درسنامه کامل جامعه شناسی (1) فصل 15 هویت ایرانی (3) (هویت سیاسی ایران)
تعداد بازدید : 3.77Mخلاصه نکات جامعه شناسی (1) فصل 15 هویت ایرانی (3) (هویت سیاسی ایران) - درسنامه شب امتحان جامعه شناسی (1) فصل 15 هویت ایرانی (3) (هویت سیاسی ایران) - جزوه شب امتحان جامعه شناسی (1) نوبت اول فصل 15 هویت ایرانی (3) (هویت سیاسی ایران)
سیاست و نظام سیاسی
سیاست و نظام سیاسی:
سیاست:
هرگاه قدرت برای رسیدن به هدفی معین سازمان یابد سیاست پدید می آید، زیرا سیاست اعمال قدرت سازمان یافته برای هدفی معین است. سیاست در معنی عام شامل هر نوع تدبیر و سازمان دادن قدرت است.
نظام سیاسی:
هر نظام اجتماعی به تناسب هویت و فرهنگ خود آرمان ها و ارزش های ویژه ای دارد و هیچ نظامی نمی تواند بدون سیاستی مناسب به ارزش ها و آرمان های خود دست یابد. مجموعه ساز و کارهایی که در نظام اجتماعی برای اعمال سیاست های آن وجود دارد نظام سیاسی را شکل می دهد که این ساز و کارها بدون عوامل اجرا کننده ی آن تحقق نمی یابد.
سیاست و نظام سیاسی:
سیاست:
هرگاه قدرت برای رسیدن به هدفی معین سازمان یابد سیاست پدید می آید، زیرا سیاست اعمال قدرت سازمان یافته برای هدفی معین است. سیاست در معنی عام شامل هر نوع تدبیر و سازمان دادن قدرت است.
نظام سیاسی:
هر نظام اجتماعی به تناسب هویت و فرهنگ خود آرمان ها و ارزش های ویژه ای دارد و هیچ نظامی نمی تواند بدون سیاستی مناسب به ارزش ها و آرمان های خود دست یابد. مجموعه ساز و کارهایی که در نظام اجتماعی برای اعمال سیاست های آن وجود دارد نظام سیاسی را شکل می دهد که این ساز و کارها بدون عوامل اجرا کننده ی آن تحقق نمی یابد.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه (1)- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (1)
- گام به گام تمامی دروس پایه (1)
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (1)
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (1)
- فلش کارت های آماده دروس پایه (1)
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (1)
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (1)
ارتباط نظام سیاسی با نظام های فرهنگی و اقتصادی
ارتباط نظام سیاسی با نظام های فرهنگی و اقتصادی:
نظام سیاسی و نظام فرهنگی:
در یک جهان اجتماعی نظام سیاسی نمی تواند مستقل از نظام های اجتماعی دیگر باشد. بلکه در تعامل با آن ها قرار می گیرد. نظام فرهنگی عقاید، ارزش ها و اصول حاکم بر نظام سیاسی را تعیین می کند و اگر عملکرد نظام سیاسی در جهت عقاید و ارزش های فرهنگی جامعه باشد. نظام فرهنگی مقبولیت نظام سیاسی را نیز تأمین می کند و اگر نظام سیاسی به دلایل داخلی و یا تحت تأثیر و فشار سیاست های خارجی از اصول و ارزش های فرهنگی عدول کند، نظام فرهنگی زمینه ی مقبولیت آن را کاهش می دهد.
نظام سیاسی نیز اگر بر ارزش های فرهنگی جامعه وفادار بماند، با استفاده از مدیریت سیاسی خود بر بسط و توسعه ی فرهنگ می افزاید. اگر از ارزش ها و آرمان های فرهنگی دور شود، زمینه ی تعارضات و تزلزل و بحران های فرهنگی و هویتی پدید می آید.
نظام سیاسی و نظام اقتصادی:
اگر رویکرد نظام سیاسی در جهت بازار آزاد و حاکمیت سرمایه باشد، بر شکاف طبقاتی جامعه می افزاید و فرصت تحرک اجتماعی را از قشرهای مختلف سلب می کنند. نظام اقتصادی می تواند با حمایت های ویژه از حکومت و دولت قدرت آن را تحکیم بخشد یا آن که با بحران های واقعی یا کاذب، زمینه ی فروپاشی نظام سیاسی را فراهم کند.
ارتباط نظام سیاسی با نظام های فرهنگی و اقتصادی:
نظام سیاسی و نظام فرهنگی:
در یک جهان اجتماعی نظام سیاسی نمی تواند مستقل از نظام های اجتماعی دیگر باشد. بلکه در تعامل با آن ها قرار می گیرد. نظام فرهنگی عقاید، ارزش ها و اصول حاکم بر نظام سیاسی را تعیین می کند و اگر عملکرد نظام سیاسی در جهت عقاید و ارزش های فرهنگی جامعه باشد. نظام فرهنگی مقبولیت نظام سیاسی را نیز تأمین می کند و اگر نظام سیاسی به دلایل داخلی و یا تحت تأثیر و فشار سیاست های خارجی از اصول و ارزش های فرهنگی عدول کند، نظام فرهنگی زمینه ی مقبولیت آن را کاهش می دهد.
نظام سیاسی نیز اگر بر ارزش های فرهنگی جامعه وفادار بماند، با استفاده از مدیریت سیاسی خود بر بسط و توسعه ی فرهنگ می افزاید. اگر از ارزش ها و آرمان های فرهنگی دور شود، زمینه ی تعارضات و تزلزل و بحران های فرهنگی و هویتی پدید می آید.
نظام سیاسی و نظام اقتصادی:
اگر رویکرد نظام سیاسی در جهت بازار آزاد و حاکمیت سرمایه باشد، بر شکاف طبقاتی جامعه می افزاید و فرصت تحرک اجتماعی را از قشرهای مختلف سلب می کنند. نظام اقتصادی می تواند با حمایت های ویژه از حکومت و دولت قدرت آن را تحکیم بخشد یا آن که با بحران های واقعی یا کاذب، زمینه ی فروپاشی نظام سیاسی را فراهم کند.
جزوات جامع پایه (1)
جزوه جامع جامعه شناسی (1) فصل 1 کُنش های ما
جزوه جامع جامعه شناسی (1) فصل 2 پدیده های اجتماعی
جزوه جامع جامعه شناسی (1) فصل 3 جهان اجتماعی
جزوه جامع جامعه شناسی (1) فصل 4 اجزا و لایه های جهان اجتماعی
جزوه جامع جامعه شناسی (1) فصل 5 جهان های اجتماعی
جزوه جامع جامعه شناسی (1) فصل 6 پیامدهای جهان اجتماعی
جزوه جامع جامعه شناسی (1) فصل 7 ارزیابی جهان های اجتماعی
جزوه جامع جامعه شناسی (1) فصل 8 هویت
جزوه جامع جامعه شناسی (1) فصل 9 بازتولید هویت اجتماعی
جزوه جامع جامعه شناسی (1) فصل 10 تغییرات هویت اجتماعی
جزوه جامع جامعه شناسی (1) فصل 11 تحولات هویتی جهان اجتماعی
جزوه جامع جامعه شناسی (1) فصل 12 تحولات هویتی جهان اجتماعی (علل بیرونی)
جزوه جامع جامعه شناسی (1) فصل 13 هویت ایرانی (1) (هویت فرهنگی ایرانی)
جزوه جامع جامعه شناسی (1) فصل 14 هویت ایرانی (2)
جزوه جامع جامعه شناسی (1) فصل 15 هویت ایرانی (3) (هویت سیاسی ایران)
جزوه جامع جامعه شناسی (1) فصل 16 هویت ایرانی (4) (هویت جمعیتی و اقتصادی ایران)
آرمان ها و ارزش های سیاسی
آرمان ها و ارزش های سیاسی:
هر نظام سیاسی اراده های اجتماعی را به سوی ارزش ها و اهداف متناسب با خود راهبری می کند. عدالت، امنیت، استقلال، رفاه، عزت، سعادت، حقیقت، سلطه بر طبیعت و دیگران، تشکیل امپراطوری و حکومت جهانی از جمله اهداف و ارزش هایی است که نظام های مختلف با آن ها سنجیده و ارزیابی می شوند.
داوری درباره ی هر یک از ارزش های فوق مبنی بر عقاید و جهان بینی افرادی است که به داوری می پردازند. کسانی که جهان بینی دنیوی دارند و معرفت علمی را به دانش حسی و تجربی محدود می کنند اعتقاد دارند که:
الف) هر یک از ارزش های فوق تنها در چارچوب زندگی دنیوی و این جهانی می توانند قابل دسترس باشند.
ب) به این دلیل که علم تجربی نمی تواند داوری ارزشی داشته باشد، ما روشی علمی برای گزینش و ارزیابی هیچ یک از این ارزش ها نداریم. کسانی که شناخت علمی را نیز به دانش تجربی و حسی محدود نمی کنند:
اولاً ضمن توجه به آثار دنیوی و این جهانی هر یک از ارزش های مزبور، ابعاد متعالی و فوق طبیعی آن ها را نیز در نظر می گیرند. ثانیاً با استفاده از شناخت عقلانی و وحیانی به تفسیر علمی نسبت به هر یک از ارزش های یاد شده می پردازند.
آرمان ها و ارزش های سیاسی:
هر نظام سیاسی اراده های اجتماعی را به سوی ارزش ها و اهداف متناسب با خود راهبری می کند. عدالت، امنیت، استقلال، رفاه، عزت، سعادت، حقیقت، سلطه بر طبیعت و دیگران، تشکیل امپراطوری و حکومت جهانی از جمله اهداف و ارزش هایی است که نظام های مختلف با آن ها سنجیده و ارزیابی می شوند.
داوری درباره ی هر یک از ارزش های فوق مبنی بر عقاید و جهان بینی افرادی است که به داوری می پردازند. کسانی که جهان بینی دنیوی دارند و معرفت علمی را به دانش حسی و تجربی محدود می کنند اعتقاد دارند که:
الف) هر یک از ارزش های فوق تنها در چارچوب زندگی دنیوی و این جهانی می توانند قابل دسترس باشند.
ب) به این دلیل که علم تجربی نمی تواند داوری ارزشی داشته باشد، ما روشی علمی برای گزینش و ارزیابی هیچ یک از این ارزش ها نداریم. کسانی که شناخت علمی را نیز به دانش تجربی و حسی محدود نمی کنند:
اولاً ضمن توجه به آثار دنیوی و این جهانی هر یک از ارزش های مزبور، ابعاد متعالی و فوق طبیعی آن ها را نیز در نظر می گیرند. ثانیاً با استفاده از شناخت عقلانی و وحیانی به تفسیر علمی نسبت به هر یک از ارزش های یاد شده می پردازند.
انواع نظام های سیاسی
انواع نظام های سیاسی:
گونه شناسی نظام های سیاسی:
۱- بر اساس کمیت افراد تأثیرگذار و تصمیم گیر:
بر اساس این ملاک، نظام های سیاسی به سه دسته تقسیم می شوند:
الف) نظام ها و حکومت هایی که یک فرد در آن ها حاکمیت دارد.
ب) نظام هایی که یک اقلیتی از مردم در آن تصمیم می گیرند.
ج) حکومت هایی که اکثریت مردم در سرنوشت سیاسی آن دخیل هستند.
2- بر اساس روش تصمیم گیری و تاثیرگذاری:
هر نوع تصمیمی را برای خود جایز و مباح می دانند یا آن که بر مدار حقیقت و فضیلت و با موازین عقلی، رأی خود را اظهار می کنند.
3- بر اساس دینی یا دنیوی بودن:
نظام سیاسی دینی بر مدار احکام و قوانین الهی سازمان می یابد. نظام سیاسی سکولار و دنیوی فقط ارزش ها و آرمان های دنیوی و این جهانی را مدنظر قرار می دهد.
انواع نظام های سیاسی:
گونه شناسی نظام های سیاسی:
۱- بر اساس کمیت افراد تأثیرگذار و تصمیم گیر:
بر اساس این ملاک، نظام های سیاسی به سه دسته تقسیم می شوند:
الف) نظام ها و حکومت هایی که یک فرد در آن ها حاکمیت دارد.
ب) نظام هایی که یک اقلیتی از مردم در آن تصمیم می گیرند.
ج) حکومت هایی که اکثریت مردم در سرنوشت سیاسی آن دخیل هستند.
2- بر اساس روش تصمیم گیری و تاثیرگذاری:
هر نوع تصمیمی را برای خود جایز و مباح می دانند یا آن که بر مدار حقیقت و فضیلت و با موازین عقلی، رأی خود را اظهار می کنند.
3- بر اساس دینی یا دنیوی بودن:
نظام سیاسی دینی بر مدار احکام و قوانین الهی سازمان می یابد. نظام سیاسی سکولار و دنیوی فقط ارزش ها و آرمان های دنیوی و این جهانی را مدنظر قرار می دهد.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه (1)- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (1)
- گام به گام تمامی دروس پایه (1)
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (1)
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (1)
- فلش کارت های آماده دروس پایه (1)
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (1)
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (1)
دو نظریه مهم درباره حکومت
دو نظریه مهم درباره حکومت:
نظریه ارسطو درباره حکومت:
از دو ملاک اول و دوم برای دسته بندی نظام های سیاسی استفاده می کند و شش نوع حکومت نام می برد. در سه نوع آن ها حاکمیت یک فرد، یک اقلیت یا اکثریت بر مدار خواست های نفسانی آن ها شکل می گیرد و در سه نوع دوم حاکمیت یک فرد یک اقلیت یا اکثریت بر مدار حقیقت و عقلانیت استوار است.
ارسطو حاکمیت اکثریت را در صورتی که بر مدار خواسته های آن ها باشد، دموکراسی می نامد. دموکراسی به معنای حاکمیت مردم است. همچنین، ارسطو حکومتی که در آن اکثریت مردم بر اساس حقیقت و فضیلت حضور و فعالیت دارند، جمهوری می خواند و بین حکومت دموکراسی و جمهوری تفاوت می گذارد.
شیوه حکومت تعداد حاکمان |
بر اساس فضیلت |
بر اساس خواست و میل افراد |
فرد |
مونارشی |
تیراتی (استبدادی) |
اقلیت |
اریستوکراسی |
الیگارشی |
اکثریت |
پولیتی (جمهوری) |
دموکراسی |
نظریه فارابی درباره حکومت:
وی مدینه ی فاضله را جامعه ی الهی می داند که بر اساس سنت و قانون الهی شکل می گیرد. از نظر او حقیقت با اراده ی الهی تعیین می شود و با کمک عقل و وحی شناخته می شود. در اندیشه ی فارابی، جوامعی که ارزش ها و آرمان های آنها عقلانی و الهی نباشد، جوامع جاهلی هستند که انواع مختلفی دارند.
دو نظریه مهم درباره حکومت:
نظریه ارسطو درباره حکومت:
از دو ملاک اول و دوم برای دسته بندی نظام های سیاسی استفاده می کند و شش نوع حکومت نام می برد. در سه نوع آن ها حاکمیت یک فرد، یک اقلیت یا اکثریت بر مدار خواست های نفسانی آن ها شکل می گیرد و در سه نوع دوم حاکمیت یک فرد یک اقلیت یا اکثریت بر مدار حقیقت و عقلانیت استوار است.
ارسطو حاکمیت اکثریت را در صورتی که بر مدار خواسته های آن ها باشد، دموکراسی می نامد. دموکراسی به معنای حاکمیت مردم است. همچنین، ارسطو حکومتی که در آن اکثریت مردم بر اساس حقیقت و فضیلت حضور و فعالیت دارند، جمهوری می خواند و بین حکومت دموکراسی و جمهوری تفاوت می گذارد.
شیوه حکومت تعداد حاکمان |
بر اساس فضیلت |
بر اساس خواست و میل افراد |
فرد |
مونارشی |
تیراتی (استبدادی) |
اقلیت |
اریستوکراسی |
الیگارشی |
اکثریت |
پولیتی (جمهوری) |
دموکراسی |
نظریه فارابی درباره حکومت:
وی مدینه ی فاضله را جامعه ی الهی می داند که بر اساس سنت و قانون الهی شکل می گیرد. از نظر او حقیقت با اراده ی الهی تعیین می شود و با کمک عقل و وحی شناخته می شود. در اندیشه ی فارابی، جوامعی که ارزش ها و آرمان های آنها عقلانی و الهی نباشد، جوامع جاهلی هستند که انواع مختلفی دارند.
جزوات جامع پایه (1)
جزوه جامع جامعه شناسی (1) فصل 1 کُنش های ما
جزوه جامع جامعه شناسی (1) فصل 2 پدیده های اجتماعی
جزوه جامع جامعه شناسی (1) فصل 3 جهان اجتماعی
جزوه جامع جامعه شناسی (1) فصل 4 اجزا و لایه های جهان اجتماعی
جزوه جامع جامعه شناسی (1) فصل 5 جهان های اجتماعی
جزوه جامع جامعه شناسی (1) فصل 6 پیامدهای جهان اجتماعی
جزوه جامع جامعه شناسی (1) فصل 7 ارزیابی جهان های اجتماعی
جزوه جامع جامعه شناسی (1) فصل 8 هویت
جزوه جامع جامعه شناسی (1) فصل 9 بازتولید هویت اجتماعی
جزوه جامع جامعه شناسی (1) فصل 10 تغییرات هویت اجتماعی
جزوه جامع جامعه شناسی (1) فصل 11 تحولات هویتی جهان اجتماعی
جزوه جامع جامعه شناسی (1) فصل 12 تحولات هویتی جهان اجتماعی (علل بیرونی)
جزوه جامع جامعه شناسی (1) فصل 13 هویت ایرانی (1) (هویت فرهنگی ایرانی)
جزوه جامع جامعه شناسی (1) فصل 14 هویت ایرانی (2)
جزوه جامع جامعه شناسی (1) فصل 15 هویت ایرانی (3) (هویت سیاسی ایران)
جزوه جامع جامعه شناسی (1) فصل 16 هویت ایرانی (4) (هویت جمعیتی و اقتصادی ایران)
لیبرال دموکراسی و جمهوری اسلامی
لیبرال دموکراسی و جمهوری اسلامی:
لیبرال دموکراسی:
لیبرالیسم به معنای اباحیت و مباح دانستن همه ی امور برای انسان هاست. لیبرالیسم، آزادی و خواست انسان ها را به عنوان مرجع و ملاک نهایی برای ارزش ها و آرمان های اجتماعی می داند. دموکراسی نیز به معنای حاکمیت مردم است. لیبرال دموکراسی، نوعی نظام سیاسی است که ادعا می کند با خواست و اراده ی اکثریت مردم سازمان می یابد. این نظام سیاسی حقیقت و فضیلتی را که مستقل از خواست مردم باشد به رسمیت نمی شناسد و حکومتی دنیوی و این جهانی است. این نوع نظام سیاسی با فرهنگ جهان غرب که رویکردی دنیوی دارد سازگاری دارد.
لیبرال دموکراسی وقتی با مردمی مواجه می شود که ارزش های دیگر مثل عدالت را مهمتر از ارزش آزادی می دانند یا حقیقت را به اراده ی الهی باز می گردانند و از مسئولیت انسان در برابر این حقیقت سخن می گویند، دچار تناقضی می شود که از حل نظری آن عاجز است. دانشمندان علوم سیاسی از تناقضی که از نارضایتی مردم نسبت به نظام سیاسی لیبرال دموکراسی به وجود می آید تحت عنوان پارادوکس دموکراسی یاد می کنند.
جمهوری اسلامی:
عنوان جمهوری در این ترکیب به معنی به رسمیت شناختن حضور مؤثر مردم در نظام سیاسی است و کلمه ی اسلامی نشان دهنده ی این است که فعالیت مردم بر مبنای عقاید و ارزش های اجتماعی اسلام سازمان پیدا می کند. در عقاید اسلامی، احکام و مقررات با خواست مردم، انبیاء الهی و اولیای الهی تعیین نمی شود بلکه با اراده و مشیت خداوند شکل می گیرد. عقل و وحی دو وسیله ی شناخت ارزش های الهی و احکام و مقررات اجتماعی هستند و انسان ها، مسئولیت شناخت و اجرای آن ها را به عهده دارند. در آموزه های اسلامی هنگامی که عبادات بعد اجتماعی پیدا می کنند ارزش بیشتری می یابند. در برخی روایات، مسئولیت امّت اسلامی در برابر امامت و رهبری امّت اسلامی به عنوان مهمترین مسئولیت یاد شده است.
لیبرال دموکراسی و جمهوری اسلامی:
لیبرال دموکراسی:
لیبرالیسم به معنای اباحیت و مباح دانستن همه ی امور برای انسان هاست. لیبرالیسم، آزادی و خواست انسان ها را به عنوان مرجع و ملاک نهایی برای ارزش ها و آرمان های اجتماعی می داند. دموکراسی نیز به معنای حاکمیت مردم است. لیبرال دموکراسی، نوعی نظام سیاسی است که ادعا می کند با خواست و اراده ی اکثریت مردم سازمان می یابد. این نظام سیاسی حقیقت و فضیلتی را که مستقل از خواست مردم باشد به رسمیت نمی شناسد و حکومتی دنیوی و این جهانی است. این نوع نظام سیاسی با فرهنگ جهان غرب که رویکردی دنیوی دارد سازگاری دارد.
لیبرال دموکراسی وقتی با مردمی مواجه می شود که ارزش های دیگر مثل عدالت را مهمتر از ارزش آزادی می دانند یا حقیقت را به اراده ی الهی باز می گردانند و از مسئولیت انسان در برابر این حقیقت سخن می گویند، دچار تناقضی می شود که از حل نظری آن عاجز است. دانشمندان علوم سیاسی از تناقضی که از نارضایتی مردم نسبت به نظام سیاسی لیبرال دموکراسی به وجود می آید تحت عنوان پارادوکس دموکراسی یاد می کنند.
جمهوری اسلامی:
عنوان جمهوری در این ترکیب به معنی به رسمیت شناختن حضور مؤثر مردم در نظام سیاسی است و کلمه ی اسلامی نشان دهنده ی این است که فعالیت مردم بر مبنای عقاید و ارزش های اجتماعی اسلام سازمان پیدا می کند. در عقاید اسلامی، احکام و مقررات با خواست مردم، انبیاء الهی و اولیای الهی تعیین نمی شود بلکه با اراده و مشیت خداوند شکل می گیرد. عقل و وحی دو وسیله ی شناخت ارزش های الهی و احکام و مقررات اجتماعی هستند و انسان ها، مسئولیت شناخت و اجرای آن ها را به عهده دارند. در آموزه های اسلامی هنگامی که عبادات بعد اجتماعی پیدا می کنند ارزش بیشتری می یابند. در برخی روایات، مسئولیت امّت اسلامی در برابر امامت و رهبری امّت اسلامی به عنوان مهمترین مسئولیت یاد شده است.