برای شروع سه مبحث پیش رو که مبانی و اصول فلسفی مهم و کلیدی ملاصدرا هستند، ابتدا لازم است چند قدم برداریم:
قدم اول که ابتدای کتاب مطرح شد این بود که: چیزی وجود دارد.(اصل واقعیت مستقل از ذهن)
قدم دوم هم این بود که: دو مفهوم وجود و ماهیت، در ذهن، متمایز و مغایرند .
قدم سوم این بود که: اما این دو در خارج متحدند.
حال این سوال اصلی مطرح میشود:
در عالم خارج (واقع)، کدام یک از دو مفهوم «وجود» یا «ماهیت»، اصیل (واقعی) هستند؟ یعنی در خارج از ذهن ،کدامشان وجود دارند؟
اصیل یعنی واقعی و در مقابل اصطلح اصیل، از تعابیرِ انتزاعی، ذهنی، اعتباری و غیرواقعی استفاده می شود .
به طور کلی ،چهار جواب می توان داد (کتاب درسی، دو مورد را گفته):
این دیدگاه را مردم عادی بهتر درک می کنند.
بر اساس اصالت وجود، ما مفهوم ماهیت را از اشیاء و موجودات خارجی ،انتزاع می کنیم؛ یعنی مثل ما با دیدن یک اسب، یال داشتن، سفید بودن، زیبا بودن و ... را انتزاع می کنیم؛ نه اینکه مفهوم ماهیت را به اشیاء خارجی نسبت داده یا اینکه ماهیت اسب ،ساخته و پرداخته ذهن باشد.(دقت کنید: یعنی از بیرون انتزاع شده و به ذهن می آید، نه اینکه از درون ذهن بسازیم و به بیرون از ذهن نسبت بدهیم!)
مثال
برای فهم تفاوت اصالت وجود و ماهیت:
فرض کنید ما با مقداری خمیر بازی یک رنگ و یک دست، هزار شکل ساخته ایم و روی میز چیده ایم .
به تعبیر دیگر:
وقتی میرداماد جهان اطراف را نگاه کند، کثرت ها و تنوع ها (آسمان ها، ستاره ها، حیوانات، انسان ها، درخت ها، سنگ ها ... )،را اصیل و واقعی می داند و معتقد است از همه اینها، مفهوم وجود را در می یابیم .
اما ملاصدرا وقتی جهان را بنگرد، وحدت و یگانگی همه آنها را در می یابد و می گوید آنچه اصیل و واقعی است وجود است؛ اما ما در تجلیات همین وجود، مفاهیمی چون آسمان، درخت، اسب، انسان، سنگ و ... را در می یابیم .
وجود اندر کمال خویش جاری است
تعیین ها، امور اعتباری است
جاری بودن وجود (اصالت وجود)- تعین (ماهیت)- اعتباری (ذهنی)
از توضیح و مثال بالا، فهمیدیم که ملصدرا، جهان را دارای یک حقیقت واحد می داند. (خمیربازی یکدست را به ذهن بیاورید.) یعنی از نگاه او، جهان هستی (وجود) یکپارچه یک حقیقت است و دیگر هیچ .این دیدگاه را وحدت وجود می گویند. ملاصدرا این دیدگاه را از عرفا گرفته است .
که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحده لا اله الا هو (فقط خدا هست و دیگرهیچ )
( اشاره به وحدت وجود )
وجه مشترک جهان چیست؟
وجود
حسن روی تو به یک جلوه که در آیینه کرد
این همه نقش در آیینۀ أوهام انداخت
این همه عکسِ می و نقشِ نگارین که نمود
یک فروغ رخ ساقی است که در انداخت
مثال
برای فهم جلوه های متکثر و متنوع وجود
پنجرهای با شیشه های رنگارنگ را در نظر بگیرید (مثل پنجره عمارت باغ دولت آباد یزد)، نور به آن بتابد، در آن طرف، طیف رنگی مختلفی تشکیل می شود. رنگارنگ و زیبا .
حالا شعر بالا به اجمال می گوید: تو (وجود = خدا) یک امر واحدی، یک جلوه کردی و یک چیزی، اما اوهام انسان ها (انتزاع و ذهن انسان)،نقش های زیاد می بیند. (ماهیات متکثر را می بیند) .
چگونه ممکن است چیزی، هم اول باشد و هم آخر و هم ظاهر باشد و هم باطن؟
وقتی فقط یک چیز در هستی باشد. (وحدت وجود)
این همان است که قرآن گفته: «همو، هم اول است و هم آخر، و هم ظاهر است و هم باطن...»
ابتدا یک مرور کوتاه بر بحث:
میرداماد گفت، ماهیت اصیل است و با این کار، کثرت جهان را توضیح داد و بعد از آن ،می بایست وحدت را توضیح بدهد. برای همین در توضیح وحدت هستی گفت: وجود، امری ذهنی و اعتباری است .
ملاصدرا گفت، وجود اصیل است و با این کار، وحدت جهان را توضیح داد و بعد از آن می بایست، کثرت آن را توضیح دهد. او برای توضیح کثرت جهان، بحث مراتب داشتن وجود را مطرح می کند.
مثال
مجسمه عقابی را در نظر بگیرید (مثل عقابکوه شهرستان تفت)؛ نمی توان گفت هیچ تصویر عقابی نیست. از طرفی هم نمی توان گفت، مجسمه عقاب، فقط سنگ است و دیگر هیچ؛ چرا که این سنگ، یک شکل خاصی دارد که آن را از سنگ های دیگر متمایز می کند. پس باید گفت، ما از حالت و مرتبه این سنگ، عقاب بودن را درک می کنیم. عقاب بودن، در ضمن سنگ بودن است. (حالا می گوییم ،ماهیت بودن، در ضمن نحوه و مرتبه وجود است؛ یعنی من به یک مرتبه وجود می گویم انسان، به یک مرتبه آن می گویم درخت، به مرتبه دیگر آن می گویم کوه، مرتبه دیگر آن کبوتر است، یک مرتبه چشم است، مرتبه دیگر مردمک همان چشم است و مرتبه دیگر سلول های آن چشم و... )
شعر زیر را بفهمیم:
در هزاران جام گوناگون ، شرابی بیش نیست
گرچه بسیارند انجُم ، آفتابی بیش نیست
گرچه برخیزد ز آب بحر ، موجی بی شمار
کثرت اندر موج باشد ، لیک آبی بیش نیست
هزاران جام گوناگون، انجم و موجهای بی شمار، اشاره به کثرت جهان دارند. (ماهیات = مراتب وجود) شراب واحد، آفتاب و آب، اشاره به وحدت جهان دارد. (وحدت وجود)
مهم و کلیدی: فهم خدا در فلسفه ملاصدرا (غنی بالذات)، زمانی قابل فهم و تبیین است که سه اصل اساسی ملاصدرا یعنی اصالت وجود، وحدت وجود و مراتب داشتن وجود، فهمیده شود .
تهیه کننده : دکتر حمیدرضا عبدلی