نصب اپلیکیشن

صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن

اصول اولیه حکمت متعالیه

پاسخ تایید شده
2 ماه قبل
0
[شاه کلید مای درس] | اصول اولیه حکمت متعالیه
bookmark_border دوازدهم انسانی
book فلسفه (2)
bookmarks فصل 11 : دوران متأخّر
2 ماه قبل
0

 اصول حکمت متعالیه 

برای شروع سه مبحث پیش رو که مبانی و اصول فلسفی مهم و کلیدی ملاصدرا هستند، ابتدا لازم است چند قدم برداریم:

قدم اول که ابتدای کتاب مطرح شد این بود که: چیزی وجود دارد.(اصل واقعیت مستقل از ذهن)

قدم دوم هم این بود که: دو مفهوم وجود و ماهیت، در ذهن، متمایز و مغایرند .

قدم سوم این بود که: اما این دو در خارج متحدند.

حال این سوال اصلی مطرح میشود: 

در عالم خارج (واقع)، کدام یک از دو مفهوم «وجود» یا «ماهیت»، اصیل (واقعی) هستند؟ یعنی در خارج از ذهن ،کدامشان وجود دارند؟

اصیل یعنی واقعی و در مقابل اصطلح اصیل، از تعابیرِ انتزاعی، ذهنی، اعتباری و غیرواقعی استفاده می شود .

به طور کلی ،چهار جواب می توان داد (کتاب درسی، دو مورد را گفته):  

  1. هیچکدام: که این میرسد به حرف برخی سوفسطائیان (گرگیاس) و خود متناقض است .
  2. هر دو: که این یعنی هر یک چیز دو چیز است .

 

 اصالت ماهیت

  1. ماهیت: یعنی در خارج ماهیت داریم و وجود امر ذهنی و انتزاعی است. به این دیدگاه (اصالت ماهیت) گفته می شود و از سوی میرداماد، مطرح شد. بر اساس این دیدگاه ،آنچه در خارج است (اسب و انسان و درخت و ببر و ... ) است و وجود داشتنشان امر ذهنی است .

این دیدگاه را مردم عادی بهتر درک می کنند.

 

 اصالت وجود (اصل اول ملاصدرا)

  1. وجود: یعنی در خارج وجود تحقق دارد، و ماهیت امر انتزاعی و ذهنی است .مابازاء (مصداقِ) واقعیت، وجود است .این دیدگاه از سوی شاگرد میرداماد، یعنی ملاصدرا مطرح شد و به اصالت وجود، شناخته می شود. اصالت وجود، مثل آن است که بگویی آنچه در خارج است وجود است و انسان بودن و اسب بودن و درخت بودن را ذهن ما، از حد و مرزهای آن وجود درک می کند؛ و الا سراسر عالم را وجود پر می کند .
  • این دیدگاه برای ذهن انسان های معمولی، پیچیده و مشکل به نظر می رسد .
  • ذهن عادی و طبیعی انسان، مسئله اصالت وجود و ماهیت را وارونه نشان می دهد .
  • بنیادی ترین اصل فلسفی ملاصدرا است و سایر مباحث او تحت تاثیر این دیدگاه هستند .

بر اساس اصالت وجود، ما مفهوم ماهیت را از اشیاء و موجودات خارجی ،انتزاع می کنیم؛ یعنی مثل ما با دیدن یک اسب، یال داشتن، سفید بودن، زیبا بودن و ... را انتزاع می کنیم؛ نه اینکه مفهوم ماهیت را به اشیاء خارجی نسبت داده یا اینکه ماهیت اسب ،ساخته و پرداخته ذهن باشد.(دقت کنید: یعنی از بیرون انتزاع شده و به ذهن می آید، نه اینکه از درون ذهن بسازیم و به بیرون از ذهن نسبت بدهیم!)

  • در بحث اصالت وجود، ماهیت داشتن، همان وجود داشتن نیست. (یعنی بین وجود و ماهیت، تساوی نیست؛ بلکهاینها مغایرند و باید گفت، ماهیت از وجود انتزاع میشود)

مثال

برای فهم تفاوت اصالت وجود و ماهیت: 

فرض کنید ما با مقداری خمیر بازی یک رنگ و یک دست، هزار شکل ساخته ایم و روی میز چیده ایم .

    • میرداماد داخل می شود و به او می گوییم چه می بینی؟ او خواهد گفت: هزار شکل مختلف (ماهیت: گل، کوزه ،قلم، عروسک و ...)که مفهوم واحد خمیر بازی را از آن می فهمیم.
    • ملاصدرا داخل می شود و با احترام به استادش می گوید ،استاد!  اگر دقت کنی، ما فقط خمیر بازی داریم که بخش بخش شده و ما از هر یک مفهوم ماهیت (مثل گل، کوزه، قلم، عروسک و ... ) را می فهمیم .

به تعبیر دیگر:

وقتی میرداماد جهان اطراف را نگاه کند، کثرت ها و تنوع ها (آسمان ها، ستاره ها، حیوانات، انسان ها، درخت ها، سنگ ها ... )،را اصیل و واقعی می داند و معتقد است از همه اینها، مفهوم وجود را در می یابیم .

اما ملاصدرا وقتی جهان را بنگرد، وحدت و یگانگی همه آنها را در می یابد و می گوید آنچه اصیل و واقعی است وجود است؛ اما ما در تجلیات همین وجود، مفاهیمی چون آسمان، درخت، اسب، انسان، سنگ و ... را در می یابیم .

  • این شعر به اصالت وجود اشاره دارد: 

وجود اندر کمال خویش جاری است

تعیین ها، امور اعتباری است

جاری بودن وجود (اصالت وجود)- تعین (ماهیت)- اعتباری (ذهنی)

 

 وحدت وجود (اصل دوم ملاصدرا)

از توضیح و مثال بالا، فهمیدیم که ملصدرا، جهان را دارای یک حقیقت واحد می داند. (خمیربازی یکدست را به ذهن بیاورید.) یعنی از نگاه او، جهان هستی (وجود) یکپارچه یک حقیقت است و دیگر هیچ .این دیدگاه را وحدت وجود می گویند. ملاصدرا این دیدگاه را از عرفا گرفته است .

  • اگر این دیدگاه را دقیق بفهمیم، باید در ترجمه کلمه «لا اله الا الله» بگوییم: «هیچ چیزی، جز الله نیست!» یعنی تمام هستی فقط یک چیز است: الله .

که یکی هست و هیچ نیست جز او

وحده لا اله الا هو (فقط خدا هست و دیگرهیچ )

( اشاره به وحدت وجود )

  • دقت کنیم در وحدت وجود می گوییم فقط یک چیز است و دیگر هیچ (این می شود احد)؛ نمی گوییم چیزهایی هست و ضمنا در کنار آنها یا فوق آنها، خدا هم هست. (این می شود واحد). خدا بیرون هستی نیست. کل هستی همان خداست: قل هو الله احد.
  • عرفا برای درک وحدت وجود، از تمثیل استفاده کردند و مثال دریا و امواج آن را به کار بردند. امواج دریا با همه تنوع و تعداد و تکثری که دارند (شبیه ماهیات مختلف)، فقط آب هستند. (شبیه وحدت وجود)
  • ملاصدرا برای بیان وحدت وجود،  استدلال و برهان فلسفی ارائه کرد .

وجه مشترک جهان چیست؟

وجود

  • اصالت وجود با وحدت حاکم بر آن (وجودش) است، و کثرت هایی که می بینیم جلوه ها، مراتب، اطوار و سایه های همان وجودند. (شبیه دریا و امواج آن)
  • این مطلب که فقط در جهان وجود، وجود دارد و آن وجود، یک حقیقت است، شبیه حرف پارمنیدس است .
  • برای فهم شعر زیر که به وحدت وجود اشاره دارد، ابتدا مثالی می زنیم:  

حسن روی تو به یک جلوه که در آیینه کرد

این همه نقش در آیینۀ أوهام انداخت

 

این همه عکسِ می و نقشِ نگارین که نمود

یک فروغ رخ ساقی است که در انداخت

مثال

برای فهم جلوه های متکثر و متنوع وجود

پنجرهای با شیشه های رنگارنگ را در نظر بگیرید (مثل پنجره عمارت باغ دولت آباد یزد)، نور به آن بتابد، در آن طرف، طیف رنگی مختلفی تشکیل می شود. رنگارنگ و زیبا .

  • میرداماد ببیند، می گوید ،چه قدر رنگ!
  • ملاصدرا ببیند می گوید: فقط یک چیز است: نور. رنگ های مختلف ،اطوار و تجلی های نورند!

حالا شعر بالا به اجمال می گوید: تو (وجود = خدا) یک امر واحدی، یک جلوه کردی و یک چیزی، اما اوهام انسان ها (انتزاع و ذهن انسان)،نقش های زیاد می بیند. (ماهیات متکثر را می بیند) .

چگونه ممکن است چیزی، هم اول باشد و هم آخر و هم ظاهر باشد و هم باطن؟

وقتی فقط یک چیز در هستی باشد. (وحدت وجود)

این همان است که قرآن گفته: «همو، هم اول است و هم آخر، و هم ظاهر است و هم باطن...» 

 

 مراتب داشتن وجود یا تشکیک وجود (اصل سوم  ملاصدرا)

ابتدا یک مرور کوتاه بر بحث:

میرداماد گفت، ماهیت اصیل است و با این کار، کثرت جهان را توضیح داد و بعد از آن ،می بایست وحدت را توضیح بدهد. برای همین در توضیح وحدت هستی گفت: وجود، امری ذهنی و اعتباری است .

ملاصدرا گفت، وجود اصیل است و با این کار، وحدت جهان را توضیح داد و بعد از آن می بایست، کثرت آن را توضیح دهد. او برای توضیح کثرت جهان، بحث مراتب داشتن وجود را مطرح می کند.  

  • ملاصدرا با این سوال مواجه است که حالا که وجود اصیل است و وحدت هم دارد ،وجه تفاوت و اختلف و تنوع و تکثر موجودات هستی در چیست؟   
  • او در جواب میگوید: در شدت و ضعف مراتب خود وجود (شدت و ضعف مال ماهیات نیست؛ ما از شدت وضعف وجود، ماهیات را انتزاع می کنیم.)
  • ملاصدرا در ارائه این دیدگاه، از بحث نور در فلسفه شیخ شهاب الدین سهروردی (شیخ اشراق) استفاده کرده است.
  • برای فهم مراتب داشتن وجود، از مثال کانون نور (خورشید) و پرتوهایش استفاده کرده اند .همانگونه که نورها همه در نور بودن مشترکند و فرقشان فقط در میزان (شدت و ضعف) نور بودنشان است نه در چیز دیگری، وجود هم همین طور است، فرق موجودات مختلف فقط در قوت و ضعف مرتبه وجودی آن هاست نه در چیز دیگر. )محل اتصال فلسفه مشاء )وجود( و فلسفه اشراق (نور))
  • و این تفاوت شدت و ضعف باعث تجلیهای مختلف وجود شده است.
  • دقت کنیم، شدت و ضعف وجود (یا نور) به معنای ترکیب نور و ظلمت، ترکیب وجود و ماهیت، ترکیب وجود و عدم و ... نیست.  
  • به عبارت دیگر، منظور از ماهیت، همان مراتب وجود است .
  • نکته بسیار مهم: بنابراین نمی توان گفت ماهیت اصلا و اساسا هیچ واقعیتی ندارد؛ بلکه باید گفت، ماهیات در ضمن وجود، محققند و بسته به نحوه وجود، مراتب وجود، ما ماهیت را انتزاع می کنیم .

مثال

برای فهم انتزاعی بودن ماهیت:  

مجسمه عقابی را در نظر بگیرید (مثل عقابکوه شهرستان تفت)؛ نمی توان گفت هیچ تصویر عقابی نیست. از طرفی هم نمی توان گفت، مجسمه عقاب، فقط سنگ است و دیگر هیچ؛ چرا که این سنگ، یک شکل خاصی دارد که آن را از سنگ های دیگر متمایز می کند. پس باید گفت، ما از حالت و مرتبه این سنگ، عقاب بودن را درک می کنیم. عقاب بودن، در ضمن سنگ بودن است. (حالا می گوییم ،ماهیت بودن، در ضمن نحوه و مرتبه وجود است؛ یعنی من به یک مرتبه وجود می گویم انسان، به یک مرتبه آن می گویم درخت، به مرتبه دیگر آن می گویم کوه، مرتبه دیگر آن کبوتر است، یک مرتبه چشم است، مرتبه دیگر مردمک همان چشم است و مرتبه دیگر سلول های آن چشم و...  )

  • شعر زیر را بفهمیم:

در هزاران جام گوناگون ، شرابی بیش نیست

گرچه بسیارند انجُم ، آفتابی بیش نیست

 

گرچه برخیزد ز آب بحر ، موجی بی شمار

کثرت اندر موج باشد ، لیک آبی بیش نیست

هزاران جام گوناگون، انجم و موجهای بی شمار، اشاره به کثرت جهان دارند. (ماهیات = مراتب وجود) شراب واحد، آفتاب و آب، اشاره به وحدت جهان دارد. (وحدت وجود)

  • حالا می فهمیم که چگونه ملاصدرا از «وجود» در فلسفه مشاء بهره برد و آن را با «نور» در فلسفه اشراق، تکمیل کرد و یک فلسفه با هویت واحد، بنا کرد .

مهم و کلیدی: فهم خدا در فلسفه ملاصدرا (غنی بالذات)، زمانی قابل فهم و تبیین است که سه اصل اساسی ملاصدرا یعنی اصالت وجود، وحدت وجود و مراتب داشتن وجود، فهمیده شود .

تهیه کننده : دکتر حمیدرضا عبدلی


سایر مباحث این فصل