نمونه سوالات تستی فصل 1 فارسی هشتم همراه با جواب تشریحی

زنگ تفریح را که زنجره زد

روز و شب زائر حرم باشیم

هم در کلاس غوقا باز شد

فارغ از سنگ بچه‌ها باشم

پاسخ:گزینه ۳

شبانه روز زائر حرم بودن  

به آرزوی خود رسیدن بچه ها

پیغمبر بهار شدن 

مشغول راز و نیاز شدن

پارسا مردی بود و در جوار او بازرگانی بود که شهد و روغن می‌فروخت و هرروز بامداد قدری از بضاعت خویش برای او می‌فرستاد.

چیزی از آن به کار می‌‌برد و باقی در سبوی (سبو: کوزه) می‌کرد و در طرفی از خانه می‌آویخت. به آهسته گی سبو پر شد.

اندیشید که: "اگر این شهد و روغن را بتوانم به دَه درم بفروشم و از آن پنج سر گوسفند بخرم، هرماه پنج گوسفند می‌زایند."

این فکر چنان قوی شد که ناگاه عصا برگرفت و از سر غفلت بر سبو زد، در حال بشکست و شهد و روغن تمام به روی او فرودوید.

بچّه‌ها در کلاس جنگل سبز

این درختان‌اند همچون خاکیان

برگ درختان سبز در نظر هوشیار

با زبان سبز و با دست دراز 

یک

دو 

سه

چهار 

برخاستن از روی برگ گل

کوچ تا افق‌های دور

رهسپار شدن با باد

فارق از سنگ‌ها بودن

قرآن را در کنارم گذاشتم

کتاب را در قفسه گذاشتم 

قرآن را در آغوش گرفته بودم

کتاب را در کنارم گذاشته بودم

باز هم در کلاس غوغا بود.

شبنم از روی برگ گل برخواست.

دانه آرام بر زمین غلتید.

زنگ تفریح را که زنجره زد.

ارسال پیام

تولید صدا

ایجاد فرصت

ایجاد غوغا

ترکیب وصفی، ترکیب اضافی

ترکیب اضافی، ترکیب اضافی

ترکیب وصفی، ترکیب وصفی

ترکیب اضافی، ترکیب وصفی

دو وصفی، دو اضافی

یک اضافی، دو وصفی

یک وصفی، دو اضافی

سه اضافی، وصفی ندارد

تشخیص، تشبیه، تکرار

مراعات نظیر، کنایه، تشبیه

تشبیه، کنایه، تضاد

کنایه، مراعات نظیر، تکرار

بالأخره طبیعت از خواب زمستانی برخاست تا بهار شود تا هر شاخه دست خواهشی شود در طلب باران.

غریب به اتّفاق انسان‌ها، بهار را عروس فصل‌ها می‌دانند که شاداب است و جوان؛ اما من تابستان را بیشتر ستایش می‌کنم.

پاییز ، فصل غوغای رنگ‌ها است. زرد و نارنجی و سرخ آتشین دست در دست هم، معجزۂ خلقت را نمایش می‌دهند.

و امّا به باورِ من، فصلی که درختان خداوند را نماز می‌گزارند، زمستان است و بهار، پاداش این نماز آنان است.

مسحف: قرآن

قفلت: نادانی

تفولیت: کودکی

بگزارد: نماز به جای آورد

از گرد راه رسیدن: کنایه از وارد شدن

بیت دوم یک جمله دارد.

موضوع تازه: ترکیب وصفی

در این ابیات، آرایۀ تشخیص وجود ندارد

جوجه‌‌‌‌‌‌‌‌های کبوتران گفتند: کاش می‌شد کنار هم باشیم.

کژال صورت می‌خراشید و زار می‌زد و می‌دوید.

کم کم شهری سپیدپوش به استقبالمان می‌آید.

آگاه باش ای خاک خوزستان، تو آن هستی که دشمنان زیادی را دیده‌ای و آن‌ها را شکست داده‌ای.

کرانۀ آسمان، نبی

کهکشان، پیام آور

کرانۀ آسمان، پبام آور

کهکشان، نبی

مسحف عزیز – متعبد و شب خیز

عظمت وجلال – آفرینش الهی 

زلال و نیرومند – احساس سبکی خیال

دست گیر و دستاویز - ظلمت خود

برگ درختان سبز در نظر هوشیار هر ورقش دفتری است معرفت کردگار

با زبان سبز و با دست دراز از ضمیر خاک می گوید راز

توی گلدسته های یک گنبد روز و شب زائر حرم باشم

هم تو به عنایت الهی آنجا قدمم رسان که خواهی 

صبح یک روز نو بهاری بود / روزی از روزهای اول سال

جوجه‌های کبوتران گفتند: / کاش می‌شد کنار هم باشیم

روی هر شاخه جیک‌جیک کنم / در دل آسمان‌ رها باشم

یکی برگ کوچکی در دست / باز انگار زنگ انشا بود هر

در آینده باید به موفقیت برسید.

به عمل کار برآید؛ به سخن‌دانی نیست.

کم‌گوی و گزیده‌گوی چون در

آینده از آن همه شماست

آب گوارا، زلال

خالق، آفریده گار

مهیا، آراستگی 

بی تحمل بودن، کم حوصلگی

آن دانش آموزِ موفق، در کلاس اول است

این، دانش آموزی موفق در کلاس اول است.

آن، دانش آموزی موفق در کلاس اول است.

این دانش آموزِ موفق، در کلاس اول است.