نمونه سوالات تستی فصل 6 فارسی نهم همراه با جواب تشریحی

ریاضی دان

سیاست مدار

منجم

کشاورز

شاهنامه

اخلاق ناصری

اسکندرنامه

اسرارنامه

عربی

انگلیسی

اردو

طبری

مضارع مستمر

ماضی مستمر

مضارع التزامی

مضارع اخباری

دروغ گفتن بر ضربت لازم ماند. اگر نیز جراحت درست شود نشان بماند.

هر که در پیش سخن دیگران افتد تا مایه فضلش بدانند، پایه جهلش بشناسند.

یکی از لوازم صحبت آن است که خانه بپردازی یا با خانه خدای درسازی

نصیحت پادشاهان گفتن کسی راست که بیم سر ندارد یا امید زر.

بزرگی، کوچ کردن، انگیزه، مقام

بهتر بودن، مردن، ادعا، مکان

سروری، مهاجرت، دعا کردن، غرور

در اختیار گرفتن، راحت بودن، خواهش درون، جایگاه

به او پناه ببر.

او را رها مکن.

به او پناه ببرید

او را رها کنید.

پرهیزگار = زاهد و عابد

عطا = خطا

معیشت = زندگی

استراق‌ سمع = پنهانی گوش کردن

نگوید – نکند: فعل ماضی

نگوید – نکند: زمان گذشته

نگوید – نکند: فعل مضارع

نگوید – نکند: فعل امر

سه

چهار 

پنج 

شش

به عدل ار تو یاری کنی خلق را / به فضل ایزدت، نیز یاری کند

در باغ امل شاخ عبادت بنشانید / وز بحر عمل در مکافات برآرید

همه سربه‌سر تن به کشتن دهیم / از آن به که کشور به دشمن دهیم

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند / آیا بُوَد که گوشهٔ چشمی به ما کنند؟

ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد / در دام مانده باشد صیاد رفته باشد

همای اوج سعادت به‌دام ما افتد / اگر تو را گذری بر مقام ما افتد

همه سربه‌سر تن به کشتن دهیم / از آن به که کشور، به دشمن دهیم

مروت نباشد بدی با کسی / کز او نیکویی دیده باشی بسی

از گفتارِ خیره پرهیز کن.

خوب گوی تا خوب شنوی.

آدمی باید که بسیار نگوید.

آدمی باید سخنِ دیگری به سخنِ خود قطع نکند.

اصل و نسب نیکو

هنر و فضیلت اکتسابی

جواهرات و ثروت

قدرت بدنی و زور بازو

دزدیده گوش نکند

دقت نکند

رازداری کند

سخنی را پنهان نکند

عزّ و جاه

داعیه و انگیزه

وجه و صورت

راضی و خورسند

ایران ما به گلستانی می‌ماند. (ماندن)

یا نادانسته و جاهل در گذرم. (درگذشتن)

حق پدر و مادر را به جای نمی‌آوردند. (آوردن)

واپسین لحظات زندگی را می‌گذرانید. (گذشتن)

زیستن: مضارع التزامی، سوم شخص مفرد← بزید

گریستن: مضارع اخباری دوم شخص مفرد← گریه می‌کنی

پرداختن: مضارع مستمر دوم شخص جمع← دارید می‌پردازید

گریختن: مضارع التزامی اول شخص جمع← بگریزیم

یک

دو

سه 

چهار 

اغتنام، غنیمت، مغتنم

اتّهام، تهمت، وهم

احتیاج، حجّت، محتاج

استماع، مسموع، سمعک

شکیبا

بردباری

بردباربودن

هیچکدام

هم چون

همیشه

همانند

همه موارد

گوهر و خرد

جواهرات

عقل و دانش

هیچکدام

پیچیده و سخت

دشوار و نامفهوم

دشوار و ساده

ساده و روان