نصب اپلیکیشن

صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن

خلاصه نکات فارسی (2) فصل 6 پرورده ی عشق - درسنامه شب امتحان فارسی (2) فصل 6 پرورده ی عشق - جزوه شب امتحان فارسی (2) نوبت اول فصل 6 پرورده ی عشق



شعر «پروردۀ عشق» و معنی شعر

شعر «پروردۀ عشق» و معنی شعر:

درس ششم

پروردۀ عشق

  • شاعر: نظامی گنجه ای
  • قالب شعر: مثنوی
  • اثر: لیلی و مجنون

 

چون رایت عشق آن جهانگیر                 شد چون مه لیلی آسمان گیر

قلمرو فکری:

وقتی شهرت و آوازۀ عشق مجنون مانند چهرۀ زیبای لیلی در جهان پیچید ...

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

رایت

بیرق، پرچم، دِرَفش

چون (در مصراع اول)

وقتی که

چون (در مصراع دوم)

مانند

مَه

مخفّف ماه

جهانگیر

گیرندۀ عالَم، فتح کنندۀ دنیا

بیت ß   1 جمله بلاغی

رایت ß   نقش نهاد

مَه ß   نقش متمم

آسمان گیر ß   نقش مسند

قلمرو ادبی:

جهانگیر و آسمان گیر ß   قافیه

رایتِ عشق ß   اضافۀ تشبیهی

جهانگیر ß   کنایه از مجنون

آسمان گیر شدن ß   کنایه از مشهور شدن

آسمان گیر شدن ß   اغراق

مَه ß   استعاره از چهره

مَه و آسمان ß   تناسب

چون و چون ß   جناس تام

لیلی ß   ایهام تناسب:

  • 1- لیلی خانم
  • 2- یک شب؛ که با ماه و آسمان تناسب دارد

رایت عشق مانند مَه لیلی ß   تشبیه

مفهوم:

مشهور شدن عشق لیلی و مجنون در همه جا

 

هر روز خَنیده نام ‌تر گشت                    در شیفتگی تمام تر گشت

قلمرو فکری:

مجنون هر روز معروف تر می شد و عشق و دلباختگی اش نسبت به لیلی افزایش می یافت.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

شیفتگی

دل باختگی، عاشقی

تمام تر

کامل تر

خَنیده

مشهور، معروف، نامدار

خنیده نام تر گشتن

مشهورتر شدن، پُرآوازه تر گردیدن

بیت ß   2 جمله به شیوۀ عادی

خنیده نام تر ß   نقش مسند

تمام تر ß   نقش مسند

هر روز ß   ترکیب وصفی

قلمرو ادبی:

خنیده نام تر و تمام تر ß   قافیه (گشت ß   ردیف)

خنیده نام تر گشتن ß   کنایه از مشهورتر شدن

مفهوم:

شهرت و عشق روز افزون

 

برداشته دل ز کار او بخت                      درمانده پدر به کار او سخت

قلمرو فکری:

شانس و اقبال از مجنون روی برگرداند و پدرش در حلّ مشکل او، بسیار ناتوان و نا امید شده بود.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

درماند

ناتوان شد، عاجز گشت

سخت

به شدّت

بیت ß   2 جمله

بخت ß   نقش نهاد

پدر ß   نقش نهاد

سخت ß   نقش قید

قلمرو ادبی:

بخت و سخت ß   قافیه

دل برداشتن ß   کنایه از نا امید شدن

درماندن ß   کنایه از ناتوان شدن

بخت و سخت ß   جناس ناقص اختلافی

بخت از کاری دل بردارد ß   تشخیص و استعاره

کار در مصراع دوم ß   استعاره از عشق

مصراع اول ß   کنایه از بدشانسی

مفهوم:

بدشانسی و درماندگی برای حلّ مشکل

 

خویشان همه در نیاز با او                      هر یک شده چـاره‌ ساز با او

قلمرو فکری:

همۀ اقوام، برای حلّ مشکل او، به چاره اندیشی پرداختند.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

خویشان

جمعِ خویش، اقوام

چاره ساز

چاره اندیش، مشکل حل کننده

بیت ß   1 جمله بلاغی

همه ß   نقش بدل

قلمرو ادبی:

نیاز و چاره ساز ß   قافیه (با او ß   ردیف)

در نیاز بودن ß   کنایه از محبّت و همدردی و دلسوزی

مفهوم:

همدردی و چاره اندیشی اقوام برای حلّ مشکل

 

بیچارگی  ورا  چو دیدند                                     در چاره‌گری زبان کشیدند

قلمرو فکری:

وقتی درماندگیِ پدر مجنون را مشاهده کردند، برای چاره جویی به گفتگو پرداختند.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

بیچارگی

درماندگی

چاره گری

تدبیر، مصلحت اندیشی

ورا

وی را، او را (پدر مجنون)

بیت ß   2 جمله

قلمرو ادبی:

دیدند و کشیدند ß   قافیه

زبان کشیدن ß   کنایه از سخن گفتن و شروع به حرف زدن کردن

بیچارگی و چاره گری ß   مراعات نظیر (تناسب)

مفهوم:

مشورت برای حلّ مشکل

 

گفتند بـه اتفاق یک سر             کز کعبه گشاده گردد این در

قلمرو فکری:

همگی به این نتیجه رسیدند که این مشکل فقط با زیارت خانۀ خدا حل می شود.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

به اتّفاق

همگی

یک سر

همگی

بیت ß   2 جمله

به اتّفاق ß   نقش قید

یک سر ß   نقش قید

به اتّفاق و یک سر ß   رابطۀ ترادف

در ß   نهاد

قلمرو ادبی:

سر و در ß   قافیه

در ß   استعاره از مشکل عشق مجنون

کعبه ß   مجاز از زیارت خانۀ کعبه

گشوده شدن در ß   کنایه از حلّ مشکل

واج آرایی حرف «د»

مفهوم:

خداوند، درمانگر و حل کنندۀ تمام مشکلات است

 

حاجت گه جمله جهان اوست                محراب زمین و آسمان اوست

قلمرو فکری:

خانۀ خدا محلّ برآورده شدن نیاز همۀ مردم جهان و قبله گاه اهل زمین و آسمان است.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

حاجت گه

محلّ برآورده شدن حاجت

جمله

همه، سراسر

محراب

قبله گاه، جای ایستادن پیشنماز در مسجد

بیت ß   2 جمله

قلمرو ادبی:

جهان و آسمان ß   قافیه (اوست ß   ردیف)

جهان ß   مجاز از موجودات جهان

زمین و آسمان ß   تضاد و مجاز از موجودات زمینی و آسمانی

زمین و آسمان ß   مجاز از موجودات زمینی و آسمانی

واج آرایی حرف «ج»

مفهوم:

خداوند، حاجت بخش و اجابت کنندۀ خواسته هاست

همۀ موجودات، خداوند را می پرستند

 

چون موسم حج رسید برخاست             اشتر طلبید و محمل آراست

قلمرو فکری:

وقتی زمان حج فرارسید، پدر مجنون شتری آماده کرد و کجاوهای بر روی آن قرار داد.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

موسم

زمان، هنگام

برخاست

بلند شد

اُشتُر

شتر

محمل

کجاوه که بر شتر بندند، مهد

بیت ß   4 جمله

قلمرو ادبی:

برخاست و آراست ß   قافیه

مصراع دوم ß   کنایه از آماده شدن

محمل و اشتر ß   مراعات نظیر (تناسب)

 

فرزند عزیز را به صد جهد                      بنشاند چو ماه در یکی مهد

قلمرو فکری:

پدرِ مجنون با تلاش فراوان، فرزند عزیزش را که مثل ماه زیبا بود، در کجاوه نشاند.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

جهد

کوشش، تلاش، سعی

مهد

کجاوه، محمل

بیت ß   1 جمله

فرزند ß   نقش مفعول

ماه ß   نقش متمم

قلمرو ادبی:

جهد و مهد ß   قافیه

فرزند مانند ماه ß   تشبیه

مهد و جهد ß   جناس ناهمسان

صد ß   نماد کثرت، مجاز از زیادی

صد ß   اغراق

واج آرایی حرف «د»

 

آمد سوی کعبه سینه پر جوش              چون کعبه نهاد حلقه بر گوش

قلمرو فکری:

پدرِ مجنون با دلی پُر از درد به سوی خانۀ خدا آمد و به خدا متوسّل شد.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

سینه پُرجوش

با دلی دردمند

حلقه

گوشوارۀ بردگی غلامان و کنیزان

بیت ß   2 جمله

حلقه ß   نقش مفعول

قلمرو ادبی:

جوش و گوش ß   قافیه

سینه ß   مجاز از دل و تمام وجود

سینه پُرجوش ß   کنایه از دردمند

حلقه در گوش ß   کنایه از بندگیِ کسی را کردن

حلقه به گوش بودن کعبه ß   تشخیص و استعاره

حلقه ß   ایهام:

  • 1- حلقۀ درِ خانۀ کعبه
  • 2- حلقۀ بندگی غلامان

پدر مجنون مانند کعبه ß   تشبیه

کعبه مانند غلام ß   تشبیه

مفهوم:

متوسّل شدن به خداوند

نهایت فرمان برداری و بندگی

 

گفت ای پسر این نه جای بازی است                  بشتاب که جای چاره سازی است

قلمرو فکری:

پدر مجنون به پسرش گفت: ای پسر! اینجا، جای تفریح و بازی نیست. عجله کن که جایگاه درمانِ تو همین جاست.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

جای بازی

جایی کوچک و بی ارزش

چاره سازی

چاره اندیشی

بیت ß   5 جمله

این ß   منظور کعبه

پسر ß   نقش منادا

قلمرو ادبی:

بازی و چاره سازی ß   قافیه (است ß   ردیف)

جای بازی نبودن ß   کنایه از بی ارزش نبودن

جای ß   آرایۀ تکرار

مفهوم:

پیشگاه خداوند، جایگاه اصلی برای رسیدن به خواسته هاست

 

گو یا رب از این گزاف کاری                     توفیق دهم به رستگاری

قلمرو فکری:

بگو: خدایا! توفیق بده که از این کار بیهوده (عاشقِ لیلی بودن) رها شوم و به سعادت برسم.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

گزاف کاری

زیاده روی، بیهوده کاری

بیت ß   3 جمله

رب ß   نقش منادا

توفیق ß   نقش مفعول

«ــَـم» در «دهم» ß   متمم

قلمرو ادبی:

گزاف کاری و رستگاری ß   قافیه

گزاف کاری ß   کنایه از عشق و عاشقی

رب و توفیق و رستگاری ß   مراعات نظیر (تناسب)

مفهوم:

بیهودگی عشق

تقاضای رهایی و خلاصی از عشق

 

دریاب که مبتلای عشقم                        آزاد کن از بلای عشقم

قلمرو فکری:

بگو خدایا گرفتار عشق هستم، با عنایت و لطف خودت مرا از این بلا رها کن.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

دریاب

به من کمک کن

مبتلا

گرفتار، اسیر

بیت ß   3 جمله

مبتلا ß   نقش مسند

آزاد ß   نقش مسند

عشق ß   نقش مضاف الیه

«ــَـم» در مصراع اول ß   فعل اسنادی به معنای «هستم»

«ــَـم» در مصراع دوم ß   نقش مفعول دارد (مرا آزاد کن)

قلمرو ادبی:

مبتلای و بلای ß   قافیه (عشقم ß   ردیف)

بلای عشق ß   اضافۀ تشبیهی

مبتلا و آزاد ß   تضاد

مفهوم:

تقاضا از خداوند برای حلّ مشکل عشق

 

مجنون چو حدیث عشق بشنید             اوّل بگــریست پس بخندید

قلمرو فکری:

مجنون وقتی سخن عشق را شنید، اول گریه کرد و سپس خندید.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

چو

وقتی که

حدیث

سخن

پس

سپس، بعد

بیت ß   3 جملۀ عادی

حدیث ß   نقش مفعول

عشق ß   نقش مضاف الیه

قلمرو ادبی:

بشنید و بخندید ß   قافیه

گریست و خندید ß   تضاد

حدیث و بشنید ß   مراعات نظیر (تناسب)

مجنون و عشق ß   مراعات نظیر (تناسب)

مفهوم:

غم و شادی در عشق، همراه هم هستند

 

از جای چو مار حلقه برجست                 در حلقه زلف کعبه زد دست

قلمرو فکری:

مجنون مثلِ مارِ حلقه زده که از جای خود می جهد، به سرعت برخاست و به حلقۀ درِ کعبه متوسّل شد.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

چو

مانند

مار حلقه

مار حلقه زده

            برجست          

پرید

بیت ß   2 جمله

نقش واژۀ «حلقه» در مصراع اول ß   صفت

نقش واژۀ «حلقه» در مصراع دوم ß   متمم

قلمرو ادبی:

مجنون مانند مار حلقه زده ß   تشبیه

زلف کعبه ß   اضافۀ استعاری و تشخیص

دست در حلقه زدن ß   کنایه از پناه بردن و توسّل

دست ß   مجاز از پنجۀ دست

حلقه و حلقه ß   جناس همسان (تام)

مار و حلقه ß   تناسب

در و حلقه ß   تناسب

زلف و دست ß   تناسب

مفهوم:

پناه بردن و متوسّل شدن به خداوند

 

می‌گفت گرفته حلقــه در بر                    کامروز منم چو حلقه بر در

قلمرو فکری:

مجنون درحالی که حلقۀ درِ خانۀ کعبه را در آغوش گرفته بود، می گفت: امروز مانند این حلقه به تو متوسّل شده ام.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

در بر

در آغوش

کامروز

مخفّف که امروز

بیت ß   2 جمله

حلقه در بر ß   نقش قید

امروز ß   نقش قید

چو حلقه بر در ß   نقش مسند

قلمرو ادبی:

در بر و بر در ß   قافیه

من مانند حلقه بر در هستم ß   تشبیه

حلقه در بر گرفتن ß   کنایه از توسّل

در و بر ß   جناس ناقص اختلافی (ناهمسان)

بر (آغوش) و بر (حرف اضافه) ß   جناس تام

در (حرف اضافه) و در (درِ خانه) ß   جناس تام

حلقه ß   آرایۀ تکرار

مفهوم:

پناه بردن و متوسّل شدن به خداوند

به وصال و دیدار معشوق نرسیدن

 

گـویند ز عشق کن جدایی                       این نیست طـریق آشنایی

قلمرو فکری:

خدایا! به من می گویند: از عشق (لیلی) دوری کن! امّا این راه و رسم عاشقی و دوستی نیست.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

طریق

راه و رسم، روش

آشنایی

دوستی

این

منظور جدایی از عشق

بیت ß   3 جمله

جدایی ß   مفعول

طریق ß   مسند

قلمرو ادبی:

جدایی و آشنایی ß   قافیه

عشق و جدایی و آشنایی ß   مراعات نظیر

آشنایی و جدایی ß   تضاد

آشنایی ß   مجاز از عشق

عشق ß   مجاز از لیلی

مفهوم:

وفاداری عاشق

ناممکن بودن دوری از عشق

 

پرورده عشق شد سرشتم                      جــز عشق مباد سرنوشتم

قلمرو فکری:

ذات و وجود من با عشق پرورش یافته است و به جز عشق و عاشقی نمی خواهم سرنوشتی داشته باشم.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

پرورده

پرورش یافته

سرشت

فطرت، آفرینش، طبع

مباد

فعل دعایی به معنای امیدوارم نباشد

بیت ß   2 جملۀ بلاغی

«ــَـم» ß   نقش مضاف الیه

سرشت ß   نقش نهاد

سرنوشت ß   نقش نهاد

پرورده ß   نقش مسند

«عشق» در مصراع اول ß   مضاف الیه

«عشق» در مصراع دوم ß   متمم

قلمرو ادبی:

سرشت و سرنوشت ß   قافیه (ــَـم ß   ردیف)

پروردۀ عشق ß   اضافۀ استعاری و تشخیص

سرشت ß   مجاز از وجود و ذات

واج آرایی حرف «ش»

مفهوم:

دعا برای ماندن در دنیای عشق و آمیختگی بیشتر عشق با وجود شخص

 

یارب به خدایی خداییت             وانگه به کمال پادشاییت

قلمرو فکری:

خدایا! تو را به خداوندی ات و به عظمت و بزرگی ات قسم می دهم ...

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

به

حرف اضافه به معنای قسم و سوگند

وانگه

مخفّف و آنگاه

بیت ß   3 جمله به شیوۀ عادی

رب ß   نقش منادا

«ــَـت» در هر دو مصراع ß   نقش مضاف الیه

حذف فعل «قسم می دهم» به قرینۀ معنایی در جملات دوم و سوم

قلمرو ادبی:

خدایی ß   آرایۀ تکرار

رب، خدا، پادشاه ß   مراعات نظیر

واج آرایی حرف «ی»

 

کـــز عشق به غایتی رسانم                      کاو ماند اگر چه من نمانم

قلمرو فکری:

مرا در عشق به مرحله ای برسان که لیلی زنده بماند؛ اگرچه من زنده نباشم.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

غایت

پایان، فرجام، نهایت

کز

مخفّف که از

کاو

مخفّف که او (منظور لیلی)

من

منظور مجنون

بیت ß   3 جمله

«ــَـم» در «رسانم» ß   نقش مفعول (مرا برسان)

«ــَـم» در «نمانم» ß   شناسۀ فعل

عشق ß   نقش متمم

غایت ß   نقش متمم

قلمرو ادبی:

رسانم و نمانم ß   قافیه

مانَد و نمانَم ß   تضاد

مانَد و نمانَم ß   اشتقاق

واج آرایی حرف «م»

مفهوم:

فداکاری و جانبازی عاشق در راه معشوق

ماندگاری عشق پس از عاشق

 

گرچه ز شراب عشق مستم                    عاشق ‌تر ازین کنم که هستم

قلمرو فکری:

خدایا! هرچند وجودم از عشق سرشار است؛ امّا مرا از این هم عاشق تر و سرمست تر کن.

قلمرو زبانی:

بیت ß   3 جمله

مست ß   نقش مسند

عاشق تر ß   نقش مسند

«ــَـم» در «مستم» ß   فعل اسنادی «هستم»

«ــَـم» در «کنم» ß   نقش مفعول

قلمرو ادبی:

مست و هست ß   قافیه (ــَـم ß   ردیف)

شراب عشق ß   اضافۀ تشبیهی

مستم و هستم ß   جناس ناقص اختلافی

عشق و عاشق ß   مراعات نظیر و اشتقاق

مفهوم:

تقاضای عاشقی بیشتر

 

از عمر من آنچه هست بر جای              بستان و به عمــر لیلی افزای

قلمرو فکری:

خدایا! هرچه از عمر من باقی مانده، بگیر و به عمر لیلی اضافه کن.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

بر جای

باقی

بِستان

بگیر

اَفزای

اضافه کن

بیت ß   3 جمله

«عمر» در هر دو مصراع ß   نقش متمم

من ß   مضاف الیه

لیلی ß   مضاف الیه

قلمرو ادبی:

جای و افزای ß   قافیه

عمر ß   آرایۀ تکرار

مفهوم:

نهایت فداکاری و جانبازی عاشق در راه عشق

 

می ‌داشت پدر به سوی او گوش                        کاین قصه شنید گشت خاموش

قلمرو فکری:

پدر به سخنان مجنون گوش می داد. وقتی راز و نیاز عاشقانۀ او را شنید، ساکت شد و دیگر سخنی نگفت.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

گوش می داشت

گوش می کرد

خاموش

ساکت

کاین

مخفّف که این

بیت ß   3 جمله

قصّه ß   مفعول

خاموش ß   مسند

قلمرو ادبی:

گوش و خاموش ß   قافیه

سوی کسی گوش داشتن ß   کنایه از شنیدن

خاموش گشتن ß   کنایه از سکوت

واج آرایی صامت «ش»

قصّه و گوش و شنید ß   مراعات نظیر

قصّه ß   استعاره از راز و نیاز عاشقانۀ مجنون

مفهوم:

سکوت و تسلیم در برابر عشق واقعی

 

دانست که دل اسیر دارد                       دردی نه دوا پذیر دارد

قلمرو فکری:

پدرش فهمید که مجنون سخت گرفتار عشق است و درد او درمان ناپذیر است.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

دانست

فهمید، آگاه شد

نه دواپذیر

درمان ناپذیر

بیت ß   3 جمله

دل ß   نقش مفعول

درد ß   نقش مفعول

اسیر ß   نقش مسند

قلمرو ادبی:

اسیر و دواپذیر ß   قافیه(دارد ß   ردیف)

دل اسیر داشتن ß   کنایه از عاشق شدن

درد ß   استعاره از عشق

درد و دوا ß   تضاد و تناسب

واج آرایی حروف «د» و «ر»

مفهوم:

درمان ناپذیری درد عشق



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه (2)
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (2)
  • گام به گام تمامی دروس پایه (2)
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (2)
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (2)
  • فلش کارت های آماده دروس پایه (2)
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (2)
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (2)

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



متن «گنج حکمت: مردان واقعی» و معنی متن

متن «گنج حکمت: مردان واقعی» و معنی متن:

گنج حکمت

مردان واقعی

  • نویسنده: عطّار نیشابوری
  • اثر: تذکرة الاولیاء

 

یکی از کوه لُکام به زیارت «سَری سَقَطی» آمد. سلام کرد و گفت: «فلان پیر از کوه لُکام تو را سلام گفت.»

سری گفت: «وی در کوه ساکن شده است؟ بس کاری نباشد. مرد باید در میان بازار مشغول تواند بود، چنان که یک لحظه از حق تعالی غایب نشود.»

قلمرو فکری:

شخصی از کوه لُکام به دیدار «سری سقطی» آمد، سلام کرد و گفت: فلان عارف از کوه لُکام به تو سلام فرستاد.

سری گفت: آیا او در کوه زندگی می کند؟ این کار، ارزش و اهمّیتی ندارد. انسان عارف باید در میان مردم جامعه مشغول کار و زندگی باشد، به گونه ای که حتّی یک لحظه از یاد خدای بزرگ ، غافل و بی خبر نباشد.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

زیارت

دیدار

سری سقطی

یکی از عارفان مشهور

پیر

عارف، مرشد

بس

بسیار، مهم

حق تعالی

خداوند بلندمرتبه

غایب

بی خبر

لُکام

نام کوهی در نزدیکی لبنان

کل متن ß   9 جمله

سلام ß   نقش مفعول

تو ß   نقش متمّم

ساکن ß   نقش مسند

کار ß   نقش مسند

مشغول ß   نقش مسند

غایب ß   نقش مسند

قلمرو ادبی:

کوه ß   آرایۀ تکرار

لُکام ß   آرایۀ تکرار

سلام ß   آرایۀ تکرار

مرد ß   مجاز از انسان

بازار ß   مجاز از جامعه

مفهوم:

نفی گوشه گیری و انزوا

دعوت به در میان مردم بودن و در عین حال، با خدا بودن





معنی واژگان درس «پروردۀ عشق»

معنی واژگان درس «پروردۀ عشق»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

رایت

بیرق، پرچم، دِرَفش

چون

وقتی که، مانند

خَنیده

مشهور، معروف، نامدار

مَه

مخفّف ماه

شیفتگی

دل باختگی، عاشقی

تمام تر

کامل تر

سخت

به شدّت

خویشان

جمعِ خویش، اقوام

بیچارگی

درماندگی

چاره گری

تدبیر، مصلحت اندیشی

ورا

وی را، او را (پدر مجنون)

جمله

همه، سراسر

به اتّفاق

همگی

یک سر

همگی

موسم

زمان، هنگام

برخاست

بلند شد

اُشتُر

شتر

سینه پُرجوش

با دلی دردمند

جهد

کوشش، تلاش، سعی

مهد

کجاوه، محمل

جای بازی

جایی کوچک و بی ارزش

چاره سازی

چاره اندیشی

دریاب

به من کمک کن

مبتلا

گرفتار، اسیر

چو

وقتی که

حدیث

سخن

پس

سپس، بعد

            برجست          

پرید

چو

مانند

مار حلقه

مار حلقه زده

در بر

در آغوش

کامروز

مخفّف که امروز

طریق

راه و رسم، روش

آشنایی

دوستی

این

منظور جدایی از عشق

پرورده

پرورش یافته

وانگه

مخفّف و آنگاه

کاین

مخفّف که این

غایت

پایان، فرجام، نهایت

کز

مخفّف که از

من

منظور مجنون

اَفزای

اضافه کن

بر جای

باقی

بِستان

بگیر

گوش می داشت

گوش می کرد

خاموش

ساکت

دانست

فهمید، آگاه شد

نه دواپذیر

درمان ناپذیر

زیارت

دیدار

سری سقطی

یکی از عارفان مشهور

پیر

عارف، مرشد

بس

بسیار، مهم

حق تعالی

خداوند بلندمرتبه

غایب

بی خبر

سرشت

فطرت، آفرینش، طبع

درماند

ناتوان شد، عاجز گشت

گزاف کاری

زیاده روی، بیهوده کاری

حاجت گه

محلّ برآورده شدن حاجت

لُکام

نام کوهی در نزدیکی لبنان

کاو

مخفّف که او (منظور لیلی)

جهانگیر

گیرندۀ عالَم، فتح کنندۀ دنیا

محمل

کجاوه که بر شتر بندند، مهد

چاره ساز

چاره اندیش، مشکل حل کننده

حلقه

گوشوارۀ بردگی غلامان و کنیزان

خنیده نام تر گشتن

مشهورتر شدن، پُرآوازه تر گردیدن

به

حرف اضافه به معنای قسم و سوگند

مباد

فعل دعایی به معنای امیدوارم نباشد

محراب

قبله گاه، جای ایستادن پیشنماز در مسجد






محتوا مورد پسند بوده است ؟

5 - 0 رای