(الف) فیلسوفان دوره یونان باستان (ب) فیلسوفان دورۀ جدید اروپا (ج) فیلسوفان مسلمان
دیدگاه فیلسوفان دوره یونان باستان و دیدگاه افلاطون فعل اخلاقی با سعادت و نیک بختی حقیقی آدمی رابطه دارد.
فعل اخلاقی اگر در جهت سعادت حقیقی ،باشد فضیلت محسوب می گردد .
فعل اخلاقی اگر برخلاف سعادت باشد و باعث شقاوت ،گردد رذیلت و بدی شمرده می شود.
افلاطون در پاسخ به این سؤال که در چه صورتی یک عمل در جهت سعادت است » می گوید :
در وجود انسان سه قوه اصلی فعال هستند.
قوه شهوت : انسان را به سوی لذایذ و امیال فرا می خواند.
قوه غضب : انسان را در برابر خطرها و موانع دعوت به ایستادگی و عکس العمل میکند.
قوه عقل: خوب را از بد شناسایی میکند و راه شعادت را به انسان نشان میدهد.
عمل انسان در صورتی در جهت سعادت است که بنا به فرمان و راهنمایی عقل انجام پذیرد. قوة غضب و قوه شهوته تحت کنترل و حکومت عقل باشند با راهنمایی عقل عمل کنند .
افلاطون میگوید؛ اگر عقل که از فضیلت حکمت برخوردار است حاکم باشد :
قوه شهوت خویشتن داری پیش می گیرد.
قوه غضب متصف به «شجاعت» می شود.
برایند و نتیجه چنین سامانی برقراری عدالت میان قوای عقل و شهوت و غضب و در سراسر شخصیت انسان است.
پس انسانی که آراسته به چهار فضیلت «حکمت » ، «خویشتن داری » ، «شجاعت» و «عدالت» است، نیک بخت است؛ این معیار میان همه انسانها مشترک و ثابت است و با گذشت زمان تغییر نمی کند.