درسنامه کامل فارسی (2) فصل 14 حملۀ حیدری
تعداد بازدید : 3.73Mخلاصه نکات فارسی (2) فصل 14 حملۀ حیدری - درسنامه شب امتحان فارسی (2) فصل 14 حملۀ حیدری - جزوه شب امتحان فارسی (2) نوبت اول فصل 14 حملۀ حیدری
شعر «حملۀ حیدری» و معنی شعر
درس چهاردهم
حملۀ حیدری
- نویسنده: باذل مشهدی
- اثر: حملۀ حیدری
- قالب: مثنوی
- وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (رشته انسانی)
دلیران میدان گشوده نظر که بر کینه اوّل که بندد کمر
قلمرو فکری:
دلاوران و جنگجویانِ میدان، همه منتظر بودند که ببینند چه کسی ابتدا جنگ را آغاز می کند.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
دلیران |
پهلوانان |
که |
چه کسی |
کینه |
دشمنی |
بیت ß 2 جمله
قلمرو ادبی:
نظر و کمر ß قافیه
نظر ß مجاز از چشم
کینه ß مجاز از جنگ
نظر گشودن ß کنایه از چشم انتظار بودن
کمر بستن ß کنایه از آماده برای انجام کاری شدن
که (حرف پیوند) و که (چه کسی) ß جناس همسان
واج آرایی حروف «ک» و «د»
پیام:
انتظار برای اقدام به جنگ
که ناگاه عمرو آن سپهر نبرد برانگیخت ابرش برافشاند گَرد
قلمرو فکری:
که ناگهان عمرو که در جنگاوری مثل آسمان بود، اسبش را به حرکت درآورد و همه جا را پر گرد و غبار کرد.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
سپهر |
آسمان |
ابرش |
اسب خالدار |
برانگیختن |
تحریک کردن |
برافشاندن |
پراکندن |
بیت ß 2 جمله
نکته:
«عَمرو» و «عُمر»:هر دو اسم خاص اند. برای این که شکل نوشتاری آنها با هم اشتباه نشود، به اوّلی یک حرف «و» می افزایند؛ امّا این «و» به زبان نمی آید.
قلمرو ادبی:
نبرد و گَرد ß قافیه
عمرو، سپهر نبرد ß تشبیه فشرده
گرد برافشاندن ß کنایه از جولان دادن
واج آرایی حرف «ر»
پیام:
حمله دشمن به مسلمانان
چو آن آهنین کوه آمد به دشت همه رزمگه کوه فولاد گشت
قلمرو فکری:
وقتی عمرو با آن هیکل درشتش که همچون کوه آهنی بود وارد میدان شد، گویی تمام رزمگاه همچون کوه فولاد شد. (به دلیل جثه بزرگ عمرو)
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
چو |
وقتی که |
رزمگه |
میدان رزم |
بیت ß 2 جمله
قلمرو ادبی:
دشت و گشت ß قافیه
واج آرایی حرف «هـ» و مصوّت «ا»
آهنین کوه ß استعاره از عمرو
دشت و گشت ß جناس ناهمسان اختلافی
رزمگه کوه فولاد گشت ß تشبیه و اغراق
پیام:
شکوه عمرو
بیامد به دشت و نفس کرد راست پس آن گه باستاد هم رزم خواست
قلمرو فکری:
به دشت نبرد آمد و نفسی تازه کرد سپس ایستاد و مبارز طلبید.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
باستاد |
بایستاد |
همرزم |
حریف، هم نبرد |
بیت ß 4 جمله
قلمرو ادبی:
راست و خواست ß قافیه
واج آرایی حروف «د» و «س» و مصوّت «ا»
نفس کرد راست ß کنایه از اینکه نفس تازه کرد
راست و خواست ß شبه جناس
پیام:
هم رزم طلبیدن
حبیب خدای جهان آفرین نگه کرد بر روی مردان دین
قلمرو فکری:
پیامبر خدا (ص) به چهره مردان خدا (سپاه اسلام) نگاه کرد. (تا ببیند چه کسی آماده است به جنگ عمرو برود)
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
حبیب |
دوست، منظور پیامبر است |
بیت ß 1 جمله
قلمرو ادبی:
آفرین و دین ß قافیه
نگه کرد بر روی مردان دین ß کنایه از منتظر اقدام بودن
واج آرایی حرف «ن» و مصوّت «ــِـ»
پیام:
درخواست پیامبر از مسلمانان برای جنگ با عمرو
همه برده سر در گریبان فرو نشد هیچ کس را هوس، رزم او
قلمرو فکری:
همه سرها را پایین انداخته بودند تا چشمهایشان در چشم پیامبر نیفتد. و هیچ کس تمایل به جنگ و جرئت جنگ نداشت.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
گریبان |
یخه |
هوس |
میل |
بیت ß 2 جمله
«را» ß «را»ی فک اضافه
قلمرو ادبی:
فرو و او ß قافیه
سر به گریبان فروبردن ß کنایه از شرمندگی و ترس
سر و در ß جناس
گریبان و سر ß تناسب
واج آرایی حروف «ر» و «هـ»
پیام:
ترس مسلمانان از عمرو
به جز بازوی دین و شیر خدا که شد طالب رزم آن اژدها
قلمرو فکری:
به غیر از حضرت علی (ع) که مایل به نبرد با عمرو بود.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
طالب |
خواهان |
بیت ß 1 جمله
قلمرو ادبی:
خدا و اژدها ß قافیه
بازوی دین و شیر خدا ß استعاره از حضرت علی (ع)
اژدها ß استعاره از عمرو
واج آرایی حرف «ز» و مصوّت «ا»
پیام:
داوطلب شدن حضرت علی
بر مصطفی بهر رخصت دوید از او خواست دستوری امّا ندید
قلمرو فکری:
حضرت علی (ع)، برای اجازه گرفتن از حضرت رسول اکرم (ص) با شتاب به سمتِ ایشان رفت ولی پیامبر صلاح ندیدند که اجازه دهند.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
بر |
پیش، نزد |
بهر |
برای |
دستوری |
رخصت، اجازه |
بیت ß 3 جمله
قلمرو ادبی:
دوید و ندید ß قافیه
واج آرایی حروف «د» و «ر»
پیام:
اجازه جنگ ندادن به حضرت علی
عمرو برای دوم مبارزه می طلبد. پیامبر از لشکر می پرسد که چه کسی حاضر است با عمر بجنگد؟ لیکن جز حضرت علی (ع) کسی اعلام آمادگی نمی کند. پیامبر (ص) به علی هشدار می دهد که عمرو است. علی (ع) جواب می دهد: من هم علی ابن ابی طالبم و پس از گفتگوی بسیار، از پیامبر (ص) اجازه نبرد می گیرد. در میدان نبرد عمرو با جنگ با علی امتناع می کند؛ با این بهانه که نمی خواهم به دست من کشته شوی؛ امّا علی (ع) در پاسخ می گوید: ریختن خون تو برای من از مُلک روی زمین بهتر است. عمرو این بار خشمگینانه از اسب پایین می آید و:
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
امتناع می کند |
سرباز زدن |
مُلک |
فرمانروایی |
قلمرو ادبی:
لشکر ß مجازاً لشکریان
ریختن خون ß کنایه از کشتن
به سوی هژبر ژیان کرد رو به پیشش برآمد شه جنگ جو
قلمرو فکری:
عمرو به سوی آن شیر خشمگین (یعنی حضرت علی) نگاه کرد، حضرت وارد میدان شد و در مقابل عمرو قرار گرفت.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
ژیان |
خشمگین، درّنده |
به پیشش برآمد |
جلویش درآمد |
هژبر |
شیر |
بیت ß 2 جمله
قلمرو ادبی:
رو و جو ß قافیه
هژبر ß استعاره از حضرت علی (ع)
رو کرد ß کنایه از حرکت کرد
رو و جو ß جناس ناهمسان
واج آرایی حروف «ر» و «ش»
پیام:
رویارویی علی و عمرو
دویدند از کین دل سوی هم در صلح بستند بر روی هم
قلمرو فکری:
هر دو از روی کینه و دشمنی، به سوی هم دویدند و جایی برای صلح و آشتی باقی نگذاشتند.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
کین |
کینه، دشمنی |
بیت ß 2 جمله
قلمرو ادبی:
سوی و روی ß قافیه (هم ß ردیف)
سوی و روی ß جناس ناهمسان اختلافی
در صلح ß اضافه تشبیهی یا اضافه استعاری
در صلح بستن ß کنایه از اینکه جایی برای آشتی نگذاشتند
واج آرایی حروف «د» و «ن»
پیام:
اقدام به جنگ
فلک باخت از سهم آن جنگ رنگ بود سهمگین جنگ شیر و پلنگ
قلمرو فکری:
آسمان نیز از وحشت آن مبارزه ترسید و رنگ چهره اش پرید. آری جنگ شیر (علی) و پلنگ (عمرو) به راستی وحشت آور و ترسناک است.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
فلک |
آسمان |
سهم |
ترس، تیر، بهره |
باختن |
از دست دادن |
سهمگین |
ترس آور |
بیت ß 2 جمله
قلمرو ادبی:
رنگ و پلنگ ß قافیه
فلک رنگش را باخت ß جانبخشی، کنایه از ترسیدن
شیر و، پلنگ ß تناسب
جنگ و رنگ ß جناس ناهمسان اختلافی
واج آرایی حروف «گ» و «ن»
اغراق ß فلک از سهم آن جنگ رنگ باخت
واژه آرایی کلمۀ «جنگ»
پیام:
سهمگین بودن صحنه جنگ
پیام:
سهمگین بودن صحنه جنگ
نخست آن سیه روز و برگشته بخت برافراخت بازو چو شاخ درخت
قلمرو فکری:
نخست عمرو بدبخت و تیره روز، دست خود را مانند شاخه درخت بالا برد.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
برافراخت |
بلند کرد |
شاخ |
شاخه |
بیت ß 2 جمله
قلمرو ادبی:
بخت و درخت ß قافیه
سیه روز و برگشته بخت ß کنایه از بدبخت
بازو ß مجاز از دست
بازو چو شاخ درخت ß تشبیه
واج آرایی حروف «ت» و «خ» و مصوّت «آ»
پیام:
اقدام به شمشیر زدن عمرو
سپر بر سر آورد، شیر اِله عَلم کرد شمشیر آن اژدها
قلمرو فکری:
شیر خدا سپر را روی سر گرفت. سپس آن اژدها شمشیرش را بلند کرد.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
عَلَم |
پرچم |
بیت ß 2 جمله
قلمرو ادبی:
اِله و اژدها ß عیب قافیه (رشته انسانی)
شیر اِله ß استعاره از حضرت علی (ع)
علم کرد ß کنایه از بلند کرد
اژدها ß استعاره از عمرو
سپر و سر ß شبه جناس
بر و سر ß جناس ناهمسان
عَلَم کرد ß کنایه از اینکه بالا برد
سپر و شمشیر ß تناسب
واج آرایی حروف «ش» و «ر»
پیام:
دفاع حضرت علی
بیفشرد چون کوه پا بر زمین بخایید دندان به دندان کین
قلمرو فکری:
حضرت علی با تمام قدرت و استواری همچون کوه، پایش را بر زمین کوبید و خشمگینانه مبارزه کرد.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
خاییدن |
جویدن، به دندان نرم کردن |
بیت ß 2 جمله
دندان کین ß اضافه اقترانی
قلمرو ادبی:
زمین و کین ß قافیه
پا بر زمین فشردن ß کنایه از پایداری
چون کوه ß تشیبه
دندان به دندان خاییدن ß کنایه از خشم
مصراع اول ß تشبیه، جانبخشی (مانند کوه پایش را بر زمین فشرد)
واج آرایی حرف «د» و «ن»
پیام:
خشمگین شدن حضرت علی
چو ننمود رخ شاهد آرزو به هم حمله کردند باز از دو سو
قلمرو فکری:
وقتی هیچ کدام (هیچ جنگجویی)، از این حمله نتیجه ای نگرفتند و به خواسته ی خود نرسیدند دوباره به هم حمله کردند.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
چو |
هنگامی که |
نمودن |
نشان دادن |
شاهد |
زیبارو |
بیت ß 2 جمله
قلمرو ادبی:
آرزو و سو ß قافیه
شاهد آرزو ß اضافه تشبیهی
ننمود رخ شاهد آرزو ß کنایه است از جلوه گری نکردن (ناکامی)
دو و سو ß شبه جناس
واج آرایی حروف «هد» و «ن»
پیام:
بی نتیجه بودن جنگ
نهادند آوردگاهی چنان که کم دیده باشد زمین و زمان
قلمرو فکری:
چنان جنگ و میدان جنگی آماده کردند که تمام عالم چنین چیزی را کمتر دیده بود. (شدت و حیرت انگیز بودن جنگ)
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
نهادن |
قرار دادن |
آوردگاه |
میدان جنگ |
کم |
کمتر |
بیت ß 2 جمله
قلمرو ادبی:
چنان و زمان ß قافیه
زمین و زمان ß مجاز از زمینیان
زمین و زمان ß جناس ناهمسان اختلافی
واج آرایی حروف«د»،«هـ» و «ن» و مصوّت «ا»
پیام:
سهمگین بودن صحنه جنگ
ز بس گرد از آن رزمگه بردمید تن هر دو شد از نظر ناپدید
قلمرو فکری:
در میان گرد و خاک فراوانی که در میدان رزم بلند شده بود تن هر دو از نظر پنهان شد.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
بس |
بسیاری |
بردمید |
بلند شد |
هر دو |
علی و عمرو |
بیت ß 2 جمله
قلمرو ادبی:
بردمید و ناپدید ß قافیه
واج آرایی حروف «ز - ظ»، «ر» و «د»
پیام:
برخاستن گرد و خاک
زره لخت لخت و قبا چاک چاک سر و روی مردان پر از گرد و خاک
قلمرو فکری:
زره و لباس های آن دو پهلوان تکه تکه شد و سر و رویِ آن ها پر از گرد و خاک شد.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
لخت لخت |
پاره پاره |
قبا |
گونه ای جامه |
بیت ß 2 جمله (حذف «بود» به قرینه معنایی)
قلمرو ادبی:
چاک و خاک ß قافیه
سر و روی ß تناسب
چاک و خاک ß جناس
واژه آرایی کلمات «لخت» و «چاک»
واج آرایی حرف «ر» و مصوّت «ا»
پیام:
شدت درگیری
چنین آن دو ماهر در آداب ضرب ز هم رد نمودند هفتاد حرب
قلمرو فکری:
این گونه آن دو جنگجوی ماهر با آداب جنگاوری توانستند هفتاد نوع شیوه جنگاوری را از یکدیگر دفع کنند.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
ماهر |
ورزیده |
ضرب |
زدن |
حرب |
جنگ |
بیت ß 1 جمله
قلمرو ادبی:
ضرب و حرب ß قافیه
ضرب ß مجاز از جنگ
حرب ß مجازاً جنگ افزار
ضرب و حرب ß جناس ناهمسان اختلافی
واج آرایی حروف «د» و «ر» و مصوّت «ا»
پیام:
به کار بردن همه گونه جنگ افزار
شجاع غضنفر وصیّ نبی نهنگ یم قدرت حق، علی
چنان دید بر روی دشمن ز خشم که شد ساخته کارش از زهر چشم
قلمرو فکری:
شیر شجاع ، جانشین پیامبر و نهنگ دریای حق، حضرت علی (ع)،
آن چنان با خشم به چهره دشمن نگریست که با زهر چشم خود کارش را ساخت و روحیه او را ضعیف کرد.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
غضنفر |
شیر |
وصی |
جانشین |
نبی |
پیامبر |
ساختن |
درست کردن |
دو بیت با هم ß 2 جمله
این دو بیت با هم موقوف المعانی هستند
قلمرو ادبی:
بیت اول ß نبی و علی ß قافیه
بیت دوم ß خشم و چشم ß قافیه
غضنفر ß استعاره از حضرت علی (ع)
نهنگ ß استعاره از علی
یم:دریا
یم قدرت ß اضافه تشبیهی
نهنگ و یم ß تناسب
خشم و چشم ß جناس ناهمسان اختلافی
چشم ß مجاز از نگاه
زهر چشم ß اضافه استعاری، کنایه از نگاه تند
کارش ساخته شد ß کنایه از اینکه کارش به پایان رسید و تمام شد
واج آرایی حرف «ن» و مصوّت «ی» در بیت اول
واج آرایی حروف «د»، «ر» و «ش» در بیت دوم
پیام:
نگاه گیرای حضرت علی
برافراخت پس دستِ خیبر گشا پی سر بریدن بیفشرد پا
قلمرو فکری:
سپس، علی، دستِ قدرتمندِ خود را بلند کرد ، خودش را برای جدا کردن سر از بدن عمرو آماده کرد
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
برافراخت |
بلند کرد |
پی |
به دنبال، پا |
بیت ß 2 جمله
قلمرو ادبی:
گشا و پا ß قافیه
خبیرگشا ß تلمیح به کندن در قلعه خیبر توسط حضرت علی (ع)
خیبر ß مجاز از در قلعه خیبر
سر ß مجاز از گردن
پا فشردن ß کنایه از پافشاری کردن
پی ß ایهام تناسب :
- 1) به دنبال
- 2) پا
واج آرایی حروف «س» و «ر» و مصوّت «ا»
پیام:
اقدام برای کشتن عمرو
به نام خدای جهان آفرین بینداخت شمشیر را شاه دین
قلمرو فکری:
حضرت علی (ع) با نام خدای جهان آفرین با شمشیرش ضربه ای به عمرو زد.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
شاه دین |
منظور حضرت علی (ع) |
بینداخت |
بزد |
بیت ß 2 جمله
قلمرو ادبی:
آفرین و دین ß قافیه
واج آرایی حروف «ش» و «ن» و مصوّت «ا»
پیام:
شمشیر زدن حضرت علی
چو شیر خدا راند بر خصم، تیغ به سر کوفت شیطان دو دست دریغ
قلمرو فکری:
چون حضرت علی تیغ شمشیر را بر دشمن زد، شیطان ناله کرد و دو دستش را بر سر خود کوبید (چرا که یکی از یاران خود را از دست می داد!)
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
چو |
چون، هنگامی که |
خصم |
دشمن |
بیت ß 2 جمله
دست دریغ ß اضافه اقترانی
قلمرو ادبی:
تیغ و دریغ ß قافیه
به سر کوفتن ß کنایه از اندوه و ناراحتی
سر و دست ß تناسب
بر و سر ß جناس ناهمسان اختلافی
واج آرایی حروف «د» و «ر» و مصوّت «ا»
پیام:
ناامیدی شیطان از پیروزی
پرید از رخ کفر در هند رنگ تپیدند بت خانه ها در فرنگ
قلمرو فکری:
با ضربۀ حضرت علی (ع) رنگ از چهرۀ کفر و بی دینی در هندوستان پرید و در غرب، بت خانه ها به لرزه افتادند.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
تپیدند |
لرزیدن و مضطرب شدن |
فرنگ |
باخترزمین به ویژه اروپا |
بیت ß 2 جمله
قلمرو ادبی:
رنگ و فرنگ ß قافیه
رنگ پریدن ß کنایه از ترسیدن
رخ کفر ß تشخیص
اغراق
بت خانه تپیدند ß تشخیص
فرنگ و رنگ ß جناس ناهمسان افزایشی
واج آرایی حروف «د»، «ر» و «ن»
پیام:
هراسیدن بی دینان روی زمین
غضنفر بزد تیغ بر گردنش در آورد از پای، بی سر تنش
قلمرو فکری:
حضرت علی (ع) شمشیر بر گردن عمرو زد و سرش را از تن بی ارزشش جدا کرد.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
غضنفر |
شیر |
بی سر تنش |
تن بی ارزش |
بیت ß 2 جمله
مرجع «ش» ß عمرو
جهش ضمیر ß بی سر تنش (تن بی سرش)
قلمرو ادبی:
گردن و تن ß قافیه (ــَـش:ردیف)
غضنفر ß استعاره از علی
از پای در آوردن ß کنایه از تباه کردن
سر، پا و تن ß تناسب
بر و سر ß جناس ناهمسان اختلافی
واج آرایی حروف «ر» و «د»
پیام:
کشته شدن عمرو
دم تیغ بر گردنش چون رسید سر عمرو صد گام از تن پرید
قلمرو فکری:
وقتی که شمشیر بر گردن عمرو فرود آمد، سر از تن او جدا شد و صد قدم آن طرف تر افتاد.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
دم |
لبه |
تیغ |
شمشیر |
چون |
هنگامی که |
گام |
قدم |
بیت ß 2 جمله
قلمرو ادبی:
رسید و پرید ß قافیه
گردن، سر، گام و تن ß تناسب
بر، سر ß جناس ناهمسان اختلافی
اغراق ß سر عمرو صد گام دورتر افتاد
صد ß مجاز از بسیار و زیاد
واج آرایی حروف «ر» و «د» و مصوّت «ی»
پیام:
کوبه سهمگین حضرت علی
چو غلتید در خاک آن ژنده فیل بزد بوسه بر دست او جبرئیل
قلمرو فکری:
هنگامی که آن قهرمان درشت اندام به دست حضرت علی (ع) کشته شد، جبرئیل برای تشکر، دستان حضرت را بوسید.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
ژنده |
هم تبار با گنده، بزرگ |
بیت ß 2 جمله
قلمرو ادبی:
فیل و جبرئیل ß قافیه
ژنده فیل ß استعاره از عمرو
بر دست بوسه زدن: ß کنایه از بزرگ داشتن
واج آرایی حرف «د» و مصوّت «ی»
پیام:
سپاسگزاری جبرئیل از علی
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه (2)- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (2)
- گام به گام تمامی دروس پایه (2)
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (2)
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (2)
- فلش کارت های آماده دروس پایه (2)
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (2)
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (2)
«شعرخوانی: وطن» و معنی شعر
شعرخوانی
وطن
- نویسنده: نظام وفا
- قالب: مثنوی
- وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (رشته انسانی)
منم پورِ ایران و نام آورم ز نیروی شیران بود گوهرم
قلمرو فکری:
من فرزند ایران زمین ام و سرشناس. گوهره و نژاد من از نژاد مردان دلاور است.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
پور |
فرزند مذکّر، پسر |
نام آور |
سرشناس |
بود |
می باشد |
||
گوهر |
سنگ گران بها از قبیل مروارید، الماس |
بیت ß 3 جمله
قلمرو ادبی:
نام آورم و گوهرم ß قافیه
شیر ß استعاره از مردان دلاور
گوهر ß مجاز از اصل، نژاد
واج آرایی حروف «ن» و «م»
پیام:
میهن دوستی
کنم جان خود را فدای وطن که با او چنین است پیمان من
قلمرو فکری:
من با وطن خویش عهد و پیمان بسته ام که جانم را در راهش فدا کنم.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
وطن |
میهن |
بیت ß 2 جمله
مرجع «او» ß وطن
قلمرو ادبی:
وطن و من ß قافیه
با وطن پیمان بسته ام ß جانبخشی
واج آرایی حرف «ن»
پیام:
جانفشانی برای میهن
دفاع از وطن، کیش فرزانگی است گذشتن ز جان، رسم مردانگی است
قلمرو فکری:
راه و رسم خردمندان، دفاع از وطن است. مردانگی آن است که جان را در راه وطن فدا کنی.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
کیش |
آیین، دین، مذهب |
فرزانگی |
دانایی، خردمندی |
رسم |
آیین |
بیت ß 2 جمله
قلمرو ادبی:
فرزانگی و مردانگی ß قافیه (است:ردیف)
از جان گذشتن ß کنایه از جانفشایی و ایثار
پیام:
جانفشانی برای میهن
کسی کز بدی، دشمن میهن است به یزدان که بدتر ز اهریمن است
قلمرو فکری:
کسی که از روی بدذاتی، دشمنِ وطن باشد (با دشمن، سازش کند)، به خدا قسم، از شیطان هم بدتر است.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
یزدان |
خدا |
اهریمن |
شیطان |
بیت ß 3 جمله
به یزدان ß حذف «سوگند می خورم» به قرینه معنایی
قلمرو ادبی:
میهن و اهریمن ß قافیه (است:ردیف)
بدی و بد ß جناس
پیام:
میهن پرستی
مرا اوج عزّت در افلاک توست به چشمان من، کیمیا خاک توست
قلمرو فکری:
اوج عزت و سربلندی من، در آسمان میهن من است و خاک کشورم مانند کیمیا با ارزش است.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
اوج |
بالاترین درجه |
عزّت |
سربلندی |
افلاک |
جمع فلک، آسمان ها |
||
کیمیا |
مادّه ای فرضی که به گمان پیشینیان، فلزاتی مانند مس و قلع را به طلا و نقره تبدیل می کند |
بیت ß 2 جمله
«را» در «مرا اوج عزّت» ß «را»ی فک اضافه
قلمرو ادبی:
افلاک و خاک ß قافیه (توست ß ردیف)
کیمیا خاک توست ß تشبیه فشرده
چشم ß مجاز از نگاه و نظر
پیام:
میهن پرستی
رَود ذرّه ای گر ز خاکت به باد به خون من آن ذرّه آغشته باد
قلمرو فکری:
اگر ذره ای از خاک سرزمین من از دست برود، حتما در آن ذره، خون من را می بینی که برای گس گرفتنش ریخته شده. (یعنی نمی گذارم خاک سرزمینم از دست برود حتی در این راه کشته شوم)
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
آغشته |
تر شده، آمیخته |
بیت ß 2 جمله
قلمرو ادبی:
افلاک و خاک ß قافیه (توست ß ردیف)
باد نخست(نسیم) باد دوم(فعل دعایی) ß جناس همسان
به باد رفتن ß کنایه از نابود شدن
به خون من آغشته باد ß کنایه از جان فشاندن
واژه آرایی کلمۀ «ذره»
ذره ß مجاز از مقدار اندک
خاک و باد ß تناسب
واج آرایی حروف «ر» و «ب»
پیام:
جانفشانی برای میهن
جزوات جامع پایه (2)
جزوه جامع فارسی (2) فصل 1 نيكی
جزوه جامع فارسی (2) فصل 2 قاضی بُست
جزوه جامع فارسی (2) فصل 3 در امواج سند
جزوه جامع فارسی (2) فصل 4 درس آزاد (ادبیات بومی)
جزوه جامع فارسی (2) فصل 5 آغازگری تنها
جزوه جامع فارسی (2) فصل 6 پرورده ی عشق
جزوه جامع فارسی (2) فصل 7 باران محبّت
جزوه جامع فارسی (2) فصل 8 درکوی عاشقان
جزوه جامع فارسی (2) فصل 9 ذوق لطيف
جزوه جامع فارسی (2) فصل 10 بانگ جَرَس
جزوه جامع فارسی (2) فصل 11 یاران عاشق
جزوه جامع فارسی (2) فصل 12 کاوۀ دادخواه
جزوه جامع فارسی (2) فصل 13 درس آزاد (ادبيات بومی 2)
جزوه جامع فارسی (2) فصل 14 حملۀ حیدری
جزوه جامع فارسی (2) فصل 15 کبوتر طوق دار
جزوه جامع فارسی (2) فصل 16 قصّۀ عینکم
جزوه جامع فارسی (2) فصل 17 خاموشی دريا
جزوه جامع فارسی (2) فصل 18 خوان عدل
شعر «از علی آموز اخلاص عمل» و معنی شعر
شعر
از علی آموز اخلاص عمل
- شاعر: مولوی
- قالب: مثنوی
- وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رشته انسانی)
از علی آموز اخلاص عمل شیر حق را دان منزه از دغل
قلمرو فکری:
از علی (ع) پاکی در عمل بیاموز و شیر خدا را از هرگونه فريبکاری پاک بدان.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
اخلاص |
پاکی |
مٌنزه |
پاک |
دَغل |
فريبکاری |
دان |
فعل امر؛ بدان |
شیر حق |
منظور حضرت علی (ع) |
بیت ß 2 جمله
قلمرو ادبی:
شیر حق ß استعاره از حضرت علی (ع) بخاطر لقب اسدالله است
واج آرایی ß حرف «ز»
دغل و عمل ß قافیه
در غزا بر پهلوانی دست يافت زود شمشیری برآورد و شتافت
قلمرو فکری:
در جنگی با پهلوانی رو به رو شد. سريع شمشیرش را بیرون آورد و با شتاب به سوی او دويد.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
غزا |
جنگ |
دست یافت |
رو به رو شد |
شتافت |
حمله ور شد، عجله کرد |
بیت ß 3 جمله
قلمرو ادبی:
دست يافتن ß کنايه از غلبه کردن و پیروز شدن
مراعات نظیر ß غزا، پهلوانی و شمشیر
دست یافتن ß کنایه از چیره شدن
يافت و شتافت ß قافیه
او خَدو انداخت بر روی علی افتخار هر نبی و هر ولی
قلمرو فکری:
آن مرد آب دهانش را بر صورت حضرت علی انداخت که افتخار پیامبران و اولیای خدا بود.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
خَدو |
آب دهان |
افتخار |
باعث سربلندی |
نبی |
پیامبر |
بیت ß 2 جمله
قلمرو ادبی:
علی و ولی ß قافیه (ردیف ندارد)
نبی و ولی ß جناس
بر و هر ß جناس
واج آرایی ß حرف «ر»
تلمیح ß داستان جنگ خندق (احزاب)
تکرار ß کلمه «هر»
نقش مصراع دوم «بدل» هست
در زمان انداخت شمشیر، آن علی کرد او اندر غزايش کاهلی
قلمرو فکری:
امام علی (ع) فوراً شمشیرش را انداخت و در جنگیدن، سستی و درنگ کرد.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
در زمان |
فوراً |
کاهلی |
سستی، درنگ |
اندر |
در |
بیت ß 2 جمله
قلمرو ادبی:
تناسب ß غزا و شمشیر
علی و کاهلی ß قافیه
گشت حیران آن مبارز، زين عمل وز نمودن عفو و رحم بی محل
قلمرو فکری:
مرد جنگجو از اين رفتار امام علی و بخشش و مهربانی غیر منتظره اش حیرت زده شد.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
حیران |
متعجب، شگفت زده |
عفو |
بخشش |
بی محل |
بی موقع |
زین |
مخفف «از این» |
رحم |
مهربانی |
بی محل |
نامناسب |
بیت ß 1 جمله
قلمرو ادبی:
تناسب ß عفو و رحم
عمل و بی محل ß قافیه
گفت: بر من تیغ تیز افراشتی از چه افگندی؟ مرا بگذاشتی؟
قلمرو فکری:
جنگجو گفت: شمشیر تیزت را برابر من بالا برده بودی، چرا آن را انداختی و من را رها کردی؟
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
تیغ |
شمشیر |
افراشتی |
بلند کردی |
بگذاشتی |
رها کردی |
افگندی |
انداختی |
بیت ß 4 جمله
قلمرو ادبی:
تیغ و تیز ß جناس
تیغ افراشتن ß کنايه از جنگیدن
تضاد ß افراشتی و افگندی
افراشتی و بگذاشتی ß قافیه
گفت: من تیغ از پی حق می زنم بندۀ حقم نه مامور تنم
قلمرو فکری:
امام علی گفت: من برای خدا شمشیر می زنم و بندۀ خدا هستم نه بندۀ جسم و هوس های آن.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
حق |
خدا |
از پی |
برای |
بیت ß 4 جمله
قلمرو ادبی:
تکرار ß کلمه «حق»
واج آرایی ß حرف «ن»
تیغ زدن ß کنایه از مبارزه کردن
می زنم و تنم ß قافیه
شیر حقم، نیستم شیر هوا فعل من بر دين من باشد گوا
قلمرو فکری:
من شیرِ خدا هستم و شیر هوس های انسانی نیستم. رفتار من شاهد دين و عقیدۀ من است.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
هوا |
میل، آرزو |
فعل |
کار، عمل، رفتار |
گوا |
دلیل، شاهد |
بیت ß 3 جمله
قلمرو ادبی:
هوا و گوا ß قافیه (ردیف ندارد)
تکرار ß کلمه های «شیر» و «من»
واج آرایی ß حروف «ش» و «ن» و «م»
جناس ß هوا و گوا
تلميح ß اشاره به عبارت «الاعمال بالنيات»
معنی واژگان درس «حملۀ حیدری»
معنی واژگان درس «حملۀ حیدری»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
دلیران |
پهلوانان |
که |
چه کسی |
کینه |
دشمنی |
طالب |
خواهان |
سپهر |
آسمان |
ابرش |
اسب خالدار |
برانگیختن |
تحریک کردن |
برافشاندن |
پراکندن |
چو |
وقتی که |
رزمگه |
میدان رزم |
باستاد |
بایستاد |
همرزم |
حریف، هم نبرد |
گریبان |
یخه |
هوس |
میل |
بر |
پیش، نزد |
بهر |
برای |
دستوری |
رخصت، اجازه |
هژبر |
شیر |
امتناع می کند |
سرباز زدن |
مُلک |
فرمانروایی |
ژیان |
خشمگین، درّنده |
به پیشش برآمد |
جلویش درآمد |
کین |
کینه، دشمنی |
عَلَم |
پرچم |
فلک |
آسمان |
سهم |
ترس، تیر، بهره |
باختن |
از دست دادن |
سهمگین |
ترس آور |
برافراخت |
بلند کرد |
شاخ |
شاخه |
چو |
هنگامی که |
نمودن |
نشان دادن |
شاهد |
زیبارو |
کم |
کمتر |
نهادن |
قرار دادن |
آوردگاه |
میدان جنگ |
بس |
بسیاری |
بردمید |
بلند شد |
لخت لخت |
پاره پاره |
قبا |
گونه ای جامه |
ماهر |
ورزیده |
ضرب |
زدن |
حرب |
جنگ |
بی سر تنش |
تن بی ارزش |
غضنفر |
شیر |
وصی |
جانشین |
نبی |
پیامبر |
ساختن |
درست کردن |
برافراخت |
بلند کرد |
پی |
به دنبال، پا |
ژنده |
هم تبار با گنده، بزرگ |
بینداخت |
بزد |
چو |
چون، هنگامی که |
خصم |
دشمن |
دم |
لبه |
تیغ |
شمشیر |
چون |
هنگامی که |
گام |
قدم |
پور |
فرزند مذکّر، پسر |
نام آور |
سرشناس |
بود |
می باشد |
وطن |
میهن |
کیش |
آیین، دین، مذهب |
فرزانگی |
دانایی، خردمندی |
رسم |
آیین |
افلاک |
جمع فلک، آسمان ها |
یزدان |
خدا |
اهریمن |
شیطان |
اوج |
بالاترین درجه |
عزّت |
سربلندی |
آغشته |
تر شده، آمیخته |
گوا |
دلیل، شاهد |
اخلاص |
پاکی |
مٌنزه |
پاک |
دَغل |
فريبکاری |
دان |
فعل امر؛ بدان |
غزا |
جنگ |
دست یافت |
رو به رو شد |
خَدو |
آب دهان |
افتخار |
باعث سربلندی |
نبی |
پیامبر |
اندر |
در |
در زمان |
فوراً |
کاهلی |
سستی، درنگ |
حیران |
متعجب، شگفت زده |
عفو |
بخشش |
بی محل |
بی موقع |
زین |
مخفف «از این» |
رحم |
مهربانی |
بی محل |
نامناسب |
تیغ |
شمشیر |
افراشتی |
بلند کردی |
بگذاشتی |
رها کردی |
افگندی |
انداختی |
حق |
خدا |
از پی |
برای |
هوا |
میل، آرزو |
فعل |
کار، عمل، رفتار |
شاه دین |
منظور حضرت علی (ع) |
||
شتافت |
حمله ور شد، عجله کرد |
||
فرنگ |
باخترزمین به ویژه اروپا |
||
تپیدند |
لرزیدن و مضطرب شدن |
||
حبیب |
دوست، منظور پیامبر است |
||
خاییدن |
جویدن، به دندان نرم کردن |
||
گوهر |
سنگ گران بها از قبیل مروارید، الماس |
||
کیمیا |
مادّه ای فرضی که به گمان پیشینیان، فلزاتی مانند مس و قلع را به طلا و نقره تبدیل می کند |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه (2)- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (2)
- گام به گام تمامی دروس پایه (2)
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (2)
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (2)
- فلش کارت های آماده دروس پایه (2)
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (2)
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (2)