شِراءُ شَریحَهِ الْهاتِفِ الْجَوّالِ |
|
خرید سیم کارت موبایل |
|
الزّائِرَهُ |
مُوَظَّفُ الِاتِّصالاتِ |
زائر زن |
کارمند مخابرات |
رَجاءً، أَعْطِنی شَریحهَ الْجَوّالِ. |
تَفَضَّلی، و هَلْ تُریدینَ بِطاقَهَ الشَّحْنِ؟ |
لطفاً سیم کارت تلفن همراه به من بده. |
بفرما، و آیا کارت شارژ را میخواهی؟ |
نَعَم؛ مِنْ فَضْلِکَ أَعْطِنی بِطاقَهً بِمَبلَغِ خَمْسَهٍ وَ عِشرینَ ریالاً. |
تَسْتَطیعینَ أَنْ تَشْحَنی رَصیدَ جَوّالِکِ عَبْرَ الْإنتِرنِت. |
بله؛ لطفاً یک کارت به مبلغ ۲۵ ریال به من بده. |
میتوانی که موجودی شارژ موبایلت را از طریق اینترنت شارژ کنی. |
الزّائِرَهُ تُریدُ أَن تَتَّصِلَ لٰکِن لا یَعْمَلُ الشَّحْنُ، فَتَذْهَبُ عِندَ موَظَّفِ الِاتِّصالاتِ وَ تَقولُ لَهُ: |
|
زائر میخواهد که تماس بگیرد اما شارژ کار (عمل) نمیکند پس پیش کارمند مخابرات میرود و به او میگوید: |
|
عَفواً، فی بِطاقَهِ الشَّحْنِ إشکالٌ. |
أَعْطینی الْبِطاقَهَ مِنْ فَضلِکِ. سامِحینی؛ أَنتِ عَلَی الْحَقِّ. أُبَدِّلُ لَکِ الْبِطاقَهَ. |
ببخشید، در کارت شارژ اشکالی هست؟ |
لطفاً کارت را به من بده. مرا ببخش؛ حق با شماست. کارت را برای شما عوض میکنم. |