منورالفکران غربزده با نفوذ دولت های غربی در کشورهای اسلامی و به موازات نخستین بیدارگران اسلامی پیدا شدند.
منور الفکران غرب زده شیفته جوامع غربی بودند.
منورالفکران غربزده خود را بیدارگر می دانستند و بیداری را عبور از فرهنگ اسلامی و پیوستن به فرهنگ غرب معنا می کردند.
منورالفکران غرب زده بیشتر در لژهای فراماسونری سازمان می یافتند.
از نخستین لژهای فراماسونری که منورالفکران غربزده در ایران تأسیس کردند عبارت بودند است از :
لژآدمیت و لژ بیداری ایرانیان
اومانیسم را به آدمیت ترجمه می کردند.
روشنگری مدرن را به منورالفکرای ترجمه می کردند ، به همین دلیل خود را منورالفکر می خواندند.
نسبت به کشورهای زمرد احساس خطر نمی کردند بلکه حضور سیاسی و اقتصادی آن را یک فرصت می
دانستند( برخلاف نخستین بیدارگران اسلامی)
خواستار اصلاح رفتار دولت های کشورهای مسلمان بودند
مثال
نخستین بیدارگران اسلامی اصلاح را در تقلید از رفتار فرنگیان می دانستند نه در بازگشت به اسلامبر خلاف نخستین بیدارگران اسلامی به مفهوم ناسیونالیسم (یعنی اندیشه سیاسی قوم گرایانه غرب متجدد ) روی می آوردند و مفهوم است و ملت اسلامی برای آنها مفهومی بی معنا و منفور بود ( برخلاف نخستین بیدارگران اسلامی )
منورالفکران غرب زده مورد حمایت دولتهای استعمارگرغربی بودند.
دولتهای استعمارگر غربی به کمک منورالفکران توانستند از موقعیت جنبشهایی که توسط نخستین دیدار گران اسلامی در حال شکل گیری بود، جلوگیری کنند.
منورالفکران غربزده در قدم های نخست از ضرورت اصلاحات در دولتهای کشورهای خود سخن ولی در نهایت با حمایت و دخالت کشورهای غربی توانستند در جوامع خود حکومت های سکولار را تشکیل دهند .
قدرت حاکمان سکولار در کشورهای مسلمان به قدرت جهانی استعمار وابسته بود و در باورها و اعتقادات و پیشینه تاریخی کشورهای مسلمان ریشه نداشت.
اقدامات حاکمان سکولار در کشورهای مسلمان با اتکا به قدرت استعماری عبارتند از: از بین بردن مظاهر دینی، حذف ساختارهای اجتماعی ،پیشین ایجاد ساختارهای اجتماعی جدید
مثال
سه نمونه از قدرت های سکولاری که آرمان های منورالفکران غرب زده را با حمایت قدرت دولت های غربی دنبال می کردند عبارتند از :
منورالفکرهایی که در کابینه رضاخان حضور داشتند : محمد علی فروغی علی منصور، مصطفی قلی بیات علی اکبر داور محمود جم تیمورتاش و سردار اسعد بختیاری
رهاورد حکومت منورالفکران غربزده نسل اول غرب زدگان در کشورهای اسلامی استبداد استعماری بود استبداد استعماری به دلیل وابستگی به کشورهای استعمارگر استقلال سیاسی و اقتصادی جوامع اسلامی را مخدوش ساختند و مقاومت های مردمی برای حفظ هویت اسلامی خود را نیز سرکوب کردند
در به در هم ریختن نظم پیشین توسط حکومت های منورالفکر غرب زده، به بهانه رسیدن به جایگاه کشورهای غربی صورت گرفت اما در عمل به جایی رسیدند و نزدیک شدن به کشورهای غربی خصوصیات کشورهای پیرامون و استعمار زده را پیدا کردند.
از یک طرف تبدیل کشورهای اسلامی به کشورهای پیرامونی و استعمار زده اعتراض برخی نخبگان این کشورها را که به غرب چشم دوخته بودند برانگیخت و از طرف دیگر شکل گیری جریان های چپ در کشورهای اروپایی بازتاب های را در ذهن غرب زدگان کشورهای اسلامی پدید آورد و بدین ترتیب نسل دومی از غربزدگان یعنی روشنفکران چپ در کشورهای اسلامی پدید آمد.
روشنفکران چپ نسبت به حرکت های سیاسی نسل اول معترض بودند.
اعتراض روشنفکران چپ به نسل اول از جهت گریز منورالفکران غرب زده از بنیانهای فکری اسلامی یا اسلام ستیزی آنان نبود، بلکه به دلیل از نوع اعتراض روشنفکران چپ به نسل اول از نوعی اعتراضاتی بود که طی قرن بیستم در کشورهای غربی نسبت به عملکرد اقتصادی نظامهای لیبرالیستی و سرمایه داری شکل گرفت.
روشنفکران چپ حرف های خود را در چارچوب اندیشه های ناسیونالیستی سوسیالیستی و مارکسیستی سازمان می دهند.
برخی از روشنفکران چپ حرکت های اجتماعی خود را آشکارا به صورت مکاتب غیر توحیدی مطرح می کردند.
برخی دیگر از روشنفکران چپ از رویارویی مستقیم با اندیشه و باور دینی مردم خودداری می کردند و گاه اندیشه های خود را در پوشش های دینی بیان می کردند به این ترتیب روشنگری انتخاباتی چپ در کشورهای اسلامی پدید آمد.
از ویژگی های اساسی اندیشه صحیح آن است که که اجزای آن دارای انسجاماند. از این رو به دیدگاهی که در آن تضاد و تناقض وجود دارد به دیده شک و تردید نگریسته می شود.
اندیشه التقاطی در همین ویژگی دچار نقص است چرا که معمولاً آمیزه ای از باورها و ارزشهایی است که از مکاتب و جهان بینیهای مختلف گرد آوری میشوند و به صورتی ناسازگار در کنار هم چیده می شوند.
برخی جریانها اسلامی را با سوسیالیسم مارکسیسم ، ایدئالیسم ، لیبرالیسم و ..... بدون توجه به مبانی آنها و به صورت ناسازگار در هم ادغام می کنند.
معمولاً افراد و جریانهای اجتماعی که به اعماق یک مکتب و فرهنگ اصیل دسترسی ندارند، در دگرگونی ها و تحولات فرهنگی و اجتماعی به تفکر التقاطی پناه می برند.
در دنیای دو قطبی قرن بیستم اغلب در سایه حمایتهای بلوک شرق و قرار می گرفت.
تا هنگام فروپاشی بلوک شرق روشنفکران چپ در کشورهای اسلامی جذبه داشتند.
تا قبل از فروپاشی بلوک شرق جریان های چپ در کشورهایی که زیر نفوذ غرب سرمایه داری قرار داشتند ۶ شرق و از بین رفتن جاذبه های روشنگری در سطح جهان از اواخر قرن بیستم جریان چپ در کشورهای اسلامی جاذبه خود را از دست داد و غرب زدگان این جوامع بار دیگر در اندیشه های لیبرالیستی غربی روی آوردند.
زهرا نجاتی