ارائه شکل جدید به جامعه جهانی (روابط میان جوامع) توسط فرهنگ غرب، در سده های 17 تا 20 میلادی و پیدایش نظام نوین جهانی (در سده های 17 تا 20 میلادی، اقتصاد گسترده ای شکل گرفت که تقسیم کارش ،مرزهای سیاسی و فرهنگی را در نوردید و نظامی در جهان با عنوان نظام نوین جهانی پدید آورد.)
شکل گیری سازماندهی سیاسی و اقتصادی جدید در سده های 19 و 20 میلادی، که جوامع غربی را بصورت جوامع مرکزی و دیگر جوامع را بصورت جوامع پیرامونی درآورد.
متزلزل شدن و آسیب پذیر شدنِ فرهنگ کشورهای غیر غربی در حاشیه روابط و سازمان های سیاسی و اقتصادیِ جهانی
به عبارت دیگر : در جامعه جهانی بعد از غربِ جدید، کشورهای غیر غربی؛ دو چیز اساسی را از دست دادند:
حکومت و قدرت سیاسی مستقل خودشان را ،چرا که در این دوران؛ کشورهای غیر غربی به جوامع پیرامونی تبدیل شدند.
استقلال و قدرت فرهنگی شان را ؛ چرا که در این دوران؛ فرهنگِ کشورهای غیر غربی در حاشیه و تحت الشّعاعِ روابط و سازمان های سیاسی و اقتصادی جهانی قرار گرفت .
پیدایش قدرت های سیاسی سکولار(دنیاگرا)
پیوند قدرت با تجارت، سرمایه و صنعت
به خدمت گرفتن مبلغان مذهبی و سازمان های فراماسونِری
استعمار و ادغام جوامع ر نظام نوین جهانی
زوال تدریجی قدرت کلیسا منجر به حاکمیت فئودال ها و اربابان بزرگ (کُنت ها و لُرد ها (القاب نجیب زادگان اروپایی)) شد. در نهایت با انقلاب فرانسه؛ دولت هایی شکل گرفتند که بطور رسمی و آشکار، جدایی خود را از دین اعلام کردند. این دولت های سکولار برخلاف حکومت های گذشته؛ خود را با هویت دینی نمی شناختند؛ بلکه خود را با ویژگی های جغرافیایی، تاریخی و بویژه نژادی و قومیِ خودشان، تعریف می کردند. این دولت ها همان دولت – ملت های جدید بودند .( در سال 1500 یا قرن 16 میلادی حدود500 دولت وجود داشت که در قرن 20 یا سال 1900 این تعداد به 25 دولت یا همان دولت- ملت کاهش پیدا کرد.)
رشد تجارت، رشد برده داری، انتقال برده های سیاه پوست افریقایی به مزارع امریکایی و انتقال ثروت به جوامع اروپایی موجب شد تا تجّار(تاجران)، جایگاه برتری نسبت به زمین داران پیدا کنند. دولت ها برای افزایش قدرت خود به سرمایه و پول بازرگانان (تاجران) نیاز داشتند و بازرگانان برای تجارت و سود؛ نیازمند حمایت ناوگان نظامی دولت بودند. بدین ترتیب؛ پیوند قدرت با ثروت و تجارت، شکل گرفت. صنعت نیز عامل دیگری بود که انباشت ثروت تاجران (سرمایه داران) را سرعت بخشید و روابط مبتنی بر منافع متقابل دولتمردان و سرمایه داران را افزود.
کشورهای غربی به مواد خام، نیروی کار ارزان و بازار مصرف کشورهای غیر غربی نیاز داشتند. آنها برای تأمین منافع اقتصادی خود نیازمند در هم شکستن مقاومت فرهنگی کشورهایی بودند که زیر بار سلطه و نفوذ کشورهای غربی نمی رفتند. کشورهای غربی برای این منظور، ابتدا از مبلغان مذهبی و سازمان های فراماسونری، استفاده می کردند. (انگیزه دولت های غربی در حمایت از مبلغان مسیحی، به هیچ وجه دینی نبود. این دولت ها همانطور که ابتدا حرکت های پروتستانی را برای حذف قدرت کلیسا و ایجاد سیاسی سکولار به خدمت گرفتند. در این مرحله، از تبلیغ مسیحیت برای گسترش جهانی قدرت خود استفاده کردند) .
حمایت از مبلغان مذهبی با هدف ایجاد اختلال در فرهنگ عمومی جوامع غیر غربی / حمایت از سازمان های فراماسونری با هدف تأثیر گذاری بر نخبگان سیاسی جوامع غیر غربی ،استفاده می کردند. مخرج مشترک این حمایت های دوگانه(حمایت از مبلغان و فراماسونرها)، غارت منابع جوامع غیر غربی بوده است .(منابع مادی و انسانی)
استعمار مهم ترین عامل ادغام جوامع غیر غربی در نظام جهانی نوین بود. کشورهای استعمار زده به دو نوع در نظام جدید جهانی ادغام می شدند.
از طریق نفوذ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در نظام نوین جهانی ادغام شدند).(استعمار نو و فرانو).
مثال
از استعمار و ادغام کشورهای غیر غربی در نظام نوین جهانی
چین : بزرگترین کشور شرق آسیا؛ در قرن 19 میلادی ،از طریق تهدید نظامی، نفوذ گروه های مبلغ مسیحی و روابط اقتصادی بصورت کشوری ضعیف درآمد که هر بخش از آن تحت تسلط یکی از کشورهای اروپایی بود.
عثمانی : بزرگترین امپراتوری اسلامی بود که قلمرو آن از عربستان، عراق، سوریه، فلسطین ،مصر، ترکیه امروزی تا بلغارستان و بالکان، گسترده بود و مرزهای جوامع اروپایی را تهدید می کرد. این امپراتوری در اثر نفوذ گروه های مبلغ مسیحی و فراماسونری، تهدید نظامی و روابط اقتصادی از هم پاشید. بخش های عمده ای از آن جدا شد و ده ها کشور از جمله مصر ،سوریه، لبنان، اردن، عربستان، عمان، یمن، عراق و کویت از درون آن سربرآوردند و هرکدام تحت سلطه یکی از کشورهای اروپایی قرار گرفتند.
ژاپن : از قرن 17 میلادی و بعد از نفوذ مسیحیت، دروازه های خود را به روی کشورهای غربی بسته بود. با تهدید کشورهای اروپایی مجبور به برقراری روابط تجاری، تحت شرایط مورد نظر اروپایی شد .
ایران : سرنوشتی مانند چین و عثمانی پیدا کرد. بخش هایی در شمال غربی، شمال شرقی و شرق شامل: آذربایجان، گرجستان ،ترکمنستان،افغانستان، و ... از ایران جدا شدند و بصورت کشورهایی مستقل (مانند افغانستان) یا بخش هایی از روسیه درآمدند .سایر بخش های ایران در شمال، تحت نفوذ روسیه و در جنوب، تحت نفوذ انگلیس قرار گرفت و از نظر اقتصادی به اروپا وابسته شد.
محمود کرمی/زنجان/خدابنده