جواب کارگاه تحلیل فصل صفحه 102 درس 12 علوم و فنون ادبی دهم (جناس و انواع آن)
تعداد بازدید : 78.79Mپاسخ کارگاه تحلیل فصل صفحه 102 علوم و فنون ادبی دهم
-گام به گام کارگاه تحلیل فصل صفحه 102 درس جناس و انواع آن
-کارگاه تحلیل فصل صفحه 102 درس 12
-شما در حال مشاهده جواب کارگاه تحلیل فصل صفحه 102 علوم و فنون ادبی دهم هستید. ما در تیم مای درس، پاسخنامههای کاملاً تشریحی و استاندارد را مطابق با آخرین تغییرات کتاب درسی 1404 برای شما گردآوری کردهایم. اگر به دنبال بهروزترین پاسخها برای این صفحه هستید و میخواهید بدون نیاز به اتصال به اینترنت، علاوه بر پاسخهای گام به گام، به گنجینهای از مطالب درسی دسترسی پیدا کنید، حتماً اپلیکیشن مایدرس را نصب نمایید.
1 ابیات زیر را بخوانید و آنها را تقطیع کنید.
الف
چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنی است آن بینی
هاتف
ب
ای مهر تو در دل ها وی مهر تو بر لب ها
وی شور تو در سرها وی سرّ تو در جان ها
سعدی
پ
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا؟
شهریار
ت
بیا تا قدر یکدیگر بدانیم
که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم
مولوی
ث
کی رفته ای ز دل که تمنّا کنم تو را ؟
کی بوده ای نهفته که پیدا کنم تو را؟
فروغی بسطامی
ج
آینه ار نقش تو بنمود راست
خودشکن، آیینه شکستن خطاست
نظامی
چ
اگر پای در دامن آری چو کوه
سرت ز آسمان بگذرد در شکوه
سعدی

راهنمای تقطیع (برش زدن):
- خواندن درست: اول بیت رو «خواهر» میشه «خاهر».
- حذف نون ساکن: نون ساکن (نْ) اگه بعدش حروف صامت (بیصدا) بیاد، معمولاً خونده نمیشه و در تقطیع حذف میشه (البته استثنا هم داره).
- حروف مشدد: حرفی که تشدید داره، دو بار حساب میشه. مثلاً «درّ» میشه «دُر ر».
- برش هجایی: کلمات رو به هجاها (بخشها) تقسیم میکنیم. هر هجا معمولاً با یه حرف بیصدا شروع میشه و یه حرف صدادار داره.
- علامتگذاری: برای هر هجای کوتاه (مثل دَ، کِ) علامت (∪) و برای هر هجای بلند (مثل با، دل، کار) علامت (—) میگذاریم. هجای کشیده (مثل راست، باز) معمولاً با (— ∪) نشون داده میشه.
توضیح تقطیع: در تقطیع، شعر را همانطور که میخوانیم، هجا به هجا جدا کرده و با علامتهای کوتاه (∪) و بلند (—) نشان میدهیم. دقت کنید که حروفی مثل «و» که خوانده نمیشوند یا نون ساکن قبل از برخی حروف، در تقطیع نمیآیند.
الف
(خوانش: چَشمِ دِل باز کُن کِ جان بینی)
چَش / مِ / دِل / با / ز / کُن / کِ / جان/ بی / نی

آنچه نادیدنی است آن بینی
(خوانش: آنْ چِ نادیدَ نی یَستْ آنْ بینی - توجه کنید که «است» به صورت «یَست» خوانده میشود و «ت» آن چون بعدش «آن» آمده، حذف نمیشود و به «آن» نمیچسبد.)
آن / چِ / نا / دی / دَ / نی / یَسـ / ت / آن / بی / نی

ب
ای مهر تو در دل ها وی مهر تو بر لب ها
(خوانش: اِی مِهرِ تُ دَر دِل ها وَی مُهرِ تُ بَر لَب ها - توجه کنید که «مِهر» اول با کسره و «مُهر» دوم با ضمه خوانده میشود.)
اِی / مِه / رِ / تُ / دَر / دِل / ها / وی / مُه / رِ / تُ / بَر / لَب / ها

وی شور تو در سرها وی سرّ تو در جان ها
(خوانش: وَی شورِ تُ دَر سَر ها وَی سِر رِ تُ دَر جان ها - «ر» در «سرّ» مشدد است و دو بار حساب میشود.)
وِی / شو / رِ / تُ / دَر / سَر / ها / وِی / سِر / رِ / تُ / دَر / جان / ها

پ
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
(خوانش: آ مَ دی جا نَم بِ قُر با نَت وَ لی حا لا چِ را - دقت کنید «به» به صورت «بِ» کوتاه خوانده میشود.)
آ / مَ / دی / جا / نَم / بِ / قُر / با / نَت / وَ / لی / حا / لا / چِ / را

بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
(خوانش: بی وَ فا حا لا کِ مَن اُف تا دِ اَم اَز پا چِ را - «که» به صورت «کِ» کوتاه، «افتادهام» به صورت «اُف تا دِ اَم»، و «از» به صورت «اَز» خوانده میشوند.)
بی / وَ / فا / حا / لا / کِ / مَن / اُف / تا / دِ / اَم / اَز / پا / چِ / را

ت
بیا تا قدر یکدیگر بدانیم
(خوانش: بِ یا تا قَدرِ یِکْ دی گَر بِ دا نیم)
بِ / یا / تا / قَد / رِ / یِک / دی / گَر / بِ / دا / نیم

که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم
(خوانش: کِ تا نا گَه زِ یِکْ دی گَر نَ ما نیم)
کِ / تا / نا / گَه / زِ / یِک / دی / گَر / نَ / ما / نیم

ث
کی رفته ای ز دل که تمنّا کنم تو را
(خوانش: کِی رَفْ تَ ای زِ دِل کِ تَ مَن نا کُ نَم تُ را - «ن» در تمنّا مشدد است و دو بار حساب میشود.)
کِی / رَف / تِ / ای / زِ / دِل / کِ / تَ / مَن / نا / کُ / نَم / تُ / را

کی بوده ای نهفته که پیدا کنم تو را
(خوانش: کِی بو دِ ای نَ هُفْ تَ کِ پِی دا کُ n
کِی / بو / دِ / ای / نَ / هُف / تِ / کِ / پِی / da / kُ / nəm / tُ / rā

ج
آینه ار نقش تو بنمود راست
(خوانش: آ یِ نِ اَر نَقْ شِ تُ بِنْ مُد راست - «آیِنه» سه هجای کوتاه است، «ار» همان «اگر» است، «بنمود» به صورت «بِنْ مُد» خوانده میشود.)
آ / یِ / نِ / اَر / نَق / شِ / تُ / بِن / مُد / راست

خودشکن، آیینه شکستن خطاست
(خوانش: خُدْ شِ کَ نا یی نِ شِ کَسْ تَنْ خَ طاست - «آیینه» اینجا به صورت «آ یی نِ» خوانده میشود.)
خُد / شِ / کَ / نا / یی / نِ / شِ / کَس / تَن / خَ / طاست

چ
اگر پای در دامن آری چو کوه
(خوانش: اَ گَر پا یْ دَر دا mən ā ri ču kuh)
اَ / گَر / پا / ی / دَر / دا / مَ / نا / ری / چُ / کوه

سرت ز آسمان بگذرد در شکوه
(خوانش: سَ رَت زا سِ مان بُگْ ذَ رَد دَر شُ کوه - «ز آسمان» به صورت «زا سِ مان» خوانده میشود.)
سَ / رَت / زا / سِ / مان / بُگ / ذَ / رَد / دَر / شُ / کوه

2 نمونۀ زیر را از نظر ویژگی های قلمرو زبانی بررسی کنید.
جهانا چه بدمهر و بدخو جهانی
چو آشفته بازار بازارگانی
به درد کسان صابری اندر و تو
به بدنامی خویش همداستانی
به هر کار کردم تو را آزمایش
سراسر فریبی، سراسر زیانی
و گر آزمایمت صد بار دیگر
همانی همانی همانی همانی
منوچهری
(منظور از بررسی قلمرو زبانی، توجه به سه بخش است: ۱- واژگان و انتخاب کلمات، ۲- روابط معنایی بین کلمات مثل تضاد و تناسب، ۳- ویژگیهای دستوری مثل ساختار جملات و کاربرد کهن.)
1 استفاده از واژههای فارسی:
(یکی از ویژگیهای قلمرو زبانی، بررسی نوع کلمات استفاده شده است. در این شعر، شاعر بیشتر از کلمات فارسی استفاده کرده که نشاندهنده سبک و دوره احتمالی شعر است.)
جهان، بدمهر، بدخو، آشفته، بازار، بازارگانی، درد، کسان، صابری، بدنامی، خویش، همداستانی، کار، آزمایش، فریبی، زیانی
2 برقراری روابط معنایی:
(بررسی ارتباط معنایی کلمات مانند تضاد (مخالف بودن) و تناسب (مرتبط بودن) به درک بهتر زبان شعر کمک میکند.)
تضاد بین «بدمهر و بدخو» (به معنای ناخوشایندی) و «صابری» (به معنای صابر و شکیبا بودن)
تناسب (مراعات نظیر) بین «بازار» و «بازرگانی» و همچنین بین «فریبی» و «زیانی» (هر دو منفی و مرتبط با ضرر هستند).
3 قواعد دستوری:
(بررسی ساختار جملات، نحوه ترکیب کلمات و استفاده از قواعد دستوری خاص دوره، بخش مهمی از تحلیل زبانی است.)
استفاده از ترکیب وصفی مقلوب (صفت قبل از اسم) مانند «بدمهر» و «بدخو» که از ویژگیهای دستوری زبان فارسی قدیمتر است.
استفاده از جملات دو جزئی (مانند: سراسر فریبی) و سه جزئی (مانند: کردم تو را آزمایش).
تکرار کلمه «همانی» در مصرع آخر برای تأکید بر تغییرناپذیری جهان از دید شاعر.
4 سادگی زبان شعر:
(زبان شعر نسبت به برخی اشعار دیگر، پیچیدگی کمتری دارد و فهم آن آسانتر است.)
5 کوتاهی جمله ها:
(جملات به کار رفته در شعر عمدتاً کوتاه هستند که به روانی و سرعت خوانش کمک میکند.)
3 نمونه های زیر را از نظر ویژگی های سبکی بررسی کنید.
الف
شیخ ما را گفتند: «که فلان کس بر روی آب می رود.» گفت: «سهل است چغزی و صعوه ای نیز بر روی آب می رود.» گفتند: «فلان کس در هوا می پرد.» گفت: «زغن و مگس نیز در هوا می پرد.» گفتند: «فلان کس در یک لحظه از شهری به شهری می رود.» شیخ گفت: «شیطان نیز در یک نَفَس از مشرق به مغرب می رود. این چنین چیزها را چندان قیمتی نیست. مرد آن بُوَد که در میان خلق بنشیند و برخیزد و بخُسبد و بخرد و بفروشد و در بازار در میان خلق، ستد و داد کند و زن خواهد و باخلق درآمیزد و یک لحظه از خدای غافل نباشد.»
اسرارالتوّحید، محمّدبن منوّر
ب
زیرک گفت: «آورده اند که زغنی بود، چند روز بگذشت تا از مور و ملخ و هوّام و حشرات که طعمۀ او بود، هیچ نیافت که بدان سدّ جوعی کردی. یک روز به طلب روزی برخاست و به کنار جویباری چون متصیدّی مترصّد بنشست تا از شبکۀ ارزاق شکاری درافکند. ناگاه ماهی ای در پیش او بگذشت، زغن بجست و او را بگرفت، خواست که فرو برد؛ ماهی گفت: تو را از خوردن من چه سیری بود؟ لیکن اگر مرا به جان امان دهی هر روزه ده ماهی از برف دی مهی سپید تر و پاکیزه تر بر همین جایگاه و همین ممر بگذرانم تا یکایک می گیری و به مراد دِل به کار می بری و اگر واثق نمی شوی، مرا سوگندی مغلظّ ده که آنچ گفتم، در عمل آرم. زغن گفت: بگو به خدا، منقار از هم باز رفتن و ماهی چون لقمۀ تنگ روزیان در آب افتادن یکی بود.
چرخ از دهنم نواله در خاک افکند
دولت قدحم پیشِ لب آورد و بریخت
و او خایب و نادم بماند.»
مرزبان نامه، سعد الدّین وراوینی
(بررسی سبکی یعنی نگاهی کلی به متن با در نظر گرفتن هر سه قلمرو زبانی، ادبی و فکری. باید ببینیم ویژگیهای برجسته هر قلمرو چیست و ترکیب آنها چه سبکی را ایجاد کرده است.)
الف
(این متن حکایتی از کتاب اسرارالتوحید درباره شیخ ابوسعید ابوالخیر است. برای بررسی سبکی آن، به سه قلمرو توجه میکنیم:)
معنی متن:
به شیخ ما (منظور شیخ ابوسعید ابوالخیر) گفتند: «فلانی روی آب راه میرود.» شیخ فرمود: «این که چیزی نیست؛ قورباغه (چغز) و پرندههای کوچک (صعوه) هم روی آب حرکت میکنند.» گفتند: «فلانی در هوا پرواز میکند.» فرمود: «لاشخور (زغن) و مگس هم در هوا پرواز میکنند.» گفتند: «فلانی در یک چشم به هم زدن از شهری به شهر دیگر میرود.» پیر (شیخ) گفت:
«شیطان هم میتواند در یک لحظه (نَفَس) از شرق به غرب برود. این کارها، ارزش چندانی ندارند. مرد واقعی کسی است که در میان مردم زندگی کند، بنشیند، بلند شود، بخوابد، بخرد، بفروشد، در بازار با مردم داد و ستد کند، ازدواج کند (زن خواهد) و با مردم معاشرت داشته باشد (با خلق درآمیزد) و حتی یک لحظه از خدا غافل نشود.»
پیام متن:
1) کارهای خارقالعاده و عجیب (کرامات ظاهری) به خودی خود ارزش معنوی بالایی ندارند.
2) عارف واقعی کسی است که در عین زندگی عادی در میان مردم، همواره به یاد خدا باشد و از او غافل نشود (ارزش حضور در اجتماع و ارتباط با خدا).
مفهوم متن:
ارزش حقیقی انسان به ارتباط قلبی او با خدا و حضور مفید در جامعه است، نه انجام کارهای شگفتانگیز.
قلمرو زبانی:
نثر ساده و مرسل است: یعنی جملات کوتاه، روان و بدون پیچیدگیهای لفظی و آرایههای زیاد هستند.
«را» در عبارت «شیخ ما را گفتند»: حرف اضافه به معنی «به» است (به شیخ ما گفتند). این کاربرد «را» در فارسی قدیم رایج بوده.
«را» در عبارت «چیزها را چندان قیمتی نیست»: نشانه فکّ اضافه یا دارندگی است (قیمتی برای این چیزها نیست / این چیزها قیمتی ندارند).
به کار گیری لغات کهن یا کمکاربرد امروزی: «چغز (قورباغه)، زغن (لاشخور/نوعی پرنده شکاری)، بخسبد (بخوابد)، ستد و داد (داد و ستد)، زن خواهد (ازدواج کند)، در آمیزد (معاشرت کند)».
کاربرد جملات کوتاه و کامل: به ویژه در دو جمله پایانی که نظر اصلی شیخ را بیان میکند.
قلمرو ادبی:
آرایه های ادبی کم است: از ویژگیهای نثر مرسل، سادگی و کم بودن آرایههای عمدی است.
یک نفَس: مجاز از «زمان بسیار کوتاه، لحظه» است.
تکرار: واژه های «فلان کس»، «گفتند»، «گفت»، «نیز» برای ایجاد ساختار مشابه و پیشبرد داستان تکرار شدهاند. تکرار افعال در انتها (بنشیند، برخیزد،...) نیز برای تأکید بر زندگی عادی است.
مراعات نظیر: بین «مشرق و مغرب» (جهات جغرافیایی) و «بخرد، بفروشد، ستد و داد، بازار» (امور مربوط به معامله).
تضاد: بین واژه های «مشرق و مغرب»، «بنشیند و برخیزد»، «بخرد و بفروشد» و «داد و ستد».
واج آرایی: تکرار صامت «ش» در «شیخ، شهری، شیطان، مشرق» و «خ» در «خلق، برخیزد، بخسبد، بخرد» حس موسیقایی ایجاد میکند.
قلمرو فکری:
نثر عرفانی و تعلیمی: هدف اصلی متن، بیان یک دیدگاه عرفانی و آموزش یک نکته اخلاقی است (ارزش واقعی در چیست).
سبک زندگی عارفانه: تأکید بر زندگی در میان مردم و حفظ ارتباط با خدا به جای گوشهگیری و تمرکز بر کرامات ظاهری.
نتیجهگیری سبکی (الف):
با توجه به سادگی زبان، جملات کوتاه، کم بودن آرایههای ادبی و تمرکز بر انتقال پیام عرفانی و تعلیمی، سبک این متن نثر ساده و مرسل با محتوای عرفانی-تعلیمی است که از ویژگیهای نثر دوره سلجوقی (قرن پنجم و ششم) محسوب میشود.
ب
(این متن حکایتی از کتاب مرزباننامه است. مرزباننامه به داشتن نثری فنی و مصنوع (دارای آرایههای زیاد) معروف است. بررسی سبکی آن به این صورت است:)
معنی متن:
مرد زیرک گفت: «حکایت کردهاند که یک پرندهی شکاری (زغن) بود که غذایش مورچه، ملخ، خزندگان (هوّام) و حشرات بود و چند روزی بود که چیزی پیدا نکرده بود تا گرسنگیاش را برطرف کند (سدّ جوع کند). یک روز برای پیدا کردن غذا بلند شد و مثل یک شکارچی (متصیّد) که در کمین طعمه است (مترصّد)، کنار جوی آبی نشست تا بلکه در تور روزیاش (شبکه ارزاق) شکاری به دست آورد (درافکند). ناگهان یک ماهی از جلوی او رد شد. پرندهی شکاری پرید و آن ماهی را شکار کرد. خواست که آن را بخورد (فرو برد) که ماهی به او گفت: «تو با خوردن من چقدر سیر میشوی؟ (کنایه از اینکه سیر نمیشوی) اما اگر به جان من رحم کنی (مرا به جان امان دهی) و مرا نخوری، هر روز ده ماهی در همین جا و در همین مسیر (ممر)، که از برف دیماه سفیدتر و پاکیزهتر هستند، برای تو میآورم (بگذرانم) تا آنها را یکییکی بگیری و به هدفت که غذا خوردن است برسی (به مراد دل به کار بری). اگر هم به من اطمینان نداری (واثق نمیشوی)، از من سوگند محکمی (مغلظّ) بگیر که به آنچه گفتم عمل کنم (در عمل آرم).» پرندهی شکاری گفت: «بگو به خدا قسم!» همین که منقارش را باز کرد، ماهی مثل غذای افراد کمروزی (لقمه تنگروزیان) که از دست میرود، در آب افتاد.
روزگار (چرخ)، لقمهام (نواله) را از دهانم گرفت و بر زمین انداخت / سرنوشت (دولت)، جام (قدح) را تا نزدیک لبم آورد و آن را ریخت.
و آن پرنده، ناامید (خایب) و پشیمان (نادم) باقی ماند.»
پیام متن:
عاقبت سادهلوحی، شتابزدگی و از دست دادن فرصت به خاطر طمع بیشتر یا اعتماد بیجا، پشیمانی و ناامیدی است.
قلمرو زبانی:
کاربرد زیاد واژگان عربی: مانند «زغن، هوّام، حشرات، طعمه، سدّ جوع، متصیّد، مترصّد، ارزاق، ناگاه، ممر، واثق، مغلظّ، عمل، خایب، نادم، نواله، دولت، قدح». این یکی از نشانههای نثر فنی است.
جملات طولانیتر و پیچیدهتر: نسبت به متن (الف)، جملات طولانیتر و ساختار دستوری پیچیدهتری دارند.
استفاده از دستور زبان قدیم: مانند «سدّ جوع می کردی (میکرد)، بنشست (نشست)، درافکند (به دست آورد)، ماهیای (یک ماهی)، بگذرانم (بیاورم)، می گیری (میگیری)، در عمل آرم (عمل کنم)، باز رفتن (باز شدن)».
کاربرد افعال پیشوندی: مانند «برخاست، درافکند، فرو برد، باز رفتن».
قلمرو ادبی:
تشبیه: «چون متصیّدی مترصّد» (زغن به شکارچی تشبیه شده). «ماهی چون لقمۀ تنگروزیان» (ماهی به لقمهای که از دست فقیر میافتد تشبیه شده).
اضافه تشبیهی: «شبکۀ ارزاق» (روزی به تور یا شبکه تشبیه شده).
کنایه: «سدّ جوع کردن» کنایه از رفع گرسنگی. «به کار بردن» کنایه از خوردن و استفاده کردن. «تنگ روزی» کنایه از فرد فقیر و کمدرآمد. «باز رفتن منقار» کنایه از باز شدن دهان.
استعاره و تشخیص (جانبخشی): «چرخ» استعاره از روزگار یا آسمان. «دولت» استعاره از سرنوشت یا بخت. نسبت دادن عمل «افکندن نواله» به چرخ و «آوردن و ریختن قدح» به دولت، تشخیص است. حرف زدن ماهی و زغن نیز تشخیص است.
پرسش انکاری: «تو را از خوردن من چه سیری بود؟» (یعنی سیری حاصل نمیشود).
کاربرد شعر در نثر (تضمین): آوردن بیت شعر در میان متن داستانی.
توصیفهای فراوان: مانند توصیف ماهی ("از برف دی مهی سپیدتر و پاکیزهتر").
سجع: بین کلماتی مانند «متصید و مترصد»، «جایگاه و ممر» (که نزدیک به سجع است)، «خایب و نادم». (سجع در نثر فنی رایج است).
قلمروی فکری:
نثر داستانی و تمثیلی: داستانی از زبان حیوانات (تمثیل) برای بیان یک نکته اخلاقی یا اجتماعی.
نتیجهگیری اخلاقی: تأکید بر عواقب منفی سادهلوحی، طمع و از دست دادن فرصتها.
نگاه جبری در بیت شعر: بیت شعر تضمین شده، نگاهی جبری به سرنوشت دارد و ناکامی را به روزگار و دولت (سرنوشت) نسبت میدهد.
نتیجهگیری سبکی (ب):
با توجه به کاربرد زیاد واژگان عربی، جملات طولانیتر، استفاده فراوان از آرایههای ادبی (تشبیه، استعاره، کنایه، سجع، تضمین شعر)، سبک این متن نثر فنی و مصنوع با محتوای داستانی-تمثیلی و اخلاقی است که از ویژگیهای نثر دوره سلجوقی و خوارزمشاهی (قرن ششم و اوایل قرن هفتم) به شمار میرود.
4 انواع جناس را در ابیات زیر مشخص کنید.
الف
وقت است تا برگ سفر بر باره بندیم
دل بر عبور از سد خار و خاره بندیم
حمید سبزواری
ب
ای مرغ اگر پری به سر کوی آن صنم
پیغام دوستان برسانی بدان پری
سعدی
پ
چو شد روز، رستم بپوشید گبر
نگهبان تن کرد بر گبر ببر
فردوسی
ت
اگر تو فارغی از حال دوستان یارا
فراغت از تو میسر نمی شود ما را
سعدی
ث
من که باشم در آن حرم که صبا
پرده دار حریم حرمت اوست
حافظ
ج
صبا خاک وجود ما، بدان عالی جناب انداز
<0pt">بود کان شاه خوبان را نظر بر منظر اندازیم
حافظ
چ
من اول روز دانستم که با شیرین در افتادم
که چون فرهاد باید شست، دست از جان شیرینم
سعدی
(جناس یعنی آوردن کلماتی که در ظاهر یا تلفظ شبیه هم هستند اما معنی متفاوتی دارند. برای تشخیص نوع آن، باید به تفاوتهای دقیق بین کلمات توجه کنیم.)
الف
خار و خاره: جناس ناهمسان (ناقص) افزایشی
(«خاره» به معنی سنگ سخت، یک حرف «ه» در انتها بیشتر از «خار» دارد.)
باره و خاره: جناس ناهمسان (ناقص) اختلافی
(«باره» به معنی اسب یا دیوار، فقط در حرف اول با «خاره» تفاوت دارد: «ب» در مقابل «خ».)
ب
پری (بپری، پرواز کنی) و پری (فرشته، معشوق زیبا): جناس تام (همسان)
(کلمه «پری» دو بار با شکل و تلفظ یکسان آمده، اما معنی اول «پرواز کردن» و معنی دوم «موجود زیبا و مانند فرشته» است.)
پ
گَبر و بَبر: جناس ناهمسان (ناقص) اختلافی
(«گَبر» به معنی زره جنگی و «بَبر» به معنی حیوان ببر یا نقش آن، فقط در حرف اول تفاوت دارند: «گ» در مقابل «ب».)
بَر و بَبر: جناس ناهمسان (ناقص) افزایشی
(«بَبر» یک حرف «ب» در انتها بیشتر از «بَر» به معنی تن و اندام دارد.)
ت
فارغ و فراغت: جناس هم ریشه (اشتقاق)
(هر دو کلمه از ریشه سه حرفی «ف ر غ» گرفته شدهاند و معنی نزدیک ولی شکل متفاوتی دارند.)
ث
حَرَم و حُرمت و حَریم: جناس هم ریشه (اشتقاق)
(هر سه کلمه از ریشه «ح ر م» گرفته شدهاند و معنای مرتبط با قداست و احترام دارند.)
حَرَم و حَریم: جناس ناهمسان (ناقص) افزایشی
(«حَریم» یک حرف «ی» در وسط بیشتر از «حَرَم» دارد.)
ج
نظر و منظر: جناس هم ریشه (اشتقاق) و همچنین جناس افزایشی
(هر دو از ریشه «ن ظ ر» هستند و معنی نگاه و دیدن دارند. همچنین «منظر» یک حرف «م» در ابتدا بیشتر از «نظر» دارد، پس افزایشی هم محسوب میشود.)
شیرین (اسم خاص، معشوق فرهاد) و شیرین (صفت به معنی عزیز و گرامی): جناس تام (همسان)
(کلمه «شیرین» دو بار با شکل و تلفظ یکسان آمده، اما معنی اول اسم معشوقِ معروف (شیرین در داستان خسرو و شیرین) و معنی دوم صفت «عزیز و دوستداشتنی» برای جان است.)
5 الگوی حروف قافیه را در ابیات زیر بنویسید.
الف
پرسیدم از هلال که قدّت چرا خم است؟
گفتا خمیدنِ قدم از بار ماتم است
فدایی
ب
بسی تیر و دی ماه و اردیبهشت
برآید که ما خاک باشیم و خشت
سعدی
پ
بوی بهار آمد، بنال ای بلبل شیرین نفس
ور پای بندی هم چو من، فریاد می خوان از قفس
سعدی
ت
صد شکر گویم هر زمان هم چنگ را هم جام را
کاین هر دو بردند از میان هم ننگ را هم نام را
قاآنی
ث
چو شد روز رستم بپوشید گبر
نگهبان تن کرد بر گبر ببر
فردوسی
راهنمای پیدا کردن الگوی قافیه:
- اول، کلمههایی که در آخر مصراعها یا بیتها شبیه هم هستند و شعر را آهنگین میکنند، پیدا کنید (اینها واژگان قافیه هستند).
- حالا به آخر این کلمات نگاه کنید. ببینید چه حروف صدادار و بیصدایی در انتهای *همه* این کلمات مشترک هستند و باعث این همآهنگی میشوند.
- این حروف مشترک پایانی، همان **الگوی حروف قافیه** هستند.
- به زبان سادهتر، الگوی قافیه همان بخشی از آخر کلمه است که در تمام کلمات قافیه یکسان تکرار میشود و شعر را خوشآهنگ میکند.
الف
واژه قافیه: خم، ماتم
(آخرین بخش مشترک که باعث همآهنگی شده، صدای 'ـَم' است. قبل از 'م'، صدای کوتاه فتحه (ـَ) آمده.)
الگوی حروف: مصوّت کوتاه فتحه + صامت (م)
ب
واژه قافیه: اردیبهشت، خشت
(آخرین بخش مشترک همآهنگ، صدای 'ـِشت' است.)الگوی حروف: مصوّت کوتاه کسره + صامت (ش) + صامت (ت)
پ
واژه قافیه: نفس، قفس
(آخرین بخش مشترک همآهنگ، صدای 'ـَس' است.)
الگوی حروف: مصوّت کوتاه فتحه + صامت (س)
ت
واژه قافیه: جام، نام
ردیف: را
(آخرین بخش مشترک همآهنگ، صدای 'ـام' است.)
الگوی حروف: مصوّت بلند الف + صامت (م)
ث
واژه قافیه: گَبر، بَبر
(آخرین بخش مشترک همآهنگ، صدای 'ـَبر' است.)
الگوی حروف: مصوّت کوتاه فتحه + صامت (ب) + صامت (ر)
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه چهارم تا دوازدهم- آزمون آنلاین تمامی دروس
- گام به گام تمامی دروس
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس
- فلش کارت های آماده دروس
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه





