صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن
دانلود اپلیکیشن
1 سال قبل
0

گنج حکمت

عامل و رعیَت

  • نویسنده: سعدی
  • اثر: گلستان

 

ذوالنّون مصری پادشاهی را گفت: «شنیده‌ام فلان عامل را که فرستاده‌ای به فلان ولایت، بر رعیّت درازدستی می‌کند و ظلم روا می‌دارد.»

گفت: «روزی سزای او بدهم.»

قلمرو فکری:

ذوالنّون مصری به پادشاهی گفت: «شنیده ام فلان حاکمی را که به فلان ولایت فرستاده ای، اموال مردم را به زور می گیرد و ظلم می کند. (پادشاه) گفت: «روزی او را به سزای عملش می رسانم»

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

ذوالنون مصری

نام عارفی مصری

عامل

حاکم، کارگزار، والی

ولایت

سرزمین، استان

روا داشتن

اجازه دادن، جایز شمردن

سزا

جزا، مجازات، تقاص

فلان

ضمیر مبهم؛ اسم شخص یا جایی نامعلوم

نوع «را» در «پادشاهی را گفـت» ß   حرف اضافه به معنای «به»

قلمرو ادبی:

دراز دستی ß   کنایه از تجاوز و ظلم و ستمگری

 

گفت: «بلی، روزی سزای او بدهی که مال از رعیّت تمام ستده باشد. پس به زجر و مصادره از وی بازستانی و در خزینه نهی، درویش و رعیّت را چه سود دارد؟»

قلمرو فکری:

ذوالنّون گفت: «آری، روزی او را به سزای عملش می رسانی که مال مردم را کاملا گرفته باشد بعد با زجر و جریمه اموال مردم را از او پس می گیری و در خزانه می گذاری. چه سودی به حال مردم دارد؟»

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

رعیت

عموم مردم، شهروندان

ستدن

گرفتن

زجر

آزار، اذیت، شکنجه

بازستاندن

پس گرفتن

خزینه

خزانه

نهی

می گذاری

درویش

گدا و تهیدست

مصادره

مال کسی را به زور ضبط کردن، تاوان گرفتن، جریمه کردن

را

(در عبارت «درویش و رعیت را چه سود دارد») برای

درویش و رعیت را چه سود دارد؟ ß   پرسش انکاری

 

پادشاه خجل گشت و دفعِ مضرّتِ عامل بفرمود در حال.

قلمرو فکری:

پادشاه شرمسار شد و فوراً دستور برکناری حاکم را داد.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

خجل

شرمنده

مضرت

زیان، گزند رسیدن

درحال

فوری، بی درنگ

دفع

جلوگیری، راندن از نزد خود، دور کردن

قلمرو ادبی:

دراز دستی ß   کنایه از تجاوز و ظلم و ستمگری

 

سر گرگ باید هم اول برید                    نه چون گوسفندانِ مردم درید

قلمرو فکری:

سر گرگ را باید همان اول کار ببریم. نه پس از آن که گوسفندان مردم را درید و همه را کشت.

قلمرو ادبی:

برید و درید ß   قافیه

گرگ ß   استعاره از کارگزار ستمگر (کسی که ظلم می‌کند و آسیب می‌زند)

گوسفند ß   استعاره از مردم

سر گرگ را باید اول برید ß   تمثیل

گوسفندان مردم ß   اینجا استعاره از مال و اموال و ناموس مردم

 

پیام:

پیشگیری پیش از وقوع


سایر مباحث این فصل