نصب اپلیکیشن

صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن

تفاوت کنایه با استعاره

پاسخ تایید شده
4 ماه قبل
0
[شاه کلید مای درس] | تفاوت کنایه با استعاره
bookmark_border یازدهم انسانی
book علوم و فنون ادبی (2)
bookmarks فصل 12 : کنایه
4 ماه قبل
0

تفاوت کنایه با استعاره

 میدانید که استعاره نوعی مجاز است که بر پایه شباهت شکل می گیرد. پس دو فرقی که کنایه با مجاز داشت، با استعاره هم دارد. یک فرق دیگر هم هست که تفاوت استعاره و کنایه را تابلوتر! می کند. استعاره ساختار تشبیهی دارد، یعنی بین معنای مجازی و حقیقی کلمه رابطه شباهت(علاقه شباهت)وجود دارد، اما در کنایه چنین ارتباطی بین معنای دور و نزدیک وجود ندارد.

 برای نمونه : به خون خود آغشته و رفته اند

 چه گل های رنگین به جوبارها

 «عالمه طباطبایی«  در این بیت «گل ها»استعاره از شهیدان است:

الف)گل ها یک کلمه و معنی مجازی آن یعنی شهیدان هم یک کلمه است.

ب)معنای حقیقی قابل قبول نیست. (گل خون ندارد و نمی رود)(گفتیم در مجاز، معنای حقیقی لغت قابل قبول نیست، استعاره هم که نوعی مجاز است پس طبیعی است معنای حقیقی لغت گل قابل قبول نباشد.(

 میان گل و شهید رابطۀ تشبیهی وجود دارد(وجه شبه،سرخی گل و خون شهید است(

دامن هر گل مگیر و گرد هر بلبل مگرد

طالب حسن غریب و معنی بیگانه باش

(صائب تبریزی)

دامن چیزی را گرفتن کنایه از متوسل شدن و کمک خواستن و طلب کردن از آن چیز است.

گرد چیزی گردیدن نیز کنایه از دور و بر چیزی بودن به قصد کسب منفعت یا هواخواهی است .

دندان بر دندان خاییدن : خشمگین شدن و حرص خوردن

از نفس افتادن : خسته شدن

کاسه کوزه را جمع کردن : بساط و وسایل را جمع کردن

کاسه کوزه یکی شدن : خودمونی شدن، مدام همراه هم بودن

چپ چپ نگاه کردن: بد و با تهدید نگاه کردن.

انگشت به دندان گزیدن : حسرت خوردن

(عنان / دامن)از کف دادن : بی اختیار شدن

سر در(جیب/گریبان)فروبردن : (در انزوا)به اندیشه فرو رفتن.

چین بر پیشانی یا جبین افکندن : خشمگین یا ناراحت شدن

ی دل/ دلباخته / دلداده : عاشق

عنان سبک کردن: راه افتادن

عنان کشیدن / عنان گران کردن : توقف کردن

عنان گسیخته/ لجام گسیخته : سرکش، گستاخ

ضعیف رو ضعیف و رنجور (سرخ رو): سرحال و سلامت

مردن =غزل خداحافظی خواندن=سرآمدن / سرآوردن زمان= هستی باختن

کار بیهوده کردن =آب در هاون کوبیدن = محیط( دریا) به کفچه پیمودن =البرز به کلنگ (برکندن/ برگرفتن)= نقش بر آب زدن / آب در غربال گرفتن

خشت زدن : سخنان گزاف و بیهوده گفتن== در افشانی کردن : سخنان گرانبها گفتن

 لنگر انداختن : اقامت کردن

لنگر(انداختن / کشیدن / نهادن)درنگ کردن، توقف کردن

در خواب بودن : غافل بودن

تنگ چشم : حریص و بخیل

مهر بر(لب / دهان)داشتن : سکوت کردن

 دل بستن : عالقه مند شدن/ اعتماد کردن

بلغمی مزاج / دمدمی مزاج : کسی که سلیقه و حالاتش هر لحظه عوض می شود.

دست بر(دامان / آستین)کسی زدن : توسل و کمک خواستن از او

سر در سر کاری کردن : جان خویش را بخاطر آن کار از دست دادن

رخت (کشیدن / بردن) رفتن ==رخت افکندن : ماندن و اقامت

سرگران کردن / سرسنگین بودن : بی اعتنایی کردن

سرسپردگی : مطیع و فرمانبردار بودن

باد به دست بودن : حاصل و نتیجه ای نداشتن

رسوا شدن، فاش شدن و آشکار شدن کاروزار:

بخیه به روی کار افتادن=انگشت نما شدن =بر سر زبان ها افتادن=(افتادن / دریده شدن ) پرده= (افتادن / دریده شدن )پرده

دقت و ریزبینی فراوان :

مو شکا فتن=مو از ماست کشیدن

پیش آمدن سختی ، مشکل و ناراحتی:

سنگ در دندان آمدن=پای بر سن آمدن

تشنه چیزی بودن : میل و شوق بسیاربه آن چیز داشتن

 چند مرده حلاج بودن : قابلیت و توانایی

سر به مهر : پوشیده، پنهان

 کوتاه بودن دست : ناتوانی از انجام کار

تهیه کننده: سیده پروا ربیع زاده


سایر مباحث این فصل