نمونه سوالات تستی فصل 14 فارسی نهم همراه با جواب تشریحی

بچسباند

بفروشد

لِه کند

جدا کند، باز کُند، بِکَند

شیخ محمود شبستری

محمدباقر مجلسی

شیخ بهایی

میرداماد

لباسی دوختم بر قامت دل / ز پودِ محنت و تارِ محبت (تشخیص - تشبیه – تضاد)

اگر قصابم از تن واکره پوست / جدا هرگز نگردد جانم از دوست (کنایه –جناس ناقص – مراعات نظیر)

مکن کاری که بر پا، سنگت آیو / جهان با این فراخی، تنگت آیو (تناقض – کنایه – جناس ناقص)

دلا، غافل ز سبحانی چه حاصل؟ / مطیع نفس شیطانی چه حاصل؟ (تضاد – جناس ناقص – تشخیص)

چه کسی دل را در میان سینه قرار داده است؟

پیراهنی که پرده‌ٔ دل است بر آن پوشانیده

شُش را بادزنِ دل قرار داده

در همه‌ٔ گزینه‌ها، تشبیه وجود دارد

بُوَد قدر تو افزون از ملائک / تو قدر خود نمی‌دانی چه حاصل؟

نیابد بدو نیز، اندیشه راه / که او برتر از نام و از جایگاه

به چشم بصیرت به خود درنگر / تو را تا در آیینه، زنگار نیست

همای اوج سعادت به دام ما افتد / اگر تو را گذری بر مقام ما افتد

مثنوی

دوبیتی

غزل

قصیده

کنز الحکمه، حق الیقین، روایت فتح، گلشن راز

التفهیم، منطق الطیر، به قول پرستو، کارنامه بلخ

الطب الروحانی، مصیبت نامه، به قول پرستو، حق الیقین

التحقیق ماللهند، الهی نامه، سراب، نصیحت الملوک

کودک، شادان به‌خانه رفت.

من حالا بازی می‌کنم.

او به میدان نبرد رفت.

خاطرات، دوباره به او هجوم آوردند.

فروغ: درخشش

متانت: ناراحتی

مولا: سرور

جراحت: زخم

نیاز انسان به زاری

ترک و دوری از گناه

نیاز انسان به فروتنی

حکمت در آفرینش انسان

تنگنا، دانستن، حالت دعا و التماس، تواضع

باز، دانش، زاری کردن، فروتنی

عرصه، معرفت، ظاهرسازی، تواضع

گشوده، دانش، فریب، فروتنی

بقا

اهتیاج

مصلحت

نظر

«توحید مفضل» اثر قیصر امین‌پور است.

شیخ محمود شبستری، عارف و شاعر قرن هشتم هجری است.

قیصر امین‌پور، شاعر قرن 10 هجری است.

شعر «میلاد گل» اثر حافظ است.

جهان جمله فروق روی حق‌دان

مفضل روزی در نزدیک مذار پیامبر نشسته بود

جهان جمله فروغ روی حق‌دان

مفظل، روزی نزدیک مزار پیامبر نشسته بود

عملکرد دانش‌آموزان در آزمون ادبیات خوب بود.

چون کتابی در این‌باره خوانده بودم، انشایم را خوب نوشتم.

می‌دانم که تو خوبی و به خوبی‌ها عشق می‌ورزی.

جمالت آفتاب هر نظر باد / ز خوبی روی خوبت خوبتر باد

منع کرده است از آدمی، دانستن امری چند را که در شأن و تاقت او نیست دانستن آن‌ها.

اسکندر یکی از کاردانان را از عملی شریف عذل کرد و عملی خسیس به وی داد.

مرد فقیه مسئله را باز گفت و سپس از جای برخواست و دوست بیمار را ترک کرد.

چهار دیواری محظر استاد حاصب جایگاهی بود که طنین پرسش‌های او هر روز در آن می‌پیچد.

سله‌ٔ‌رحم، معاسی، منع، طاقت، مصلحت، بقا

اهتیاج، معاسی، توازع، تظرّع، صدقات

خضوع، تلب عافیت، سدقه، تضرّع

تواضع، صله‌ٔ‌رحم، خزوع، صدقات، همد و ستایش

یک

دو

سه

چهار

کودکی از دامن این موج بیرون جست / از کمند آرزوها رست (جناس – تشبیه)

مکن کاری که بر پا سنگت آیو / جهان با این فراخی تنگت آیو (جناس – کنایه)

عزیز مصر به رغم برادران غیور / ز قعر چاه بر آمد به اوج ماه رسید (تلمیح – تضاد)

ندانی که ایران نشست من است / جهان سر به سر زیر دست من است (تشبیه – کنایه)

همه مرگ راییم پیر و جوان / به گیتی نماند کسی جاودان

ز دست مرگ نتواند امان یافت / نباشد مرگ را عامی و خاصی

اگر زرین کلاهی، عاقبت هیچ /اگر خود پادشاهی ،عاقبت هیچ

چون تو را مرگست و آتش پیش‌تر / ظلم تا چندی کنی زین بیشتر؟

حافض و نگهدار

جراهت

تعالا و بادذن

تلف