جواب فصل 17 ستاره ی روشن فارسی ششم
تعداد بازدید : 3.13Mپاسخ به تمامی سوالات فصل ستاره ی روشن - حل المسائل فصل 17 ستاره ی روشن - گام به گام 1401 کتاب فارسی ششم - گام به گام کتاب فارسی ششم مطابق با آخرین تغییرات کتب درسی
درک مطلب صفحه 108 درس ستاره ی روشن فارسی ششم
پاسخ درک مطلب صفحه 108 درس 17
جواب درک مطلب صفحه 108 درس 17 فارسی ششم
1 از نظر بزرگمهر، نادان ترین مردم چه کسانی هستند؟
هر کس که متوجه عیب خود نشد، نادان ترین انسان ها است.
2 «ستاره ی روشن» در عبارت «ستاره ی روشن ما بودی که ما را راه راست نمودی»، به چه کسی اشاره دارد؟
بزرگمهرِ حکیم
3 از نظر نویسنده، بزرگمهر چگونه انسانی بود؟ عبارت هایی از متن بیان کنید که نظر او را نشان دهد.
مردی دانشمند بود: «چنان خواندم که چون بزرگمهرِ حکیم، برادران را وصیّت کرد»
مردی موعظه کننده و خیرخواه بود: «حکما و علما نزدیک وی آمدند و می گفتند که ما را از علم خویش بهره دادی و هیچ چیز دریغ نداشتی تا دانا شدیم، ستاره ی روشن ما بودی که ما را راه راست نمودی، ما را یادگاری ده از علم خویش.»
4 بزرگمهر این وصیت ها را قرن ها پیش بیان کرده است. به نظر شما کدام یک از این وصیت ها، امروز نیز کاربرد دارد؟
همه وصیت هایی که کرده است امروز نیز کاربرد دارد.
5 ............................. .
منظور از جملهی «هر که از شما به زاد بزرگتر باشد، وی را بزرگتر دارید» چیست؟
بدین معنی است که احترام افرادی را که از نظر سنّی از شما بزرگتر هستند را حفظ کنند.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
درک و دریافت صفحه 113 درس ستاره ی روشن فارسی ششم
پاسخ درک و دریافت صفحه 113 درس 17
جواب درک و دریافت صفحه 113 درس 17 فارسی ششم
1 به نظر شما چرا، شیخ مکتب خانه ابتدا از آموزش دادن به «ممنون» خودداری می کرد؟
به خاطر اینکه اواسط کلاس آمده بود و خود را همه چی دان می دانست.
2 به عقیده ی شما زیباترین بخش این داستان،کدام قسمت است؟ دلیل خود را بیاورید.
ممنون برخاست. آب کوزه در کنار درخت، خالی کرد.کوز هی خالی پیش شیخ آورد و گفت: این یعنی «خالی شو تا پُر شوی»؛ چون در این جا شیخ از یک آدم مغرور، آدمی متواضع می سازد.
3 نظر بچّه ها در مورد «ممنون» چه بود؟
آدمی پُرگو، پر ادّعا و با ظاهری در هم ریخته.
4 اگر می خواستید نام جدیدی برای داستان انتخاب کنید، نام آن را چه می گذاشتید؟
شیخ دانا.
گام به گام کتاب های پایه ششم
گام به گام جامع کتاب ریاضی ششم
گام به گام جامع کتاب علوم تجربی ششم
گام به گام جامع کتاب مطالعات اجتماعی ششم
گام به گام جامع کتاب فارسی ششم
گام به گام جامع کتاب نگارش ششم
گام به گام جامع کتاب آموزش قرآن ششم
گام به گام جامع کتاب تفکر و پژوهش ششم
گام به گام جامع کتاب هدیه های آسمانی ششم
گام به گام جامع کتاب کار و فناوری ششم
معنی شعر صفحه 114 درس ستاره ی روشن فارسی ششم
پاسخ معنی شعر صفحه 114 درس 17
جواب معنی شعر صفحه 114 درس 17 فارسی ششم
نیایش
خدایا، جهان پادشاهی توراست
ز ما خدمت آید، خدایی توراست
خداوندا پادشاهیِ جهان از آن توست، ما باید بندگی و خدمت تو را به جا آوریم و خداوندی برای توست.
پناه بلندی و پستی تویی
همه نیستند، آنچه هستی تویی
نگهبانِ آسمانِ بلند و زمینِ پَست تو هستی، همهی موجودات فانی و زوالپذیر هستند و آنچه میماند فقط تو هستی.
همه آفریدست بالا و پست
تویی آفرینندهی هرچه هست
(خداوند) خالقِ آسمانِ بلند و زمینِ پَست است، (خداوندا) تو خالقِ هرچه وجود دارد هستی.
خرد را تو روشن بصر کردهای
چراغ هدایت تو بر کردهای
تو عقل و خرد را مانند چشمی بینا کردهای و هدایت را مانند چراغ روشنی به پا کردهای.
جهانی بدین خوبی آراستی
بُرون ز آنکه یاریگری خواستی
دنیا را به این زیبایی تزئین کردی بدون آنکه از کسی کمک بگیری.
خداوندِ مایی و ما بندهایم
به نیروی تو یک به یک زندهایم
تو خدای ما هستی و ما بندهی تو هستیم و یکایک ما به قدرت تو زنده هستیم.
رهی پیشم آور که فرجام کار
تو خشنود باشی و من رستگار
(خدایا) راهی مقابل ما قرار بده که در پایان کار، تو از ما راضی باشی و من نجات یابم و به رستگاری برسم.
نظامی
معنی متن صفحه 106 درس ستاره ی روشن فارسی ششم
پاسخ معنی متن صفحه 106 درس 17
جواب معنی متن صفحه 106 درس 17 فارسی ششم
ستاره ی روشن
چنان خواندم که چون بزرگمهرِ حکیم، برادران را وصیّت کرد که «در کُتب خوانده ام که آخرالزّمان پیغامبری خواهد آمد، نام او محمّد مصطفی (ص) اگر روزگار یابم، نخست کسی من باشم که بدو گَرَوم، شما هم فرزندان خود را چنین وصیّت کنید تا بهشت یابید.»
در جایی خوانده ام که وقتی بزرگمهر حکیم به برادرانش سفارش کرد که «در کتاب ها خوانده ام که در آخرِ زمان پیامبری می آید به نام محمّد مصطفی (ص). اگر زنده بمانم، اوّلین کسی خواهم بود که از او اطاعت می کنم. شما هم به فرزندان خود سفارش بکنید که از او پیروی کنند تا به بهشت بروید.»
حکما و علما نزدیک وی آمدند و می گفتند که ما را از علم خویش بهره دادی و هیچ چیز دریغ نداشتی تا دانا شدیم، ستاره ی روشن ما بودی که ما را راه راست نمودی، ما را یادگاری ده از علم خویش.
دانشمندان و عالِمان، نزد او می آمدند و می گفتند که از علم و دانش خود به ما فایده ای می دادی و همه چیز را دراختیارمان می گذاشتی تا اینکه دانا شدیم، برای ما، مانند ستاره ی روشنی بودی که در میان تاریکی و گمراهی، راهنمایی و هدایت مان می کرد. به ما از علم و دانش خویش، یادگاری بده.
گفت: وصیّت کنم شما را که خدای، عَزّ وَ جلّ، به یگانگی شناسید و وی را اطاعت دارید و بدانید که کردار زشت و نیکوی شما می بیند و آنچه در دل دارید، می داند و زندگانی شما به فرمان اوست.
به شما سفارش می کنم که خدای گرامی و بزرگ را یکتا و یگانه بدانید و از او پیروی کنید و بدانید که خدا، کارهای خوب و بد شما را می داند و هرچه در درون شما پنهان باشد، از آن آگاه و باخبر است و زندگی شما به امر و فرمان خداوند در گردش است. (اختیار شما در دستِ خداوند است)
نیکویی گویید و نیکوکاری کنید که خدای، عَزّ وَ جَلّ که شما را آفرید برای نیکی آفرید زینهار تا بدی نکنید و از بدان دور باشید که بد کننده را زندگانی، کوتاه باشد و پارسا باشید و چشم و گوش و دست از حرام و مال مردمان، دور دارید.
سخن خوب بگویید و کارهای نیک انجام بدهید که خدای گرامی و بزرگ شما را آفرید تا نسبت به هم به نیکی رفتار کنید و از بدی پرهیز کنید و از انسان های بد و ناشایست دور باشید، زیرا عمر انسان های بدکار کم است و پرهیزگار باشید و با تمام وجود از مال حرام و مال مردم، دوری کنید و به آن ها دست نزنید.
راست گفتن پیشه گیرید که روی را روشن دارد و مردمان، راستگویان را دوست دارند و راستگوی هلاک نشود. و از دروغ گفتن دور باشید که دروغ زن ار چه گواهی راست دهد، نپذیرند.
به راستگویی بپردازید که راستگویی سبب روشنایی و شادی چهره می شود و انسان ها، راستگویان را دوست دارند و انسان راستگو، نابود نمی شود و از دروغ گفتن دوری کنید، زیرا دروغگو حتی اگر شهادت درست بدهد، کسی حرف او را باور نمی کند.
و مردمان را عیب مکنید که هیچ کس بی عیب نیست؛ هرکه از عیب خود نابینا شد، نادان تر مردم باشد. و خوی نیک، بزرگتر عطاهای خدای است عَزّ وَ جلّ. و از خوی بد دور باشید که بندِ گران است بر دل و بر پای، همیشه بدخو در رنج بزرگ باشد و مردمان از وی به رنج.
از مردمان عیب جویی نکنید؛ زیرا انسان بدون عیب وجود ندارد؛ هرکسی از عیب و اشکال خود آگاه نباشد، از همه ی مردم نادان تر است. اخلاق خوب، بزرگترین بخشش خداوند عزیز و بزرگ است به انسان. از بداخلاقی دوری کنید که زنجیر سنگینی بر دل و پای انسان است و او را آزار می دهد، انسان بداخلاق همیشه در رنج و سختی است و دیگران هم از دست اخلاق بدِ او در رنج و سختی هستند.
و نیکوخوی در هر دو جهان، ستوده است. و هر که از شما به زاد بزرگتر باشد، وی را بزرگتر دارید و حرمت او نگاه دارید.
انسان خوش اخلاق در دنیا و آخرت مورد ستایش قرار می گیرد. هرکسی که سنّش از شما بیشتر است او را گرامی تر بدارید و احترام او را حفظ کنید.
ابوالفضل بیهقی، تاریخ بیهقی
| Hello | سلام |
| Ehsanmanesh | احسانمنش |
| I love you | دوست ندارم |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
کارگاه متن پژوهی صفحه 113 درس ستاره ی روشن فارسی ششم
پاسخ کارگاه متن پژوهی صفحه 113 درس 17
جواب کارگاه متن پژوهی صفحه 113 درس 17 فارسی ششم
1 یکی دیگر از شعرهای پروین اعتصامی را، که به صورت مناظره سروده شده است، انتخاب کنید و در گروه بخوانید. (بهترین شعر گروه را انتخاب کنید و به کلاس ارائه دهید.)
شعر اول (نکوهش بیجا):
سیر یک روز طعنه زد به پیاز
که تو مسکین چقدر بدبویی
گفت از عیب خویش بیخبری
زان ره از خلق، عیب میجویی
گفتن از زشت رویی دگران
نشود باعث نکورویی
تو گمان میکنی که شاخ گلی
به صف سرو و لاله میرویی
یا که همبوی مشک تاتاری
یا ز ازهار باغ مینویی
خویشتن بیسبب بزرگ مکن
تو هم از ساکنان این کویی
ره ما گر کج است و ناهموار
تو خود این ره چگونه میپویی
در خود آن به که نیکتر نگری
اول آن به که عیب خود گویی
ما زبونیم و شوخجامه و پست
تو چرا شوخ تن نمیشویی
شعر دوم (مناظره نخ و سوزن):
در دست بانوئی، به نخی گفت سوزنی
کای هرزهگرد بی سر و بی پا چه میکنی
ما می رویم تا که بدوزیم پارهای
هر جا که می رسیم، تو با ما چه میکنی
خندید نخ که ما همه جا با تو همرهیم
بنگر بروز تجربه تنها چه میکنی
هر پارگی به همت من می شود درست
پنهان چنین حکایت پیدا چه میکنی
در راه خویشتن، اثر پای ما ببین
ما را ز خط خویش، مجزا چه میکنی
تو پای بند ظاهر کار خودی و بس
پرسندت ار ز مقصد و معنی، چه می کنی
گر یک شبی ز چشم تو خود را نهان کنیم
چون روز روشن است که فردا چه میکنی
جائی که هست سوزن و آماده نیست نخ
با این گزاف و لاف، در آنجا چه می کنی
خود بین چنان شدی که ندیدی مرا بچشم
پیش هزار دیدهٔ بینا چه میکنی
پندار، من ضعیفم و ناچیز و ناتوان
بی اتحاد من، تو توانا چه میکنی
شعر سوم (مست و هوشیار):
محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست
گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی
گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست
گفت: می باید تو را تا خانهٔ قاضی برم
گفت: رو صبح آی، قاضی نیمهشب بیدار نیست
گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم
گفت: والی از کجا در خانهٔ خمار نیست
گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب
گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست
گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان
گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست
گفت: از بهر غرامت، جامهات بیرون کنم
گفت: پوسیدست، جز نقشی ز پود و تار نیست
گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه
گفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست
گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی
گفت: ای بیهودهگو، حرف کم و بسیار نیست
گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را
گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست
2 در مورد شخصیت بزرگمهر تحقیق کنید و شرح حال یا داستانی از زندگی او را در کلاس بخوانید.
مختصر زندگی بزرگمهر:
بُزُرْگْمِهْر بُخْتَگان (سده ۶ میلادی) فرزند بُختَگ که به شکل معرب آن را بوزرجمهر هم نوشتهاند. حکیم بزرگمهر وزیر خردمند خسرو انوشیروان شاهنشاه ساسانی بود. در برخی نوشتارها آمده است انوشیروان ساسانی خوابی دید که همه خوابگزاران از تعبیر آن بازمانده و نتوانستند تعبیر کنند انوشیروان به سراسر ایران پیک فرستاد و از دانشمندان گوناگون خواست تا این خواب را تعبیر کنند یکی از این پیک ها به خراسان و شهر مرو که در آن زمان بخشی از ایران بود و امروزه متاسفانه بخشی از کشور ترکمنستان است رفت و از دانشمند شهر که خود استاد آموزشگاه جوانان شهر بود تعبیر خواست که او هم نتوانست اما در بین شاگردان استاد یک نفر بود که اجازه خواست و تعبیر خواب را گفت .
پیک، آن شاگرد را به دربار پادشاه ایران انوشیروان آورد . آن جوان کسی نبود جز بزرگمهر حکیم . بزرگمهر با برزو یا برزویه پزشک دربار انوشیروان یکسان انگاشته شده است که شاید به دلیل همزمانی این دو بوده باشد. انوشیروان در آغاز بزرگمهر را برای آموزش و پرورش فرزند خود ، هرمز گماشت . هرمز نسبت به بزرگمهر خوش رفتاری ننمود و استاد را از خود آزرد، اما سپس از کرده خود پشیمان شده و جایگاه بزرگمهر بالا گرفت، تا آنکه به وزارت رسید و در امور کشوری با شایستگی بسیار به انوشیروان خدمت نمود.
داستان های کوتاه از بزرگمهر:
۱- داستان بزرگمهر و دزدان:
بزرگمهر عقیده داشت كه هر كس صبح زود از خواب بیدار شود آدم موفقی خواهد شد. خودش هم همیشه پیش از طلوع آفتاب به سر كارش در كاخ انوشیروان می رفت و او را از خواب بیدار می كرد.انوشیروان كه می خواست بیشتر بخوابد از این كار وزیرش ناراحت می شد. یك روز انوشیروان نقشه ای كشید و به عده ای از نوكرانش دستور داد تا در سر راه بزرگمهر كمین كنند و بر سر او بریزند و هر چه دارد بدزدند.
انوشیروان می خواست با این كارش نگذارد كه بزرگمهر صبح زود به كاخ بیاید و او را بیدار كند و از آن به بعد هم جرات نكند صبح زود از خانه بیرون آید.پس نو كر ها پیش از طلوع آفتاب بر سر راه بزرگمهر كمین كردند و همین كه او به نزدیك آن ها رسید بر سرش ریختند و كیسه سكه ها و لباس های او را دزدیدند. بزرگمهر با لباس زیر به خانه بر گشت و لباس دیگری پوشید و به كاخ انوشیروان رفت ، اما دیگر دیر شده بود و آفتاب طلوع كرده بود.
انوشیروان كه علت دیر آمدن وزیرش را می دانست با تمسخر از او پرسید : چرا امروز دیر كردی؟! بزرگمهر پاسخ داد:راهزنان برسرم ریختند و مرا غارت كردند و من ناچار به خانه برگشتم تا لباس دیگری بپوشم، این بود كه دیر شد. انوشیروان با همان لحن تمسخر آمیز گفت تو كه می گفتی هر كس زود از خواب بلند شود موفق است، پس چرا امروز تو موفق نبودی؟! بزرگمهر فوری پاسخ داد: برای این كه دزدان زودتر از من از خواب بر خاسته بودند و موفق شدند اما چون من دیر تر ار آن ها بیدار شدم ناموفق ماندم.
۲- داستان خردمندی بزرگمهر:
داستانهای بسیار از خردمندی او گفتهاند. از داستانهای مشهور بزرگمهر پاسخی است به این پرسش در پیشگاه انوشیروان داده است که : بزرگترین بدبختی چیست؟
فیلسوف یونانی گفت پیری و کُودنی که با تنگدستی و نداری با هم باشد، دانشمند هندی گفت بیماری های جسمی که با دردهای روحی فزون گردد، بزرگمهر گفت که آدمی ببیند که عمرش در حال به پایان رسیدن است و کار نیکی نکرده باشد، این بدترین بدبختی هاست. این پاسخ در پیش خسرو بسیار پسندیده آمد و مقام و ارج بزرگمهر در برابر دانشمندان و فیلسوف های خارجی نمایان شد.
همچنین گویند وقتی پادشاه هند دستگاه شطرنج نزد پادشاه ایران فرستاد، بزرگمهر اسرار آنرا کشف کرد و در برابر بازی نرد را اختراع نمود. این رویداد در متنی پهلوی بنام چترنج نامک آمده است. نوشتاری بزبان پهلوی بنام پندنامگ وزرگمهر بختگان یعنی پندنامهٔ بزرگمهر پسر بختگان بدو منسوب است که دارای ۴۳۰ کلمه است.
همچنین در جوامع الحکایات آمده است روزی از سرزمین روم نامه ای به انوشیروان رسید. در نامه مطلبی معما گونه نوشته شده بود. همه دانشمندان بزرگ شهر جمع شدند تا نامه را بخوانند، اما نتوانستند ولی بزرگمهر مطالب آن را فهمید و مفهوم نامه را ترجمه کرد.
۳- داستان امیدواری بزرگمهر:
بزرگمهر حکیم در کشتی نشسته بود که طوفان شد ناخدا گفت که دیگر امیدی نیست و باید دعا کرد مسافران همه نگران بودند اما بزرگمهر آرام نشسته بود گفتند در این وقت چرا اینگونه آرامی او گفت نگران نباشید زیرا مطمئنم که نجات پیدا می کنیم و همانگونه شد که او گفته بود و کشتی به سلامت به ساحل رسید.
مسافرین دور بزرگمهر حلقه زدند که تو پیامبری یا جادوگر! از کجا می دانستی که نجات پیدا می کنیم؟
بزرگمهر گفت: من هم مثل شما نمیدانستم اما گفتم بگذار به اینها امیدواری بدهم چرا که اگر نجات نیافتیم دیگر من و شما زنده نیستیم که بخواهید مرا مواخذه کنید.
منبع:
https://www.daneshchi.ir
3 به نظر شما، چگونه اینترنت و شبکه های اجتماعی، باعث می شود احساس دانا پنداری در بعضی افراد ایجاد شود؟
استفاده از اینترنت و شبکههای اجتماعی میتواند باعث افزایش احساس دانا پنداری در بعضی افراد شود به دلیل موارد زیر:
1- دسترسی به اطلاعات:
اینترنت و شبکههای اجتماعی به افراد امکان میدهد تا به راحتی به اطلاعات و دانش مختلف دسترسی پیدا کنند. این باعث می شود که آنها حس کنند که دارای دانش و آگاهی بیشتری هستند.
2- تبادل نظر و تجربه:
شبکههای اجتماعی فضای مناسبی برای تبادل نظر، تجربه و دانش است. با فعال بودن در این فضا، فرد ممکن است با نظرات و تجارب دیگران آشنا شود که باعث گسترش دیدگاه و دانش خود شود. این نیز منجر به احساس دانا پنداری می شود.
3- خودآگاهی:
فعال بودن در شبکههای اجتماعی ممکن است باعث روزآگاهی بالاتر در مورد موضوعات مختلف شود. به علاوه، با پست کردن مطالب چالشبرانگیز یا آموزنده، فرد حس خودآگاهی بالاتر می نماید که در نتیجه احساس دانا پنداری می کند.





