß   صفت عالی

سپند، فر، فروغ، فرزانگی و فرهیختگی ß   مراعات نظیر

واج آرای ß   حرف «و»

 

ایرانیان با دیگر مردمان، پیوسته به مردی و داد و دانایی رفتار می‌کرده‌اند. بیهوده نیست که سرزمین ما را «ایران» می‌نامند که به معنی سرزمین آزادگان است و آزاد زادگان.

ایرانیان با دیگر مردمان همواره به مرد بودن و عدالت و خردمندی رفتار می کرده است؛ بیهوده نیست که سرزمین ما را (ایران) می نامند که به معنی سرزمین جوان مردان است و جوان مردانی که آزاد به دنیا آمده اند.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

               داد

عدالت

آزادگان

جوانمرد

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

داد و دانایی ß   مراعات نظیر

واج آرایی ß   حرف «د»

جمله ی «آزادگان است» ß   مسند و فعل اسنادی

در جمله ی «آزاد زادگان» ß   فعل «است» حذف شده و مسند و فعل اسنادی است

 

دشمنان تیره‌رای و خیره‌روی ما نیز به ناچار، این سرزمین را بدین نام سپند و ارجمند می‌نامند و ایرانیان را به پاس آزادگی‌شان، می‌ستایند. بدین‌سان برترین و گرامی‌ترین ارمغان ایران به دیگر سرزمین‌ها، اندیشه و خرد و فرهنگ بوده است.

دشمنان بدخواه و بداندیش و گستاخ ما نیز به ناچار این سرزمین را به این نام مقدس و ارجمند می نامند و ایرانیان را به علت آزاد مردیشان ستایش می کنند. به این شکل بهترین و عالی ترین سوغات ایران به دیگر سرزمین ها، علم و خرد و فرهنگ بوده است.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

تیره رأی

بد فکر

ارجمند

با ارزش، بالا مقام

خرد

عقل و دانایی

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

دشمنان تیره رای ß   موصوف و صفت

خیره روی ß   صفت دوم که به واسطه حرف ربط «و» نقش قبل خود را می گیرد

سپند و ارجمند ß   مراعات النظیر و مترادف

برترین و گرمی ترین ß   صفت عالی

اندیشه،خرد و فرهنگ ß   مراعات نظیر

 

گرامیَم! می‌دانی که برترین و استوارترین ستایش آن است که بر زبان و خامهٔ دشمن، روان می‌شود؛ زیرا ستایشی است پیراسته از هر آلایش. دشمنی که جز زشتی و پلشتی و کاستی و ناراستی و ددی و بدی نمی‌تواند و نمی‌خواهد دید؛ هنگامی که ایران و ایرانی را می‌ستاید، ناچار گردیده است که در برابر بزرگی و والایی این دو، سر فرود آورد و زبان به ستایش بگشاید.

ای فرزند گرامی من می دانی که بهترین و پابرجا ترین ستایش آن است که بر زبان و قلم دشمن جاری می شود؛ زیرا مدحی است که از هر آلودگی دور شده باشد. دشمنی که به جز زشتی و ناپاکی و کم کاری و نادرستی و وحشی گری و بدی نمی خواهد و نمی خواهد ببیند؛ هنگامی که ایران و ایرانی را تقدیری می کند از روی ناچاری این کار را انجام می دهد که در برابر بزرگی و ارجمندی این دو سر تعظیم فرود می آورد و اقرار به ستایش می کند.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

خامه

قلم

پیراسته

پاک شده

آلایش

کثیفی

پلشتی

ناپاکی

ددی

وحشیگری

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

گرامیَم ß   منادا

زبان و خامه ß   مراعات نظیر

زشتی، پلشتی، کاستی، ناراستی، ددی و بدی ß   مترادف و مراعات نظیر

واج آرایی ß   حرف «ی» و صدای «ــُـ»

سر فرود آوردن ß   کنایه از تعظیم کردن

زبان به ستایش بگشاید ß   کنایه از اقرار کردن

 

آری، میهن شکوهمند ما، این خاستگاه بخردان و دانایان و روشن‌رایان، این کانون روشنی و راستی، این کشور مردان گُرد، یلانِ پُردل، دلیران و شیران، پهلوانانی نامدار، سرزمینی است که ما بدان می‌نازیم و سر از همگنان برمی‌افرازیم.

بله میهن با شکوه ما این محل پیدایش خردمندان و عالمان و نیک اندیشان و این مرکز نور و درستی، این کشور مردان پهلوان و پهلوانان شجاع و دلیرانی که مانند شیر هستند و پهلوانان مشهور سرزمینی است که ما به آن افتخار می کنیم و سرمان رابالا نگه می داریم.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

بِخْرَد

دانا

روشن رایان

روشن فکران

گُرد

پهلوان

یَلَان

پهلوانان

پُردل

شجاع

نامدار

مشهور

می نازیم

افتخار می کنیم

همگِنان

هم نوعان

سربرمی افرازیم

سر بلند می کنیم، افتخار می کنیم

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

بخردان، دانایان، روشن رایان ß   مراعات نظیر و مترادف

مردان گرد، یلان پر دل، دلیران و شیران، پهلوانانی نامدار ß   مراعات نظیر و مترادف

 

فرزندم! من می‌دانم و بی‌گمانم که تو ایران را از بُن جان، دوست می‌داری؛ زیرا تو از تبار ایرانیانِ نژاده و آزاده هستی؛ از آن پاکان که جانشان از مهر ایران، تابناک است و دلشان به نام و یاد ایران می‌تپد؛ از آن دانادلان خویشتن شناس که اکنونِ ایران را به گذشتهٔ پرفروغ آن می‌پیوندد. تو از آن آزاد اندیشانی هستی که پایدار و نستوه، استوار چون کوه، می‌کوشند که آن گروه از ایرانیان را که از خویش بیگانه شده‌اند، به خویشتن بازآورند و به خود بشناسانند.

 ای فرزندمن ، من می دانم و شکی ندارم که تو ایران را از ته قلبم دوست دارم زیرا تو از ایرانیان اصیل و با نژاد و جوانمرد هستی؛ از آن پاک نهادان که روح و روانشان از مهر ایران روشن است و دلشان به نام و یاد ایران می تپد و عاشق ایران هستند؛ از آن آدم های عاقل و دانا که اکنون ایران را به گذشته ی روشن آن متصل می کند. تو از آن روشن فکران هستی که استوار و خستگی ناپذیر مانند کوه می کوشند که آن گروه از ایرانیان را که از خود بیگانه شده اند به خود باز گردانند و اصالت خود را بشناسند.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

بُنِ جان

ته دل

تبار

نژاد

نژاده

با اصل، اصیل

تابناک

روشن

پرفروغ

روشن

نَسْتوه

خستگی ناپذیر

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

فرزندم ß   منادا

نژاده و آزاده ß   مترادف و مراعات النظیر

یاد ایران می تپد ß   کنایه از عاشق شدن

تو استوار چون کوه ß   تشبیه

 

ای فرزندم! مرا کمترین گمانی در آن نیست که تو ایران را دوست می‌داری؛ لیک دوست داشتن، بسنده نیست؛ ایران را می‌باید شناخت تا بتوان آن را بدان سان که شایسته است و سزاوار، به دیگران شناساند.

ای فرزند من، در من کمترین شکی هم وجود ندارد که تو ایران را دوست داری ولی دوست داشتن کافی نیست بلکه ایران را باید شناخت تا بتوانی آن را آنگونه که شایسته است بر دیگران معرفی کنی. این مسئولیتی است که بر عهده تو قرار داده اند.

واژه

معنی واژه

بسنده

کافی

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

ای فرزندم ß   ندا و منادا

می باید ß   قید تاکید

شایسته و سزاوار ß   مترادف

 

این، باری است که بر دوش تو نهاده شده است؛ باری به گرانی دماوند که هر پشت را خُرد می‌کند و درهم می‌شکند، مگر پشت ستبر و سُتوار و نیرومند فرزند ایران که تویی!

مسئولیتی به سنگینی کوه دماوند که هر پشتی را خم می کند و درهم می شکند، مگر کمر محکم و استوار و نیرومند فرزند ایران که تو هستی.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

گرانی

سنگینی

ستبر

قوی

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

بردوش نهادن ß   کنایه از دادن مسئولیت به کسی

پشت خرد کردن ß   کنایه از شکست خوردن

باری به گرانی دماوند ß   تشبیه گرانی وجه شبه و باری مشبه و دماوند مشبه به

باری ß   کنایه از سنگینی

ستبر و ستوار ß   مترادف

 

هر آینه، می‌دانم که هرکس ایران را به درستی بشناسد، دل بدان خواهد باخت و جوشان و پرتوان، خواهد کوشید که در آبادی و آزادی، شکوفایی و توانایی، پیروزی و بهروزی آن از هیچ تلاش و تکاپوی، بازنماند و دریغ نوَرزد.

به هر حال می دانم که هر کس ایران را به خوبی بشناسد به آن علاقمند خواهد شد و با جوش و خروش کوشش خواهد کرد که در آبادی و آزادی و شکوفایی و توانمندی و پیروزی و خوشبختی آن از هیچ تلاشی کوتاهی نکند و کوتاهی نکند.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

دریغ نورزد

کوتاهی نکند

بهروزی

روز خوب

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

جوشان و پر توان ß   مترادف و مراعات نظیر

آبادی و آزادی ß   مراعات النظیر و جناس

شکوفایی، توانایی، پیروزی و بهروزی ß   واج آرایی حرف «و»

تلاش و تکاپو ß   مراعات نظیر و مترادف

 

بدان و آگاه باش که آنچه من با تو می‌گویم؛ از سر آگاهی است و برآمده از باوری استوار، بدانچه تو می‌دانی و می‌باید بکنی. تویی که بر فرّ و فروغ ایران خواهی افزود و چشم جهانیان را به خیرگی خواهی کشاند و تیرگی ناخویشتن شناسی و از خود بیگانگی را خواهی زدود.

این را بدان و آگاه باش که آنچه من به تو می گویم از روی اگاهی است و از اعتقادات محکم ایجاد شده است به آنچه که تو باید بدانی و باید انجام بدهی . تو هستی که بر شکوه و روشنایی ایران خواهی افزود و چشم تمام جهان را خیره خواهی کرد و و تاریکی که از عدم شناخت وطنت و از خود بیگانگی را از خود پاک خواهی کرد.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

خیرگی

تعجب

زدود

پاک کرد

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

فر و فروغ ß   مراعات نظیر

 

هان و هان! خویشتن را خوار مدار! زیرا در این روزگار، چشم و چراغ ایرانی؛ و در جهان، گرامی‌ترینی؛ پس دل از هر گونه آلایش و گمان دربارهٔ خویش پاک‌ساز و بِرَهان و بدین سخن، باور آور که فرزند ایران و بیشهٔ فرهنگ و ادب و اندیشه را شیر شیران هستی.

آگاه باش! خود را خوار و ذلیل نکن !زیرا در این روزگار تو چشم و چراغ ایران هستی و درجهان با ارزش ترین هستی؛ پس دل خود را از هر آلودگی و شک در باره خود و وطنت پاک کن و دور کن و به این سخن اعتقاد داشته باش که فرزند ایران و سرزمین فرهنگ و ادب و اندیشه را مانند شیران شجاع و قدرتمند هستی.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

هان و هان

بدان و آگاه باش

خوار مدار

پست و فرومایه نکن

بِرَهان

آزاد کن

بیشه

دشت سر سبز

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

هان و هان ß   اصوات

چشم و چراغ ایران ß   کنایه از اینکه عزیز ایران

جهان ß   مجاز از مردم

گرامی ترین ß   صفت عالی

تشبیه بلیغ:

  • شیر شیران ß   تشبیه
  • فرزند ایران ß   مشبه
  • شیر بیشه ß   مشبه به
  • وجه شبه ß   دلیری و شجاعت داشتن

 

بخوان و بجوی و بپوی و ایران و خود را بشناس و پروردگار پاک را سپاس بگزار؛ به پاس آنکه تو را فرزند ایران برگزید.

آری، تویی که آیندهٔ میهن را درخشان خواهی ساخت.

خدای بزرگ، پشت و پناهِ تو و میهن؛ تن و جانت بی‌گزند و میهنت آبادان باد!

بخوان و جست و جو کن و ایران و خود را بشناس و خداوند پاک را ستایش کن به خاطر اینکه تو را فرزند ایران انتخاب کرده است. بله تو هستی که آینده میهن را درخشان و نورانی خواهی کرد. خدای بزرگ پشت و پناه تو و میهن باشد و تن و جانت از گزند دشمنان در امان باشد و میهن تو آبادان باشد.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

بپوی

جستجو کن

برگزید

انتخاب کرد

بی گزند

بی صدمه، بدون بلا و آسیب

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

فعل «باد» که دعایی است بعد از «میهن» و «بی گزند» به قرینیه لفظی که در پایان جمله آمده حذف شده است.

هر سه جمله دعایی هستند.

 

میر جلال الدین کزازی (1327):

ادیب ایرانی، پژوهشگر، و استاد دانشگاه. خانواده اش از فرهیختگان و پایه گذاران آموزش به سبک جدید در آن شهر بودند. بعد از پایان تحصیلات ابتدایی و متوسطه در زادگاهش برای تحصیل در رشتۀ زبان و ادبیات فارسی راهی تهران شد. پس از پشت سر گذاشتن دوره های مختلف تحصیلی در ۱۳۷۰ موفق به اخذ دانشنامۀ دکتری زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران شد. عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی است.

دکتر کزّازی با زبان های فرانسوی، اسپانیایی، آلمانی و انگلیسی آشنایی دارد. نزدیک به ۱۰۰ مقاله در زمینه های مختلف از او به چاپ رسیده و چندی نیز استاد زبان و ادبیات فارسی در اسپانیا بوده است. در سخنرانی و نگارش به زبان فارسی سره تواناست. گه گاه شعر نیز می سراید. از آثار اوست:

دُرّ دریای دری (۱۳۶۸)، تصحیح دیوان میرزا محمدباقر حسینی (۱۳۷۶)، رویا، حماسه، اسطوره (۱۳۷۲)، تصحیح دیوان خاقانی شروانی (۱۳۷۵)، سراچۀ آوا و رنگ (۱۳۷۶)، گزارش دشواری های دیوان خاقانی (۱۳۷۸)، نامه باستان، گزارش شاهنامه فردوسی (۱۳۷۹)، از گونه های دیگر، رخسار صبح، مازهای راز، دیر مغان، ترجمۀ ایلیاد هومر، ترجمۀ اودیسۀ هومر، ترجمۀ آنه اید ویرژیل، ترجمۀ تلماک فنلون، و ترجمۀ بعضی از آثار شاتوبریان و فلوبر، ویرایش غزلیات سعدی، سوزن عیسی.





«حکایت: فوت کوزه گری» و معنی حکایت

فصل 3 : ارمغانِ ایران

«حکایت: فوت کوزه گری» و معنی حکایت:

حکایت

فوت کوزه گری

  • نوع نثر: ساده و روان
  • شاعر: قاآنی شیرازی

 

کوزه‌گری ماهر و ورزیده، شاگردی داشت که چندین سال نزد او کار کرده و فنون کوزه‌گری را از او فراگرفته بود.

کوزه‌گری با‌مهارت و خبره، شاگردی داشت که چندین سال پیش او کار کرده بود و مهارت‌های کوزه‌گری را از استادش یاد گرفته بود.

 

روزی شاگرد دستمزد بیشتری از استاد درخواست کرد. کوزه‌گر بر دستمزد او افزود.

یک روز شاگرد از استاد درخواست کرد که دستمزد بیشتری به او بدهد. کوزه‌گر دستمزد شاگرد را بیشتر کرد.

 

پس از مدتی باز شاگرد، سرناسازگاری گذاشت و گفت: «دیگر فن کوزه‌گری را به تمامی آموخته‌ام و قصد دارم در کارگاه خود، استادکار شوم

بعد از مدتی، شاگرد با استاد خودش مخالفت و ناسازگاری کرد و گفت: «من تمام مهارت‌های لازم برای کوزه‌گری را یاد گرفته‌ام و می‌خواهم برای خود کارگاهی داشته باشم و دیگر شاگرد کسی نباشم و خودم استاد شوم.»

 

کوزه‌گر از او خواست به پاس حقی که بر گردن او دارد، چند ماهی بماند و یاری‌اش کند.

کوزه‌گر از او درخواست کرد برای قدردانی و جبران کردن کاری که برای او انجام داده، چند ماه بیشتر پیش کوزه‌گر بماند و به او کمک کند.

 

شاگرد، بی‌اعتنا به درخواست استاد، او را رها کرد و کوشید در کارگاه خود برای رقابت با استاد مرغوب‌ترین کوزه‌ها را بسازد. او با دقت شروع به ساختن کوزه کرد اما لعاب هیچ‌یک از کوزه‌ها زیبا و شفاف از کار درنیامد.

شاگرد بدون توجه به درخواست استاد او را رها کرد و از او جدا شد و سعی کرد با استاد خود رقابت کند و در کارگاه خود بهترین کوزه‌ها را بسازد. اما لعاب هیچ‌کدام از کوزه‌ها زیبا و شفاف نمی‌شد.

 

شاگرد، ناگریز نزد استاد بازگشت. استاد او را واداشت مدتی دیگر نزد او بماند تا اشکال کار را دریابد. سرانجام یک روز استاد گفت: «رمز مرغوب بودن کوزه‌ها در این است که هر کوزه را پیش از آنکه در کوره بگذارم، فوت می‌کنم تا گرد و خاک از روی آن پاک شود. تو همین یک نکته را در نظر نداشتی و اشکال کار تو تنها یک فوت بود؛ فوت کوزه‌گری!»

شاگرد به ناچار پیش استاد بازگشت. استاد او را مجبور کرد مدتی دیگر پیش او بماند تا اشکال کار خودش را پیدا کند. سرانجام یک روز استاد گفت: «رمز بهترین و باکیفیت‌ترین کوزه‌ها این است که من هر کوزه را قبل اینکه در کوره قرار بدهم، آن را فوت می‌کنم تا گرد و خاک روی آن پاک شود. تو به همین نکته عمل نمی‌کردی و ایراد کار تو فقط یک فوت بود؛ فوت کوزه‌گری

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

ماهر

دارای مهارت

تلخیص

خالصه کردن

فنون

مهارت ها

فراگرفته بود

آموخته بود

دستمزد

حقوق

افزود

اضافه کرد

بی اعتنا

بی توجه

ناگزیر

ناچار

فنون

جمع فن، مهارت ها

به پاس

به خاطر، به احترام

ناسازگاری

بدرفتاری

واداشت

مجبور کرد

مرغوب ترین

باکیفیت ترین، مطلوب ترین

لعاب

پوشش نازک شیشه ای که هنگام پختن ایجادمی شود

ورزیده

کارکشته، کسی که کاری را زیاد انجام داده باشد

تصرّف

در اینجا تغییر و دگرگونی

 

مصطفی رحماندوست (۱۳۲۹):

مصطفی رحماندوست، شاعر، قصه نويس و مترجم کتاب های کودکان و نوجوانان، اول تیر سال ۱۳۲۹ در همدان به دنيا آمد. وی پس از اخذ مدرک کارشناسی خود در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران، به عنوان کارشناس کتاب های خطی در کتابخانه مجلس مشغول به کار شد.

رحماندوست پس از سال ۱۳۵۷ با عنوان مدیر مرکز نشریات کانون پرورش فکری کودکان نوجوانان مشغول به کار شد.

از آن پس تا به امروز در سمت مدیر برنامه كودک سيما، سردبیر نشریه پویه، مدیر مسئول نشریات رشد، مدیر کل دفتر مجامع و فعالیت های فرهنگی، سردبیر رشد دانش آموز، سردبیر سروش کودکان و داور جشنواره بین المللی فیلم های کودکان و نوجوانان (اصفهان) فعالیت کرده است.

از او بیش از ۱۱۶ اثر به صورت مجموعه داستان و مجموعه شعر برای کودکان و نوجوانان منتشر شده است.

رحماندوست به مدت سه سال مدیر کل دفتر مجامع و فعالیت های فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بوده است.

وی علاوه بر این، مدرس داستان نویسی و ادبیات کودکان و نوجوانان در دانشگاه ها نیز بوده است.

او هم اکنون به تدریس داستان نویسی و ادبیات کودکان و نوجوانان مشغول است و به عنوان مسئول بخش کتاب های خارجی کودکان و نوجوانان در کتابخانه ملی فعالیت می کند.

برخی از آثار مصطفی رحماندوست:

«۲ پر، ۲ پر، ۴ پر»، «آسمان هم خندید»، «ترانه های نوازش»، «بازی شیرین است»، «درسی برای گنجشک»، «توپ در تاریکی»، «بچه ها را دوست دارم»، «مرغ قشنگ تپلی»، «پرنده گفت: به! به!»، «صدای ساز می آید»، «خروس غصه خورد»، «زیباتر از بهار»





معنی واژگان درس «ارمغانِ ایران»

فصل 3 : ارمغانِ ایران

معنی واژگان درس «ارمغانِ ایران»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

بس

بسیار

کهن

قدیمی

دیری

زمان طولانی

درازنای

طول

لیک

اما

برمی کشد

بالا می برد

سپند

ارجمند، مقدس

فر

شکوه

فرزانگی

دانایی

فرهیختگی

علم آموختگی

               داد

عدالت

آزادگان

جوانمرد

تیره رأی

بد فکر

ارجمند

با ارزش، بالا مقام

خرد

عقل و دانایی

ددی

وحشیگری

خامه

قلم

پیراسته

پاک شده

آلایش

کثیفی

پلشتی

ناپاکی

بِخْرَد

دانا

روشن رایان

روشن فکران

گُرد

پهلوان

یَلَان

پهلوانان

پُردل

شجاع

نامدار

مشهور

می نازیم

افتخار می کنیم

همگِنان

هم نوعان

بُنِ جان

ته دل

تبار

نژاد

نژاده

با اصل، اصیل

تابناک

روشن

پرفروغ

روشن

نَسْتوه

خستگی ناپذیر

گرانی

سنگینی

ستبر

قوی

دریغ نورزد

کوتاهی نکند

بهروزی

روز خوب

خیرگی

تعجب

زدود

پاک کرد

هان و هان

بدان و آگاه باش

خوار مدار

پست و فرومایه نکن

بِرَهان

آزاد کن

بیشه

دشت سر سبز

بپوی

جستجو کن

برگزید

انتخاب کرد

ماهر

دارای مهارت

تلخیص

خالصه کردن

فنون

مهارت ها

فراگرفته بود

آموخته بود

دستمزد

حقوق

افزود

اضافه کرد

بی اعتنا

بی توجه

ناگزیر

ناچار

فنون

جمع فن، مهارت ها

به پاس

به خاطر، به احترام

ناسازگاری

بدرفتاری

واداشت

مجبور کرد

بسنده

کافی

بی گزند

بی صدمه، بدون بلا و آسیب

مرغوب ترین

باکیفیت ترین، مطلوب ترین

لعاب

پوشش نازک شیشه ای که هنگام پختن ایجادمی شود

ورزیده

کارکشته، کسی که کاری را زیاد انجام داده باشد

تصرّف

در اینجا تغییر و دگرگونی

سربرمی افرازیم

سر بلند می کنیم، افتخار می کنیم

معنی واژگان درس «ارمغانِ ایران»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

بس

بسیار

کهن

قدیمی

دیری

زمان طولانی

درازنای

طول

لیک

اما

برمی کشد

بالا می برد

سپند

ارجمند، مقدس

فر

شکوه

فرزانگی

دانایی

فرهیختگی

علم آموختگی

               داد

عدالت

آزادگان

جوانمرد

تیره رأی

بد فکر

ارجمند

با ارزش، بالا مقام

خرد

عقل و دانایی

ددی

وحشیگری

خامه

قلم

پیراسته

پاک شده

آلایش

کثیفی

پلشتی

ناپاکی

بِخْرَد

دانا

روشن رایان

روشن فکران

گُرد

پهلوان

یَلَان

پهلوانان

پُردل

شجاع

نامدار

مشهور

می نازیم

افتخار می کنیم

همگِنان

هم نوعان

بُنِ جان

ته دل

تبار

نژاد

نژاده

با اصل، اصیل

تابناک

روشن

پرفروغ

روشن

نَسْتوه

خستگی ناپذیر

گرانی

سنگینی

ستبر

قوی

دریغ نورزد

کوتاهی نکند

بهروزی

روز خوب

خیرگی

تعجب

زدود

پاک کرد

هان و هان

بدان و آگاه باش

خوار مدار

پست و فرومایه نکن

بِرَهان

آزاد کن

بیشه

دشت سر سبز

بپوی

جستجو کن

برگزید

انتخاب کرد

ماهر

دارای مهارت

تلخیص

خالصه کردن

فنون

مهارت ها

فراگرفته بود

آموخته بود

دستمزد

حقوق

افزود

اضافه کرد

بی اعتنا

بی توجه

ناگزیر

ناچار

فنون

جمع فن، مهارت ها

به پاس

به خاطر، به احترام

ناسازگاری

بدرفتاری

واداشت

مجبور کرد

بسنده

کافی

بی گزند

بی صدمه، بدون بلا و آسیب

مرغوب ترین

باکیفیت ترین، مطلوب ترین

لعاب

پوشش نازک شیشه ای که هنگام پختن ایجادمی شود

ورزیده

کارکشته، کسی که کاری را زیاد انجام داده باشد

تصرّف

در اینجا تغییر و دگرگونی

سربرمی افرازیم

سر بلند می کنیم، افتخار می کنیم



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه هشتم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
  • گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



دانش ادبی: واج آرایی (نغمه حروف)

فصل 3 : ارمغانِ ایران

دانش ادبی: واج آرایی (نغمه حروف):

دانش ادبی

واج آرایی (نغمه حروف)

 

همان طور که در سال گذشته خواندید، یکی از عناصر زیباسازی سخن، کاربرد کلام است. آهنگ حاصل از این تکرار، گوش را می نوازد و بر موسیقی متن و تأثیر آن می افزاید. نمونه های زیر را با هم می خوانیم:

کشور ما، همواره سرزمین سپند فرّ و فروغ و فرزانگی و فرهیختگی بوده است.

لبخند تو خلاصه خوبی هاست            لختی بخند، خندۀ گل زیباست

در عبارت بالا، حروف «ر» و «ف» و در بیت بالا، حروف «خ» و «ن» بیش از بقیه تکرار شده است.

بهره گیری از تکرار حروف، کلام را دلنشین تر می سازد و سبب روشنی و رسایی سخن می شود. به تکرار یک حرف یا صدا (صامت، مصوت) در عبارت یا بیت، «واج آرایی» یا «نغمه حروف» گفته می شود.





متن «سَفَر شکفتن» و معنی متن

فصل 4 : سَفَر شکفتن

متن «سَفَر شکفتن» و معنی متن:

درس چهارم

سَفَر شکفتن

 

اگر در پاسخ به حرف آنها بگوییم: «ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است»، آه بلندی می‌کشند و می‌گویند: «هی! دیگر آن نیرو و انرژی جوانی در ما نیست». راست هم می‌گویند. آنها فرصت‌های زیادی را از دست داده‌اند. هر حرکت ثانیه‌شمار ساعت، ما را از فرصت‌هایی که در اختیارمان هست، دور می‌کند.

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

«ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است» ß   یک مثل است و دانش ادبی ارسال المثل ایجاد شده است و کنایه است از اینکه برای هر کاری دیر نیست

می گویند:«هی ...» نقل قول می کند که همان دانش ادبی تضمین است.

 

مبادا گذر شتابان عمر را مسخره بگیرید یا به حرف بزرگ‌ترهایتان گوش نکنید و از تجربه‌های آنان، بهره نگیرید. اگر چنین کنید، پانزده یا بیست سال دیگر، به خود یا به دیگری خواهید گفت: «ای کاش کسی را داشتیم که...

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

پانزده یا بیست ß   مراعات نظیر

ای کاش (صوت) ß   شبه جمله

مبادا ß   شبه جمله است که منفی شده ی «باد» می باشد

 

به پانزده یا بیست یا حتّی سی سال دیگر فکر کنید. با قدرت خیال خود به آینده بروید. چه تصوّری از آیندهٔ خود دارید؟ حتماً در آن تصویر رویایی، به زندگی شیرین و موفّق می‌اندیشید. به شغل خوبی فکر می‌کنید که درآمدی عالی نصیب شما می‌کند. به احترام و اعتباری که برای خود کسب کرده‌اید، می‌اندیشید.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

قدرت

نیرو

خیال

فکر و اندیشه

تصویر

عکس

در آمد

بهره و دستمزد

نصيب

بهره

احترام

حرمت

اعتباری

ارزش

رویایی

خیال، چیزی که آرمان است و می خواهیم به آن برسیم

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

پانزده یا بیست یا حتی سی سال ß   مراعات نظیر

احترام و اعتبار ß   مراعات نظیر

شیرین و موفق ß   مراعات نظیر

 

در نوجوانی، هرگز در خیال کسی نمی‌گنجد که در آینده به انسانی بی‌عاطفه و بد اخلاق تبدیل شود. تصوّر همه از آینده یک زندگی آرمانی، منطقی و سرشار از عشق و عاطفه و انسانیّت است.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

خیال

تصویر

بی عاطفه

بدون عاطفه

آرمانی

چیزی که آرزو داریم

سرشار

پر و لبریز

بد اخلاق

از نظر اخلاقی خوب نیست

منطقی

چیزی که با عقل و فکر خود دریابیم

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

عشق،عاطفه و انسانیت ß   مراعات نظیر

هرگز ß   قید نفی

 

زندگی کردن به یادگیریِ اصول و روش‌هایی نیاز دارد. زندگی، یک سفر است. مدّت این سفر برای عدّه‌ای کم و برای عدّه‌ای دیگر طولانی و پرفراز و نشیب است. اگر همیشه خود را یک مسافر به حساب بیاوریم، باید ویژگی‌های یک مسافر دائمی را در خود ایجاد کنیم و مهارت‌های لازم را برای کم کردن دشواری‌های سفر و لذّت بخش کردن آن بیاموزیم.

               واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

پرفراز

بلندی

نشیب

پستی

دائمی

همیشگی

دشواری های

سختی ها

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

زندگی یک سفر است ß   تشبیه که زندگی مشبه و سفر مشبه به؛تشبیه بلیغ

پر فراز و نشیب ß   تضاد

 

وقتی شما می‌خواهید به کوهستان بروید، ابزار لازم برای کوه‌نوردی را همراه خود می‌برید. هرگاه بخواهید در مراسم مذهبی، مثل «دعای کمیل» یا «نماز جماعت» شرکت کنید، خود را با آداب خاص و لباس مناسب که حسّ و حال مذهبی شما را بالا ببرد، آراسته می‌سازید.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

ابزار

وسایل

آداب

روش ها

بخصوص

خاص

            مذهبی           

چیزی که ریشه در عقاید و دین ما دارد

 

سفر زندگی هم به مهارت‌هایی نیاز دارد که بدون آنها، زندگی آینده، پر مشقّت خواهد بود، مهارت‌هایی نظیر:

- خودآگاهی: شناخت توانایی‌ها، نیازها، استعدادها و ضعف‌های خود

- ارتباط موْثر: ارتباط درست و سنجیده با دیگران

- تصمیم گیری: تدبیر مناسب در موقعیّت‌های مهمّ زندگی

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

مهارت ها

توانمندی ها

پر مشقّت

دشوار و سختی

توانایی

توانمندی ها

استعدادها

توانایی های درونی

مؤثر

اثر گذار

سنجیده

حساب شده

تدبیر

چاره اندیشی کردن

موقعیت ها

وضعیت ها

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

سفر زندگی هم ß   تشبیه که زندگی به سفر تشبیه شده است؛ تشبیه بلیغ

 

- چیرگی بر احساسات و هیجانات: مهار احساسات گوناگون، مانند: عشق، خشم و نفرت، ترس و حتّی شادی

- تفکّر خلّاق: مهارت در کشف و نوآوری، جست‌وجوی راه‌حل‌های جدید برای رویارویی با مشکلات

ما می‌توانیم با توکّل به پروردگار و تلاش بیشتر به این مهارت‌ها دست یابیم و زندگی خود را سرشار از طراوت و شکوفایی کنیم.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

مهار

رام کردن

نفرت

بد آمدن

تفکّر

 فکر کردن

خلّاق

نو آور

مهارت

توانمندی

رویارویی

مواجه شدن

توكّل

تکیه کردن

تلاش

کوشش کردن

دست یابیم

دست پیدا کنیم

سر شار

پر و لبریز

شادابی

طراوت

چیرگی

غلبه کردن و پیروز شدن

شکوفایی

کشف کردن استعدادها و پرورش آن ها

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

عشق، خشم، نفرت، ترس و شادی ß   مراعات نظیر

طراوت، شادابی و شکوفایی ß   مراعات نظیر





شعر «شعرخوانی: شوق مهدی (عج)» و معنی شعر

فصل 4 : سَفَر شکفتن

شعر «شعرخوانی: شوق مهدی (عج)» و معنی شعر:

شعرخوانی

شوق مهدی (عج)

  • نوع قالب شعر: قصیده
  • شاعر: فیض کاشانی

 

گفتم که روی خوبت، از من چرا نهان است؟                  گفتا: تو خود حجابی، ورنه رُخم عیان است!

گفتم: [ای امام] چرا روی زیبای تو از دیده ی من پنهان است؛ او گفت: موجود (دلبستگی تو به دنیا) همانند حجابی است که مانع دیدن می شود وگرنه چهره ی من آشکار است.

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

نهان و عيان ß   قافيه (است و است ß   ردیف)

نهان و عيان ß   تضاد

واج ارایی ß   حروف «ت» و «ن»

بیت دارای پنج جمله است:

«گفتم»، «پنهان است»، «گفتا»، «هستی که حذف است» و «عیان است»

از من ß   حرف اضافه ومتمم

نهان و پنهان ß   مسند

ورنه ß   مخفّف «و اگر نه»

 

گفتم که از که پرسم، جانا نشانِ کویت؟             گفتا: نشان چه پرسی؟ آن کوی، بی‌نشان است!

گفتم: [ای امام] عزیزتر از جان نشانی محل اقامت تورا از چه کسی بپرسم؟ گفت: بیهوده به دنبال نشانی هستی؛ زیرا آن مكان نشان ندارد.

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

نشان چه پرسی ؟ ß   پرسش انکاری

نشان و بی نشان ß   تضاد

جانا ß   منادا؛ حرف ندا حذف شده است

واج آرایی ß   حرف «ن»

که ß   ضمیر پرسشی

يت شش جمله است:

«گفتم»، «پرسم»، «جانا»، «گفتا»، «پرسی» و «است»

 

گفتم: مرا غم تو، خوش‌تر ز شادمانی                            گفتا که در ره ما، غم نیز شادمان است!

گفتم: [ای امام] برای من غم عشقت از شادمانی دوست داشتنی تر است گفت: در راه پیروی از ائمه (ع) غم نیز همانند شادی است.

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

غم شادمان است ß   تشخیص

غم و شادی در مصرع اول ß   تضاد؛ که با هم فاصله دارد

غم و شادمان در مصرع دوم ß   تضاد و متناقض نما یا دانش ادبی پارادوكس

واج آرایی ß   حروف «ت» و «م»

مرا ß   مخفّف «من را»؛ «را» حرف اضافه است و «من» متمم

غم تو ß   ترکیب اضافی

حضور تو ß   ترکیب اضافی

شادمان ß   مسند

«است» در مصرع اول حذف شده است به قرینه لفظی و «شادمانی» در مصراع، مسند است

 

گفتم که سوخت جانم، از آتشِ نهانم                             گفت: آن که سوخت، او را، کی ناله، یا فغان است!؟

گفتم: [ای امام] جان من از آتش اشتیاق دیدار تو سوخت. گفت : كسی كه [واقعا سوخته عشق ما باشد] ناله و اندوهی ندارد.

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

مصرع دوم ß   استفهام انكاری

واج آرایی ß   حروف «ت» و «ن»

بیت دارای هفت جمله است:

«گفتم»، «سوخت»، «نهانم است»، «گفت»، «سوخت»، «است» که محذوف است»، «است» در پایان بیت

فغان (ناله) ß   مسند

 

گفتم: ز «فیض» بِپذیر، این نیم جان که دارد                            گفتا: نگاه دارش، غم خانهٔ تو جان است!

گفتم: [ای امام] این نیم جان (ناقابل و بی ارزش) را از فيض قبول كن گفت: جان خود را نگه دار زیرا که جان تو خانہ عشق (غم) امام است.

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

تخلّص شاعر در بیت آخر آمده که نام خودش را بیان کرده ß   فيض

«ش» در «نگاه دارش» ß   ضمير متصل که به «جان» بر می گردد

غم خانه ß   تركيب وصفی مغلوب؛ خانه ی غم

«ز» ß   مخفّف «از»

 

ملا محسن فیض کاشانی (۱۰۰۷ – ۱۰۹۱ هـ.ق):

محمد بن شاه مرتضی بن شاہ محمود ملقب به محسن معروف به ملامحسن و فیض یا فیض کاشانی عالم عامل، فاضل، عارف و از بزرگترین علمای اسلام در قرن یازدهم هجری است. این فقیه، محدث، مفسر محقق، حکیم، متکلم، ادیب، شاعر توانا، علاوه بر مراتب علمیه در «مکارم اخلاق» یگانه بود و مقام او مورد تصدیق موافقین و مخالفین بوده است. تألیفات گوناگون این شخصیت بزرگوار نشانه تبحر، فضل، كمال، ذکاوت، حسن سلیقه و اطلاعات جامع وی است. محسن کاشانی علوم شرعی را از «سید ماجد صادقی» و علوم عقلی را از فیلسوف بزرگ اسلامی «ملاصدرای شیرازی» کسب کرد. ملا محمد محسن کاشانی پس از مدتی به دامادی ملاصدرا رسید و عنوان «فیض» را برگزید. ملا محسن فیض کاشانی در سرودن اشعار نغز و شیوا نیز بسیار توانا بود و در این عرصه آثار گرانقدری از خود به جای گذاشته است.

تألیفات او را تا ۲۰۰ اثر ذکر کرده اند که از مهمترین آن می توان به تفسیر «صافی»، «نوادر الاخبار»، «الوافی»، «الانوار» و «الاسرار» و کتاب «علم اليقين» اشاره کرد.

ملا محمدباقر مجلسی (صاحب کتاب بحارالانوار)، سید نعمت الله جزایری، قاضی سعید قمی، ملا محمدصادق و ... و نیز ده ها عالم و فاضل از جمله شاگردان فیض کاشانی هستند.

ملامحسن فیض کاشانی در سال ۱۰۹۱ ه ق در ۸۴ سالگی در کاشان بدرود حیات گفته و در همان شهر در محلی که بعدها به نام «قبرستان فیض» معروف گشت، به خاک سپرده شد.



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه هشتم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
  • گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



معنی واژگان درس «سَفَر شکفتن»

فصل 4 : سَفَر شکفتن

معنی واژگان درس «سَفَر شکفتن»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

قدرت

نیرو

خیال

فکر و اندیشه

تصویر

عکس

در آمد

بهره و دستمزد

نصيب

بهره

احترام

حرمت

اعتباری

ارزش

بخصوص

خاص

خیال

تصویر

بی عاطفه

بدون عاطفه

آرمانی

چیزی که آرزو داریم

سرشار

پر و لبریز

پرفراز

بلندی

نشیب

پستی

دائمی

همیشگی

دشواری های

سختی ها

ابزار

وسایل

آداب

روش ها

مهارت ها

توانمندی ها

پر مشقّت

دشوار و سختی

توانایی

توانمندی ها

استعدادها

توانایی های درونی

مؤثر

اثر گذار

سنجیده

حساب شده

تدبیر

چاره اندیشی کردن

موقعیت ها

وضعیت ها

مهار

رام کردن

نفرت

بد آمدن

تفکّر

 فکر کردن

خلّاق

نو آور

مهارت

توانمندی

رویارویی

مواجه شدن

توكّل

تکیه کردن

تلاش

کوشش کردن

دست یابیم

دست پیدا کنیم

سر شار

پر و لبریز

شادابی

طراوت

چیرگی

غلبه کردن و پیروز شدن

رویایی

خیال، چیزی که آرمان است و می خواهیم به آن برسیم

بد اخلاق

از نظر اخلاقی خوب نیست

منطقی

چیزی که با عقل و فکر خود دریابیم

            مذهبی           

چیزی که ریشه در عقاید و دین ما دارد

شکوفایی

کشف کردن استعدادها و پرورش آن ها





دانش زبانی: یادآوری اجزای جمله و معرفی اسم

فصل 4 : سَفَر شکفتن

دانش زبانی: یادآوری اجزای جمله و معرفی اسم:

دانش زبانی

یادآوری اجزای جمله

 

نهاد:

به کلمه يا کلمه هايی که معمولا در ابتدای جمله می آيند و انجام کاری يا داشتن حالتی به آن ها نسبت داده می شود «نهاد» می گويند؛ مانند:

نوجوانی، دورۀ شور و شوق و شکوفایی است ß   نوجوانی ß   نهاد

نکته:

برای پیدا کردن نهاد، اگر شعر داشته باشیم ابتدا اجزای جمله را مرتب و سر جای خودش قرار می دهیم، بعد نهاد و سایر قسمت های خواسته شده را مشخص می کنیم؛ مانند:

بر درختی شکوفه ای خندید                               در کتابی بهار معنا شد

«شکوفه بر درخت خندید و بهار در کتابی معنا شد»:

شکوفه ß   نهاد جملۀ اول

بهار ß   نهاد جملۀ دوم

برای پیدا کردن نهاد از این دو سوال + فعل کمک می گیریم:

1) چه کسی؟

2) چه چیزی؟

مانند:

«عاقل ابتدا فکر می کند و بعد زبان می گشاید»:چه کسی فکر می کند؟           عاقل ß   نهاد

«تیر با سرعت به قلب هدف اصابت کرد»: چه چیزی اصابت کرد؟                     تیر ß   نهاد

نکته:

گاهی نهاد از جمله حذف می شود؛ مانند:

«با بهاری که می رسد از راه سبز شو تازه شو بهاری شو»            تو ß   نهاد حذف شده است

متمم:

کلمه ای است که بعد از حرف اضافه در جمله می می آید.حرف اضافه مانند: «از، به، بر، در، با، بی، برای» قبل از متمم به کار می روند و نشانۀ متمم (حرف اضافه) هستند؛ مانند:

دانش آموزان به پارک رفتند.                 (پارک ß   متمم)

پدرم از سفر برگشت.                            (سفر ß   متمم)

مینا کتاب را از بازار خريد.                      (بازار ß   متمم)

علی روزنامه را به دوستش داد. (دوستش ß   متمم)

مفعول:

مفعول،کلمه ای است که قبل از نشانۀ «را» در جمله می آید؛ مانند:

دوستم، کتاب را برداشت.

کودک، غذا را خورد.

مريم، دوستش را ديد.

نکته:

هرگاه نشانۀ «را» در جمله نبود، برای تشخیص مفعول، دو راه وجود دارد:

1) راه اول، جمله را با «چه کسی را، یا چه چیزی را» سوالی می کنیم، اگر جمله معنی داد، آن واژه مفعول است؛ مانند:

علی، سیب خورد.         علی چه چیزی را خورد؟ علی سیب را خورد.       سیب ß   مفعول

پرنده، دانه خورد.          پرنده چه چیزی را خورد؟           پرنده دانه را خورد.        دانه ß   مفعول

2) خودمان نشانۀ «را» را بعد از واژه اضافه می کنیم. اگر جمله معنی داد، آن واژه مفعول کنیم؛ مانند:

مادرم، لباس خريد.      مادرم، لباس «را» خريد.          لباس ß   مفعول

پرستار، آمپول زد.         پرستار، آمپول «را» زد.             آمپول ß   مفعول

اسب، سریع دوید.

راه اول: اسب، چه چیزی را دوید؟         معنی ندارد       (این جمله مفعول ندارد)

راه دوم: اسب، سریع «را» دوید.           معنی ندارد       (این جمله مفعول ندارد)

 

معرفی اسم

اسم:

به کلماتی که برای نامیدن کسی یا چیزی به کار می روند، «اسم» می گویند.

اسم می تواند در جايگاه نهاد، مفعول و يا متمم قرار گیرد؛ مانند:

زهرا کتاب را برداشت.

زهرا ß   نهاد (اسم)                 کتاب ß   مفعول (اسم)

دوستم به سفر رفت.

دوستم ß   نهاد (اسم)             سفر ß   متمم (اسم)

نتیجه:

اجزای اصلی تشکیل دهندۀ جمله، «اسم» و «فعل» هستند.





شعر «راهِ نیک بختی» و معنی شعر

فصل 6 : راهِ نیک بختی

شعر «راهِ نیک بختی» و معنی شعر:

درس ششم

راهِ نیک بختی

 

زین گفته سعادتِ تو جویم                                پس یاد بگیر هر چه گویم

هدف من از گفتن این نصیحت، سعادت و خوشبختی تو است. بنابراین هر چه را می‌گویم گوش کن و بپذیر.

واژه

معنی واژه

سعادت

خوشبختی

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

جویم و  گویم ß   قافیه و جناس ناقص اختلافی

بیت سه جمله دارد

زین ß   مخفف «از این»

زین گفته ß   گروه اسمی

  • زین ß   هسته                        گفته ß   وابسته پیشین

از این سعادت تو ß   گروه اسمی

  • سعادت ß   هسته و مفعول    تو ß   وابسته پسین که مضاف الیه است

مضارع اخباری ß   جویم

فعل امر ß   یاد بگیر

هرچه ß   گروه اسمی

  • هر ß   صفت مبهم                             چه ß   هسته

گویم ß   مضارع اخباری که «می‌گویم» بوده است.

 

می‌باش به عمر خود سحر خیز                          وز خواب سحرگهان بپرهیز

در تمام عمر خود سحرخیز باش و از خواب صبحگاهی دوری کن

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

سحرخیز و بپرهیز ß   قافیه

بیت از دو جمله تشکیل شده است

می باش ß   فعل امر

سحر خیز ß   صفت مرکب

و ß   مخفف  «و از»

سحرگهان ß   مشتق به معنی: هنگام سحر ، مخفف کلمه سحرگاهان (پسوند «ان» در «سحرگهان» علامت زمان است)

بپرهیز ß   فعل امر

 

با مادر خویش مهربان باش                               آماده ی خدمتش به جان باش

با مادر خودت مهربان و خوش‌رفتار باش و از دل و جان به او خدمت کن.

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

آماده خدمت کسی بودن ß   کنایه از خالصانه خدمت کردن

واج آرایی ß   حرف «ش»

بیت دارای دو جمله است

مهربان ß   مسند

به جان ß   متمم قیدی؛ حرف اضافه (به) و متمم (جان) هر دو قابل حذف هستند

 

با چشم ادب نگر پدر را                          از گفته ی او مپیچ سر را

با پدرت محترمانه رفتار کن و از دستورش سرپیچی نکن (از پدرت اطاعت کن)

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

 چشم ß   مجاز از نگاه

چشم ادب ß   اضافه اقترانی = نگاه همراه با ادب

چشم و سر ß   مراعات النظیر

سر مپیچ ß   کنایه از نافرمانی نکردن

پدر و سر ß   قافیه (را و را:ردیف)

«را» ß   حرف اضافه به معنی (به)

پدر ß   متمم

«را» در مصرع دوم نشانه مفعول است

نگر ß   فعل امر

 

چون این دو شوند از تو خرسند                         خرسند شود از تو خداوند

وقتی که پدر و مادر از تو راضی باشند خداوند هم از تو راضی و خشنود می‌شود .

واژه

معنی واژه

خُرسند

راضی

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

خرسند و خداوند ß   قافیه

تو و دو ß   جناس

خرسند و خرسند ß   تکرار

مصرع دوم تلمیح به حدیث «رضی الله فی رضی الوالدین»

چون ß   قید زمان

این دو ß   گروه اسمی

  • این ß   صفت شمارشی                       دو ß   هسته

 

چون با ادب و تمیز باشی                                  پیش همه کس عزیز باشی

اگر با ادب و تمیز باشی همه با احترام و عزت به تو نگاه می کنند.

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

تمیز و عزیز ß   قافیه (باشی  و باشی:ردیف)

چون ß   به معنی «اگر» حرف شرط

با ادب ß   حرف اضافه و متمم

باشی ß   مضارع اخباری

پیش ß   حرف اضافه به معنی «نزد»

همه کس ß   متمم

  • همه ß   حرف اضافه و صفت مبهم و وابسته پیشین                کس ß   هسته ی گروه اسمی

عزیز ß   گروه اسمی و چون یک کلمه هست خودش هسته هست و نقش آن مسند

باشی ß   فعل اسنادی

 

میکوش که هر چه گوید استاد                           گیری همه را به چابکی یاد

تلاش کن که هر چه را معلم به تو می گوید و آموزش می‌دهد همه را با سرعت و زیرکی یاد بگیری.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

میکوش

تلاش کن، بکوش

استاد

معلم

چابکی

زيرکی، با سرعت

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

 استاد و یاد ß   قافیه

می کوش ß   فعل امر به معنی تلاش کن (بکوش)

گوید (می گوید) ß    مضارع اخباری

یاد ß   در اصل یاد بگیری بوده است و مضارع التزامی است

چابکی ß   با سرعت

 

زنهار مگو سخن به جز راست                             هرچند تو را در آن ضررهاست

اگر که همیشه حرف راست بگویی و از دروغ دوری کنی حتی اگر گفتن سخنان راست و ضرر تو باشد .

واژه

معنی واژه

زنهار

مواظب باش

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

مصرع اول ß   تلمیح به حدیث «قل الحق ان کان مرا: حق را بگو اگر چه تلخ باشد» و «النجاه فی الصدق: نجات انسان در راستی است» دارد

همچنین بیت تلمیح به این حدیث پیامبر «قُولُوا الْحَقَّ وَ لَو عَلَی‌ أنْفُسِكُمْ: حق را بگویید هر چند به ضررتان باشد»

بیت دارای سه جمله است

زنهار (اصوات) ß   به معنی آگاه باش و شبه جمله است

مگو:فعل نهی

تو را (برای تو) ß   حرف اضافه و متمم

ضررهاست (ضررها است) ß   «است» به معنای وجود داشتن است و فعل غیر ربطی است

 

هر شب که روی به جامۀ خواب                         کن نیک تامل اندر این باب

هر شب، زمانی که به خواب می روی، در این مورد خوب اندیشه کن که  …

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

جامه

لباس

اندر

در

باب

موضوع و زمینه

تأمل

اندیشه کردن

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

جامه خواب ß   مجاز از رختخواب

بیت نهم و بیت دهم از نظر معنا کردن بهم ارتباط دارند که به این آرایه، موقوف المعانی می گویند

روی (می روی) ß   مضارع اخباری

 

کان روز به علم تو چه افزود؟                            وز کرده خود چه برده ای سود؟

که امروز چه قدر به علم و دانش تو اضافه شد و از کارهایی که انجام دادی چقدر سود بردی

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

این بیت با بیت نهم باید معنی کرد و موقوف المعانی است

کان ß   مخفّف «که آن»

چه ß   در مصرع اول ضمیر پرسشی است و درمصرع دوم صفت پرسشی است به معنی چه سود برده ای؟

 

روزی که در آن نکرده ای کار                              آن روز ز عمر خود مشمار

که آن روز چه چیزی بر علمت اضافه شده و از کارهایی که کردی چه سودی برده ای.

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

کار و مشمار ß   قافیه

«ی» در «روزی»  نکره است

مشمار ß   فعل نهی است



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه هشتم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
  • گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



معنی واژگان درس «راهِ نیک بختی»

فصل 6 : راهِ نیک بختی

معنی واژگان درس «راهِ نیک بختی»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

سعادت

خوشبختی

خُرسند

راضی

میکوش

تلاش کن، بکوش

استاد

معلم

چابکی

زيرکی، با سرعت

زنهار

مواظب باش

جامه

لباس

اندر

در

باب

موضوع و زمینه

تأمل

اندیشه کردن





دانش زبانی: ادبیات تعلیمی

فصل 6 : راهِ نیک بختی

دانش زبانی: ادبیات تعلیمی:

دانش زبانی

ادبیات تعلیمی

 

ادبیات تعلیمی:

به سروده ها و نوشته هايی که سرشار از پند و اندرز و نصیحت است و در آنها راه بهتر زيستن و خوشبختی را نشان می دهد، ادبیات اندرزی يا تعلیمی می گويند؛ مانند:

کتاب بوستان و گلستان سعدی، مثنوی مولانا و ... .





برخی جمله های متن درس«آداب نیکان» و معنی جمله ها

فصل 7 : آداب نیکان

برخی جمله های متن درس«آداب نیکان» و معنی جمله ها:

درس هفتم

آداب نیکان

 

  • نام کتاب: جامع التّمثیل
  • نام نویسنده: محمّد حَبله رودی

 

او را طلب کنید که مرا با او کار است.

او را بخواهید (صدا کنید) زیرا با او کار دارم.

 

از پیش خود می خورم.

معنی: از جلوی خودم غذا برمی دارم و می خورم.

 

شیخ در پی او روان شد.

شیخ به دنبال او راه افتاد.

 

به قدر می گویم و بی موقع و بی حساب نمی گویم.

به اندازه ی لازم صحبت می کنم و حرف های بی جا و بی موقع نمی گویم و روی آن ها فکر می کنم.

 

به قدر فهم مُستَمِعان می گویم.

به اندازه ای حرف می زنم که شنوندگان بفهمند و درک کنند.

 

از بهر خدا، مرا بیاموز.

به خاطر خدا، به من یاد بده.

 

تو دعویِ دانایی می کردی، اکنون که به نادانی خود مُعتَرِف شدی، تو را بیاموزم.

تو ادّعای دانش و فضل می کردی، حالا که اعتراف کردی که هیچ نمی دانی، به تو یاد می دهم.

 

اصل در خوردن، آن است که لقمه ی حلال باید و اگر حرام را صد از این گونه آداب به جا بیاوری فایده ندارد و سبب تاریکی دل شود.

حقیقت خوردن آن است که خوراک و لقمه ات پاک و حلال باشد و اگرغذای حرام را صد برابر از این کارها را انجام بدهی اثری ندارد بلکه دل تو را سیاه می کند (نور حق به آن نمی تابد).

 

آن گفتن برای رضای خدا باشد.

سخن گفتن فقط به خاطر خدا و رضای او باشد.

 

در دل تو بغض و کینه و حسد مسلمانان نباشد.

در دلت، نسبت به هیچ مسلمانی، دشمنی و حسادت نداشته باشی.

 

مریدان از پی او رفتند.

شاگردان دنبال او رفتند.

 

او را طلب کنید که مرا با او کار است.

او را بخواهید و پیدا کنید که من با او کار دارم .

 

از پیش خود می خورم.

به غذای دیگران دست درازی نمی کنم و از آن چه که جلوی خودم است می خورم.

 

آری به قدر می گویم و بی موقع و بی حساب نمی گویم. به قدر فهم مستمعان می گویم.

بله، به اندازه سخن می گویم، بی موقع و بدون فکر حرف نمی زنم و به اندازه ای که شنوندگان حرفمم را بفهمند؛ سخن می گویم.

 

چه جای طعام خوردن که سخن گفتن هم نمی دانی

غذا خوردن که بلد نیستی هیچ ،سخن گفتن هم بلد نیستی .

 

جنید دامنش بگرفت

کنایه از متوسل شدن به کسی، از او درخواست کمک کردن

 

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

آورده اند

نقل کرده اند

شیخ

پیر، مراد، راهنما

مریدان

شاگردان، پیروان

ارشاد

راهنمایی

باری

به هرحال، خلاصه

به قدر

به اندازه

احوال

حالات

طلب کنید

درخواست کنید

مرا با او کار است

من با او کار دارم

برخاست

بلند شد

عرض کرد

گفت

روان شد

رفت، رهسپار شد

دامنش بگرفت

کنایه از التماس کردن

بهر

برای

مرا بیاموز

به من یاد بده

کینه

دشمنی

فرع

شاخه، غیر اصل

لقمۀ حلال

نان جایز و شایسته

بی موقع و حساب

نه به جا

از پی

به دنبال

طعام

خوراک

چاپار

پیک، پست چی

مستمعان

شنوندگان

آداب

راه ها و رسم ها

صد

مبالغه از تعداد زیاد

به جا بیاوری

انجام دهی

سبب تاریکی دل شود

کنایه از گمراهی

حسد

رشک، حسادت

دعوی

ادعا، خواسته

تاریکی دل

گمراهی

نیت

قصد، اراده

بغض

گرفتگی گلو

خَلق

مردم

چیرگی

تسلط، پیروزی

هنجار

معیار، قاعده

حرمت

عزّت و احترام

متعالی

بلندمرتبه و برتر

فناوری

تکنولوژی

ذکر

یادآوری

آفرینش گری

خلاقیت

دستاوردها

نتایج، محصولات

پیوسته

همواره

استعداد خدادادی

قابلیت ذاتی

بیفزاید

زیاد کند

چرتکه

وسیله محاسبه

چاپار

نامه بر

تسلّط

قدرت، پیروزی

چیرگی

برتری، پیروزی

فنّاورانه

تکنولوژی

تار و پود زندگی بشر

کنایه از اصل و اساس

هنجار

رفتار

باور

عقیده

خاصّی

ویژه

داد و ستد

خرید و فروش

حریم

محدوده

معیار

شاخص، ملاک

حرمت

احترام

پاس می دارند

قدر می دانند

حصار

دیوار، محدوده

فرو بریزد

خواب شود

آسیب

بلا، صدمه

آراسته

آماده، مزیّن

نابجا

بی مورد

نسنجیده

غیر منطقی

امکانات

ابزار، توانایی

فراهم آمده است

جمع شده، آماده شده

گویی

مانند اینکه

هویّت

ماهیت، وجود

پیوسته

همواره، مداوم

رهاورد

سوغات

تمدّن

فرهنگ

مظاهر

نشانه ها

روح انگیز

شادی آور

جلوۀ جمال

تصویر زیبایی

طوفان خیز

کنایه از آشفته

ذهن

فکر

مسیر

راه

کمال

تکامل، پیشرفت

متعالی

برتر

پوچی

بیهودگی

غفلت

نادانی

بی هیاهو

بی سر و صدا

غوغایی

سر و صدا

بیافرینند

بوجود آوردند

فضایل

خوبی ها جمع فضیلت

آراسته

تزیین

کم رنگ شدن

کنایه از کم ارزش شدن

حریم

مکان قابل دفاع و احترام

معترف

اعتراف کننده، اقرار کننده

اسطرلاب

ابزار علم و ستاره شناسی قدیم

چرتکه

وسیله ای چوبی و مهره ای که مخصوص حساب و کتاب در قدیم بوده است

 

برخی از آرايه های متن:

اينترنت پنجره ای است ß   تشبیه

اين ابزارها همچون بمب ويرانگری خواهند شد ß   تشبیه

 

محمد حبله رودی:

از نویسندگان بزرگ قرن یازدهم هجری است و اثر معروف «جامع التمثیل» از اوست .کتاب جامع التمثیل کتابی است درباره ی تمثیل ها و حکایت ها به ویژه حکایت هایی که به صورت امثال در آمده اند.

جنید بغدادی:

ابوالقاسم بن محمدبن جنید، عارف معروف و عالم دینی که در قرن دوم و سوم می زیسته. وی در بغداد به دنیا آمد و از کسانی است که درباره ی علم توحید در بغداد سخن گفته است.

بهلول:

از اشخاص دانا و آگاه معاصر هارون الرشید خلیفه ی عباسی بود. وی نسبت به مسائل اجتماعی خود دیدی انتقادی و طنز آمیز داشت.

فریدون اکبری شلدره:

فریدون اکبری شلدره متولد روستای شلدره از توابع بخش دودانگه شهرستان ساری در استان مازندران، عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی و ریاست گروه زبان فارسی سازمان پژوهش و برنامه ریزی کتاب های درسی است. دکتر اکبری شلدره مسئول دفتر تالیف وزارت آموزش و پرورش نیز بوده اند.



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه هشتم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
  • گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



متن «حکایت: خودشناسی» و معنی حکایت

فصل 7 : آداب نیکان

متن «حکایت: خودشناسی» و معنی حکایت:

حکایت

خودشناسی

 

  • نام کتاب: اسرار التّوحید
  • نام نویسنده: محمّد بن منوّر

 

وقتی جولاهه‌ای به وزارت رسیده بود. هر روز بامداد برخاستی و کلید برداشتی و در خانه باز کردی و تنها در آنجا شدی و ساعتی در آنجا بودی.

وقتی بافنده‌ای به مقام وزیری رسیده بود. هر روز صبح زود از خواب بیدار می‌شد و کلید برمی‌داشت و در خانه‌ای را باز می‌کرد و ساعتی را تنها آنجا می‌ماند.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

جولاهه

بافنده

برخاستی

بلند می شد

باز کردی

باز می کرد

شدی

می رفت

بودی

می بود

 

پس برون آمدی و به نزدیک امیر رفتی. امیر را خبر دادند که او چه می‌کند. امیر را خاطر به آن شد تا در آن خانه چیست؟

سپس بیرون می‌آمد و پیش پادشاه می‌رفت. به پادشاه خبر دادند که وزیر این کار را انجام می‌دهد. برای پادشاه سوال پیش آمد که چرا این کار را انجام می‌دهد و در آن خانه چیست؟

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

برون آمدی

بیرون می آمد

رفتی

می رفت

امیر را خاطر

تصمیم امیر

نکات دستوری:

«را» در «امیر را خبر دادند» ß   حرف اضافه به معنای «به»؛ «امیر» متمم

«را» در «امیر را خاطر آن شد» ß   «را»ی فک اضافه که به جای کسره آمده

 

روزی ناگاه از پس وزیر بدان خانه در شد. گودالی دید که در آن خانه چنان‌که جولاهگان را باشد. وزیر را دید پای بدان گودال فرو کرده.

ناگهان روزی پادشاه بعد از وزیر وارد آن خانه شد. گودالی را در آن خانه دید که برای بافندگی بود. وزیر را دید پایش را درون گودال فروکرده است.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

از پس

به دنبال

در شد

وارد شد

جولاهگان

بافندگان

 

امیر او را گفت که این چیست؟ وزیر گفت یا امیر، این همه دولت که مرا هست، همه از امیر است. هر روز زندگی گذشته خود را به یاد می‌آورم، تا خود به غلط نیفتم.

پادشاه به او گفت این چیست و چرا این کار را انجام می‌دهی؟ وزیر گفت: این مقامی که اکنون برای من است همه از پادشاهی چون شما است. من هر روز گذشته خودم را به یاد می‌آورم تا به اشتباه نیفتم و راه نادرستی را در پیش نگیرم.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

را (در او را)

به

دولت

خوشبختی و مقام

تا خود به غلط نیفتم

تا خودم به اشتباه نیفتم، تا اصالت خود را فراموش نکنم

نکات دستوری:

«او را» در جملۀ «امیر او را گفت»:       او ß   متمم     را ß   حرف اضافه به معنای «به»

 

امیر انگشتری از انگشت بیرون کرد و گفت بگیر و در انگشت کن. تاکنون وزیر بودی، اکنون امیری!

پادشاه انگشترش را از انگشت بیرون آورد و گفت این را بگیر و در انگشت خود فرو کن. تا اکنون وزیر بود الان پادشاهی.

 

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

سعادت

خوشبختی

خُرسند

راضی

میکوش

تلاش کن، بکوش

استاد

معلم

چابکی

زيرکی، با سرعت

زنهار

مواظب باش

جامه

لباس

اندر

در

باب

موضوع و زمینه

تأمل

اندیشه کردن

 

اسرارالتوحيد (قرن ششم):

اسرارالتوحید یا اسرارالتوحید فی مقامات شیخ ابی سعید ابی الخیر، کتابی است با موضوع تصوف که ۱۳۰ سال پس از مرگ ابوسعید ابوالخیر، توسط یکی از نوادگان او به نام محمّد بن منوّر در خراسان نگاشته شد. تألیف کتاب پس از حمله غزان به میهنه انجام گرفته است و تاریخ آن را در حدود سال ۵۷۰ هجری قمری دانسته اند. محمّد بن منوّر کتاب خود را به سه باب تقسیم کرده است. باب اول در ابتدای حالت شيخ، باب دوم که به بیان حالات شیخ ابوسعید در سال های میانی زندگی او اختصاص دارد، بسیاری از گفته ها و اشعاری را که بر زبان وی رفته، گردآوری و نقل کرده است، و باب سوم انتهای حالت شیخ است. این کتاب انشایی روان و منسجم دارد و در دوره اوج نثر مصنوع شکل گرفته؛ ولی تنها در مقدمه مصنوع است، و به غیر آن در ردیف نثر مرسل قرار دارد.





معنی واژگان درس «آداب نیکان»

فصل 7 : آداب نیکان

معنی واژگان درس «آداب نیکان»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

آورده اند

نقل کرده اند

شیخ

پیر، مراد، راهنما

مریدان

شاگردان، پیروان

ارشاد

راهنمایی

باری

به هرحال، خلاصه

به قدر

به اندازه

احوال

حالات

طلب کنید

درخواست کنید

مرا با او کار است

من با او کار دارم

برخاست

بلند شد

عرض کرد

گفت

روان شد

رفت، رهسپار شد

دامنش بگرفت

کنایه از التماس کردن

بهر

برای

مرا بیاموز

به من یاد بده

کینه

دشمنی

فرع

شاخه، غیر اصل

لقمۀ حلال

نان جایز و شایسته

بی موقع و حساب

نه به جا

از پی

به دنبال

طعام

خوراک

چاپار

پیک، پست چی

مستمعان

شنوندگان

آداب

راه ها و رسم ها

صد

مبالغه از تعداد زیاد

به جا بیاوری

انجام دهی

سبب تاریکی دل شود

کنایه از گمراهی

حسد

رشک، حسادت

دعوی

ادعا، خواسته

تاریکی دل

گمراهی

نیت

قصد، اراده

بغض

گرفتگی گلو

خَلق

مردم

چیرگی

تسلط، پیروزی

هنجار

معیار، قاعده

حرمت

عزّت و احترام

متعالی

بلندمرتبه و برتر

فناوری

تکنولوژی

ذکر

یادآوری

آفرینش گری

خلاقیت

دستاوردها

نتایج، محصولات

پیوسته

همواره

استعداد خدادادی

قابلیت ذاتی

بیفزاید

زیاد کند

چرتکه

وسیله محاسبه

چاپار

نامه بر

تسلّط

قدرت، پیروزی

چیرگی

برتری، پیروزی

فنّاورانه

تکنولوژی

تار و پود زندگی بشر

کنایه از اصل و اساس

هنجار

رفتار

باور

عقیده

خاصّی

ویژه

داد و ستد

خرید و فروش

حریم

محدوده

معیار

شاخص، ملاک

حرمت

احترام

پاس می دارند

قدر می دانند

حصار

دیوار، محدوده

فرو بریزد

خواب شود

آسیب

بلا، صدمه

آراسته

آماده، مزیّن

نابجا

بی مورد

نسنجیده

غیر منطقی

امکانات

ابزار، توانایی

فراهم آمده است

جمع شده، آماده شده

گویی

مانند اینکه

هویّت

ماهیت، وجود

پیوسته

همواره، مداوم

رهاورد

سوغات

تمدّن

فرهنگ

مظاهر

نشانه ها

روح انگیز

شادی آور

جلوۀ جمال

تصویر زیبایی

طوفان خیز

کنایه از آشفته

ذهن

فکر

مسیر

راه

کمال

تکامل، پیشرفت

متعالی

برتر

پوچی

بیهودگی

غفلت

نادانی

بی هیاهو

بی سر و صدا

غوغایی

سر و صدا

بیافرینند

بوجود آوردند

فضایل

خوبی ها جمع فضیلت

آراسته

تزیین

جولاهه

بافنده

برخاستی

بلند می شد

باز کردی

باز می کرد

شدی

می رفت

بودی

می بود

امیر را خاطر

تصمیم امیر

برون آمدی

بیرون می آمد

رفتی

می رفت

از پس

به دنبال

در شد

وارد شد

جولاهگان

بافندگان

کم رنگ شدن

کنایه از کم ارزش شدن

را (در او را)

به

دولت

خوشبختی و مقام

سعادت

خوشبختی

خُرسند

راضی

میکوش

تلاش کن، بکوش

استاد

معلم

چابکی

زيرکی، با سرعت

زنهار

مواظب باش

جامه

لباس

اندر

در

باب

موضوع و زمینه

تأمل

اندیشه کردن

حریم

مکان قابل دفاع و احترام

معترف

اعتراف کننده، اقرار کننده

اسطرلاب

ابزار علم و ستاره شناسی قدیم

تا خود به غلط نیفتم

تا خودم به اشتباه نیفتم، تا اصالت خود را فراموش نکنم

چرتکه

وسیله ای چوبی و مهره ای که مخصوص حساب و کتاب در قدیم بوده است





دانش زبانی: گروه اسمی و هسته، کاربرد نشانه مد (~)

فصل 7 : آداب نیکان

دانش زبانی: گروه اسمی و هسته، کاربرد نشانه مد (~):

دانش زبانی

گروه اسمی و هسته

 

گروه اسمی:

گروه اسمی یکی از ارکان جمله است و می تواند یک کلمه یا بیشتر باشد. به عنوان مثال:

دانش آموز باهوش (گروه اسمی) - لباس بلند (گروه اسمی) - زهرا آمد (زهرا ß   گروه اسمی)

مهم ترین جزء گروه اسمی، هسته است. هسته معمولا اولین کلمه ای است که در جمله، نشانه کسره «ــِـ» می گیرد.

دانش آموزِ باهوش (دانش آموز ß   هسته) – لباسِ بلند (لباس ß   هسته) - زهرا آمد (زهرا ß   هسته)

گروه اسمی می تواند نقش نهاد، مفعول، متمم، مسند داشته باشد. به عنوان مثال:

دانش آموز، باهوش است        دانش آموز ß   نهاد        باهوش ß   مسند

خیاط، لباس را با پارچه خوب دوخت        خياط ß   نهاد        لباس ß   مفعول        پارچه خوب ß   متمم

نکته:

1) کلمه یا کلماتی که قبل از هسته می آیند، وابسته پیشین نام دارند و کلمه یا کلماتی که بعد از هسته می آیند، وابسته پسین نام دارند.

2) اگر در یک گروه اسمی، هیچ یک از کلمات صدای کسره نداشت؛ آخرین کلمه، هسته است. به عنوان مثال:

این دو مرد (مرد ß   هسته)

همین شهر (شهر ß   هسته)

3) یک کلمه (اسم) به تنهایی هم می تواند گروه اسمی باشد. به عنوان مثال:

کلاس (کلاس ß   هسته)

 

کاربرد نشانۀ مد (~)

 

کاربرد نشانۀ مد (~):

در برخی از واژه ها، نشانه «مد» (~) به کار می رود؛ مانند «درآمد، آداب، الآن، قرآن، خوش آواز». این واژه ها و مشابه آن ها را باید شناخت و به کاربرد نشانه «~» در آن ها توجه داشت. به کار نبردن نشانه «مد» در این گونه واژه ها، ابهام و اشکال ایجاد می کند؛ مانند: مآل اندیش (عاقبت اندیش)، مال اندیش (ثروت دوست).

در دسته ای دیگر از واژه ها نیز از گذاشتن نشانه «مد» بر روی آنها باید پرهیز کرد؛ مانند:

فرایند و نه فرآیند

پیشامد و نه پیشآمد

دلارام و نه دلآرام

همایش و نه همآیش



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه هشتم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
  • گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



شعر«آزادگی» و معنی شعر

فصل 8 : آزادگی

شعر«آزادگی» و معنی شعر:

درس هشتم

آزادگی

 

  • نوع قالب شعری: مثنوی
  • شاعر: عبدالرحمن جامی
  • آثار: بهارستان، نفحات الانس

 

خارکش پیری با دلق درشت                               پشت های خار همی برد به پشت

پیرمرد خارکشی با لباس پشمین، تعداد زيادی خار بر پشتش گذاشته بود و حمل می کرد.

واژه

معنی واژه

دَلق

لباس پشمی که فقیران میپوشند

دُرُشت

زبر، خشن

خارکش

کسی که هیزم و خار برای سوزاندن جمع آوری می کند

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

پشت و پشته ß   جناس

درشت و پشت ß   قافیه (ردیف ندارد)

دلق درشت ß   ترکیب وصفی

همی برد (می بُرد) ß   ماضی استمراری

خارکش، خار و پشته ß   مراعات نظیر

آرایه جناس ß   پشت و پشته

 

لنگ لنگان قدمی برمی داشت                          هر قدم، دانۀ شکری می کاشت

لنگ لنگان راه می رفت و هر قدمی که برمی داشت، خدا را شکر می گفت.

واژه

معنی واژه

لنگ لنگان

در حالی که پای او می لنگید

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

برمی داشت و می کاشت ß   قافیه (ردیف  ندارد)

لنگ لنگان ß   قيد حالت

دانه ای شکر ß   آرایه تشبيه (شکرگزاری را به کاشتن دانه تشبیه کرده است)

مشبه ß   شکر

مشبه به ß   دانه

لنگ لنگان، قدم برمی داشت … دانه، می کاشت ß   شبكه معنایی

تکرار (واژه آرایی) ß   قدم

واج آرایی(نغمه حروف) ß   حروف «ن» و «م»

 

کای فرازندۀ اين چرخ بلند                                 و ای نوازندۀ دل های نژند

که ای بلند کنندۀ آسمان و ای نوازشگر دل های غمگین.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

فرازنده

بلند کننده

نوازنده

نوازشگر

نژند

اندوهگین

چرخ بلند

آسمان

کای

مخفف که ای

وی

و ای

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

بلند و نژند ß   قافیه (ردیف ندارد)

دل های نژند ß   تركيب وصفی

چرخ بلند ß   استعاره از آسمان

آرایه ترصيع (موازنه): کای = و ای، فرازندۀ = نوازندۀ، بلند = نژند

واج آرایی ß   حرف «ن»

 

کنم از جیب، نظر تا دامن                                 چه عزيزی که نکردی با من

وقتی از سر تا پای خود را نگاه می کنم، میبینم که همه نوع بزرگواری در حقم کرده ای.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

جیب

يقه

عزيزی

ارجمندی

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

دامن و من ß   قافیه (ردیف ندارد)

نظر کنم ß   فعل

جیب ß   متمم

متمم ß   دامن

حروف اضافه ß   من، از، تا

از جیب تا دامن نظر کردن ß   کنایه از به احوالات خود نظر کردن است

جيب و دامن ß   تناسب

واج آرایی ß   حروف «ز»، «ک» و «ن»

 

درِ دولت به رخم بگشادی                                  تاج عزت به سرم بنهادی

درِ خوشبختی را به رويم باز کردی و بزرگی را مانند تاج بر سر من گذاشتی. (به من بزرگی دادی)

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

دولت

خوشبختی، سعادت

عزت

ارجمندی، سربلندی

بگشادی

باز کردی

بنهادی

قرار دادی

رخ

چهره

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

تاج عزت ß   اضافه ی تشبیهی (عزت به تاج، تشبیه شده است)

بگشادی و بنهادی ß   قافیه (ردیف ندارد)

شبکه معنایی ß   بين تاج و سر و بنهادی … در و بگشادی

ترصيع (موازنه) ß   در = تاج، دولت = عزت، به = به، رخم = سرم، بگشادی = بنهادی

حدِ من نیست ثنايت گفتن                               گوهر شکر عطايت سٌفتن

من در حدی نیستم که بتوانم تو را به خوبی ستايش کنم و از عهدۀ شکرگزاری نعمت های تو برآيم.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

ثنا

شکر، سپاس

عطا

بخشش

سُفتن

سوراخ کردن، سايیدن

حد

اندازه، مقدار

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

گفتن، سفتن -- ثنايت، عطایت ß   دوقافیه ای با ذوقافیتین است (ردیف ندارد)

جناس اختلافی ß   گفتن و سفتن

اضافه تشبیهی ß   شکر به گوهر تشبيه شده.    شكر ß   مشبه    گوهر ß   مشبه به

گوهر شکر عطایت سفتن ß   با توجه به اینکه سوراخ کردن مروارید کار بسیار سختی است، در این جمله به معنای اینکه شکرگزاری کردن از نعمت های تو به همان اندازه سخت است

ترصيع (موازنه) ß   ثنايت = عطایت، گفتن = سفتن

 

نوجوانی به جوانی مغرور                                   رخش پندار همی راند ز دور

نوجوانی که به جوانی خودش مغرور بود، در حالی که اسبِ غرور را می راند، به پیر مرد نزديک شد.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

پندار

انديشه، خیال، غرور

رَخش

اسب

مغرور

از خود راضی

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

مغرور و دور ß   قافیه (ردیف ندارد)

رخش ß   نام اسب رستم است اما در این جا به معنی اسب (رخش مجاز از اسب)

همی راند ß   ماضی استمراری

تشبيه ß   رخش پندار اضافه تشبيهی فکر و خیال به اسبی مانند شده    مشبه ß   پندار    مشبه به ß   رخش

واج آرایی ß   بين حروف «ن» و «ر»

نوجوان، جوانی، مغرور … رخش،همی راند، دور ß   شبکه معنایی

 

آمد آن شکر گزاريش به گوش                           گفت کای پیر خرف گشته، خموش

شکرگزاری پیرمرد به گوش جوان رسید و گفت: ای پیرمرد نادان، ساکت باش.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

خرف

کم عقل

خَموش

ساکت باش

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

گوش و خموش ß   قافیه (ردیف ندارد)

شکر گزاریش (شکر گزاری او) ß   ترکیب اضافی

تناسب ß   شکرگزاری، گوش ، خموش

واج آرایی ß   حروف «گ» و «ش»

کای ß   مخفف «که ای»

 

خار بر پشت، زنی زين سان گام             دولتت چیست؟ عزيزيت کدام؟

خار بر پشت نهاده ای و اينگونه به سختی راه می روی، خوشبختی ات چیست و عزيزی ات کدام است؟

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

زين سان

اينگونه

گام

قدم

دولت

خوشبختی

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

گام و کدام ß   قافیه (ردیف ندارد)

تناسب ß   بين عزیزی و دولت

واج آرایی ß   حروف «ز» و «ت»

 

عزت از خواری نشناخته ای                                عمر در خارکشی باخته ای

تفاوت بین بزرگی و ذلت و خواری را نمی دانی و عمرت را در خارکشی از دست داده ای.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

خواری

ذلت، پستی

عزت

سرافرازی، سربلندی

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

عزت و خواری ß   تضاد

خوار و خار ß   جناس

نشناخته ای و باخته ای ß   قافیه (ردیف ندارد)

خار و خوار ß   كلمات هم آوا هستند

عمر باختن ß   کنایه از تلف کردن زندگی

 

پیر گفتا که چه عزت زين به؟                             که نی ام بر در تو بالین نه

کی فلان چاشت بده يا شامم                             ان و آبی که خورم و آشامم

پیرمرد گفت: چه عزتی بالاتر از اين که جای خوابم را کنار خانۀ تو پهن نمی کنم. که ای فلانی به من ناهار يا شام بده و يا نان و آبی بده که بخورم و بیاشامم.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

به

بهتر

چاشت

     ناهار، غذای ظهر

زین

مخفف از این

نی ام

نیستم

خورم

بخورم

آشامم

بیاشامم

بالین

بستر، بالشت، آن چه در وقت خواب زیر سر می نهند

فلان

ضمير مبهم (شخص ناشناس)

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

این دو بيت موقوف المعانی هستند

به و نه ß   قافیه (ردیف ندارد)

شامم و آشامم ß   قافیه (ردیف ندارد)

ني ام بر در تو بالین نه ß   کنایه از این که به تو محتاج نيستم

تناسب ß   آب و نان، خورم، آشامم، چاشت و شامم

تضاد ß   چاشت و شام

جناس اختلافی ß   به و نه

جناس افزایشی ß   شامم،آشامم

 

شکر گويم که مرا خوار نساخت                          به خَسی چون تو گرفتار نساخت

خدا را شکر می گويم که مرا ذلیل و خوار نساخت و مرا به شخص پستی مثل تو گرفتار و نیازمند نکرد.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

خَس

شخص پست و بی ارزش، ناچیز

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

واج آرايی ß   حرف «خ»

خوار و گرفتار ß   قافیه (نساخت و نساخت ß   ردیف)

«من» در «مرا» (من را) ß   مفعول

تناسب (مراعات نظير) ß   خوار و خس

شبيه ß   «تو»؛ جوان به خس تشبيه شده است

واج آرایی ß   حروف «خ» و «ت»

گرفتار کردن ß   کنایه از محتاج شدن

 

داد با اين همه افتادگی ام                    عزِ آزادی و آزادگی ام

خداوند با تمام فقر و ناتوانی که دارم، به من سربلندی، آزاد بودن و بی نیازی بخشید.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

افتادگی

تواضع و فروتنی

آزادی

رهايی

آزادگی

جوانمردی، اصالت

عز

سربلندی، عزت، ارجمندی، عزيز شدن

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

افتادگی و آزادگی ß   قافیه (ام و ام (به معنای من که اینجا مضاف اليه است) ß   ردیف)

جناس افزایشی ß   آزادی و آزادگی

تناسب ß   افتادگی، آزادی، آزادگی

واج آرایی ß   حروف «ز»، «د» و «م»

 

نورالدين عبدالرحمن جامی:

شاعر و نویسنده معروف ایرانی در قرن نهم هجری است. وی به مناسبت محل تولدش «جام» و نیز به سبب دوستداری شیخ الاسلام احمد جام ، «جامی» تخلص کرد.

آثار ایشان از این قرار است:

دیوان اشعار هفت اورنگ (شامل هفت مثنوی به تقليد خمسه نظامی)، نفحات الانس و بهارستان





متن «روان خوانی: آقا مهدی»

فصل 8 : آزادگی

متن «روان خوانی: آقا مهدی»:

روان خوانی

آقا مهدی

 

  • نوع نثر: ساده و روان
  • نام کتاب: سرگذشت شهید مهدی باکری
  • نام نویسنده: حبیب یوسف زاده

 

تحلیل ساختاری و محتوایی:

داستان به سرگذشت یكی از فرماندهان جنگ اختصاص دارد.در این بخش از داستان كه در كتاب روایت شده،نگرش این فرمانده شهید در مورد زیباترین روزهای سال،آغاز سال نو و بهاری دیگر، و كودكان بیان شده است.

نویسنده تلاش می كند با انواع توصیف ها به نوجوان بفهماند كه شهدا از جنس من و ما هستند؛ سال نو را دوست داشتند و جشن می گرفتند حتی اگر هفت سینی جز سنگ نداشته باشند. به كودكان میهنشان عشق می ورزیدند حتی اگر به بهای برپایی نمایشگاه نقاشی های كودكانه آن ها در میدان جنگ باشد.

داستان با زاویه دید سوم شخص مفرد آغاز می شود :

باران بند آمده بود ...

نویسنده با استفاده از توصیف به بیان دقیق مناظر و حالات روحی شخصیت ها می پردازد. مانند:

باران بند آمده بود اما هنوز از ساقه علف ها، آب می چكید و دشت پُر از گودال های آب شده بود .

آقامهدی دو دستش را در میان نامه ها برد و در حالی كه آن ها را بو می كرد،جواب داد: «از همه جای همه جا! همه جای ایران سرای من است.»

داستان به شیوه خاطره نویسی نوشته شده است و شخصیت اصلی داستان (شهید مهدی باكری) با نام آقا مهدی در داستان ظاهر می شود. بقیه شخصیت ها بی نام هستند و از آن ها تنها با عنوان بسیجی یا فرمانده یاد می شود.

یكی دیگر از ویژگی های نثر داستان، استفاده از واژه های خاص جنگی یا وسایل جنگی است. مانند :

  • خورشید از پشت كوه ها سرک می كشید و سلاح ها و كلاه های آهنی را برق می انداخت .
  • سفره هایی كه در آن ها جای سماق و سمنو را سرنیزه و سیمینوف و ... پركرده بود .

لحن داستان، روایی است و بنا به حالات شخصیت های داستان باید به صورت های مختلفی خوانده شود.

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

سطح لرزان گودال های آب ß   اشاره دارد به وزیدن باد پس از بارندگی و تصویر چین خوردگی آب گودال ها

صدها آیینه شكسته ß   تشبیه دارد (سطح لرزان آب به آیینه شكسته(

ابرها ... مقابل آیینه خودشان را آماده می كردند ß   تشخیص دارد

خورشید سرک می كشید ß   تشخیص دارد

سلاح و كلاه ß   مراعات نظیر

توپ و خمپاره انداز ß   مراعات نظیر

مهمات و پوكه ها ß   مراعات نظیر

آب را گل نكنیم ß   تضمین از شعر سهراب دارد، جمله با لحن طنزآمیز خوانده می شود

تو ماهی ات را بگیر ß   كنایه از این كه تو كار خودت را بكن

گردباد كوچكی از راه می رسید ß   تشخیص دارد

چادرهای باران خورده را مشت و مال می داد ß   تكان خوردن شدید چادرها بر اثر وزش باد، تشخیص دارد

 

حبیب یوسف زاده:

حبیب یوسف زاده، نویسنده كودک و نوجوان، در سال 1344 در تهران به دنیا آمد. وی لیسانس مترجمی زبان انگلیسی است. او كتاب هایی را در حوزه نوجوان و بزرگسال به فارسی ترجمه كرده است. از آثار وی می توان به «زندگینامه شهید باکری»، «زندگینامه شهید صنعتی»، مجموعه داستان «کلاه قربانعلی» و «شب های کمین» اشاره کرد.





معنی واژگان درس «آزادگی»

فصل 8 : آزادگی

معنی واژگان درس «آزادگی»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

دُرُشت

زبر، خشن

رخ

چهره

فرازنده

بلند کننده

نوازنده

نوازشگر

نژند

اندوهگین

چرخ بلند

آسمان

کای

مخفف که ای

وی

و ای

جیب

يقه

عزيزی

ارجمندی

دولت

خوشبختی، سعادت

عزت

ارجمندی، سربلندی

بگشادی

باز کردی

بنهادی

قرار دادی

ثنا

شکر، سپاس

عطا

بخشش

سُفتن

سوراخ کردن، سايیدن

حد

اندازه، مقدار

پندار

انديشه، خیال، غرور

رَخش

اسب

مغرور

از خود راضی

دولت

خوشبختی

خرف

کم عقل

خَموش

ساکت باش

زين سان

اينگونه

گام

قدم

خواری

ذلت، پستی

عزت

سرافرازی، سربلندی

به

بهتر

چاشت

     ناهار، غذای ظهر

زین

مخفف از این

نی ام

نیستم

خورم

بخورم

آشامم

بیاشامم

افتادگی

تواضع و فروتنی

آزادی

رهايی

آزادگی

جوانمردی، اصالت

دَلق

لباس پشمی که فقیران میپوشند

لنگ لنگان

در حالی که پای او می لنگید

خارکش

کسی که هیزم و خار برای سوزاندن جمع آوری می کند

بالین

بستر، بالشت، آن چه در وقت خواب زیر سر می نهند

فلان

ضمير مبهم (شخص ناشناس)

خَس

شخص پست و بی ارزش، ناچیز

عز

سربلندی، عزت، ارجمندی، عزيز شدن



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه هشتم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
  • گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



دانش ادبی:قالب مثنوی

فصل 8 : آزادگی

دانش ادبی:قالب مثنوی:

دانش ادبی

قالب مثنوی

 

قالب مثنوی (دوتایی):

قالب شعری است که هر بیت، قافیه ای جداگانه دارد. شعرهايی که در قالب مثنوی سروده می شوند معمولاً بلند و طولانی هستند.

مهمترین مثنوی های فارسی :

شاهنامۀ فردوسی ، بوستان سعدی، مثنوی مولوی، لیلی و مجنون نظامی

طرز قرار گرفتن قافیه در قالب شعر مثنوی:

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ*                           ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ*

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ()                          ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ()

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ+                            ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ+

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ0                           ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ0

به عنوان مثال:

زين گفته، سعادت تو جويم                   پس ياد بگیر، هرچه گويم

جویم و گویم ß   قافیه

می باش به عمر خود سحرخیز              وز خواب سحرگهان بپرهیز

سحرخیز، بپرهیز ß   قافیه

با مادر خويش، مهربان باش                 آمادۀ خدمتش به جان باش

مهربان، جان ß   قافیه

چنان که می بینید هر بیت، قافیه ای جداگانه دارد.





ابیات درس «نوجوان باهوش، آشپززادۀ وزیر، گریۀ امیر» و معنی ابیات

فصل 9 : نوجوان باهوش،آشپززادۀ وزیر،گریۀ امیر

ابیات درس «نوجوان باهوش، آشپززادۀ وزیر، گریۀ امیر» و معنی ابیات:

فصل چهارم

بیت اول فصل

  • شاعر: سعدی
  • آثار: گلستان، بوستان و کلّیّات

 

نام نیکو گر بماند ز آدمی                       به کزو ماند سرای زر نگار

اگر نام خوب از انسان به یادگار بماند بهتر از این است که از او خانه های زیبا ومجلّل باقی بماند.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

سرا

خانه

به

بهتر

کزو

مخفف که از او

زرنگار

دارای نقش هایی از طلا، طلا کاری شده

نکات دستوری:

این بیت از سه جمله تشکیل شده است

فعل «است» از «به» حذف شده است: به (بهتر) است که از او سرای زرنگار بماند

سرای زرنگار ß   ترکیب وصفی

 

سعدی:

شیخ مشرف الدین مصلح بن عبدالله سعدی شیرازی، نویسنده و گوینده بزرگ قرن هفتم. وی در شیراز به کسب علم پرداخت و سپس به بغداد رفت و در مدرسه نظامیه به تعلم مشغول گشت. سعدی سفرهای بسیار کرد و در زمان سلطان اتابک ابوبکربن سعدبن زنگی (623 – 668 هـ.ق) به شیراز بازگشت و به تصنیف سعدی نامه یا بوستان (سال 655) و گلستان (656) پرداخت. علاوه بر اینها قصاید و غزلیات و قطعات و ترجیع بند و رباعیات و مقالات و قصاید عربی دارد که همه را در کلیات وی جمع کرده اند. وفات وی بین سالهای 691 و 694 هَ.ق . در شیراز اتفاق افتاد و آرامگاه جدید او در اردیبهشت ماه 1331 هـ.ش برپا شده است.

 

درس نهم

کودک باهوش، آشپز زاده وزیر، گریه ی امیر

 

به جهان خُرّم از آنم که جهان، خرم از اوست                 عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

در دنیا، علت شادی من خداوند است که همه از وجود او خوشحال هستند. من عاشق کل اين دنیا هستم زيرا کل دنیا از آنِ خداوند است.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

جهان

تمام موجودات

خرّم

شادابی

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

خرم و عالم ß   قافیه(ردیف ß   از اوست)

تعداد جمله ß   ۴ (به جهان خرم از آنم)،  (که جهان خرم از اوست)، (عاشقم بر همه عالم) و (که همه عالم از اوست)

تکرار ß   جهان، عالم، همه، که

مراعات نظیر ß   جهان، عالم، خرم، عاشق

 

به حلاوت بخورم زهر که شاهد، ساقی است                  به ارادت بکشم درد که درمان هم از اوست

با شیرينی و علاقه، زهر را می نوشم زيرا معشوق زيباروی من (خدا)، آن را تعارف می کند. با تمام وجود، دردها را تحمل می کنم زيرا که درمان همۀ دردها، خداوند است.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

حلاوت

شیرينی

ارادت

علاقه مندی

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

قافیه ß   هم (با واژه های قافیه در بیت های پیشین و پسین) (رديف ß   از اوست)

تعداد جمله ß   ۴ (زهر به حلاوت بخورم)، (که شاهد ساقی است)، (درد به ارادت بکشم) و (که درمان هم از اوست)

تضاد ß   درد و درمان

تضاد ß   حلاوت و زهر

شبکه معنایی ß   شاهد، ساقی، بخورم، زهر، حلاوت، درد، درمان، بکشم

 

ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد                دلِ رمیدۀ ما را انیس و مونس شد

ستاره ای در آسمانِ هستی، آشکار شد و در اين دنیا، ارجمند گرديد و برای دل های پريشان، يار و همدم شد.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

رمیده

بی قرار

انیس

همدم

مونس

همدم

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

اشاره به تولد رسول اکرم (ص) دارد که به عنوان برگزیده ترین انسان، پا به جهان هستی نهاد

مجلس و مونس ß   قافیه (ردیف:شد)

تعداد جمله ß   ۳ (ستاره ای بدرخشید)، (و ماه مجلس شد) و (دل رمیده ی ما را انیس و مونس شد)

مراعات نظیر ß   ستاره، ماه، بدرخشید

تشخیص ß   دل رمیده، فراری و گریزان بودن را (که ویژگی انسان است، به دل نسبت داده است)

تشخیص ß   ستاره انیس و مونس شد، همدم و یار شدن که ویژگی انسان است، به ستاره نسبت داده شده است؛ ستاره استعاره از پیامبر اکرم (ص) است

 

دیگر نکات دستوری و آرایه های ادبی:

سکوت باغ را شکستن ß   کنايه از به هم زدن آرامش

لب گزيدن ß   کنايه از افسوس خوردن

دست و پا شکسته ß   کنايه از ناقص و کم بودن

بر سر زبان ها بودن ß   کنايه از مشهور بودن

کاغذ ذهن ß   ترکیب اضافی، اضافه ی تشبیهی؛ ذهن به کاغذ تشبیه شده است که در آن چیزی می نویسند

قلّک ذهن ß   اضافه ی تشبیهی؛ ذهن به قلک تشبیه شده است که در آن چیزی می ریزند

تضاد ß   هیاهو و سکوت

مراعات نظیر ß   باغ، طراوت، سرسبزی، برگ، سبز

مراعات نظیر ß   نور، گرم، خورشید، می درخشیدند

لب گزید ß   کنایه از شرم و خجالت

باز ماندن چشم ß   کنایه از تعجب

 

میرزا ابوالقاسم قائم مقام:

در هزاوه اراک (۱۱۵۸- ۱۲۱۴ خورشیدی در تهران):میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی (۱۲۵۱ - ۱۱۹۳ هـ.ق) از سیاست مداران و صاحب منصبان صاحب نام و اهل هنر و ادبیات در نیمه اوّل قرن سیزدهم هجری بود.

«میرزا محمد تقی خان فراهانی»(زاده ۱۱۸۶، در گذشته۲۰ دی ۱۲۳۰):

مشهور به امیرکبیر، یکی از صدراعظم های ایران در دوره ناصرالدین شاه قاجار بود.

معروف به میرزا بزرگ از سادات فرزند سیدالوزراء میرزا عیسی، از مردم هزاوه فراهان از توابع اراک بود. اجداد او صاحب نام بودند و چند تن از آنان به خدمات مهم دولتی اشتغال داشتند. او در سال ۱۱۹۳ هجری قمری به دنیا آمد و زیر نظر پدر دانشمند خود تربیت یافت و در تهران کارهای پدر را انجام داد و در آغاز جوانی علوم متداوله را آموخت. کتاب معروف وی «منشآت» هست و تخلص «ثنایی» داشت و لقب «سیدالوزراء» و «قائم مقام» یافت و به وزارت نایب السلطنه ولیعهد ایران (محمد علی شاه) رسید.

اصلاحات امیر کبیر اندکی پس از رسیدن وی به صدارت آغاز گشت و تا پایان صدارت کوتاه او ادامه یافت. مدت صدارت امیر کبیر ۳۹ ماه (سه سال و سه ماه) بود. وی مؤسس «دارالفنون» بود که برای آموزش دانش و فناوری جدید به فرمان او در تهران تأسیس شد. همچنین انتشار «روزنامه وقایع اتفاقیه» از جمله اقدامات وی به شمار می آید. امیر کبیر پس از این که با توطئه اطرافیان شاه از مقام خود برکنار و به کاشان تبعید شد، در حمام فین به دستور ناصر الدین شاه به قتل رسید . پیکر وی در شهر کربلا به خاک سپرده شده است.





معنی واژگان درس «نوجوان باهوش، آشپززادۀ وزیر، گریۀ امیر»

فصل 9 : نوجوان باهوش،آشپززادۀ وزیر،گریۀ امیر

معنی واژگان درس «نوجوان باهوش، آشپززادۀ وزیر، گریۀ امیر»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

سرا

خانه

به

بهتر

کزو

مخفف که از او

مونس

همدم

جهان

تمام موجودات

خرّم

شادابی

حلاوت

شیرينی

ارادت

علاقه مندی

رمیده

بی قرار

انیس

همدم

سرشناس

معروف، مشهور

حکمت

دانش و معرفت

شعرا

شاعران

بی نظیر

بی مانند

مکث

درنگ، سکوت

نامی

مشهور

لهجه

شکلی از زبان و گفتار

هیاهو

سر و صدا

صدراعظم

نخست وزير

دست و پا شکسته

ناقص

منشأ

محل پیدايش

طراوت

شادابی

هلهله

فرياد شادی

نامدار

معروف، مشهور

ذکاوت

زيرکی، باهوشی

شیوع

آشکار شدن

آبله کوبی

مبارزه با آبله

خرافات

باورهای غلط

واکسینه

واکسن زده شده

جهل

نادانی

رسا

بلند

سرشار

لبریز، پر

از قضا

اتّفاقاً

استعداد

توانایی، آمادگی

بهانه

دست آویز، عذر بی جا

صدراعظم

نخست وزیر

طراوت

شادابی، تازگی

جهل

نادانی

حکمت

دانش، دانایی

عدل

راستی

حلاوت

شیرینی

مکث

درنگ کردن

منشأ

محل پیدایش، اصل

خطاب

رویاروی سخن گفتن

مونس

یار، همدم

درد

رنج، ناخوشی، بیماری

درمان

علاج، دارو، چاره، دوا

ذکاوت

تیز هوشی، زیرکی

رمیده

ترسیده، گریخته

زهر

سم

نامی

مشهور، نام آور

آبله

نوعی بیماری واگیر دار

رسا

بلند، رسنده، کلام شیوا

فلسفه

علم به حقايق موجودات

وجد

خوشی بسیار، ذوق و شوق

انیس

یار و همدم، أنس گیرنده

کاشف

آشکار کننده، کشف کننده

سرشناس

معروف، شناخته شده، نامدار

لیاقت

شایستگی، سزاوار، درخور بودن

واکسینه

واکسن زده شده، مایه کوبی شده

ساقی

کسی که نوشیدنی به دیگری دهد

پشتکار

پایداری در پیش بردن و اتمام کاری

زرنگار

دارای نقش هایی از طلا، طلا کاری شده

هلهله

فریاد شادی، صدای درهم و برهم مردم

ارادت

دوستی، از روی اعتقاد و ایمان و بی ریایی

تعارف

خوش آمد گفتن به یکدیگر، پیشکش دادن

شاهد

حاضر، گواه، محبوب و معشوق، خدای تعالی

خرافات

سخنان بیهوده، افسانه، آنچه اساس علمی و معنوی نداشته باشد

فلسفه

علمی که درباره ی حقایق موجودات و علل وجود آنها بحث می کند

شیوع

همه گیر شدن، آشکار شدن، متداول شدن، فاش شدن، رایج شدن

لهجه

زبان، طرز سخن گفتن و تلفظ، شکلی از یک زبان که با تغییراتی در یک ناحیه تكلم شود؛ مثل: گیلکی، لری و …

 



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه هشتم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
  • گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



دانش زبانی: وابسته ی پسین ، همزه (ء)

فصل 9 : نوجوان باهوش،آشپززادۀ وزیر،گریۀ امیر

دانش زبانی: وابسته ی پسین ، همزه (ء):

دانش زبانی

وابسته ی پسین «صفت بیانی»

 

وابسته ی پسین «صفت بیانی»:

در گروه های اسمی، کلمه ای که بعد از هسته بیاید و صفت باشد، صفت بیانی نام دارد. صفت بیانی دربارۀ ویژگی های اسم، توضیحاتی را بیان می کند.

صفت بیانی معمولاً پس از هسته می آيد و وابستۀ پسین به شمار می آيد. به عنوان مثال:

لباسِ زیبا ß   «زیبا: صفت بیانی»                              گلِ خوشبو ß   «خوشبو: صفتِ بیانی»

کلاسِ بزرگ ß   «بزرگ:صفت بیانی»                          دخترِ باهوش ß   «باهوش:صفت بیانی»

 

همزه (ء):

همزه (ء):

همزه (ء) یکی از حرف های الفبای زبان فارسی است. این حرف، مانند سایر حرف ها در خطّ فارسی، حرکت گذاری نمی شود؛ بنابراین بهتر است بنویسیم «قائم» و نه «قائِم»؛ «مؤدّب» و نه «مؤَدّب».

در املای واژه هایی مانند «جزءِ اول» و «شیءِ نورانی»، نشانه «ــِـ» ، کسره نیست؛ به این نشانه، «نقش نمای اضافه» می گویند.

در نوشتن واژه های عربی همزه دار نیز باید توجّه و دقّت کافی داشت؛ مانند: «شأن، رؤيا، مؤسّس، لؤلؤ، رئوس، توطئه، ان شاء الله.»





ابیات درس «قلم سحرآمیز، دو نامه» و معنی ابیات

فصل 10 : قلم سحرآمیز، دو نامه

ابیات درس «قلم سحرآمیز، دو نامه» و معنی ابیات:

درس دهم

قلم سحرآمیز، دو نامه

 

ای هدهد صبا به سبا می فرستمت                   بنگر که از کجا به کجا می فرستمت

ای باد صبا، تو را به عنوان پیک، به سرزمین سبا می فرستم. ببین که تو را از کجا به کجا می فرستم.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

هدهد

پرندۀ شانه به سر

صبا

باد بهاری

سبا

نام يک سرزمین

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

هدهد صبا ß   تشبیه (باد صبا به هدهد تشبیه شده است)

صبا و سبا ß   جناس

بیت اشاره دارد به داستان حضرت سلیمان و بلقیس

هدهد و سبا ß   مراعات نظیر

هدهد صبا ß   اضافه تشبیهی    صبا ß   مشبه    هدهد ß   مشبه به

صبا و سبا ß   جناس ناقص اختلافی

صبا و سبا کلمات هم آوا هستند

تلمیح به داستان حضرت سلیمان (ع) دارد

تلمیح به آیه «اذهب بكتابنا هذا» (سوره نمل) دارد

«ت» در «می فرستمت» مفعول است

تعداد جملات ß   4 (ای هدهد صبا)، (به صبا می فرستمت)، (بنگر)، (که از کجا به کجا می فرستمت)

 

حیف است طايری چو تو در خاکدانِ غم             زينجا به آشیان وفا می فرستمت

حیف است پرندهای مانند تو در اين دنیا باشد، بنابراين تو را به سوی عشق و وفاداری می فرستم.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

آشیان وفا

خانۀ معشوق (خدا)

حیف

افسوس ، ظلم

طایر

پرنده

زین جا

مخفف از این جا

آشیان

لانه

خاکدانِ غم

زمینِ غم آلود

خاکدان

محل ریختن خاکروبه، در این درس به معنی جهان و دنیاست

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

خاکدان غم ß   کنايه از دنیا

تشبيه:    طایری ß   مشبه    تو ß   مشبه به    چو ß   ادات تشبيه

طایر ß   استعاره از سردار زخمی

خاکدان غم ß   استعاره از این دنیا

آشیان وفا ß   استعاره از بهشت

بین «چو» و تو هم جناس ناقص اختلافی وجود داره

طایر و آشیان ß   مراعات نظیر

«ت» در «می فرستمت» مفعول است

تعداد جملات ß   3 (حیف است)، (طایری چو تو در خاکدان غم [باشد])، (زین جا به آشیان وفا می فرستمت)

 

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

دلیرانه

شجاعانه

سرداران

فرماندهان

می لغزید

سُر می خورد

مرغی

پرنده ای

سحرآمیزت

جادویی تو

آرام و قرار

آرامش و راحتی

بیدادگری

ظلم و بی عدالتی

پر شور

پر تلاش

نیرنگ

فریب و جادو

صادر کرد

خارج کرد

الیوم

امروز

استعمال

به کار بردن

در حکم

مانند، مثل

محاربه

جنگیدن

به تنگنا

به سختی افتادن

کار خود را کرده بود

تأثیر گذار بود

چالدران

منطقه ای بین آذرباییجان غربی و ترکیه

توطئه

نقشه کشیدن برای نابودی کسی یا چیزی

اوج گرفته بود

در حال بالا رفتن بود

استانبول

شهری در ترکیه امروزی

مرجع تقلید

مجتهدی که در مسائل دینی از او تقلید می کنند

تحریم

جلوگیری و محدود کردن چیزی

صلوات الله و سلامه علیه

سلام و درود خدا بر او باد

 

كمال الدین، بهزاد:

نقاش و مینیاتور ساز مشهور اواخر عهد تیموری و اوایل دوره صفوی؛ لقب وی کمال الدین و از مردم هرات و شاگرد سید احمد تبریزی بود. شاه طهماسب اول نزد بهزاد نقاشی می آموخته است.

سید جمال اسدآبادی:

مردی آزادی خواه و دارای افکار و عقاید فلسفی، سیاسی، اجتماعی و طرفدار استقرار آزادی در کشورهای شرقی و ایجاد وحدت میان مسلمانان و تشکیل اتحادیه دولتهای اسلامی بود. وی همه عمر خود را در مبارزه با استبداد پادشاهان ایران، عثمانی، مصر و سیاست استعماری انگلستان سپری کرد و پیوسته به شرق و غرب سفر می کرد. در پاریس روزنامه «عروة الوثقی» را منتشر کرد و به سیاست انگلستان در شرق حمله کرد. وی در سال ۱۳۱۴ هجری قمری در استانبول مسموم شد.

 





متن «حکایت: نام خوش بو» و معنی متن

فصل 10 : قلم سحرآمیز، دو نامه

متن «حکایت: نام خوش بو» و معنی متن:

حکایت

نام خوش بو

 

  • نوع نثر: ساده و  روان
  • برگرفته از کتاب: رسالۀ قشیریه
  • نام نویسنده: ابوالقاسم قشیری

 

يکی از عارفان روزی در راه، کاغذی ديد که نام مبارک پروردگار (بسم الله) برآن نوشته شده بود و مردم پای بر آن می نهادند و می گذشتند.

روزی يکی از خداشناسان در راهی کاغذی ديد که نام بابرکت خداوند بر روی آن نوشته شده بود و مردم بر روی آن پا می گذاشتند و عبور می کردند.

واژه

معنی واژه

عارفان

جمع عارف، خداشناسان

مبارک

با برکت

 

ايستاد و کاغذ را برگرفت و آن کاغذ را معطّر گرداند و اندر شکاف ديوار نهاد تا از آسیب پای رهگذران در امان باشد.

ايستاد و کاغذ را بلند کرد و آن را خوش بو کرد و در شکاف ديواری گذاشت تا رهگذران بر روی آن پا نگذارند.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

برگرفت

بلند کرد

معطّر

خوش بو

اندر

در

 

مدت ها گذشت. شبی به خواب ديد که ندايی به او می گويد: «ای دوست نام من خوش بو کردی و مرا بزرگ داشتی و حرمت نهادی .ما نیز نام تو معطر گردانیم، در دنیا و آخرت تو را بزرگ و گرامی خواهیم داشت.»

مدت ها گذشت. شبی در خواب ديد که صدايی به او می گويد: ای دوست من! بخاطر اينکه به من احترام گذاشتی و نام من را خوش بو کردی من هم نام تو را خوش بو می کنم و تو را در دنیا و آخرت بزرگ و عزيز خواهم کرد.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

ندا

صدا

حرمت نهادن

احترام گذاشتن

 

تاکید حکایت بر احترام به نام های پروردگار بزرگ است.

رساله قشیریه:

رساله قشیریه یا الرسالة القشيرية مجموعه نامه ها و پیام هایی است به زبان عربی که زین الاسلام ابوالقاسم عبدالكريم بن هوازن قشیری آن را به صوفیان و شاگردان خود می فرستاده. شروع تهیه آن در سال ۴۳۷ هجری و پایان آن به سال ۴۳۸ بوده و علت نوشتن و ارسال آنها را ظهور فساد در طریقت و انحراف صوفی-نمایان ذکر نموده است.

کتاب شامل دو فصل و پنجاه و چهار باب است. فصل اول به بیان عقاید صوفیان و فصل دوم خلاصه ای از فصل اول است. پس از این دو فصل، بابی در شرح احوال مشایخ صوفیه و باب دیگر شرح اصطلاحات و تعبیرات آنان است. ابواب دیگر ذکر حالات و مقامات و آداب و اخلاق مشایخ را بیان می کند.

علاوه بر اینکه خواندن رساله در میان صوفيان رواج داشته، مطالب و ابواب آن در معاصران قشیری و متاخران وی تأثير عميق داشته است. علی بن عثمان مرى از هم عصران وی در نوشتن کشف المحجوب از مطالب رساله سود برده است. همچنین ردپای مطالب رساله در تذكرة الاولياء شيخ عطار و آثار مولانا جلال الدين مشهود است.



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه هشتم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
  • گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



معنی واژگان درس «قلم سحرآمیز، دو نامه»

فصل 10 : قلم سحرآمیز، دو نامه

معنی واژگان درس «قلم سحرآمیز، دو نامه»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

هدهد

پرندۀ شانه به سر

صبا

باد بهاری

سبا

نام يک سرزمین

مبارک

با برکت

آشیان وفا

خانۀ معشوق (خدا)

حیف

افسوس، ظلم

طایر

پرنده

زین جا

مخفف از این جا

آشیان

لانه

خاکدانِ غم

زمینِ غم آلود

دلیرانه

شجاعانه

سرداران

فرماندهان

می لغزید

سُر می خورد

مرغی

پرنده ای

سحرآمیزت

جادویی تو

آرام و قرار

آرامش و راحتی

بیدادگری

ظلم و بی عدالتی

پر شور

پر تلاش

نیرنگ

فریب و جادو

صادر کرد

خارج کرد

الیوم

امروز

استعمال

به کار بردن

در حکم

مانند، مثل

محاربه

جنگیدن

به تنگنا

به سختی افتادن

کار خود را کرده بود

تأثیر گذار بود

برگرفت

بلند کرد

معطّر

خوش بو

اندر

در

شعرا

شاعران

ندا

صدا

حرمت نهادن

احترام گذاشتن

سرشناس

معروف، مشهور

حکمت

دانش و معرفت

طبیب

پزشک

نمناک

مرطوب و خیس

خاکدان

محل ریختن خاکروبه، در این درس به معنی جهان و دنیاست

توده

هرچه که يک جا جمع شده باشد

عارفان

جمع عارف، خداشناسان

چالدران

منطقه ای بین آذرباییجان غربی و ترکیه؛ منطقه ای در استان آذربايجان غربی که جنگی در آن رخ داد

توطئه

نقشه کشیدن برای نابودی کسی یا چیزی

اوج گرفته بود

در حال بالا رفتن بود

استانبول

شهری در ترکیه امروزی

مرجع تقلید

مجتهدی که در مسائل دینی از او تقلید می کنند

تحریم

جلوگیری و محدود کردن چیزی

صلوات الله و سلامه علیه

سلام و درود خدا بر او باد





دانش ادبی: جناس

فصل 10 : قلم سحرآمیز، دو نامه

دانش ادبی: جناس:

دانش ادبی

جناس

 

جناس:

دو يا چند کلمه که حروف مشترک دارند و از يک جنس هستند و تنها در يک حرف يا صدا، اختلاف دارند. جناس باعث زيبايی و خوش آهنگی شعر و نثر می شود؛ به عنوان مثال:

آن کس است اهل اشارت که بشارت داند.

اشارت و بشارت ß   جناس هستند زيرا حروف مشترک دارند و تنها در يک حرف، اختلاف دارند.

خوشا نماز و نیاز کسی که از سر درد                   به آب ديده و خون جگر، طهارت کرد

نماز و نیاز ß   جناس هستند زيرا حروف مشترک دارند و تنها در يک حرف، اختلاف دارند.

کفر است در طريقت ما کینه داشتن                  آيین ماست سینه چو آيینه داشتن

آیین و آیینه ß   جناس هستند زيرا حروف مشترک دارند و تنها در يک حرف، اختلاف دارند.

ای مِهر تو در دل ها، وی مٌهر تو بر لب ها

مِهر و مٌهر ß   جناس هستند زيرا حروف مشترک دارند و تنها در يک صدا، اختلاف دارند.

نکته:

گاهی دو واژه در خواندن و نوشتن يکسان اند؛ امّا در معنی متفاوتند و جناس محسوب می شوند؛ مانند:

برادر که در بند خويش است                             نه برادر نه خويش است

«خویش» در مصراع اول: خود

«خویش» در مصراع دوم: فامیل

خویش و خویش ß   جناس





ابیات درس «پرچم داران» و معنی ابیات

فصل 11 : پرچم داران

ابیات درس «پرچم داران» و معنی ابیات:

درس یازدهم

پرچم داران

 

  • شاعر: ادیب الممالک فراهانی

 

ای وطن، ای دل مرا ماوا                       ای وطن، ای تن مرا مسکن

ای کشورم ای پناهگاه دل ها، ای کشورم ای خانۀ تن من.

واژه

معنی واژه

مأوا

جايگاه، پناهگاه

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

ای وطن ß   تشخیص (با وطن حرف می زنیم)

واج آرايی ß   حرف «م»

را ß   حرف اضافه (در هر دو مصراع به معنی برای)

تعداد جمله ß   ۴ (ای وطن)، (ای دل مرا مأوا)، (ای وطن) و (ای تن مرا مسکن)

تکرار ß   کلمات «ای» و «وطن»

واج آرایی ß   حروف «م» و «ن»

تشبیه وطن به مسکن و مأوا

آرایه تشخیص

 

ای وطن، ای تو نور و ما همه چشم                    ای وطن، ای تو جان و ما همه تن

ای وطن، تو مانند نور و روشنايی برای چشم ما هستی. تو مانند جان در بدن ما هستی.

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

ای وطن ß   تشخیص (با وطن حرف می زنیم)

تشبیه ß   وطن به نور، ما به چشم، وطن به جان و ما به تن تشبیه شده است

تعداد جمله ß   ۶ (ای وطن)، (ای تو نور)، (و ما همه چشم)، (ای وطن)، (ای تو جان) و (و ما همه تن)

تن و چشم و جان و نور ß   مراعات نظیر

تو جان و ما همه تن ß   کنایه از گرامی بودن

تشبیه ß   وطن به نور و جسم به چشم، وطن به جان و مردم ایران به تن

آرایه تشخیص

 

نکته ای گويمت که گر شنوی                 شاد، مانی به جان و زنده به تن

نکته ای به تو می گويم که اگر آن را بشنوی، باعث شادی روح و پايداری جسمت می شود.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

نکته

سخن دلپذير و دقيق

«ت» در گویمت

به تو

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

تعداد جمله ß   ۴ ( نکته ای گویمت)، (که گر شنوی)، ( شاد مانی به جان) و (و زنده به تن)|

«ت» در گویمت، به تو ß   متمم است

جان و تن و زنده و شاد ß   مراعات نظیر

گویم و شنوی ß   تضاد

تن و جان ß   تضاد

 

آدمی را چو هفت مهر به دل                 نبود کم شمار از اهريمن:

مهر ناموس و زندگانی و دين                 عزت و خاندان و مال و وطن

اگر انسان، محبت هفت چیز را در دل نداشته باشد، او را از شیطان کمتر بدان:

عشق ورزيدن به آبرو، زندگی و دين، سرافرازی، خانواده، پول و وطن.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

اهريمن

شیطان

ناموس

آبرو، حیثیت

مهر

علاقه

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

این دو بیت موقوف المعانی اند:

تعداد جمله بیت اول ß   ۲ (آدمی را چو هفت مهر به دل نبود) و ( کم شمار از اهریمن)

تعداد جمله بیت دوم ß   ۱ ( مهر ناموس و زندگانی ودین عزت و خاندان و مال و وطن [می باشد])

آرایه تکرار یا نغمه حروف ß   حرف (ن) و صدای (ــُـ)

مهر به دل بودن ß   کنایه از علاقه مندی

 

و آن که حٌبِ وطن نداشت به دل                       مرده زان خوبتر به باور من

و آن کسی که کشور خود را دوست نداشته باشد، به نظر من آدم مرده از او بهتر و با ارزشتر است.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

حب وطن

میهن دوستی

حب

دوست داشتن

باور

عقیده

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

بیت به حديث «حُب الوطن من الايمان» اشاره دارد

تعداد جمله ß   ۲ (آن که حب وطن نداشت به دل) و (مرده زان خوبتر به باور من)

واج آرایی ß   حرف «ن»

 

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

شکوهمند

با شکوه

پاره ای

قسمتی

پیکره

جسم

گزند

آسیب

عزّت

بزرگی و ارجمندی

ارادۀ استوار

میل محکم و قوی

گستاخی

جسارت، پر رویی

بی رحمی

ستمگری، ظلم

تحمیلی

اجباری

خیل عظیم

گروه بزرگ

جان بر کفان

آماده مرگ و جانبازی

نفوذ ناپذیر

دست نیافتنی

هجوم

حمله

حامیان

طرفداران

ایّام

روزها

سرافراز

سربلند

رنگ نباخت

نترسید

جنب و جوش

فعالیت

پا بر جا ماند

استوار و ثابت ماند

آزاده

شریف

دل زنده

با نشاط، هوشیار

مؤمن

با ایمان

حماسه

دلیری

تازش

حمله

همّت

پشتکار

تخصّص

مهارت

تعهّد

پیمان و عهده داری

حافظ

نگهبان

آبرو

شرف

سر زنده

با نشاط

مایه

باعث

نسل

دودمان، نژاد

سیما

چهره

زیور

زینت

می آرایند

زیبا می کنند

عرصه

میدان

آزاد منشی

آزادگی، جوانمردی

افراشت

بالا برد

 

ادیب الممالک فراهانی (درگذشت ۱۳۳۵ هـ.ق):

میرزا محمد صادق امیری، معروف به ادیب الممالک، شاعر و روزنامه نگار عصر مشروطه بود. وی در سال ۱۲۷۷ ه.ق، در فراهان اراک زاده شد. پس از مهارت و شهرت در شاعری، مظفرالدین شاه به او لقب ادیب الممالک داد.



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه هشتم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
  • گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



معنی «شعرخوانی: ای وطن من»

فصل 11 : پرچم داران

معنی «شعرخوانی: ای وطن من»:

شعرخوانی

نام ای وطن من

 

  • نوع قالب شعری: شعر نو
  • نام اثر: از آسمان سبز
  • نام شاعر: سلمان هراتی

 

ای ایستاده در چمن آفتابی معلوم

وطن من!

ای تواناترین مظلوم

تو را دوست دارم!

 

ای که در سبزه زاری مقابل آفتاب روشن ایستاده ای، ای سرزمین من، ای مظلوم‌ترین سرزمین که تواناترین سرزمین هستی. تو را دوست دارم.

آرایه ادبی:

ای وطن ß   تشخیص (شخصیت بخشی به وطن)

تواناترین مظلوم ß   پارادوکس (متناقض‌ نما)

 

ای آفتاب‌شمایلِ دریا دل

که نام خیابان‌هایت را شهیدان برگزیده‌اند

ای وطن که ظاهری مانند آفتاب (زیبا) و باطنی همچون دریا (عمیق و بزرگ) داری. ای وطن که نام شهیدان بر خیابان‌هایت است.

واژه

معنی واژه

شمایل

شکل و صورت

آرایه های ادبی:

آفتاب‌ شمایل و دریا دل ß   اضافه تشبیهی

 

ای فروتن نیرومند!

ایستاده‌ایم در کنار تو، سبز و سربلند

ای وطن متواضع و قدرتمند من! ما در کنار تو سبز و شاداب و با افتخار ایستاده‌ایم

واژه

معنی واژه

فروتن

افتاده و بدون ‌تکبر

آرایه ادبی:

تشبیه پنهان وطن به درخت (به قرینه صفاتی همچون سبز و سربلند ایستاده و فروتن)

 

و تو آن درخت گردوی کهنسالی

و بیش از آنکه من خوف تبر را نگرانم،

تو ایستاده‌ای

و تو مانند درخت گردویی کهنسال، باعظمت و ابهت و ریشه دار، هستی. بیشتر از آنکه من از ترس تبر نگران باشم تو استوار ایستاده‌ای و مقاوم هستی (بسیار قبل‌تر از این روزهای سخت که من می‌بینم تو در مقابل مشکلات دوام آورده ای)

واژه

معنی واژه

خوف

ترس

آرایه ادبی:

تشبیه وطن به درخت گردو

نگران ß   ایهام           ۱) در حال نگریستن     2) مضطرب و ترسان

ایستادن ß   کنایه از مقاوم بودن

 

و پسران تو

مردان نیایش و شمشیرند

پسران تو ای وطن، (جوانان ایرانی)، خدا را عبادت می‌کنند و با ظلم مبارزه می‌کنند

آرایه ادبی:

تشبیه وطن به مادر یا پدر ایرانیان

مرد نیایش و مرد شمشیر بودن ß   کنایه از اهل عبادت و مبارزه و دفاع بودن

 

و مادران صبوری داری

و پدرانی به غایت، جرئت‌مند.

و مادرانی بسیار شکیبا و پدرانی کاملا شجاع داری

واژه

معنی واژه

به غایت

بی‌نهایت

 

دوست دارم تو را

آن‌گونه که عشق را

دریا را

آفتاب را  …

تو را دوست دارم همانطور که عشق و دریا و آفتاب را دوست دارم

آرایه ادبی:

تشبیه وطن به عشق و دریا و آفتاب

 

ای مجمع‌الجزایر گل‌ها، خوبی‌ها!

ای بهار استوار!

ای اقیانوس مواج عاطفه و خشونت …،

ای شکیبای شکوهمند!

ای مجموعه همه زیبایی ها و خوبی‌ها، ای سرزمین پرمحبت با دوستان و پرخشونت با دشمنان ، ای شکیبا و صبور و پرشکوه

آرایه ادبی:

تشبیه وطن به مجمع‌الجزایر گل‌ها و خوبی‌ها

تشبیه وطن به بهار و اقیانوس و انسان شکیبا

 

کجای زمین از تو عاشق‌تر است؟

کدام سرزمین و کشور از تو عاشق‌تر و زیباتر است؟

آرایه ادبی:

عاشق بودن زمین و وطن ß   جان بخشی به اشیا با تشخیص (شخصیت بخشی)

 

من از تو برنمی‌گردم تا بمیرم

و مرگ در کنار تو زندگی است

تو را دوست می‌دارم

من به تو پشت نمی‌کنم و همیشه در کنارت هستم تا روزی که بمیرم و مردن در کنار تو همان زندگی است (شهیدان زنده‌اند). تو را دوست دارم

آرایه ادبی:

برگشتن ß   کنایه از تنها گذاشتن و روگردان شدن

مرگ درکنار تو زندگیست ß   پارادوکس

 

چقدر به اقیانوس می‌مانی!

برای تو و به خاطر تو

ای پهلوان فروتن!

خدا چقدر مهربانی ‌اش را وسعت داد

چقدر مانند اقیانوس (وسیع و باعظمت) هستی، ای دلاور متواضع، خداوند چقد به خاطر تو و برای تو، مهربانی‌اش را گسترده است.

آرایه ادبی:

تشبیه وطن به اقیانوس، تشبیه وطن به پهلوان فروتن

 

در دورهای کویر طبس

آن اتفاق یادت هست؟

نه من بودم و نه هیچ‌ کس

خدا بود و گردباد

آن اتفاق در کویر دور افتاده طبس را یادت هست؟ هیچ‌کس نبود، فقط خدا بود و گرد باد و طوفان شن

آرایه ادبی:

تلمیح به واقعه‌ای دارد که چند هلی‌کوپتر آمریکایی قرار بود مخفیانه وارد شوند و طوفان شن باعث سقوط و عقب نشینی آن‌ها شد.

 

وطن من، آه ای پوپک مودب!

ای رویین‌تن متواضع!

ای متواضع‌ رویین‌تن!

ای وطن من!

ای سرزمین من، ای هدهد مودب و باشخصیت، سرزمین قوی و پرزور و متواضع، ای افتاده‌ترین نیرومند ای میهن من.

واژه

معنی واژه

پوپک

هدهد، پرنده شانه به سر

رویین تن

آسیب ناپذیر، قوی و پر زور

متواضع

افتاده و خاکی

آرایه ادبی:

پوپک ß   نماد ظرافت و زیبایی و مظلومیت

تشبیه وطن به پوپک، و فرد رویین تن متواضع

 

تذکر :

آرایه پارادوکس (متناقض نما) اگر دو متضاد ویا دو ویژگی را که نقض کننده هم باشند برای یک چیز به کار ببریم آرایه پارادوکس می گوییم؛ مثال : جیب پر از خالی.

سلمان هراتی:

سلمان قنبر هراتی (آذرباد) در سال ۱۳۳۸ هـ.ش در روستای «مزردشت » تنکابن، در خانواده ای مذهبی پا به عرصه وجود نهاد. دوران ابتدایی را در روستا گذراند و از همان ابتدای جوانی، به دلیل فقر مادی، به شاگردی پرداخت و یا با چوپانان محلی «گالش» ها به چوپانی می رفت و از همین رهگذر با ترانه های محلی آشنایی پیدا کرد. از سال ۱۳۵۲ به نوشتن روی آورد و سرودن شعر را آغاز کرد. فوق دیپلمش را در سال ۱۳۶۲ در رشته هنر گرفت و سپس به کار تدریس هنر در یکی از روستاهای تنکابن مشغول شد. سلمان با شعر ارزشی انقلاب، پیوندی ناگسستنی داشت؛ صمیمیت، سادگی و بی پیرایگی در اشعارش موج می زند. از سلمان هراتی، سه مجموعه با نام های «از این ستاره تا آن ستاره»، «از آسمان سبز» و «دری به خانه خورشید» به چاپ رسیده است. سلمان در ششم آبان ماه ۱۳۶۵ هـ. ش در راه رفتن به مدرسه محل کار خود بر اثر تصادف، جان باخت. آرامگاه وی در حوالی شهر تنکابن واقع شده و بیت زیر بر سنگ مزارش نوشته شده است:

آه از پاییز سرد، ای کاش من

از تو باغی در بهاران داشتم





معنی واژگان درس «پرچم داران»

فصل 11 : پرچم داران

معنی واژگان درس «پرچم داران»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

مأوا

جايگاه، پناهگاه

مهر

علاقه

نکته

سخن دلپذير و دقيق

«ت» در گویمت

به تو

اهريمن

شیطان

ناموس

آبرو، حیثیت

حب وطن

میهن دوستی

حب

دوست داشتن

باور

عقیده

شمایل

شکل و صورت

شکوهمند

با شکوه

پاره ای

قسمتی

پیکره

جسم

گزند

آسیب

عزّت

بزرگی و ارجمندی

ارادۀ استوار

میل محکم و قوی

گستاخی

جسارت، پر رویی

بی رحمی

ستمگری، ظلم

تحمیلی

اجباری

خیل عظیم

گروه بزرگ

جان بر کفان

آماده مرگ و جانبازی

نفوذ ناپذیر

دست نیافتنی

هجوم

حمله

حامیان

طرفداران

ایّام

روزها

سرافراز

سربلند

رنگ نباخت

نترسید

جنب و جوش

فعالیت

پا بر جا ماند

استوار و ثابت ماند

آزاده

شریف

دل زنده

با نشاط، هوشیار

مؤمن

با ایمان

حماسه

دلیری

تازش

حمله

همّت

پشتکار

تخصّص

مهارت

تعهّد

پیمان و عهده داری

حافظ

نگهبان

آبرو

شرف

سر زنده

با نشاط

مایه

باعث

نسل

دودمان، نژاد

سیما

چهره

زیور

زینت

می آرایند

زیبا می کنند

عرصه

میدان

آزاد منشی

آزادگی، جوانمردی

افراشت

بالا برد

فروتن

افتاده و بدون ‌تکبر

خوف

ترس

به غایت

بی‌نهایت

متواضع

افتاده و خاکی

رویین تن

آسیب ناپذیر، قوی و پر زور

 





دانش زبانی: وابسته های اسم (2) صفت اشاره، صفت شمارشی

فصل 11 : پرچم داران

دانش زبانی: وابسته های اسم (2) صفت اشاره، صفت شمارشی:

دانش زبانی

وابسته های اسم (2) صفت اشاره، صفت شمارشی

 

صفت اشاره:

این، آن، همین، همان؛ «صفت اشاره قبل از هسته می آيد و وابستۀ پیشین اسم خوانده می شود»؛ به عنوان مثال:

اين کتاب را خريدم.                  اين ß   صفت اشاره                 کتاب ß   هسته

آن گل را دوست داشتم.           آن ß   صفت اشاره                    گل ß   هسته

همین شعر را خواندم.              همین ß   صفت اشاره                شعر ß   هسته

صفت شمارشی:

به دو دسته تقسیم می شود:

1- صفت شمارشی اصلی:

يک، دو، سه، چهار، پنج، شش، هفت، هشت و ... .

2- صفت شمارشی ترتیبی:

اولین، دومین، سومین، چهارمین، پنجمین، ششمین و ... .

به عنوان مثال:

اولین مسابقه برگزار شد.                      اولین ß   صفت شمارشی ترتیبی                    مسابقه ß   هسته

پنج دانش آموز به کتابخانه رفتند.         پنج ß   صفت شمارشی اصلی                         دانش آموز ß   هسته

سومین روز، از راه رسید.                       سومین ß   صفت شمارشی ترتیبی                  روز ß   هسته



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه هشتم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
  • گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



شعر «شیر حق» و معنی شعر

فصل 12 : شیرِ حق

شعر «شیر حق» و معنی شعر:

فصل پنجم

بیت اول فصل

 

  • شاعر: حمید سبزواری

 

صبح صادق، قدرت کاذب شکست                                 رشته های دام اهریمن گسست

صبح واقعی طلوع کرد (امام آمد) و شکوه و قدرتِ صبح کاذب (رژیم شاهنشاهی) را در هم شکست و رشته های دام شیطان (شاه و مامورانش) را از بین برد.

واژه

معنی واژه

اهریمن

شیطان

صبح صادق

هنگامی که روشنایی آفتاب در سیاهی شب، کم کم، آشکار شود

صبح کاذب

هنگامی که آسمان، اندکی روشن و دوباره تاریک می شود و زمان آن قبل از صبح صادق است

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

صادق و کاذب ß   تضاد

دام اهریمن ß   اضافه ی تشبیهی

صبح صادق ß   استعاره از امام خمینی (ره)

اهریمن ß   استعاره از شاه و مامورانش

گسستن رشته های دام ß   کنایه از نابود کردن صبح صادق قدرت کاذب شکست.

تلمیح ß   آیه ی شریفه ی «جاء الحق و زهق الباطل»

 

حمید سبزواری (۱۳۹۵-۱۳۱۴هـ.ش):

حسین ممتحنی متخلص به حمید سبزواری، از شاعران خوش نام انقلاب که بیشتر سروده های او مربوط به فضای انقلاب است. از آثار او می توان به «سرود سپیده» و «سرود درد» اشاره کرد.

 

درس دوازدهم

شیر حق

  • نوع قالب شعری: مثنوی
  • شاعر: مولانا
  • آثار: مثنویِ معنوی، ديوان شمس، مکتوبات

 

از علی آموز اخلاص عمل                      شیر حق را دان منزه از دغل

از علی (ع) پاکی در عمل بیاموز و شیر خدا را از هرگونه فريبکاری پاک بدان.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

اخلاص

پاکی

مٌنزه

پاک

دَغل

فريبکاری

دان

فعل امر؛ بدان

شیر حق

منظور حضرت علی (ع)

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

شیر حق ß   استعاره از حضرت علی (ع) بخاطر لقب اسدالله است

واج آرایی ß   حرف «ز»

دغل و عمل ß   قافیه

 

در غزا بر پهلوانی دست يافت                            زود شمشیری برآورد و شتافت

در جنگی با پهلوانی رو به رو شد. سريع شمشیرش را بیرون آورد و با شتاب به سوی او دويد.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

غزا

جنگ

دست یافت

رو به رو شد

شتافت

حمله ور شد، عجله کرد

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

دست يافتن ß   کنايه از غلبه کردن و پیروز شدن

مراعات نظیر ß   غزا، پهلوانی و شمشیر

دست یافتن ß   کنایه از چیره شدن

يافت و شتافت ß   قافیه

 

او خَدو انداخت بر روی علی                              افتخار هر نبی و هر ولی

آن مرد آب دهانش را بر صورت حضرت علی انداخت که افتخار پیامبران و اولیای خدا بود.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

خَدو

آب دهان

افتخار

باعث سربلندی

نبی

پیامبر

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

علی و ولی ß   قافیه (ردیف ندارد)

نبی و ولی ß   جناس

بر و هر ß   جناس

واج آرایی ß   حرف «ر»

تلمیح ß   داستان جنگ خندق (احزاب)

تکرار ß   کلمه «هر»

نقش مصراع دوم «بدل» هست

 

در زمان انداخت شمشیر، آن علی                     کرد او اندر غزايش کاهلی

امام علی (ع) فوراً شمشیرش را انداخت و در جنگیدن، سستی و درنگ کرد.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

در زمان

فوراً

کاهلی

سستی، درنگ

اندر

در

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

تناسب ß   غزا و شمشیر

علی و کاهلی ß   قافیه

 

گشت حیران آن مبارز، زين عمل                       وز نمودن عفو و رحم بی محل

مرد جنگجو از اين رفتار امام علی و بخشش و مهربانی غیر منتظره اش حیرت زده شد.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

حیران

متعجب، شگفت زده

عفو

بخشش

بی محل

بی موقع

زین

مخفف «از این»

رحم

مهربانی

بی محل

نامناسب

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

تناسب ß   عفو و رحم

عمل و بی محل ß   قافیه

 

گفت: بر من تیغ تیز افراشتی                            از چه افگندی؟ مرا بگذاشتی؟

جنگجو گفت: شمشیر تیزت را برابر من بالا برده بودی، چرا آن را انداختی و من را رها کردی؟

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

تیغ

شمشیر

افراشتی

بلند کردی

بگذاشتی

رها کردی

افگندی

انداختی

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

تیغ و تیز ß   جناس

تیغ افراشتن ß   کنايه از جنگیدن

تضاد ß   افراشتی و افگندی

افراشتی و بگذاشتی ß   قافیه

 

گفت: من تیغ از پی حق می زنم                                    بندۀ حقم نه مامور تنم

امام علی گفت: من برای خدا شمشیر می زنم و بندۀ خدا هستم نه بندۀ جسم و هوس های آن.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

حق

خدا

از پی

برای

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

تکرار ß   کلمه «حق»

واج آرایی ß   حرف «ن»

تیغ زدن ß   کنایه از مبارزه کردن

می زنم و تنم ß   قافیه

 

شیر حقم، نیستم شیر هوا                                فعل من بر دين من باشد گوا

من شیرِ خدا هستم و شیر هوس های انسانی نیستم. رفتار من شاهد دين و عقیدۀ من است.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

هوا

میل، آرزو

فعل

کار، عمل، رفتار

گوا

دلیل، شاهد

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

هوا و گوا ß   قافیه (ردیف ندارد)

تکرار ß   کلمه های «شیر» و «من»

واج آرایی ß   حروف «ش» و «ن» و «م»

جناس ß   هوا و گوا

تلميح ß   اشاره به عبارت «الاعمال بالنيات»

 

باد خشم و باد شهوت، باد آز                             بٌرد او را که نبود اهل نماز

وسوسۀ خشم و شهوت و حرص، آن کسی را که ديندار و اهل نماز نیست، از راه به در می کند.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

آز

حرص، طمع

شهوت

هوای نفسانی

اهل

پیرو

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

باد خشم ß   تشبیه (خشم به باد تشبیه شده (

باد شهوت ß   تشبیه (شهوت به باد تشبیه شده (

باد آز ß   تشبیه (شهوت به آز تشبیه شده)

مراعات نظیر ß   خشم ، شهوت و آز

تکرار ß   کلمه «باد»

تلميح ß   اشاره به آیه ۴۵ سوره عنکبوت: «همانا نماز، نمازگزاران را از زشتی و تباهی باز می کند ...»

آز و نماز ß   قافیه

 

چون درآمد در میان، غیر خدا                            تیغ را ديدم نهان کردن سزا

وقتی پای چیزی غیر از خدا به میان آمد، سزاوار ديدم که شمشیر را پنهان کنم.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

نهان

پنهان

سزا

شايسته، سزاوار

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

نهان کردن تیغ ß   کنايه از جنگ نکردن

خدا و سزا ß   قافیه

 

جلال الدین محمد بلخی ملقب به مولانا (۶۰۴-۶۷۲ هـ.ق):

از شاعران و عارفان بزرگ ایران در قرن هفتم است. آثار گرانقدر او عبارت اند از:

مثنوی معنوی، دیوان شمس، فيه ما فیه، مکتوبات و مجالس سبعه.

مثنوی معنوی:

کتاب منظوم و گران قدر مولوی، شامل حکایاتی است که مولانا با بیان آنها مسائل دینی و عرفانی و حقایق معنوی را به زبان ساده و از راه تمثیل بیان می کند؛ مثنوی، در ۲۶ هزار بیت و در شش دفتر سروده شده است.





متن «حکایت - ان شاء الله» و معنی متن

فصل 12 : شیرِ حق

متن «حکایت: ان شاء الله» و معنی متن:

حکایت

ان شاء الله

 

  • نوع نثر: ساده و روان
  • برگرفته از کتاب: رَوح الارواح
  • نام نویسنده: سمعانی

 

آورده اند که مردی در راهی می رفت و درمی چند در آستین داشت و در عقیدتش خلل بود.

نقل کرده اند که مردی در حال عبور از راهی بود و مقداری سکه نقره داشت که در آستین خود پنهان کرده بود و ايمانش به خدا ضعیف بود.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

آورده اند

نقل کرده اند

دِرَم

پول نقره

خلل

آسیب

عقیدت

باور، ايمان

 

يکی او را گفت: کجا می روی؟ گفت: دِرَمی دارم به خز فروشان میشوم تا خزی خرم. گفت: بگو ان شاءالله! گفت: به ان شاءالله چه حاجت است؟ که زر بر آستین است و خز در بازار.

يکی به او گفت: کجا می روی؟ گفت: مقداری سکة نقره دارم به بازار لباس فروش ها می روم تا لباسی بخرم. آن مرد به او گفت: بگو اگر خدا بخواهد! مردی که ايمانش ضعیف بود جواب داد: به ان شاء الله گفتن نیازی نیست زيرا پول و سکه همراه دارم و خز هم در بازار وجود دارد.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

خز

لباس، پوست

ان شاءالله

اگر خدا بخواهد

می شوم

می روم

خرم

بخرم

زر

پول، سکة طلا

چه حاجت است؟

نیازی نیست

خز فروشان

بازار پوست فروشان، بازار لباس فروشان

 

او بگذشت. در راه طرّاری به وی بازخورد و آن زر به حیلت بِبُرد. چون آن مرد واقف شد که زر بِبُردند، خجل وار بازگشت. به اتفاق، همان مرد به او بازخورد و گفت: هان! خريدی؟ گفت: زر بِبُردند ان شاءالله. گفت اشتباه کردی؛ ان شاءالله درآن موضع بايد گفت تا فايده دهد.

آن مرد رفت. در راه دزدی با او برخورد کرد و سکه های او را با فريب و حیله دزديد وقتی مرد با خبر شد که سکه هايش را دزديده اند با خجالت بازگشت. اتفاقاً همان مرد او را ديد و به او گفت: آگاه باش! آيا لباس خريدی؟ مرد بی ايمان گفت: سکه هايم را دزديدند اگر خدا بخواهد.اشتباه کردی انشاءالله بايد در جايی گفت که فايده داشته باشد!

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

طرار

دزد

حیلت

مکر، فريب

واقف

آگاه، باخبر

خجل وار

با خجالت

هان

آگاه باش

به اتفاق

اتفاقاً

موضع

جايگاه، محل

زر

طلا

باز خورد

برخورد کرد

واقف

آگاه

ببردند

دزدیدند

 

تاکید حکایت این است که انجام هر کاری بستگی به خواست خداوند دارد و عبارت «ان شاء الله» هم در آغاز هر کاری به همین قصد گفته می شود.

 

رَوح الارواح في شرح الاسماءِ الملک الفتّاح:

نوشته شهاب الدین احمد بن منصور سمعانی، از عارفان و نویسندگان قرن ششم، این کتاب، با نثر شیوا و ساده، به شرح و توضیح نام های خداوند پرداخته است.





معنی واژگان درس «شیر حق»

فصل 12 : شیرِ حق

معنی واژگان درس «شیر حق»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

اهریمن

شیطان

نبی

پیامبر

اخلاص

پاکی

مٌنزه

پاک

دَغل

فريبکاری

دان

فعل امر؛ بدان

غزا

جنگ

دست یافت

رو به رو شد

خَدو

آب دهان

افتخار

باعث سربلندی

در زمان

فوراً

کاهلی

سستی، درنگ

اندر

در

گوا

دلیل، شاهد

حیران

متعجب، شگفت زده

عفو

بخشش

بی محل

بی موقع

زین

مخفف «از این»

رحم

مهربانی

بی محل

نامناسب

تیغ

شمشیر

افراشتی

بلند کردی

بگذاشتی

رها کردی

افگندی

انداختی

حق

خدا

از پی

برای

هوا

میل، آرزو

فعل

کار، عمل، رفتار

آز

حرص، طمع

شهوت

هوای نفسانی

اهل

پیرو

ببردند

دزدیدند

نهان

پنهان

سزا

شايسته، سزاوار

آورده اند

نقل کرده اند

دِرَم

پول نقره

خلل

آسیب

عقیدت

باور، ايمان

خز

لباس، پوست

ان شاءالله

اگر خدا بخواهد

می شوم

می روم

خرم

بخرم

زر

پول، سکة طلا

چه حاجت است؟

نیازی نیست

طرار

دزد

حیلت

مکر، فريب

واقف

آگاه، باخبر

خجل وار

با خجالت

هان

آگاه باش

به اتفاق

اتفاقاً

موضع

جايگاه، محل

زر

طلا

باز خورد

برخورد کرد

واقف

آگاه

شیر حق

منظور حضرت علی (ع)

شتافت

حمله ور شد، عجله کرد

خز فروشان

بازار پوست فروشان، بازار لباس فروشان

صبح صادق

هنگامی که روشنایی آفتاب در سیاهی شب، کم کم، آشکار شود

صبح کاذب

هنگامی که آسمان، اندکی روشن و دوباره تاریک می شود و زمان آن قبل از صبح صادق است



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه هشتم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
  • گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



دانش زبانی: وابسته های اسم (3) صفت پرسشی، صفت تعجبی

فصل 12 : شیرِ حق

دانش زبانی: وابسته های اسم (3) صفت پرسشی، صفت تعجبی:

دانش زبانی

وابسته های اسم (3) صفت پرسشی، صفت تعجبی

 

صفت پرسشی:

کلمه ای است که دربارۀ نوع، چگونگی یا مقدار اسم، پرسش می کند. صفت پرسشی پیش از اسم می آید و وابستۀ پیشین اسم به شمار می آید.

صفت پرسشی عبارت است از:

چه، چند، کدام، چگونه

به عنوان مثال:

  • چه لباسی خريدی؟

چه ß   صفت پرسشی «وابسته پسین»

لباسی ß   هسته

  • کدام گل را دوست داريد؟

کدام ß   صفت پرسشی «وابسته پسین»

گل ß   هسته

  • چند دانش آموز در مدرسه است؟

چند ß   صفت پرسشی «وابسته پسین»

دانش آموز ß   هسته

صفت تعجبی:

کلمه ای است که احساس و عاطفۀ گوینده را دربارۀ اسم بیان می کند. صفت تعجبی، پیش از اسم می آید و وابستۀ پیشین اسم به شمار می آید.

صفت تعجبی عبارت است از:

چه، عجب

به عنوان مثال:

  • چه دريای خروشانی:

چه ß   صفت تعجبی «وابسته پیشین»

دریا ß   هسته

خروشانی ß   صفت بیانی «وابسته پسین»

  • عجب شعر زیبایی:

عجب ß   صفت تعجبی «وابسته پیشین»

شعر ß   هسته

زیبایی ß   صفت بیانی «وابسته پسین»





متن درس «ادبیات انقلاب» و نکات و آرایه های متن

فصل 13 : ادبیات انقلاب

متن درس «ادبیات انقلاب» و نکات و آرایه های متن:

درس سیزدهم

ادبیات انقلاب

 

  • نوع نثر: ساده و روان
  • کتاب: درآمدی بر ادبیات داستانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی
  • نویسنده: فریدون اکبری شلدره

 

بهمن ماه 1357 در تاریخ معاصر ایران جلوه‌ای ویژه یافته است؛ چون از یک سو، هنگام فروپاشی نظام شاهنشاهی و از دیگر سو، آغاز رهایی و آزادی مردم و شکل‌گیری جمهوری اسلامی است. نظام 2500 سالهٔ شاهنشاهی، سرانجام با انقلاب شورانگیز مردم، به رهبری امام خمینی (ره) کنار زده شد. این انقلاب امید بحش که پایه و اساس آن در سال 1342 شکل گرفت، سه ویژگی برجسته دارد:

-  خدا محوری و دین باوری

- رهبری بر پایهٔ اصل ولایت فقیه

- وحدت و یک‌پارچگی مردم

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

جلوه

نمایش، دیدگاه، ظاهر

سو

طرف

فروپاشی

متلاشی شدن

نظام

دستگاه

شور انگیز

هیجان انگیز

برجسته

مهم

خدامحوری

قرار گرفتن در راه خدا

دین باوری

اعتقاد قلبی به دین

قُدِّسَ سِرُّهُ

خاک او مقدس باد؛ جمله دعایی است

ولایت فقیه

سرپرستی دانشمند دینی

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

وحدت و یکپارچگی ß   مترادف

 

ایمان و اعتقاد مذهبی، نخستین و اصلی‌ترین عامل پیوند رهبری و ملّت و سبب استواری مردم بود. در حقبقت، دل سپاری «رهبر» و «مردم» به توحید و ایمان الهی، آن‌چنان این دو را به هم پیوند زد که دوگانگی از میان برخاست و «وحدت کلمه» پدیدار گشت.

مردم دین باور و انقلابی ایران به پیشوایی بنیان‌گدار فرزانهٔ انقلاب اسلامی و با تکیه بر تعالیم الهی، سه اصل اساسی «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» را از همان آغاز به عنوان هدف اصلی قیام خود به جهانیان اعلام کردند.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

دل سپاری

علاقه مندی

دوگانگی

اختلاف

از میان برخاست

از بین رفت

پیشوایی

رهبری

بنیان گذار

مؤسس

فرزانه

دانشمند، عالم

تکیه

پشتوانه

تعالیم

آموزش ها

اساسی

بنیادی، اصولی

قیام

خیزش، انقلاب

 

مردم دین باور و انقلابی ایران به پیشوایی بنیان‌گدار فرزانهٔ انقلاب اسلامی و با تکیه بر تعالیم الهی، سه اصل اساسی «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» را از همان آغاز به عنوان هدف اصلی قیام خود به جهانیان اعلام کردند.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

می افزاید

زیاد می شود

باطن

درون، ذات

همواره

همیشه

زایا

زاینده، خلّاق

پاینده

جاودانه

استوار

پابرجا

 

ادبیات به یاری ابزارها و عوامل گوناگون پدید می‌آید. نخستین ابزار پیدایش ادبیات، زبان است. زبان، عامل انسجام و وحدت همهٔ اقوام یک سرزمین است.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

ابزارها

وسایل و امکانات

پیدایش

ایجاد، پیدا شدن

عامل

وسیله

انسجام

پیوستگی، یکپارچگی

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

انسجام و وحدت ß   مترادف

 

زبان هر جامعه در هر دوره‌ای، نمایندهٔ فکر و فرهنگ همان روزگار است. بهترین راه برای آشنایی با اندیشه‌ها و باورهای هر جامعه، روی آوردن به ادبیات آن جامعه است و مقصود از ادبیات، همهٔ آثار نظم و نثری است که آیینهٔ فرهنگ و اندیشهٔ یک جامعه است؛ به عبارت دیگر «ادبیات، بیان حال یک جامعه است.»

وقتی شما به یک اثر ادبی مانند شاهنامه، گلستان و مثنوی مولوی رو می‌کنید، چهرهٔ انسان‌های آن جامعه و رفتار و منش اجتماعی اشخاص را پیش چشم خود دارید. اصولاً کلید شناخت هر ملّتی، ادبیات آن ملّت است.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

مقصود

هدف

نظم

 شعر

نثر

متن

منش

اخلاق

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

آیینۀ فرهنگ ß   تشبیه فرهنگ به آیینه

اندیشۀ یک جامعه ß   تشبیه اندیشه به آیینه

کلید شناخت هر ملّتی، ادبیات آن ملّت است ß   تشبیه ادبیات به کلید

 

پس از واقعهٔ عظیم انقلاب اسلامی، بسیاری از بنیادهای فکری، فرهنگی و معیارهای ارزشی و اخلاقی جامعهٔ ایران دگرگون شد. این انقلاب دینی و فرهنگی در آثار نویسندگان پس از انقلاب اسلامی نیز جلوه‌گر شد.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

واقعه

اتفاق

عظیم

بزرگ

بنیاد

سازمان، مؤسسه

معیار

اندازه

ارزشی

با ارزش

جلوه

نمایان، آشکار

 

انقلاب اسلامی، درهای تازه‌ای به روی ادبیات گشود و واژه‌ها و ترکیب‌هایی مانند: «استقلال، اسلام، قیام، شهادت، ایثار، شرافت، کرامت، مبارزه، تعهّد، مردانگی، ایستادگی، ستم ستیزی، جانبازی، رزمندگی، بسیج، ولایت، شهید، برابری، برادری، حماسه، عدالت، رشادت و ...» را با نگرشی جدید، در زبان مردم رواج و گسترش داد.

در ادبیات انقلاب به آزاداندیشی توجّه شد و فضیلت‌هایی مانند همدلی و صفا، ایثار، مقاومت و مبارزه در برابر ظالمان و روحیّهٔ جوانمردی و پهلوانی، پدیدار گشت.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

ایثار

از خود گذشتگی

شرافت

بزرگواری

کرامت

بخشندگی

تعهّد

پیمان

مردانگی

دلیری

ایستادگی

مقاومت

ستم ستیزی

جنگ با ظالم

بسیج

آمادگی

ولایت

سرپرستی

برابری

عدالت

حماسه

دلیری، شجاعت

رشادت

دلاوری

نگرش

دیدگاه

رواج

گسترده

آزاد اندیشی

آزادانه فکر کردن

فضیلت

برتری، کمال

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

رواج و گسترش ß   مترادف

 

بر پایهٔ آنچه گفته شد، ادبیات انقلاب، انقلابی است که در درونمایه و محتوای آثار و افکار پدید آمده است و عشق و شور و رادمردی و دین‌باوری و ایثار در آن موج می‌زند. ادبیات انقلاب، آیینهٔ انقلاب است و گنجینه‌ای است که آرمان‌های انقلاب اسلامی را در خود جای داده است.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

درونمایه

اصل و محتوا

افکار

اندیشه ها

رادمردی

جوانمردی

گنجینه

خزانه و گنج

آرمان

هدف

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

درونمایه و محتوا ß   مترادف

موج می زند ß   کنایه از دیده شدن

ادبیات انقلاب، آیینه انقلاب است ß   ادبیات به آیینه تشبیه شده

 

کتاب درآمدی بر ادبیات داستانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی:

در کتاب درآمدی بر ادبیات داستانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با نگاهی به روند سیر ادبیات داستانی در ایران، آثار موجود بررسی شده است. محور بحث این کتاب، داستان نویسی پس از انقلاب و بررسی تأثیر تحولات ناشی از این جریان مهم بر اندیشه و محتوای کار نویسندگان است. نویسنده ی این کتاب تلاش نموده با تقسیم بندی دوره های تاریخی از سال ۱۳۰۰ تا ۱۳۷۷ و توجه به رویکرد حوادث مهم و تغییرات اوضاع اجتماعی ، داستانها و نویسندگان این دوران را دسته بندی و تحلیل نماید.

جنگ، ارتحال امام (ره)، نقش و جایگاه زنان نویسنده در دهه های مختلف این دوره، تفاوت و ارزش ها و روش های غالب داستان نویسی در دوره های پیش و پس از انقلاب و چگونگی جبهه گیری نویسندگان مختلف در قبال مسائل سیاسی و اجتماعی، موضوعات محوری این اثر است. علاقه مندان به داستان می توانند از طریق مطالعه ی این کتاب ، آثار و نویسندگان منظور نظر خود را، با دانستن جایگاه عملکردشان در ادبیات، شناخته و برگزینند و توانایی تحلیل وقایع داستان و شخصیت قهرمانان آن را بیابند. همچنین با شناختن بازتاب حوادث تاریخی بر افراد، به میزان درک صحیح تری از واقعیت های تاریخ نایل شوند.





معنی واژگان درس «ادبیات انقلاب»

فصل 13 : ادبیات انقلاب

معنی واژگان درس «ادبیات انقلاب»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

معاصر

هم دوره، هم عصر

پیشوايی

رهبری

کرامت

بزرگواری

تعالیم

آموزش ها

ولايت

رهبری دينی

قیام

خیزش

فقیه

دانشمند

زايا

آفريننده، خلّاق

جلوه

نمایش، دیدگاه، ظاهر

سو

طرف

فروپاشی

متلاشی شدن

نظام

دستگاه

شور انگیز

هیجان انگیز

برجسته

مهم

خدامحوری

قرار گرفتن در راه خدا

دین باوری

اعتقاد قلبی به دین

دل سپاری

علاقه مندی

دوگانگی

اختلاف

از میان برخاست

از بین رفت

پیشوایی

رهبری

بنیان گذار

مؤسس

فرزانه

دانشمند، عالم

تکیه

پشتوانه

تعالیم

آموزش ها

اساسی

بنیادی، اصولی

قیام

خیزش، انقلاب

می افزاید

زیاد می شود

باطن

درون، ذات

همواره

همیشه

زایا

زاینده، خلّاق

پاینده

جاودانه

استوار

پابرجا

ابزارها

وسایل و امکانات

پیدایش

ایجاد، پیدا شدن

عامل

وسیله

انسجام

پیوستگی، یکپارچگی

مقصود

هدف

نظم

 شعر

نثر

متن

منش

اخلاق

واقعه

اتفاق

عظیم

بزرگ

بنیاد

سازمان، مؤسسه

معیار

اندازه

ارزشی

با ارزش

جلوه

نمایان، آشکار

ایثار

از خود گذشتگی

شرافت

بزرگواری

کرامت

بخشندگی

تعهّد

پیمان

مردانگی

دلیری

ایستادگی

مقاومت

ستم ستیزی

جنگ با ظالم

بسیج

آمادگی

ولایت

سرپرستی

برابری

عدالت

حماسه

دلیری، شجاعت

رشادت

دلاوری

نگرش

دیدگاه

رواج

گسترده

آزاد اندیشی

آزادانه فکر کردن

فضیلت

برتری، کمال

شرافت

بزرگواری

فضیلت

خوبی ها

قُدِّسَ سِرُّهُ

خاک او مقدس باد؛ جمله دعایی است

ولایت فقیه

سرپرستی دانشمند دینی

 



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه هشتم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
  • گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



دانش ادبی: کنایه

فصل 13 : ادبیات انقلاب

دانش ادبی: کنایه:

دانش ادبی

کنایه

 

کنایه:

هرگاه بخواهیم دربارۀ مطلبی، به طور غیرمستقیم صحبت کنیم و مقصود خود را بیان کنیم، از کنايه استفاده می کنیم. کنايه سخنی است که دو مفهوم دارد:

1) مفهوم دور

2) مفهوم نزديک

در کنايه مقصود گوينده، معنای دورِ آن است؛ به عنوان مثال:

  • دست روی دست گذاشته است:

1) مفهوم نزديک ß   شخصی که يک دستش را روی دست ديگرش گذاشته است.

2) مفهوم دور ß   اين شخص، کاری انجام نمی دهد. «کنایه»

  • هنوز از دهن، بوی شیر آيدش:

1) مفهوم نزديک ß   دهنش بوی شیر می دهد.

2) مفهوم دور ß   هنوز بچه و بی تجربه است. «کنایه»

فلانی، ريش سفید است:

1) مفهوم نزديک ß   آن شخص، ريش هايش سفید است.

2) مفهوم دور ß   آن شخص، باتجربه است. «کنایه»





شعر «یاد حسین (ع)» و معنی شعر

فصل 14 : یاد حسین (ع)

شعر «یاد حسین (ع)» و معنی شعر:

درس چهاردهم

یاد حسین (ع)

 

  • قالب شعر: قصیده
  • کتاب: درآمدی بر ادبیات داستانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی
  • شاعر: فدایی مازندرانی

 

شد چنان از تَف دل، کام سخنور، تشنه                        که رديف سخنش آمده يک سر، تشنه

از شدت گرمای وجود شاعر، دهانش خشک شد که تمام رديف شعر خود را «تشنه» آورده است.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

تَف

گرما، حرارت

کام

دهان

سخنور

شاعر

یک سر

تمام، سراسر

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

دل ß   منظور «وجود شاعر»

تکرار ß   «تشنه» دو بار تکرار شده است

كام و دل ß   تناسب

تف دل ß   كنايه از ناراحتی شدید

کام سخنور ß   نهاد

تشنه ß   مسند

ردیف سخنش ß   مسند

یک سر ß   قيد

تشنه دوم ß   نهاد

 

خشک گرديد هم از دود دل و ديده                                دوات خامه با سوز رقم کرد به دفتر، تشنه

مرکبِ قلم دان بخاطر آه و ناله ها و اشک های سوزناک شاعر خشک شد و قلم با ناله و سوز، واژۀ تشنه را می نوشت.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

ديده

چشم

دوات

ظرف مرکب، قلم دان

خامه

قلم

رقم کردن

نوشتن

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

نوشتن قلم با سوز ß   تشخیص

دوات، خامه، قلم ß   مراعات نظیر

ناراحتی قلم ß   تشخيص

سوز دل خامه ß   تشخيص

خامه، دوات، دفتر ß   مراعات نظير

دل و دیده ß   تناسب

حرف «د» ß   واج آرایی

خشک ß   مسند

دوات ß   نهاد

خامه ß   نهاد

رقم کرد ß   فعل مرکب

تشنه ß   مفعول

 

آه و افسوس از آن روز که در دشت بلا                          بود آن خسرو بی لشکر و ياور تشنه

افسوس می خورم که امام حسین (ع) در روز عاشورا در دشت کربلا بدون لشکر و ياور بود.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

آه

حسرت، افسوس

خسرو

پادشاه، امام حسین

دشت بلا

کربلا

دوات

جوهر

خامه

قلم

رقم زد

نوشت

بلا

گرفتاری

ياور

کمک کننده

آه و افسوس

باعث تأسف و ناراحتی است

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

دشت بلا ß   تشبیه (بلا به دشت تشبیه شده است)

آه و آن ß   جناس

دود ß   استعاره از آه و ناله

دشت بلا ß   اضافه تشبیهی

آن و آه ß   جناس اختلافی

خسرو ß   استعاره از امام حسین (ع(

تلميح به ماجرای کربلا

آه و افسوس ß   شبه جمله

آن خسرو بی لشکر و پاور ß   نهاد

تشنه ß   مسند

 

با لب خشک و دل سوخته و ديدۀ تر                              غرقۀ بحر بلا بود در آن بر، تشنه

امام حسین (ع) در حالی که لبهايش از شدت تشنگی خشک شده بود و دلش پر از ناراحتی بود و چشمانی اشکبار داشت، در کربلا به رنج و سختی زيادی گرفتار شده بود.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

بحر

دريا

بر

خشکی، بیابان

دیده تر

چشم اشک آلود

غرقه

غرق شده

بلا

مصیبت

سوخته

در اینجا به معنی ناراحت

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

بحر بلا ß   تشبیه (بلا به بحر تشبیه شده است)

بحر و بر ß   جناس

دل سوخته ß   کنايه از کسی که رنج زيادی تحمل کرده است

لب، دل، دیده ß   مراعات نظير

بحر و بر ß   تضاد

تر، بر، در ß   جناس

بحر بلا ß   اضافه تشبیهی

دل سوخته ß   کنایه رنج و ناراحتی داشتن

تشنه ß   استعاره از امام حسین (ع)

غرقه بحر بلا ß   مسند

آن بر ß   متمم

تشنه ß   نهاد

 

همچو ماهی که فُتد ز آب برون، آل نبی                                   می تپیدی دلشان سوخته در بر، تشنه

قلب فرزندان پیامبر (ص) مانند ماهی که از آب بیرون افتاده باشد از شدت تشنگی در سینه می تپید.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

آل نبی

خاندان پیامبر(ص)

بَر

سینه

فُتد

مخفف اُفتد

برون

مخفف بیرون

بر

در اینجا به معنی سینه

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

همچو ماهی ß   تشبیه:

ركن اول (مشبه):آل نبی        ركن دوم (مشبه به):ماهی        ركن سوم (وجه شبه):از شدت تشنگی بالا و پایین پریدن        رکن چهارم (ادات تشبيه):همچو

آب و ماهی ß   تناسب

آب و تشنه ß   تناسب

تلميح ß   آل نبی (ص) به ماجرای کربلا

دل سوختن ß   کنایه از ناراحتی زیاد

دل تپیدن ß   کنایه از اضطراب از ترس و ناراحتی

ماهی ß   متمم

آل نبی ß   نهاد

دلشان ß   نهاد

بر(سینه) ß   متمم

سوخته و تشنه ß   قید

 

آل احمد همه عطشان ز بزرگ و کوچک                         نسل حیدر همه از اصغر و اکبر، تشنه

همۀ خاندان پیامبر (ص) و حضرت علی (ع) از کوچک و بزرگ تشنه بودند.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

عطشان

تشنه

نسل حیدر

فرزندان حضرت علی

احمد

لقب پیامبر(ص)

اکبر

بزرگ

اصغر

کوچک

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

بزرگ و کوچک ß   تضاد

اصغر و اکبر ß   تضاد

بزرگ و كوچك ß   مجاز از همه

آل احمد و نسل حيدر اكبر و اصغر ß   تلميح

عطشان و تشنه ß   مترادف

اكبر و بزرگ:مترادف

اصغر و كوچک ß   مترادف

اكبر و اصغر ß   ایهام:        ۱- حضرت علی اکبر و علی اصغر     ۲- همه بزرگان و بچه ها

آل احمد:نهاد

عطشان:مسند

نسل حیدر:نهاد

تشنه:مسند

فعل «بودند» از انتهای دو جمله حذف شده است

 

تشنه لب کشته شود در لب شط از چه گناه                               آنکه سیراب کند در لب کوثر تشنه؟

امام حسین (ع) کسی است که در بهشت، تشنه ها را سیراب می کند. به چه گناهی بايد در کنار رود بزرگ تشنه بماند و کشته شود؟

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

شط

رود بزرگ

کوثر

چشمه ای در بهشت

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

تشنه و سیراب ß   تضاد

تشنه لب ß   استعاره از امام حسین(ع)

لب دوم و لب در مصراع اول ß   جناس تام

لب اول و آخر ß   تكرار

تلمیح به امام حسين (ع)

تشنه لب ß   نهاد

سیراب ß   مسند

کند ß   به معنای گرداند فعل اسنادی است

تشنه ß   مفعول

 

بُرد عباس جوان ره چو سوی آب فرات                           ماند بر ياد حسین تا صف محشر، تشنه

حضرت عباس (ع) که جوانمرد بود به آب رود فرات رسید ولی به ياد امام حسین و يارانش که همگی تشنه بودند آب ننوشید و تا روز قیامت تشنه ماند.

واژه

معنی واژه

محشر

قیامت

فرات

نام رودخانه ای در عراق امروزی

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

عباس و حسين ß   تناسب

آب و فرات و تشنه ß   تناسب

عباس جوان ß   نهاد

ره برد ß   فعل مرکب (حرکت کرد)

چو ß   قید زمان (وقتی که)

تشنه ß   مسند

 

گشت از کِلک فدايی چو دلش دود بلند                         بر ورق کرد رقم بس که مکرر تشنه

فدايی «شاعر» از بس که بر روی دفتر واژة تشنه را نوشت، از قلم او هم مانند دلش دود و ناله بلند شد.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

کِلک

قلم

مکرر

پی در پی

بس

بسیار

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

چو دل ß   تشبیه

تشبيه ß   كلک (قلم) به دل

كنايه ß   از دل دود بلند شدن از دل (غم و ناراحتی)

تناسب ß   كلک و ورق

تخلص ß   فدایی

ايهام ß   واژه فدایی:         ۱- نام شاعر         ۲- جان بر کف و ایثارگر

کلک فدایی ß   متمم

دلش ß   متمم

دود ß   نهاد

ورق ß   متمم

بس ß   قید مقدار

مکرر ß   قید تکرار

تشنه ß   مفعول

 

میرزا محمود فدایی مازندرانی (حدود ۱۲۰۰ - ۱۲۸۰ هـ.ق):

از شاعران و مرثیه سرایان بزرگ عاشورایی در عصر قاجار است که در منطقه دودانگه شهر ساری می زیست و واقعه کربلا را بر پایه اسناد معتبر تاریخی به نظم درآورده است. بخش نخست دیوان شعر او مقتل منظوم) در قالب ترکیب بند سروده شده است که حدود ۴۲۰۰ بیت دارد. بخش دوم نزدیک به سه هزار بیت است که در قالب های گوناگون به بیان مفاهیم ادبیات عاشورایی پرداخته است. شعر «یاد حسین (ع)» گزینشی از قصیده ای بلند و شکوهمند است که از طولانی ترین قصاید استوار عاشورایی به شمار می آید. هنر شاعری فدایی در تصویر آفرینی های بدیع است. کلیات سروده های وی با عنوان «سوگنامه عاشورایی» یا « مقتل منظوم فدایی» اولین بار در سال ۱۳۸۸ به چاپ رسیده است.

قصیده ی «تشنه» (از کتاب مقتل منظوم فدایی مازندرانی) از قصاید بلند در ادب فارسی است، شش بار تجدید مطلع شده است و ۳۱۴ بیت دارد توان شعری و قدرت آفرینشگری میرزا محمود فدایی(سوگ سرای روزگار قاجار) را در این شعر می توان دید.





متن «روان خوانی: شوق آموختن» و نکات دستوی و آرایه های متن

فصل 14 : یاد حسین (ع)

متن «روان خوانی: شوق آموختن» و نکات دستوی و آرایه های متن:

روان خوانی

شوق آموختن

  • نوع نثر: ساده و روان
  • کتاب: حکایت زمستان
  • نویسنده: سعید عاکف

 

حسین علی، یکی از بچّه های خراسانی بود که اصل و نسبش برمی گشت به یکی از روستاهای اطراف قوچان. خودش هم بزرگ شدۀ همان روستا بود.

در اردوگاه های مخوف رژیم بعث، روحیۀ غالب اسرای ایرانی، روحیّۀ مبارزه با سستی و تنبلی بود. تنبلی در آنجا به معنای تسلیم شدن به شرایط سخت اسارت و دست برداشتن از اصول و آرمان ها بود.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

مخوف

ترسناک

روحیه

شخصیت

غالب

بیشتر

آرمان

هدف

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

اصل و نسب ß   مترادف

سستی و تنبلی ß   مترادف

 

با وجود تمام محدودیت هایی که نیروهای صدّام دربارۀ ما اعمال می کردند، بچّه ها برنامه های دینی و فرهنگی و ورزشی خوبی داشتند. حفظ کردن قرآن، دعا و حدیث، امری بود که همه به صورتی خودجوش دنبالش بودند. خود من با وجود اینکه در دوران درس و مدرسه، وضعیت نمره هایم هیچ تعریفی نداشت، توانستم شانزده جزء از قرآن شریف را حفظ کنم. برنامۀ دیگری که انجامش برای اکثر بچّه ها به صورت امری واجب درآمده بود، یادگیری علوم مختلف، زبان عربی و دیگر زبان های خارجی بود.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

محدودیت

تنگنا

اِعمال می کردند

به کار می بردند

خودکار

خود جوش

واجب

ضروری

 

حسین علی که از بچّه های آسایشگاه ما بود، برخلاف خیلی از اسرا، تن به چنین برنامه هایی نمی داد. البتّه، روحیۀ کسلی نداشت، ولی دل به آموختن و یادگیری نمی داد. یک روز که مأموران صلیب سرخ آمدند و طبق معمول به همه کاغذ دادند تا برای خانواده هایشان نامه بنویسند، حسین علی را دیدم که کاغذ به دست، گوشه ای ایستاده و به این و آن نگاه می کند. می دانستم سواد ندارد ولی رویش نمی شد به کسی بگوید برایش نامه بنویسد.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

آسایشگاه

محل استراحت

بر خلاف

مخالف

اسرا

جمع اسیر، اسیران

طبق معمول

مثل همیشه

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

دل نمی داد ß   کنایه از تمایل نداشت

 

رفتم پیشش؛ گفتم: «چیه حسین علی؟ می خوای نامه بنویسی؟»

گفت: «ها.» گفتم: «برای پدر و مادرت؟»

گفت: «برای مادر بزرگم، «گل بی بی»، که خیلی دوستش دارم.»

حسین علی بچه صاف و صادقی بود. تمام دلخوشی او بی بی بود و حالا هم که اسیر شده بود، باز نهایت مقصودش، گل بی بی بود. به او گفتم: «بابا بگذار اون بیچاره راحت باشه.»

رنگش پرید و گفت: «برای چی؟»

گفتم: « آخه...»

فورا گفت: «آخه که چی؟ یعنی می گی مرده می شیم؟ »

گفتم: «شاید بمیریم، شاید شهید بشیم، شایدم هزار و یک بلای دیگر سرمون بیاد.»

یک دفعه قیافه اش جدی شد و مصمم گفت: «تو ممکنه هزار و یک بلا سرت بیاد ولی من مطمئنم که برمی گردم ایران.»

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

صاف و صادق

پاک و راستگو

نهایت مقصود

آخرین هدف

مصمّم

با حالت جدّی

مطمئنّم

اطمینان دارم

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

رنگش پرید ß   کنایه از ترسیدن و متوجه شدن

 

او از این نظر روحیه خوبی داشت. «حاج آقا ابوترابی» همیشه وجود چنین روحیه پر از امید را در بین اسرا، می ستود. خودش وقت هایی که توی محوطه راه می رفت، بند کتانی هایش را محکم می بست. بعد هم به در اردوگاه اشاره می کرد و می گفت: «به محض اینکه در باز بشه، من اولین نفری هستم که میرم ایران.»

به هر حال، وقتی دیدم حسین علی مصمم است برای بی بی نامه بنویسد، کاغذش را گرفتم و گفتم: «بیا تا برات بنویسم.»

شروع کرد به گفتن. بعد از احوالپرسی و چاق سلامتی، گفت: «بنویس بی بی، من تو رو خیلی دوست دارم، منتظرم که یک روزی از این جا آزاد بشم بیام و یک بار دیگر قصه های قشنگت را گوش کنم.»

اگر به لحاظ کاغذ در مضیقه نبودیم، فکر می کنم به اندازه یک کتاب حرف داشت که برای بی بی بنویسد. به هر حال، آن نامه از طریق مأموران صلیب سرخ به ایران رفت.

مدتی بعد، جواب نامه آمد. خجالت می کشید بیاورد پیش من، ولی به خاطر بی سوادی اش مجبور بود این کار را بکند.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

محوطه

حیاط، محدوده

می ستود

تعریف می کرد

به محض اینکه

هر زمانی که

به لحاظ

از نظر

مضیقه

کمبود

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

احوالپرسی و چاق سلامتی ß   مترادف

نامه را آورد.

وقتی خواندم، چنان گل از گل حسین علی شکفت و نیرو گرفت که گمان می کنم اگر همان موقع در اردوگاه را باز می کردند، تا دهاتشان یک نفس می دوید!

گفتم: «مگه بی بی چی نوشته که این قدر خوش حال شدی؟»

جا خورد. گفت: «خودت که خوندی چی گفته.»

گفتم: «من برای تو خوندم، خودم که نشنیدم که اون چی گفته.»

باز گل از گلش شکفت. گفت: «راست میگی؟!»

گفتم: «آره بابا، من که دقت نمیکنم ببینم اون چی گفته.»

به سبب سادگی زیادی که داشت، باز شروع کرد حرف های او را برایم گفتن. در این لحظه فکری به خاطرم رسید که دیدم بهترین فرصت است برای عملی کردنش.

همین طوری گفتم: «من این خط آخر نامه رو برات نخوندم حسین علی!»

زود گفت: «بگو ببینم چیه؟»

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

یک نفس

بدون ایستادن

جا خورد

تعجّب کرد

فرصت

زمان

عملی کردن

اجرا کردن

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

گل از گل شکفتن ß   کنایه از خوشحال شدن

 

گفتم: «بی بی نوشته من میدونم که اون نامه رو خودت ننوشتی، تو باید سواددار بشی تا از این به بعد خودت بتونی برای من نامه بنویسی.»

همان جاء في المجلس، از من خواست که به او خواندن و نوشتن یاد بدهم. من هم، از خدا خواسته قبول کردم.

دیدم بهترین راه تأثیر گذاری روی او، از طریق همین گل بی بی است. در جواب نامهای که از طرف حسین علی نوشتم به عنوان یکی از دوستان او، از بی بی خواستم در جواب نامه هایش، به او تذکرات دینی و مذهبی بدهد. مثلا حسین علی اکثر اوقات، نمازش را آخر وقت می خواند. از بی بی خواسته بودم درباره فضیلت نماز اول وقت، برای او چیزهایی بنویسد و از او بخواهد این کار را بکند.

آمدن نامه بعدی بی بی همان و تغییر حسین علی همان؛ حتی یک نمازش را هم نمی گذاشت از دست برود؛ همه را اول وقت می خواند.

تذکرات لازم دیگر را هم از همین طریق به حسین علی می دادم؛ مثلا به او می گفتم: بی بی گفته چرا با بچه ها شوخی میکنی و اونا رو می زنی؟» یا می گفتم: «بی بی گفته خیلی خوبه که دوشنبه ها و پنج شنبه ها را روزه بگیری.»

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

فی المجلس

فوری

تأثیر گذاری

اثر گذاشتن

تذکرات

یادآوری ها

فضیلت

برتری، مزیّت

از دست برود

فراموش شود

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

از دست برود ß   کنایه از «فراموش شدن»

همان ß   قید تأکید

 

از همان لحظه ای که این را می شنید، رفتارش را در آن مورد اصلاح می کرد. او کم کم، قرآن خوان و حافظ قرآن هم شد.

جریان سواد دار شدنش هم حکایت جالبی داشت. برای اینکه عراقی ها به ما شک نکنند، تخته سیاه ما باغچه یا هر جای خاکی دیگری بود. من شکل حروف الفبا را با انگشت روی خاک ها می نوشتم و اسمش را به او می گفتم.

قرار بود که هر روز چهار حرف یاد بگیرد ولی چون حافظۀ خوبی داشت، سی و دو حرف را ظرف سه روز یاد گرفت. وسیلۀ کمکیِ دیگری که برای آموزشِ حسین علی به کار می گرفتم، نشریّاتی بود که به زبان فارسی نوشته می شد. از آنها به جای کتاب استفاده می کردم. ظرف یک ماه، کارش به جایی رسید که با گذاشتن حروف در کنار هم، کلمه می ساخت و یا کلمات سخت و آسان را با هجّی کردن حروفشان، به راحتی می خواند.

حدود سه ماه بعد بود که بالأخره موفّق شد اوّلین نامه را با دست خودش برای بی بی بنویس. در آن ایّام، حسین علی به قدری خوش بود که انگار اصلاً احساس نمی کرد در اسارت است. مدّتی بعد، از هم جدا شدیم. او رفت اردوگاهی، من هم رفتم به اردوگاه دیگر.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

حافظ

حفظ کننده

جریان

ماجرا

نشریات

روزنامه ها و مجلّات

هجی کردن

بخش کردن

بالأخره

سرانجام

انگار اصلاً

گویا، پنداری هرگز

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

کارش به جایی رسید ß   کنیه از «طوری پیشرفت کرد»

 

یکی دو سال بعد، به دلیل حساسیتی که فرمانده اردوگاه نسبت به من پیدا کرده بود، مرا به تنهایی به اردوگاهی دیگر تبعید کردند. چنین تبعیدی، یکی از شکنجه های بد روحی بود.

یک روز، سر در گریبان، گوشه ای نشسته بودم که دیدم یکی از مأموران صلیب سرخ از کنارم رد شد. یکی از اسرای مترجم هم پشت سرش راه می رفت. این مترجم داشت مثل بلبل با او انگلیسی حرف می زد. گفتم: «چقدر قیافه اش آشناست!»

یک آن از جا پریدم؛ گفتم: «نکنه حسین علی باشه.» ولی باز با خودم گفتم: «حسین علی چاق بود، این لاغره.» دنبالش رفتم. به او که رسیدم، دست زدم روی شانه اش. برگشت طرفم. گفتم: «سلام علیکم.» مرا نشناخت. گفت: «سلام»

بعد هم، خیلی مؤدبانه و با کلاس ادامه داد: «هر چی می خواین به اون بگین، بفرمایین تا ترجمه کنم.»

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

حساسیّت

نگرانی

تبعید

فرستادن به زور

شکنجه

آزار و اذیت

مؤدّبانه

با ادب

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

چاق و لاغر ß   تضاد

 

منظورش آن مأمور صلیب سرخ بود. گفتم: «نه، من با اینها کاری ندارم؛ من دنبال کسی به اسم حسین علی می گردم.» تا این را گفتم، زود مرا بغل کرد و داد زد: «حسین! خودتی؟!»

مأمور صلیب سرخ برگشت و به او خیره شد. فهمید زیادی احساساتی شده. زد روی شانه ام و گفت: «بذار این بابا رو راه بندازم، الآن می آم.»

آن روز، فهمیدم که او کاملاً به زبان انگلیسی هم مسلط شده است. مدتی بعد از آزادی، یک روز، یکی از دوستان حسین علی را دیدم. وقتی سراغش را گرفتم، گفت: «بابا اون این قدر نابغه شده که همه جا دنبالشن!»

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

خیره شد

از روی تجب نگاه کرد

مسلّط

ماهر

نابغه

هوشمند، با استعداد

 

سعید عاکف:

نویسنده و خاطره نویس ایرانی است که اغلب در مورد جنگ ایران و عراق می نویسد. وی در سال ۱۳۵۱ در تهران متولد شده است. کتاب های وی از پرتیراژترین کتب در زمینه دفاع مقدس بوده اند و حتی یکی از کتاب های او به نام «خاک های نرم کوشک» به چاپ دویست و بیست و پنجم نیز رسید.

محل زندگی: تهران، ایران

جایزه(ها): برگزیده دهمین دوره کتاب سال دفاع مقدس

کتاب ها: خاکهای نرم کوشک ( خاطرات خانواده و همرزمان شهید)، ساکنان ملک اعظم، خاطرات شگفت انگیز(۱)، بر فراز ارتفاع طالقانی؛ از دیگر آثار او می توان به حکایت زمستان، همرنگ خدا، رقص در دل آتش و ... اشاره کرد.



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه هشتم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
  • گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



معنی واژگان درس «یاد حسین (ع)»

فصل 14 : یاد حسین (ع)

معنی واژگان درس «یاد حسین (ع)»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

تَف

گرما، حرارت

کام

دهان

سخنور

شاعر

یک سر

تمام، سراسر

ديده

چشم

دوات

ظرف مرکب، قلم دان

خامه

قلم

رقم کردن

نوشتن

آه

حسرت، افسوس

خسرو

پادشاه، امام حسین

دشت بلا

کربلا

دوات

جوهر

خامه

قلم

رقم زد

نوشت

بلا

گرفتاری

ياور

کمک کننده

بحر

دريا

بر

خشکی، بیابان

دیده تر

چشم اشک آلود

غرقه

غرق شده

بلا

مصیبت

بر

در اینجا به معنی سینه

آل نبی

خاندان پیامبر(ص)

بَر

سینه

فُتد

مخفف اُفتد

برون

مخفف بیرون

عطشان

تشنه

نسل حیدر

فرزندان حضرت علی

احمد

لقب پیامبر(ص)

اکبر

بزرگ

اصغر

کوچک

محشر

قیامت

شط

رود بزرگ

کوثر

چشمه ای در بهشت

کِلک

قلم

مکرر

پی در پی

بس

بسیار

مضیقه

کمبود

مخوف

ترسناک

روحیه

شخصیت

غالب

بیشتر

آرمان

هدف

محدودیت

تنگنا

اِعمال می کردند

به کار می بردند

خودکار

خود جوش

واجب

ضروری

آسایشگاه

محل استراحت

بر خلاف

مخالف

اسرا

جمع اسیر، اسیران

طبق معمول

مثل همیشه

صاف و صادق

پاک و راستگو

نهایت مقصود

آخرین هدف

مصمّم

با حالت جدّی

مطمئنّم

اطمینان دارم

محوطه

حیاط، محدوده

می ستود

تعریف می کرد

به محض اینکه

هر زمانی که

به لحاظ

از نظر

یک نفس

بدون ایستادن

جا خورد

تعجّب کرد

فرصت

زمان

عملی کردن

اجرا کردن

فی المجلس

فوری

تأثیر گذاری

اثر گذاشتن

تذکرات

یادآوری ها

فضیلت

برتری، مزیّت

از دست برود

فراموش شود

نابغه

هوشمند، با استعداد

خیره شد

از روی تجب نگاه کرد

مسلّط

ماهر

حساسیّت

نگرانی

تبعید

فرستادن به زور

شکنجه

آزار و اذیت

مؤدّبانه

با ادب

حافظ

حفظ کننده

جریان

ماجرا

نشریات

روزنامه ها و مجلّات

هجی کردن

بخش کردن

بالأخره

سرانجام

انگار اصلاً

گویا، پنداری هرگز

آه و افسوس

باعث تأسف و ناراحتی است

سوخته

در اینجا به معنی ناراحت

فرات

نام رودخانه ای در عراق امروزی

 





دانش ادبی: ردیف

فصل 14 : یاد حسین (ع)

دانش ادبی: ردیف:

دانش ادبی

ردیف

 

ردیف:

به کلماتی که دقیقا مثل هم باشند و بعد از قافیه بیايند، رديف می گويند. رديف کلمه ای است که در پايان دو مصراع، تکرار می شود.

ردیف گاهی اسم، فعل، صفت، ضمیر، حرف و ... است. گاهی نیز به شکل عبارت می آید. به عنوان مثال:

هیچکس از جای او آگاه نیست                          هیچکس را در حضورش راه نیست

نیست: ردیف از نوع فعل

با وضويی دست و رويی تازه کرد                        با دل خود گفت و گويی تازه کرد

تازه کرد: ردیف از نوع فعل

به بینندگان آفريننده را                         نبینی مرنجان دو بیننده را

را: ردیف از نوع حرف

تا توانی می گريز از يار بد                      یار بد، بدتر بود از مار بد

بد: ردیف از نوع صفت

شد نفسِ آن دو سه همسالِ او             تنگ تر از حادثۀ حالِ او

او: ردیف از نوع ضمیر

 





شعر «پرندۀ آزادی، کودکان سنگ» و معنی شعر

فصل 16 : پرندۀ آزادی، کودکان سنگ

شعر «پرندۀ آزادی، کودکان سنگ» و معنی شعر:

درس شانزدهم

پرندۀ آزادی

 

  • شاعر: محمود درویش

 

محمد در آغوش پدرش چونان پرندهای بیمناک، آشیان دارد، از بیم دوزخ آسمان

محمد در بغل پدرش، مثل پرندهای ترسناک لانه دارد. از ترس تیر و رگبار و بمبی که از آسمان می بارد.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

آشیان

خانه، لانه

بیم

ترس

دوزخ

جهنم

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

محمد ß   مشبّه

چونان پرندۀ بیمناک ß   تشبیه:

  • چونان ß   ادات تشبیه
  • پرنده ای ß   مشبه به
  • بیمناک ß   وجه شبه

دوزخ آسمان ß   تشبیه

  • دوزخ ß   مشبه به
  • آسمان مشبه

 

 

آه ای پدر، پنهانم کن، پنهان. بال های من در برابر اين توفان، ناتوان است، ناتوان. در برابر اين تیرگی و آن ها که در بالا در پروازند.

آه ای پدر مرا پنهان کن، پنهان. من در مقابل اين تاريکی و دشمنانی که در آسمان در حال پرواز هستند، ناتوان و ضعیف هستم.

واژه

معنی واژه

توفان

حمله برّنده (شدت جنگ)

تیرگی

سایه هواپیماهای جنگی

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

«م» در «پنهانم» ß   مفعول

تکرار ß   کلمۀ «ناتوان»

واج آرای ß   حرف «ت»

 

محمد، فرشتۀ بی پناهی است. نزديک به تفنگ صیادی سنگدل. او در سايۀ خود تنهاست

محمد مانند فرشته ای پاکی است که گرفتار يک سرباز بی رحم شده است، محمد،تنهای تنهاست و دوستی ندارد.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

بی پناهی

بدون خانه و آشیانه

صیّاد

شکارچی

سنگدل

کنایه از بی رحمی

او در سایۀ خود تنهاست

او کاملاً تنهاست (مبالغه)

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

محمد فرشته بی پناهی است ß   تشبیه:

  • محمد ß   مشبه
  • فرشته ß   مشبه به
  • بی پناهی ß   وجه شبه

صیادی سنگدل ß   منظور سرباز بی رحم اسرايیلی است

 

چهره اش روشن است، چونان خورشید. قلبش سرخ و روشن است چونان سیب

صورتش مانند خورشید روشن است. قلبش مانند سیب قرمز و روشن است.

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

چهره اش روشن است، چونان خورشید ß   تشبیه:

  • چهره اش ß   مشبه
  • روشن ß   وجه شبه
  • چونان ß   ادات تشبیه
  • خورشید ß   مشبه به

قلبش سرخ و روشن است، چونان سیب ß   تشبیه

قلبش ß   مشبه

  • سرخ و روشن ß   وجه شبه
  • چونان ß   ادات تشبیه
  • سیب ß   مشبه به

سیب ß   نماد شهادت

 

صیادش می تواند به شکارش ديگر گونه بینديشد؛ با خود بگويد: اکنون او را رها می کنم تا آنگاه که بتواند فلسطینش را بی غلط تلفظ کند و فردا چون سرکشی کند، شکارش می کنم.

اکنون او را رها می کنم تا زمانی که بزرگ شود و بتواند فلسطین را بدون غلط بر زبان بیاورد و آن هنگام اگر نافرمانی کرد، او را از بین می برم.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

فردا

آینده

سرکشی

نافرمانی

چون

اگر، وقتی

بی غلط تلفظ کند

به درستی به زبان بیاورد

دیگر گونه بیندیشد

جور دیگری نگاه کند و فکر کند

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

بی غلط تلفظ کردن ß   کنايه از بزرگ شدن

سرکشی کردن ß   کنايه از نافرمانی کردن

فردا ß   مجاز جزء به کل

 

«محمد الدّوره»، خونی است که از بعثت پیامبران جوشیده است. پس ای محمد صعود کن! صعود کن تا سدره المنتهی

محمد الدّوره، خونی است که از رسالت فرستادة خدا جوشیده است. پس ای محمد، بالا بیا. بالا بیا تا آخرين درجه

واژه

معنی واژه

صعود کن

بالا برو، اوج بگیر

بعثت

برانگیختن (آغاز رسالت)

صعود کن تا سدرة المنتهی

تا بالاترین نقطه بهشت برو

     

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

«محمد الدّوره»، خونی است که از بعثت پیامبران جوشیده است ß   تشبیه

  • محمد الدّوره ß   مشبه
  • خونی ß   مشبه به
  • جوشیده است ß   وجه شبه

 

کودکان سنگ

 

  • شاعر: نزار قبّانی
  • ترجمه: عبدالرضا رضای نیا

 

دنیا را خیره کردند با آنکه در دستانشان جز سنگ نبود.

دنیا را متعجب کردند با اينکه در دست هايشان جز سنگ، چیز ديگری نبود.

واژه

معنی واژه

دنیا

مردم دنیا

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

دنیا ß   مجاز کل به جزء

 

چونان مشعل ها درخشیدند و چونان بشارت از راه رسیدند، ايستادگی کردند، خروشیدند و شهید شدند.

مثل آتش ها درخشیدند و مثل مژدۀ پیروزی از راه رسیدند. استقامت کردند، فرياد زدند و شهید شدند.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

بشارت

مژده، خبر خوش

خیانت

بی وفایی

خروشیدند

فریاد زدند و اعتراض کردند

ایستادگی کردند

مقاومت کردند

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

چونان مشعل درخشیدند ß   تشبیه:

  • چونان ß   ادات تشبیه
  • مشعل ها ß   مشبه به
  • درخشیدند ß   وجه شبه
  • آن ها(کودکان فلسطینی) ß   مشبه

چونان بشارت از راه رسیدند ß   تشبیه

  • چونان ß   ادات تشبیه
  • بشارت ß   مشبه به
  • از راه رسیدند ß   وجه شبه
  • آن ها (کودکان فلسطینی) ß   مشبه

 

آه ای لشکريان خیانت و مزدوری ها! هرقدر هم که تاريخ، درنگ کند، به زودی کودکان سنگ، ويرانتان خواهندکرد!

آه ای اصحاب و ياران فريب و خیانت، هر قدر هم که زمان صبر کند، به زودی بچههای سنگ، نابودتان خواهند کرد.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

درنگ کند

صبر کند

غزّه

شهری در فلسطین

مزدور

خود فروخته، جیره خوار

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

تاريخ درنگ کند ß   تشخیص

«تان» در «ویرانتان» ß   مفعول

 

ای دانش آموزان غزه! به ما بیاموزيد که چگونه سنگ در دستان کودکان، حماسه می آفريند؟

ای دانش آموزان غزه، به ما ياد بدهید که چگونه سنگ در دست های کودکان، شجاعت می آفريند؟

واژه

معنی واژه

حماسه می آفريند

شجاعت خلق می آفرینند

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

حماسه می آفريند ß   تشخیص

 

 

ای فرزندان غزه! با تمام توانتان بتازيد و در راهتان استوار بمانید، در گسترۀ نبردهاتان پیش برويد.

ای فرزندان غزه، با تمام قدرت، حمله کنید و در راهتان محکم بمانید و در بیشتر نبردها جلو برويد.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

توان

نیرو

بتازید

حمله کنید

گستره

میدان

استوار بمانید

محکم ایستادگی کند

 

ای دوستان کوچک ما سلام! برای چیدن زيتون مهیا باشید! در لحظه هايی که درختان زيتون، بارور می شوند وطنی زاده می شود در چشم ها و افقی ديگر، نمايان، چهرۀ قدس، درخشان و رخسارۀ فلسطین پرفروغ و تابان باد

وقتی که درختان زيتون، پرثمر می شوند و صلح و آرامش به وجود می آيد، سرزمین و ملتی تازه به دنیا می آيد، در آن لحظه چهرۀ فلسطین نورانی می شود.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

مهیّا

آماده

بارور

میوه دار

زاده می شود

متولد می شود

افقی

کرانه آسمان

نمایان

آشکار

پر فروغ

روشن

رخساره

چهره

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

زيتون نماد صلح است

چهره و رخساره فلسطین ß   تشخیص

برای چیدن زيتون مهیا باشید ß   کنایه از زندگی در صلح و صفا

چهرۀ قدس ß   تشخیص

 

محمود درویش (۲۰۰۸-۱۹۴۲ م):

از بزرگ ترین شاعران معاصر عرب است که شعر او با انقلاب، مبارزه و پایداری پیوندی آشکار دارد، عشق به سرزمین فلسطین و استقلال آن از درون مایه های اصلی شعر او است.

نزار قبانی (۱۹۹۸–۱۹۲۳ م):

از بزرگترین شاعران و نویسندگان عرب، متولد شهر دمشق سوریه است. او به زبان های فرانسوی، انگلیسی و اسپانیایی مسلط بود. سروده های او سرشار از عشق و عاطفه به انسانیت است.



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه هشتم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
  • گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



معنی واژگان درس «پرندۀ آزادی، کودکان سنگ»

فصل 16 : پرندۀ آزادی، کودکان سنگ

معنی واژگان درس «پرندۀ آزادی، کودکان سنگ»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

آشیان

خانه، لانه

بیم

ترس

دوزخ

جهنم

سنگدل

کنایه از بی رحمی

بی پناهی

بدون خانه و آشیانه

صیّاد

شکارچی

فردا

آینده

سرکشی

نافرمانی

چون

اگر، وقتی

بی غلط تلفظ کند

به درستی به زبان بیاورد

صعود کن

بالا برو، اوج بگیر

رخساره

چهره

دنیا

مردم دنیا

ایستادگی کردند

مقاومت کردند

بشارت

مژده، خبر خوش

خیانت

بی وفایی

درنگ کند

صبر کند

غزّه

شهری در فلسطین

توان

نیرو

بتازید

حمله کنید

گستره

میدان

استوار بمانید

محکم ایستادگی کند

مهیّا

آماده

بارور

میوه دار

زاده می شود

متولد می شود

افقی

کرانه آسمان

نمایان

آشکار

پر فروغ

روشن

بیمناک

ترسناک

سرکشی

نافرمانی

آشیان

لانه

صعود

بالا رفتن

تاريخ

زمان

مشعل

شعلۀ آتش

توفان

حمله برّنده (شدت جنگ)

بعثت

برانگیختن (آغاز رسالت)

مزدور

خود فروخته، جیره خوار

تیرگی

سایه هواپیماهای جنگی

حماسه می آفريند

شجاعت خلق می آفرینند

دیگر گونه بیندیشد

جور دیگری نگاه کند و فکر کند

خروشیدند

فریاد زدند و اعتراض کردند

صعود کن تا سدرة المنتهی

تا بالاترین نقطه بهشت برو

او در سایۀ خود تنهاست

او کاملاً تنهاست (مبالغه)





دانش زبانی: وابسته های اسم (4) صفت مبهم

فصل 16 : پرندۀ آزادی، کودکان سنگ

دانش زبانی: وابسته های اسم (4) صفت مبهم:

دانش زبانی

وابسته های اسم (4) صفت مبهم

 

صفت مبهم:

به کلماتی که نوع، چگونگی، تعداد و مقدار اسم را به طور نامعین نشان می دهند، صفت مبهم می گويند. صفت مبهم پیش از هسته می آيد و وابستۀ پیشین اسم محسوب می شود.

صفت مبهم، عبارت است از:

هر، همه، هیچ، چند، فلان

مثال:

مريم، چند کتاب خريد.                         چند ß   صفت مبهم               کتاب ß   هسته

فلان مغازه، لوازم تحرير می فروشد.     فلان ß   صفت مبهم               مغازه ß   هسته

همۀ دانش آموزان، به اردو رفتند.        همه ß   صفت مبهم               دانش آموزان ß   هسته





شعر «راه خوشبختی» و معنی شعر

فصل 17 : راه خوشبختی

شعر «راه خوشبختی» و معنی شعر:

درس هفدهم

راه خوشبختی

 

  • کتاب: در جستجوی خوشبختی
  • نویسنده: آویبری
  • مترجم: ابوالقاسم پاینده

 

«شکسپیر» می‌گوید: «روزگار دریایی است که کشتی زندگانی ما بر روی آن به سوی ساحل مقصود می‌رود. این دریای بزرگ، همیشه در جزر و مد است. اگر امروز آرام باشد، مسلّماً فردا توفانی خواهد شد؛ بنابراین وقتی آرام است، فرصت را غنیمت بشمارید. بسا اشخاص که در نتیجهٔ غفلت از گذر عمر استفاده نکردند و به اعماق این دریا فرو رفتند».

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

مسلّماً

بی گمان

فردا

آینده

توفانی

خروشان

فرصت

زمان

غنیمت بشمارید

قدر بدانید

چه بسا

چه بسیار

غفلت

فراموشی

گذر

سپری شدن

اعماق

جمع عمق (درون)

مقصود

هدف

شکسپیر

نویسنده انگلیسی قرن 16 و 17 میلادی

جزر و مد

پایین رفتن و بالا رفتن آب دریا

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

روزگار دریایی ß   تشبیه:

  • روزگار ß   مشبه
  • دریایی ß   مشبه به

کشتی زندگانی ß   اضافه تشبیهی:

  • کشتی ß   مشبه به
  • زندگانی ß   مشبه

ساحل مقصود ß   اضافه تشبیهی:

  • ساحل ß   مشبه به
  • مقصود ß   مشبه

 

«گذشته» رفته و «آینده» نیامده است؛ بنابراین شما جز «حال» چیزی ندارید. فقط امروز در اختیار شماست. برخیزید و برای کار آماده باشید و از هیچ چیز بیم مدارید؛ تاب و تحمّل داشته باشید. همیشه در کارها چنان باشید که گویا فردایی نخواهد بود. کاری را که امروز شروع می‌کنید، قسمتی از آن را به پایان می‌رسانید ولی اگر برای فردا بگذارید، ممکن است اصلاً فردا را نبینید.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

برخیزید

بلند شوید

بیم مدارید

نترسید

تاب

توان

تحمل

صبر

گویا

مانند اینکه

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

گذشته و آینده ß   تضاد

امروز ß   مجاز از «زمان حال»

 

این گفتار را در خاطر داشته باشید: «ای کسی که دورهٔ نوجوانی را می‌گذرانی و از فرط غرور گمان می‌کنی روزگار درازی در پیش داری. حساب کار خود را داشته باش که روزگار چون باد و ابر، ناپایدار و گذراست. عمر خود را تلف مکن. در وقت خویش صرفه‌جویی کن. قدر امروز را بدان و کار امروز را به فردا میفکن».

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

گفتار

سخنان

خاطر

ذهن

فرط

زیاده روی

غرور

خودخواهی

گمان

خیال

تلف مکن

هدر نده

صرفه جویی

درست مصرف کردن

میفکن

نینداز

ناپایدار

بی ثبات

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

روزگار چون باد و ابر ß   تشبیه

روزگار ß   مشبه

چون ß   ادات تشبیه

باد و ابر ß   مشبه به

ناپایدار و گذرا ß   وجه شبه

 

شما فقط امروز را دارید؛ اگر مسرور هستید، از برکات آن استفاده کنید و اگر غمگین هستید، با صبر و تحمّل و توکّل به خدا و امید به فردایی روشن بار غم را را به دوش بکشید. اهمیّت زندگی به شمار روزها و شب‌ها نیست، بلکه مربوط به اعمال و افعال ماست؛ کسی که اوقات خود را به کارهای ناشایسته می‌گذراند، چنان است که زندگانی خویش را تلف کرده باشد.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

مسرور

شادمان، خوشحال

برکات

برکت ها، خیرها

توکّل به خدا

سپردن کار به خداوند

شمار

شمردن

اعمال

جمع عمل، کارها

اوقات

جمع وقت، زمان ها

ناشایسته

ناپسند

چنان است

گویی

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

صبر و تحمّل ß   مترادف

بار غم را به دوش بکشید ß   کنایه از تحمل سختی ها

 

لازم نیست در کارها عجول باشید؛ یعنی نباید بدون تفکّر و تأمّل به کاری اقدام کنید ولی همین که تصمیم گرفتید کاری را انجام دهید، بلافاصله شروع کنید و تعلّل روا مدارید؛ کار امروز را به فردا میفکنید که جز پشیمانی سودی ندارد. باید برنامهٔ خود را چنان مرتّب کنیم که در هر ساعتی، کار معیّنی داشته باشیم و به انجام آن کار بپردازیم وگرنه مقدار زیادی وقت ما بیهوده تلف می‌شود.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

عجول

شتابان

تأمل

اندیشه

بلافاصله

فوراً، سریع

تعلّل

بهانه آوردن

روا مدارید

اجازه ندهید

جز

غیر از

سود

فایده

معیّنی

تعیین شده

بیهوده

بی فایده

 

نشاط و شتاب و اضطراب از ویژگی‌های نوجوانان و جوانان است؛ زیرا هنوز با زندگی چنان که باید آشنا نشده‌اند و از سرد و گرم روزگار خبری ندارند. اگر کسی آنها را در راه زندگی راهنمایی نکند، ممکن است از راه راست منحرف شوند.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

              نشاط            

شادابی

شتاب

عجله

اضطراب

نگرانی

باید

لازم است

منحرف شوند

از راه راست خارج شوند

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

سرد و گرم ß   تضاد

از سرد و گرم روزگار خبری ندارند ß   کنایه از بی تجربه بودن

 

بر عکس، اگر عقل و متانت را شعار خود کنند و پیران سال خورده را که عمر درازتر و تجربهٔ بیشتر دارند، در این راه پر خوف و خطر راهبر خود قرار دهند، زندگی را به راحت و آسایش خواهند گذرانید و ممکن است در ایّام پیری بتوانند برای دیگران کارهای مفیدی انجام دهند.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

متانت

وقار، سنگینی

خوف

ترس

راهبر

هدایت کننده

راحت

آرامش

ایّام

جمع یوم، روزها

مفید

پر فایده

شعار خود کنند

دستور کار خود قرار دادن

 

کارهایی که ما می‌کنیم، فقط مربوط به خودمان نیست؛ بلکه به آیندگان نیز ارتباط دارد. به این جهت اگر در انجام وظایف خود تعلّل کنیم، حقّ آنها را پایمال کرده‌ایم. وقت ما در سلسلهٔ کائنات جای مخصوص دارد و باید آن را برای کارهای مفید صرف کنیم وگرنه نظام آفرینش را به هم زده‌ایم و خطای بزرگی مرتکب شده‌ایم.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

وظایف

جمع وظیفه، کارها

پایمال

از بین بردن

سلسله

زنجیر

کائنات

موجودات، جهان هستی

نظام

سیستم

مرتکب

انجام کار بد

 

این یکی از عادات ماست که هر چه را داریم، پاس نمی‌داریم و همین که از دست رفت، متوجّه خطای خود می‌شویم. انگشت ندامت به دندان می‌گزیم و سودی نمی‌بریم. بنابراین، همیشه باید به خاطر داشته باشیم که وقت، عزیز و گران‌بهاست. از تلف کردن آن جز حسرت و ندامت ثمری نخواهیم برد.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

پاس نمی  داریم

مراقبت نمی کنیم

ندامت

پشیمانی

گران بها

با ارزش

حسرت

افسوس و دریغ

ثمر

فایده

عادات

جمع عادت (روش زندگی)

 نکات دستوری و آرایه های ادبی:

«را» در «هر چه را داریم» ß   حرف اضافه (از)

انگشت ندامت به دندان می گزیم ß   کنایه از پشیمان شدن

 

روزها یکی پس از دیگری، از پی هم می‌گذرند و همین که سپری شدند، بازآوردنشان محال است؛ از گذشته درس بگیریم، حال را آگاهانه بگذرانیم و به آینده امیدوار باشیم.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

از پی هم

پشت سر هم

محال

غیر ممکن

آگاهانه

با آگاهی

 

آویبوری (۱۹۱۳-۱۸۳۴ م):

نویسنده معروف انگلیسی که در توصیف طبیعت و احساسات انسانی، بسیار چیره دست بود.

ابوالقاسم پاینده (۱۳۶۳-۱۲۹۲ هـ.ش):

از نویسندگان چیره دست معاصر که در داستان نویسی و ترجمه، آثار گوناگونی پدید آورده است. مهم ترین اثر او ترجمه «قرآن مجید» است.



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه هشتم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
  • گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



متن «روان خوانی: آن سوی پنجره» و نکات دستوری و آرایه های متن

فصل 17 : راه خوشبختی

متن «روان خوانی: آن سوی پنجره» و نکات دستوری و آرایه های متن:

روان خوانی

آن سوی پنجره

 

  • کتاب: هفده داستان کوتاهِ کوتاه
  • مترجم: سارا طهرانیان

 

در بیمارستانی، دو مرد بیمار در یک اتاق بستری بودند. یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز، بعد از ظهر، یک ساعت روی تختش بنشیند. تخت او در کنار تنها پنجرۀ اتاق بود امّا بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد و همیشه پشت به هم اتاقی اش ژ با هم حرف می زدند.

واژه

معنی واژه

بستری بودند

تحت مراقبت پزشکی بودند

 

هر روز بعدازظهر، بیماری که تختش کنار پنجره بود، می نشست و تمام چیزهایی را که بیرون از پنجره می دید، با شور و احساس و بیانی صمیمی برای هم اتاقی اش توصیف می کرد. بیمار دیگر در مدّت این یک ساعت، با شنیدن حال و هوای دنیای بیرون، جانی تازه می گرفت.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

شور

هیجان

صمیمی

مهربان و دوستانه

توصیف می کرد

تعریف می کرد

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

جانی تازه می گرفت ß   کنایه از به دست آوردن روحیه و امیدوار شدن

 

این پنجره، رو به یک بوستان بود که دریاچۀ زیبایی داشت. مرغابی ها و قوها در دریاچه شنا می کردند و کودکان با قایق های تفریحی شان در آب سرگرم بودند. درختان کهن، به منظرۀ بیرون، زیبایی خاصّی بخشیده بودند و تصویری زیبا از شهر در افق دوردست دیده می شد. همان طور که مرد کنار پنجره این جزئیّات را توصیف می کرد، هم اتاقی اش چشمانش را می بست و در ذهن خود به تماشای زیبایی های آن مناظر دل انگیز می پرداخت.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

بوستان

باغ و فضای سبز

قدیمی

کهن

خاص

ویژه

افق

کرانه آسمان

جزئیات

ریزه کاری

دل انگیز

پسندیده و زیبا

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

سرگم بودند ß   کنایه از مشغولِ کاری بودن

 

روزها و هفته ها این چنین سپری شد؛ امّا صبح یک روز، هنگامی که پرستار برای مراقبت وارد اتاق آنها شد، ناگهان منظره ای شگفت را دید. حادثه برایش سنگین بود و پذیرش آن دشوار. آری، مرد کنار پنجره آن چنان به فضای بیرون دل باخته بود که مرغ روحش به هوای آن سوی پنجره پرکشیده و رفته بود!

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

سپری شد

گذشت

مرغ

پرنده

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

حادثه برایش سنگین بود ß   کنایه از غیر قابل باور بودن

دل باخته بود ß   کنایه از عاشق شدن

مرغ روحش ß   اضافه تشبیهی

  • روح ß   مشبه
  • مرغ ß   مشبه به

مرغ روحش پر کشیده بود ß   کنایه از مردن

آری ß   قید تأیید

 

مرد دیگر از پرستار خواهش کرد که تختش را به کنار پنجره منتقل کند. پرستار این کار را با رضایت انجام داد و پس از اطمینان از راحتی مرد، اتاق را ترک کرد. آن مرد، به آرامی و با درد بسیار، خود را به سمت پنجره کشاند تا اوّلین نگاهش را به دنیای زیبای بیرون از پنجره بیندازد. بالأخره زمانی فرا رسید که او می توانست این دنیا را با چشمان خود ببیند.

در عین ناباوری، او با یک دیوار مواجه شد!

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

رضایت

خوشنودی

اطمینان

خاطر جمعی

بالأخره

سرانجام

در عین ناباوری

در کمال بی اعتمادی

مواجه شد

رو به رو شد

 

مرد، پرستار را صدا زد و با حیرت پرسید چه چیزی هم اتاقی اش را وادار می کرده است که چنین مناظر دل انگیزی را هر روز برای او توصیف کند؟

پرستار پاسخ داد: «شاید او می خواست با این کارش به تو قوّت قلب بدهد و امید به زندگی را در دلت زنده نگه دارد. آن مرد اصلاً نابینا بود و حتّی نمی توانست دیوار را ببیند.»

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

حیرت

شگفتی و تعجب

وادار می کرده است

مجبور می کرده است

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

قوّت قلب بدهد ß   کنایه از دلگرمی و امیدواری

امید را در دل زنده کردن ß   کنایه از امیدواری دوباره به زندگی

 

هفده داستان کوتاهِ کوتاه:

این کتاب شامل هفده داستان بسیار کوتاه با بار عاطفی و احساسی است. سادگی و ایجاز نویسندگان ناشناس این مجموعه، در ترکیب با مضامینی که دغدغه های ازلی - ابدی بشر را در بر می گیرند، سبب شده است که این اثر محدود به گروه سنی خاصی نباشد.





شعر «نیایش» و معنی شعر

فصل 17 : راه خوشبختی

شعر «نیایش» و معنی شعر:

نیایش

 

  • قالب شعری: مثنوی
  • شاعر: وحشی بافقی

 

الهی، جانب من کن نگاهی                               مرا بنما به سوی خویش راهی

خداوندا نظری به من کن و راه رسیدن به خودت را به من نشان بده

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

جانب

به سوی، به طرف

مرا

به من

بنما

نشان بده

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

الهی ß   شبه جمله و منادا

نگاه کردن خداوند ß   کنایه از مورد لطف و بخشش خدا شدن

راهی ß   مفعول

نگاهی و راهی ß   قافيه

الهی ß   شبه جمله؛ نهاد

جانب ß   حرف اضافه

من ß   متمم

نگاه کن ß   فعل مرکب

بنما ß   فعل امر

به سوی ß   حرف اضافه

مرکب خویش ß   متمم

راهی ß   مفعول

 

نگاهی کن که رو آرم به سویت                          رهی بنما که جا گیرم به کویت

نظری به من کن و من را صدا بزن که به سوی تو بیایم و راهی به من نشان بده که در راه تو جایی داشته باشم

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

ره

مخفف راه

سو

طرف، جهت

جا گیرم

استقرار یافتن و ساکن شدن

کوی

محله و برزن در اینجا استعاره از قلمرو و جایگاه برتر خداوند

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

نگاهی کن ß   کنایه مرا مورد لطف قرار بده

رو آوردن ß   کنایه از جذب شدن و توجه کردن

«ت» در «سویت» ß   سوی تو ß   مضاف اليه ( ضمیر دوم شخص مفرد)

سویت و کویت ß   جناس ناقص اختلافی

سویت و کویت ß   قافیه (ت ß   ردیف)

نهاد ß   تو

نگاهی کن ß   فعل مرکب

نهاد ß   من

به ß   حرف اضافه

سو ß   متمم

ت ß   مضاف اليه

نهاد ß   تو

دهی ß   مفعول

بنما ß   فعل امر

به ß   حرف اضافه

كوی ß   متمم

جا گیرم ß   فعل مرکب

 

به ذکر خود، بلند آوازه‌ام کن                             رفیق لطف بی‌اندازه‌ام کن

به اسم خودت، به من بزرگی بده و من را رفیق لطف بی‌کران خود کن.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

ذکر

نام و یاد بلند

آوازه

مشهور و معروف

رفیق

دوست

بی اندازه

بیکران، فراوان

لطف

مهربانی

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

«م» در بلند آوازه ام کن ß   مفعول

بلند آوازه ام و بی اندازه ام ß   قافیه (کن ß   ردیف)

نهاد ß   تو

ذکر ß   متمم

خود ß   مضاف اليه

بلند آوازه ß   مسند

«ام» (من را) ß   مفعول

نهاد ß   تو

رفیق ß   مسند

لطف ß   مضاف اليه

بی اندازه ß   صفت

«ام» ß   مفعول

 

بیفشان از وضو بر رویم آن آب                          که از غفلت نماند در سرم خواب

از آن آب گوارا به من بده تا با آن وضو بگیرم و از خواب غفلت بیدار شوم.

واژه

معنی واژه

غفلت

بی خبری، نا آگاهی

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

آب ß   استعاره از پاکی و طهارت

وضو، رو، آب ß   مراعات نظیر

غفلت در سرم نماند ß   کنایه از بیداری و آگاهی

که (تا) ß   حرف ربط

خواب و آب ß   قافیه

تو ß   نهاد

از ß   حرف اضافه

وضو ß   متمم

بر ß   حرف اضافه

رو ß   متمم

ــَـ م ß   مضاف اليه

آن آب ß   مفعول

از ß   حرف اضافه

غفلت ß   متمم

در ß   حرف اضافه

سر ß   متمم

نوار ß   خواب

نماند ß   فعل

 

به چشم مرحمت سویم نظر کن             شفیع آخرت، خیر البشر کن

با چشم بخشندگی و مرحمت به من نگاه کن و در روز قیامت بهترین بنده‌ات، پیامبر اکرم را شفاعت کننده من قرار بده.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

غفلت

بی خبری، نا آگاهی

مرحمت

مهربانی و لطف

شفیع

شفاعت کننده

خیر البشر

بهترین انسان

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

چشم مرحمت ß   اضافه اقترانی (چشمی همراه با مرحمت و لطف)

به کسی نظر کردن ß   کنایه از توجه بسیار به کسی کردن است

چشم ß   مجاز از نگاه

خیر البشر و نظر ß   قافیه (کن ß   ردیف)

نهاد ß   تو

چشم ß   متمم

مرحمت ß   مضاف اليه

سوی ß   حرف اضافه

من ß   متمم

نظر کن ß   فعل مرکب

شفيع ß   مسند

آخرت ß   مضاف اليه

خير البشر ß   بدل

 

وحشی بافقی:

كمال الدين وحشی بافقی در اواخر عهد شاه اسماعیل اول صفوی در قصبه بافق در ۲۴ فرسنگی یزد متولد شد. سپس به یزد آمد و بیشتر ایام زندگی را در آنجا گذراند. از آثار او می توان به مثنوی های «فرهاد و شیرین»، «ناظر و منظور» و «خُلد برین» اشاره کرد.





معنی واژگان درس «راه خوشبختی»

فصل 17 : راه خوشبختی

معنی واژگان درس «راه خوشبختی»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

محال

غیر ممکن

ندامت

پشیمانی

روا

جایز، سزاوار

گویا

مانند اینکه

مسلّماً

بی گمان

فردا

آینده

توفانی

خروشان

فرصت

زمان

غنیمت بشمارید

قدر بدانید

چه بسا

چه بسیار

غفلت

فراموشی

گذر

سپری شدن

اعماق

جمع عمق (درون)

مقصود

هدف

برخیزید

بلند شوید

بیم مدارید

نترسید

تاب

توان

تحمل

صبر

گفتار

سخنان

خاطر

ذهن

فرط

زیاده روی

غرور

خودخواهی

گمان

خیال

تلف مکن

هدر نده

صرفه جویی

درست مصرف کردن

میفکن

نینداز

ناپایدار

بی ثبات

بیهوده

بی فایده

مسرور

شادمان، خوشحال

برکات

برکت ها، خیرها

توکّل به خدا

سپردن کار به خداوند

شمار

شمردن

اعمال

جمع عمل، کارها

اوقات

جمع وقت، زمان ها

ناشایسته

ناپسند

چنان است

گویی

عجول

شتابان

تأمل

اندیشه

بلافاصله

فوراً، سریع

تعلّل

بهانه آوردن

روا مدارید

اجازه ندهید

جز

غیر از

سود

فایده

معیّنی

تعیین شده

نشاط

شادابی

شتاب

عجله

اضطراب

نگرانی

باید

لازم است

متانت

وقار، سنگینی

خوف

ترس

راهبر

هدایت کننده

راحت

آرامش

ایّام

جمع یوم، روزها

مفید

پر فایده

وظایف

جمع وظیفه، کارها

پایمال

از بین بردن

سلسله

زنجیر

کائنات

موجودات، جهان هستی

نظام

سیستم

مرتکب

انجام کار بد

پاس نمی  داریم

مراقبت نمی کنیم

ندامت

پشیمانی

گران بها

با ارزش

حسرت

افسوس و دریغ

ثمر

فایده

آگاهانه

با آگاهی

از پی هم

پشت سر هم

محال

غیر ممکن

شور

هیجان

صمیمی

مهربان و دوستانه

توصیف می کرد

تعریف می کرد

مواجه شد

رو به رو شد

بوستان

باغ و فضای سبز

قدیمی

کهن

خاص

ویژه

افق

کرانه آسمان

جزئیات

ریزه کاری

دل انگیز

پسندیده و زیبا

سپری شد

گذشت

مرغ

پرنده

رضایت

خوشنودی

اطمینان

خاطر جمعی

بالأخره

سرانجام

در عین ناباوری

در کمال بی اعتمادی

حیرت

شگفتی و تعجب

وادار می کرده است

مجبور می کرده است

جانب

به سوی، به طرف

مرا

به من

بنما

نشان بده

لطف

مهربانی

ره

مخفف راه

سو

طرف، جهت

ذکر

نام و یاد بلند

آوازه

مشهور و معروف

رفیق

دوست

بی اندازه

بیکران، فراوان

غفلت

بی خبری، نا آگاهی

مرحمت

مهربانی و لطف

شفیع

شفاعت کننده

خیر البشر

بهترین انسان

شکسپیر

نویسنده انگلیسی قرن 16 و 17 میلادی

جزر و مد

پایین رفتن و بالا رفتن آب دریا

منحرف شوند

از راه راست خارج شوند

شعار خود کنند

دستور کار خود قرار دادن

عادات

جمع عادت (روش زندگی)

بستری بودند

تحت مراقبت پزشکی بودند

جا گیرم

استقرار یافتن و ساکن شدن

کوی

محله و برزن در اینجا استعاره از قلمرو و جایگاه برتر خداوند



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه هشتم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه هشتم
  • گام به گام تمامی دروس پایه هشتم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه هشتم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه هشتم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه هشتم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه هشتم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن




محتوا مورد پسند بوده است ؟

3.14 - 135 رای