یعنی اینکه؛ هر پدیده اجتماعی بر اساس هنجارهای اجتماعی قواعد و قوانین رسمی/ غیر رسمی در جای خود قرار گرفته باشد. یعنی اینکه: جایگاه و نقش هر کدام از پدیده های اجتماعی، بر اساس قواعد اجتماعی مشخص شده باشد.
دانش آموزی که دیر به مدرسه می رسد/ دانش آموزی که تکالیف خود را به موقع انجام نمی دهد/ راننده ای که در شانۀ خاکی جاده؛ رانندگی می کند یا سبقت غیرمجاز می گیرد/ کارمند بانکی که در پرداخت وام؛ آشنایان و بستگان خود را در اولویت قرار می دهد/ پزشکی که بیماران خود را در مطب منتظر می گذارد و....
در تک تک موارد فوق؛ کنش های افراد هنجارمند نیست؛ یعنی؛ مبتنی بر قانون و قاعده نیست و به گونه ای خودخواسته و خودسرانه انجام می گیرد . بدین ترتیب این موارد مصداق هایی از بی نظمی محسوب می شوند.
در هر جامعه ای نظم بسیار بیشتر از بی نظمی وجود دارد. اما بدلیل عادت کردن افراد جامعه به نظم؛ غالباً از نظر آنها پنهان مانده و مشاهده نمی شود و برعکس بی نظمی ها بیشتر به چشم می آیند. بعنوان مثال: مردم معموالً قواعد راهنمایی و رانندگی را رعایت می کنند/ دانش آموزان اغلب به موقع در مدرسه حاضر می شوند.
تهیه کننده: محمود کرمی