1- جامعه را واقعیتی بیرونی تصورمی کند که قوانین مستحم و ثابت خودش را دارد. مانند طبیعت که قوانین مستحکم و ثابت خودش را دارد. جامعه دستاوردی انسانی نیست و خود تنظیم است.
2- با چنین تصوری نسبت به جامعه؛انسانها فقط می تواننند جامعه را بشناسند، نمی توانند تغییری بنیادی در جامعه ایجاد کنند. زیرا جامعه با قواعد و قوانین ثابت و عمومی خودش اداره می شود.
3- با این رویکرد ؛ نظم و قواعد اجتماعی بیرون و مستقل از انسانهاست و لذا آنها می باست صرفا خودشان را با نظم و قواعد تطبیق داده و با آن سازگار شوند.
4- با این رویکرد؛ انسان در حد پیچ و مهره های نظم اجتماعی تقلیل یابد. زیرا این تصور وجود دارد انسانها تابع نظم و قواعد اجتماعی هستند و این قواعد و قوانین اجتماعی است که به زندگی و کنش های انسانها شکل می دهند.
تهیه کننده: محمود کرمی