درسنامه کامل عربی (3) فصل 2 مَکَّةُ الْمُکَرَّمَةُ وَ الْمَدينَةُ المُْنوََّرَةُ
تعداد بازدید : 3.77Mخلاصه نکات عربی (3) فصل 2 مَکَّةُ الْمُکَرَّمَةُ وَ الْمَدينَةُ المُْنوََّرَةُ - درسنامه شب امتحان عربی (3) فصل 2 مَکَّةُ الْمُکَرَّمَةُ وَ الْمَدينَةُ المُْنوََّرَةُ - جزوه شب امتحان عربی (3) نوبت اول فصل 2 مَکَّةُ الْمُکَرَّمَةُ وَ الْمَدينَةُ المُْنوََّرَةُ
معنی متن درس دوم
متن درس و معنی
مَکَّةُ المُکَرَّمَهُ وَ المَدینَهُ المُنَوَّرَهُ
مکه مکرمه و مدینه منوره
جَلَسَ أَعضاءُ الأُسرَهِ أَمامَ التَّلفازِ وَ هُم یُشاهِدونَ الحُجّاجَ فِی المَطارِ. نَظَرَ «عارفٌ» إلَی والِدَیهِ؛ فَرَأیَ دُموعَهُما تَتَساقَطُ مِن أعیُنِهِما. فَسَألَ عارفٌ والِدَهُ مُتِعَجِّباً: یا أبی؛ لِمَ تَبکی؟!
اعضای خانواده روبروی تلویزیون نشسته اند در حالی که حاجی ها را در فرودگاه تماشا می کنند. عارف به پدر و مادرش نگاه کرد و اشکهایشان را دید که از چشمانشان پی در پی می افتند. عارف با تعجب از پدرش پرسید: ای پدرم، چرا گریه می کنی؟!
اَلأَبُ: حینَما أَرَی النّاسَ یَذهَبونَ إلَی الحَجِّ؛ تَمُرُّ أَمامی ذِکرَیاتی؛ فَأقولُ فی نَفسی: یا لَیتَنی أَذهَبُ مَرَّهً أُخری!
پدر: وقتی مردم را می بینم که به حج می روند خاطراتم از مقابلم می گذرند، وقتی که من و مادرت این دو شهر مقدّس را زیارت کردیم: با خود می گویم: ای کاش من بار دیگر بروم!
رُقَیَّه: وَلکِنَّکَ أَدَّیتَ فَریضَهَ الحَجِّ فِی السَّنَهِ الماضِیَهِ مَعَ اُمّی!
رقیه: ولی تو واجب حج را همراه مادرم در سال گذشته به جا آوردی!
اَلأُمُّ: لَقَدِ اشتاقَ أَبوکُما إلی الحَرَمِینِ الشَّریفَینِ و البَقیعَ الشَّریفِ.
مادر: پدرتان مشتاق حرمین شریف مسجدالحرام، مسجد نبوی و بقیع شریف شده است.
عارفٌ: أَ أَنتِ مُشتاقَهٌ أَیضاً؛ یا اُمّاهُ؟
عارف: ای مادر آیا تو نیز مشتاق هستی؟
اَلأُمُّ: نَعَم؛ بِالتأکیدِ یا بُنَیَّ.
مادر: آری ، البته ای پسرم ولی من دوست دارم که برای زیارت عتبات نیز بروم.
اَلأَبُ: کُلُّ مُسلِمٍ حینَ یَری هذَا المَشهَدَ؛ یَشتاقُ إلَیهِ.
پدر: هر مسلمانی وقتی این صحنه را می بیند و اماکن مقدسه را به یاد می آورد مشتاق آن می شود.
عارفٌ: ما هیَ ذِکرَیاتُکُما عَنِ الحَجِّ؟
عارف: عارف: عارف: خاطرات شما از حج چیست؟
اَلأَبُ: أَتَذَکَّرُ خیامَ الحُجّاجِ فی مِنی وَ عَرَفاتٍ؛ وَ رَمیً الجَمَراتِ وَالطَّوافَ حَولَ الکَعبَهِ الشَّریفَهِ وَالسَّعیَ بَینَ الصَّفا وَ المَروَهِ؛ وَ زیارَهَ البَقیعِ الشَّریفِ.
پدر: به یاد می آورم چادر های حاجی ها در منا و عرفات و رمی جمرات و طواف دور کعبه شریف و دویدن بین صفا و مروه و زیارت بقیع شریف را.
اَلأُمُّ: وَ أَنَا أَتَذَکَّرُ جَبَلَ النّورِ الَّذی کانَ النّبیّ (ص) یَتَبَعَّدُ فی غارِ حِراءٍ الواقِعِ فی قِمَّتِهِ.
مادر: و من به یاد می آورم کوه نور را که پیامبر در غار واقع در قله آن عبادت می کرد.
رُقَیَّه: أَنَا قَرَأتُ في کِتابِ التَّربیَةِ الدّینیَّةِ أَنَّ أُولی آیاتِ القُرآنِ نَزَلَت عَلَی النَّبيِّ (ص) في غارِ حِراءٍ.
هَل رَأَیتِ الغارَ؛ یا أَمّاه؟
رقیه: من در کتاب ترییت دینی خواندم که اولین آیات قرآن بر پیامبر (ص) در غار حراء نازل شد.
آیا دیدی غار را، ای مادر؟
اَلأُمُّ: لا، یا بُنَیَّتي. اَلغارُ یَقَعُ فَوقَ جَبَلٍ مُرتَفِعٍ، لا یَستَطیعُ صُعودَهُ إلَّا الأَقویاءُ، وَ أَنتِ تَعلَمینَ أَنَّ رِجلي تُؤلِمُني.
مادر: نه، ای دخترم. غار بالای کوهی بلند قرار داشت، جز [افراد] نیرومند نمی توانستند بالا روند آن را، و تو می دانی که پاهایم درد می دهند مرا.
رُقَیَّه: هَل رَأَیتُما غارَ تَورٍ الَّذی لَجَأَ إلَیهِ النَّبیُّ (ص) فی طَریقِ هِجرَتِهِ إلی المَدینَهِ المُنَوَّرَهِ؟
رقیه: آیا دیدی غار نور را که پیامبر در راه هجرتش به مدینه منوره به آن پناه برد.
اَلأَبُ: لا؛ یا عَزیزَتی؛ أَنَا أَتَمَنّی أَن اَتَشَرَّفَ مَعَ جَمیعِ أَعضاءِ اَلأُسرَهِ وَ مَعَ اَلأَقرِباءِ لِزیارَهِ مَکَّهَ المُکَرَّمَهَ وَالمَدینهَ المُنَوَّرَهِ مَرَّهً أُخری وَ أَزورَ .هذِهِ اَلأَماکِنَ.
پدر: نه ای عزیزم، من آرزو دارم که بار دیگر همراه همه اعضاء خانواده و نزدیکان به زیارت مکه مکرمه و مدینه منوره مشرف شوم و این اماکن را زیارت کنم.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه (3)- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (3)
- گام به گام تمامی دروس پایه (3)
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (3)
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (3)
- فلش کارت های آماده دروس پایه (3)
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (3)
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (3)
قواعد( الحال(قیدحالت))
الحال (قیدحالت)
- به عبارات زیر بادقت توجه کنید:
1- شاهدتُ الطّالبَ المَسرور:َ دانش آموز خوشحال را دیدم (المسرور :صفت برای الطالب)
2- شاهدتُ طالباً مسرورا:ً دانش آموز خوشحالی را دیدم (مسرورا:ًصفت برای طالباً)
3- شاهدتُ الطّالبَ مسروراً : دانش آموز را ،خوشحال دیدم (مسروراً )
توضیحات: در جمله اول کلمه «المسرور» یکی از ویژگیها وصفات «الطّالب » رابیان می کند و نقش آن صفت است.
در جمله دوم نیز،کلمه «مسروراً» به عنوان صفت برای اسم نکره «طالباً» محسوب می شود.
ولی در جمله سوم کلمه «مسروراً » حالت وقوع «الطّالب» را هنگام وقوع فعل نشان می دهد.
- به کلماتی که در جمله « حالت وکیفیت » یک اسم را(مبتدا -فاعل – مفعول –نایب فاعل ...)در لحظه ی وقوع فعل بیان می کند « حال » می گوییم.
مثال
یستَمعُ المؤمنُ إلی القرآنِ خاشِعا.ً(مومن فروتنانه به قرآن گوش فرا می دهد.)
حال درپاسخ به سوال ذهنی کلمه ی «کیفَ» می آید ومی تواند به صورت مفرد(یک اسم) یا به صورت جمله حالیه(فعلیه –اسمیه ) در جمله بیاید.
1) حال مفرد 2) حال جمله(جمله حالیه)
1) حال مفرد:
اسمی است «منصوب»( ــَـــًـ ،ــَ ینِ ، ــِ ینَ) ، « نکره» ، «مشتق» (اسم فاعل / اسم مفعول....) و یا هر کلمه ای که معنای وصفی داشته باشد.بیاید که حالت و کیفیت وهیئت (فاعل، مفعول،مبتدا،خبر نایب فاعل..) را درحین وقوع فعل نشان می دهد. حال در زبان عربی همان قید حالت در زبان فارسی است .
مثال:
-خَرَجَ التلمیذُ مِنَ الصّفِّ مُسرعاً :دانش آموز ازکلاس باشتاب )شتابان(خارج شد.
-قُتِلَ الجُندیُّ فی ساحَةِ المَعرَکَةِ مَظلوما:ًسرباز در میدان جنگ مظلومانه کشته شد.
تعریف صاحب حال:(ذوالحال)
صاحب حال همان «فاعل،یامفعول یانایب فاعل و...»است که کیفیت آن توسط «حال» بیان می شودکه همواره « معرفه » می باشد ودر جمله مانند « مضاف و موصوف» نقش اصلی محسوب نمی شوند.مانند:النلمیذ(درنقش فاعل) – و الجندیّ (درنقش نایب فاعل) در مثالهای بالا.
مطابقت حال با صاحب حال:
-حال باید از نظر « جنس وتعداد » با صاحب حال خود مطابقت داشته باشد.
مثال
1) دَخَلَ المُعَلّمُ فی الصّفّ مسرورا.ً تطابق حال «المُعَلّم» با صاحب حال « مسروراً» هردو مفرد ومذکر
2) تَجتَهدُ الطّالبتانِ فی أاداءِ واجباتهما مُجدَّتَین.ِ تطابق حال «الطّالبتان » با صاحب حال «مُجدّتین» هردومثنی ومونث
3) یَشتَغلُ الفَلّاحونَ فی المَزرَعَةِ نَشیطینَ . تطابق حال « الفلاحونَ» با صاحب حال « نشیطینَ» هردو جمع ومذکر
همانطور که گفته شد «حال مفرد» اسمی مشتق است که دارای « معنای وصفی » می باشد.بنابراین اسم هایی که معنای وصفی ندارند ویا اینکه از مصادر (ثلاثی محرد ومزید ) می باشد هرگز نمی توانند «حال مفرد » واقع شوند.
توجه کنیم اگر در عبارتی « صاحب حال »یک اسم « جمع مکسر غیرعاقل»باشد حال آن به صورت مفرد مونث به کار می رود.
مثال
رَأیتُ الأشجارَ فی الغابةِ مُثمِرَةً :(مُثمرة:ً حال (مفرد مونث) /الأشجار : صاحب حال (جمع مکسر غیرعاقل) اگر صاحب حال «ضمیر متکلم وحده» باشد ،حال را می توان به 2 شکل « مفرد مذکر» و « مفرد مونث » آورد. مثال- ذَهَبتُ إلی البیتِ « مَحزوناً – مَحزونةً»
اگر صاحب حال «ضمیر متکلم مع الغیر » باشد حال را می توان به ٤شکل «مثنی مذکر » «مثنی مونث» «جمع مذکر » «جمع مونث»آورد.
مثال
ذَهَبنا إلی البیتِ « فَرحَینِ –فَرِحَتَینِ – فَرِحینَ – فَرحات »
دقت کنید حال جزو ارکان زاید جمله است وجمله بدون آن معنا دارد و لزوما هر اسم نکره ومشتق حال نیست وممکن است به فراخور نیاز جمله نقشهایی چون مفعول ، خبر افعال ناقصه ، صفت ... را بپذیرد.
دقّت کنید نقش حال را با ترکیب وصفى ، مفعول به ، خبر أفعال ناقصه( کان، لیس،َ صار،َ أصبح) و مفعول دوم أفعال دو مفعولى (جَعَل:َ قرار داد/، أَرَى :دید/ أعطَى : بخشید / آتَى : داد/ وَهَب:َ بخشید / مَنَحَ : بخشید / حَسِبَ : پنداشت / عَلَّمَ : یاد داد / سَمَّی : نامید / وَجَدَ : یافت / ظَنَّ : گمان کرد / وَعَدَ : وعده داد / أَدْخَلَ : داخل در ... کرد / صَیَّرَ : قرار داد / کَسَى : پوشاند / أَلْبَسَ : لباس پوشاند ) اشتباه نگیرید .
مثال 1
سَأَلَ القضاةُ رَجُلاً مُتَّهماً رَجُلاً : مفعول مُتّهماً : صفت
مثال2
سَأَلَ القضاةُ مُتَّهماً عن سبب عمله : متهما :مفعول
مثال 3
کانَ اللهُ عَلیما:ً علیما:ًخبر فعل ناقصه
مثال 4
صَیَّرَ الْغَیمُ الأرضَ بَعْدَ اغْبِرارٍ خَضِرة : الأرض : مفعول به اول / خضرةً : مفعول به دوم
جزوات جامع پایه (3)
جزوه جامع عربی (3) فصل 1 اَلدّينُ وَ التَّدَيُّنُ
جزوه جامع عربی (3) فصل 2 مَکَّةُ الْمُکَرَّمَةُ وَ الْمَدينَةُ المُْنوََّرَةُ
جزوه جامع عربی (3) فصل 3 اَلْکُتُبُ طَعامُ الْفِکْرِ
جزوه جامع عربی (3) فصل 4 الَفَْرزَدْقَُ
قواعد( الحال(قیدحالت))
2)حال جمله (جمله حالیّه):
حال به صورت جمله اسمیّه وفعلیِه:
_ بَعَثَ اللهُ إلینا رَسولاً یأمُرُنا بالصّدقِ؛: (یأمُرُنا : جمله وصفیه برای توصیف اسم نکره رسولاً می باشد)
_ تَقَدّمَ الطّالبُ فی دروسه یَظُنُّ أنّ للدّرسِ نِهایةً یَظُنَّ : جمله حالیه برای اسم معرفه « الطّالب »
جمله حالیه در عبارات به دو شکل است:
1) جمله حالیه از نوع اسمیه 2)جمله حالیه از نوع فعلیه
1_ جمله حالیه از نوع اسمیه:
هرگاه یک جمله اسمیه که دارای مبتدا وخبر است حالت یک «اسم معرفه » رابیان کند ، به آن (مبتدا وخبر ) «جمله حالیه » گفته می شود.
هرگاه حال از نوع جمله اسمیه باشد به همراه « واو» می آید که به آن « واو حالیه » می گویند.
مثال
خَرَجَ التّلامیذُ مِنَ المَدرَسَةِ و هُم فَرحونَ : (هُم مبتدا / فرحون خبر / و : واو حالیه / هم فرحون:جمله حالیه برای اسم معرفه «التلامیذ»)
_ ویژگیهای جمله حالیّه (از نوع اسمیه):
1- در جمله حالیه از نوع اسمیه باید مبتدا وخبر آن از نظر » جنس وتعداد« با صاحب حال خود مطابقت داشته باشد.
مثال
-دَخَلَ المُعَلّمُ الصّفَّ و هو ضاحک:.ٌهو ضاحک:جمله حالیه اسمیه (هو – ضاحک ) از نظر جنس وتعداد با « المُعَلّم» که صاحب حال است تطابق دارد.
2- جمله حالیه از نوع فعلیه: هرگاه یک جمله فعلیه حالت یک اسم معرفه /م را بیان کند به آن جمله حالیه از نوع فعلیه گفته می شود.
مثال
دَخَلَ الطّالبُ الصّفَّ یضحَک : (یضحک جمله حالیه از نوع فعلیه)
نکات ترجمه ای مبحث حال:
الف ) حال مفرد: به صورت صفت حالیه زبان فارسی وبا پیشوند « با» یا با پسوند « ان » و « انه» وشبیه به آنها ترجمه می شود.
مثال
خَرَجَ الطّلابُ مِنْ جَلسَةِ الإمتحانِ فَرحینَک دانش آموزان از جلسه ی امتحان با خوشحالی خارج شدند
ب) در ترجمه جمله حالیه بعد از آوردن عبارت « درحالی که » فعل جمله حالیه را به اشکال زیر را ترجمه می کنیم:
1- ماضی .....مضارع (جمله حالیه) ماضی استمراری:شُجِّعَ التلمیذُ المثالیُّ فی الصّفِّ وهو یشعُرُ بالإفتخار: دانش اموز نمونه در کلاس تشویق شد در حالی که احساس افتخار می کرد.
2- ماضی .......ماضی (جمله حالیه) ماضی بعید: خَرَجتُ مِنَ البیتِ و قد طَلَعَتِ الشمس:ِ از خانه خارج شدم درحالی که خورشید طلوع کرده بود.
یک صاحب حال(ذوالحال ) می تواند چندین » حال« داشته باشد.
مثال
یاأیتها النّفسُ المُطمَئنّة إرجعی إلی ربِّکِ راضیةً مرضیّةً .( راضیه ومرضیة هر دوحال اند)
_ چه زمانی واو حالیه می آید؟
1) زمانی که حال جمله اسمیه باشد. وَصَلتُ إلی مَدینةٍ والنّاسُ نائمون
2) زمانی که حال فعل ماضی مقرون به "قد" باشد. جَلَسَ الطالبُ و قَد کَتَبَ درسَه
3) زمانی که حال فعل مضارع مجزوم باشد. جاء سعیدٌ ولَمْ تطلع الشمس
4) إن و لو شرط: ذهب الطالب الی المدرسة وإن کان مریضا. اٴنفقْ و لو بِدِرهَم.
تمرین
سؤالات تستی
12_ عَّیّن ما لیس فیه الحال:
1) أسرع الطالب إلی البیت ماشیاً و عاجلاً !
2)وقفت فی الشارع مُتأمّلاً فی منظر جمیل !
3)یستمع ُ المؤمنون إلی تلاوة القرآن خاشعین وینتَفعون به !
٤)أجاب الطالب إلی السؤال الّذی کان فرِحاً بذلک !
«گزینه 4».همانطور که گفتیم هرکلمه مشتق ومنصوب لزوما حال نیست وممکن است نقشهای دیگری از جمله فاعل،مفعول خبر فعل ناقصه وغیره را بپذیرد.در گزینه ٤ «فرحاً»خبر کان است.ترجمه:دانش اموز به سوالی که از آن خوشحال بود پاسخ داد.
بررسی سایرگزینه ها:در گزینه ها 1و2و3 به ترتیب کلمات ماشیا،ًمتأمّلا،ًخاشعین نقش حال دارند.
13_ عَّیّن » واو « الحالیّة:
1)کان الطلاب یستمعون إلی الدّرس ویکتبون النِقاطَ الهامّةَ !
2)اُطلب العلم ولاتکسل فی ذلک !
3)أحمد و أصدقاؤه یشاهدون فلماً اُسبوعیّاً !
٤)أجاب الطالب إلی السؤال و هو فرح بذلک
«گزینه 4» :واو حالیه معمولا بعد از آن ضمیر ویا اسم میاید ویه جمله مستقل دارای مبتدا وخبر است.
بررسی سایر گزینه ها: گزینه (1)«و»فعل یکتبون روبه یستمعون وابسته کرده است. گزینه(2)«و»فعل لاتکسل رو به فعل اُطلب .وابسته کرده است.گزینه (3)«و»صرفا «أصدقائه» رو به «أحمد» وابسته کرده است.
14_ عَّیّن الحال :
1)جعل الله لنا فی الدنیا من کلّ الموجودات زوجین !
2)نسأل الله أن یجعل السکینة فی قلوب الخائفین !
3)إندفع شباب المسلمین إالی مراکز العلم فرحین !
4)کان طلاب مدرستنا فی أداء واجباتهم دؤوبین !
«گزینه 3» فرحین:حال ومنصوب به ی ترجمه :جوانان مسلمان به سوی مراکز علم با خوشحالی رهسپار شدند.
بررسی سایر گزینه ها:گزینه 2 خائفین مضاف الیه ومنصوب ، گزینه ٤ دؤوبین:خبر کان.
15_ عَّیّن الحال یبیّن حالة الفاعل :
1)کان الناّس یحترمون » مذنباً« وهوتائبٌ عن ذنوبه !
2)حیاة العظماء مشعل للهدایة وهم خالدون فی التاریخ !
3)یَنصح الوالد الشّباب مفسّراً آیةً من القرآن الکریم !
٤)لی صدیقٌ أراه حاضراً کلّ صباح فی المدرسة!
«گزینه 3» صورت تست از ماخواسته کدام گزینه حال ،حالت فاعل رابیان می کند منظور این است در کدام گزینه صاحب حال فاعل است.در گزینه 3 مفسرا:حال /الوالد صاحب حال وفاعل است،
بررسی سایر گزینه ها:گزینه 1 هوتائب :حال /مذنبا:صاحب حال ومفعول ،گزینه 2 هم خالدون:حال/العظماء صاحب حال ومضاف الیه،گزینه ٤ حاضراً :حال /صدیق :صاحب حال ومبتدای مؤخر.
16_ عَّیّن صاحب الحال مفعولاً :
1)قال الکفّار عن القرآن هازئین إنْ هو إلّا عبثٌ !
2)إجتهدی فی سبیل الخیرات متوکّلة علی الله !
3)تستقبل الأمّ أولادها مشتاقین إلی رؤیتها جدّاً !
٤)اُنتخبنا للفریق العلمیّ للجامعة مسرورین !
«گزینه 3» مشتاقین : حال/أولاد:صاحب حال ومفعول،
بررسی سایر گزینه ها:گزینه 1 هازئین:حال /الکفار:صاحب حال وفاعل،گزینه 2 متوکلة حال /وضمیر ی در اجتهدی صاحب حال وفاعل،گزینه ٤ مسرورین :حال/وضمیر نا در فعل اُنتخبناصاحب حال ونایب فاعل.
17_ عَّیّن الجملة الحالیّة:
1)الأفضل لنا ألّا نتدخّل فی موضوع یوقعنا فی المهلکة !
2)من خاف الناس لسانه فهو مِنْ أهل النار !
3)شرح المدرّس الدّرس للطلّاب وهو یوضح لهم تفاسیر الموضوع !
٤)سألت الأمّ ولدها خائفاً :لم عبرت الشارع وحیداً!
«گزینه 3» هو یوضح :جمله حالیه،ترجمه:معلم درس را برای دانش آموزان شرح داد درحالی که برای آنها تفسیرهای موضوع را توضیح می داد.
بررسی سایر گزینه ها:گزینه 1 فعل یوقعنا جمله وصفیه برای اسم نکره موضوع ،گزینه 2 هو من أهل النار جواب شرط ومهمتر اینکه جمله حالیه به همراه »ف« نمی آید.گزینه ٤ کلمات خائفاً ووحیداً حال مفرد.
18_ عَّیّن الخطأ (حسب قواعد الحال):
1)وقفت أمام الجبل وأنا أتأمّل فی کثرة جماله !
2)رجعت اُختی منَ المدرسة عازماً أن تبدأ مطالعة دروسها !
3)طلّاب صفّنا أکثر نجاحاً من الآخرین وهم فرحون بهذا النجاح !
٤)کان السکّاکیّ من الأدباء وهو بدأ بالدراسة فی أواسط عمره
«گزینه 2» همانطور که گفتیم حال باید با صاحب حال از نظر جنس و عدد مطابقت کند.در گزینه 2 کلمه عازما حال است. وبه لحاظ جنس با صاحب حال که کلمه اخت هست مطابقت نکرده است شکل صحیحش «عازمة» است.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه (3)- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (3)
- گام به گام تمامی دروس پایه (3)
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (3)
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (3)
- فلش کارت های آماده دروس پایه (3)
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (3)
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (3)
لغات و معنی لغات
لغات و معنی لغات
اَتَمَنى | آرزو دارم ( تمنى / يَتَمَنَّى ) |
أمّاه | مادرجان ، ای مادرم |
اشتاقَ | مشتاق شد ( اشتاق / يَشْتاقُ ) |
استَعینوا | کمک بگیرید ( اسْتَعانَ / يَسْتَعينُ ) |
بُنَیَّ | پسرکم |
التلفاز | تلويزيون |
بنية | دختركم |
بَلَعَ | بلعيد ( بَلَعَ / يَبْلَعُ ) |
تمُرُ | می گذرد ( مَرَّ ، يمر ) |
تَساقَطَ | افتاد ( تساقط / يَتَساقط ) |
حَجَّ | طواف کرد ( حَجَّ / يحج ) |
الجرارة | تراكتور |
تُولِمُ | به درد می آورد |
تُؤلِمنی رِجلی | پایم درد میکند ( اَلَمَ / يُولِمُ ) |
خیام | چادرها ( مفرد : خيمة ) |
جَولَة | گردش |
زُرتُ | دیدم ( زارَ / يَزورُ ) |
الفم | دهان |
دُموع | اشک ها ( مفرد : دَمع ) |
قِمَّة | قلّه ( جمع : قِمَم ) |
کَما | همان طور که |
الفرائس | شكارها ( مفرد : الفريسه ) |
لَجأ إلى | پناه برد ( لَجأ / يَلجَأ ) |
مَشهَد | صحنه ، منظره( جمع : مَشاهِد ) |
لاتَهِنوا | سست نشويد( فعل نهی از ( وَهَنَ / يَهِنُ ) ) |
مُعَطَّلة | خراب شده |
يُؤتونَ | می دهند ( آتی / يُؤتى ) |
مَؤقِف | گاراژ ( جمع : مَواقِف ) |
مُصَلِّح | تعمیر کننده |
أطلَقَ | رها کرد ( أطلَقَ / يُطلِقُ ) |
سَمَكَةُ السَّهم | ماهی تیرانداز |
يَتَعَبَّدُ | عبادت می کند ( تَعَبَّدَ | يَتَعَبَّدُ ) |
الهُواة | هواداران ، علاقمندان ( مفرد :الهاوى ) |
السَهم | تير |
المتتالی | پی در پی |
جزوات جامع پایه (3)
جزوه جامع عربی (3) فصل 1 اَلدّينُ وَ التَّدَيُّنُ
جزوه جامع عربی (3) فصل 2 مَکَّةُ الْمُکَرَّمَةُ وَ الْمَدينَةُ المُْنوََّرَةُ
جزوه جامع عربی (3) فصل 3 اَلْکُتُبُ طَعامُ الْفِکْرِ
جزوه جامع عربی (3) فصل 4 الَفَْرزَدْقَُ
لغات و مترادف لغات
لغات و مترادف لغات
غار | کهف | غار |
الفريسة | الصيد | شکار |
لَجَاَ | عاد | پناه برد |
مشتاق | مُعْجَب | شیفته ، مشتاق |
المشهد | المنظر | صحنه ،منظره |
الهاوى | المحب / الراغب | د. ستدار ، علاقمند |
يؤتى | يُعطى | می دهد |
یُولِمُ | يُزعج | به درد می آورد ، آزار می دهد |
يزور | يُشَاهِدُ | می بیند |
یَمُرُّ | يَعْبُرُ | می گذرد ، عبور می کند |
لغات و متضاد لغات
لغات و متضاد لغات
أقوياء(نیرومندان) | ضعفاء(ضعیفان) |
بُنَیَّ(پسرکم) | بُنيتي(دخترکم) |
تساقط(افتاد) | تصاعد(بالا رفت) |
خَرَّبَ(خراب کرد) | صَلَّحَ(تعمیر کرد) |
الغالب(چیره ، مسلط) | الفاشل(شکست خورده) |
مُعَطَّل(خراب شده) | مُصلح(تعمیر شده) |
وَهَنَّ(سست شد) | شَدَّ(محکم شد) |
یُولِمُ(به درد می آورد) | يُهَدِّئ(آرام می کند) |
يبكي(گریه می کند) | يضحك(میخندد) |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه (3)- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (3)
- گام به گام تمامی دروس پایه (3)
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (3)
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (3)
- فلش کارت های آماده دروس پایه (3)
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (3)
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (3)
لغات و جمع های مکسر لغات
لغات و جمع های مکسر لغات
خیام | حَيْمَة | چادر |
ارجُل | رِجل | پا |
فَرائِس | فريسَة | شکار |
قمم | قِمَّة | قله |
مشاهِد | مَشْهَد | صحنه |
مواقف | مَوقِف | ایستگاه |
هواة | هاوی | علاقمند |