به گیتی، بِه از راستی، پیشه نیست ز کژیّ بَتَر، هیچ اندیشه نیست
در جهان، هیچ کاری بهتر از راستی وجود ندارد و هیچ فکر و اندیشه ای بدتر از ناراستی وجود ندارد.
|
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
|
گیتی |
جهان هستی |
پیشه |
کار |
|
کژی |
کجی، ناراستی و دروغ |
بتر |
بدتر |
|
بِه |
بهتر، خوبتر |
«به» در «به گیتی» |
در، درون |
|
راستی |
صداقت، راستگویی، حرف حقیقت |
||
نکات دستوری و آرایه ادبی:
پیشه و اندیشه ß قافیه (نیست ß ردیف)
راستی و کژی ß تضاد
بِه و بتر ß تضاد
پیشه ß نهاد
هیچ اندیشه ß نهاد
سخن گفتنِ کژ ز بیچارگی است به بیچارگان بر، بباید گریست
دروغ گفتن و سخن ناراست گفتن، نشانه ی درماندگی است. به حال انسان های بیچاره باید گریه کرد.
|
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
|
به بیچارگان بر |
برای بیچارگان |
بباید |
باید |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
بپچارگی است و گریست ß قافیه
به بیچارگان بر ß دو حرف اضافه برای یک اسم ß برای بیچارگان
بباید ß باید
بیچاره ß تکرار
هر آن کو که گردد به گردِ دروغ ستمکاره خوانیمش و بی فروغ
هرکسی که به دنبال دروغگویی باشد، ستمکار و گناهکار است.
|
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
|
فروغ |
روشنی |
کو |
که او، کسی |
|
گرد |
اطراف، دور و بر |
فروغ |
روشنی |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
دروغ و بی فروغ ß قافیه
بی فروغ ß کنایه از فرد ناکامیاب، گناهکار
گَرد و گِرد ß جناس
گرد دروغ گشتن ß کنایه از دروغگو بودن
در مصراع دوم، « ــَـ ش» در «خوانیمش»، مفعول است؛ یعنی او را
همه راستی کن که از راستی نیاید به کار اندرون، کاستی
همیشه درستکار و راستگو باش، زیرا از درستکاری هیچ نقص و کمبودی در کارها پیش نمی آید.
|
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
|
به کار اندرون |
در کار |
کاستی |
نقص و کمبود |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
راستی و کاستی ß قافیه
راستی ß تکرار
به کار اندرون ß دو حرف اضافه برای یک اسم ß در کار
راستی و کاستی ß تضاد
«راستی» در عبارت «همه راستی کن» ß مفعول
کاستی ß نهاد
هر آن کس که با تو نگوید دُرست چنان دان که او دشمنِ جانِ توست
هرکسی که به تو راست نمی گوید، بدان که او دشمن تو می باشد.
|
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
|
درست |
حرف راست |
دان |
بدان، آگاه باش |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
دُرست و توست ß قافیه
دان (بدان) ß فعل امر
نگوید (نمی گوید) ß مضارع اخباری
گشاده است بر ما، درِ راستی چه کوبیم خیره، درِ کاستی؟
وقتی که راه راستی و درستی به روی ما باز است چرا بیهوده به دنبال ناراستی و دروغ برویم؟
|
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
|
خیره |
بیهوده |
چه |
چرا |
|
کاستی |
بدی، عیب، دروغ و ناراستی |
||
نکات دستوری و آرایه ادبی:
درِ راستی و درِ کاستی ß قافیه
درِ راستی، درِ کاستی ß اضافه استعاری ß راستی و دروغ به مکانهایی تشبیه شده اند که در ورودی دارند
چه کوبیم؟ ß استفهام انکاری؛ یعنی «نباید بکوبیم»
در کاستی کوبیدن ß کنایه از به دنبال دروغ و بدی رفتن
در راستی:نهاد
در کاستی:مفعول
مکن دوستی با دروغ آزمای همان نیز با مردِ ناپاک رای
با انسان دروغگو و نیز با شخص بد اندیش دوستی نکن.
|
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
|
دروغ آزمای |
دروغگو |
رای |
فکر و اندیشه |
|
همان نیز |
همچنین |
||
|
ناپاک رای |
فکر ناسالم، بداندیش، دارای افکار منفی و بد |
||
نکات دستوری و آرایه ادبی:
دروغ آزمای و ناپاک رای ß قافیه
مرد ß مجاز از انسان ها
مردِ ناپاک رای ß ترکیب وصفی
فردوسی، بر درست کرداری و راستگویی تأکید می کند و دروغگویی را ناپسند می داند و می گوید همیشه از انسان دروغگو، دوری کن چون که دشمن جان تو است.