درسنامه کامل فارسی ششم
تعداد بازدید : 301.21kخلاصه نکات فارسی ششم - درسنامه شب امتحان فارسی ششم - جزوه شب امتحان فارسی ششم نوبت اول
شعر «ستایش: به نام آن که جان را فکرت آموخت» و معنی شعر
فصل 1 : معرفت آفریدگار
ستایش
به نام آن که جان را فکرت آموخت
- قالب شعر: مثنوی
- شاعر: شیخ محمود شبستری
- اثر: گلشن راز
به نام آن که جان را فکرت آموخت چراغ دل، به نور جان بر افروخت
به نام خدایی آغاز می کنم که به روح و جان انسان قدرت فکر کردن آموخت، دل انسان را با نور علم و نور معرفت روشن و هدایت کرد.
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
آموخت و بر افروخت ß قافیه
تشخیص ß در مصرع اول آموختن که یکی از ویژگیهای انسان است به جان نسبت داده شده است
تشبیه ß شاعر در مصرع دوم، دل را به چراغ تشبیه کرده است
- دل ß مشبّه
- چراغ ß مشبّه به
چراغ و نور ß مراعات نظیر
تعداد جمله ß 3
در جمله اول فعل «آغاز می کنم» بعد از به نام آن که حذف شده است
«فکرت» نقش مفعولی دارد
«چراغ» دل ترکیب اضافی است و نقش مفعولی دارد
«ت» در کلمه «فکرت» مربوط به خود کلمه است یعنی ضمیر به حساب نمی آید
ز فضلش هر دو عالم گشت روشن ز فیضش خاک آدم، گشت گلشن
از بخشش خداوند هر دو جهان (دنیا و آخرت) نورانی شد (هر دو عالم پر از بخشش خداوند است) و از لطف خداوند جسم خاکی انسان به گلستانی با طراوت تبدیل می شود.
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
روشن و گلشن ß قافیه (گشت و گشت ß حاجِب؛
تعریف حاجِب:
کلمه یا کلماتی است همچون «ردیف» با این تفاوت که ردیف بعد از قافیه عیناً تکرار می شود، در حالی که «حاجِب» قبل از قافیه تکرار می شود.)
منظور از خاک، ماده ی اولیه و بی ارزش وجودِ آدمیزاد و منظور از گلشن، وجود پر از زیبایی و شگفتی بدن انسان پس از خلقت خداوند است
کنایه ß در مصرع دوم، خاک آدم کنایه از جسم انسان است
جهان، جمله، فروغ نور حق دان حق اندر وی، ز پیدایی است پنهان
تمام پدیده های جهان را نشانه ای و نوری از عظمت و دانش خداوند بدان خداوند آن قدر در تمام پدیده ها وجود دارد و آشکار است که پنهان به نظر می رسد و ما او را نمی بینیم.
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
دان و پنهان ß قافیه
در این بیت شاعر به رسم عارفان به یک اصل مهم اشاره می کند ß وجود خداوند از جنس نور است
پیدا و پنهان ß تضاد
این بیت از دو جمله (مصراع اول) امری است و جمله دوم (مصراع دوم) خبری است
خرد را نیست تاب نور آن روی برو از بهر او، چشم دگر جوی
عقل انسان تحمل درک عظمت و دانش خداوند را ندارد، برای درک حقیقت خداوند دنبال راه دیگری برو (خداوند را باید با چشم دل درک کرد)
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
جوی و روی ß قافیه
تاب به خرد نسبت داده شده است ß شخصیت بخشی
بیت از سه جمله تشکیل شده است، جمله اول خبری و جمله های دوم و سوم امری می باشند.
«را» در مصراع اول نشانه ی مفعولی نیست بلکه به معنی «برای» و حرف اضافه است
در مصراع اول مفعول وجود ندارد
در مصراع دوم او به خداوند بر می گردد
در او هر چه بگفتند از کم و بیش نشانی داده اند از دیده ی خویش
هر کسی کم یا زیاد درباره عظمت و دانایی خداوند توصیفی می گوید در واقع درک و میزان دانایی خود را بیان کرده است.
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
بیش و خویش ß قافیه
تشخیص ß در مصرع اول، تاب (توان) که یکی از ویژگیهای انسان است به خِرَد نسبت داده شده است
کم و بیش ß تضاد
«او» به «خداوند» بر می گردد
مفهوم:
خدا را آن گونه که هست می توان شناخت، اما ما انسان ها هستیم که خدا را آنگونه که هستیم می شناسیم.
به نزد آن که جانش در تجلی است همه عالم کتاب حق تعالی است
پیش آن کسی که روح و انش محل تابش یا جلوه گاه نور معنوی خداوند است، تمام جهان مانند کتابی است که هر صفحه اش راهی برای شناخت خداوند بلند مرتبه است.
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
تجلی و تعالی ß قافیه (است و است ß ردیف)
تشبیه ß همه عالم به کتاب تشبیه شده است:
- همه عالم ß مشبّه
- کتاب ß مشبّه به
«ش» در «جانش» مضاف الیه است
«جانش» ترکیب اضافی است یعنی «جان او»
«جان» و «همه عالم» نقش نهاد دارند
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
جان |
روح |
حق |
خداوند |
فکرت |
فکر، اندیشه، تفکر |
خرد |
عقل |
برافروخت |
روشن کرد |
تاب |
طاقت، توانایی، تحمل |
فضل |
احسان، بخشش |
از بهر |
برای |
عالم |
جهان، دنیا |
دیده |
آنچه دیده شده، چشم |
فیض |
بخشش، عطا، لطف |
نزد |
پیش |
جمله |
همه، تمام |
تجلی |
پیدا شدن |
فروغ |
نور، پرتو |
تعالی |
بلند مرتبه، برتر |
شیخ محمود شبستری (قرن هشتم هجری):
از عارفان مشهور ایرانی است که نوشته ها و سروده هایی در زمینه عرفان اسلامی دارد. معروف ترین اثر او که به شعر است مثنوی گلشن راز نامیده می شود.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
متن «معرفت آفریدگار» و معنی متن
فصل 1 : معرفت آفریدگار
متن «معرفت آفریدگار» و معنی متن:
درس اول
معرفت آفریدگار
- نوع نثر: قدیمی، ساده و روان
- برگرفته از: تاریخ بلعمی
- نویسنده: ابو علی بلعمی
این همه خلق را که شما می بینید بدین چندین بسیاری ، این همه را خالقی است که آفریدگار ایشان است و نعمت بر ایشان از وی است.
آدم های بسیاری را که می بینید آفریننده ای دارند که آن ها را آفریده است و به همه ی آن ها مال و روزی بخشیده است.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
خلق |
آفریده شده، مردم |
خالق |
آفریننده |
نعمت |
عطا، بخشش، احسان |
||
این همه را خالقی است |
خالقی برای آنها وجود دارد |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
شما ß نهاد
این همه خلق ß مفعول
بینید ß فعل (مضارع)
بدین، چندین، بسیاری ß قید
او ß متمم
وی (او) ß ضمیر سوم شخص مفرد
تعداد جمله ß 4
آفریدگار را بباید پرستیدن و بر نعمت او سپارس داری باید کردن
شایسته است که خداوند را ستایش کنیم و نسبت به نعمت و روزی او شکرگزار باشیم.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
نهاد ß نامشخص (هرکسی می تواند باشد)
اندیشه کردن اندر کار خالق و مخلوق، روشنایی افزاید اندر دل و غفلت از این و نا اندیشیدن، تاریکی افزاید اندر دل و نادانی و گمراهی است.
فکر کردن در کار خدا و آفریده هایش سبب گمراهی و بینش انسان ها می شود و بی توجهی نسبت به کار خداوند و فکر نکردن به آن سبب گمراهی و نادانی وجود انسان ها می شود.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
اندیشه کردن اندر کار خالق و مخلوق ß نهاد
روشنایی ß مفعول
افزاید ß فعل (مضارع)
اندر دل ß قید
اندیشه کردن و نا اندیشیدن ß تضاد
خالق و مخلوق ß تضاد
روشنایی و تاریکی ß تضاد
«اندیشه کردن» و «نا اندیشیدن» فعل نیست و جمله هم به حساب نمی آید
«اندیشه کردن» و «نا اندیشیدن» می توانند هم خانواده باشد مانند خالق و مخلوق
تعداد جمله ß 3
- نوع قالب شعری: غزل
- شاعر: سعدی
باد بهاری وزید از طرف مرغزار باز به گردون رسید، ناله ی هر مرغِ زار
باد خوش بهار از طرف چمنزار وزید و دوباره آواز سوزناک پرندگان به آسمان بلند شد
نکات دستوری و آرایه ادبی:
مرغزار و زار ß قافیه
«باد بهاری» و «مرغ زار» ترکیب وصفی هستند
به گردون رسید ß کنایه از بلند شدن صدا به آسمان
ناله ی مرغ ß تشخیص
بهاری، مرغزار، گردون، مرغِ زار ß تناسب
تعداد جمله ß 2
مفهوم:
آمدن بهار و آواز خواندن پرندگان
خیز و غنیمت شمار، جنبش باد ربیع ناله ی موزون مرغ، بوی خوش لاله زار
بلند شو و قدر فصل بهار و زیبایی های آن را بدان و از آواز زیبا و خوش آهنگ پرندگان و بوی گل ها در دشت لاله لذّت ببر.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
لاله زار ß قافیه
تعداد جمله ß 2
خیز ß فعل
غنیمت شمار، خیز ß فعل امری
جنبش، ناله و بو ß مفعول
جنبش باد، باد ربیع، ناله ی مرغ و بوی لاله زار ß ترکیب اضافی
ناله ی موزون و بوی خوش ß ترکیب وصفی
«تو» برای هر دو فعل ß نهاد (محذوف)
مرغ، ناله، ربیع و باد ß تناسب (مراعات نظیر)
هر گل و برگی که هست، یاد خدا می کند بلبل و قُمری چه خواند؟ معرفت کردگار
گل ها و برگ ها و پرندگان (همه موجودات) در حال ستایش خداوند هستند و با یاد خدا راز و نیاز می کنند بلبل و قمری در آواز خود چه می خواند ؟ یاد و ستایش خداوند!
مفهوم:
در واقع همه موجودات و انسان ها خداوند را ستایش می کنند
نکات دستوری و آرایه ادبی:
کردگار ß قافیه
تعداد جمله ß 4
هر گل و برگی ß نهاد (جمله اول)
[او] ß نهاد محذوف (جمله دوم)
بلبل و قمری ß نهاد (جمله سوم)
[بلبل و قمری] ß نهاد محذوف (جمله چهارم)
یاد خدا ß مفعول
یاد خداوندگار ß مفعول (بری فعل محذوف)
یاد خدا، یاد خداوندگار ß ترکیب اضافی
گل، برگ، بلبل، قمری ß تناسب
گل، برگ، بلبل، قمری یاد خداوندگار می کند ß تشخیص (جان بخشی)
تلمیح ß اشاره به آیات قرآن
برگ درختان سبز در نظر هوشیار هر ورقش دفتری است، معرفت کردگار
از نظر انسان خردمند و دانا برگ های درختان هم به هنگام بهار سبز می شوند مانند دفتری هستند درباره شناخت معرفت خداوند که بزرگی خداوند را به ما می شناسانند.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
معرفت |
شناخت |
معرفت کردگار |
شناخت خداوند |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
هوشیار و کردگار ß قافیه
برگ درختان، نظر هوشیار، ورقش، معرفت کردگار ß ترکیب اضافی
هر ورق، درختان سبز ß ترکیب وصفی
ورق، دفتر، برگ و درخت ß تناسب
کل بیت ß تشبیه:
- برگ درختان سبز ß مشبه
- دفتر معرفت ß مشبه به
- معرفت کردگار ß وجه شبه
- ادات تشبیه حذف شده
مفهوم:
با تفکر در آفرینش می توان خدا را شناخت.
تاریخ بلعمی:
از سال 352 هـ.ق (قرن چهارم) بلعمی، تاریخ طبری را که محمد بن جریز طبری به عربی نوشته بود به زبان فارسی ترجمه کرد.
بلعمی پس از شروع به ترجمه ی این کتاب اطلاعات دیگری راجع به تاریخ ایران به دست آورد و بر آن افزود. در واقع آن را به صورت تألیف مستقلی در آورد که به تاریخ بلعمی شهرت یافته است.
شیخ مصلح الدین، سعدی شیرازی:
از بزرگ ترین شاعران و نویسندگان ایران است. آموزش های مقدماتی را در زادگاه خود شیراز فرا گرفت . برای اتمام تحصیلات به بغداد رفت. پس از 25 سال به شیراز برگشت. بوستان (به شعر) و گلستان (نثر همراه شعر) و دیوان اشعار از او بر جای مانده است.
مجموعه این آثار کلیات سعدی نامیده می شود. سعدی یکی از بزرگ ترین شاعران و نویسندگانی ایرانی در قرن هفتم است موضوع کتاب بوستان اخلاق، تربیت، سیاست و اجتماعیات است که به شعر است.
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع ریاضی ششم
جزوه جامع علوم تجربی ششم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی ششم
جزوه جامع فارسی ششم
جزوه جامع نگارش ششم
جزوه جامع آموزش قرآن ششم
جزوه جامع کار و فناوری ششم
جزوه جامع تفکر و پژوهش ششم
جزوه جامع هدیه های آسمانی ششم
متن «حکایت: محبّت» و نتیجه حکایت
فصل 1 : معرفت آفریدگار
متن «حکایت: محبّت» و نتیجه حکایت:
حکایت
محبّت
- نوع نثر: نثر مسجّع
- نویسنده: سعدی
- اثر: گلستان
دو دوست، پیاده از جادّه ای در بیابان عبور می کردند. بین راه بر سر موضوعی اختلاف پیدا کردند و به مشاجره پرداختند. یکی از آنها از سر خشم بر چهره ی دیگری سیلی زد.
دوستی که سیلی خورده بود، سخت آزرده شد ولی بدون اینکه چیزی بگوید، روی شن های بیابان نوشت: «امروز بهترین دوست من برچهر هام سیلی زد.»
آن دو کنار یکدیگر به راه خود ادامه دادند تا به یک آبادی رسیدند. تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند و کنار رودخانه استراحت کنند. ناگهان شخصی که سیلی خورده بود، لغزید و در رودخانه افتاد.
دوستش به کمکش شتافت و او را نجات داد. او بعد از اینکه از غرق شدن نجات یافت، روی صخره ای سنگی، این جمله را حک کرد: «امروز بهترین دوستم جان مرا نجات داد.»
دوستش با تعجّب از او پرسید: «بعد از اینکه من با سیلی تو را آزردم، تو آن جمله را روی شن های صحرا نوشتی، ولی حالا این جمله را روی صخره حک می کنی؟»
او لبخندی زد و گفت: «وقتی از تو رنجیدم، روی شن های صحرا نوشتم تا باد، آن را پاک کند ولی وقتی تو به من محبّت کردی، آن را روی سنگ حک کردم تا هیچ تندبادی هم آن را پاک نکند و محبّت تو از یادم نرود.»
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
عبور کردن |
گذشتن |
آزرده |
رنجیده، ناراحت |
مشاجره |
دعوا، درگیری، بحث |
آبادی |
روستا، ده |
شتافت |
دوید |
لغزید |
سُر خورد |
برکه |
آبگیر |
حک کرد |
تراشید |
اختلاف |
ناسازگاری |
صخره |
سنگ بزرگ و سخت |
قدری آنجا بمانند |
مدتی (زمان کوتاهی) در آنجا بمانند |
||
از سر خشم |
به خاطر اینکه خشمگین شده بود |
نتیجه گیری:
از حکایت محبت نتیجه می گیریم که اگر از کسی رنجشی داریم و یا اگر کسی ما را ناراحت کرده، سریع آن را فراموش کنیم. و به جای آن اگر لطف و محبتی به ما شده، اگر کسی به ما عشقی داده، آن را تا ابد در ذهنمان نگه داریم.
در این حکایت، وقتی که دوستش به او سیلی زد، آن را بر روی شن نوشت تا سریع از بین برود. ولی وقتی به او محبت شد، آن را روی سنگ حک کرد تا هیچوقت پاک نشود.
معنی واژگان درس «معرفت آفریدگار»
فصل 1 : معرفت آفریدگار
معنی واژگان درس «معرفت آفریدگار»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
دمی |
لحظه ای |
جوی |
پیدا کن |
بود |
باشد، هست |
صبحگاه |
هنگام صبح |
نهان |
پنهان، مخفی |
نشان |
نشانه، علامت |
جهان افروز |
روشن کننده ی جهان |
غوک |
قورباغه |
داوری |
قضاوت کردن |
نیلی |
آبی تیره کبود رنگ |
انبوه |
زیاد ، فراوان |
زینت داد |
تزیین کرد |
گلگون |
سرخ رنگ |
تاب نیاوردند |
تحمل نکردند |
صنوبر |
نام درخت |
قشر |
لایه |
دل انگیز |
زیبا ، جالب |
چیره دست |
ماهر، استاد، زبردست |
معرفت |
شناخت |
پذیرفت |
قبول کرد |
آویخت |
آویزان کرد |
ارغوانی |
قرمز مایل به بنفش |
بگشود |
بازکرد |
رمه |
گله |
پهنه ی دشت |
سطح دشت |
نشانید |
گذاشت، قرار داد |
خلق |
مردم |
زار |
ناتوان ، ضعیف |
خالق |
آفریدگار، خلق کننده |
بباید |
لازم و شایسته است |
مشاجره |
بحث، نزاع |
ربیع |
بهار |
گلشن |
گلستان |
حک |
کندن، تراشیدن |
اندیشه کردن |
فکر کردن |
معرفت |
شناخت |
غفلت |
نادانی ، بی توجهی |
نظر |
عقیده، فکر |
مرغزار |
چمنزار، سبزه زار |
هوشیار |
انسان خردمند |
گردون |
آسمان |
سراغ |
پی چیزی رفتن،دنبال |
برکه |
آبگیر، گودالی که در آن آب جمع شده باشد |
||
جلا دادن |
شفاف و پاکیزه ، صاف و براق |
||
شگفت انگیز |
عجیب و غریب، تعجب آور |
||
سپاس داری |
سپاس گزاری، شکرگزاری |
||
غنیمت |
فرصت مناسب ، سود، چیزی که بدست می آید |
||
موزون |
دارای وزن و آهنگ سنجیده |
||
قمری |
پرنده ی خاکستری رنگ و کوچک تر از کبوتر |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
واژگان هم خانواده درس «معرفت آفریدگار»
فصل 1 : معرفت آفریدگار
واژگان هم خانواده درس «معرفت آفریدگار»:
صبح - صبحگاه - صبحانه |
جوی - جوینده |
روشن - روشنایی |
بقیه - باقی |
هنرمند - هنرنما - هنر |
طبیعت - طبع - طبیعی |
سطح - مسطّح - سطوح |
اثر - تأثیر - موثر |
معرفت - عرفان - تعریف - معروف |
تصویر - مصوّر - تصاویر - صورت |
مزارع - مزرعه - زراعت - زرع |
مهاجر - مهاجرت - هجرت |
نقش - نقاش - نقشه |
هوش - هوشیار - باهوش - هوشمند |
قشر - اقشار |
زینت - تزیین |
نخست - نخستین |
پهن - پهنه - پهناور |
منظره - نظر - ناظر - نظارت |
انتظار - منتظر |
فکرت - افکار |
فضل - فاضل |
معرفت - عرفان - معارف |
غفلت - غافل |
خلق - مخلوق - خالق |
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع ریاضی ششم
جزوه جامع علوم تجربی ششم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی ششم
جزوه جامع فارسی ششم
جزوه جامع نگارش ششم
جزوه جامع آموزش قرآن ششم
جزوه جامع کار و فناوری ششم
جزوه جامع تفکر و پژوهش ششم
جزوه جامع هدیه های آسمانی ششم
واژگان متضاد درس «معرفت آفریدگار»
فصل 1 : معرفت آفریدگار
واژگان متضاد درس «معرفت آفریدگار»:
واژه |
متضاد واژه |
واژه |
متضاد واژه |
هست |
نیست |
متصّل |
جدا |
سوال |
جواب |
دیدم |
ندیدم |
آهسته |
سریع |
نهان |
آشکار |
نیکی |
بدی |
روشنایی |
تاریکی |
هوشیار |
ناآگاه، نادان |
آزار |
بی آزار |
هرگز |
همیشه |
زار |
توانا و قوی |
غفلت |
دانایی، توجه کردن |
|
|
دانش زبانی: جمله و انواع آن
فصل 1 : معرفت آفریدگار
دانش زبانی: جمله و انواع آن:
دانش زبانی
جمله و انواع آن
جمله:
ما مقصود خود را به صورت جمله بیان می کنیم. «جمله»، یک یا مجموع چند کلمه است که پیام کاملی را از گوینده به شنونده برساند.
انواع جمله:
به این جمله ها توجّه کنید:
1) غرقهٔ شکوه و اعجاز زیبایی خلقت بودم.
2) آیا درختان سرسبز باغ و صحرا را دیدی؟
3) به خالق این زیبایی ها بیندیش.
4) آرزوهایتان چه رنگین است!
جملهٔ (1)، خبری را به ما می دهد. به این گونه جمله ها، «جملهٔ خبری» می گویند.
جملهٔ (2)، چیزی را با آهنگ و لحن پرسشی مطرح می کند. به این دسته از جمله ها، «جملۀ پرسشی» می گویند.
جمله (3)، انجام کاری را درخواست و یا خواسته ای را بیان می کند. به این جمله ها، «جمله امری» می گویند.
آخرین جمله، احساس ما را نسبت به چیزی یا کسی، نشان می دهد. به این گونه جمله ها «جمله عاطفی» می گویند.
هر یک از این جمله ها با لحن و آهنگ مناسب خود بیان می شوند.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
برخی بندهای متن درس «پنجره های شناخت» و معنی آنان
فصل 2 : پنجره های شناخت
برخی بندهای متن درس «پنجره های شناخت» و معنی آنان:
درس دوم
پنجره های شناخت
- نوع نثر: نثر ساده و روان
- نویسنده: اکبری شِلدره
ما با شناخت خود و شناخت خلق و خلقت سرانجام به حالق همه ی این ها ایمان می آوریم
ما با خود شناسی و شناختن خودمان و شناخت مردم و آفریده های آفرینش، عاقبت به آفریننده ی واقعی (خداوند) ایمان می آوریم
هر کس تنها به خود تکیه کند و خودبینی را پیشه سازد به شناخت خالق دست نمی یاد به همین سبب خود با خالق ارتباطی ندارد
هر کسی فقط به خودش تکیه و تاکید کند و سرگرم خود پسندی و خودخواهی شود نمی تواند خداوند را بشناسد به همین سبب انسان خودبین و خودخواه نمی تواند به خداوند نزدیک شود
واژه |
معنی واژه |
خودبینی |
خودخواهی، مغرور بودن |
پیشه سازد |
کار خود قرار دهد |
به فکر فرو رفته بود |
مشغول فکر کردن شده بود |
نکته:
در این درس تاکید شده است که انسان باید در مرحله اول وجود خود را بشناسد و از غرور و خودخواهی فاصله بگیرد تا به وجود گران قدر خداوند پی ببرد و با خداوند ارتباط برقرار کند.
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع ریاضی ششم
جزوه جامع علوم تجربی ششم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی ششم
جزوه جامع فارسی ششم
جزوه جامع نگارش ششم
جزوه جامع آموزش قرآن ششم
جزوه جامع کار و فناوری ششم
جزوه جامع تفکر و پژوهش ششم
جزوه جامع هدیه های آسمانی ششم
شعر «بخوان و حفظ کن: ای مادر عزیز» و معنی شعر
فصل 2 : پنجره های شناخت
شعر «بخوان و حفظ کن: ای مادر عزیز» و معنی شعر:
بخوان و حفظ کن
ای مادر عزیز
- نوع قالب شعری: غزل
- شاعر: ابوالقاسم حالت
- اثر: دیوان حالت
ای مادر عزیز که جانم فدای تو قربان مهربانی و لطف و صفای تو
ای مادر عزیز و گرامی ، که جان من فدای تو شود، جان من فدای مهربانی و یک رنگی و پاکی تو شود.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
فدای و صفای ß قافیه (تو و تو ß ردیف)
تعداد جمله ß 3
ای ß حرف ندا
مادر ß منادا
مهربانی، لطف و صفا ß تناسب
مادر عزیز ß ترکیب وصفی
جانم، فدای تو، قربان مهربانی، صفای تو ß ترکیب اضافی
در پایان هر مصراع، فعل حذف شده است
هرگز نشد محبت یاران و دوستان هم پایه ی محبت و مهر و وفای تو
عشق و محبت یاران و دوستان قدیمی هیچ وقت به اندازه ی عشق و مهربانی تو نمی شود و عشق و مهربانی تو بی نظیر است
نکات دستوری و آرایه ادبی:
وفای ß قافیه (تو ß ردیف)
تعداد جمله ß 1
«محبت یاران» و «دوستان» ß نهاد
مهر، محبّت و وفا ß تناسب (مراعات نظیر)
مهرت برون نمی رود از سینه ام که هست این سینه، خانه ی تو و این دل، سرای تو
مهر و محبت تو از وجودم پاک نمی شود و همیشه باقی می ماند، این قلب من خانه تو و دلم جایگاه تو و محبت تو است.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
سرای ß قافیه (تو ß ردیف)
تعداد جمله ß 3
مهرت، سینه ام، خانه ی تو، سرای تو ß ترکیب اضافی
این خانه، این دل ß ترکیب وصفی
مهر، این خانه، این دل ß نهاد
برون ß قید
در مصراع دوم منظور از خانه همان سینه (قلب) است که جایگاه محبت و مهربانی می باشد
ای مادر عزیز که جان داده ای مرا سهل است اگر که جان دهم اکنون برای تو
ای مادر عزیز که مرا به دنیا آورده ای و به من زندگی تازه بخشیدی، اگر من اکنون خودم را برای تو فدا کنم کار ساده و آسانی است
نکات دستوری و آرایه ادبی:
برای ß قافیه (تو ß ردیف)
تعداد جمله ß 4
ای ß حرف ندا
مادر ß منادا
مادر عزیز ß ترکیب وصفی
جان ß مفعول
اکنون ß قید
«تو» ß نهاد برای فعل «داده ای»
جان دهم ß کنایه از فدا شوم
«را» در «مرا» (من را) ß حرف اضافه به معنی «به»
خشنودی تو مایه ی خشنودی من است زیرا بود رضای خدا در رضای تو
خوش حالی و رضایت تو موجب خوش حالی من می شود، زیرا راضی بودن تو سبب می شود که خدا هم از من راضی و خوشحال شود
نکات دستوری و آرایه ادبی:
رضای ß قافیه (تو ß ردیف)
تعداد جمله ß 2
خوشنودی تو ß نهاد
رضای خدا ß نهاد
خشنودی تو، مایه ی خشنودی، خشنودی من، رضای خدا، رضای تو ß ترکیب اضافی
«بُوَد» زمان حال است و به معنی «می باشد» است این فعل را با فعل بود که زمان گذشته است، اشتباه نکنید دو واژه «رضا» به ترتیب نهاد و متمم هستند
گر بود اختیار جهانی به دست من میریختم تمام جهان را به پای تو
اگر اختیار تمام نعمت های جهان در دست من بود، تمام آن ها را به خاطر مهربانیت به تو هدیه می کردم
نکات دستوری و آرایه ادبی:
پای ß قافیه (تو ß ردیف)
تعداد جمله ß 2
اختیار جهانی ß نهاد
من ß نهاد
اختیار جهانی، دست من، پای تو ß ترکیب اضافی
تمام جهان ß ترکیب وصفی
تمام جهان ß مفعول
چیزی را به پای کسی ریختن ß کنایه از هدیه و نثار کردن آن چیز
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
برون |
مخفّف بیرون |
سرا |
خانه |
مهر |
دوستی، مهربانی |
سهل |
آسان، راحت |
مایه |
سبب، باعث |
قربان |
فدا کردن |
هم پایه |
برابر، مساوی |
ابوالقاسم حالت (1298 – 1371 هـ.ش):
شاعر، مترجم و محقق توانای معاصر است. وی از سال 1314 به شعر و شاعری روی آورد و در زمینه موسیقی اصیل ایرانی نیز فعالیت داشت و سراینده ی نخستین سرود جمهوری اسلامی ایران بود .
از وی آثار ادبی و فرهنگی فراوانی در زمینه طنز، شعر و ادبیات و ترجمه باقی مانده است. دیوان حالت از جمله آثار اوست که نمایانگر عمق و دانش ادبی وی می باشد.
برخی بندها و بیت «بخوان و بیندیش: هُدهُد» و معنی آن ها
فصل 2 : پنجره های شناخت
برخی بندها و بیت «بخوان و بیندیش: هُدهُد» و معنی آن ها:
بخوان و بیندیش
هُدهُد
- نوع نثر: ساده و روان
- نویسنده: محمد بن ظهیری سمرقندی
- اثر: سندباد نامه
ناگهان به هوای دانه و به طمع خوراک به دام می افتند
یک دفعه به قصد خوردن دانه و به خاطر حرص و طمع خوراک ، گرفتار می شوند و در دام می افتند
هدهد گفت: «خاطر شما آسوده باشد. من حواسم جمعِ جمع است.»
هدهد گفت: «خاطر شما آسوده باشد. من کاملاً دقّت و توجّه دارم.»
مرغ زیرک که م یرمید از دام با همه زیرکی به دام افتاد
پرنده ی باهوش که دام فرار می کرد و در دام نمی افتاد، عاقبت با همه زرنگی و باهوشی در دام گرفتار شد.
دیدی که آخر به طمع دانه خودت را گرفتار کردی
دیدی که عاقبت به خاطر حرص و زیاده خواهی در دام افتادی و گرفتار شدی.
مفهوم متن:
مفهوم نثر این است که انسان ها در زندگی باید با عقل و اندیشه به کارها بپردازند تا از دام غفلت و گرفتاری ها در امان باشند اغلب گرفتاری ها به خاطر غفلت و نادانی یا غرور و خودخواهی است بنابراین باید با خرد و هوشیاری بسیار به کارها بپردازیم تا در دام غرور گرفتار نشویم.
سندباد نامه:
سندباد نامه یا کتاب حکیم سند باد یا داستان هفت وزیر داستانی قدیمی است که این داستان را از موضوعات سندباد حکیم هندی می دانسته اند. این کتاب نوشته ی محمد بن علی ظهیری سمرقندی است.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
معنی واژگان درس «پنجره های شناخت»
فصل 2 : پنجره های شناخت
معنی واژگان درس «پنجره های شناخت»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
خلقت |
آفرینش |
عجله |
شتاب کردن در کاری |
عهده |
مسئولیت |
دلنشین |
جذاب، زیبا و قشنگ |
لطیف |
ملایم، نرم |
پیشین |
قبلی، گذشته |
پی در پی |
پشت سرهم، پیوسته |
شگفتی |
تعجّب، حیرت |
نهاده است |
قرار داده است |
جامه |
لباس |
لطف |
محبّت، مهربانی |
جست |
جهید، پرید |
جنب و جوش |
تلاش و فعالیت بسیار |
غفلت |
نادانی، بی خبری |
لابد |
گویا، انگار |
درنگ |
صبر، توقف، تاخیر |
تفکر |
اندیشه، اندیشیدن |
به راستی |
به درستی |
اشیا |
چیزها، شی ها |
پسندیده |
خوب، نیکو |
پایبند باشیم |
عهده دار باشیم |
مشاهده |
دیدن، با چشم دیدن |
شگفت زده |
همراه با تعجب |
هراسیدن |
ترسیدن |
برون |
مخفّف بیرون |
سرا |
خانه |
سهل |
آسان، ساده |
مایه |
منشا، موجب، مقدار |
رضا |
رضایت، خشنود |
اختیار |
آزادی عمل |
معلوم |
آشکار، مشخص |
ساده |
خوش باور، زود باور |
تله |
دام |
بیهوده |
بی فایده |
فریب |
گول زدن |
طمع |
زیاده خواهی |
لطف |
مهربانی، مدارا، نیکویی |
||
همپایه |
برابر، هم ردیف، مساوی |
||
پدیده |
آن چه وجود دارد، چیز |
||
فهم |
فهمیدن و دریافتن چیزی |
||
شباهت |
شبیه بودن، همانند بودن |
||
محبّت |
دوست داشتن کسی، دوستی |
||
خشنودی |
راضی بودن، خوش حال بودن |
||
صفا |
پاکی، یک رنگی، صمیمیت |
||
خلوت |
تنهایی، دوری کردن از دیگران |
||
عملکرد |
فعالیت، حاصل و نتیجه ی کاری |
||
کوچ |
مهاجرت، از جایی به جایی رفتن |
||
پیمودن |
طی کردن، پشت سر گذاشتن |
||
هوا |
در این درس به معنای قصد و نیت |
||
کشف |
آشکار شدن، پی بردن به وجود چیزی |
||
امثال |
مانندها، افرادی که مثل هم هستند |
||
موضوع |
مطلب، آنچه درباره آن گفتگو می شود |
||
معتدل |
آب و هوایی که نه سرد باشد نه گرم |
||
جالب |
آنچه علاقه ی کسی را به خود جلب می کند، در خور توجه |
||
هدهد |
پرنده ای به اندازه ی کبوتر با منقاری باریک و خمیده و سری کوچک و بدنی به رنگ قهوه ای که تارجی از پر بر سر دارد، پوپک، شانه به سر |
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع ریاضی ششم
جزوه جامع علوم تجربی ششم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی ششم
جزوه جامع فارسی ششم
جزوه جامع نگارش ششم
جزوه جامع آموزش قرآن ششم
جزوه جامع کار و فناوری ششم
جزوه جامع تفکر و پژوهش ششم
جزوه جامع هدیه های آسمانی ششم
واژگان هم خانواده درس «پنجره های شناخت»
فصل 2 : پنجره های شناخت
واژگان هم خانواده درس «پنجره های شناخت»:
خلقت - خالق - مخلوق |
فهم - مفهوم - فهیم |
شباهت - شبیه - تشابه |
مشاهده - شاهد - مشهود |
لطف - الطاف - لطیف |
فریب - فریبا - فریبنده |
عجله - عجول |
تفکّر - فکر - افکار |
اشیا - شیء |
کشف - كاشف |
رضا - رضایت |
غفلت - غافل |
مشغول - شغل - شاغل |
اعتدال - معتدل - متعادل |
طولانی - طویل - طول |
سفر- مسافر - مسافرت |
معلوم - علوم - علم - عالم - معلم - تعلیم |
|
جمع - جامع - مجموع - جامعه - جمعه - جماعت |
واژگان متضاد درس «پنجره های شناخت»
فصل 2 : پنجره های شناخت
واژگان متضاد درس «پنجره های شناخت»:
واژه |
متضاد واژه |
واژه |
متضاد واژه |
خالق |
مخلوق |
شباهت |
اختلاف، مختلف بودن |
سهل |
سخت |
برون |
درون |
معلوم |
پنهان |
عجله |
صبر، تاخیر |
پسندیده |
ناپسند، بد |
محبت |
دشمنی، نامهربانی |
رضایت |
نارضایتی، نا خشنودی |
غفلت |
دانایی، باخبری |
اوایل |
اواخر |
معلوم |
مجهول |
طولانی |
کوتاه |
کمیاب |
زیاد |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
دانش زبانی: کلمات هم خانواده، نهاد و فعل
فصل 2 : پنجره های شناخت
دانش زبانی: کلمات هم خانواده، نهاد و فعل:
دانش زبانی
کلمات هم خانواده
کلمات هم خانواده:
واژه های زیر توجه کنید:
1) فهم، مفهوم، مفاهیم
2) عجب، تعجب، عجایب
3) طفل، اطفال، طفولیت
با اندکی دقت در واژه ها، در می یابیم که هر گروه از واژه های بالا ویژگی های مشترکی دارند :
1) ریشه یا حروف اصلی آنها یکی است، برای مثال در گروه اول «فهم» و در گروه دوم «عجب» ریشه اصلی کلمه است.
2) از نظر معنی، واژه های هر دسته معنای نزدیک به هم دارند.
به این واژه های هم ریشه که ارتباط معنایی با یکدیگر دارند، «واژه های هم خانواده» می گویند.
املا در دوره اول متوسطه، شامل دو بخش است:
1) متن املا به صورت تقریری.
2) فعالیت هایی که هدف تقویت املا و درست نویسی دارند.
نهاد
نهاد:
به این جمله ها توجه نمایید:
الف) نرگس آمد.
آقای مدیر آمد.
ب) هوا سرد است.
خواهرم خوشحال است.
در مثال های بخش «الف»، «آمد» فعل جمله است و انجام کاری را نشان می دهد. وقتی شما بگویید «آمد» شنونده می پرسد «چه کسی آمد؟» در واقع کسی یا چیزی عمل آمدن را انجام می دهد. بنابراین برای تمام شدن معنی جمله، لازم است به این بخش، فعل اضافه شود. در جمله اول، عمل آمدن را نرگس انجام داده است و در جمله دوم آقای مدیر، کسی است که آمده است.
در مثال های بخش «ب»، فعل جمله، صفت یا حالتی را نشان می دهد. وقتی شما بگویید «سرد است» شنونده می پرسد «چه چیزی سرد است؟» یا وقتی بگویید «خوشحال است» شنونده می پرسد «چه کسی خوشحال است؟» در واقع صفت یا حالت موردنظر به کسی نسبت داده شده است. و به کلمه هایی که معمولا در ابتدای جمله می آیند و انجام کاری و یا داشتن حالتی به آنها نسبت داده می شود، «نهاد» گویند.
فعل
فعل:
به مثال های زیر توجه نمایید:
الف) آمد
می گویم.
ب) همه دانش آموزان با دیدن این منظره در کلاس درس
هنگامی که معلم فارسی ما با دقت کتاب را همان طور که می بینید اگرچه مثال های بخش «الف» فقط از یک کلمه تشکیل شده اند، اما معنی آنها کامل است؛ در حالی که مثال های بخش «ب» شامل چندین کلمه هستند، اما معنی کاملی ندارند و شنونده را در انتظار می گذارند. شما فکر می کنید علت این تفاوت چیست؟
همان طور که متوجه شدید مثال های بخش «الف» فعل دارند اما مثال های بخش «ب» فعل ندارند. فعل بخش اصلی معنای جمله و انتقال دهنده پیام است؛ بنابراین «فعل» مهم ترین بخش هر جمله است.
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع ریاضی ششم
جزوه جامع علوم تجربی ششم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی ششم
جزوه جامع فارسی ششم
جزوه جامع نگارش ششم
جزوه جامع آموزش قرآن ششم
جزوه جامع کار و فناوری ششم
جزوه جامع تفکر و پژوهش ششم
جزوه جامع هدیه های آسمانی ششم
پیام متن درس «هوشیاری»
فصل 3 : هوشیاری
پیام متن درس «هوشیاری»:
درس سوم
هوشیاری
- نوع نثر: نثر ساده و روان (بازنویسی شده)
- نویسنده: واعظ کاشفی
- کتاب: انوار سُهیلی
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
پیوسته |
همیشه |
می پیمود |
راه را طی می کرد |
قصد |
تصمیم، منظور، نیّت |
به قصدِ |
به منظور |
دامان |
دامنه |
در پیِ |
به دنبال |
به یک پرواز |
با یک بار پرواز کردن |
فرود |
پایین |
بی درنگ |
تُند، فوری، بی توقّف |
اتفاقاً |
از قضا، ناگهان |
مَجال |
فرصت |
مَلِک |
پادشاه |
عَرض |
گفتن، بیان کردن |
به عرض رسانید |
به [پادشاه] گفت |
چیره |
پیروز |
بی جان کردم |
کُشتم |
کمند |
طناب، بند، ریسمان |
||
تاخت |
اسب را به حرکت درآورد |
||
آزرده خاطر |
رنجیده، دلتنگ، ناراحت |
||
سراسیمه |
آشفته، با عجله، سرگردان |
||
تَرک |
جایی در پُشت زینِ اسب |
||
مَنبع |
سرچشمه، جای بیرون آمدن |
||
رکاب دار |
پیاده ای که همراهِ سوار، راه می رود |
||
آهِ سرد |
آه و ناله ای از سرِ ناامیدی و اندوه |
||
مَرکب |
آن چه بر آن سوار شوند، مثل اسب |
||
مخلوط |
در هم آمیخته، آمیخته شده، درهم شده |
||
باز |
پرندهای شکاری با چنگال هایِ قوی و منقاری کوتاه و محکم |
||
باد به گردِ او نمی رسید |
بسیار تُند و سریع حرکت می کرد |
پیام درس:
همانطوری که از اسم درس پیداست؛ این درس بر دانایی و هوشیاری انسان ها تأکید دارد. این درس به ما می آموزد که قبل از این که دست به کاری بزنیم باید دربارهی آن، فکر بکنیم و بدون اندیشه و فکر، کاری را شروع نکنیم. اگر آن پادشاه، بر خشم خودش، مسلّط می شد و در برابر آن حرکات «باز» فکر و اندیشه می کرد (کمی هوشیارتر بود) نیازی نبود باز را بکشد و بعد از آشکار شدن حقیقت، غم و غصّه بخورد. در این درس، «باز» از پادشاه، هوشیارتر بود؛ اما پادشاه، آن اندازه، هوش و خرد را نداشت. «باز» را می توانیم نماد انسان های آگاه و خردمند، به حساب بیاوریم.
واعظ کاشفی (متولّد 118 هـ.ق در سبزوار – درگذشت 218 هـ.ق در هرات):
حسن بن علی بیهقی سبزواری واعظ، ملقّب به کمال الدّین، دانشمند، واعظ و نویسنده ی معروف بود. وی در علوم دینی و معارف الهی و ریاضیات و نجوم، دست داشت. کتاب «انوار سهیلی»، «روضة الشّهدا» و «فتوّت نامه ی سلطانی» از آثار اوست.
شعر «بخوان و حفظ کن: سُخن» و معنی شعر
فصل 3 : هوشیاری
شعر «بخوان و حفظ کن: سُخن» و معنی شعر:
بخوان و حفظ کن
سُخن
- نوع قالب شعری: مثنوی
- شاعر: نظامی
با این که سخن به لطف آب است کم گفتنِ هر سخن، صَواب است
با این که سخن مانند آب با طراوت و شادی بخش است، امّا درست آن است که کمتر حرف بزنیم.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
لطف |
طراوت، نرمی، شادابی |
صواب |
درست، شایسته |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
آب و سراب ß قافیه (است و است ß ردیف)
تعداد جمله ß 2
سخن مانند آب است ß تشبیه
لطف ß وجه شبه
با اینکه ß حرف ربط
کم گفتنِ هر سخن ß ترکیب اضافی
«سخن» در مصراع اول ß نهاد
«کم گفتن هر سخن» در مصراع دوم:نهاد
آب ارچه همه زُلال خیزد از خوردن پُر، مَلال خیزد
اگرچه آب، صاف و گوارا است، زیاد خوردنِ آن، سبب آزردگی و ناراحتی می شود.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
زلال |
پاک، صاف |
ملال |
خستگی، ناراحتی |
خیزد |
ایجاد شدن، پدید آمدن |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
زلال و ملال ß قافیه (خیزد و خیزد ß ردیف)
تعداد جمله ß 2
خیزد ß فعل مضارع
ارچه (مخفّف اگر چه) ß حرف ربط
خوردن پٌر ß ترکیب اضافی
زلال ß قید
همه ß قید
کم گوی و گزیده گوی چون دُر تا ز اندکِ تو، جهان شود پُر
کم حرف بزن امّا سخنان پسندیده و ارزشمند بگو تا سخنان ارزشمند تو همه ی جهان را فرا گیرد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
گزیده |
عالی، پسندیده |
دُرّ |
مروارید |
اندک |
سخن کم و به جا |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
دُر و پُر ß قافیه (ردیف ندارد)
تعداد جمله ß 3
چون دُر ß تشبیه
اندک و پُر ß تضاد
کُلّ بیت، ضرب المثل است
«چون» به معنی مثل و مانند، حرف اضافه است و «دُر» متمّم می باشد
گوی ß فعل امر
شود ß فعل مضارع
کم ß قید
گزیده ß قید
تا ß حرف ربط
«ز» (مخفّف از) ß حرف اضافه
کل بیت ضرب المثل است
لاف از سخن چو دُر توان زد آن خشت بُود که پُر توان زد
به خاطر سخنان ارزشمند و پسندیده می توان خودستایی کرد و به خود نازید چون سخن بیهوده مانند خشت بی ارزش است که فراوان دیده می شود.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
لاف |
گزاف، دروغ |
خشت |
آجر، گِل خشک شده |
لاف زدن |
گفتار بیهوده گفتن، خودستایی کردن |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
دُر و پُر ß قافیه (توان زد ß ردیف)
تعداد جمله ß 3
چو دُر ß تشبیه
دُر و خشت ß تضاد
این بیت ضرب المثل است
«چو» به معنی مثل و مانند، حرف اضافه است نه حرف ربط
خشت زدن ß کنایه از پر حرفی
یک دسته گُلِ دماغ پرور از خرمن صد گیاه، بهتر
یک دسته گل خوشبو و زیبا از صد دسته گیاهِ بیارزش بهتر است.
واژه |
معنی واژه |
دماغ پرور |
خوشبو |
خرمن |
توده و مقدار انبوهی از هرچیز |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
دماغ پرور و بهتر:قافیه (ردیف ندارد)
تعداد جمله ß 1
یک و صد ß تضاد
کُلِ بیت از یک جمله تشکیل شده است که فعل «است» بعد از بهتر، حذف شده است
گل دماغ پرور ß ترکیب وصفی
صد گیاه ß ترکیب وصفی
کل مصراع اول ß نهاد
پیام:
نظامی در این شعر به انسان ها توصیه می کند که بدون فکر حرف نزنند؛ یعنی اوّل فکر بکنند و بعد سخنانی بگویند که با ارزش است؛ زیرا سخن سبب آشکار شدنِ شخصیّت انسان ها می شود؛ بنابراین باید از سخنانِ بیهوده و بی ارزش دوری کرد.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
معنی واژگان درس «هوشیاری»
فصل 3 : هوشیاری
معنی واژگان درس «هوشیاری»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
پیوسته |
همیشه |
می پیمود |
راه را طی می کرد |
قصد |
تصمیم، منظور، نیّت |
به قصدِ |
به منظور |
دامان |
دامنه |
در پیِ |
به دنبال |
به یک پرواز |
با یک بار پرواز کردن |
فرود |
پایین |
بی درنگ |
تُند، فوری، بی توقّف |
اتفاقاً |
از قضا، ناگهان |
مَجال |
فرصت |
مَلِک |
پادشاه |
عَرض |
گفتن، بیان کردن |
به عرض رسانید |
به [پادشاه] گفت |
چیره |
پیروز |
بی جان کردم |
کُشتم |
لطف |
طراوت، نرمی، شادابی |
صواب |
درست، شایسته |
زلال |
پاک، صاف |
ملال |
خستگی، ناراحتی |
گزیده |
عالی، پسندیده |
دُرّ |
مروارید |
اندک |
سخن کم و به جا |
دماغ پرور |
خوشبو |
لاف |
گزاف، دروغ |
خشت |
آجر، گِل خشک شده |
کمند |
طناب، بند، ریسمان |
||
خیزد |
ایجاد شدن، پدید آمدن |
||
تاخت |
اسب را به حرکت درآورد |
||
آزرده خاطر |
رنجیده، دلتنگ، ناراحت |
||
سراسیمه |
آشفته، با عجله، سرگردان |
||
تَرک |
جایی در پُشت زینِ اسب |
||
مَنبع |
سرچشمه، جای بیرون آمدن |
||
خرمن |
توده و مقدار انبوهی از هرچیز |
||
آهِ سرد |
آه و ناله ای از سرِ ناامیدی و اندوه |
||
مَرکب |
آن چه بر آن سوار شوند، مثل اسب |
||
رکاب دار |
پیاده ای که همراهِ سوار، راه می رود |
||
مخلوط |
در هم آمیخته، آمیخته شده، درهم شده |
||
لاف زدن |
گفتار بیهوده گفتن، خودستایی کردن |
||
باز |
پرندهای شکاری با چنگال هایِ قوی و منقاری کوتاه و محکم |
||
باد به گردِ او نمی رسید |
بسیار تُند و سریع حرکت می کرد |
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع ریاضی ششم
جزوه جامع علوم تجربی ششم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی ششم
جزوه جامع فارسی ششم
جزوه جامع نگارش ششم
جزوه جامع آموزش قرآن ششم
جزوه جامع کار و فناوری ششم
جزوه جامع تفکر و پژوهش ششم
جزوه جامع هدیه های آسمانی ششم
واژگان هم خانواده درس «هوشیاری»
فصل 3 : هوشیاری
واژگان هم خانواده درس «هوشیاری»:
منبع - منابع |
هلاک - هلاکت - مهلک |
قصد - مقصود - قاصد |
خاطره - خاطرات - خاطر |
عارض - عرض - عرضه |
همراهان - همره - همراه |
واژگان متضاد درس «هوشیاری»
فصل 3 : هوشیاری
واژگان متضاد درس «هوشیاری»:
واژه |
متضاد واژه |
واژه |
متضاد واژه |
کدر |
زلال |
خالی |
پر |
به آرامی |
بی درنگ، سریع |
گسسته |
متصل، پیوسته |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
دانش زبانی: کلمات یک هجایی، دو هجایی و چند هجایی
فصل 3 : هوشیاری
دانش زبانی: کلمات یک هجایی، دو هجایی و چند هجایی:
دانش زبانی
کلمات یک هجایی، دو هجایی و چند هجایی
کلمات یک هجایی، دو هجایی و چند هجایی:
در سال های گذشته آموختیم که کلمه ها در زبان فارسی، گاهی یک بخش (هجا) دارند.
مانند: گل، دل، رفت، چید
گاهی کلمه هایی داریم که چند بخش (هجا) دارند.
رفتن - دل دار - گل کار (۲ بخش)
رفتنی - دل داری - گل کاری (۳ بخش)
خواندن کلمه ها و جمله های کوتاه و یک بخشی معمولاً مشکلی ندارد؛ اما در چند بخشی ها، تشخیص شکل درست خواندن، دشوار است. به نمونه ی زیر توجه کنید:
شاه، بازی داشت.
بازی: ورزش، مسابقه بازی
بازی: پرنده ای شکاری
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع ریاضی ششم
جزوه جامع علوم تجربی ششم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی ششم
جزوه جامع فارسی ششم
جزوه جامع نگارش ششم
جزوه جامع آموزش قرآن ششم
جزوه جامع کار و فناوری ششم
جزوه جامع تفکر و پژوهش ششم
جزوه جامع هدیه های آسمانی ششم
برخی بندهای متن درس «داستان من و شما» و معنی آنان
فصل 4 : داستان من و شما
برخی بندهای متن درس «داستان من و شما» و معنی آنان:
درس چهارم
داستان من و شما
- نوع نثر: نثر ساده و روان
- نویسنده: اکبری شِلدره
بر زبان همه ی آنان جاری بوده ام.
همیشه، در هر دوره ای رواج داشتم و به کار می رفتم.
پیمان محبّت بسته ایم و به هم پیوسته ایم.
در بین ما مهر و دوستی برقرار است و با هم متّحد و یکپارچه هستیم.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
فراز و فرود |
بلندی و پستی |
بی گمان |
قطعاً، حتماً |
شور |
فریاد، غوغا |
پُر ماجرا |
پُر حادثه |
آوا |
آواز، بانگ، صوت |
نسل |
نژاد |
دلنشین |
پسندیده و خوشایند |
چندگانگی |
چند شکل بودن |
نغمه |
آواز، سرود، آهنگ |
چندگانگی |
چند شکل بودن |
نغمه |
آواز، سرود، آهنگ |
فعلاً |
در حال حاضر، اکنون |
اعتبار |
آبرو، ارزش، قدر |
شیوه |
روش |
عظمت |
بزرگی |
مقصود |
هدف، قصد، نیّت |
شُکوه |
عظمت، شوکت، هیبت |
پیوسته |
همیشه |
شاهد |
آن که هنگام روی دادن امری حضور دارد، گواه |
||
شادابی |
تازه بودن، با طراوت بودن |
||
تاخته اند |
هجوم و حمله آورده اند |
||
سلیقه |
ذوق شخصی در انتخاب کردن چیزی |
پیام درس:
در این درس به ارزش نهادن به زبان رسمی کشور (زبان فارسی) تأکید شده است؛ بنابراین، تمام توان خود را برای پیشرفت و باروری زبان فارسی، به کار بگیریم تا همیشه در طول تاریخ، سرافراز و سربلند باشد. ما به عنوان دانش آموزان ایرانی باید رسم الخط و مفاهیم این زبان را با دقّت درک کنیم تا در سرافرازی آن، سهمی داشته باشیم.
متن «حکایت: علم و عمل» و معنی حکایت
فصل 4 : داستان من و شما
متن «حکایت: علم و عمل» و معنی حکایت:
حکایت
علم و عمل
- نوع نثر: مُسَجَّع
- نویسنده: سعدی
- اثر: گلستان (باب هشتم)
دو کس، رنج بیهوده بُردند و سعیِ بی فایده کردند: یکی آنکه اندوخت و نخورد، و دیگر آنکه آموخت و نکرد.
دو کس زحمتِ بیهوده ای کشیدند و تلاشِ بی فایده ای کردند: اوّل آن کسی که مال و ثروت ذخیره کرد و از آن استفاده نکرد و دوم آن کس که علم و دانش را یاد گرفت، امّا به آن عمل نکرد.
واژه |
معنی واژه |
بیهوده |
بی فایده و بی مصرف |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
تمام فعل ها (بُردند، کردند، اندوخت، نخورد، آموخت و نکرد) زمانِ گذشته دارند
بی فایده ß صفت غیر ساده
«دو کس» ß نهاد برای دو جمله ی «رنج بیهوده بُردند» و «سعیِ بی فایده کردند»
«رنج بیهوده» و «سعی بی فایده» ß مفعول
«رنج بیهوده» و «سعی بی فایده» ß ترکیب وصفی
بیهوده ß واژه ی غیر ساده
بی فایده ß واژه ی غیر ساده
علم، چندان که بیشتر خوانی چون عمل در تو نیست، نادانی
هر قدر که علم را بیشتر یاد بگیری، وقتی که به آن، عمل نکنی، نادان هستی.
واژه |
معنی واژه |
چندان که |
هر قدر که |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
خوانی و نادانی ß قافیه (ردیف ندارد)
تعداد جمله ß 3
«چون» به معنی «زمانی که» و «وقتی که» حرف ربط است
علم و نادانی ß تضاد
«تو»، «عمل» و «تو» ß نهاد برای هر سه جمله
علم ß مفعول
نه مُحقّق بُوَد نه دانشمند چارپایی بر او کتابی چند
عالِم بی عمل نه محقّق است و نه دانشمند، بلکه مانند حیوانی است که چند کتاب را بر او بار کرده اند.
واژه |
معنی واژه |
چارپا |
چهارپا مانند خر و اسب |
محقّق |
تحقیق کننده، کسی که اطلاعات جمع آوری می کند مانند پژوهشگر |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
دانشمند و چند ß قافیه (ردیف ندارد)
تعداد جمله ß 3
محقق، دانشمند و کتاب ß مراعات نظیر (تناسب)
مصرع دوم بیت ß تلمیح (آیه 5 سوره جمعه)
تشبیه ß کسی که عمل نمی کند به چهارپا تشبیه شده است
محقق ß مسند
دانشمند ß مسند
دانشمند ß واژه ی غیر ساده
چارپا ß واژه ی غیر ساده
آن تهی مغز را چه علم و خبر که بر او هیزم است یا دفتر
آن انسان نادان و کم خرد، نمی داند که آن چیزی را که حمل می کند، کتاب است یا هیزم.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
تهی مغز |
نادان و کم خرد |
هیزم |
چوب |
دفتر |
در این بیت به معنی «کتاب» است |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
خبر و دفتر ß قافیه (ردیف ندارد)
تعداد جمله ß 3
علم، خبر و دفتر ß مراعات نظیر (تناسب)
«هیزم»، «دفتر» و «آن تهی مغز» ß نهاد برای سه جمله
پیام:
علم و دانش اگرچه مهم است، باید با تلاش و عمل همراه باشد. علمِ بدون عمل ارزشی ندارد و به قول سعدی، عالِم بی عمل مثل زنبورِ بی عسل است؛ یعنی ارزش و اعتباری ندارد؛ بنابراین دانشمند واقعی آن کسی است که علاوه بر داشتنِ علم و دانش، عملگرا باشد.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
معنی واژگان درس «داستان من و شما»
فصل 4 : داستان من و شما
معنی واژگان درس «داستان من و شما»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
فراز و فرود |
بلندی و پستی |
بی گمان |
قطعاً، حتماً |
شور |
فریاد، غوغا |
پُر ماجرا |
پُر حادثه |
آوا |
آواز، بانگ، صوت |
نسل |
نژاد |
دلنشین |
پسندیده و خوشایند |
چندگانگی |
چند شکل بودن |
نغمه |
آواز، سرود، آهنگ |
چندگانگی |
چند شکل بودن |
نغمه |
آواز، سرود، آهنگ |
فعلاً |
در حال حاضر، اکنون |
اعتبار |
آبرو، ارزش، قدر |
شیوه |
روش |
عظمت |
بزرگی |
مقصود |
هدف، قصد، نیّت |
شُکوه |
عظمت، شوکت، هیبت |
پیوسته |
همیشه |
بیهوده |
بی فایده و بی مصرف |
چندان که |
هر قدر که |
تهی مغز |
نادان و کم خرد |
هیزم |
چوب |
تاخته اند |
هجوم و حمله آورده اند |
||
چارپا |
چهارپا مانند خر و اسب |
||
شادابی |
تازه بودن، با طراوت بودن |
||
دفتر |
در این بیت به معنی «کتاب» است |
||
سلیقه |
ذوق شخصی در انتخاب کردن چیزی |
||
شاهد |
آن که هنگام روی دادن امری حضور دارد، گواه |
||
محقّق |
تحقیق کننده، کسی که اطلاعات جمع آوری می کند مانند پژوهشگر |
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع ریاضی ششم
جزوه جامع علوم تجربی ششم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی ششم
جزوه جامع فارسی ششم
جزوه جامع نگارش ششم
جزوه جامع آموزش قرآن ششم
جزوه جامع کار و فناوری ششم
جزوه جامع تفکر و پژوهش ششم
جزوه جامع هدیه های آسمانی ششم
واژگان هم خانواده درس «داستان من و شما»
فصل 4 : داستان من و شما
واژگان هم خانواده درس «داستان من و شما»:
فخر - فاخر |
متّحد - اتّحاد |
ظهور - ظاهر - مظهر |
تعریف - غرف - معارف - تعاریف |
مقصد - قاصد – مقصود - قصد |
لفظ - الفاظ |
تغییر - تغییرات - متغير |
عظيم - اعظم - معظم |
واژگان متضاد درس «داستان من و شما»
فصل 4 : داستان من و شما
واژگان متضاد درس «داستان من و شما»:
واژه |
متضاد واژه |
واژه |
متضاد واژه |
اندک |
زیاد |
جاری |
ساکن |
ظاهر |
باطن |
طولانی |
کوتاه |
پیوسته |
گسسته |
شکست |
پیروزی |
آغاز |
پایان |
فراز |
فرود |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
دانش زبانی: واژه آموزی
فصل 4 : داستان من و شما
دانش زبانی: واژه آموزی:
دانش زبانی
واژه آموزی
واژه آموزی:
یکی از نشانه های جمع بستن واژه ها در زبان فارسی، افزودن نشانه ی «ان» به پایان کلمه هاست؛ مانند:
کلمه ی مفرد |
نشانه ی جمع |
کلمه ی جمع |
|
دوست |
+ |
ان |
دوستان |
دشمن |
+ |
ان |
دشمنان |
فرزند |
+ |
ان |
فرزندان |
ایرانی |
+ |
ان |
ایرانیان |
توجّه:
همیشه این گونه نیست که به سادگی، نشانه ی جمع «ان» به به واژ ه ها بپیوندد و بدون هیچ تغییری، کلمه ی جمع ساخته شود. در برخی از واژه ها، تغییراتی به وجود می آید تا شکل جمع به دست آید. به نمونه های زیر دقّت کنید:
کلمه ی مفرد |
نشانه ی جمع |
کلمه ی جمع |
ستاره |
ان |
ستارگان |
پرنده |
ان |
پرندگان |
واژه |
ان |
واژگان |
بیگانه |
ان |
بیگانگان |
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع ریاضی ششم
جزوه جامع علوم تجربی ششم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی ششم
جزوه جامع فارسی ششم
جزوه جامع نگارش ششم
جزوه جامع آموزش قرآن ششم
جزوه جامع کار و فناوری ششم
جزوه جامع تفکر و پژوهش ششم
جزوه جامع هدیه های آسمانی ششم
برخی بندهای متن و ابیات درس «هفت خان رستم» و معنی آنان
فصل 5 : هفت خان رستم
برخی بندهای متن و ابیات درس «هفت خان رستم» و معنی آنان:
درس پنجم
هفت خان رستم
- نوع نثر: نثر ساده و روان
- برگرفته از کتاب: شاهنامه با تلخیص و بازنویسی
- قالب شعر: مثنوی
- شاعر: حکیم ابوالقاسم فردوسی
می گویند «از هفت خان رستم» گذشته است.
توانسته است، مراحل دشواری را پشت سر بگذارد و به موفقیّت برسد.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
از هفت خان رستم ß کنایه از مراحل دشوار
دیوها را از پای در می آورد.
دیوها را نابود می کرد.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
از پای در آوردن ß کنایه از نابود کردن
رخش به تنگ می آید.
رخش، خسته می شود.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
به تنگ آمدن ß کنایه از خسته شدن
خروشید و جوشید و برکَند خاک ز سُمّش زمین شد همه، چاک چاک
رخش، شیهه کشید و جَست و خیزکُنان، از شدّت خشم با ضربه های سُمّش، زمین را پاره پاره کرد.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
خاک و چاک چاک ß قافیه (ردیف ندارد)
در این بیت مبالغه به کار رفته است:در خشم رخش، اغراق شده است
بزد تیغ و بنداخت از بَر، سرش فرو ریخت چون رود، خون از بَرش
رستم با شمشیر، سرش را از تن جدا کرد و خونِ فراوانی از تن اژدها جاری شد.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
سرش و بَرش ß قافیه (ردیف ندارد)
فرو ریخت چون رود، خون از بَرش ß تشبیه:
- خون ß مشبّه
- رود ß مشبّه به
در ریخته شدن خون، مبالغه شده است
بینداخت چون باد، خَمّ کمند سر جادو آورد ناگه به بند
رستم با سرعت بسیار، طناب را به طرف جادوگر پرتاب کرد و سرش را با ریسمان بست و او را اسیر کرد.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
کمند و بند ß قافیه (ردیف ندارد)
چون باد ß تشبیه
مثل باد کاری را کردن ß کنایه از سرعت بسیار
بیت مبالغه دارد
میانش به خنجر به دو نیم کرد دل جادوان زو پُر از بیم کرد
با خنجر، جادوگر را از کمر، نصف کرد و تمام جادوگران از این اتّفاق ترسیدند.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
نیم و بیم ß قافیه (کرد و کرد ß ردیف)
میان ß مجاز از کمر
«زو» ß مخفف «از او»
واژه |
معنی واژه |
به خنجر |
با خنجر، به وسیله ی خنجر |
چو رستم بدیدش برانگیخت اسب بدو تاخت مانند آذرگشسب
وقتی رستم او را دید، اسبش را به حرکت درآورد و مانند آتش تندی، به سرعت روانه شد.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
اسب و آذرگشسب ß قافیه (ردیف ندارد)
«چو» در مصراع اوّل به معنی «زمانی که»، «وقتی که»، حرف ربط است؛ بنابراین، نباید با نشانه ی تشبیه (ادات تشبیه) اشتباه کرد
مرجع «او»، ارژنگ دیو است
مانند آذرگشسب ß تشبیه
تاختن مانند آذر گشسب ß کنایه از تند و سریع حرکت کردن
سر و گوش بگرفت و یالش دلیر سر از تن بکندش به کردار شیر
رستم سر و گردن ارژنگ دیو را گرفت و مانند شیر شجاع و قوی سرش را از تن جدا کرد.
واژه |
معنی واژه |
به کردار |
مانند |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
دلیر و شیر ß قافیه (ردیف ندارد)
به کردار شیر ß تشبیه
سر و گوش و یال و تن ß تناسب
ز بهرِ نیایش، سر و تن بشُست یکی پاک جای پرستش بجُست
رستم برای راز و نیاز با خداوند، خودش را شُست و جای پاکی را برای عبادت کردن پیدا کرد.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
بشُست و بجُست ß قافیه (ردیف ندارد)
«نیایش»، متمّم است و «سر و تن»، مفعول می باشد.
پاک جای ß ترکیب وصفی مقلوب است (جای پاک)
«یکی پاک جای پرستش» ß گروه مفعولی
از آن پس نهاد از برِ خاک، سر چنین گفت: کای داورِ دادگر!
ز هَر بد، تویی بندگان را پناه تو دادی مرا، گُردی و دستگاه
بعد از این مشغول عبادت و راز و نیاز با خداوند شد و گفت: ای خداوند بزرگ و عادل!
پروردگارا! در برابر تمام بدی ها، پناهگاه بندگانت هستی و تو به من پهلوانی، قدرت و عظمت داده ای.
واژه |
معنی واژه |
سر بر خاک نهاد |
راز و نیاز کردن |
بندگان را پناه |
پناهِ بندگان |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
بیت اول ß سر و دادگر ß قافیه (ردیف ندارد)
بیت دوم ß پناه و دستگاه ß قافیه (ردیف ندارد)
این دو بیت موقوف المعانی هستند و با هم کامل می شوند
کای ß مخفّف «که ای»
داور دادگر ß ترکیب وصفی
داور دادگر ß منادا
سر بر خاک نهاد ß کنایه از فروتنی و فرمانبُرداری کردن
«را» در مصراع اوّلِ بیت دوم ß نشانه مفعولی نیست و حرف اضافه است
«را» در مصراع دومِ بیت دوم ß حرف اضافه به معنی «به»
موقوف المعانی:
بیتی که از نظر معنی، کامل نباشد و با بیت یا بیت های بعدی کامل شود (بیت هایی که از نظر معنی به هم وابسته هستند).
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
اهریمن |
شیطان و ابلیس |
قوی پنجه |
زورمند، توانا |
سخت |
پُر از رنج و زحمت |
رهایی |
آزادی |
بند |
طناب، ریسمان، اسارت |
حیله |
مکر و فریب |
دیده |
چشم |
پیکار |
جنگ |
نبرد |
جنگ |
چاک چاک |
پاره پاره |
بدین سان |
به این گونه |
ز بهر |
به خاطر |
چیره |
غالب، پیروز |
چیرگی |
پیروزی |
کمند |
طناب، بند، ریسمان |
گُردی |
پهلوانی، دلیری |
بیم |
ترس |
دستگاه |
شکوه، قدرت، عظمت |
نیایش |
راز و نیاز کردن با خداوند |
||
داور |
انصاف دهنده، خدای تعالی |
||
سهمگین |
خوفناک، ترس آور، ترسناک |
||
یال |
موهای بلند پشت گردن اسب |
||
دادگر |
کسی که با عدالت رفتار می کند |
||
نخجیر |
شکار، حیوانی را که شکار کنند |
||
کیکاووس |
پادشاه نادان و بی اراده ی ایرانی |
||
قصد |
خواست و اراده برای انجام کاری |
||
دلیر |
شجاع، در اینجا همان رستم است |
||
هفت خان |
نام هفت مرحله از جنگ های رستم |
||
خم |
در این درس به معنی حلقه ی طناب |
||
دیوان |
جمع دیو، موجودات خیالی و ترسناک |
||
زابلستان |
نام شهری در استان سیستان و بلوچستان |
||
اژدها |
جانور افسانهای بزرگ به شکل سوسمار که اغلب دو سر دارد |
||
مرحله |
فاصله ی بین دو منزل که مسافر طی می کرده است، قسمت |
||
تیمار کردن |
مراقبت کردن، خدمت کردن، رسیدگی به آب و خوراک حیوان |
||
سُم |
قسمت انتهایی انگشتان حیوانات که مثل کفش برای آن هاست |
||
رخش |
اسم اسب رستم؛ در لغت به معنی رنگ سرخ و سفید مخلوط شده است |
||
ارژنگ دیو |
نام یکی از سرداران دیو سپید است؛ ششمین خان رستم، جنگ با ارژنگ دیو است |
||
اُولاد |
نام دیوی است که در خان پنجم، رستم با وی و سپاهیانش مواجه می شود و آنها را تا رو مار می کند |
||
آذر گُشسب |
آتش تند و تیز، در شاهنامه کنایه از هرچیز مورد نیایش آمده و نیز اسم یکی از پهلوانان است |
||
دیو سپید |
در خان هفتم که رستم و اولاد به «هفت کوه» محلّ زندگی دیو رسیدند، رستم دست و پای اولاد دیو را بست و سپس به غار حمله کرد و دیو سپید را از پا درآورد |
پیام درس:
این درس درباره ی هفت خان رستم مطالبی گفته است. رستم برای نجات دادن کیکاووس، پادشاه ایران، به مازندران می رود و با دیوها می جنگد. رستم در این سفر، هفت مرحله ی سخت و دشوار را طی می کند که به آن «هفت خان» می گویند.
توضیح بیشتر:
هفت خان رستم، عبارتند از:
1) رخش، شیر را می کُشد.
2) رستم بر تشنگی غلبه می کند.
3) رستم، اژدها را می کُشد.
4) رستم جادوگر را از بین می برد.
5) اولاد دیو به دست رستم، اسیر می شود.
6) رستم، ارژنگ دیو را شکست می دهد.
7) رستم، دیو سپید را می کُشد.
شاهنامه ی فردوسی:
شاهنامه اثر حکیم ابوالقاسم فردوسی یکی از بزرگترین حماسه های جهان و شاهکار حماسه ی ملّی ایرانیان است. شاهنامه اثری است منظوم که شامل پنجاه هزار بیت است و سرودن آن حدود سی سال طول کشیده است.
فردوسی خود درباره ی شاهنامه می گوید:
من این نامه فرخ (شاهنامه) گرفتم یه فال همه رنج بُردم به بسیار سال
در سال 2212 میلادی، هزارمین سالگرد نوشته شدن شاهنامه، از سوی یونسکو، جشن گرفته شد.
پیام متن «بخوان و بیندیش: دوستانِ همدل»
فصل 5 : هفت خان رستم
پیام متن «بخوان و بیندیش: دوستانِ همدل»:
بخوان و بیندیش
دوستانِ همدل
- نوع نثر: نثر ساده و روان
- نویسنده: محمّدرضا رهگذر
- اثر: مجموعه داستان جایزه
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
همدل |
یکرنگ، متّحد |
دستپاچگی |
آشفتگی و نگرانی |
نصیحت |
پند و اندرز |
همهمه |
سر و صدا و شلوغی |
هورا |
فریاد شادی کشیدن |
تندی |
در این درس «خشم» |
کشان کشان |
به زور، در حالت کشیدن |
||
غریبی |
بیگانه بودن، ناآشنا بودن |
||
غلطی |
اشتباهی، کار اشتباه و خطا |
||
حالت عجیبی |
حالت شگفت انگیز و غیر عادی |
||
به خود آمدم |
هوشیار شدم، بر سر عقل آمدم |
||
سبکی |
راحتی و آرامش (احساس سبکی کردم) |
||
خطاب |
شخصی را طرف مقابل سخن قرار دادن |
||
مبصر |
دانش آموزی که از طرف ناظم، نظم کلاس را به عهده دارد |
پیام:
آن چیزی که مهم است، احساس مشترک داشتن و درک متقابل است؛ یعنی مهم نیست که ما اهل کجا هستیم یا به چه زبانی با هم صحبت می کنیم؛ مهم این است که با یکدیگر، مهربان و صمیمی باشیم. علاوه بر این، باید در زندگی از عقل و خرد خود استفاده بکنیم و کارهای اشتباهی را انجام ندهیم که زندگی ما را خراب بکند.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
معنی واژگان درس «هفت خان رستم»
فصل 5 : هفت خان رستم
معنی واژگان درس «هفت خان رستم»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
به کردار |
مانند |
سر بر خاک نهاد |
راز و نیاز کردن |
بندگان را پناه |
پناهِ بندگان |
حیله |
مکر و فریب |
اهریمن |
شیطان و ابلیس |
قوی پنجه |
زورمند، توانا |
سخت |
پُر از رنج و زحمت |
رهایی |
آزادی |
دیده |
چشم |
پیکار |
جنگ |
نبرد |
جنگ |
چاک چاک |
پاره پاره |
بدین سان |
به این گونه |
ز بهر |
به خاطر |
چیره |
غالب، پیروز |
چیرگی |
پیروزی |
کمند |
طناب، بند، ریسمان |
گُردی |
پهلوانی، دلیری |
بیم |
ترس |
دستگاه |
شکوه، قدرت، عظمت |
همدل |
یکرنگ، متّحد |
دستپاچگی |
آشفتگی و نگرانی |
نصیحت |
پند و اندرز |
همهمه |
سر و صدا و شلوغی |
هورا |
فریاد شادی کشیدن |
تندی |
در این درس «خشم» |
بند |
طناب، ریسمان، اسارت |
||
کشان کشان |
به زور، در حالت کشیدن |
||
غریبی |
بیگانه بودن، ناآشنا بودن |
||
به خنجر |
با خنجر، به وسیله ی خنجر |
||
نیایش |
راز و نیاز کردن با خداوند |
||
داور |
انصاف دهنده، خدای تعالی |
||
سهمگین |
خوفناک، ترس آور، ترسناک |
||
یال |
موهای بلند پشت گردن اسب |
||
دادگر |
کسی که با عدالت رفتار می کند |
||
غلطی |
اشتباهی، کار اشتباه و خطا |
||
حالت عجیبی |
حالت شگفت انگیز و غیر عادی |
||
نخجیر |
شکار، حیوانی را که شکار کنند |
||
کیکاووس |
پادشاه نادان و بی اراده ی ایرانی |
||
قصد |
خواست و اراده برای انجام کاری |
||
دلیر |
شجاع، در اینجا همان رستم است |
||
هفت خان |
نام هفت مرحله از جنگ های رستم |
||
خم |
در این درس به معنی حلقه ی طناب |
||
دیوان |
جمع دیو، موجودات خیالی و ترسناک |
||
به خود آمدم |
هوشیار شدم، بر سر عقل آمدم |
||
سبکی |
راحتی و آرامش (احساس سبکی کردم) |
||
خطاب |
شخصی را طرف مقابل سخن قرار دادن |
||
زابلستان |
نام شهری در استان سیستان و بلوچستان |
||
مبصر |
دانش آموزی که از طرف ناظم، نظم کلاس را به عهده دارد |
||
اژدها |
جانور افسانهای بزرگ به شکل سوسمار که اغلب دو سر دارد |
||
مرحله |
فاصله ی بین دو منزل که مسافر طی می کرده است، قسمت |
||
تیمار کردن |
مراقبت کردن، خدمت کردن، رسیدگی به آب و خوراک حیوان |
||
سُم |
قسمت انتهایی انگشتان حیوانات که مثل کفش برای آن هاست |
||
رخش |
اسم اسب رستم؛ در لغت به معنی رنگ سرخ و سفید مخلوط شده است |
||
ارژنگ دیو |
نام یکی از سرداران دیو سپید است؛ ششمین خان رستم، جنگ با ارژنگ دیو است |
||
اُولاد |
نام دیوی است که در خان پنجم، رستم با وی و سپاهیانش مواجه می شود و آن ها را تار و مار می کند |
||
آذر گُشسب |
آتش تند و تیز، در شاهنامه کنایه از هرچیز مورد نیایش آمده و نیز اسم یکی از پهلوانان است |
||
دیو سپید |
در خان هفتم که رستم و اولاد به «هفت کوه» محلّ زندگی دیو رسیدند، رستم دست و پای اولاد دیو را بست و سپس به غار حمله کرد و دیو سپید را از پا درآورد |
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع ریاضی ششم
جزوه جامع علوم تجربی ششم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی ششم
جزوه جامع فارسی ششم
جزوه جامع نگارش ششم
جزوه جامع آموزش قرآن ششم
جزوه جامع کار و فناوری ششم
جزوه جامع تفکر و پژوهش ششم
جزوه جامع هدیه های آسمانی ششم
واژگان هم خانواده درس «هفت خان رستم»
فصل 5 : هفت خان رستم
واژگان هم خانواده درس «هفت خان رستم»:
وظایف - وظیفه |
عابر - عبور - معبر |
مراحل - مرحله |
رضایت - راضی |
حوادث - حادثه |
حرکت - متحرّک - حركات - تحرّک |
واژگان متضاد درس «هفت خان رستم»
فصل 5 : هفت خان رستم
واژگان متضاد درس «هفت خان رستم»:
واژه |
متضاد واژه |
واژه |
متضاد واژه |
آسان |
سخت |
سرانجام |
آغاز |
تشنه |
سیراب |
پیروزی |
شکست |
قوی پنجه |
ضعیف پنجه |
زشت |
زیبا |
آسان |
سخت |
وابسته |
مستقل |
راضی |
شاکی |
|
|
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
دانش زبانی: مبالغه، کنایه
فصل 5 : هفت خان رستم
دانش زبانی: مبالغه، کنایه:
دانش زبانی
مبالغه
مبالغه:
گاه، شاعران و نویسندگان برای افزودن بر تأثیر و قدرت سخن خود، رویدادها را بسیار بیشتر و بزرگ تر از آنچه هست، توصیف می کنند. به این گونه بزرگ نمایی در بیان حوادث «مبالغه» می گویند؛ به عنوان مثال:
خروشید و جوشید و برکند خاک ز سُمّش زمین شد همه چاک چاک
در این بیت، شاعر در جوش و خروش اسب مبالغه کرده است.
بزد تیغ و بنداخت از بر، سرش فرو ریخت چون رود خون از برش
در این بیت، شاعر در چگونگی جاری شدن خون اژدها مبالغه کرده است.
کنایه
کنایه:
به عبارت زیر توجّه کنید:
- « از هفت خان رستم گذشته است».
منظور این است که توانسته مراحل دشواری را پشت سر بگذارد و به موفّقیت برسد.
وقتی درباره ی مطلبی به طور غیرمستقیم صحبت می کنیم به آن «کنایه» می گوییم. کنایه سخنی است که دو مفهوم دور و نزدیک دارد و مقصود گوینده، معنای دور آن است.
زمانی که درباره ی شخصی می گوییم «درِ خانه ی او همیشه باز است»، معنای نزدیک و آشکارِ جمله این است که «درِ خانه ی او همواره گشوده است و قفل و بندی ندارد»؛ امّا مقصود گوینده، بیان صفت بخشش و مهمان نوازی آن شخص است؛ بنابراین، معنای دوم یا دور جمله این است که او شخص مهمان نوازی است؛ به همین سبب، می گوییم باز بودنِ درِ خانه ی فلانی، کنایه از بخشندگی و مهمان نوازی اوست.
به عنوان نمونه در عبارت «بار سوم، رخش به تنگ می آید»:
به تنگ آمدن، کنایه از خسته شدن و به سُتوه آمدن است.
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع ریاضی ششم
جزوه جامع علوم تجربی ششم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی ششم
جزوه جامع فارسی ششم
جزوه جامع نگارش ششم
جزوه جامع آموزش قرآن ششم
جزوه جامع کار و فناوری ششم
جزوه جامع تفکر و پژوهش ششم
جزوه جامع هدیه های آسمانی ششم
شعر «ای وطن» و معنی شعر
فصل 6 : ای وطن
شعر «ای وطن» و معنی شعر:
درس ششم
ای وطن
- قالب شعر: سرود و ترانه
- شاعر: نادر ابراهیمی
ای سلامم، ای سرودم
ای نگهبان وجودم
ای غمم تو، شادی ام تو
مایه ی آزادی ام تو...
ای وطن!
ای وطن! تو سلام و شعر و آوازِ من هستی و در برابر دشمن از فرهنگ، هستی و تاریخِ ما محافظت می کنی. ای وطن! در همه حال، چه غم و چه شادی، به یادِ تو هستم. تو سبب آزادی و رهایی من هستی.
واژه |
معنی واژه |
سلام |
درود |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
ای نگهبان وجودم ß تشبیه؛ وطن به نگهبان تشبیه شده است
ای دلیل زنده بودن
ای سرودی صادقانه
ای دلیل زنده ماندن
جان پناهی جاودانه ...
ای وطن!
ای وطن! تو انگیزهی بودن من هستی و مانند شعری بی ریا و صمیمی هستی.
ای وطن! تو انگیزه و دلیل زندگی کردن من هستی و همیشه سبب آرامش و امنیّت من و پناهگاه من می باشی.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
دلیل |
انگیزه و سبب |
جاودانه |
همیشگی |
جان پناه |
پناهِ جان، پناهگاهِ جان |
||
صادقانه |
از روی صداقت و راستی، بی ریا |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
ای سرودی صادقانه ß تشبیه؛ وطن به سرودی صادقانه تشبیه شده است
در این مصراع ها، واژه های «دلیل» و «سرود» منادا نیستند، بلکه واژه ی «وطن» منادای محذوف می باشد؛ یعنی:
ای [وطن] که دلیل زنده بودن [هستی] یا ای [وطن مانند] سرودی صادقانه [هستی]
همچو رویش در بهاران
همچو جان در هر بدن
مثل بوی عطر گل ها
مثل سبزی چمن ...
ای وطن!
ای وطن! تو مانند گیاهانِ بهاری هستی که می رویند و زندگی را آغاز می کنند و مانند روح و جان هستی که به همه زندگی می بخشی.
ای وطن! تو مانند گل های خوشبو و معطّر هستی و مانند چمنزاران سرسبز و شاداب می باشی.
واژه |
معنی واژه |
رویش |
روییدن گل ها و گیاهان |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
همچو رویش در بهاران ß تشبیه؛ وطن به رویش در بهار تشبیه شده است
همچو جان در هر بدن ß تشبیه؛ وطن به جان در بدن تشبیه شده است
مثل بوی عطر گل ها ß تشبیه؛ وطن به بوی عطر گل تشبیه شده است
مثل سبزی چمن ß تشبیه؛ وطن به سبزی چمن تشبیه شده است
مثل راز شعر حافظ
مثل آواز قناری
همچو یاد خوشترین ها
همچو باران بهاری ...
ای وطن!
ای وطن! تو مانند رازِ فالِ شعرهای حافظ و مثل آواز قناری عاشق، جذّاب و ارزشمندی. تو مانند خاطره های خوش و به یادماندنی هستی و مانند باران لطیف و پاک بهاری می باشی.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
مثل راز شعر حافظ ß تشبیه؛ وطن به راز شعر حافظ تشبیه شده است
مثل آواز قناری ß تشبیه؛ وطن به آواز قناری تشبیه شده است
همچو یاد خوشترین ها ß تشبیه؛ وطن به یاد خوش و شیرین تشبیه شده است
همچو باران بهاری ß تشبیه؛ وطن به باران بهاری تشبیه شده است
مثل غم در مرگ مادر
مثل کوه غُصّه هایی
مثل سربازان عاشق
قهرمان قصّه هایی ...
ای وطن!
ای وطن! غم تو مانند غمِ از دست دادن مادر، دردناک و مانند کوهی از غُصّه و اندوه می باشد که روزگار بی وفا، تو را گرفتار این رنج ها کرده است.
ای وطن! تو مانند سربازان عاشقی که دلیرانه و قهرمانانه در برابر دشمنان، دفاع کرده اند؛ سرافراز و سربلند ایستاده ای.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
غصّه |
غم و اندوه |
قصّه |
داستان |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
مثل غم در مرگ مادر ß تشبیه؛ وطن به غم از دست دادن مادر تشبیه شده است
مثل کوه غُصّه هایی ß تشبیه؛ وطن به کوه غصّه تشبیه شده است
مثل سربازان عاشق، قهرمان قصّه هایی ß تشبیه؛ وطن به سرباز عاشق تشبیه شده است؛ وجه شبه آن قهرمان قصّه است
همچو آواز بلندی
از بلندی های پاک
با غروری، با گذشتی
با وفایی همچو خاک ...
ای وطن!
ای وطن!
ای وطن!
ای وطن! تو مانند آواز بلند و رسا که پاک و لطیف است، سزبلند و با افتخار هستی و از خودگذشتگی داری و مانند خاک باوفا می باشی. ای وطنِ من ...
واژه |
معنی واژه |
با غرور |
احساس سربلندی و افتخار |
با گذشت |
چشم پوشی از اشتباه دیگران و بخشیدن آنان |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
همچو آواز بلندی ß تشبیه؛ وطن به آواز بلند تشبیه شده است
با غروری، با گذشتی، با وفایی همچو خاک ß تشبیه؛ وطن به خاک تشبیه شده است؛ وجه شبه با غرور بودن، با گذشت بودن و با وفا بودن است
پیام درس:
این درس به ستایش وطن می پردازد و آن را مایه ی نجات و پناهگاهِ خود می داند. شاعر در این شعر به وطنش، افتخار می کند چون که وطن انسان، سبب افتخار و سربلندی آن هاست، بنابراین باید قدر وطن را بدانیم و آن را گرامی بداریم.
نادر ابراهیمی (1315-1387 هـ.ش):
نویسنده و سینماگری که با داستانهای کودک و نوجوان، فعّالیّتهای فرهنگیاش را آغاز کرد. «کلاغ ها و سنجاب»، «دور از خانه»، «قصّه های ریحانه خانم»، «قصّه های سار و سیب»، «نوسازی حکایت های خوب قدیم برای کودکان» و ... . بعضی از کتاب های کودک و نوجوان از آثار اوست. نخستین کتابش را به اسم «خانه ای برای شب» در سال 1341 نوشت. پس از انقلاب، زندگی امام خمینی (ره) را با نام «سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما آمد» نوشت.
متن «حکایت: انواع مردم» و معنی آن
فصل 6 : ای وطن
متن «حکایت: انواع مردم» و معنی آن:
حکایت
انواع مردم
- نوع نثر: نثر ساده و روان
- نویسنده: ابو حامد امام محمّد غزالی
- بر گرفته از کتاب: کیمیای سعادت
بدان که مردم از سه جنس اند:
آگاه باش که انسان ها از سه دسته تشکیل شده اند:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
بدان |
آگاه باش |
جنس |
دسته، گروه |
بعضی چون غذا هستند که وجودشان برای ما لازم است.
بعضی همانند غذا هستند که برای ادامه ی زندگی به وجود آنها نیاز داریم؛ یعنی زندگی بدون آنها امکانپذیر نیست.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
چون |
مانند |
لازم |
ضروری |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
چون غذا (مانند غذا) ß تشبیه
و بعضی چون دارو هستند که فقط گاهی به آنها نیاز داریم.
بعضی دیگر مانند دارو هستند که هر وقت دچار مشکل و گرفتاری می شویم، به کمک ما می آیند و مشکلات را برطرف می سازند.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
چون دارو ß تشبیه
و برخی دیگر مانند بیماری هستند که ما هرگز به آنها نیاز نداریم، ولیکن گاهی گرفتارشان می شویم که در چنین هنگامی باید صبر و تحمّل داشته باشیم تا به سلامت از دست آنها، رها شویم.
دسته ای دیگر مانند بیماری هستند که ما هرگز به وجود آنها نیاز نداریم، چون که سراسر درد و رنج هستند، امّا گاهی گرفتار آنها می شویم که در چنین هنگامی باید با صبر و حوصله از کنارشان بگذریم و برای همیشه از دست آنها، رها شویم.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
مانند بیماری ß تشبیه
پیام درس:
دوستانی که یک رنگ و صمیمی هستند. این دوستان همیشه در هر کاری به کمک ما می آیند و به زندگی ما آرامش و آسایش میبخشند، بنابراین وجود این افراد برای ما لازم و ضروری است.
امام محمّد غزالی (450 - 505 هـ.ق):
امام ابوحامد محمّدبن محمّد غزالی از دانشمندان معروف دوره ی سلجوقی است. وی در فقه و حکمت کلام سرآمد روزگار خویش بود. پدرش مردی بافنده بود و برخی لقب غزالی را به مناسبت پیشه ی او می دانند. غزّالی به مدّت پنج سال در مدرسه ی نظامیّه تدریس می کرد. از آثار او می توان به «کیمیای سعادت»، «نصیحةُ الملوک» و «احیاء علوم الدّین» اشاره کرد.
کیمیای سعادت:
کتابی است از امام محمّد غزالی درباره ی اصول دین اسلام که در آخرین سال های قرن پنجم هجری نوشته شده است.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
معنی واژگان درس «ای وطن»
فصل 6 : ای وطن
معنی واژگان درس «ای وطن»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
سلام |
درود |
جان پناه |
پناهِ جان، پناهگاهِ جان |
دلیل |
انگیزه و سبب |
جاودانه |
همیشگی |
غصّه |
غم و اندوه |
قصّه |
داستان |
بدان |
آگاه باش |
جنس |
دسته، گروه |
چون |
مانند |
لازم |
ضروری |
رویش |
روییدن گل ها و گیاهان |
||
با غرور |
احساس سربلندی و افتخار |
||
صادقانه |
از روی صداقت و راستی، بی ریا |
||
با گذشت |
چشم پوشی از اشتباه دیگران و بخشیدن آنان |
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع ریاضی ششم
جزوه جامع علوم تجربی ششم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی ششم
جزوه جامع فارسی ششم
جزوه جامع نگارش ششم
جزوه جامع آموزش قرآن ششم
جزوه جامع کار و فناوری ششم
جزوه جامع تفکر و پژوهش ششم
جزوه جامع هدیه های آسمانی ششم
واژگان هم خانواده درس «ای وطن»
فصل 6 : ای وطن
واژگان هم خانواده درس «ای وطن»:
وجود - موجود |
صداقت - صادقانه |
مغرور - غرور |
دلالت - دلیل - دلایل |
مشرق - شرق |
مقصد - قاصد - مقصود |
واژگان متضاد درس «ای وطن»
فصل 6 : ای وطن
واژگان متضاد درس «ای وطن»:
واژه |
متضاد واژه |
واژه |
متضاد واژه |
غم |
شادی |
غصّه |
شادی، خوشحالی |
زنده |
مرده |
آزادی |
اسارت |
صادق |
دروغگو |
|
|
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
دانش زبانی: منادا
فصل 6 : ای وطن
دانش زبانی: منادا:
دانش زبانی
منادا
منادا:
به این عبارات توجّه کنید:
- ای وطن!
- خدایا!
- یا رب!
برای خطاب کردن و گفت وگو با کسی از نشانه های ندا «ای، یا، ا» استفاده می کنیم.
کلمه ای که هر یک از این نشانه ها را داشته باشد، منادا نامیده می شود. گاهی منادا بدون نشانه می آید؛ مانند:
- وطن، جاودان باشی و سرفراز !
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع ریاضی ششم
جزوه جامع علوم تجربی ششم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی ششم
جزوه جامع فارسی ششم
جزوه جامع نگارش ششم
جزوه جامع آموزش قرآن ششم
جزوه جامع کار و فناوری ششم
جزوه جامع تفکر و پژوهش ششم
جزوه جامع هدیه های آسمانی ششم
شعر «بخوان و حفظ کن: همه از خاکِ پاکِ ایرانیم» و معنی شعر
فصل 7 : درس آزاد(فرهنگ بومی 1)
شعر «بخوان و حفظ کن: همه از خاکِ پاکِ ایرانیم» و معنی شعر:
بخوان و حفظ کن
همه از خاکِ پاکِ ایرانیم
- قالب شعر: غزل
- شاعر: ایرج میرزا
ما که اطفال این دبستانیم همه از خاک پاک ایرانیم
ما همانند کودکانی که در یک دبستان پرورش پیدا می کنند، همگی پرورش یافته خاک پاک ایران هستیم.
واژه |
معنی واژه |
اطفال |
جمع طفل، کودکان |
دبستان |
مکتب، محل آموزش کودکان |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
وطنیم و جانیم ß قافیه
ما که اطفال این دبستانیم ß تشبیه
دبستان ß استعاره از وطن
خاک و پاک ß جناس
خاک پاک ß ترکیب وصفی
خاک پاک ایران ß ترکیب اضافی
همه با هم برادر وطنیم مهربان همچو جسم با جانیم
همه ما با هم در این وطن مانند برادریم و مانند جسم و جان با هم مهربانیم.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
وطنیم و جانیم ß قافیه
همه با هم برادر وطنیم ß تشبیه
مهربان همچو جسم با جانیم ß تشبیه
جسم و جان ß تضاد
اشرف و اَنجَبِ تمام مِلَل یادگار قدیم دورانیم
ما شریف ترین و نجیب ترین ملت هستیم و این را از زمان های دور به یادگار داریم.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
اشرف |
شریف تر، گرامی تر |
انجب |
نجیب تر، پاک تر |
ملل |
جمع ملت، قوم ها، ملت ها |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
دورانیم ß قافیه
کل بیت ß اغراق (بزرگ نمایی)
وطن ما به جای مادر ماست مادر خویش را نگهبانیم
وطن ما همچون مادر برای ما گرامی و عزیز است و ما از آن محافظت می کنیم.
واژه |
معنی واژه |
نگهبانیم |
از آن دفاع می کنیم |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
نگهبانیم ß قافیه
وطن ما به جای مادر ماست ß تشبیه
ما و مادر ß جناس
مادر ß تکرار
شکر داریم که از طفولیّت درس حبّ الوطن، همی خوانیم
خداروشکر می کنیم که به ما از کودکی درس عشق و محبت به وطن را یاد داده اند.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
شکر |
سپاسگذاری |
طفولیت |
کودکی |
همی خوانیم |
می خوانیم |
||
حبّ الوطن |
دوست داشتن وطن، وطن دوستی |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
همی خوانیم ß قافیه
چون که حبّ وطن ز ایمان است ما یقیناً ز اهل ایمانیم
به این دلیل که دوست داشتن وطن، نشانهی ایمان است، قطعاً ما با ایمان هستیم.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
حبّ |
دوست داشتن |
یقیناً |
قطعاً، مسلماً، مطمئناً |
وطن |
میهن، سرزمین، کشور |
ز |
مخفف از |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
ایمانیم ß قافیه
کل بیت ß تلمیح به حدیثی از پیامبر (ص): «حبُّ الوطن منَ الإیمانِ».
گر رسد دشمنی برای وطن جان و دل، رایگان بیفشانیم
اگر دشمنی به وطن ما حمله کن، جان و دل خود را از صمیم قلب در راه دفاع از آن فدا می کنیم.
واژه |
معنی واژه |
رایگان |
مفت، مجانی، بدون هیچ هزینه ای |
بیفشانیم |
نثار کنیم، فدا کنیم |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
بیفشانیم ß قافیه
جان و دل ß تناسب (مراعات نظیر)
غزل:
در شعر غزل، به طور میانگین بین 5 تا 14 بیت است. در این قالب شعری مصراع اول با مصراع های زوج هم قافیه است.
ایرج میرزا (1253 – 1304):
ملقب به جلال الملک و فخر الشعرا از جمله شاعران برجسته ایرانی در عصر مشروطیت (اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی) و از پیشگامان نوآوری در ادبیات فارسی بود.
ایرج میرزا در قالب های گوناگون شعر سروده و ارزشمندترین اشعارش مضامین انتقادی، اجتماعی، احساسی و تربیتی دارند. شعر ایرج ساده و روان و گاهی در برگیرنده واژه ها و گفتارهای عامیانه است و اشعار او از جمله اشعار اثرگذار بر شعر دوره مشروطیت بود.
معنی واژگان درس «درس آزاد»
فصل 7 : درس آزاد(فرهنگ بومی 1)
معنی واژگان درس «درس آزاد»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
اطفال |
جمع طفل، کودکان |
نگهبانیم |
از آن دفاع می کنیم |
اشرف |
شریف تر، گرامی تر |
انجب |
نجیب تر، پاک تر |
شکر |
سپاسگذاری |
طفولیت |
کودکی |
همی خوانیم |
می خوانیم |
بیفشانیم |
نثار کنیم، فدا کنیم |
حبّ |
دوست داشتن |
یقیناً |
قطعاً، مسلماً، مطمئناً |
وطن |
میهن، سرزمین، کشور |
ز |
مخفف از |
دبستان |
مکتب، محل آموزش کودکان |
||
حبّ الوطن |
دوست داشتن وطن، وطن دوستی |
||
رایگان |
مفت، مجانی، بدون هیچ هزینه ای |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
واژگان هم خانواده درس «درس آزاد»
فصل 7 : درس آزاد(فرهنگ بومی 1)
واژگان هم خانواده درس «درس آزاد»:
اطفال - طفولّیت |
یقیین – یقیناً |
یادگاری - یادگار |
اجسام - جسم |
شرافت - اشرف |
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع ریاضی ششم
جزوه جامع علوم تجربی ششم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی ششم
جزوه جامع فارسی ششم
جزوه جامع نگارش ششم
جزوه جامع آموزش قرآن ششم
جزوه جامع کار و فناوری ششم
جزوه جامع تفکر و پژوهش ششم
جزوه جامع هدیه های آسمانی ششم
واژگان متضاد درس «درس آزاد»
فصل 7 : درس آزاد(فرهنگ بومی 1)
واژگان متضاد درس «درس آزاد»:
واژه |
متضاد واژه |
واژه |
متضاد واژه |
پاک |
آلوده |
مهربان |
نامهربان |
قدیم |
جدید |
رایگان |
پولی |
پیام و ابیات درس «دریاقُلی» و معنی ابیات
فصل 8 : دریاقلی
پیام و ابیات درس «دریاقُلی» و معنی ابیات:
درس هشتم
دریاقُلی
- نوع نثر: ساده و روان
- نویسنده: محمّدرضا تُرکی
دریاقلی! رکاب بزن، یا علی بگو چشم انتظار همّت تو، دین و میهن است
دریاقلی! یا علی بگو و به سرعت حرکت کن، زیرا دین اسلام و سرزمین ایران منتظرِ قصد و اراده ی قوی تو هستند که کاری بکنی.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
دریا قلی ß منادا (حرف ندا حذف شده است)
بزن و بگو ß فعل امر
چشم انتظار ß واژه ی مرکّب
همّتِ تو ß مضاف و مضاف الیه
چشم انتظار بودن ß کنایه از منتظر بودن
دین و میهن، چشم انتظار هستند ß جان بخشی (تشخیص)
یا علی گفتن ß کنایه از کمک خواستن و تصمیم گرفتن برای کار مهم
فردا اگر درنگ کنی، کوچه های شهر میدان جنگ تن به تن و تانک با تن است
اگر تأخیر بکنی و وقت را هدر بدهی، فردا تانک های دشمن در کوچه های شهر، مردم را از بین می برند و شهر، محلّ جنگ های تن به تن خواهد شد.
از راه اگر بمانی و روشن شود هوا تکلیف شهر خاطره های تو، روشن است
اگر نتوانی به راهت ادامه بدهی و هوا روشن شود، از وضعیّت شهر پُر از خاطره ی خودت آگاه خواهی بود که چگونه از بین خواهد رفت.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
روشن بودن تکلیف چیزی ß مشخّص و آشکار بودن موقعیّت و وضعیت آن
دریاقلی! به وسعت دریاست نام تو تاریخ در تلفّظِ نام تو الکن است
دریاقلی! نام تو مانند دریا وسیع و با عظمت است، تاریخ هم نمی تواند تو را با آن همه بزرگی، ستایش و وصف کند.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
تاریخ الکن است ß تشخیص
نام تو مانند دریا وسیع است ß تشبیه
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
هدف |
مقصود، منظور |
به هنگام |
به موقع |
بهمن شیر |
نام رودخانه ای است |
انگار |
گویا، به نظر |
ارج |
ارزش |
جوانمردی |
سخاوت، بخشندگی |
دلاور مرد |
مرد شجاع و دلیر |
دیار |
خانه، سرزمین |
دلیرانه |
شجاعانه |
همّت |
قصد، اراده و عزم قوی |
تکلیف |
موقعیّت، وضعیّت |
پاسداری |
محافظت کردن |
مزار |
قبر، گور، آرامگاه |
حاشیه |
کناره |
بی شک |
یقیناً، حتماً |
ناگوار |
تلخ، ناخوشایند |
مقابله |
مبارزه کردن |
کماندار ایرانی |
آرش کمانگیر |
مدافعان |
جمع مدافع، دفاع کنندگان |
||
محدود |
ناچیز و کم، مختصر، اندک |
||
نام آوران بی شمار |
پهلوانان مشهور بسیار زیاد |
||
جوامع |
جمع جامعه، کشور، مملکت |
||
تلفات |
نابود شده ها، از دست دادن افراد |
||
چِلّه ی کمان |
نخ کمان که تیر در آن قرار می گیرد |
||
بعثی |
نیروهای ارتش عراق در زمان صدام |
||
ناکام |
کسی که به آرزوی خود نرسیده باشد |
||
رکاب بزن |
سریع تر دوچرخه را به حرکت در بیاور |
||
غافلگیرکننده |
غیر منتظره بودن و ناگهانی بودن کاری |
||
محاصره |
اطراف کسی یا جایی را احاطه کردن |
||
اوراق فروشی |
مکانی که پاره های اتومبیل فروخته می شود |
||
مانع سقوط |
جلوی دشمن را گرفتن تا شهرها را تصرّف نکند |
||
خمپاره |
نوعی گلوله که با توپ قابل حمل، پرتاب می شود |
||
الکن |
کسی که زبانش به هنگام صحب، گیر می کند، لال |
پیام درس:
در این درس از دلاوری های پهلوانانی نام برده شد که همواره سرزمین خودشان را مهم می دانستند و جان خود را برای پاسداری از وطنشان، فدا می کردند.
پهلوانانی چون آرش کمانگیر و دریاقُلی سورانی که خود را فدا کردند تا مردم سرزمین شان زنده و پایدار بمانند.
دریاقُلی (1324 - 1359 هـ.ش):
شهید دریاقُلی، یکی از دلیرمردانی بود که در جریان حمله ی دشمن بعثی به ایران، متوجّه ی نقشه ی پلید آنان برای حمله به ایران شد. وی با شجاعت و فداکاری خویش، خبر حمله و نقشه ی دشمن را به پایگاه نیروهای ارتش و سپاه رساند و با این عمل به موقع، سبب ناکامی نیروهای عراقی در تصرّف آبادان گردید. عزم و دلیری وی مانع سقوط آبادان شد.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
پیام متن «بخوان و بیندیش: تُندگویان»
فصل 8 : دریاقلی
پیام متن «بخوان و بیندیش: تُندگویان»:
بخوان و بیندیش
تُندگویان
- نوع نثر: نثر ساده و روان
- بر گرفته از کتاب: زندگینامه ی شهید تندگویان
- نوع قالب شعری: شعر آزاد
- شاعر: سیّد حسن حسینی
دلا دیدی آن عاشقان را؟
جهانی، رهایی در آوازشان بود
و در بند حتی
قفس، شرمگین از شکوفایی پروازشان بود
ای دل آن عاشقان را دیدی؟ یک جهان رهایی در آواز آن ها بود، حتی زمانی که اسیر بودند، زندان از شکوفایی شوق پرواز آن ها خجالت زده بود.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
دلا |
ای دل |
شرمگین |
خجالت زده |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
یک جهان ß کنایه از مقدار زیاد
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
جُرم |
گناه |
نیروها |
سربازان و سپاهیان |
اسارت |
اسیر شدن، گرفتاری |
محیط |
فضا، گرداگرد |
محبّت |
عشق |
صحنه |
میدان، پهنه |
خاندان |
خانواده، تبار، دودمان |
زینت |
زیبایی، آرایش، زیور |
دژخیمان |
دشمنان |
ساعی |
سعی کننده، کوشا |
تلاوت |
خواندن، قرائت کردن |
غافل |
بی خبر، فراموشکار |
جلسات |
نشست ها |
استقبال |
پیشواز |
سرشار |
پُر، انباشته |
استقامت |
پایداری و مقاومت |
خاموش |
ساکت |
مدّعیان |
ادّعا کنندگان |
تأسیس |
ایجاد، پی ریزی، تشکیل |
||
بی رحمانه |
با سنگ دلی و بی رحمی |
||
تحصیل |
یادگیری، به دست آوردن |
||
انتشار |
منتشر کردن، چاپ کردن |
||
انتقال |
جابجایی، نقل مکان کردن |
||
جدّی |
کوشا، وظیفه شناس، سختگیر |
||
تأمین می کرد |
آماده می کرد، فراهم می کرد |
||
اقدامات |
جمع اقدام، دست زدن به کارها |
||
تحقّق |
انجام، اجرا، به حقیقت پیوستن |
||
به پا خاسته |
ایستاده، آماده برای قیام و مبارزه |
||
حقایق |
جمع حقیقت، حقیقت ها، راستی ها |
||
غریبانه |
غریب وار، دور از وطن و تنها بودن |
||
یوسف گم گشته |
در اینجا، منظور مهندس تُندگویان، است |
||
هیئت |
گروهی که در ایّام محرّم عزاداری می کنند |
||
ایثار |
از خودگذشتگی، کسی را بر خود برتری دادن |
||
تحمیلی |
کسی را به پذیرش چیزی وادار بکنند، وادار شده |
||
مُبادله |
رد و بدل کردن، چیزی را دادن و چیزی را گرفتن |
||
پالایشگاه |
محلّی برای صاف و پالایش کردن موادّی مثل نفت خام |
||
جهانی |
در این شعر به معنی بسیار زیاد، مفهوم بزرگی می دهد |
||
بند |
طناب، زنجیر، ریسمان؛ در این شعر به معنی زندان است |
||
مناطق |
جمع منطقه، بخشی از یک سرزمین مانند شهرها و روستاها |
||
تبعید |
کسی را از وطن خود به جای دیگر فرستادن، دور کردن، راندن |
||
اعلامیّه |
برگی شامل نوشتهای معمولاً سیاسی یا مذهبی برای پخش عمومی، آگهی |
||
آزادگان |
در این درس به معنی اسیران جنگی ایرانی آزاد شده پس از جنگ ایران و عراق؛ واژه ی «آزاده» در اصل، به معنی آزاد، وارسته، نجیب |
||
حقوق بشر |
مجموعه ی حق ها و آزادی های اختصاص یافته به عنوانِ حقّ طبیعی انسان که باید از جانب همه ی قدرت های سیاسی، محترم شمرده شود |
پیام:
در این درس به عظمت و دلاوری های ایرانیانی اشاره شده است که با دلیری، جان خود را در راهِ سربلندی سرزمین شان فدا کرده اند و به همه ی ما آموختند که با تمام وجود در راهِ بزرگی ایران، تلاش و کوشش کنیم تا همچون گذشته، سرافراز و سربلند بدرخشد. مهندس تُندگویان هم از جمله انسان های بزرگی بود که در برابر دشمنان عراقی تا آخرین نفس، مبارزه کرد و در راه وطنش به شهادت رسید. روحش شاد!
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع ریاضی ششم
جزوه جامع علوم تجربی ششم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی ششم
جزوه جامع فارسی ششم
جزوه جامع نگارش ششم
جزوه جامع آموزش قرآن ششم
جزوه جامع کار و فناوری ششم
جزوه جامع تفکر و پژوهش ششم
جزوه جامع هدیه های آسمانی ششم
معنی واژگان درس «دریاقُلی»
فصل 8 : دریاقلی
معنی واژگان درس «دریاقُلی»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
هدف |
مقصود، منظور |
به هنگام |
به موقع |
بهمن شیر |
نام رودخانه ای است |
انگار |
گویا، به نظر |
ارج |
ارزش |
جوانمردی |
سخاوت، بخشندگی |
دلاور مرد |
مرد شجاع و دلیر |
دیار |
خانه، سرزمین |
دلیرانه |
شجاعانه |
همّت |
قصد، اراده و عزم قوی |
تکلیف |
موقعیّت، وضعیّت |
پاسداری |
محافظت کردن |
مزار |
قبر، گور، آرامگاه |
حاشیه |
کناره |
بی شک |
یقیناً، حتماً |
ناگوار |
تلخ، ناخوشایند |
مقابله |
مبارزه کردن |
کماندار ایرانی |
آرش کمانگیر |
دلا |
ای دل |
شرمگین |
خجالت زده |
جُرم |
گناه |
نیروها |
سربازان و سپاهیان |
اسارت |
اسیر شدن، گرفتاری |
محیط |
فضا، گرداگرد |
محبّت |
عشق |
صحنه |
میدان، پهنه |
خاندان |
خانواده، تبار، دودمان |
زینت |
زیبایی، آرایش، زیور |
دژخیمان |
دشمنان |
ساعی |
سعی کننده، کوشا |
تلاوت |
خواندن، قرائت کردن |
غافل |
بی خبر، فراموشکار |
جلسات |
نشست ها |
استقبال |
پیشواز |
سرشار |
پُر، انباشته |
استقامت |
پایداری و مقاومت |
خاموش |
ساکت |
مدّعیان |
ادّعا کنندگان |
تأسیس |
ایجاد، پی ریزی، تشکیل |
||
بی رحمانه |
با سنگ دلی و بی رحمی |
||
تحصیل |
یادگیری، به دست آوردن |
||
انتشار |
منتشر کردن، چاپ کردن |
||
انتقال |
جابجایی، نقل مکان کردن |
||
مدافعان |
جمع مدافع، دفاع کنندگان |
||
محدود |
ناچیز و کم، مختصر، اندک |
||
نام آوران بی شمار |
پهلوانان مشهور بسیار زیاد |
||
جوامع |
جمع جامعه، کشور، مملکت |
||
جدّی |
کوشا، وظیفه شناس، سختگیر |
||
تأمین می کرد |
آماده می کرد، فراهم می کرد |
||
اقدامات |
جمع اقدام، دست زدن به کارها |
||
تحقّق |
انجام، اجرا، به حقیقت پیوستن |
||
به پا خاسته |
ایستاده، آماده برای قیام و مبارزه |
||
غریبانه |
غریب وار، دور از وطن و تنها بودن |
||
تلفات |
نابود شده ها، از دست دادن افراد |
||
چِلّه ی کمان |
نخ کمان که تیر در آن قرار می گیرد |
||
بعثی |
نیروهای ارتش عراق در زمان صدام |
||
حقایق |
جمع حقیقت، حقیقت ها، راستی ها |
||
محاصره |
اطراف کسی یا جایی را احاطه کردن |
||
ناکام |
کسی که به آرزوی خود نرسیده باشد |
||
رکاب بزن |
سریع تر دوچرخه را به حرکت در بیاور |
||
غافلگیرکننده |
غیر منتظره بودن و ناگهانی بودن کاری |
||
یوسف گم گشته |
در اینجا، منظور مهندس تُندگویان، است |
||
هیئت |
گروهی که در ایّام محرّم عزاداری می کنند |
||
ایثار |
از خودگذشتگی، کسی را بر خود برتری دادن |
||
اوراق فروشی |
مکانی که پاره های اتومبیل فروخته می شود |
||
مانع سقوط |
جلوی دشمن را گرفتن تا شهرها را تصرّف نکند |
||
مُبادله |
رد و بدل کردن، چیزی را دادن و چیزی را گرفتن |
||
تحمیلی |
کسی را به پذیرش چیزی وادار بکنند، وادار شده |
||
خمپاره |
نوعی گلوله که با توپ قابل حمل، پرتاب می شود |
||
الکن |
کسی که زبانش به هنگام صحب، گیر می کند، لال |
||
پالایشگاه |
محلّی برای صاف و پالایش کردن موادّی مثل نفت خام |
||
جهانی |
در این شعر به معنی بسیار زیاد، مفهوم بزرگی می دهد |
||
بند |
طناب، زنجیر، ریسمان؛ در این شعر به معنی زندان است |
||
مناطق |
جمع منطقه، بخشی از یک سرزمین مانند شهرها و روستاها |
||
تبعید |
کسی را از وطن خود به جای دیگر فرستادن، دور کردن، راندن |
||
اعلامیّه |
برگی شامل نوشتهای معمولاً سیاسی یا مذهبی برای پخش عمومی، آگهی |
||
آزادگان |
در این درس به معنی اسیران جنگی ایرانی آزاد شده پس از جنگ ایران و عراق؛ واژه ی «آزاده» در اصل، به معنی آزاد، وارسته، نجیب |
||
حقوق بشر |
مجموعه ی حق ها و آزادی های اختصاص یافته به عنوانِ حقّ طبیعی انسان که باید از جانب همه ی قدرت های سیاسی، محترم شمرده شود |
واژگان هم خانواده درس «دریاقُلی»
فصل 8 : دریاقلی
واژگان هم خانواده درس «دریاقُلی»:
سرعت – سریع |
زمان – زمانه – زمینه |
انتظار – منتظر |
قدرت – قادر |
حد – حدود |
معروف – عرف – معرّف |
جمع – جوامع |
وسعت – وسیع |
هدف – اهداف |
ظلم – ظالم – مظلوم |
انتقال – منتقل – نقل – ناقل |
تکلیف – تکالیف – مکلّف |
محاصره – حصار – حصر |
سقوط – ساقط – سقط |
مقدّس – قدس – اقدس – قدّیس |
مانع – منع – ممنوع – موانع |
شغل – شاغل – مشغله – شغال |
اوراق – ورق – تورق – ورقه |
نفوذ – نافذ – منافذ – منفذ |
مقدّس – قدس – اقدس – قدّیس |
موقع – موقعیت – مواقع – واقعه |
مقابله – مقابل – قابل – قبل – قبله |
دفاع – مدافع – دفعات – دفعه – دفع |
خاطر – خاطره – خاطرات – خطور – خطر |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
واژگان متضاد درس «دریاقُلی»
فصل 8 : دریاقلی
واژگان متضاد درس «دریاقُلی»:
واژه |
متضاد واژه |
واژه |
متضاد واژه |
مهاجم |
مدافع |
مستقل |
وابسته |
خوشایند |
ناگوار |
صعود |
سقوط |
شب |
روز |
بی شمار |
کم شمار |
آباد |
ویران |
جنگ |
صلح |
دشمن |
دوست |
|
|
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع ریاضی ششم
جزوه جامع علوم تجربی ششم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی ششم
جزوه جامع فارسی ششم
جزوه جامع نگارش ششم
جزوه جامع آموزش قرآن ششم
جزوه جامع کار و فناوری ششم
جزوه جامع تفکر و پژوهش ششم
جزوه جامع هدیه های آسمانی ششم
دانش زبانی: علائم نگارشی
فصل 8 : دریاقلی
دانش زبانی: علائم نگارشی:
دانش زبانی
علائم نگارشی
علائم نگارشی:
1- نقطه (.):
کاربرد نقطه در زیر آمده است:
الف) در پایان جمله ها به جز جمله های پرسشی و تعجبی؛ مانند:
- ابن سینا، یکی از دانشمندانِ بزرگ است.
ب) پس از حرفی که به صورت نشانه ی اختصاری به کار رفته باشد؛ مانند:
- ارسطو، به سال ۳۲۲ ق. م. (قبل از میلاد مسیح)، در گذشت.
2- ویرگول (،):
ویرگول، نشانه ی مکث کوتاه است و آن را بیشتر در موارد زیر به کار می برند:
الف) میان عبارت ها یا جمله های غیر مستقل که در مجموع، جمله ی کاملی را تشکیل می دهند؛ مانند:
- آن را که حساب، پاک است، از محاسبه چه باک است.
ب) بین دو کلمه که ممکن است خواننده، آنها را با کسره ی اضافه بخواند؛ مانند:
- ما، در راهِ حق، قدم برمی داریم.
- پدر، حسن را سرزنش کرد.
۳- علامت پرسشی (؟):
کاربرد علامت «؟» به قرار زیر است:
الف) در پایان جمله های پرسشی؛ مانند:
- آیا به مدرسه رفته ای؟
ب) گاهی علامت سؤال را برای نشان دادن شک، در داخل پرانتز می آورند؛ مانند:
- جمعیّت جهان از مرز شش میلیارد نفر (؟) گذشته است.
- یعنی، مطمئن نیستم که از شش میلیارد بیشتر است یا نه.
4- دو نقطه (:):
پیش از نقل قول مستقیم، هنگام توضیح دادن، شمردن اجزای یک چیز و هنگام معنی کردن کلمه به کار می رود.
5- نشانه ی بیان عاطفه یا تعجّب (!):
در پایان جملات تعجّبی و جمله هایی به کار می رود که یکی از حالات عاطفی مثل آفرین، تأکید، افسوس، آرزو، دعا، ندا و … در جمله باشد.
نکته:
هر یک از این نشانه ها به شما کمک می کند تا متن را با لحن مناسب بخوانید و آن را بهتر درک کنید.
برخی بندهای و ابیات درس «رنج هایی کشیده ام که مپرس» و معنی آنان
فصل 9 : رنج هایی کشیده ام که مپرس
برخی بندهای و ابیات درس «رنج هایی کشیده ام که مپرس» و معنی آنان:
درس نهم
رنج هایی کشیده ام که مپرس
- نوع نثر: ساده و روان
- نویسنده: محمّدرضا تُرکی
این کار بی هیچ تأخیر و درنگی، بیرون از بیماری چند روزه و دو روز رحلتِ مادرم – رحمةالله علیها – که این شغل تعطیل شد، ادامه یافت.
این کار (نوشتن لغتنامه) بدون هیچ درنگ و مکث کردن، به غیر از چند روز بیماری و دو روزی که مادرم، که رحمت خداوند بر او باد، فوت کردند. ادامه داشت و لحظه ای تعطیل نشد.
مرا هیچ چیز از نام و نان به تحمّل این رنج سنگین جز مظلومیّت مشرق در مقابل ظالمین ستمکار مغربی وا نداشت.
من به خاطر نام و نان (شُهرت و مال و ثروت)، رنج بسیار نوشتن لغتنامه را تحمّل نکردم بلکه تحمّل این رنج به خاطر کم کردن مظلومیّت شرق در برابر ستمگران مغرب زمین بود.
- نوع قالب شعری: غزل
- شاعر: حافظ
درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری چشیده ام که مپرس
رنج عشقی را تحمّل کرده ام که از آن سؤال نکن؛ زیرا نمیتوانم جواب بدهم و زهر جدایی نوشیده ام که از تلخی نتوان پرسید.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
کشیده ام و چشیده ام ß قافیه (که مپرس ß ردیف)
تعداد جمله ß 4:
- درد عشقی کشیده ام ß جمله اول
- که مپرس ß جمله دوم
- زهر هجری چشیده ام ß جمله سوم
- که مپرس ß جمله چهارم
من ß نهاد محذوف در جمله اول
تو ß نهاد محذوف درجمله دوم
من ß نهاد محذوف درجمله سوم
تو ß نهاد محذوف درجمله چهارم
زهر هجر ß تشبیه
درد عشقی ß مفعول
زهر هجری ß مفعول
درد عشقی ß ترکیب اضافی
زهر هجری ß ترکیب اضافی
مپرس ß فعل نهی
مپرس ß کنایه از بسیار دشوار و بسیار کُشنده است
گشته ام در جهان و آخرِ کار دلبری برگزیده ام که مپرس
زمان زیادی را در دنیا جست و جو کرده ام و عاقبت، دلبری را انتخاب کرده ام که نمی توان وصفش کرد.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
برگزیده ام ß قافیه (که مپرس ß ردیف)
تعداد جمله ß 3:
- گشته ام ß جمله اول
- برگزیده ام ß جمله دوم
- که مپرس ß جمله سوم
من ß نهاد محذوف در جمله اول
من ß نهاد محذوف در جمله دوم
تو ß نهاد محذوف در جمله سوم
جهان ß متمم
آخرِ کار ß قید زمان
آخرِ کار ß ترکیب اضافی
دلبری ß مفعول
«و» و «که» ß حروف اضافه
مپرس ß کنایه از شگفت انگیز و بسیار دشوار
بی تو در کلبه ی گدایی خویش رنج هایی کشیده ام که مپرس
بدون تو در خانه ی فقیرانه و بی رونق خودم، سختی های زیادی را تحمّل کردم که درباره ی آن، چیزی را ازمن نپرس.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
کشیده ام ß قافیه (که مپرس ß ردیف)
تعداد جمله ß 2:
- کشیده ام ß جمله اول
- که مپرس ß جمله دوم
من ß نهاد محذوف درجمله اول
تو ß نهاد محذوف درجمله دوم
کلبه ی گدایی ß تشبیه
کلبه ی گدایی ß ترکیب اضافی
کلبه ی گدایی ß متمّم
رنج هایی ß مفعول
مپرس ß کنایه از رنج های بسیار دشوار را تحمل کردن
همچو حافظ، غریب در رهِ عشق به مقامی رسیده ام که مپرس
مانند حافظ، دور از وطن، روندهی راه محبّت شدم و به مقام و درجهای از عرفان رسیدهام که پرسیدنی نیست.
رسیده ام ß قافیه (که مپرس ß ردیف)
تعداد جمله ß 2:
- بی تودرکلبه گدایی خویش رنج هایی کشیده ام ß جمله ی اول
- که مپرس ß جمله دوم
من ß نهاد محذوف درجمله اول
تو ß نهادمحذوف درجمله.دوم
مپرس ß کنایه از این است که به مقامی رسیده ام که قابل وصف نیست
ره عشق ß تشبیه؛ شاعر (حافظ) خود را در غریبانه پیمودن راه عشق به خود مثل و مانند کرده است
ره عشق ß ترکیب اضافی
مفهوم بیت:
این مقام عرفانی، در وصف درنمی آید و قابل ادراک نیست.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
طرز |
شیوه، روش |
دار و ندار |
دارایی، مال و ثروت |
صحیح |
درست |
در گذشت |
فوت کرد، مُرد |
حجره |
اتاق، خانه، غُرفه |
فرا گرفتم |
یاد گرفتم |
متون |
جمع متن، نوشته ها |
تعلیم |
یاد دادن |
معتبر |
با اهمّیّت، قابل توجّه |
تکمیل |
کامل کردن |
طب |
پزشکی |
از پای درآورده بود |
او را نابود کرد |
سرشار |
پُر |
شهرت |
معروف بودن |
عظیمی |
بزرگی |
زَهر |
سَم، تلخی آزار |
نقل |
بازگو کردن، بیان سخن |
هجر |
دوری، جدایی |
غریب |
ناآشنا، بیگانه |
رحلت |
از این دنیا رفتن، مُردن |
دچار |
گرفتار |
رحمة الله علیها |
رحمت خداوند بر او باد |
به هر نحو |
به هر شکل |
معاصر |
هم دوره ی ما |
اساسی ترین |
مهم ترین، محکم ترین |
||
صمیمی |
همدل بودن، مهربان بودن |
||
تأخیر |
عقب انداختن، درنگ کردن |
||
مُفصّل ترین |
گسترده ترین، مشروح ترین |
||
اطّلاعات |
خبرها، آگاهی ها، دانستنی ها |
||
معلومات |
مجموعه ی دانش ها و آگاهی ها |
||
تحقیق |
بررسی کردن، پرسیدن در مورد چیزی |
||
هجری |
مربوط به هجرت پیغمبر (ص) از مکّه به مدینه |
||
مراجعه کنندگان |
برگشت کنندگان، کسانی که به جایی یا چیزی، بر می گردند |
||
دیوان |
مجموعه ی شعرهای یک شاعر که در یک کتاب، چاپ شده است |
||
شمسی |
سالی که بر مبنای گردش زمین به دور خورشید، محاسبه شده باشد |
||
دایرة المعارف |
کتابی شامل اطّلاعاتی درباره ی علم، ادب، هنر و مانند آن ها، دانشنامه |
پیام درس:
این درس درباره ی مرد بزرگی چون دهخدا است. علی اکبر دهخدا برای نوشتن لغتنامه ی بزرگی که امروز در دستِ ما وجود دارد، رنج ها و سختی های بسیاری را تحمّل کرد. آخر هم با کوله باری از درد و رنج به جهان باقی شتافت.
علی اکبر دهخدا (1257 – 1334 هـ.ش):
دانشمند لغت شناس و نویسنده ی معروف قرن چهاردهم هجری قمری است. برخی آثار او عبارت است از:
لغت نامه، امثال و حکم، ترجمه ی روح القوانین، تصحیح دیوان منوچهری و تصحیح دیوان حافظ.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
شعر «بخوان و حفظ کن: باران» و معنی شعر
فصل 9 : رنج هایی کشیده ام که مپرس
شعر «بخوان و حفظ کن: باران» و معنی شعر:
بخوان و حفظ کن
باران
- نوع قالب شعری: دوبیتی
- شاعر: بابا طاهر عریان
خوشا آنان که آلله یارشان بی به حمد و قُل هو الله کارشان بی
خوش به حال کسانی که خداوند یاور و پُشتیبان شان است و همیشه در حال خواندن قرآن هستند.
واژه |
معنی واژه |
خوشا |
چه قدر خوب |
بی |
باشد (لهجه ی لُری است؛ چون باباطاهر به زبان لُری شعر می گفت) |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
یارشان و کارشان ß قافیه (بی ß ردیف)
تعداد جمله ß 3:
- خوشا آنان ß جمله اول (شبه جمله)
- آلله یارشان بی ß جمله دوم
- به حمد و قُل هو الله کارشان بی ß جمله سوم
الله ß نهاد جمله دوم
کارشان ß نهاد جمله سوم
حمد و قُل هو الله ß تلمیح؛ اشاره به سوره ها و آیه های قرآن دارد
خوشا ß شبه جمله
کارشان ß ترکیب اضافی
خوشا آنان که دایم در نمازند بهشت جاودان بازارشان بی
خوش به حال کسانی که همیشه در حال نماز خواندن هستند و بهشت جای زندگی شان است.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
بازارشان ß قافیه (بی ß ردیف)
تعداد جمله ß 3:
- خوشا آنان ß جمله اول (شبه جمله)
- دایم در نمازند ß جمله دوم
- بهشت جاودان بازارشان بی ß جمله سوم
آنان ß نهاد جمله دوم
بهشت جاودان ß نهاد جمله سوم
بهشت جاودان ß ترکیب اضافی
بازارشان ß ترکیب اضافی (شان ß مضاف الیه)
- نوع قالب شعری: دوبیتی
- شاعر: بابا طاهر عریان
خداوندا به فریاد دلم رس کسِ بی کس تویی، من مانده بی کس
پروردگارا! به من کمک کن، زیرا تو یاور انسان های بی پناه هستی؛ من تنها مانده ام، کمکم کن.
واژه |
معنی واژه |
خداوندا |
ای خدا، خدایا |
رَس |
بِرَس |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
رَس و بی کَس ß قافیه (ردیف ندارد)
تعداد جمله ß 4:
- خداوندا ß جمله اول
- به فریاد دلم رس ß جمله دوم
- کسِ بی کس تویی ß جمله سوم
- من مانده بی کس ß جمله چهارم
خداوندا (ای خدا) ß منادا و ندا (خداوند ß منادا ا ß حرف ندا)
کَسِ بی کَس ß ترکیب وصفی
«تو» در مصراع اول ß نهاد جمله دوم
«تو» در مصراع دوم ß نهاد جمله سوم
«من» در مصراع دوم ß نهاد جمله چهارم
به فریاد رسیدن ß کنایه از کمک کردن
همه گویند طاهر کس نداره خدا یارِ مَنه چه حاجت کس
همه می گویند که باباطاهر تنها و بی یاور است. وقتی که خدا یاورِ من باشد من نیاز به کمک هیچ کسی ندارم.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
کس ß قافیه (ردیف ندارد)
تعداد جمله ß 4:
- همه گویند ß جمله اول
- طاهر کس نداره ß جمله دوم
- خدا یارِ مَنه ß جمله سوم
- چه حاجت کس [است] ß جمله چهارم
«همه» در مصراع اول ß نهاد جمله اول
«طاهر» در مصراع اول ß نهاد جمله دوم
«خدا» در مصراع دوم ß نهاد جمله سوم
«کس» در مصراع اول ß مفعول
«چه حاجت» در مصراع دوم ß مفعول
«کس» در مصراع دوم ß متمم (حرف اضافه محذوف «به»)
طاهر، اسم شاعر، همان باباطاهر است. گاهی شاعر در بیت آخر شعر، اسمش را می آورد که به این کار، «تخلّص» می گویند. این اتّفاق در غزل بیشتر، دیده می شود.
- نوع قالب شعری: رباعی (چهار پاره)
- شاعر: سید حسن حسینی
ای نام تو روییده به گلدان لبم در مرحمت تو غوطه ور، روز و شبم
خدایا! من همیشه مشغول راز و نیاز با تو هستم و تمام روز و شب در دریای لطف و مهربانی تو شناور هستم.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
مرحمت |
لطف و مهربانی |
غوطه ور |
شناور |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
لبم و شبم ß قافیه (ردیف ندارد)
تعداد جمله ß 3:
- ای [خدا] ß جمله اول (منادا محذوف؛ یعنی خدا حذف شده است)
- نام تو روییده به گلدان لبم ß جمله دوم
- در مرحمت تو غوطه ور، روز و شبم ß جمله سوم
گلدان لب ß تشبیه (لب مانند گلدان)
در مرحمت تو غوطه ور ß تشبیه (لطف و مهربانی خداوند به دریا تشبیه شده است)
روز و شب ß تضاد
گلدان لب ß ترکیب اضافی
لبم ß ترکیب اضافی
شبم ß ترکیب اضافی
در خاک طلب، بذر دُعا کاشته ام باران اجابت تو را می طلبم
من دعا می کنم و از تو می خواهم که نیازم را برطرف کنی و منتظرم که خواسته های مرا بپذیری و برآورده کنی.
واژه |
معنی واژه |
طلب |
خواستن، خواهش |
اجابت |
جواب دادن، پاسخ دادن |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
کاشته ام و می طلبم ß قافیه (ردیف ندارد)
تعداد جمله ß 2:
- در خاک طلب، بذر دُعا کاشته ام ß جمله اول
- باران اجابت تو را می طلبم ß جمله دوم
بذر دعا ß تشبیه
بذر دعا ß مفعول
باران اجابت ß تشبیه
باران اجابت تو ß مفعول
[من] محذوف ß نهاد هر دو جمله
خاک طلب ß تشبیه
کاشته ام ß ماضی نَقلی
می طَلبم ß مُضارع اخباری
خاک، بذر و باران ß تناسب (مراعات نظیر)
- نوع قالب شعری: دو بیتی
- شاعر: مصطفی علی پور
اگر آن سبز قامت، رو نماید درِ باغ خدا را می گشاید
اگر امام زمان (عج) ظهور کند، همه ی ما را وارد بهشت می کند.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
سبز قامت |
امام زمان (عج) |
باغ خدا |
بهشت |
قامت |
قد و بالا |
رو نماید |
چهره نشان دهد |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
نماید و می گشاید ß قافیه (ردیف ندارد)
تعداد جمله ß 2:
اگر آن سبز قامت، رو نماید ß جمله اول
درِ باغ خدا را می گشاید ß جمله دوم
«رو» در مصراع اول ß مفعول
«در» در مصراع دوم ß مفعول
کل بیت ß تلمیح به ظهور امام زمان (عج)
در باغ ß ترکیب اضافی
باغ خدا ß ترکیب اضافی
تنم را فرش کردم تا بتازد دلم را نذر کردم تا بیاید
جسمم را آماده کرده ام تا در راه او فدا شود و از ته دل نذر کرده ام که هرچه زودتر، ظهور کند.
واژه |
معنی واژه |
نذر |
شرط و پیمان، آنچه شخص بر خود واجب گرداند که در راه خدا بدهد یا به جا بیاورد. |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
بتازد و بیاید ß قافیه (ردیف ندارد)
تعداد جمله ß 4:
- تنم را فرش کردم ß جمله اول
- بتازد ß جمله دوم
- دلم را نذر کردم ß جمله سوم
- بیاید ß جمله چهارم
فرش کردن تن ß کنایه از آماده ی فدا شدن
نذر کردن دل ß کنایه از آماده و مهیا شدن
تنم ß ترکیب اضافی
دلم ß ترکیب اضافی
«تنم» در مصراع اول ß مفعول
«دلم» در مصراع دوم ß مفعول
پیام:
در دو شعر اوّل از باباطاهر و سید حسن حسینی، مناجات با خداوند مطرح شده است. شاعر می گوید انسان با وجود لطف خداوند همیشه موفّق خواهد بود و وجود خداوند سعادت است. در شعر پایانی از مصطفی علی پور، به توصیف شخصیّت حضرت مهدی(عج) پرداخته شده است.
توضیح بیشتر (تفاوت دو بیتی و رباعی):
دوبیتی شعری است که دو بیت دارد و در مصراع اوّل، دوم و چهارم آن قافیه وجود دارد. رُباعی هم مانند دوبیتی است؛ یعنی از نظر قافیه و تعداد بیت، شبیه هم هستند؛ امّا از نظر وزن و آهنگ باهم تفاوت دارند.
____________________* ____________________*
____________________ ____________________*
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع ریاضی ششم
جزوه جامع علوم تجربی ششم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی ششم
جزوه جامع فارسی ششم
جزوه جامع نگارش ششم
جزوه جامع آموزش قرآن ششم
جزوه جامع کار و فناوری ششم
جزوه جامع تفکر و پژوهش ششم
جزوه جامع هدیه های آسمانی ششم
معنی واژگان درس «رنج هایی کشیده ام که مپرس»
فصل 9 : رنج هایی کشیده ام که مپرس
معنی واژگان درس «رنج هایی کشیده ام که مپرس»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
طرز |
شیوه، روش |
دار و ندار |
دارایی، مال و ثروت |
صحیح |
درست |
در گذشت |
فوت کرد، مُرد |
حجره |
اتاق، خانه، غُرفه |
فرا گرفتم |
یاد گرفتم |
متون |
جمع متن، نوشته ها |
تعلیم |
یاد دادن |
معتبر |
با اهمّیّت، قابل توجّه |
تکمیل |
کامل کردن |
طب |
پزشکی |
از پای درآورده بود |
او را نابود کرد |
سرشار |
پُر |
شهرت |
معروف بودن |
عظیمی |
بزرگی |
زَهر |
سَم، تلخی آزار |
نقل |
بازگو کردن، بیان سخن |
هجر |
دوری، جدایی |
غریب |
ناآشنا، بیگانه |
رحلت |
از این دنیا رفتن، مُردن |
دچار |
گرفتار |
رحمة الله علیها |
رحمت خداوند بر او باد |
به هر نحو |
به هر شکل |
معاصر |
هم دوره ی ما |
خوشا |
چه قدر خوب |
مرحمت |
لطف و مهربانی |
خداوندا |
ای خدا، خدایا |
غوطه ور |
شناور |
رَس |
بِرَس |
طلب |
خواستن، خواهش |
سبز قامت |
امام زمان (عج) |
باغ خدا |
بهشت |
قامت |
قد و بالا |
رو نماید |
چهره نشان دهد |
اساسی ترین |
مهم ترین، محکم ترین |
||
اجابت |
جواب دادن، پاسخ دادن |
||
صمیمی |
همدل بودن، مهربان بودن |
||
تأخیر |
عقب انداختن، درنگ کردن |
||
مُفصّل ترین |
گسترده ترین، مشروح ترین |
||
اطّلاعات |
خبرها، آگاهی ها، دانستنی ها |
||
معلومات |
مجموعه ی دانش ها و آگاهی ها |
||
تحقیق |
بررسی کردن، پرسیدن در مورد چیزی |
||
هجری |
مربوط به هجرت پیغمبر (ص) از مکّه به مدینه |
||
مراجعه کنندگان |
برگشت کنندگان، کسانی که به جایی یا چیزی، بر می گردند |
||
دیوان |
مجموعه ی شعرهای یک شاعر که در یک کتاب، چاپ شده است |
||
شمسی |
سالی که بر مبنای گردش زمین به دور خورشید، محاسبه شده باشد |
||
بی |
باشد (لهجه ی لُری است؛ چون باباطاهر به زبان لُری شعر می گفت) |
||
دایرة المعارف |
کتابی شامل اطّلاعاتی درباره ی علم، ادب، هنر و مانند آن ها، دانشنامه |
||
نذر |
شرط و پیمان، آنچه شخص بر خود واجب گرداند که در راه خدا بدهد یا به جا بیاورد. |
واژگان هم خانواده درس «رنج هایی کشیده ام که مپرس»
فصل 9 : رنج هایی کشیده ام که مپرس
واژگان هم خانواده درس «رنج هایی کشیده ام که مپرس»:
شاغل - شغل- مشغول |
مؤلّف – تألیف |
کتاب – کتب – کتیبه |
سلاح – اسلحه – تسلیحات |
محافظ – حفاظ – حفاظت |
طبیب – طبّ – اطبّا |
رجوع – مراجعه – مرجوع |
کامل – تکمیل – مکمّل |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
واژگان متضاد درس «رنج هایی کشیده ام که مپرس»
فصل 9 : رنج هایی کشیده ام که مپرس
واژگان متضاد درس «رنج هایی کشیده ام که مپرس»:
واژه |
متضاد واژه |
واژه |
متضاد واژه |
غریب |
آشنا |
مشرق |
مغرب |
افزایش |
کاهش |
مقصد |
مبدأ |
شروع |
پایان |
شرق |
غرب |
ظاهر |
باطن |
پنهان |
آشکار |
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع ریاضی ششم
جزوه جامع علوم تجربی ششم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی ششم
جزوه جامع فارسی ششم
جزوه جامع نگارش ششم
جزوه جامع آموزش قرآن ششم
جزوه جامع کار و فناوری ششم
جزوه جامع تفکر و پژوهش ششم
جزوه جامع هدیه های آسمانی ششم
دانش زبانی: واژه آموزی
فصل 9 : رنج هایی کشیده ام که مپرس
دانش زبانی: واژه آموزی:
دانش زبانی
واژه آموزی
واژه آموزی:
تاکنون راه های مختلفی برای ساختن کلمه در زبان فارسی، فرا گرفته اید. یکی دیگر از راه های ساختن کلمه ی جدید، افزودن واژه ی «نامه» به پایان کلمه ی نخست است.
واژه |
«نامه» |
واژه ی جدید |
روز |
+ نامه |
روزنامه |
کار |
+ نامه |
کارنامه |
دعوت |
+ نامه |
دعوت نامه |
زیارت |
+ نامه |
زیارت نامه |
برخی بندهای متن درس «عطّار و جلال الدّین محمّد» و معنی آنان
فصل 10 : عطّار و جلال الدّین محمد
برخی بندهای متن درس «عطّار و جلال الدّین محمّد» و معنی آنان:
درس دهم
عطّار و جلال الدّین محمّد
- نوع نثر: ساده و روان
- نویسنده: بهروز رضایی کهریز
محمّد دلش برای کوچه های سمرقند تنگ می شد.
محمّد از دوری سمرقند ناراحت است و علاقه مند دیدن سمرقند می باشد.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
دلتنگ شدن ß کنایه از آزرده و غمگین شدن
از دانش چه خوانده ای و با خود چه داری؟
تو در زمینه ی علمی چه قدر مطالعه کرده ای؟ و با خود چه تجربه ی علمی به دست آوردی؟
شیخ لبخندی زد و گفت: « همه ی ما جز اندکی نمی دانیم.»
شیخ خندید و گفت: همه ی ما مقدار کمی از دانش ها را می دانیم و انسان کاملی نیستیم.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
دل پذیر |
دوست داشتنی |
سرشناس |
معروف، مشهور |
دل تنگ |
ناراحت، آزرده |
تقریباً |
حدوداً |
ما شاء الله |
آن چه خدا خواست |
||
دیدار |
ملاقات، همدیگر را دیدن |
||
خانه ی خدا |
کعبه که در مکّه جای دارد |
||
هیجان انگیز |
ایجاد کننده ی حالات عاطفی تُند |
||
کاروان سرا |
محلّی برای کاروان یا قافله ی مسافران |
پیام درس:
مولوی از شاعران توانای قرن هفتم هجری است که با حمله ی مُغولان به ایران به همراه پدرش در زمان کودکی از ایران به سمت قونیه، یکی از شهرهای ترکیّه، رفت.
مولوی در مسیر راه در شهر نیشابور با عطّار ملاقات کرد و عطّار، پدر مولوی را از آینده ی درخشان مولوی باخبر می کرد.
مولوی:
مولانا جلال الدّین معروف به مولوی از شاعران نامدار ایرانی در قرن هفتم است. او در بلخ متولّد شد و در قونیه ی ترکیّه درگذشت. آثار او عبارتند از:
مثنوی معنوی، دیوان شمس (معروف به دیوان کبیر) و ... .
عطّار:
شیخ فریدالدّین عطّار نیشابوری، شاعر و عارف معروف ایرانی قرن هفتم است. گفته اند پدر او دارو فروش بود و فریدالدّین کار او را دنبال کرد و معروف به عطّار (دارو فروش) شد.
اسرار نامه:
یکی از آثار ارزشمند عطّار است که به شعر و در قالب مثنوی است.
بهاءالدّین:
پدر مولوی که از دانشمندان نامدار قرن هفتم است.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
ابیات متن «حکایت : درخت علم» و معنی حکایت
فصل 10 : عطّار و جلال الدّین محمد
ابیات متن «حکایت : درخت علم» و معنی حکایت:
حکایت
درخت علم
- نوع قالب شعری: مثنوی
- شاعر: مولوی
- کتاب:مثنوی معنوی
شیخ خندید و بگفتش ای سلیم این درخت علم باشد ای علیم
شیخ خندید و به او گفت: ای نادان! این درختِ علم و دانش است که تو دنبالش هستی.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
سلیم و علیم ß قافیه (ردیف ندارد)
تعداد جمله ß 5:
- شیخ خندید ß جمله اول
- بگفتش ß جمله دوم
- ای سلیم ß جمله سوم (شبه جمله)
- این درخت علم باشد ß جمله چهارم
- ای علیم ß جمله پنجم (شبه جمله)
درخت علم ß تشبیه (علم مانند درخت است)
سلیم ß منادا
علیم ß منادا
تو، به صورت رفته ای، ای بی خبر زان ز شاخ معنی ای، بی بار و بر
تو به ظاهر آن توجّه کردی برای همین به حقیقت و شناخت خدا نمی رسی و از آن بهره ای نداری.
واژه |
معنی واژه |
«ای» در «معنی ای» |
هستی |
زان |
از آن رو، برای همین، به این دلیل |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
بی خبر و بی بار و بر ß قافیه (ردیف ندارد)
تعداد جمله ß 4:
- تو، به صورت رفته ای ß جمله اول
- ای بی خبر ß جمله دوم (شبه جمله)
- زان ز شاخ معنی ای ß جمله سوم
- بی بار و بر ß جمله چهارم (شبه جمله؛ حرف ندا (ای) حذف شده است)
صورت و معنی ß تضاد
گه درختش نام شد، گاه آفتاب گاه بحرش نام شد، گاهی سحاب
علم، نام های مختلفی داشت: گاهی درخت بود، گاهی آفتاب، گاهی دریا و گاهی ابر.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
آفتاب و سحاب ß قافیه (ردیف ندارد)
تعداد جمله ß 4:
- گه درختش نام شد ß جمله اول
- گاه آفتاب ß جمله دوم (فعل «شد» حذف شده است)
- گاه بحرش نام شد ß جمله سوم
- گاهی سحاب ß جمله چهارم (فعل «شد» حذف شده است)
آن یک کِش صد هزار آثار خاست کمترین آثار او، عمر بقاست
علم از هزاران فایده به وجود آمده است که کمترین نشانه و فایده ی آن می تواند عمر جاودانی باشد.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
خاست و بقاست ß قافیه (ردیف ندارد)
تعداد جمله ß 2:
- آن یک کِش صد هزار آثار خاست:جمله اول
- کمترین آثار او، عمر بقاست:جمله دوم
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
عجیب |
شگفت انگیز |
روانه کرد |
فرستاد، حرکت داد |
صورت |
ظاهر |
شاخ |
شاخه |
بحر |
دریا |
سحاب |
ابر |
بقا |
جاودانی |
قصد |
منظور، هدف، نیّت |
شیخ |
مرد سال خورده، پیر، مرد بزرگ |
||
بار سفر ببندد |
کنایه از خود را آماده ی سفر کند |
||
علیم |
بسیار دانا، عالم؛ در این درس از روی طنز به معنی بی خبر و نادان است |
||
سلیم |
سالم، ساده دل، در این درس از رویِ طنز به معنی ساده دل و نادان به کار رفته است |
پیام:
در این درس از یک داستان استفاده شده است که در آن نشان داده شد که انسان ها برای رسیدن به حقیقت (خدا) صورت های ظاهری را باید رها کنند و از راهِ معنویّت به حقیقت برسند؛ یعنی، باید ظاهر را رها کرد و باطن را در نظر گرفت.
مثنوی معنوی:
نام کتابی است که جلال الدّین محمّد بلخی در قرن هفتم سروده است و شامل شش دفتر و بیست و شش هزار بیت است و شامل حکایت هایی جالب و پندآموز است.
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع ریاضی ششم
جزوه جامع علوم تجربی ششم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی ششم
جزوه جامع فارسی ششم
جزوه جامع نگارش ششم
جزوه جامع آموزش قرآن ششم
جزوه جامع کار و فناوری ششم
جزوه جامع تفکر و پژوهش ششم
جزوه جامع هدیه های آسمانی ششم
معنی واژگان درس «عطّار و جلال الدّین محمّد»
فصل 10 : عطّار و جلال الدّین محمد
معنی واژگان درس «عطّار و جلال الدّین محمّد»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
دل پذیر |
دوست داشتنی |
سرشناس |
معروف، مشهور |
دل تنگ |
ناراحت، آزرده |
تقریباً |
حدوداً |
«ای» در «معنی ای» |
هستی |
ما شاء الله |
آن چه خدا خواست |
عجیب |
شگفت انگیز |
روانه کرد |
فرستاد، حرکت داد |
صورت |
ظاهر |
شاخ |
شاخه |
بحر |
دریا |
سحاب |
ابر |
بقا |
جاودانی |
قصد |
منظور، هدف، نیّت |
دیدار |
ملاقات، همدیگر را دیدن |
||
خانه ی خدا |
کعبه که در مکّه جای دارد |
||
شیخ |
مرد سال خورده، پیر، مرد بزرگ |
||
بار سفر ببندد |
کنایه از خود را آماده ی سفر کند |
||
هیجان انگیز |
ایجاد کننده ی حالات عاطفی تُند |
||
زان |
از آن رو، برای همین، به این دلیل |
||
کاروان سرا |
محلّی برای کاروان یا قافله ی مسافران |
||
علیم |
بسیار دانا، عالم؛ در این درس از روی طنز به معنی بی خبر و نادان است |
||
سلیم |
سالم، ساده دل، در این درس از رویِ طنز به معنی ساده دل و نادان به کار رفته است |
واژگان هم خانواده درس «عطّار و جلال الدّین محمّد»
فصل 10 : عطّار و جلال الدّین محمد
واژگان هم خانواده درس «عطّار و جلال الدّین محمّد»:
عابر – عبور |
مظلوم – مظلومیّت – ظالم |
سکوت – ساکت |
راضی – رضایت |
مشکوک – شکّاک – شکّ |
طولی – طولانی |
عطّار – عطر – معطّر |
تشکّر – شاکر – متشکّر |
شعر – شاعر – مشاعره |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
واژگان متضاد درس «عطّار و جلال الدّین محمّد»
فصل 10 : عطّار و جلال الدّین محمد
واژگان متضاد درس «عطّار و جلال الدّین محمّد»:
واژه |
متضاد واژه |
واژه |
متضاد واژه |
مهمان |
میزبان |
بدرقه |
استقبال |
طلوع |
غروب |
وارد |
خارج |
قبلاً |
بعداً |
خداحافظ |
سلام |
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع ریاضی ششم
جزوه جامع علوم تجربی ششم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی ششم
جزوه جامع فارسی ششم
جزوه جامع نگارش ششم
جزوه جامع آموزش قرآن ششم
جزوه جامع کار و فناوری ششم
جزوه جامع تفکر و پژوهش ششم
جزوه جامع هدیه های آسمانی ششم
دانش ادبی: قالب شعری مثنوی
فصل 10 : عطّار و جلال الدّین محمد
دانش ادبی: قالب شعری مثنوی:
دانش ادبی
قالب شعری مثنوی
قالب شعری مثنوی:
یکی از کتاب های با ارزش مولانا جلال الدّین، «مثنوی معنوی» نام دارد.
شعر از نظر قالب، انواع گوناگونی دارد؛ مانند غزل، قصیده، مثنوی و ... .
مثنوی به شعری گفته می شود که در آن، دو مصراع هر بیت، هم قافیه هستند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ* ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ*
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ+ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ+
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ/ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ/
شعر «شهدا خورشیدند» و معنی شعر
فصل 11 : شهدا خورشیدند
شعر «شهدا خورشیدند» و معنی شعر:
درس یازدهم
شهدا خورشیدند
- نوع قالب شعری: شعر آزاد نیمایی
- شاعر: سلمان هراتی
ساعت انشا بود
و چنین گفت معلّم با ما:
«بچّه ها گوش کنید
نظر ما این است
شهدا خورشیدند»
زنگ انشا بود و معلّم به بچّه ها چنین گفت: «ای بچّه ها؛ به حرف های من گوش بکنید: به نظر و عقیده ی من، شهیدان مانند خورشید درخشان، نورافشانی می کنند.»
نکات دستوری و آرایه ادبی:
شهدا خورشیدند ß تشبیه (شهدا مانند خورشید هستند)
مرتضی، گفت:«شهید
چون شقایق، سرخ است.»
مرتضی جواب داد: «شهید همانند شقایق سرخ رنگی است که در خون خود غلتیده است.»
واژه |
معنی واژه |
چون |
مانند |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
چون شقایق ß تشبیه (شهید در سرخی خون به شقایق، تشبیه شده است)
دانش آموزی گفت:
«چون چراغی است که در خانه ی ما می سوزد.»
دانش آموز دیگری گفت: «شهید همانند چراغی فروزان است که خودش می سوزد و با از خود گذشتگی به دیگران روشنی (راهنمایی و هدایت) می بخشد.»
نکات دستوری و آرایه ادبی:
«چون» به معنی «مثل» و «مانند» حرف اضافه است
چون چراغی ß تشبیه
نکته ی مفهومی:
این بند، بیانگر از خودگذشتگی شهید است
و کسی دیگر گفت:«شهید
داستانی است پُر از حادثه و زیبایی.»
کس دیگری (دانش آموز دیگری) پاسخ داد: «شهید مانند داستانِ زیبای حماسی است که در آن حوادث شگفت انگیز و جذّابی، نمایان است.»
نکات دستوری و آرایه ادبی:
شهید مانند داستان است ß تشبیه
مصطفی گفت:«شهید،
مثل یک نمره ی بیست
داخل دفتر قلبِ من و تو می ماند.»
مصطفی گفت: «شهید همانند نمره ی بیستی است که یاد و خاطره ی زیبا و جاودانه ای را در ذهن باقی می گذارد.»
نکات دستوری و آرایه ادبی:
شهید مثل نمره ی بیست ß تشبیه
دفتر قلب ß تشبیه (قلب مانند دفتر)
نکته ی ادبی:
شهید انسانی کامل و همیشه زنده و جاودان است
نکته ی مفهومی:
بر جاودانگی و همیشگی بودن شهید، تأکید دارد
پیام درس:
در این درس به دلاوری ها و از خودگذشتگی های شهیدان عزیزمان اشاره شده است. شهیدانی که خود در راه هدفشان فدا شدند تا ما با آرامش و آسایش زندگی کنیم. این انسان های بزرگ، همواره در طول تاریخ، جاودان و پاینده خواهند بود.
سلمان هراتی (1338 – 1365 هـ.ش):
سلمان قنبر هراتی (آذرپاد) در روستای «مرزدشت» تنکابن و در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. از سال 1253 به نوشتن روی آورد و سرودن شعر را آغاز کرد. او در یکی از روستاهای تنکابن به کار تدریس مشغول بود. وی با شعر ارزشی انقلاب، پیوندی ناگسستنی داشت. صمیمیّت و سادگی در اشعار او موج می زد. از سلمان هراتی سه مجموعه با نام های «از این ستاره تا آن ستاره»، «از آسمان سبز» و «دری به خانه ی خورشید» به چاپ رسیده است. سلمان هنگام رفتن به مدرسه بر اثرِ تصادف، جان باخت. آرامگاه وی در حوالی شهر تنکابن قرار دارد.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
پیام متن «بخوان و بیندیش: بوعلی و بهمنیار»
فصل 11 : شهدا خورشیدند
پیام متن «بخوان و بیندیش: بوعلی و بهمنیار»:
بخوان و بیندیش
بوعلی و بهمنیار
- نوع نثر: نثر ساده و روان
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
کم نظیر |
بسیار خوب، کم |
اصرار |
پافشاری کردن |
خلّاق |
آفریننده، سازنده |
بالأخره |
سرانجام، عاقبت |
جرأت |
شهامت، جسارت |
خواب عمیق |
خواب سنگین |
اثر نداشت |
موجب تغییر نشد، مؤثّر واقع نشد |
||
اجرا |
به مرحله ی عمل در آوردن طرح و برنامه |
||
کرسی |
چهارپایه ی چوبی که در زمستان در چاله ی آن آتش زغال می ریزند و روی آن لحاف می گذارند و دور آن می نشینند |
پیام:
در این درس تأکید شده است که پیامبران بزرگ از عظمت و پاکی بالایی برخوردار بودند که هم مورد لطف خداوند بوده اند هم مورد توجّه مردم. تنها علم و دانش ظاهری نمی تواند دلیل بر بزرگی یک شخص باشد.
ابوعلی سینا (370 – 428 هـ.ق):
از دانشمندان بنام قرن های چهارم و پنجم است. در بخارا کسب علم کرد و در ده سالگی حافظ قرآن شد. در جوانی پادشاه سامانی (نوح منصور) را معالجه کرد و از کتابخانه ی گرانبهای او بهره ها برد. در راه سفر به همدان بیمار شد و در آن شهر درگذشت. از آثار او می توان به کتاب های «شفا»، «قانون» و «دانش نامه علایی» اشاره کرد.
بهمنیار بن مرزبان ابوالحسن (قرن پنجم هجری شمسی):
دانشمند ایرانی و شاگرد سرشناس ابن سینا بود. کتاب «المُباحثات» ابن سینا بیشتر در پاسخ به پرسش های اوست.
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع ریاضی ششم
جزوه جامع علوم تجربی ششم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی ششم
جزوه جامع فارسی ششم
جزوه جامع نگارش ششم
جزوه جامع آموزش قرآن ششم
جزوه جامع کار و فناوری ششم
جزوه جامع تفکر و پژوهش ششم
جزوه جامع هدیه های آسمانی ششم
معنی واژگان درس «شهدا خورشیدند»
فصل 11 : شهدا خورشیدند
معنی واژگان درس «شهدا خورشیدند»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
چون |
مانند |
حادثه |
اتّفاق، رویداد |
کم نظیر |
بسیار خوب، کم |
اصرار |
پافشاری کردن |
خلّاق |
آفریننده، سازنده |
بالأخره |
سرانجام، عاقبت |
جرأت |
شهامت، جسارت |
خواب عمیق |
خواب سنگین |
اثر نداشت |
موجب تغییر نشد، مؤثّر واقع نشد |
||
اجرا |
به مرحله ی عمل در آوردن طرح و برنامه |
||
کرسی |
چهارپایه ی چوبی که در زمستان در چاله ی آن آتش زغال می ریزند و روی آن لحاف می گذارند و دور آن می نشینند |
واژگان هم خانواده درس «شهدا خورشیدند»
فصل 11 : شهدا خورشیدند
واژگان هم خانواده درس «شهدا خورشیدند»:
شهید – شهدا – شهادت |
شغل – شاغل – مشغول |
حوادث – حادثه |
رضا – راضی – رضایت |
مثال – تمثیل – مثل |
سفر – مسافر |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
واژگان متضاد درس «شهدا خورشیدند»
فصل 11 : شهدا خورشیدند
واژگان متضاد درس «شهدا خورشیدند»:
واژه |
متضاد واژه |
واژه |
متضاد واژه |
خارج |
داخل |
آسان |
سخت، مشکل |
خواب |
بیدار |
زیبا |
زشت |
پر |
خالی |
خیر |
شر |
فروتنی |
غرور |
پیاده |
پیاده |
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع ریاضی ششم
جزوه جامع علوم تجربی ششم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی ششم
جزوه جامع فارسی ششم
جزوه جامع نگارش ششم
جزوه جامع آموزش قرآن ششم
جزوه جامع کار و فناوری ششم
جزوه جامع تفکر و پژوهش ششم
جزوه جامع هدیه های آسمانی ششم
دانش ادبی: تشبیه
فصل 11 : شهدا خورشیدند
دانش ادبی: تشبیه:
دانش ادبی
تشبیه
تشبیه:
مانند کردن کسی یا چیزی به کسی یا چیز دیگر را «تشبیه» می گویند.
تشبیه یکی از ابزارهایی است که نوشته را زیبا و گیرا و اثرگذارتر می کند و ذهن را به پویایی و آفرینش نزدیک می سازد؛ به عنوان مثال:
- شهید چون شقایق، سرخ است.
- شهید، داستانی است پر از حادثه و زیبایی.
شاعر در جمله ی نخستین، شهید را به گل شقایق و در جمله ی دوم به داستان زیبا و پر ماجرا مانند کرده است.
برخی بندهای متن درس «دوستی، مشاوره» و معنی آن ها
فصل 12 : دوستی / مشاوره
برخی بندهای متن درس «دوستی، مشاوره» و معنی آن ها:
درس دوازدهم
دوستی
- نوع نثر: ساده
- نویسنده: عنصر المعالی کیکاووس
- کتاب: قابوس نامه
بدان، ای پسر که مردمان تا زنده اند از دوستان ناگزیرند که مرد اگر بی برادر باشد بِه که بی دوست، از آنکه حکیمی را پرسیدند که دوست بهتر یا برادر؟ گفت: برادر نیز، دوست بِه.
آگاه باش، ای پسر که انسان ها تا وقتی که زنده هستند ناچارند که کسانی را به عنوان دوست، انتخاب کنند؛ چون که انسان اگر بدون برادر باشد بهتر است که بدون دوست باشد. (انسان ها باید دوست های خوب، داشته باشند) به این علّت که از دانشمندی پرسیدند که دوست بهتر است یا برادر؟ گفت: اگر برادر مانند دوستِ خوب باشد، بهتر است؛ یعنی برادر، رابطه ی دوستانه داشته باشد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
ناگزیر |
ناچار |
حکیم |
دانشمند |
بِه |
بهتر |
مردمان |
انسان ها |
نیز |
هم |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
مرد اگر بی برادر باشد بِه که بی دوست ß به ارزشمند بودن دوستان همدل تأکید دارد
فعل «باشد» بعد از «بی دوست» حذف شده است (بی دست باشد)
فعل «است» بعد از «دوست بهتر یا برادر» حذف شده است
فعل «باشد» بعد از «دوست» در عبارت «برادر نیز، دوست بِه» حذف شده است
فعل «باشد» بعد از «بِه» حذف شده است
«را« در «حکیمی را» (از حکیمی) ß حرف اضافه به معنی «از» و «حکیمی» متمم
برادر و دوست ß آرایه ی تکرار
حرف «ب» ß واج آرایی
پس به کارِ دوستان اندیشه کن و دوستی ایشان به مردمی و احسان تازه دار و چون دوست نو گیری، پشت بر دوستانِ کهن، مکن.
پس به فکر کارهای دوستان خودت باش و با مهربانی و نیکی کردن، دوستی خود را با آن ها زنده و شاداب گردان. وقتی دوستِ جدیدی انتخاب کردی، دوستان قدیمی را رها نکن.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
کهن |
قدیمی |
نو |
جدید |
اندیشه |
فکر |
احسان |
نیکی |
پشت مکن |
فراموش نکن، ترک نکن |
||
مردمی |
لطف، مهربانی، انسان بودن |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
پشت کردن به کسی ß کنایه از ترک کردن و بی توجهی به او
نو و کهن ß تضاد
دوست، همی طلب و دوستان کهن را برجای همی دار تا همیشه بسیار دوست داشته باشی. و دیگر با مردمانی که با تو به راه «نیم دوست» باشند، نیکویی و سازگاری کن.
دوست جدید بطلب و دوستان قدیمی را نگه دار تا اینکه همیشه، دوستان زیادی داشته باشی. دیگر اینکه با انسان هایی که با تو دوست هستند حتّی اگر صمیمی هم نباشند، با آنها ملایم و مهربان باش.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
طلب |
درخواست |
سازگاری |
سازش |
همی بدار |
بدار |
||
نیم دوست |
دوستی که خیلی صمیمی نیست |
||
همی طلب |
انتخاب کن، بگیر، درخواست کن |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
فعل های «همی طلب» و «همی دار» فعل امر قدیمی هستند و فعل «کن»، فعل امرِ امروزی است.
بر جای همی دار ß کنایه از نگه داشتن
راه دوستی ß اضافه تشبیهی
و در هر نیک و بد، به ایشان مُشفق باش تا چون از تو مردمی بینند، دوست یکدل شوند.
و در کارهای نیک و کارهای بدی که انجام می دهند، نسبت به آنها مهربان و دلسوز باش. وقتی از تو مهربانی و جوانمردی ببینند، با تو دوست صمیمی و صادق می شوند.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
مشفق |
دلسوز، مهربان |
یکدل |
صمیمی، همدل |
با تو نیم دوست باشند |
با تو کمی دوست باشند |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
نیک و بد ß تضاد
دوست یکدل ß کنایه از دوست صمیمی
پیام درس:
این درس به داشتن دوست خوب، سفارش می کند. انسان تا وقتی که زنده است باید دوستان خوب و صمیمی داشته باشد. هر وقت دوستِ جدیدی انتخاب می کنیم نباید دوستان قدیمی را رها کنیم و نسبت به آنها بی توجّه شویم. ما باید با دوستان خود وفادار و مهربان و یکدل باشیم تا آنها رسمِ دوستی بی ریا و صمیمی را از ما یاد بگیرند.
عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر:
وی از امرای دانشمند آل زیار در قرن پنجم هجری است. فرمانروایی وی منحصر به قسمت محدودی از گرگان و طبرستان بود. عنصرالمعالی مردی آگاه و دانشمند بود و به فارسی و طبری شعر می سرود.
قابوس نامه:
قابوس نامه کتابی است پندآموز نوشته ی عنصرالمعالی کیکاووس. نام قابوس نامه از نویسنده ی آن «قابوس» گرفته شده است. وی این کتاب را برای فرزندش گیلانشاه، در 11 فصل نوشته است و موضوعات آن مربوط به تربیت فرزند، رسوم لشگرکشی، مملکت داری، آداب اجتماعی و دانش و فن است.
مشاوره
- نوع نثر: ساده
- نویسنده: خواجه نظام الملک توسی
- کتاب: سیاست نامه
مشاورت کردن در کارها از قوی رأیی مردم باشد و از تمام عقلی و پیش بینی؛
مشورت کردن در کارها نشانه ی فکر قوی، خردمندی و آینده نگری انسان است؛
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
مشاورت |
مشورت، همفکری |
قوی رأیی |
هوشمندی، خردمندی |
تمام عقلی |
عاقل بودن، دانایی |
پیش بینی |
آینده نگری |
چه، هر کس را دانشی باشد و هریکی چیزی داند؛ یکی بیشتر و یکی کمتر و یکی دانشی دارد و هرگز کار نبسته است و نیازموده و یکی همان دانش داند و کار بسته است و آزموده.
زیرا، هرکسی دانشی دارد و هر شخصی از چیزی آگاهی دارد؛ یکی بیشتر می داند و یکی دیگر آگاهی کمتری دارد. شخصی از دانش و آگاهی که دارد هرگز استفاده نکرده است و تجربه ای به دست نیاورده، امّا شخص دیگری از همان دانش و آگاهی استفاده کرده است و تجربه به دست آورده.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
چه |
چرا که، زیرا که |
نیازموده |
استفاده نکرده |
دانش |
آگاهی و اطّلاعات درباره ی چیزی |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
کار نبستن ß کنایه از عمل نکردن، استفاده نکردن
«چه» (زیرا) ß حرف ربط
«را» (برای) در جمله «هر کس را دانش باشد» ß حرف اضافه و «هر کس» متمّم می باشد
مَثَل این، چنان باشد که: یکی باشد که بسیار سفرها کرده باشد و جهان بسیار دیده و سرد و گرم چشیده و در میان کارها بوده، با آن کس برابر نتوان کرد که هرگز سفر نکرده باشد و ولایت ها ندیده، و از این رو، گفته اند: «تدبیر با دانایان و پیران و جهان دیدگان باید کرد.»
مثالِ این، آن گونه است که: شخصی هست که سفرهای زیادی کرده است و تجربه های بسیاری به دست آورده و کارهای زیادی را تجربه کرده است، نمی توان او را با کسی مقایسه کرد که هیچ وقت، به مسافرت نرفته و شهرها و جاهایِ دیگر را ندیده باشد، به این خاطر گفته اند: «لازم است که با انسان های خردمند و پیران با تجربه، همفکری و مشورت کرد.»
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
مَثَل |
مثال |
ولایت |
شهرها |
از این رو |
به این خاطر |
جهان دیده |
با تجربه |
در میان کارها بوده |
کارهای زیادی انجام داده |
||
تدبیر |
چاره اندیشی، فکر کردن |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
سرد و گرم چشیدن ß کنایه از تجربه زیاد کسب کردن
در میان کارها بودن ß کنایه از تجربه کارها و موقعیت های مختلف را داشتن، انجام کارهای مختلف
جهان دیده ß کنایه از انسان های با تجربه و دانا
و نیز یکی را خاطر تیزتر باشد و در کارها زود تواند دید و یکی کُند فهم باشد. و تدبیرِ ده تنه، چون زور دَه مرده باشد.
همچنین، ممکن است کسی باهوش تر باشد و در کارها زود به موفّقیّت و نتیجه برسد و کس دیگری هم هوش و استعداد کمتری دارد. مشورت کردنِ با هم (استفاده از فکر ده نفر) مانند نیروی ده مرد قوی، مؤثّر و اثربخش است. (مشورت، زودتر انسان ها را به نتیجه می رساند)
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
خاطر |
اندیشه |
تیزتر |
قوی تر |
فهم |
درک کردن |
ده مرده |
بسیار زیاد |
کُند فهم |
کسی که هوش و استعداد کمی دارد |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
تیز بودن ß کنایه از باهوش بودن
دیدن ß کنایه از فهمیدن
تدبیر ده تنه چون زور ده مرده باشد ß ارسال المثل
تدبیر ده تنه چون زور ده مرده باشد ß تشبیه
همه ی جهانیان متّفق اند که هیچ آفریده، داناتر از پیغامبر (ص) نبوده است و با این همه فضیلت و معجزات که او را بود، خدای (تعالی) او را می فرماید: «وَ شاوِرهُم فِی الأَمرِ» یا محمّد چون کار کنی و یا مهمّی تو را پیش آید، با یاران خویش تدبیر کن.
همه ی مردم با هم یکی و هماهنگ هستند که هیچ کسی از پیامبر (ص) عاقل تر و خردمندتر نبوده است، امّا با این همه برتری و کارهای شگفت انگیز خارق العاده که مخصوص پیامبر (ص) بود، خداوند بلند مرتبه به پیامبر (ص( دستور می دهد:
ای محمّد چون دست به کار مهمّی می زنی (وقتی که کارِ مهمّی را انجام می دهی) با یاران خود مشورت کن.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
پیش آید |
اتفاق افتد |
فضیلت |
برتری، ارزش |
مهمّی |
کار مهم |
||
متفّق |
اتفاق داشتن، هماهنگ بودن |
||
وَ شاوِرهُم فِی الأَمرِ |
در کارها با یاران خود مشورت کن |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
وَ شاوِرهُم فِی الأَمرِ ß تلمیح به آیه قرآن
مشورت ناکردن در کارها، ضعیف رأیی باشد و هیچ شغلی بی مشورت، نیکو نیاید.
مشورت نکردن در کارها، نشانه ی فکر و اندیشه ی ضعیف و ناتوان است (انسان های ضعیف و بی خرد، در کارها مشورت نمی کنند)، هیچ کاری بدون مشورت کردن پایان خوبی ندارد و موفّقیّت آمیز نیست.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
شغل |
کار |
فضیلت |
برتری |
تعالی |
بلند مرتبه |
ضعیف رأیی |
کم عقلی |
پیام درس:
این درس بر مشورت کردن تأکید دارد. نویسنده، انسان خردمند را کسی می داند که در کارها با دیگران مشورت می کند. خداوند هم به پیامبر (ص) فرموده است که درکارها مشورت کن. کسی که مشورت نکند، قطعاً انسانی است که عقل و خرد ضعیفی دارد.
خواجه نظام الملک (قرن پنجم هـ.ش):
نظام الملک از وزیران و دانشمندان قرن پنجم است که در توس متولّد شد. مدّت وزارت او سی سال بود. بسیاری از پیشرفت های سلجوقیان در امور داخلی کشور مدیون لیاقت و کاردانی وی بود. مدارس بسیاری بنا نهاد که پس از وی به مدارس نظامیّه شهرت یافت. کتاب «سیاست نامه» اثر اوست.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
شعر «بخوان و حفظ کن: شیر خدا» و معنی شعر
فصل 12 : دوستی / مشاوره
شعر «بخوان و حفظ کن: شیر خدا» و معنی شعر:
بخوان و حفظ کن
شیر خدا
- نوع قالب شعری: مثنوی
- شاعر: محمّد حسین بهجت تبریزی (شهریار)
علی آن شیر خدا، شاهِ عرب اُلفتی داشته با این دلِ شب
حضرت علی (ع) که شیر خدا و امیر و سرورِ سرزمین عرب بود با تاریکی شب، اُنس و دوستی داشته است.
واژه |
معنی واژه |
الفت |
دوستی، انُس، خو گرفتن |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
عرب و شب ß قافیه (ردیف ندارد)
شیر خدا ß تشبیه
دل شب ß تشخیص
شب ز اسرارِ علی آگاه است دلِ شب، محرم سِرّ الله است
شب از مناجات های حضرت علی (ع) با خبر است. دل شب، از راز علی (ع) با خداوند، آگاه است.
واژه |
معنی واژه |
اسرار |
جمع سرّ، رازها، سِرها |
محرم |
رازدار و مورد اطمینان کسی بودن |
سِرّ الله |
راز خداوندی، اسرار الهی |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
آگاه و الله ß قافیه (است ß ردیف)
مصراع اول ß تشخیص
مصراع دوم ß تشخیص
شب شنفته است مناجات علی جوشش چشمه ی عشق ازلی
شب، تمام راز و نیازها و شور و هیجان عاشقانه و جاودانه ی حضرت علی (ع) را با خدا شنیده است.
واژه |
معنی واژه |
شنفته |
شنیده |
جوشش |
جوشیدن، شور و هیجان |
ازَلی |
همیشگی، بی آغاز، ابدی، دائمی |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
علی و ازلی ß قافیه (ردیف ندارد)
چشمه عشق ß اضافه تشبیهی
حرف «ش» ß واج آرایی
کلماتی چو دُر آویزه ی گوش مسجد کوفه هنوزش مَدهوش
مسجد کوفه هنوز مناجات های ارزشمند و گرانقدر حضرت علی (ع) را به خاطر دارد و از شنیدن آن متحیّر و بیهوش است.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
آویزه |
گوشواره |
دُر |
مروارید |
مَدهوش |
بیهوش، متحیّر و حیران |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
گوش و مدهوش ß قافیه (ردیف ندارد)
کلماتی چو دُر ß تشبیه
آویزه ی گوش داشتن ß کنایه از به خاطر سپردن و از آن پند گرفتن است
مدهوش بودن مسجد کوفه ß تشخیص (جان بخشی)
فَجر تا سینه ی آفاق شکافت چشم بیدارِ علی، خُفته نیافت
از آن زمان که سپیده ی سحر (خورشید)، تاریکی شب را به روشنی روز درآورد، حضرت علی (ع) را بیدار و مشغول راز و نیاز دیده است.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
فجر |
روشنایی صبح |
خُفته |
خوابیده |
آفاق |
جمع افق، کرانه های آسمان |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
شکافت و نیافت ß قافیه (ردیف ندارد)
سینه ی آفاق ß تشخیص
فجر ß نهاد
سینه ی آفاق ß مفعول
چشم بیدار ß مفعول
ناشناسی که به تاریکی شب می بَرَد شام یتیمانِ عرب
حضرت علی (ع) آن مرد ناشناسی بود که در تاریکی شب برای کودکان یتیمِ عرب، غذا می بُرد.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
شب و عرب ß قافیه (ردیف ندارد)
تلمیح ß یتیم نوازی حضرت علی علیه السلام
شب و تاریکی ß تناسب (مراعات نظیر)
شب و شام ß تناسب (مراعات نظیر)
عشق بازی که هم آغوش خطر خُفت در خوابگه پیغمبر
حضرت علی (ع) آن عاشقی است که خطر مرگ را پذیرفت و در جای پیامبر (ص) خوابید.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
خطر و پیغمبر ß قافیه (ردیف ندارد)
کل بیت ß تلمیح؛ اشاره به داستان لیلة المبیت (خوابیدن حضرت علی در بستر پیامبر و هجرت پیامبر):
- وقتی مشرکانِ مکّه، تصمیم گرفتند شب هنگام، به خانه ی پیامبر (ص) حمله کنند و او را بکشند، پیامبر )ص) به سمت مدینه رهسپار شد و حضرت علی (ع) در بستر پیامبر (ص) خوابید. مشرکان به خانه ی پیامبر (ص( آمدند امّا حضرت علی (ع) را به جای ایشان دیدند.
هم آغوشِ خطر ß تشخیص (جان بخشی)
آن دم صبحِ قیامت تأثیر حلقه ی در، شد از او دامن گیر
در آن سحرگاه عجیب و شگفت انگیز (سحرگاه نوزدهم ماه رمضان)، حلقه ی در، دامنش را گرفت و مانعِ رفتن او شد.
واژه |
معنی واژه |
قیامت تأثیر |
شگفت انگیز، رویداد عجیب |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
تأثیر و دامن گیر ß قافیه (ردیف ندارد)
دامن گیر شدن حلقه ی در ß تشخیص
این بیت یک جمله دارد و «حلقه ی در» نهاد است
کل بیت ß تلمیح؛ اشاره به سحر نوزدهم ماه مبارک رمضان:
- در صبح روز نوزدهم ماه رمضان، ساعاتی قبل از شهادت، وقتی حضرت علی (ع) قصد داشت که از خانه خارج شود، حلقه ی در به شال کمر آن حضرت آویخت (این نکته را شاعر به زیبایی، چنان بیان کرده است که گویی حلقه ی در، شخصیّت انسانی یافته است و می خواهد حضرت علی (ع) را از رفتن باز دارد).
دم و در ß جناس
دست در دامن مولا زد، در که علی بگذر و از ما مگذر
در، لباس حضرت علی (ع) را گرفت و گفت: «یا علی، از رفتن به مسجد منصرف شو و از من عبور نکن.»
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
بگذر |
منصرف شو |
مگذر |
عبور نکن |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
در و مگذر ß قافیه (ردیف ندارد)
در و در ß جناس تام
حرف «د» ß واج آرایی
بگذر و مگذر ß تضاد
دست در دامن مولا زد، در ß تشخیص (جان بخشی به در)
دست در دامن زدن ß کنایه از خواهش کردن
شبروان مستِ ولای تو علی جان عالم به فدای تو علی
یا علی، انسان های عارف و مؤمن، شیفته ی دوستی تو هستند. یا علی، جانِ همه ی انسان های جهان، فدای تو باد.
واژه |
معنی واژه |
وِلا |
محبّت و دوستی |
شبروان |
کسانی که شب را برای عبادت بیدار هستند، عبادت کنندگان در شب، عارفان |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
شبروان ß کنایه از شب زنده داران خداشناس
جانِ عالم ß تشخیص (جان بخشی)؛ جان دادن به عالم ماده
پیام:
این شعر به عبادت ها، راز و نیازها، کمک حضرت علی (ع) به بچّه های نیازمند و یتیم، دلاوری ها و از خودگذشتگی ها و شهادت حضرت علی (ع) اشاره دارد و بازگو می کند که حضرت علی (ع) نمونه ی یک انسان کامل است.
شهریار (1285 – 1367 هـ.ش):
محمّدحسین بهجَت تبریزی در سال 1285 هـ.ش در شهر تبریز متولّد شد، تحصیلات خود را در تبریز و دارالفنون تهران گذراند. او نخست در رشته ی پزشکی تحصیل کرد و پس از چندی، پزشکی را رها کرد و به شعر و شاعری روی آورد. «بَهجَت» را به عنوان شاعری (تخلّص) ولی سرانجام، شهریار را انتخاب کرد.
شهریار به دو زبان فارسی و آذری (ترکی) شعر می سرود. منظومه ی «حیدر بابا»، معروفترین شعر تُرکی اوست. وی در مقبرةالشعرای تبریز به خاک سپرده شد.
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع ریاضی ششم
جزوه جامع علوم تجربی ششم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی ششم
جزوه جامع فارسی ششم
جزوه جامع نگارش ششم
جزوه جامع آموزش قرآن ششم
جزوه جامع کار و فناوری ششم
جزوه جامع تفکر و پژوهش ششم
جزوه جامع هدیه های آسمانی ششم
معنی واژگان درس «دوستی، مشاوره»
فصل 12 : دوستی / مشاوره
معنی واژگان درس «دوستی، مشاوره»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
ناگزیر |
ناچار |
حکیم |
دانشمند |
بِه |
بهتر |
مردمان |
انسان ها |
نیز |
هم |
همی بدار |
بدار |
کهن |
قدیمی |
نو |
جدید |
اندیشه |
فکر |
احسان |
نیکی |
طلب |
درخواست |
سازگاری |
سازش |
مشفق |
دلسوز، مهربان |
یکدل |
صمیمی، همدل |
مشاورت |
مشورت، همفکری |
قوی رأیی |
هوشمندی، خردمندی |
تمام عقلی |
عاقل بودن، دانایی |
پیش بینی |
آینده نگری |
چه |
چرا که، زیرا که |
نیازموده |
استفاده نکرده |
مَثَل |
مثال |
ولایت |
شهرها |
از این رو |
به این خاطر |
جهان دیده |
با تجربه |
خاطر |
اندیشه |
تیزتر |
قوی تر |
فهم |
درک کردن |
ده مرده |
بسیار زیاد |
پیش آید |
اتفاق افتد |
فضیلت |
برتری، ارزش |
مهمّی |
کار مهم |
شنفته |
شنیده |
شغل |
کار |
فضیلت |
برتری |
تعالی |
بلند مرتبه |
ضعیف رأیی |
کم عقلی |
آویزه |
گوشواره |
دُر |
مروارید |
فجر |
روشنایی صبح |
خُفته |
خوابیده |
بگذر |
منصرف شو |
مگذر |
عبور نکن |
وِلا |
محبّت و دوستی |
||
پشت مکن |
فراموش نکن، ترک نکن |
||
مردمی |
لطف، مهربانی، انسان بودن |
||
نیم دوست |
دوستی که خیلی صمیمی نیست |
||
همی طلب |
انتخاب کن، بگیر، درخواست کن |
||
با تو نیم دوست باشند |
با تو کمی دوست باشند |
||
دانش |
آگاهی و اطّلاعات درباره ی چیزی |
||
در میان کارها بوده |
کارهای زیادی انجام داده |
||
تدبیر |
چاره اندیشی، فکر کردن |
||
کُند فهم |
کسی که هوش و استعداد کمی دارد |
||
متفّق |
اتفاق داشتن، هماهنگ بودن |
||
وَ شاوِرهُم فِی الأَمرِ |
در کارها با یاران خود مشورت کن |
||
الفت |
دوستی، انُس، خو گرفتن |
||
اسرار |
جمع سرّ، رازها، سِرها |
||
محرم |
رازدار و مورد اطمینان کسی بودن |
||
سِرّ الله |
راز خداوندی، اسرار الهی |
||
جوشش |
جوشیدن، شور و هیجان |
||
ازَلی |
همیشگی، بی آغاز، ابدی، دائمی |
||
مَدهوش |
بیهوش، متحیّر و حیران |
||
آفاق |
جمع افق، کرانه های آسمان |
||
قیامت تأثیر |
شگفت انگیز، رویداد عجیب |
||
شبروان |
کسانی که شب را برای عبادت بیدار هستند، عبادت کنندگان در شب، عارفان |
واژگان هم خانواده درس «دوستی، مشاوره»
فصل 12 : دوستی / مشاوره
واژگان هم خانواده درس «دوستی، مشاوره»:
معجزات - اعجاز |
طلب - طالب - مطلوب |
نیکویی - نیک - نیکی |
مشورت - مشاوره - مشاور |
عاقل - عقل - تعقل |
فهم - فهیم - تفهیم |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
واژگان متضاد درس «دوستی، مشاوره»
فصل 12 : دوستی / مشاوره
واژگان متضاد درس «دوستی، مشاوره»:
واژه |
متضاد واژه |
واژه |
متضاد واژه |
دشمنان |
دوستان |
ضعیف |
قوی |
مظلوم |
ظالم |
زنده |
مرده |
کهن |
بدیع، نو |
دانا |
نادان |
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع ریاضی ششم
جزوه جامع علوم تجربی ششم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی ششم
جزوه جامع فارسی ششم
جزوه جامع نگارش ششم
جزوه جامع آموزش قرآن ششم
جزوه جامع کار و فناوری ششم
جزوه جامع تفکر و پژوهش ششم
جزوه جامع هدیه های آسمانی ششم
دانش زبانی: کاربرد امروزی فعل
فصل 12 : دوستی / مشاوره
دانش زبانی: کاربرد امروزی فعل:
دانش زبانی
کاربرد امروزی فعل
کاربرد امروزی فعل:
در این درس خوانده ایم که:
همی طلب، یعنی بطلب
همی دار، یعنی بدار
اکنون به کاربرد امروزی فعل های زیر توجّه کنید:
- هیچ کس بی نیازتر از او نتواند بود ß هیچ کس بی نیازتر از او نمی تواند باشد
- هیچ کار بی مزد نتوان کرد ß هیچ کاری را بدون مزد نمی توان انجام داد
- دوست همی طلب ß برای خود دوست انتخاب کن
- دوستان کهن را بر جای همی دار ß دوستان قدیمی را برای خودت نگه دار
متن «حکایت: عمرِ گرانمایه» و معنی متن
فصل 13 : درس آزاد (فرهنگ بومی 2)
متن «حکایت: عمرِ گرانمایه» و معنی متن:
حکایت
عمرِ گرانمایه
- نوع نثر: نثر مُسَجَّع
- نویسنده: سعدی شیرازی
- کتاب: گلستان
دو برادر، یکی خدمت سلطان کردی و دیگری به زورِ بازو، نان خوردی.
دو برادر بودند که یکی برای پادشاه کار می کرد و در خدمت او بود و یکی دیگر با نیروی خودش کار می کرد و زندگی اش را می گذراند.
واژه |
معنی واژه |
سلطان |
پادشاه |
نان |
وسیله ی گذراندن زندگی، غذا |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
فعل «بودند» بعد از عبارت «دو برادر» حذف شده است (دو برادر بودند)
«کردی» و «خوردی» ß ساخت قدیمی دارند و امروزی آن ها، به ترتیب «می کرد» و «می خورد» است که زمان گذشته دارند
زور بازو ß کنایه از کار و تلاش خود
نان ß مجاز از رزق و روزی
نان خوردن ß کنایه از امرار معاش و کسب درآمد
باری، توانگر گفت درویش را که: چرا خدمت نکنی تا از مشقّتِ کار کردن بِرَهی؟
خلاصه، برادر ثروتمند به برادر فقیر گفت که: چرا تو خدمت و چاکری پادشاه را انجام نمی دهی تا از رنج و سختی کار کردن رها شوی؟
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
توانگر |
ثروتمند |
مشقّت |
سختی، رنج |
بِرَهی |
رها شوی، آسوده شوی |
||
باری |
خلاصه، به هر حال، یک بار |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
«را» در «درویش را» (به درویش) ß حرف اضافه به معنای «به» و دررویش متمم است
گفت: تو چرا کار نکنی تا از مَذلّتِ خدمت، رهایی یابی که خردمندان گفته اند: نان خود خوردن و نشستن بِه که کمر زرّین بستن و به خدمت ایستادن.
گفت چرا تو کار و تلاش نمی کنی تا از خواری و پستیِ خدمت کردن به پادشاه نجات یابی؟ زیرا انسان های خردمند گفته اند: از دست رنج خود خوردن و زندگی کردن و روزی به دست آوردن بهتر است از در خدمت پادشاه بودن و چاکری و فرمانبُرداری او کردن.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
مذّلت |
خواری، خفّت، پستی |
کمر زرّین |
کمربند طلایی |
بِه |
بهتر |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
مشقت و مذلت ß سجع
نشستن و ایستادن ß تضاد
نان خود خوردن ß کنایه از «با تلاش و دسترنج خود کسب درآمد کردن»
کمربند بستن ß کنایه از آماده به خدمت بودن
زرّین ß کنایه از لباس های گران قیمت
مفهوم:
تأکید دارد به خود متّکی بودن و قناعت.
به دست آهنِ تَفته کردن خمیر بِه از دست بر سینه، پیش امیر
آهن داغ را نرم کردن و رنج و سختی آن را تحمّل کردن بهتر از تعظیم کردن در مقابل پادشاهان است.
واژه |
معنی واژه |
تفته |
گداخته، ذوب شده، داغ |
امیر |
فرمانروا |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
خمیر و امیر ß قافیه
آهن تفته ß ترکیب وصفی
دست بر سینه داشتن ß کنایه از خدمت کردن و تعظیم نمودن
عمر گرانمایه در این صرف شد تا چه خورم صیف و چه پوشم شِتا
عمر با ارزشِ من به خاطر فکر کردن به اینکه تابستان چه بخورم و زمستان چه بپوشم، هدر رفت.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
گران مایه |
گران بها |
صرف شد |
سپری شد، هدر رفت |
صیف |
تابستان |
شتا |
زمستان |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
شِتا ß قافیه برای مصراع دوم بیت بعدی
صیف (تابستان) و شتا (زمستان) ß تضاد
ای شکم خیره، به نانی بساز تا نکنی پُشت به خدمت، دو تا
ای شکم بی شرم و گستاخ به لقمه نانی قناعت کن تا اینکه مجبور نباشی در برابر دیگران تعظیم و خدمت کنی.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
دو تا ß قافیه برای مصراع اول بیت قبلی
ای شکم ß تشخیص (جان بخشی)
شکمِ خیره ß استعاره از افراد حریص
پشت دو تا کردن ß کنایه از تعظیم کردن و خود را حقیر و کوچک شمردن
پیام:
سعدی در این حکایت به انسان ها سفارش می کند که: سعی و تلاش بکنند و به خود متّکی باشند و در زندگی، استقلال داشته باشند؛ زیرا نیاز به دیگران سببِ پستی و خواری میشود. انسان می تواند با استقلال و تلاش در زندگی خود به ارزش و اعتبار برسد.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
معنی واژگان درس «درس آزاد»
فصل 13 : درس آزاد (فرهنگ بومی 2)
معنی واژگان درس «درس آزاد»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
سلطان |
پادشاه |
بِه |
بهتر |
توانگر |
ثروتمند |
مشقّت |
سختی، رنج |
مذّلت |
خواری، خفّت، پستی |
کمر زرّین |
کمربند طلایی |
امیر |
فرمانروا |
دو تا |
خمیده |
گران مایه |
گران بها |
صرف شد |
سپری شد، هدر رفت |
صیف |
تابستان |
شتا |
زمستان |
خیره |
بی پروا، گستاخ، لجباز |
||
نان |
وسیله ی گذراندن زندگی، غذا |
||
بِرَهی |
رها شوی، آسوده شوی |
||
باری |
خلاصه، به هر حال، یک بار |
||
تفته |
گداخته، ذوب شده، داغ |
||
زرّین |
طلایی، چیزی که از زر ساخته شده یا به رنگ زر است |
||
خدمت کردن |
انجام دادن کار، تعظیم کردن |
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع ریاضی ششم
جزوه جامع علوم تجربی ششم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی ششم
جزوه جامع فارسی ششم
جزوه جامع نگارش ششم
جزوه جامع آموزش قرآن ششم
جزوه جامع کار و فناوری ششم
جزوه جامع تفکر و پژوهش ششم
جزوه جامع هدیه های آسمانی ششم
شعر «راز زندگی» و معنی شعر
فصل 14 : راز زندگی
شعر «راز زندگی» و معنی شعر:
درس چهاردهم
راز زندگی
- نوع قالب شعری: شعر آزاد نیمایی
- شاعر: قیصر امین پور
غنچه با دل گرفته، گفت:
«زندگی
لب زخنده بستن است
گوشه ای درون خود، نشستن است»
غنچه با غم و اندوه گفت: زندگی یعنی اینکه غمگین باشیم و درگوش های از غم و تنهایی به سر ببریم.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
غنچه گفت ß جان بخشی به اشیا
دل گرفته ß کنایه از غم و ناراحتی
لب زخنده بستن ß کنایه از شادی نکردن و غمگین بودن
غنچه ß نماد دلتنگی است
غنچه ß استعاره از آدم های بی تجربه
درون خود نشستن ß کنایه از منزوی بودن
گل به خنده گفت:
«زندگی، شکفتن است
با زبان سبز، راز گفتن است»
گل با لبخند گفت: زندگی یعنی اینکه شکوفا و شاداب باشیم و با طراوت و شادی، رازهای زیبای زندگی را بازگو بکنیم.
واژه |
معنی واژه |
زبان سبز |
سخنانی که همراه با شادی و شادابی باشد |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
گُل به خنده گفت ß تشخیص (جان بخشی به اشیا)
گُل ß استعاره از آدم های باتجربه
زبانِ سبز راز گفتن ß کنایه از بازگو کردن راز زندگی با شادابی و طراوت
گل، غنچه، شکفتن، سبز ß تناسب (مراعات نظیر)
گفت و گوی غنچه و گل از درون باغچه
باز هم به گوش می رسد
تو، چه فکر می کنی؟
راستی کدامیک درست گفته اند؟
حرف های (مُناظره) غنچه و گل از داخل باغچه، هنوز شنیده می شود. به نظر تو کدام یک از این دو، درست گفته اند؟
نکات دستوری و آرایه ادبی:
به گوش رسیدن ß کنایه از شنیده شدن
من که فکر می کنم
گل به راز زندگی اشاره کرده است
هرچه باشد، او گل است
گل، یکی دو پیرهن
بیشتر ز غنچه پاره کرده است.
به نظر من، گل راز زندگی را درست بیان کرده است؛ چون که گل تجربه ی بیشتری نسبت به غنچه دارد و زندگی را بهتر درک کرده است.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
پیرهن پاره کردن ß کنایه از تجربه داشتن
یکی دو پیرهن بیشتر پاره کرده ß ضرب المثل (آرایه ی ارسال المثل)
پیام درس:
در این درس مُناظره ای بین گل و غنچه به زبان جان بخشی به اشیا شکل گرفته است. زندگی همیشه گرفتاری و غم نیست بلکه در سراسر زندگی دلخوشی ها، شادابی ها و زیبایی هایی وجود دارد که انسان ها باید با اشتیاق به آن برسند.
قیصر امین پور (1338 – 1386 هـ.ش):
از شاعران برجسته ی انقلاب اسلامی بود. مجموعه شعرهای «به قول پرستو»، «کوچه ی آفتاب»، «تنفّس صبح» و «آینه های ناگهانی» از آثار اوست. او در سال 1368 موفّق به کسب جایزه ی نیما یوشیج موسوم به «مرغ آمین» بلورین شد.
پیام متن «بخوان و بیندیش: پیاده و سوار»
فصل 14 : راز زندگی
پیام متن «بخوان و بیندیش: پیاده و سوار»:
بخوان و بیندیش
پیاده و سوار
- نوع نثر: ساده و روان
- نویسنده: سعد الدین وراوینی
- کتاب: مرزبان نامه
- بازنویسی: مهدی آذر یزدی
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
بزّاز |
پارچه فروش |
بی انصافی |
بی عدالتی |
گوناگون |
مختلف |
تاختن |
سواره و با سرعت رفتن |
جوانمردی |
بخشندگی، کمک کردن |
معذرت |
عذر خواهی |
ثواب |
پاداش و مُزدِ عمل خوب |
متأسّفم |
افسوس می خورم |
دوره گرد |
فروشنده ای که جای مشخّصی ندارد |
||
همنوع |
افرادی که از یک نوع هستند |
||
دلم راضی نشد |
نتوانستم بپذیرم و قانع بشوم |
||
تا آبادی خیلی راه داریم |
تا روستا راه زیادی مانده است |
پیام:
باید در زندگی از عقل و هوش خود، خوب استفاده کنیم و مسئولیّت کارها را خودمان بر عهده بگیریم و بی جهت به کسی اعتماد نکنیم. علاوه بر این نباید اشتباهی بکنیم که جبران آن خیلی دشوار است.
مرزبان نامه:
کتابی است شامل داستان ها و حکایت هایی به زبان حیوانات با محتوایی پندآمیز که مرزبان بن رستم شروین پَریم از شاهان طبرستان، آن را در اواخر قرن چهارم به زبان مازندرانی کهن (طبری) تألیف کرده است و سعدالدّین وراوینی آن را در قرن ششم به فارسی دری بازگرداند.
مهدی آذریزدی (1301 – 1368 هـ.ش):
در خرّمشاه واقع در حومه ی شهر یزد متولد شد. پنج کتاب در مجموعه ی «قصّه های خوب برای بچه های خوب» و پنج کتاب کوچک تر در مجموعه ی «قصّه های تازه از کتاب های کهن» انتشار داد و حکایت منظومی دارد به نام «شعر قند و عسل». یکی از مجموعه داستان های او برنده جایزه ی یونسکو در ایران و دیگری برنده ی کتاب برگزیده سال از طرف شورای کتاب کودک گردیده است. ضمناً «قصّه های برگزیده از مرزبان نامه»، بازنویسی مهدی آذریزدی است.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
معنی واژگان درس «راز زندگی»
فصل 14 : راز زندگی
معنی واژگان درس «راز زندگی»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
بزّاز |
پارچه فروش |
بی انصافی |
بی عدالتی |
گوناگون |
مختلف |
تاختن |
سواره و با سرعت رفتن |
جوانمردی |
بخشندگی، کمک کردن |
معذرت |
عذر خواهی |
ثواب |
پاداش و مُزدِ عمل خوب |
متأسّفم |
افسوس می خورم |
زبان سبز |
سخنانی که همراه با شادی و شادابی باشد |
||
دوره گرد |
فروشنده ای که جای مشخّصی ندارد |
||
همنوع |
افرادی که از یک نوع هستند |
||
دلم راضی نشد |
نتوانستم بپذیرم و قانع بشوم |
||
تا آبادی خیلی راه داریم |
تا روستا راه زیادی مانده است |
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع ریاضی ششم
جزوه جامع علوم تجربی ششم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی ششم
جزوه جامع فارسی ششم
جزوه جامع نگارش ششم
جزوه جامع آموزش قرآن ششم
جزوه جامع کار و فناوری ششم
جزوه جامع تفکر و پژوهش ششم
جزوه جامع هدیه های آسمانی ششم
واژگان هم خانواده درس «راز زندگی»
فصل 14 : راز زندگی
واژگان هم خانواده درس «راز زندگی»:
زندگی - زنده - زندگانی |
مقصد - قاصد - مقصود |
مرموز - رمز - رموز |
لفظ - تلفظ - الفاظ |
ظالم - ظلم - مظلوم |
ظهور - مظهر |
عابر - معابر - عبور |
سکوت - ساکت |
واژگان متضاد درس «راز زندگی»
فصل 14 : راز زندگی
واژگان متضاد درس «راز زندگی»:
واژه |
متضاد واژه |
واژه |
متضاد واژه |
افزایش |
کاهش |
خنده |
گریه |
پسندیده |
ناپسند |
کمترین |
بیشترین |
مقصد |
مبدأ |
درون |
بیرون |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
دانش ادبی: شخصیت بخشی، مناظره
فصل 14 : راز زندگی
دانش ادبی: شخصیت بخشی، مناظره:
دانش ادبی
شخصیت بخشی
شخصیت بخشی:
گاهی، شاعر یا نویسنده برای اثربخشی بیشتر، زیباتر ساختن و ساده کردن مفاهیم شعر و نوشته ی خود از زبان موجودات و اشیا سخن می گوید و رفتار انسانی را به آنها نسبت می دهد؛مانند:
- غنچه با دل گرفته، گفت
- گل به خنده گفت
در این نمونه، شاعر، غنچه و گل را مانند انسان پنداشته و ویژگی انسانی را به آنها نسبت داده است. به این کار «شخصیت بخشی» می گویند.
نکته:
به شخصیت بخشی، «تشخیص» و یا «جان بخشی اشیا» هم می گویند.
مناظره
مناظره:
گاهی در نوشته یا شعر، شخصیت های انسانی و یا غیر انسانی به صورت پرسش و پاسخ و یا بحث و مجادله به گفت و گو می پردازند، که به این کار «مناظره» می گویند. در شعری که خواندید، شاعر با رو به رو قرار دادن غنچه و گل و هم سخنی آن دو از این شیوه (مناظره) بهره گرفته است.
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع ریاضی ششم
جزوه جامع علوم تجربی ششم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی ششم
جزوه جامع فارسی ششم
جزوه جامع نگارش ششم
جزوه جامع آموزش قرآن ششم
جزوه جامع کار و فناوری ششم
جزوه جامع تفکر و پژوهش ششم
جزوه جامع هدیه های آسمانی ششم
شعر «میوه ی هنر» و معنی شعر
فصل 15 : میوه ی هنر
شعر «میوه ی هنر» و معنی شعر:
درس پانزدهم
میوه ی هنر
- نوع قالب شعری: قطعه
- شاعر: پروین اعتصامی
- کتاب: دیوان اشعار
آن قصّه شنیدید که در باغ، یکی روز از جورِ تَبر، زار بنالید سپیدار
آیا آن داستان را شنیده اید که روزی در باغ، درخت سپیدار به خاطرِ ظلم و ستمِ تبر ناله و زاری می کرد.
واژه |
معنی واژه |
جور |
ظلم و ستم |
زار |
ناتوان و درمانده، گریه با سوز و گداز |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
سپیدار ß قافیه
زار و سپیدار ß سجع
جورِ تبر ß تشخیص (جان بخشی، شخصیت بخشی)
بنالید سپیدار ß تشخیص (جان بخشی، شخصیت بخشی)
آن قصّه ß مفعول
زار ß قید
سپیدار ß نهاد
باغ ß متمّم
جور ß متمّم
کز من نه دگر بیخ و بُنی ماند و نه شاخی از تیشه ی هیزمشکن و ارّه ی نجّار
از دستِ تبر هیزم شکن و ارّه ی نجّار، دیگر برای من ریشه و شاخه ای باقی نمانده است.
واژه |
معنی واژه |
بیخ و بن |
ریشه |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
نجّار ß قافیه
بیخ، بن، شاخ ß تناسب (مراعات نظیر)
تیشه، هیزم شکن، ارّه، نجار ß تناسب (مراعات نظیر)
گفتش تبر آهسته که جُرم تو همین بس کاین موسم حاصل بُوَد و نیست تو را بار
تبر آهسته به سپیدار گفت که گناه تو این است که اکنون زمان میوه دادن است امّا تو میوه و حاصلی نداری.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
کاین |
که این |
موسم |
فصل، دوره |
بار |
میوه |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
بار ß قافیه
گفتنِ تبر ß تشخیص
گفت ß ماضی ساده
آهسته ß قید
عبارت «جُرم تو همین بس» ß مفعول برای فعل «گفت»
«ــَـ ش» در «گفتش» ضمیر شخصی متّصل است و جزءِ فعل نیست و نقش متمّم دارد. (به او گفت)
تا شام، نیفتاد صدای تبر از گوش شد توده در آن باغ، سحر، هیمه ی بسیار
تا شب، صدای تبر، شنیده می شد و صبح هنگام، هیزم بسیاری در باغ جمع شده بود.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
توده |
مقدار زیاد، تلنبار |
هیمه |
هیزم، چوب خشک |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
بسیار ß قافیه
صدای چیزی از گوش نیفتادن ß کنایه از قطع نشدن صدای آن، ادامه داشتن فعالیت آن
شام و سحر ß تضاد
هیمه، باغ، تبر ß تناسب
«تا» در مصراع اوّل، چون فاصله ی زمان را می رساند، حرف اضافه است نه حرف ربط؛ بنابراین، شام متمّم می باشد
آن باغ ß متمّم
دهقان چو تنور خود از این هیمه برافروخت بگریست سپیدار و چنین گفت دگر بار
آوَخ که شدم هیزم و آتشگر گیتی اندام مرا سوخت چنین ز آتشِ اِدبار
وقتی که کشاورز، تنورِ خود را با این هیزم، روشن کرد، سپیدار گریه کرد و دوباره گفت:
افسوس که هیزم شدم و روزگارِ آتش افروز، تن مرا با آتش بدبختی سوزاند.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
دهقان |
کشاورز |
تنور |
اجاق |
بگریست |
گریه کرد |
آوخ |
دریغ و افسوس |
گیتی |
جهان، دنیا |
ز آتش |
از آتش |
اِدبار |
بدبختی |
سوخت |
سوزاند |
آتشگر |
روشن کننده آتش، آتش افروز |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
این دو بیت موقوف المعانی هستند
بار ß قافیه بیت اول
اِدبار ß قافیه بیت دوم
گریستن سپیدار ß تشخیص (جان بخشی، شخصیت بخشی)
دهقان ß نهاد
تنور ß مفعول
هیمه ß متمّم
برافروخت ß فعل پیشوندی
آتشگر گیتی ß تشبیه (گیتی (جهان) مانند آتشگر است)
آتش ادبار ß تشبیه (ادبار مانند آتش است)
آوَخ ß شبه جمله و یک جمله است
آتشگر گیتی ß مضاف و مضاف الیه (ترکیب اضافی)
آتش ß متمّم
اِدبار ß مضاف الیه
اندام مرا ß مفعول
خندید برو شعله، که از دست که نالی ناچیزی تو، کرد بدین گونه تو را خوار
شعله به سپیدار خندید که از دست چه کسی شکایت می کنی؟ بی ارزش بودن تو، تو را این گونه، پَست و حقیر کرد.
واژه |
معنی واژه |
نالی |
ناله میکنی |
خوار |
پست و حقیر، تو سری خور |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
خوار ß قافیه
خندیدن شعله ß تشخیص و همچنین کنایه از شعله ور شدن
نالی (می نالی) ß مضارع اخباری
خندید ß فعل ماضی
کرد ß فعل ماضی
آن شاخ که سر برکشد و میوه نیارد فرجام، به جز سوختنش نیست سزاوار
آن شاخه ای که رُشد کند و بزرگ شود و میوه ندهد، سرانجام، فقط سزاوار سوختن و نابودی است.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
فرجام |
عاقبت کار، پایان |
سزاوار |
شایسته |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
سزاوار ß قافیه
سر بر کشیدن ß کنایه از رشد کردن و بزرگ شدن
میوه ß مفعول
فرجام ß قید
جز دانش و حکمت نبوَد میوه ی انسان ای میوه فروش هنر، این دکّه و بازار
حاصل و ثمره ی انسان، علم و دانش است؛ بنابراین ای انسانی که هنر و دانش اندوخته ای، اکنون زمان نشان دادن علم و هنر فرا رسیده است.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
حکمت |
دانایی |
دکّه |
دکان کوچک |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
بازار ß قافیه
میوه ی انسان ß استعاره مکنیه ( منظور از «میوه ی انسان»، همان علم و دانش است که نتیجه و ثمره ی موفّقیّت انسان می باشد)
دکّه و بازار، محل عرضه و فروش کالا است و منظور شاعر این است که الان زمان آشکار کردنِ علم و هنر است.
میوه فروشِ هنر ß استعاره از کسی که خود را دانا نشان میدهد
این دکه و بازار ß کنایه از اینکه شرایط مهیا و فراهم است (پس آنچه از علم و دانش داری را نشان بده و به دیگران بیاموز)
از گفته ی ناکرده و بیهوده چه حاصل کردار نکو کن، که نه سودی ست ز گفتار
سخنِ بدون عمل و بیهوده، فایده ای ندارد. رفتار شایسته و خوب انجام بده که سخن بی عمل، سودی ندارد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
نا کرده |
انجام نداده |
نه سودی ست |
سودی ندارد |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
گفتار ß قافیه
کردار و گفتار ß سجع
کل بیت ß تلمیح به ضرب المثل «دو صد گفته چون نیم کردار نیست»
چه حاصل ß پرسش انکاری (حاصلی ندارد)
در مصراع اوّل، فعل حذف شده است
گفته ی ناکرده و بیهوده ß موصوف و صفت
آسان گذرد گر شب و روز و مَه و سالت روز عمل و مزد، بُوَد کارِ تو دشوار
اگر در دنیا، زندگی تو به آسانی و بدون تلاش، سپری شود، در روز پاداش گرفتن برای دیدن نتیجه ی عمل، کار تو سخت می شود؛ یعنی، به پاداش خوب نخواهی رسید.
واژه |
معنی واژه |
سالت |
سال تو |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
دشوار ß قافیه
آسان و دشوار ß تضاد
شب و روز ß تضاد
شب و روز و ماه و سال ß تناسب
روز عمل و مزد ß استعاره از قیامت
پیام درس:
انسان باید در کسب علم و دانش، تلاش کند و بعد از اینکه علم و دانش را به دست آورد، به آن عمل کند. در این صورت است که علم و دانش، ارزش پیدا می کند. به قول سعدی:
سعدیا! گرچه سخن دان و مصالح گویی به عمل کار برآید به سخندانی نیست
پروین این شعر را به صورت مناظره، بین «سپیدار» و «تبر» سروده است و با آرایه ی «تشخیص» آن را بیان کرده است؛ یعنی سپیدار نماد انسان هایی است که به دنبال سعی و تلاش و عمل نمی روند.
پروین اعتصامی (1285 – 1320 هـ.ش):
پروین اعتصامی که نام اصلی او رخشنده است، شاعر پُر آوازه ی زبان فارسی است. وی در تبریز دیده به جهان گشود. پدرش یوسفِ اعتصامی، معروف به اعتصام الملک، از نویسندگان بنام ایران و مدیر مجلّه ای به نام «بهار» بود. اوّلین اشعار پروین نیز در همین مجلّه منتشر شد. سروده های پروین در زمینه ی موضوعات اجتماعی، اخلاقی و انتقادی است و حالتی اندرزگونه دارد. آرامگاه وی شهر قُم، کنار صحن مبارک حضرت معصومه (س) قرار گرفته است.
قالب قطعه:
شعری است که مصراع های دوم همه ی بیته ای آن هم قافیه هستند. حدّاقل بیته ای قطعه، دو بیت است؛ امّا حداکثر آن مشخّص نشده است.
«حکایت: افلاطون و مرد جاهل» و معنی حکایت
فصل 15 : میوه ی هنر
حکایت: افلاطون و مرد جاهل» و معنی حکایت:
حکایت
افلاطون و مرد جاهل
- نوع نثر: ساده و روان
گویند روزی افلاطون نشسته بود. مردی جاهل، نزدِ او آمد و نشست و شروع کرد به حرف زدن. در میانه ی سخن گفت: «ای حکیم! امروز فلان مرد را دیدم که سخنِ تو می گفت و تو را دعا می کرد و میگفت: افلاطون، بزرگ مردی است که هرگز کس چون او نبوده است و نباشد، خواستم که شکر و سپاس او را به تو رسانم.»
می گویند یک روز افلاطون نشسته بود. مرد نادانی پیش او آمد و نشست و مشغول حرف زدن شد. در بین حرف هایش گفت: «ای انسان دانشمند و دانا! امروز فلان کس را دیدم که درباره ی تو حرف می زد و تو را دعا می کرد و می گفت: افلاطون، مرد بزرگی است که هرگز کسی مثل او در جهان نبوده است و نخواهد بود، خواستم که ستایش و تعریف او را به گوش تو برسانم.»
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
جاهل |
نادان |
درمیانه ی سخن |
در بین سخن گفتن |
فلان |
واژه ای است برای اشاره به شخص نامعلوم |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
روزی ß قید زمان
میانه ß متمّم
حکیم ß منادا
فلان مرد ß مفعول
شکر و سپاس ß مفعول
افلاطون چون این سخن بشنید، سر فرو برد و بگریست و سخت، دلتنگ شد.
وقتی افلاطون این حرف را شنید، سرش را پایین انداخت و گریه کرد و بسیار ناراحت شد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
سخت |
بسیار |
دلتنگ |
ناراحت |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
دلتنگ شدن ß کنایه از ناراحت شدن
سر ß مفعول
سخت ß قید
این مرد گفت: «ای حکیم! از من چه رنج آمد تو را که چنین تنگدل گشتی؟»
مرد گفت: ای انسان دانا! من چه کاری انجام دادم که سبب رنجیدن تو شد و تو ناراحت شدی؟
واژه |
معنی واژه |
رنج |
سختی، ناراحتی |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
«را» در «تو را» (به تو) ß حرف اضافه و تو متمّم است
افلاطون گفت: «از تو رنجی به من نرسید ولیکن برای من از این بَدتَر چیست که جاهلی مرا بستاید.»
افلاطون گفت: «تو باعث رنجیدن من نشدی امّا هیچ چیز برای من بدتر از این نیست که یک نادان از من تعریف کند».
پیام:
هنگامی که افراد نادان از ما تعریف می کنند، نباید خوشحال شویم، چرا که انسان های نادان، سطحی نگر هستند و از عقل و خردشان فرمان نمی برند؛ بنابراین از چیزهایی خوششان می آید که به اندازه ی درک آن ها باشد. به خاطر همین، انسان عاقل نباید از تعریف جاهلان، خوشحال شود.
افلاطون:
دومین فیلسوف از فیلسوفان بزرگ یونان است. مهمترین کتابی که از افلاطون به جای مانده، «رساله ی جمهور» است. افلاطون شاگرد سُقراط بود.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
معنی واژگان درس «میوه ی هنر»
فصل 15 : میوه ی هنر
معنی واژگان درس «میوه ی هنر»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
جور |
ظلم و ستم |
بیخ و بن |
ریشه |
کاین |
که این |
موسم |
فصل، دوره |
بار |
میوه |
نالی |
ناله میکنی |
توده |
مقدار زیاد، تلنبار |
هیمه |
هیزم، چوب خشک |
دهقان |
کشاورز |
تنور |
اجاق |
بگریست |
گریه کرد |
آوخ |
دریغ و افسوس |
گیتی |
جهان، دنیا |
ز آتش |
از آتش |
اِدبار |
بدبختی |
سوخت |
سوزاند |
فرجام |
عاقبت کار، پایان |
سزاوار |
شایسته |
حکمت |
دانایی |
دکّه |
دکان کوچک |
نا کرده |
انجام نداده |
نه سودی ست |
سودی ندارد |
سالت |
سال تو |
رنج |
سختی، ناراحتی |
جاهل |
نادان |
درمیانه ی سخن |
در بین سخن گفتن |
سخت |
بسیار |
دلتنگ |
ناراحت |
خوار |
پست و حقیر، تو سری خور |
||
آتشگر |
روشن کننده آتش، آتش افروز |
||
زار |
ناتوان و درمانده، گریه با سوز و گداز |
||
فلان |
واژه ای است برای اشاره به شخص نامعلوم |
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع ریاضی ششم
جزوه جامع علوم تجربی ششم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی ششم
جزوه جامع فارسی ششم
جزوه جامع نگارش ششم
جزوه جامع آموزش قرآن ششم
جزوه جامع کار و فناوری ششم
جزوه جامع تفکر و پژوهش ششم
جزوه جامع هدیه های آسمانی ششم
واژگان هم خانواده درس «میوه ی هنر»
فصل 15 : میوه ی هنر
واژگان هم خانواده درس «میوه ی هنر»:
شرق - مشرق |
محصول - حاصل |
ظهور - مظهر |
صداقت - صادق - صدق |
عطر - معطّر - عطّار |
واژگان متضاد درس «میوه ی هنر»
فصل 15 : میوه ی هنر
واژگان متضاد درس «میوه ی هنر»:
واژه |
متضاد واژه |
واژه |
متضاد واژه |
فرجام |
آغاز |
سود |
ضرر |
آهسته |
سریع |
آسان |
دشوار |
بسیار |
اندک |
|
|
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
دانش زبانی: شبه جمله، مخفّف
فصل 15 : میوه ی هنر
دانش زبانی: شبه جمله، مخفّف:
دانش زبانی
شبه جمله
شبه جمله:
کلمه ی « آوخ» که در درس خواندیم یک واژه است؛ اما معنای یک جمله ی کامل را بیان می کند. گاهی برای حالت هایی مانند آرزو، اندوه و شادی از کلمه هایی مانند ای کاش، افسوس، آفرین، آوخ و ... استفاده می کنیم. این کلمات را به جمله می گویند. این کلمات، اجزای یک جمله را ندارند ولی معنای یک جمله ی کامل را بیان می کنند. شبه جمله یعنی شبیه یک جمله.
مخفّف
مخفّف:
به کلمه های زیر توجه کنید:
پار ß پارسال
دی ß دیروز
مه ß ماه
گاهی شاعران از کلمات کوتاه شده ای مانند «پار، دی، مَه، گَه و شَه» استفاده می کنند. این کلمات، مخفّف هستند.
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع ریاضی ششم
جزوه جامع علوم تجربی ششم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی ششم
جزوه جامع فارسی ششم
جزوه جامع نگارش ششم
جزوه جامع آموزش قرآن ششم
جزوه جامع کار و فناوری ششم
جزوه جامع تفکر و پژوهش ششم
جزوه جامع هدیه های آسمانی ششم
متن درس «آداب مطالعه» و معنی متن
فصل 16 : آداب مطالعه
متن درس «آداب مطالعه» و معنی متن:
درس شانزدهم
آداب مطالعه
- نوع نثر: ساده و روان
- نویسنده: کمال الدّین حسین واعظ کاشفی
- برگرفته از کتاب: فتوّت نامه ی سلطانی
بدان که قصّه خواندن و شنیدن، فایدهی بسیار دارد: اوّل آنکه از احوال گذشتگان خبردار شود. دویم آنکه چون عجایب بشنود، نظر او به قدرتِ الهی، گشاده گردد.
آگاه باش که خواندن و شنیدن داستان فواید زیادی دارد: فایدهی اول این است که انسان از سرگذشت پیشینیان آگاه می شود. فایده دوم این است که انسان وقتی درباره شگفتی های جهان می خواند، شناخت او نسبت به قدرت خداوند بیشتر می شود.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
دویم |
دوم |
نظر |
نگاه |
گشاده |
وسیع، آشکار، بی پرده |
||
عجایب |
جمع عجیب، شگفتی ها |
||
احوال |
جمع حال، سرگذشت، شرح حال |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
عجایب ß مجاز از سخنانی درباره شگفتی های جهان
یخ، بن، شاخ ß تناسب (مراعات نظیر)
نظر او گشاده گردد ß کنایه از اینکه شناختش بیشتر می شود
سیُم، چون محنت و شدت گذشتگان شنَوَد، داند که هیچ کس از بندِ محنت آزاد نبوده است، او را تسلّی باشد.
فایدهی سوّم این است که وقتی انسان قصّهی رنج و سختی هایی که پیشینیان تحمل کرده اند را می شنود به این نکته پی می برد که هیچ کس بدون رنج و درد نبوده و این سختی ها فقط برای او نیست در نتیجه موجب کم شدن غم و اندوه او می شود.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
سیّم |
سوم |
محنت |
رنج، درد، اندوه |
شدت |
سختی ها |
||
تسلی |
آرامش دادن، کاستن از غم و اندوه کسی |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
بند محنت ß اضافه تشبیهی (محنت مانند بند است)
محنت، شدت ß سجع
چهارم، چون زوال مُلک و مال سلاطین گذشته شنوَد، دل از مال دنیا و دنیا بردارد و داند که با کس، وفا نکرده و نخواهد کرد. پنجم، عبرت بسیار و تجربهی بیشمار او را حاصل شود.
فایده ی چهارم این است که وقتی قصه ی نابودی کشور و اموال پادشاهان گذشته را می شنود دیگر به مال دنیا دل نمی بندد زیرا می فهمد که دنیا و مال دنیا برای هیچ کس باقی نمانده و نخواهد ماند. فایده ی پنجم هم این است که پند فراوانی می گیرد و تجربه زیادی به دست می آورد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
زوال |
نابودی |
سلاطین |
پادشاهان |
مُلک |
کشور، پادشاهی |
عبرت گرفتن |
پند گرفتن |
حاصل شود |
به دست آید |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
دل از چیزی برداشتن ß ترک علاقه و وابستگی کردن
دنیا وفا نکرده ß شخصیت بخشی به دنیا (تشخیص)
بسیار و بی شمار ß سجع
و خدای تعالی با حضرت رسول (ص) میگوید: «ای محمد، ما از قصههای رسولان و خبرهای پیغمبران بر تو میخوانیم؛ آنچه بدان، دل را ثابت گردانیم و فایدههای کلّی تو را حاصل گردد»
(قرآن کریم، سورهی هود، آیهی 120).
خداوند بلند مرتبه به حضرت محمد (ص) می گوید: «ای محمد، ما اخبار و داستان های پیامبران پیش از تو را برای تو روایت می کنیم، این چیزی است که باعث آرامش تو می شود و از این قصه ها، سودهای بی اندازه به تو می رسد»
(قرآن کریم، سورهی هود، آیه 120).
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
تعالی |
بلند مرتبه، برتر |
رسولان |
فرستادگان، پیامبران |
بدان |
به آن |
ثابت |
پابرجا، استوار |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
دل را ثابت گرداندن ß کنایه از به آرامش رساندن
پس معلوم شد که در قصه های گذشتگان، فایده ای هست و خواننده و گوینده و شنونده را از آن فایده رسد.
پس مشخص شد که داستانهای پیشینیان فوایدی دارد که هم برای خواننده، هم گوینده و هم شنونده مفید است.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
خواننده، گوینده، شنونده ß تناسب
اگر پرسند که قصّه خوانی، چند نوع است، بگوی دو نوع: اوّل حکایت و دویم نظمخوانی.
اگر از تو پرسیدند که قصّهگویی چند نوع است؟ در پاسخ بگو دو نوع: نوعِ اول، داستانهایی که به صورت حکایت (به نثر) است و نوع دوم، داستان هایی که به صورتِ شعر است.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
نظم خوانی |
شعرخوانی |
نظم |
شعر |
اگر پرسند که آداب حکایت گویان چند است، بگوی: اوّل آنکه قصّه ای که ادا خواهد کرد، باید که بر استاد خوانده باشد و با خود تکرار کرده باشد تا فرو نماند.
اگر از تو پرسیدند که حکایتگویان چه نکات و آدابی را باید رعایت کنند، بگو اول اینکه (حکایت گو) قصّه ای را که میخواهد بازگو کند باید آن را برای یک استاد بخواند و هچنین آن را با خود تمرین کرده باشد تا در هنگام قصّه گویی چیزی را از یاد نبرد.
واژه |
معنی واژه |
ادا کردن قصه |
بازگو کردن قصه، خواندن قصه |
ادا |
رمز و اشاره، حرکتی که از روی تقلید باشد |
ادا خواهد کرد |
بیان خواهد کرد |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
فرو نماندن ß کنایه از فراموش نکردن، از یاد نبردن
دویم آنکه چُست و چالاک به سخن در آید و خام نباشد.
دوم اینکه در فن سخن گفتن چابک و زرنگ باشد و بی تجربه نباشد.
واژه |
معنی واژه |
چُست |
چابک، تند و تیز، چالاک |
خام |
بی تجربه، ناآگاه |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
چُست و چالاک ß مترادف (هم معنی)
به سخن درآمدن ß کنایه از سخن گفتن
خام بودن ß کنایه از بی تجربه بودن
سیُم باید که داند که جماعت، لایق چه نوع سخن است، بیشتر، از آن گوید که مردم، راغب آن باشند.
سوم اینکه باید بداند چه سخنی برای شنوندگانش مناسب و شایسته است (شنوندگانش در چه زمینه ای سر رشته دارند و توانایی درک مطلب شان چیست) و بیشتر در مورد مطالبی حرف بزند که مردم می پسندند. (با توجه به شنونده اش سخن بگوید.)
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
جماعت |
مردم، گروه، عدّه |
راغب |
مایل، علاقهمند |
لایق |
شایسته، توانا، دارای سررشته |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
جماعت و مردم ß مترادف
به کار بردن فعل مفرد «است» برای فاعل جمع «مردم» از ویژگی های نثر گذشتگان
چهارم، نثر را وقت وقت به نظم آراسته گرداند که بزرگان گفتهاند: نظم در قصّه خوانی چون نمک است در دیگ؛ اگر کم باشد، طعام بی مزه بوَد و اگر بسیار گردد شور شود؛ پس اعتدال، نگاه باید داشت.
چهارم اینکه باید در زمان های مناسب در بین قصّه ی خود از شعر هم استفاده کند زیرا بزرگان گفته اند: شعر در میان قصه خواندن مانند نمک زدن به غذا است؛ اگر کم بزنی غذا بی مزه میشود و اگر زیاد بزنی غذا شور میشود؛ پس باید میانه روی کرد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
طعام |
غذا |
اعتدال |
میانه روی |
وقت وقت |
گاه گاهی |
||
نثر |
نوشته، متنی که شعر نباشد |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
نظم و نثر ß تضاد
نظم چون نمک ß تشبیه
قصه خوانی چون دیگ ß تشبیه
طعام ß استعاره از سخن
اعتدال ß کنایه از میانه روی کردن
پنجم، سخنانِ محال و گزاف نگوید که در چشم مردم، سبک شود.
پنجم اینکه سخنان غیرممکن و بیهوده نگوید که در چشم مردم، ارزشِ خودش را از دست می دهد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
محال |
ناممکن، غیر ممکن |
گزاف |
دروغ، لاف، بیهوده |
سبُک |
خوار، پَست |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
سبک شدن ß کنایه از بی ارزش شدن
اگر پرسند که آدابِ نظم خوانی چند است؟ بگوی: اوّل آنکه به آهنگ خوانَد.
اگر بپرسند که آداب شعرخوانی چگونه است؟ بگو اول اینکه شعر را با وزن و آهنگ بخواند.
واژه |
معنی واژه |
آهنگ |
وزن، ریتم |
دویم، سخن را در دلِ مردم بنشاند.
دوم اینکه شعر را به گونه ای بخواند که در مردم تاثیرگذار باشد.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
در دل نشاندن ß کنایه از عزیز و دوست داشتنی کردن
سیُم، اگر بیتی مشکل پیش آید، شرح آن با حاضران بگوید.
سوم اینکه اگر در شعر بیتی بود که فهمِ آن برای دیگران پیچیده بود، معنی آن بیت را توضیح بدهد.
چهارم، چنان نکند که مُستَمع، مَلول گردد.
چهارم اینکه شعر را به گونهای نخوانَد که شنونده خسته و دلسرد شود.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
مستمع |
شنونده |
ملول |
غمگین، خسته، دلسرد |
پنجم، صاحب آن نظم را در اوّل یا آخر، یاد کند و فاتحه و تکبیر گوید.
پنجم اینکه در ابتدا یا پایانِ شعر، نامِ شاعر آن شعر را بگوید و برای او فاتحهای بخواند و تکبیر بگوید.
واژه |
معنی واژه |
تکبیر |
بزرگ شمردن، الله اکبر گفتن |
فاتحه |
آغاز کار، اوّل چیزی، گشایش، در اینجا خواندنِ سورهی فاتحه (حمد) برای طلب آمرزش |
کمال الدّین حسین واعظ کاشفی:
مؤلّف کتاب فتوّت نامه ی سلطانی است.
شعر «بخوان و حفظ کن: به گیتی، بِه از راستی، پیشه نیست» و معنی شعر
فصل 16 : آداب مطالعه
شعر «بخوان و حفظ کن: به گیتی، بِه از راستی، پیشه نیست» و معنی شعر:
بخوان و حفظ کن
به گیتی، بِه از راستی، پیشه نیست
- نوع قالب شعری: مثنوی
- شاعر: فردوسی
- کتاب: شاهنامه
به گیتی، بِه از راستی، پیشه نیست ز کژیّ بَتَر، هیچ اندیشه نیست
در جهان، هیچ کاری بهتر از راستی وجود ندارد و هیچ فکر و اندیشه ای بدتر از ناراستی وجود ندارد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
گیتی |
جهان هستی |
پیشه |
کار |
کژی |
کجی، ناراستی و دروغ |
بتر |
بدتر |
بِه |
بهتر، خوبتر |
«به» در «به گیتی» |
در، درون |
راستی |
صداقت، راستگویی، حرف حقیقت |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
پیشه و اندیشه ß قافیه (نیست ß ردیف)
راستی و کژی ß تضاد
بِه و بتر ß تضاد
پیشه ß نهاد
هیچ اندیشه ß نهاد
سخن گفتنِ کژ ز بیچارگی است به بیچارگان بر، بباید گریست
دروغ گفتن و سخن ناراست گفتن، نشانه ی درماندگی است. به حال انسان های بیچاره باید گریه کرد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
به بیچارگان بر |
برای بیچارگان |
بباید |
باید |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
بپچارگی است و گریست ß قافیه
به بیچارگان بر ß دو حرف اضافه برای یک اسم ß برای بیچارگان
بباید ß باید
بیچاره ß تکرار
هر آن کو که گردد به گردِ دروغ ستمکاره خوانیمش و بی فروغ
هرکسی که به دنبال دروغگویی باشد، ستمکار و گناهکار است.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
فروغ |
روشنی |
کو |
که او، کسی |
گرد |
اطراف، دور و بر |
فروغ |
روشنی |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
دروغ و بی فروغ ß قافیه
بی فروغ ß کنایه از فرد ناکامیاب، گناهکار
گَرد و گِرد ß جناس
گرد دروغ گشتن ß کنایه از دروغگو بودن
در مصراع دوم، « ــَـ ش» در «خوانیمش»، مفعول است؛ یعنی او را
همه راستی کن که از راستی نیاید به کار اندرون، کاستی
همیشه درستکار و راستگو باش، زیرا از درستکاری هیچ نقص و کمبودی در کارها پیش نمی آید.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
به کار اندرون |
در کار |
کاستی |
نقص و کمبود |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
راستی و کاستی ß قافیه
راستی ß تکرار
به کار اندرون ß دو حرف اضافه برای یک اسم ß در کار
راستی و کاستی ß تضاد
«راستی» در عبارت «همه راستی کن» ß مفعول
کاستی ß نهاد
هر آن کس که با تو نگوید دُرست چنان دان که او دشمنِ جانِ توست
هرکسی که به تو راست نمی گوید، بدان که او دشمن تو می باشد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
درست |
حرف راست |
دان |
بدان، آگاه باش |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
دُرست و توست ß قافیه
دان (بدان) ß فعل امر
نگوید (نمی گوید) ß مضارع اخباری
گشاده است بر ما، درِ راستی چه کوبیم خیره، درِ کاستی؟
وقتی که راه راستی و درستی به روی ما باز است چرا بیهوده به دنبال ناراستی و دروغ برویم؟
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
خیره |
بیهوده |
چه |
چرا |
کاستی |
بدی، عیب، دروغ و ناراستی |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
درِ راستی و درِ کاستی ß قافیه
درِ راستی، درِ کاستی ß اضافه استعاری ß راستی و دروغ به مکانهایی تشبیه شده اند که در ورودی دارند
چه کوبیم؟ ß استفهام انکاری؛ یعنی «نباید بکوبیم»
در کاستی کوبیدن ß کنایه از به دنبال دروغ و بدی رفتن
در راستی:نهاد
در کاستی:مفعول
مکن دوستی با دروغ آزمای همان نیز با مردِ ناپاک رای
با انسان دروغگو و نیز با شخص بد اندیش دوستی نکن.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
دروغ آزمای |
دروغگو |
رای |
فکر و اندیشه |
همان نیز |
همچنین |
||
ناپاک رای |
فکر ناسالم، بداندیش، دارای افکار منفی و بد |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
دروغ آزمای و ناپاک رای ß قافیه
مرد ß مجاز از انسان ها
مردِ ناپاک رای ß ترکیب وصفی
پیام:
فردوسی، بر درست کرداری و راستگویی تأکید می کند و دروغگویی را ناپسند می داند و می گوید همیشه از انسان دروغگو، دوری کن چون که دشمن جان تو است.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
معنی واژگان درس «آداب مطالعه»
فصل 16 : آداب مطالعه
معنی واژگان درس «آداب مطالعه»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
دویم |
دوم |
نظر |
نگاه |
سیّم |
سوم |
محنت |
رنج، درد، اندوه |
شدت |
سختی ها |
حاصل شود |
به دست آید |
زوال |
نابودی |
سلاطین |
پادشاهان |
مُلک |
کشور، پادشاهی |
عبرت گرفتن |
پند گرفتن |
تعالی |
بلند مرتبه، برتر |
رسولان |
فرستادگان، پیامبران |
بدان |
به آن |
ثابت |
پابرجا، استوار |
نظم خوانی |
شعرخوانی |
نظم |
شعر |
ادا خواهد کرد |
بیان خواهد کرد |
خام |
بی تجربه، ناآگاه |
جماعت |
مردم، گروه، عدّه |
راغب |
مایل، علاقهمند |
طعام |
غذا |
اعتدال |
میانه روی |
وقت وقت |
گاه گاهی |
سبُک |
خوار، پَست |
محال |
ناممکن، غیر ممکن |
گزاف |
دروغ، لاف، بیهوده |
آهنگ |
وزن، ریتم |
همان نیز |
همچنین |
مستمع |
شنونده |
ملول |
غمگین، خسته، دلسرد |
گیتی |
جهان هستی |
پیشه |
کار |
کژی |
کجی، ناراستی و دروغ |
بتر |
بدتر |
بِه |
بهتر، خوبتر |
«به» در «به گیتی» |
در، درون |
به بیچارگان بر |
برای بیچارگان |
بباید |
باید |
فروغ |
روشنی |
کو |
که او، کسی |
گرد |
اطراف، دور و بر |
فروغ |
روشنی |
به کار اندرون |
در کار |
کاستی |
نقص و کمبود |
درست |
حرف راست |
دان |
بدان، آگاه باش |
خیره |
بیهوده |
چه |
چرا |
دروغ آزمای |
دروغگو |
رای |
فکر و اندیشه |
گشاده |
وسیع، آشکار، بی پرده |
||
عجایب |
جمع عجیب، شگفتی ها |
||
چُست |
چابک، تند و تیز، چالاک |
||
نثر |
نوشته، متنی که شعر نباشد |
||
تکبیر |
بزرگ شمردن، الله اکبر گفتن |
||
کاستی |
بدی، عیب، دروغ و ناراستی |
||
لایق |
شایسته، توانا، دارای سررشته |
||
ادا کردن قصه |
بازگو کردن قصه، خواندن قصه |
||
احوال |
جمع حال، سرگذشت، شرح حال |
||
تسلی |
آرامش دادن، کاستن از غم و اندوه کسی |
||
ادا |
رمز و اشاره، حرکتی که از روی تقلید باشد |
||
ناپاک رای |
فکر ناسالم، بداندیش، دارای افکار منفی و بد |
||
فاتحه |
آغاز کار، اوّل چیزی، گشایش، در اینجا خواندنِ سورهی فاتحه (حمد) برای طلب آمرزش |
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع ریاضی ششم
جزوه جامع علوم تجربی ششم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی ششم
جزوه جامع فارسی ششم
جزوه جامع نگارش ششم
جزوه جامع آموزش قرآن ششم
جزوه جامع کار و فناوری ششم
جزوه جامع تفکر و پژوهش ششم
جزوه جامع هدیه های آسمانی ششم
واژگان هم خانواده درس «آداب مطالعه»
فصل 16 : آداب مطالعه
واژگان هم خانواده درس «آداب مطالعه»:
بیت - ابيات |
ثابت - اثبات |
راغب - ترغیب |
سلاطین - سلطان |
نوع - انواع |
ناظم - نظم |
جماعت - جامعه - اجتماع |
اعتدال - معتدل |
املاک - ملک |
حال - احوال |
عجایب - عجیب - تعجب |
تجربه - تجارب - مجرب |
ثابت - ثبات |
مستمع - سمع |
رسول - مرسل - رسولان |
واژگان متضاد درس «آداب مطالعه»
فصل 16 : آداب مطالعه
واژگان متضاد درس «آداب مطالعه»:
واژه |
متضاد واژه |
واژه |
متضاد واژه |
مجهول |
معلوم |
عالم |
جاهل |
دوست |
دشمن |
خام |
پخته |
فایده |
ضرر زیان |
آزاد |
اسیر |
سبک |
سنگین، وزین |
حاضر |
غایب |
ملول |
شاد و خوشحال |
|
|
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
دانش زبانی: واژه آموزی
فصل 16 : آداب مطالعه
دانش زبانی: واژه آموزی:
دانش زبانی
واژه آموزی
واژه آموزی:
گاهی برای ساختن یک واژه ی جدید در زبان فارسی از ترکیب کلمه با «خوان / خوانی» بهره می گیریم؛ مانند:
کلمه |
خوان / خوانی |
کلمه جدید |
شعر |
خوان / خوانی |
شعر خوان / شعر خوانی |
نغمه |
خوان / خوانی |
نغمه خوان / نغمه خوانی |
لالایی |
خوان / خوانی |
لالایی خوان / لالایی خوانی |
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع ریاضی ششم
جزوه جامع علوم تجربی ششم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی ششم
جزوه جامع فارسی ششم
جزوه جامع نگارش ششم
جزوه جامع آموزش قرآن ششم
جزوه جامع کار و فناوری ششم
جزوه جامع تفکر و پژوهش ششم
جزوه جامع هدیه های آسمانی ششم
متن درس «ستاره روشن» و معنی متن
فصل 17 : ستاره ی روشن
متن درس «ستاره روشن» و معنی متن:
درس هفدهم
ستاره روشن
- نوع نثر: ساده
- نویسنده: ابوالفضل بیهقی
- برگرفته از کتاب: تاریخ بیهقی
چنان خواندم که چون بزرگمهرِ حکیم، برادران را وصیّت کرد که «در کُتب خوانده ام که آخرالزّمان پیغامبری خواهد آمد، نام او محمّد مصطفی (ص) اگر روزگار یابم، نخست کسی من باشم که بدو گَرَوم، شما هم فرزندان خود را چنین وصیّت کنید تا بهشت یابید.»
در جایی خوانده ام که وقتی بزرگمهر حکیم به برادرانش سفارش کرد که «در کتاب ها خوانده ام که در آخرِ زمان پیامبری می آید به نام محمّد مصطفی (ص). اگر زنده بمانم، اوّلین کسی خواهم بود که از او اطاعت می کنم. شما هم به فرزندان خود سفارش بکنید که از او پیروی کنند تا به بهشت بروید.»
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
وصیّت |
سفارش، توصیه |
کتب |
جمع کتاب |
روزگار یابم |
زنده بمانم |
نخست |
اوّل |
آخرالزّمان |
آن قسمت از زمان که به روز قیامت وصل می شود |
||
بدو گرَوم |
تابع او شوم، از او اطاعت کنم |
حکما و علما نزدیک وی آمدند و می گفتند که ما را از علم خویش بهره دادی و هیچ چیز دریغ نداشتی تا دانا شدیم، ستاره ی روشن ما بودی که ما را راه راست نمودی، ما را یادگاری ده از علم خویش.
دانشمندان و عالِمان، نزد او می آمدند و می گفتند که از علم و دانش خود به ما فایده ای می دادی و همه چیز را دراختیارمان می گذاشتی تا اینکه دانا شدیم، برای ما، مانند ستاره ی روشنی بودی که در میان تاریکی و گمراهی، راهنمایی و هدایت مان می کرد. به ما از علم و دانش خویش، یادگاری بده.
واژه |
معنی واژه |
حُکما |
جمع حکیم، دانشمندان |
علما |
جمع عَلیم، عالِمان، دانشمندان |
دریغ نداشتی |
از انجام دادن به کاری خودداری نمی کرد |
گفت: وصیّت کنم شما را که خدای، عَزّ وَ جلّ، به یگانگی شناسید و وی را اطاعت دارید و بدانید که کردار زشت و نیکوی شما می بیند و آنچه در دل دارید، می داند و زندگانی شما به فرمان اوست.
به شما سفارش می کنم که خدای گرامی و بزرگ را یکتا و یگانه بدانید و از او پیروی کنید و بدانید که خدا، کارهای خوب و بد شما را می داند و هرچه در درون شما پنهان باشد، از آن آگاه و باخبر است و زندگی شما به امر و فرمان خداوند در گردش است. (اختیار شما در دستِ خداوند است)
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
عَزّ |
عزیز است |
جَلّ |
بزرگوار است |
عَزّ وَ جلّ |
عزیز و بزرگوار است |
نیکویی گویید و نیکوکاری کنید که خدای، عَزّ وَ جَلّ که شما را آفرید برای نیکی آفرید زینهار تا بدی نکنید و از بدان دور باشید که بد کننده را زندگانی، کوتاه باشد و پارسا باشید و چشم و گوش و دست از حرام و مال مردمان، دور دارید.
سخن خوب بگویید و کارهای نیک انجام بدهید که خدای گرامی و بزرگ شما را آفرید تا نسبت به هم به نیکی رفتار کنید و از بدی پرهیز کنید و از انسان های بد و ناشایست دور باشید، زیرا عمر انسان های بدکار کم است و پرهیزگار باشید و با تمام وجود از مال حرام و مال مردم، دوری کنید و به آن ها دست نزنید.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
زینهار |
زنهار، آگاه باش |
پارسا |
پرهیزگار، پاکدامن |
راست گفتن پیشه گیرید که روی را روشن دارد و مردمان، راستگویان را دوست دارند و راستگوی هلاک نشود. و از دروغ گفتن دور باشید که دروغ زن ار چه گواهی راست دهد، نپذیرند.
به راستگویی بپردازید که راستگویی سبب روشنایی و شادی چهره می شود و انسان ها، راستگویان را دوست دارند و انسان راستگو، نابود نمی شود و از دروغ گفتن دوری کنید، زیرا دروغگو حتی اگر شهادت درست بدهد، کسی حرف او را باور نمی کند.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
پیشه گیرید |
به چیزی پرداختن |
هلاک |
نابودی، نیست شده |
و مردمان را عیب مکنید که هیچ کس بی عیب نیست؛ هرکه از عیب خود نابینا شد، نادان تر مردم باشد. و خوی نیک، بزرگتر عطاهای خدای است عَزّ وَ جلّ. و از خوی بد دور باشید که بندِ گران است بر دل و بر پای، همیشه بدخو در رنج بزرگ باشد و مردمان از وی به رنج.
از مردمان عیب جویی نکنید؛ زیرا انسان بدون عیب وجود ندارد؛ هرکسی از عیب و اشکال خود آگاه نباشد، از همه ی مردم نادان تر است. اخلاق خوب، بزرگترین بخشش خداوند عزیز و بزرگ است به انسان. از بداخلاقی دوری کنید که زنجیر سنگینی بر دل و پای انسان است و او را آزار می دهد، انسان بداخلاق همیشه در رنج و سختی است و دیگران هم از دست اخلاق بدِ او در رنج و سختی هستند.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
عیب |
اشکال، ناپسند |
خوی |
اخلاق |
نیک |
خوب |
عطا |
بخشش |
گران |
سنگین |
بدخو |
بداخلاق، اخمو |
و نیکوخوی در هر دو جهان، ستوده است. و هر که از شما به زاد بزرگتر باشد، وی را بزرگتر دارید و حرمت او نگاه دارید.
انسان خوش اخلاق در دنیا و آخرت مورد ستایش قرار می گیرد. هرکسی که سنّش از شما بیشتر است او را گرامی تر بدارید و احترام او را حفظ کنید.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
زاد |
سن، زمان عمر |
حرمت |
احترام |
ستوده |
ستایش شده، پسندیده |
ابوالفضل بیهقی (385 – 470 هـ.ق):
ابوالفضل محمّد بن حسین نویسنده (کاتب) دانشمند سلطان محمود و مسعود غزنوی است. وی پس از کسب معلومات در نیشابور به دیوان رسایل محمود غزنوی راه یافت و در خدمت ابونصر مشکان به کار پرداخت. اثر معروف او تاریخ بیهقی است.
تاریخ بیهقی:
تاریخ بیهقی یا تاریخ مسعودی نام کتابی نوشته ی ابوالفضل بیهقی است که موضوع آن تاریخ پادشاهی مسعود غزنوی پسر سلطان محمود غزنوی است.
برخی بندهای متن «بخوان و بیندیش: آوای گنجشکان» و معنی آن ها
فصل 17 : ستاره ی روشن
برخی بندهای متن «بخوان و بیندیش: آوای گنجشکان» و معنی آن ها:
بخوان و بیندیش
آوای گنجشکان
- نوع نثر: ساده
- نویسنده: هوشنگ مرادی کرمانی
- کتاب: آب و انبار
چنان که این کودکان امروزشان با خُلق تو گوارا می شود.
آنطور که امروزِ این کودکان با خوی و مَنش تو خوشایند می شود.
کودکان را چه گونه بر سر عقل می آوری، بی چوب، بی فلک؟
چگونه کودکان را بدون وسیله ی تنبیه و مجازات، آموزش می دهی و عاقل و دانا می کنی.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
بر سر عقل آوردن ß کنایه از عاقل کردن
چوب و فلک راه و روش آنان نیست.
وسایل تنبیه کردن و کتک زدن شیوه ی آموزش دادن به آن ها نیست.
خالی شو تا پُر شوی.
وجودت را از غرور و بزرگ بینی پاک کن تا علم و دانش جای آن را بگیرد.
کودکان او را می دیدند که همه ی وجودش گوش شده است.
کودکان می دیدند که او با تمام وجود ساکت است و به حرف های شیخ گوش می کند.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
همه ی وجودش گوش شده است ß کنایه از با تمامِ وجود، گوش می کرد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
شیخ |
مُعلّم مکتب خانه |
قانع |
راضی و خُرسند |
مکتب خانه |
مدرسه |
لطف طبع |
شیرین سخنی |
کوفتن |
کوبیدن |
در هم ریختگی |
آشفته بودن |
آشفته |
پریشان |
بحث |
گفت و گو |
مُدّعی |
ادعا کننده |
محفل |
مجلس |
ادّعا |
طلب کردن مزیّتی برای خود |
||
کوبه |
وسیله ی کوبیدن که بر روی در قرار دارد |
||
حصیر |
نوعی فرش یا گستردنی که از نی یا گیاه دیگری بافته می شد |
||
فلک |
وسیله ی مجازات و تنبیه کردن دانش آموز در زمانِ گذشته |
پیام:
ما تا زمانی که زنده هستیم باید در یادگیری علم و دانش، تلاش کنیم. ما نمی توانیم بگوییم که همه ی دانش ها را بلد هستیم و نیازی به یادگیری نداریم؛ زیرا انسان های مغرور و خودخواه چنین ادّعایی می کنند که نیازی به یادگیری ندارند. پس برای یادگیری باید از تکبّر و غرور دوری کنیم و با تمام وجود، آماده ی پذیرش مطالب تازه باشیم.
هوشنگ مرادی کرمانی (متولد 1323 هـ.ش):
در روستای سیرچ کرمان، دیده به جهان گشود. تحصیلات خود را در روستا آغاز کرد و در کرمان و تهران ادامه داد. در سال 1347 اوّلین داستان های او در مطبوعات منتشر شد و تاکنون کتاب های زیادی از او منتشر گردیده است که معروف ترین آن ها مجموعه ی پنج جلدی قصّه های مجید، داستان های خمره و آب انبار است. وی هم اکنون عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی می باشد.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
شعر «نیایش» و معنی شعر
فصل 17 : ستاره ی روشن
شعر «نیایش» و معنی شعر:
نیایش
- نوع قالب شعری: مثنوی
- شاعر: نظامی گنجه ای
خدایا! جهان پادشاهی تو راست ز ما خدمت آید، خدایی تو راست
خداوندا تو پادشاه همه ی جهانِ هستی می باشی. ما می توانیم تو را بپرستیم امّا خدایی و سروری، شایسته ی تو است.
واژه |
معنی واژه |
خدمت |
احترام، بزرگداشت |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
پادشاهی و خدایی ß قافیه (تو راست ß ردیف)
تعداد جمله ß 4
پادشاهی جهان ß نهاد
خدمت ß نهاد
خدایی ß نهاد
تو ß متمّم
ما ß متمّم
را ß حرف اضافه
از ß حرف اضافه
کلّ بیت ß تلمیح به آیه ی «و لِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْاَرْض: حکومت آسمانها و زمین از آنِ خداوند» (189 سوره آل عمران)
خدمت و خدایی ß تضاد
پناه بلندی و پستی تویی همه نیستند، آنچه هستی تویی
پناهگاه همه ی آفرینش هستی. همه ی موجودات در برابر تو فانی هستند و تنها تویی که پایدار می مانی.
واژه |
معنی واژه |
پناه |
نگهبان، پشتیبان |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
پستی و هستی ß قافیه (تویی ß ردیف)
بلندی و پستی ß تضاد
تعداد جمله ß 3
هستی در این بیت، فعل نیست
«تو» در مصراع اول ß نهاد
«همه» در مصراع دوم ß نهاد
«تو» در مصراع دوم ß نهاد
پناه بلندی ß ترکیب اضافی
پناه هستی ß ترکیب اضافی
کلّ بیت ß تلمیح به آیه ی 96 سوره ی نحل
همه آفریدست بالا و پست تویی آفریننده ی هرچه هست
همه ی مخلوقات، آفریده ی تو است و تو آفریننده ی همه ی موجودات هستی.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
پست و هست ß قافیه (ردیف ندارد)
بالا و پست ß تضاد
تعداد جمله ß 3
«ست» (است) در مصراع اول ß فعل
بالا و پست ß نهاد
تو ß نهاد
کل بیت ß تلمیح به آیه ی 62 سوره زمر
خرد را تو روشن بصر کرده ای چراغ هدایت تو بَر کرده ای
تو به عقل، بینایی و روشنایی داده ای و هدایت را که مانند چراغی است، روشن کرده ای (تو ما را هدایت کرده ای)
واژه |
معنی واژه |
خرد |
عقل |
بَصَر |
بینایی، روشنی دیده، دیدن |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
بصر و بَر ß قافیه (کرده ای ß ردیف)
چراغ هدایت ß تشبیه (هدایت مانند چراغ است)
روشن و چراغ ß مراعات نظیر
نسبت دادن بصر به خرد ß تشخیص
چراغ هدایت ß مفعول
خرد ß مفعول
تعداد جمله ß 2
«تو» در مصراع اول ß نهاد
«تو» در مصراع دوم ß نهاد
روشن، بصر، چراغ ß تناسب (مراعات نظیر)
خرد را تو روشن بصر کرده ای ß تشخیص (چشم داشتنِ خرد)
جهانی بدین خوبی آراستی بُرون ز آن که یاریگری خواستی
تو دنیایی به این زیبایی را آفریدی، بدون اینکه از کسی کمکی بخواهی.
واژه |
معنی واژه |
آراستی |
زیبا کردی |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
آراستی و خواستی ß قافیه
تعداد جمله ß 2
«تو» در مصراع اول ß نهاد
«تو» در مصراع دوم ß نهاد
جهانی ß مفعول
یاریگری ß مفعول
بدین ß قید
خوبی ß قید
کل بیت ß تلمیح به آیهی 6 سوره صافات
«بدین» مخفّفِ به این، «برون» مخفّف «بیرون» و «ز» مخفّف «از» است
خداوند مایی و ما بنده ایم به نیروی تو یک به یک زنده ایم
تو خداوند و آفریدگار ما هستی و ما بنده ی تو هستیم. همه ی ما به قدرت و اراده ی تو زنده هستیم.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
بنده و زنده ß قافیه (ایم ß ردیف)
تعداد جمله ß 3
تو ß نهاد
ما ß نهاد
یک به یک ß نهاد
خداوند و بنده ß تضاد
رهی پیشم آور که فرجام کار تو خشنود باشی و من رستگار
راهی را پیش روی من قرار بده تا در پایان کار، تو از من راضی باشی و من رستگار شوم.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
رهی |
راهی |
فرجام |
پایان، عاقبتِ کار، آخر |
خشنود |
راضی، خوشحال |
رستگار |
نجات یافته |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
کار و رستگار ß قافیه (ردیف ندارد)
تعداد جمله ß 3
«تو» در مصراع اول ß نهاد
«تو» در مصراع دوم ß نهاد
«من» در مصراع دوم ß نهاد
رهی ß مفعول
فرجام کار ß قید
کل بیت ß تلمیح به حدیث امام حسین: «لا اَفْلَحَ قَوْمِ اشْتَرَوْا مَرْضاهَ الْمَخْلُوقِ بِسَـخَطِ الْخـالِقِ» (ملّتى که خشنودى مردم را با خشم خالق معامله کند هرگز رستگار نخواهد شد)
«م» در «پیشم» ß مضاف الیه
پیام:
این شعر مناجات است. مناجات یعنی راز و نیاز با خداوند بزرگ.
انسان در مناجات کردن، قدرت و عظمت خداوند را ستایش می کند و ضعف و ناتوانی خود را بیان می کند و از خداوند می خواهد تا با لطف و توانایی خود، نیازش را برطرف کند.
نظامی گنجه ای (گنجوی) (535 – 612 هـ.ق):
جمال الدّین ابومحمّد الیاس بن یوسف بن زکی متخلّص به نظامی در شهر گنجه به دنیا آمد. شاعر و داستان سرای ایرانی و پارسی گوی قرن ششم هجری (دوازدهم میلادی)، که به عنوان پیشوای داستان سرایی در ادب فارسی شناخته شده است. «مخزن الاسرار»، «لیلی و مجنون»، «خسرو و شیرین» و ... از آثار اوست.
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع ریاضی ششم
جزوه جامع علوم تجربی ششم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی ششم
جزوه جامع فارسی ششم
جزوه جامع نگارش ششم
جزوه جامع آموزش قرآن ششم
جزوه جامع کار و فناوری ششم
جزوه جامع تفکر و پژوهش ششم
جزوه جامع هدیه های آسمانی ششم
معنی واژگان درس «ستاره روشن»
فصل 17 : ستاره ی روشن
معنی واژگان درس «ستاره روشن»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
وصیّت |
سفارش، توصیه |
کتب |
جمع کتاب |
روزگار یابم |
زنده بمانم |
نخست |
اوّل |
عَزّ |
عزیز است |
جَلّ |
بزرگوار است |
عَزّ وَ جلّ |
عزیز و بزرگوار است |
خدمت |
احترام، بزرگداشت |
زینهار |
زنهار، آگاه باش |
پارسا |
پرهیزگار، پاکدامن |
پیشه گیرید |
به چیزی پرداختن |
هلاک |
نابودی، نیست شده |
عیب |
اشکال، ناپسند |
خوی |
اخلاق |
نیک |
خوب |
عطا |
بخشش |
گران |
سنگین |
بدخو |
بداخلاق، اخمو |
زاد |
سن، زمان عمر |
حرمت |
احترام |
شیخ |
مُعلّم مکتب خانه |
قانع |
راضی و خُرسند |
مکتب خانه |
مدرسه |
لطف طبع |
شیرین سخنی |
کوفتن |
کوبیدن |
در هم ریختگی |
آشفته بودن |
آشفته |
پریشان |
بحث |
گفت و گو |
مُدّعی |
ادعا کننده |
محفل |
مجلس |
پناه |
نگهبان، پشتیبان |
خرد |
عقل |
آراستی |
زیبا کردی |
رهی |
راهی |
خشنود |
راضی، خوشحال |
رستگار |
نجات یافته |
فرجام |
پایان، عاقبتِ کار، آخر |
||
ستوده |
ستایش شده، پسندیده |
||
حُکما |
جمع حکیم، دانشمندان |
||
ادّعا |
طلب کردن مزیّتی برای خود |
||
بَصَر |
بینایی، روشنی دیده، دیدن |
||
علما |
جمع عَلیم، عالِمان، دانشمندان |
||
بدو گرَوم |
تابع او شوم، از او اطاعت کنم |
||
کوبه |
وسیله ی کوبیدن که بر روی در قرار دارد |
||
دریغ نداشتی |
از انجام دادن به کاری خودداری نمی کرد |
||
آخرالزّمان |
آن قسمت از زمان که به روز قیامت وصل می شود |
||
فلک |
وسیله ی مجازات و تنبیه کردن دانش آموز در زمانِ گذشته |
||
حصیر |
نوعی فرش یا گستردنی که از نی یا گیاه دیگری بافته می شد |
واژگان هم خانواده درس «ستاره روشن»
فصل 17 : ستاره ی روشن
واژگان هم خانواده درس «ستاره روشن»:
عيوب - معیوب - عيب - معایب |
توصیه - وصیت - وصايا |
حریم - حرمت - حرم |
علم - معلومات - عالم |
هلاک - هلاکت - مهلک |
اطاعت - مطيع - طاعت |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
واژگان متضاد درس «ستاره روشن»
فصل 17 : ستاره ی روشن
واژگان متضاد درس «ستاره روشن»:
واژه |
متضاد واژه |
واژه |
متضاد واژه |
نخست |
پایان |
دانا |
نادان |
کوتاه |
طولانی |
بهشت |
جهنم |
عیب |
حسن |
حرام |
حلال |
نزدیک |
دور |
فراوان |
اندک |
روشن |
تاریک |
دروغ گویی |
راست گویی |
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع ریاضی ششم
جزوه جامع علوم تجربی ششم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی ششم
جزوه جامع فارسی ششم
جزوه جامع نگارش ششم
جزوه جامع آموزش قرآن ششم
جزوه جامع کار و فناوری ششم
جزوه جامع تفکر و پژوهش ششم
جزوه جامع هدیه های آسمانی ششم
دانش ادبی: تضاد
فصل 17 : ستاره ی روشن
دانش ادبی: تضاد:
دانش ادبی
تضاد
تضاد:
به کلمه های زیر دقت کنید.
زشت، نیکو
راستگو، دروغگو
خوی نیک، خوی بد
این کلمات، مخالف یکدیگر هستند. آوردن دو کلمه با معنی متضاد، موجب زیبایی و لطافت سخن می شود. تضاد باعث تلاش بیشتر ذهن می شود و درک مفاهیم را ساده تر می کند؛ مانند:
الف) گدای نیک انجام، به از پادشاه بد فرجام. (سعدی)
کلمات «نیک انجام» و «بد فرجام» مخالف یکدیگرند.
ب ) هرچه زود برآید، دیر نپاید. (سعدی)