نصب اپلیکیشن

صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن

خلاصه نکات فارسی (3) فصل 1 شکرِ نعمت - درسنامه شب امتحان فارسی (3) فصل 1 شکرِ نعمت - جزوه شب امتحان فارسی (3) نوبت اول فصل 1 شکرِ نعمت



شعر «ستایش: ملکا، ذکر تو گویم» و معنی شعر

ستایش

ملکا، ذکر تو گویم

  • شاعر: سنایی غزنوی
  • قالب شعر: غزل
  • وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رشته انسانی)
  • لحن: ستایش

 

ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی                نروم جز به همان ره که تواَم راهنمایی

قلمرو فکری:

خداوندا، تو را ستایش می‌کنم که پاک و منزه هستی و بارالهایی. جز راهی که تو به من نشان می‌دهی، راه دیگری نمی‌روم.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

ملک

پادشاه، خداوند

ذکر

یاد

که

زیرا

بیت ß   6 جمله

ملک  ß  نقش «منادا»

مرجع ضمیر «تو»:خداوند

تواَم  ß  جهش ضمیر (تو، به من)

که تواَم راهنمایی  ß  دو معنی دارد:

  • 1) که تو راهنمای منی:

تو  ß  نهاد

راهنما  ß  مسند

ام (من)  ß  مضاف الیه

یی  ß  مخفف «هستی»

  • 2)که تو به من راه را نمایی:

نمایی  ß  نشان دهی

تو  ß  نهاد

ام (من)  ß  متمم

راه  ß  مفعول

نمایی  ß  فعل

قلمرو ادبی:

خدایی و راهنمایی ß   قافیه

واج آرایی حروف «ک» و «ی» و مصوّت های «ا» و «ی»

پیام:

یادکرد خداوند

فرمان برداری از خداوند

 

همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم                       همه توحید تو گویم که به توحید سزایی

قلمرو فکری:

تنها از درگاه تو کمک می خواهم و فقط در پی فضل بخشش تو هستم، فقط به یگانگی و ستایش تو می پزدارم زیرا شایسته یگانگی هستی.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

همه

فقط، تنها

درگاه

بارگاه

جستن

جستجو کردن

فضل

بخشش، کرم

توحید

یکتایی

سزا

سزاوار و شایسته

پوییدن

تلاش، رفتن، حرکت به سوی مقصدی برای به دست آوردن و جست و جوی چیزی

بیت ß   4 جمله

قلمرو ادبی:

سزایی ß   قافیه

جویم، پویم و گویم  ß  جناس ناهمسان

سجع

واژه آرایی کلمات «همه»، «تو» و «توحید»

واج آرایی حروف «ت»، «د»، «م» و «هـ» و مصوّت «ــُـ»

قافیه درونی (رشته انسانی)

پیام:

وابستگی بشر به خداوند

یادکرد صفات خداوند

 

تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی                     تو نماینده فضلی تو سزاوار ثنایی

قلمرو فکری:

خدایا تو همه ی کارهایت بر اساس حکمت است، بزرگ و بلندمرتبه ای، تو بسیار بخشنده ای و مهربانی، تو در فضل و بخشش، سرآمد دیگرانی و تنها تو لایق ستایش هستی.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

عظیم

سترگ، بزرگ

کریم

بخشنده، بزرگ منش

رحیم

بسیار مهربان

ثنا

ستایش، سپاس

نماینده

نشان دهنده، نشانه، نماد

حکیم

دانا به همه چیز، دانای راست کردار

بیت ß   6 جمله

قلمرو ادبی:

گشاده و داده ß   قافیه

واژه آرایی کلمه «تو»

واج آرایی حروف «ت» و «م» و مصوّت های «ا»، «ــُـ» و «ی»

پیام:

یادکرد صفات خداوند

 

نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی                    نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی

قلمرو فکری:

خداوندا! زبان ها در توصیف تو ناتوان هستند زیرا تو در عقل و اندیشه محدود آدمی، نمی‌گنجی. شبیه و نظیری هم برای تو نمی‌توان یافت زیرا تو حتی در خیال و گمان ما در نمی‌آیی.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

وصف

توصیف

فهم

درک، دریافت

گنجیدن

جا گرفتن

شبه

مانند، مِثل، همسان

وهم

گمان، پندار، خیال

بیت ß   4 جمله

قلمرو ادبی:

نگنجی و نیایی ß   قافیه

کل بیت  ß  آرایه موازنه (رشته انسانی)

فهم و وهم  ß  جناس ناهمسان

جمله «نتوان شبه تو گفتن»  ß  تلمیح به «لیسَ کمِثله شَیء»

واژه آرایی کلمه «تو»

واج آرایی حروف «ت»، «ن» و «گ» و مصوّت «ــُـ»

پیام:

وصف ناپذیری خداوند

 

همه عزّی و جلالی همه علمی و یقینی              همه نوری و سروری همه جودی و جزایی

قلمرو فکری:

خدایا، تو سراسر بزرگی، ارجمندی، دانایی و حقیقت هستی. تو سراسر نور و شادی هستی و بخشنده و پاداش دهنده هستی. به قدرت مطلق خداوند اشاره دارد.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

همه

فقط، سراسر

سرور

شادی، خوشحالی

جود

بخشش، سخاوت، کرم

جزا

پاداش کار نیک

عزّ

ارجمندی، گرامی شدن، مقابل ذُلّ

جلال

بزرگواری، شکوه، از صفات خداوند که به مقام کبریایی او اشاره دارد

یقین

بی شبهه و شک بودن، امری که واضح و ثابت شده باشد

بیت ß   4 جمله

قلمرو ادبی:

یقینی و جزایی ß   قافیه

کل بیت  ß  آرایه ترصیع (رشته انسانی)

واژه آرایی کلمه «همه»

واج آرایی حروف «ر»، «م» و «هـ» و مصوّت های «ــُـ» و «ی»

پیام:

یادکرد صفات خداوند

 

همه غیبی تو بدانی، همه عیبی تو بپوشی                    همه بیشی تو بکاهی، همه کمی تو فزایی

قلمرو فکری:

خدایا تو دانای راز هستی، عیب ها را می پوشانی و تمام کم و زیاد شدن ها (عزت ها و ذلت ها) به دست تو است.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

غیب

پنهان

پوشیدن

پوشاندن

بیشی

فزونی، زیادی

بکاهی

کم می‌کنی

فزایی

بیفزایی، زیاد و افزون کنی

بیت ß   4 جمله

قلمرو ادبی:

بپوشی و فزایی ß   قافیه

غیب و عیب  ß  جناس ناهمسان

همه غیبی تو بدانی  ß  اشاره به «عالم الغیب» بودن خداوند

بیشی و کمی  ß  تضاد

همه عیبی تو بپوشی  ß  اشاره دارد به «ستّار العیوب» بودن خداوند

بکاهی و فزایی  ß  تضاد

کل بیت  ß  آرایه ترصیع (رشته انسانی)

مصراع دوم  ß  تلمیح به آیه «تعزّ مَن تَشاء وتذلّ من تشاء» ([خداوند] هر که را بخواهد گرامی می‌گرداند و هر که را بخواهد خوار می کند)

واژه آرایی کلمات «همه» و «تو»

واج آرایی حروف «ت»، «م» و «هـ» و مصوّت های «ــُـ» و «ی»

پیام:

دانایی و پرده پوشی خداوند

 

لب و دندان سنایی همه توحید تو گوید            مگر از آتش دوزخ بودش روی رهایی

قلمرو فکری:

سنایی از عمق وجودش تو را به یگانگی می خواند، به امید اینکه از آتش جهنم نجاتش دهی.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

سنایی

اسم شاعر

بُوَد

باشد

روی

چاره، امکان، راه

بیت ß   2 جمله

مرجع «ش» در «بودش»  ß  سنایی (جهش ضمیر)

قلمرو ادبی:

لب و دندان  ß  تناسب، مجاز از «کل وجود»

سنایی  ß  نام هنری سراینده

مگر  ß  ایهام:

  • 1) امید است
  • 2) شاید

آتش و دوزخ  ß  تناسب

روی  ß  ایهام تناسب:

  • 1) چاره، امکان، راه
  • 2)«روی» در معنای «چهره» با لب و دندان تناسب دارد

پیام:

ستایش خداوند



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه (3)
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (3)
  • گام به گام تمامی دروس پایه (3)
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (3)
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (3)
  • فلش کارت های آماده دروس پایه (3)
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (3)
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (3)

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



متن و ابیات درس «شکرِ نعمت» و معنی متن

درس اول

شکرِ نعمت

  • نویسنده: سعدی
  • اثر: گلستان
  • قالب: نثر مسجّع یا آهنگین

 

منت خدای را عزّ و جلّ که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت.

قلمرو فکری:

سپاس ویژه خداوند است (گرامی و بزرگ) که بندگی اش موجب نزدیکی به اوست و سپاس گزاری اش سبب نعمت.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

مِنَن

منّت ها

منّت

نیکویی، سپاس، شکر

قربت

نزدیکی

اندر

در

مزید

افزونی، زیادی

به شکر اندرش

در شکرش

طاعت

فرمانبرداری، بندگی، عبادت

عزّ و جلّ

گرامی، بزرگ و بلند مرتبه است؛ بعد از ذکر نام خداوند به کار می‌رود

«را» در «منت خدای را»  ß  حرف اضافه در معنی «برای»

به شکر اندرش  ß  دو حرف اضافه برای یک متمم

«و به شکر اندرش مزید نعمت»  ß  حذف فعل «است» به قرینه لفظی

قلمرو ادبی:

قربت و نعمت  ß  سجع  متوازی (رشته انسانی)

طاعتش موجب قربت است  ß  تلمیح به آیه شریفه «واسجُد و اقتَرب»

و به شکر اندرش مزید نعمت  ß  تلمیح به آیه شریفه «لئن شکرتُم لازیدنّکُم»

پیام:

فرمانبرداری موجب نزدیک به خداوند است

 

هر نفسی که فرو می رود ممدّ حیات است و چون بر می آید مفرّح ذات. پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمت شکری واجب.

قلمرو فکری:

هر نفسی که فرو می رود یاری دهنده زندگی است و هنگامی که بیرون می آید شادی بخش جان ماست. پس در هر نفسی دو نعمت موجود دارد و برای هر نعمتی شکری واجب می‌گردد.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

نفس

دَم

برمی آید

بالا می‌آید

حیات

زندگی

چون

هنگامی که

ذات

سرشت، گوهره

مفرّح

شادی بخش، فرح انگیز

ممدّ

یاری رساننده، مدد کننده

و بر هر نعمت شکری واجب  ß  حذف فعل «است» به قرینه لفظی

قلمرو ادبی:

حیات و ذات  ß  سجع

فرو می‌رود و بر می‌آید  ß  تضاد

پیام:

وجوب شکرگزاری از خدا

 

از دست و زبان که برآید                        کز عهده شکرش به درآید؟

قلمرو فکری:

از توانایی و قدرت چه کسی برمی آید که از خداوند سپاس گزاری کند.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

که

چه کسی

کز

که از

بیت ß   2 جمله

قلمرو ادبی:

برآید و  درآید ß   قافیه

وزن  ß  مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (رشته انسانی)

دست و زبان  ß  تناسب

دست  ß  مجاز از کردار

زبان  ß  مجاز از گفتار

برآید و درآید  ß  جناس ناهمسان

از دست و زبان کسی بر آمدن  ß  کنایه از توانایی داشتن

کل بیت  ß  پرسش انکاری

پیام:

ناتوانی بنده در شکرگزاری از خدا

 

«اِعْمَلُوا آلَ دٰاوُدَ شُکْراً وَ قَلیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ».

قلمرو فکری:

ای خاندان داوود سپاس خداوند را گزارید و بندگان شکرکننده ام اندک اند.

قلمرو ادبی:

کل عبارت  ß  تضمین

پیام:

وجوب شکرگزاری از خدا

 

بنده همان به که ز تقصیر خویش                     عذر به درگاه خدای آورد

قلمرو فکری:

همان بهتر که انسان به خاطر گناه و کوتاهی اش از خداوند پوزش بخواهد.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

به

بهتر

تقصیر

کوتاهی، گناه

عذر

پوزش

درگاه

بارگاه، پیش، نزد

بیت  ß  2 جمله

بنده همان به  ß  حذف فعل «است» به قرینه معنوی

قلمرو ادبی:

وزن  ß  مفتعلن مفتعلن فاعلن (رشته انسانی)

به (به معنای «بهتر» در مصراع اول) و به (حرف اضافه در مصراع دوم):جناس ناهمسان

پیام:

طلب آمرزش از خداوند

 

ورنه سزاوار خداوندی اش                     کس نتواند که به جای آورد

قلمرو فکری:

وگرنه هیچ کس نمی‌تواند آنگونه که درخور خداوند است از او سپاس گزاری کند.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

ورنه

وگرنه

سزاوار

شایسته

به جای آوردن

ادا کردن، انجام دادن

بیت  ß  2 جمله

پیام:

ناتوانی بنده در شکرگزاری از خدا

 

باران رحمت بی حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده.

قلمرو فکری:

باران رحمت بی شمار خداوند همه را فراگرفته و سفره نعمت‌های بی مضایقه او همه جا پهن است.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

بی حساب

بی اندازه

بی دریغ

بی مضایقه

خوان

سفره، سفره فراخ و گشاده

را  ß  حرف اضافه به معنی «به»

قلمرو ادبی:

باران رحمت  ß  اضافه تشبیهی

خوان نعمت  ß  اضافه تشبیهی

رسیده و کشیده  ß  سجع پایانی قرینه ها و ترصیع هم دارد (تمام واژه ها در قرینه دو به دو با هم سجع دارد)

کل عبارت  ß  تلمیح به آیه «رَبُّکم ذُو رَحمَةٍ واسِعةٍ»

باران رحمت بی حسابش همه را رسیده  ß  کنایه از مهربانی یزدان بر همگان

خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده  ß  کنایه از بخشندگی یزدان برهمگان

پیام:

بخشندگی یزدان

 

پرده ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد و وظیفه روزی به خطای منکر نبرد.

قلمرو فکری:

آبروی بندگان را با وجود گناه آشکار نمی‌ریزد و روزی ایشان را به خاطر لغزش زشت قطع نمی‌کند.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

ناموس

آبرو

فاحش

آشکار، واضح

دریدن

پاره کردن

وظیفه

وجه معاش، مقرری

مُنکَر

زشت، ناپسند

روزی

رزق

قلمرو ادبی:

پرده ناموس  ß  اضافه تشبیهی

وظیفه روزی  ß  اضافه تشبیهی

پرده دریدن  ß  کنایه از رسوا کردن و فاش کردن راز

ندرد و نبرد  ß  سجع (شبه جناس)

پرده ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد  ß  اشاره به ستّارالعیوبی خداوند

وظیفه روزی به خطای منکر نبرد  ß  صفت رزّاقیت یزدان (هُو الرَّزّاق)، تلمیح

پیام:

پرده پوشی و روزی رسانی خداوند

 

فراش باد صبا را گفته تا فرش زمردین بگسترد و دایه ابر بهاری را فرموده تا بنات نبات در مهد زمین بپرورد.

قلمرو فکری:

به باد صبا که مانند فراش است گفته تا سبزه و چمن را بگستراند و به ابر بهاری که مانند دایه است گفته تا گیاهان را که همچون دختران اند در زمین پرورش دهد.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

بنات

جمع بنت، دختر

نبات

گیاه، رستنی

مهد

گهواره

دایه

زنی که به جای مادر به کودک شیر می‌دهد یا از او پرستاری می‌کند

فراش

فرش گستر، گسترنده فرش؛ خدمتکار

را  ß  حرف اضافه به معنی «به»

قلمرو ادبی:

فرّاش باد صبا، دایه ابر بهاری، بنات نبات، مهد زمین  ß  (هر چهار مورد) اضافه تشبیهی

فرش زمرّدین  ß  استعاره از سبزه و چمن

فرّاش، فرش و‌ بگسترد  ß  تناسب (مراعات نظیر)

فرّاش و فرش  ß  هم ریشگی (هم خانواده)

باد صبا، ابر بهار، نبات و زمین  ß  تناسب (مراعات نظیر)

دایه، بنات، مهد و بپرورد  ß  تناسب (مراعات نظیر)

کلّ عبارت  ß  آرایه تشخیص

بگسترد و بپرورد  ß  سجع

مهد زمین  ß  تلمیح به آیه «الم نَجعل الارضَ مِهاداً» (آیا ما زمین را گهواره نگردانیدیم؟)

پیام:

فرمان خداوند برای سرسبزی زمین

نکته:

در گذشته گمان می‌کردند علت آمدن بهار و سبزی درختان وزش باد صباست.

 

درختان را به خلعت نوروزی قبای سبز ورق در بر گرفته و اطفال شاخ را به قدوم موسم ربیع کلاه شکوفه بر سر نهاده.

قلمرو فکری:

خداوند درختان را پربرگ کرده است و برگ‌هایشان مانند قبای سبز رنگ است و شاخه‌ها با آمدن فصل بهار پر از شکوفه شده اند و شکوفه‌هایشان مانند کلاه است.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

خلعت

جامگی، جامه، لباس

ورق

برگ

بر

پهلو

شاخ

شاخه

ربیع

بهار

موسم

فصل، هنگام، زمان

قدوم

آمدن، قدم نهادن، فرارسیدن

قبا

جامه، جامه‌ای که از سوی پیش باز است و پس از پوشیدن دو طرف پیش را با دکمه به هم پیوندند

«را» در عبارت «اطفال شاخ را»  ß  «را» فک اضافه «بر سر اطفال شاخ»

قلمرو ادبی:

کل عبارت  ß  جانبخشی (تشخیص)

قبای سبز ورق  ß  اضافه تشبیهی

اطفال شاخ  ß  اضافه تشبیهی

کلاه شکوفه  ß  اضافه تشبیهی

در بر گرفتن  ß  کنایه از پوشیدن

قدوم موسم ربیع  ß  جانبخشی (تشخیص)

خلعت نوروزی و موسم ربیع  ß  مراعات نظیر

شاخ، درخت، ورق، شکوفه، نوروز و ربیع  ß  مراعات نظیر

بر  ß  مجاز از تن

نوروز، خلعت و قبا  ß  مراعات نظیر

اطفال، کلاه و سر  ß  مراعات نظیر

بر و سر  ß  جناس

گرفته و نهاده  ß  سجع

پیام:

آفرینندگی خداوند

 

عصاره تاکی به قدرت او شهد فایق شده و تخم خرمایی به تربیتش نخل باسق گشته:

قلمرو فکری:

شیرۀ درخت انگور با نیروی ایزدی شیرینی ناب شده است و تخم خرمایی با پرورش خداوند درخت خرمای بلندی گشته است.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

عصاره

افشره، شیره

شهد

عسل، انگبین

فایق

برتر، برگزیده، ناب

شهد فایق

عسل ناب

نخل

خرمابُن، درخت خرما

باسق

بلند

تاک

انگوربن، درخت انگور، رَز، درخت مو

قلمرو ادبی:

عصاره تاکی به قدرت او شهد فایق شده  ß  تشبیه

فایق و باسق  ß  سجع

شده و گشته  ß  پایه سجع

عصاره تاک، شهد و فایق  ß  تناسب

نخل باسق  ß  تلمیح به آیه شریفه 10 سوره مبارکه «ق» (و النخل باسقات)

تخم خرما و نخل باسق  ß  مراعات نظیر، اشاره به صفت توانایی خداوند

پیام:

قدرت خداوند

 

ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند             تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری

قلمرو فکری:

همۀ جهان در تکاپویند تا تو روزیت را به دست آوری و با ناآگاهی زندگی ات را نگذرانی.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

غفلت

نادانی

فلک

آسمان، گردون

به کف آوردن

به دست آوردن

بیت ß   3 جمله

قلمرو ادبی:

وزن  ß  فعلاتن فعلاتن فعلن (رشته انسانی)

ابر و باد و مه و خورشید و فلک  ß  تناسب، مجاز از همه جهان

در کار بودن  ß  کنایه از «در تکاپو بودن»

نان  ß  مجاز از روزی

مصراع اول  ß  تشخیص

کل بیت  ß  تلمیح به آیه شریفه «و سَخّر لکُم الشّمس و القمَر دائبینَ»

کف  ß  مجاز از دست

واج آرایی حروف «ب» و «ر» و مصوّت «ــُـ»

به غفلت خوردن  ß  کنایه از «با ناآگاهی زندگانی کردن»

پیام:

برتری  انسان

پرهیز از غفلت و نادانی

 

همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار                   شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری

قلمرو فکری:

همه پدیده‌ها به تو خدمت می‌کنند و از تو فرمانبرداری می‌کنند. منصفانه نیست که تو از خداوند فرمان نبری.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

همه

همه پدیده ها

از بهر

برای

سرگشته

حیران، هاج و واج

فرمان بردار

مطیع، اطاعت کننده

بیت ß   3 جمله

قلمرو ادبی:

واژه آرایی کلمات «تو» و «فرمان»

فرمان بُردار، و فرمان نبری  ß  هم ریشگی (هم خانواده؛ رشته انسانی)

واج آرایی حروف «ت – ط» و «ر»

پیام:

فرمانبرداری از خدا

 

در خبر است از سرور کائنات و مفخر موجودات و رحمت عالمیان و صفوت آدمیان و تتمه دور زمان محمد مصطفی – صلّی الله علیه و آله و سلم،

قلمرو فکری:

در حدیث آمده است از بزرگ موجودات، باعث افتخار هستی، رحمت جهانیان و برگزیده آدمیان و به جای مانده و پایان بخش زمان محمد مصطفی (پایان بخش نبوت) – درود و سلام خداوند بر او و خاندانش باد،

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

خبر

حدیث

سرور

بزرگ، آقا

مفخر

آن چه بدان فخر کنند

صفوت

برگزیده

تتمّه

باقی مانده

کاینات

جمع کاینه، همه موجودات جهان

تتمه دور زمان

تمامی و کمال گردش روزگار، مایه تمامی و کمال دور زمان رسالت

قلمرو ادبی:

رحمت و صفوت  ß  سجع

عالمیان و آدمیان  ß  سجع

رحمت عالمیان  ß  تلمیح به آیه شریفه: «و ما أرسَلناکَ إلّا رَحمةً لِلعالمین» (ما تو را فقط رحمتی برای جهانیان فرستادیم)

واج آرایی «ت»، «ر» و «م» و مصوّت های «ا» و «ــَـ»

پیام:

ستایش پیامبر

 

شفیعٌ مُطاع نبیٌّ کریم               قَسیمٌ، جَسیمٌ، نَسیمٌ، وسیم

قلمرو فکری:

شفاعت کننده، فرمانروا، پیام آور، رادمرد، خوش چهره، خوش اندام، خوش بو و دارای نشان پیامبری است.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

شفیع

شفاعت کننده

مُطاع

فرمانروا، اطاعت شده

کریم

رادمرد

قسیم

خوش چهره

جسیم

خوش اندام

نسیم

خوش بو

نبیّ

پیام آور، پیغمبر، رسول

وسیم

دارای مهر و نشان پیامبری

قلمرو ادبی:

قسیم، جسیم، نسیم و وسیم  ß  جناس

واج آرایی «س» و «م» و مصوّت های «ی»، «ــَـ» و «ــٌـ»

پیام:

ستایش پیامبر

 

بلغَ العُلی بِکمالِه، کشفَ الدُّجی بِجمالِه            حسُنَت جَمیعُ خِصاله، صَلُّوا عَلیه و آلِه

قلمرو فکری:

به سبب کمالش به بلندی رسید، با روی زیبای خودش تیرگی​ها را زدود، همه​ خوی و رفتارش نکوست، بر او و خاندانش درود باد.

پیام:

ستایش پیامبر

 

چه غم دیوار امّت را که دارد چون تو پشتیبان                چه باک از موج بحر آن را که باشد نوح کشتیبان

قلمرو فکری:

مردمی که همچون تو پشتیبانی دارند اندوه و غمی ندارند. همانگونه که هر کس کشتیبان او نوح باشد از موج دریا نمی هراسد.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

باک

ترس

بحر

دریا

چون

مانند، همچون

آن

هر کس

امّت

مردم

بیت ß   4 جمله

«چه غم»  ß  فعل «است» به قرینۀ معنوی حذف شده است

«چه باک»  ß  فعل «است» به قرینۀ معنوی حذف شده است

مرجع «تو»:پیامبر (ص)

قلمرو ادبی:

پشتیبان و کشتیبان ß   قافیه

پشتیبان و کشتیبان  ß  جناس

دیوار امّت  ß  اضافه تشبیهی

مصراع دوم  ß  تلمیح به ماجرای حضرت نوح (ع)

نوح، بحر و کشتیبان  ß  تناسب

کل بیت  ß  پرسش انکاری

اسلوب معادله (اگر جای دو مصراع را جابجا کنیم، در معنی، نظم و آهنگ تغییری حاصل نمی شود)

پیام:

ستایش پیامبر

دلگرمی مسلمانان به پیامبر

 

هر گه که یکی از بندگان گنهکار پریشان روزگار، دست انابت به امید اجابت به درگاه حق – جلّ و علا – بردارد،

قلمرو فکری:

هر گاه یکی از بندگان گنهکار بدبخت، دستش را به امید برآورده شدن به درگاه خداوند – بزرگ و والا – بلند کند،

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

اجابت

برآوردن

جلّ و علا

بزرگ و والا است

انابت

توبه، به خدای تعالی بازگشتن، پشیمانی

قلمرو ادبی:

دست انابت  ß  اضافه اقترانی

پریشان روزگار  ß  کنایه از بدبخت

انابت و اجابت  ß  جناس

پیام:

توبه

 

ایزد تعالی در او نظر نکند. بازش بخواند باز اعراض کند بار دیگرش به تضرّع و زاری بخواند حقّ سبحانه و تعالی فرماید:

قلمرو فکری:

خداوند به او توجه نمی‌کند. بنده دوباره او را می‌خواند. خداوند دوباره روی برمی گرداند. بنده بار دیگر با زاری خداوند را صدا می‌زند. خداوند می‌فرماید:

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

ایزد

خداوند

نظر

نگاه

خواندن

صدا کردن

تضرّع

زاری، التماس

سبحانه و تعالی

او (خداوند) پاک و والاست

اعراض

روی برگرداندن از چیزی، روی گردانی، انصراف

«ش» در «بازش» (دوباره او را)  ß  مفعول؛ جهش ضمیر

«ش» در «بار دیگرش» (بار دیگر او را)  ß  مفعول؛ جهش ضمیر

قلمرو ادبی:

باز و بار  ß  جناس، سجع (سجع‌های نزدیک به هم را «تضمین المزدوج» گویند؛ رشته انسانی)

نظر کردن  ß  کنایه از توجه کردن

پیام:

توبه و طلب بخشایش

 

یا ملائکتی قد استحییتُ من عبدی و لیس له غیری فقد غفرتُ له. دعوتش اجابت کردم و امیدش برآوردم که از بسیاری دعا و زاری بنده همی شرم دارم.

قلمرو فکری:

ای فرشتگان از بنده ام شرمنده شدم. او به جز من کسی را ندارد؛ پس او را آمرزیدم. دعایش را برآوردم و امیدش را ناامید نکردم که از دعا و زاری بنده ام شرم دارم.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

دعوت

دعا

برآوردم

برآورده کردم

قلمرو ادبی:

«یا ملائکتی ... فقد غفرتُ له»  ß  تضمین

پیام:

آمرزش خداوند

 

کرم بین و لطف خداوندگار                    گنه بنده کرده است و او شرمسار

قلمرو فکری:

بزرگواری و لطف خداوندگار را ببین که گناه را بنده کرده است و خداوند شرمسار است.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

کرم

بخشندگی، جوانمردی

لطف

مهربانی،‌‌ نیکویی

شرمسار

شرمنده

بیت ß   3 جمله

قلمرو ادبی:

خداوندگار و شرمسار ß   قافیه

خداوندگار و ‌بنده  ß  مراعات نظیر، تضاد

کرم و لطف  ß  تناسب

واج آرایی حروف «ر» و «ن»

کل بیت  ß  تلمیح به «یا ملائکتی قد استحییتُ من عبدی ...»

پیام:

لطف خداوند

 

عاکفان کعبه جلالش به تقصیر عبادت معترف که: ماعبدناک حق عبادتک و واصفان حلیه جمالش به تحیر منسوب که ماعرفناک حق معرفتک.

قلمرو فکری:

اعتکاف کنندگان در کعبه بزرگی اش اعتراف دارند که در عبادت او کوتاهی کرده اند و می‌گویند که: حق بندگی تو را ادا نکرده ایم و وصف کنندگان زیور زیبایی اش سرگشته اند که تو را آنگونه که شایسته ای نشناخته ایم.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

جلال

شکوه

تقصیر

کوتاهی

معترف

اعتراف کننده

واصف

وصف کننده

حلیه

زیور، زینت

جمال

زیبایی

تحیّر

سرگشتگی، حیرانی

منسوب

نسبت داده شده

عاکف

اعتکاف کننده، کسانی که در مدت معین در مسجد بمانند و به عبادت پردازند؛ مسجدنشین

قلمرو ادبی:

کعبه جلال  ß  اضافه تشبیهی

حلیه جمال  ß  اضافه تشبیهی

عاکف، کعبه و عبادت  ß  تناسب

جلال و جمال  ß  تناسب، جناس

ما عَبَدناک حقّ عِبادتک (ما تو را آن گونه که حق تو است نپرستیدیم)  ß  تضمین

ما عرفناک حق معرفتک (ما تو را آن گونه که حق تو است نشناختیم)  ß  تضمین

پیام:

ناتوانی بنده در شکرگزاری از خدا و شناخت او

 

گر کسی وصف او ز من پرسد                بیدل از بی نشان چه گوید باز

قلمرو فکری:

اگر کسی وصف خداوند را از من بخواهد، نمی‌توانم سخنی بگویم؛ زیرا من عاشق هستم و خداوند بی نشان است.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

بیدل

عاشق؛ در اینجا منظور سعدی

بی نشان

منظور خداوند بی نشان است

بیت ß   2 جمله

قلمرو ادبی:

کل بیت  ß  تلمیح به «إنّ الله لا یوصفُ و لا یُدرکُ» (همانا خداوند وصف نمی‌شود و درک نمی‌گردد)

کل بیت  ß  پرسش انکاری

پیام:

وصف ناپذیری و درک نشدن خدا

 

عاشقان کشتگان معشوقند                   بر نیاید ز کشتگان آواز

قلمرو فکری:

عاشقان به دست معشوقشان کشته می‌شوند. از کشته صدایی شنیده نمی‌شود.

قلمرو زبانی:

بیت ß   2 جمله

قلمرو ادبی:

بیت دوم  ß  تلمیح به حدیث «مَن عَرفَ اللهَ کلّ لسانُه» (کسی که خدا را شناخت زبانش کند می‌شود و نمی‌تواند چیزی بگوید)

کشتگان  ß  واژه‌آرایی

عاشق و معشوق  ß  هم ریشگی (هم خانواده؛ رشته انسانی)

پیام:

خاموشی عاشق

 

یکی از صاحب دلان سر به جیب مراقبت فرو برده بود و در بحر مکاشفت مستغرق شده آن گه که از این معاملت بازآمد، یکی از یاران به طریق انبساط گفت: از این بوستان که بودی، ما را چه تحفه کرامت کردی؟

قلمرو فکری:

یکی از عارفان که در حال مراقبت بود و در کشف حقایق عرفانی غرق شده بود آن گاه که از این این حالت بازگشت، یکی از دوستانش از روی شادی و خودمانی شدن به او گفت: از این حالت عرفانی که بودی، به ما چه سوغاتی پیش کش می‌کنی؟

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

صاحب دل

عارف، دل آگاه

جیب

گریبان، یقه

بحر

دریا

مستغرق

غرق شده

بازآمد

بازگشت

به طریق

به خاطر

تحفه

هدیه، ارمغان

کرامت کردن

عطا کردن، بخشیدن

مکاشفت

کشف کردن و آشکار ساختن، در اصطلاح عرفانی پی بردن به حقایق است

انبساط

حالتی که در آن احساس بیگانگی و ملاحظه و رودربایستی نباشد؛ خودمانی شدن

معاملت

عمال عبادی، احکام و عبادات شرعی، در متن درس مقصود همان کار مراقبه و مکاشفه است

مراقبت

در اصطلاح عرفانی، کمال توجّه بنده به حق و یقین بر اینکه خداوند در همه احوال، عالِم بر ضمیر اوست؛ نگاه داشتن دل از توجّه به غیرِحق

«را» در «ما را»  ß  حرف اضافه به معنی «به»

قلمرو ادبی:

سر به جیب فروبردن  ß  کنایه از گوشه نشینی

جیب مراقبت  ß  اضافه اقترانی

بحر مکاشفت  ß  اضافه تشبیهی

بوستان  ß  استعاره از معرفت الهی یا همان حالت خوش عرفانی که عارف داشته

بحر و مستغرق  ß  تناسب

مراقبت، مکاشفت و معاملت  ß  سجع

پیام:

طلب یاری از عارف

 

گفتم  به خاطر داشتم که چون به درخت گل رسم، دامنی پر کنم هدیه اصحاب را. چون برسیدم بوی گلم چنان مست کرد که دامنم از دست برفت!

قلمرو فکری:

گفتم  به یاد داشتم که هنگامی که به درخت گل می‌رسم، به عنوان هدیه برای دوستانم دامنم را از گل پر کنم. چون به بوستان حقایق رسیدم بوی گل چنان مرا مست کرد که سرگشته و بی خود شدم.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

درخت

بوته

«را» در «هدیه اصحاب را»  ß  حرف اضافه به معنی «برای»

«م» در «بوی گلم» (بوی گل مرا)  ß  مفعول؛ جهش ضمیر

قلمرو ادبی:

درخت گل  ß  استعاره از معارف و حقایق الهی، مشاهده جمال حق، حالت عرفانی حاصل از مراقبه و مکاشفه

درخت گل و بوی گل  ß  تناسب

بوی گل  ß  استعاره از جلوه جمال حق

دامن از دست رفتن  ß  کنایه از اختیار از دست دادن، از خود بی خود شدن، (در اینجا) فنای کامل

بوی گلم چنان مست کرد  ß  استعاره پنهان (بوی گل مانند باده من را مست کرد)

مست و دست  ß  جناس

واج آرایی حرف «س»

پیام:

خاموشی عاشق راستین

 

ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز                     کان سوخته را جان شد و آواز نیامد

قلمرو فکری:

ای مرغ سحر، عشق و عاشقی را از پروانه یاد بگیر؛ زیرا پروانه سوخته جان درگذشت؛ اما سخنی نگفت. (کنایه از اینکه عاشق راستین جانش را برای دلبرش می‌دهد و هیچ سخن و اعتراضی نمی‌کند.)

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

مرغ

پرنده

کان

که آن

شد

رفت، نابود شد

آواز

صدا

مرغ سحر

بلبل

بیت ß   4 جمله

«را» در «سوخته را جان» (جان آن سوخته)  ß  «را»ی فک اضافه

قلمرو ادبی:

ای مرغ  ß  جانبخشی

مرغ سحر  ß  نماد عاشق ظاهری

پروانه  ß  نماد عاشق راستین

جان، عشق، مرغ، سحر و پروانه  ß  تناسب

کل بیت  ß  جانبخشی (تشخیص)

جان شد  ß  کنایه از اینکه درگذشت

واج آرایی حروف «ر» و «ز»

پیام:

خاموشی عاشق راستین

 

این مدعیان در طلبش بی خبران اند                 کان را که خبر شد خبری باز نیامد

قلمرو فکری:

این ادعا کنندگان هیچ آگاهی از خدا و عرفان ندارند؛ زیرا هر کس در راه عرفان به مقصود راستینش برسد، هیچ گاه سخنی نمی‌گوید.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

مدعی

ادعا کنند، لاف زننده

کان

که آن

طلب

خواست، اولین وادی عرفان

بیت ß   3 جمله

قلمرو ادبی:

مصراع دوم  ß  تلمیح به «من عرَفَ اللهَ کَلَّ لسانهُ»

واژه آرایی کلمه «خبر»

واج آرایی حروف «ر» و مصوّت های «ا» و «ی»

پیام:

ناآگاه بودن ادعا کننده و پر حرف بودن وی

 





متن «گنج حمکت: گمان»

گنج حکمت

گمان

  • اثر: کلیله و دمنه
  • ترجمه: نصرالله منشی

 

گویند که بطّی در آب روشناییِ ستاره می‌دید. پنداشت که ماهی است؛ قصدی می‌کرد تا بگیرد و هیچ نمی‌یافت.

قلمرو فکری:

می‌گویند که مرغابی‌ای در آب روشنایی ستاره می دید. فکر کرد که ماهی است؛ تلاش می‌کرد تا آن را بگیرد اما هیچ ماهی پیدا نمی‌کرد.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

بط

مرغابی

پنداشت

گمان کرد

قصد کردن

         خواستن، تکاپو

نمی یافت

بدست نمی آورد

گویند که بطی در آب روشنایی می‌دید  ß  جمله مرکب:

  • گویند  ß  فعل، گذرا به مفعول و متمم، مضارع اخباری (می گویند)؛ جمله هسته
  • که  ß  حرف پیوند وابسته ساز؛ جمله پس از آن در نقش مفعولی
  • در  ß  حرف اضافه
  • آب  ß  متمم قیدی
  • روشنایی  ß  مفعول
  • می دید  ß  فعل ساده، ماضی استمراری؛ جمله وابسته

پنداشت که ماهی است  ß  جمله مرکب

  • پنداشت  ß  فعل، گذرا به مفعول، ماضی ساده؛ جمله هسته
  • که  ß  حرف پیوند وابسته ساز؛ جمله پس از آن در نقش مفعولی
  • ماهی  ß  مسند
  • است  ß  فعل اسنادی، گذرا به مسند، مضارع اخباری؛ جمله وابسته
  • حذف نهاد (آن روشنایی ماهی است)

قصدی می‌کرد تا بگیرد  ß  جمله مرکب:

  • قصد  ß  مفعول
  • می کرد  ß  فعل گذرا به مفعول، ماضی استمراری؛ جمله هسته
  • تا  ß  حرف پیوند وابسته ساز؛ جمله پس از آن در نقش قیدی
  • بگیرد  ß  فعل تام، گذرا به مفعول، مضارع التزامی؛ جمله وابسته
  • حذف مفعول (او را بگیرد)

و هیچ نمی‌یافت  ß  جمله ساده:

و  ß  حرف پیوند همپایه ساز

هیچ  ß  ضمیر مبهم، مفعول

نمی یافت  ß  فعل تام، ماضی استمراری منفی، گذرا به مفعول

قلمرو ادبی:

بط  ß  نماد انسان های خام

روشنایی  ß  استعاره از امید بیهوده

ماهی  ß  استعاره از نتیجه مطلوب

 

چون بارها بیاموزد و حاصلی ندید، فروگذاشت.

قلمرو فکری:

چون بار‌ها تلاش کرد و نتیجه‌ای نگرفت، از آن کار صرف نظر کرد.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

بیازمود

امتحان کرد

حاصل

فایده، سود، نتیجه

فروگذاشت

رها کرد

چون بارها بیازمود و حاصلی ندید، فروگذاشت  ß  جمله مرکب:

  • چون  ß  حرف پیوند وابسته ساز؛ جمله پس از آن در نقش قیدی
  • بارها  ß  قید
  • بیازمود  ß  فعل تام، ماضی ساده، گذرا به مفعول؛ جمله وابسته
  • حذف مفعول
  • و  ß  حرف پیوند همپایه ساز
  • حاصل  ß  مفعول (ی ناشناس)
  • ندید  ß  ماضی ساده
  • فروگذاشت  ß  فعل پیشوندی، گذرا به مفعول، ماضی ساده؛ جمله هسته

قلمرو ادبی:

فروگذاشتن  ß  کنایه از ناامید شدن و رها کردن

 

دیگر روز هرگاه که ماهی بدیدی، گمان بردی که همان روشنایی است؛ قصدی نپیوستی و ثمرات این تجربت آن بود که همه روز گرسنه بماند.

قلمرو فکری:

از روزهای بعد هر بار واقعا در آب رودخانه ماهی می‌دید، گمان می‌کرد (مثل دفعه های قبل) باز هم نور است نه ماهی؛ پس دیگر تلاشی برای شکار ماهی نمی‌کرد، و نتیجه‌ی این تجربه [از روی نادانی] این بود که هر روز گرسنه می‌ماند!

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

دیگر روز

روز دیگر

بدیدی

می‌دید

گمان بردی

گمان می‌کرد

قصد پیوستن

قصد کردن

ثمرت

ثمره، فایده، نتیجه

تجربت

تجربه

دیگر روز هر گاه که ماهی بدیدی، گمان بردی که همان روشنایی است  ß  جمله مرکب:

  • دیگر روز  ß  گروه قیدی
  • دیگر  ß  صفت مبهم، وابسته پیشین
  • هر گاه که  ß  حرف پیوند وابسته ساز
  • ماهی  ß  مفعول
  • بدیدی  ß  ماضی استمراری(می دید)، گذرا به مفعول؛ جمله وابسته
  • گمان بردن  ß  فعل مرکب
  • که  ß  حرف پیوند وابسته ساز
  • همان روشنایی  ß  گروه اسمی، مسند
  • همان  ß  صفت اشاره، وابسته پیشین
  • است  ß  فعل اسنادی، گذرا به مسند؛ جمله هسته

قصدی نپیوستی  ß  جمله ساده:

  • قصدی  ß  مفعول (ی ناشناس)
  • نپیوستی  ß  نمی پیوست، ماضی استمراری منفی

و ثمرت این تجربت آن بود که همه روز گرسنه بماند  ß  جمله مرکب:

  • و  ß  حرف پیوند هم پایه ساز
  • ثمرت  ß  نهاد
  • این تجربت  ß  گروه مضاف الیهی
  • این  ß  صفت مضاف الیه
  • تجربت  ß  مضاف الیه
  • آن  ß  ضمیر اشاره، مسند
  • بود  ß  فعل اسنادی، گذرا به مسند، ماضی ساده؛ جمله هسته
  • که  ß  حرف پیوند وابسته ساز
  • همه روز  ß  گروه اسمی، قید
  • گرسنه  ß  مسند یا قید
  • بماند  ß  فعل، ماضی ساده؛ جمله وابسته

قلمرو ادبی:

گمان و همان  ß  جناس

ثمرت و تجربت  ß  سجع





معنی واژگان درس «شکرِ نعمت»

معنی واژگان درس «شکرِ نعمت»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

ملک

پادشاه، خداوند

ذکر

یاد

که

زیرا

وهم

گمان، پندار، خیال

همه

فقط، تنها

درگاه

بارگاه

جستن

جستجو کردن

فضل

بخشش، کرم

توحید

یکتایی

سزا

سزاوار و شایسته

عظیم

سترگ، بزرگ

کریم

بخشنده، بزرگ منش

رحیم

بسیار مهربان

ثنا

ستایش، سپاس

وصف

توصیف

فهم

درک، دریافت

گنجیدن

جا گرفتن

شبه

مانند، مِثل، همسان

همه

فقط، سراسر

سرور

شادی، خوشحالی

جود

بخشش، سخاوت، کرم

جزا

پاداش کار نیک

غیب

پنهان

پوشیدن

پوشاندن

بیشی

فزونی، زیادی

بکاهی

کم می‌کنی

سنایی

اسم شاعر

بُوَد

باشد

روی

چاره، امکان، راه

ذات

سرشت، گوهره

مِنَن

منّت ها

منّت

نیکویی، سپاس، شکر

قربت

نزدیکی

اندر

در

مزید

افزونی، زیادی

به شکر اندرش

در شکرش

نفس

دَم

برمی آید

بالا می‌آید

حیات

زندگی

چون

هنگامی که

که

چه کسی

کز

که از

به

بهتر

تقصیر

کوتاهی، گناه

عذر

پوزش

درگاه

بارگاه، پیش، نزد

ورنه

وگرنه

سزاوار

شایسته

به جای آوردن

ادا کردن، انجام دادن

مهد

گهواره

بی حساب

بی اندازه

بی دریغ

بی مضایقه

ناموس

آبرو

فاحش

آشکار، واضح

دریدن

پاره کردن

وظیفه

وجه معاش، مقرری

مُنکَر

زشت، ناپسند

روزی

رزق

بنات

جمع بنت، دختر

نبات

گیاه، رستنی

خلعت

جامگی، جامه، لباس

ورق

برگ

بر

پهلو

شاخ

شاخه

ربیع

بهار

موسم

فصل، هنگام، زمان

عصاره

افشره، شیره

شهد

عسل، انگبین

فایق

برتر، برگزیده، ناب

شهد فایق

عسل ناب

نخل

خرمابُن، درخت خرما

باسق

بلند

غفلت

نادانی

فلک

آسمان، گردون

به کف آوردن

به دست آوردن

تتمّه

باقی مانده

همه

همه پدیده ها

از بهر

برای

سرگشته

حیران، هاج و واج

فرمان بردار

مطیع، اطاعت کننده

خبر

حدیث

سرور

بزرگ، آقا

مفخر

آن چه بدان فخر کنند

صفوت

برگزیده

شفیع

شفاعت کننده

مُطاع

فرمانروا، اطاعت شده

کریم

رادمرد

قسیم

خوش چهره

جسیم

خوش اندام

نسیم

خوش بو

باک

ترس

بحر

دریا

چون

مانند، همچون

آن

هر کس

امّت

مردم

شرمسار

شرمنده

اجابت

برآوردن

جلّ و علا

بزرگ و والا است

ایزد

خداوند

نظر

نگاه

خواندن

صدا کردن

تضرّع

زاری، التماس

دعوت

دعا

برآوردم

برآورده کردم

کرم

بخشندگی، جوانمردی

لطف

مهربانی،‌‌ نیکویی

جلال

شکوه

تقصیر

کوتاهی

معترف

اعتراف کننده

واصف

وصف کننده

حلیه

زیور، زینت

جمال

زیبایی

تحیّر

سرگشتگی، حیرانی

منسوب

نسبت داده شده

صاحب دل

عارف، دل آگاه

جیب

گریبان، یقه

بحر

دریا

مستغرق

غرق شده

بازآمد

بازگشت

به طریق

به خاطر

تحفه

هدیه، ارمغان

کرامت کردن

عطا کردن، بخشیدن

درخت

بوته

مرغ سحر

بلبل

مرغ

پرنده

کان

که آن

شد

رفت، نابود شد

آواز

صدا

مدعی

ادعا کنند، لاف زننده

کان

که آن

بط

مرغابی

پنداشت

گمان کرد

قصد کردن

         خواستن، تکاپو

نمی یافت

بدست نمی آورد

بیازمود

امتحان کرد

حاصل

فایده، سود، نتیجه

دیگر روز

روز دیگر

بدیدی

می‌دید

گمان بردی

گمان می‌کرد

قصد پیوستن

قصد کردن

ثمرت

ثمره، فایده، نتیجه

تجربت

تجربه

فروگذاشت

رها کرد

مفرّح

شادی بخش، فرح انگیز

نبیّ

پیام آور، پیغمبر، رسول

ممدّ

یاری رساننده، مدد کننده

وسیم

دارای مهر و نشان پیامبری

فزایی

بیفزایی، زیاد و افزون کنی

سبحانه و تعالی

او (خداوند) پاک و والاست

نماینده

نشان دهنده، نشانه، نماد

خوان

سفره، سفره فراخ و گشاده

طلب

خواست، اولین وادی عرفان

طاعت

فرمانبرداری، بندگی، عبادت

قدوم

آمدن، قدم نهادن، فرارسیدن

بی نشان

منظور خداوند بی نشان است

بیدل

عاشق؛ در اینجا منظور سعدی

کاینات

جمع کاینه، همه موجودات جهان

عزّ

ارجمندی، گرامی شدن، مقابل ذُلّ

حکیم

دانا به همه چیز، دانای راست کردار

تاک

انگوربن، درخت انگور، رَز، درخت مو

فراش

فرش گستر، گسترنده فرش؛ خدمتکار

انابت

توبه، به خدای تعالی بازگشتن، پشیمانی

اعراض

روی برگرداندن از چیزی، روی گردانی، انصراف

یقین

بی شبهه و شک بودن، امری که واضح و ثابت شده باشد

تتمه دور زمان

تمامی و کمال گردش روزگار، مایه تمامی و کمال دور زمان رسالت

دایه

زنی که به جای مادر به کودک شیر می‌دهد یا از او پرستاری می‌کند

جلال

بزرگواری، شکوه، از صفات خداوند که به مقام کبریایی او اشاره دارد

عزّ و جلّ

گرامی، بزرگ و بلند مرتبه است؛ بعد از ذکر نام خداوند به کار می‌رود

مکاشفت

کشف کردن و آشکار ساختن، در اصطلاح عرفانی پی بردن به حقایق است

پوییدن

تلاش، رفتن، حرکت به سوی مقصدی برای به دست آوردن و جست و جوی چیزی

انبساط

حالتی که در آن احساس بیگانگی و ملاحظه و رودربایستی نباشد؛ خودمانی شدن

عاکف

اعتکاف کننده، کسانی که در مدت معین در مسجد بمانند و به عبادت پردازند؛ مسجدنشین

معاملت

عمال عبادی، احکام و عبادات شرعی، در متن درس مقصود همان کار مراقبه و مکاشفه است

مراقبت

در اصطلاح عرفانی، کمال توجّه بنده به حق و یقین بر اینکه خداوند در همه احوال، عالِم بر ضمیر اوست؛ نگاه داشتن دل از توجّه به غیرِحق



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه (3)
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (3)
  • گام به گام تمامی دروس پایه (3)
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (3)
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (3)
  • فلش کارت های آماده دروس پایه (3)
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (3)
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (3)

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



دانش زبانی: ضمیر، حذف به قرینه

دانش زبانی

ضمیر

ضمیر:

واژه‌ای است که به جای اسم می‌نشیند و از بازآورد اسم جلوگیری می‌کند. ضمیرهای شخصی بر دو گونه اند:

1) ضمیر پیوسته

2) ضمیر گسسته (جدا)

1- ضمیرهای پیوسته:

ــَـم، ــَـت، ــَـش، ــِـمان، ــِـتان، ــِـشان

2- ضمیرهای گسسته:

من، تو، او، ما، شما، ایشان (آن ها)

 

حذف به قرینه

حذف به قرینه:

به عبارت‌های زیر توجه کنید.

  • الف) همنشین نیک بهتر از تنهایی است و تنهایی بهتر از همنشین بد.
  • ب) آرزو گفت: «از نمایشگاه کتاب چه خبر؟»

در عبارت «الف» فعل جمله دوم ذکر نشده است؛ امّا خواننده یا شنونده از فعل جمله اول می‌تواند به فعل جمله دوم یعنی «است» پی ببرد. در این جمله حذف فعل به «قرینه لفظی» صورت گرفته است.

در عبارت «ب» جای فعل «داری» در جمله دوم خالی است؛ امّا هیچ نشانه‌ای در ظاهر جمله شنونده را به وجود «فعل» راهنمایی نمی‌کند، تنها از مفهوم عبارت می‌توان دریافت که فعل «داری» از جمله دوم حذف شده است؛ در این جمله حذف به «قرینه معنوی» صورت گرفته است.

هر یک از اجزای کلام در صورت وجود قرینه می‌تواند حذف شود. اگر حذف به دلیل تکرار و برای پرهیز از تکرار صورت گیرد آن را حذف به «قرینه لفظی» گویند؛ امّا اگر خواننده یا شنونده از مفهوم سخن به بخش حذف شده پی ببرد، «حذف به قرینه معنوی» است.

حذف به قرینه لفظی:

مواردی که حذف به قرینه لفظی به شمار می رود:

الف) گیله مرد گوشش به این حرفها بدهکار نبود و اصلاً جواب نمی داد  ß  گیله مرد جواب نمی داد (حذف نهاد جدا)

ب) رفته بودم که او را ببینم اما نتوانستم  ß  نتوانستم او را ببینم (حذف جمله)

پ) بهمن دیروز آمد. کی ؟  ß  كى بهمن آمد؟ (حذف تمام اجزای جمله)

ت) بهرام آمد. چه کسی؟  ß  چه کسی آمد؟ (حذف فعل)

ث) خلوتی داریم  ß  ما خلوتی داریم (حذف نهاد به قرینه لفظی)

ج) نه عمر خضر بماند نه ملک اسکندر               نزاع بر سر دنیی دون مکن درویش  ß  نه ملک اسکندر بماند (حذف فعل)

حذف به قرینه معنوی:

مواردی که حذف به قرینه معنایی به شمار می رود:

الف) به سلامت، بسیار خوب، شکر خدا، به جان شما  ß  حذف فعل در جمله های پرکاربرد

ب) هر چه ارزان تر بهتر چه بهتر که شما این کار مهم را بر عهده بگیرید:حذف فعل اسنادی در جمله های مرکب  ß  هرچه ارزان تر باشد بهتر است

پ) به خدا  ß  به خدا سوگند می خورم

ت) مرگ به که بیماری  ß  مرگ بهتر از بیماری است

ث) افسوس بر اینان که به غفلت گذرانند  ß  افسوس می خورم

ج) تویی که خوبتری ز آفتاب و شکر خدا            که نیستم ز تو در روی آفتاب خجل:

  • شکر خدا را می گویم

چ) گه به دهان بر زده کف چون صدف              گاه چو تیری که رود بر هدف:

  • برزده بود
  • چو تیری بود





محتوا مورد پسند بوده است ؟

3 - 5 رای