نصب اپلیکیشن

صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن

قواعد( الحال(قیدحالت))

پاسخ تایید شده
1 ماه قبل
0
[شاه کلید مای درس] | قواعد( الحال(قیدحالت))
bookmark_border دوازدهم تجربی دوازدهم ریاضی
book عربی (3)
bookmarks فصل 2 : مَکَّةُ الْمُکَرَّمَةُ وَ الْمَدينَةُ المُْنوََّرَةُ
1 ماه قبل
0

الحال (قیدحالت)

- به عبارات زیر بادقت توجه کنید:

1- شاهدتُ الطّالبَ المَسرور:َ دانش آموز خوشحال را دیدم (المسرور :صفت برای الطالب)

2- شاهدتُ طالباً مسرورا:ً دانش آموز خوشحالی را دیدم (مسرورا:ًصفت برای طالباً)

3- شاهدتُ الطّالبَ مسروراً : دانش آموز را ،خوشحال دیدم (مسروراً )

توضیحات: در جمله اول کلمه «المسرور» یکی از ویژگیها وصفات «الطّالب » رابیان می کند و نقش آن صفت است.

در جمله دوم نیز،کلمه «مسروراً» به عنوان صفت برای اسم نکره «طالباً» محسوب می شود.

ولی در جمله سوم کلمه «مسروراً » حالت وقوع «الطّالب» را هنگام وقوع فعل نشان می دهد.

- به کلماتی که در جمله « حالت وکیفیت » یک اسم را(مبتدا -فاعل – مفعول –نایب فاعل ...)در لحظه ی وقوع فعل بیان می کند « حال » می گوییم.

مثال

یستَمعُ المؤمنُ إلی القرآنِ خاشِعا.ً(مومن فروتنانه به قرآن گوش فرا می دهد.)

حال درپاسخ به سوال ذهنی کلمه ی «کیفَ» می آید ومی تواند به صورت مفرد(یک اسم) یا به صورت جمله حالیه(فعلیه –اسمیه ) در جمله بیاید.

1) حال مفرد                   2) حال جمله(جمله حالیه)

1) حال مفرد:

 اسمی است «منصوب»( ــَـــًـ ،ــَ ینِ ، ــِ ینَ) ، « نکره» ، «مشتق» (اسم فاعل / اسم مفعول....) و یا هر کلمه ای که معنای وصفی داشته باشد.بیاید که حالت و کیفیت وهیئت (فاعل، مفعول،مبتدا،خبر نایب فاعل..) را درحین وقوع فعل نشان می دهد. حال در زبان عربی همان قید حالت در زبان فارسی است .

مثال:

-خَرَجَ التلمیذُ مِنَ الصّفِّ مُسرعاً :دانش آموز ازکلاس باشتاب )شتابان(خارج شد.

-قُتِلَ الجُندیُّ فی ساحَةِ المَعرَکَةِ مَظلوما:ًسرباز در میدان جنگ مظلومانه کشته شد.

تعریف صاحب حال:(ذوالحال)

صاحب حال همان «فاعل،یامفعول یانایب فاعل و...»است که کیفیت آن توسط «حال» بیان می شودکه همواره « معرفه » می باشد ودر جمله مانند « مضاف و موصوف» نقش اصلی محسوب نمی شوند.مانند:النلمیذ(درنقش فاعل) – و الجندیّ (درنقش نایب فاعل) در مثالهای بالا.

مطابقت حال با صاحب حال:

-حال باید از نظر « جنس وتعداد » با صاحب حال خود مطابقت داشته باشد.

مثال 

1) دَخَلَ المُعَلّمُ فی الصّفّ مسرورا.ً تطابق حال «المُعَلّم» با صاحب حال « مسروراً» هردو مفرد ومذکر

2) تَجتَهدُ الطّالبتانِ فی أاداءِ واجباتهما مُجدَّتَین.ِ تطابق حال «الطّالبتان » با صاحب حال «مُجدّتین» هردومثنی ومونث

3) یَشتَغلُ الفَلّاحونَ فی المَزرَعَةِ نَشیطینَ . تطابق حال « الفلاحونَ» با صاحب حال « نشیطینَ» هردو جمع ومذکر

همانطور که گفته شد «حال مفرد» اسمی مشتق است که دارای « معنای وصفی » می باشد.بنابراین اسم هایی که معنای وصفی ندارند ویا اینکه از مصادر (ثلاثی محرد ومزید ) می باشد هرگز نمی توانند «حال مفرد » واقع شوند.

توجه کنیم اگر در عبارتی « صاحب حال »یک اسم « جمع مکسر غیرعاقل»باشد حال آن به صورت مفرد مونث به کار می رود.

مثال

رَأیتُ الأشجارَ فی الغابةِ مُثمِرَةً :(مُثمرة:ً حال (مفرد مونث) /الأشجار : صاحب حال (جمع مکسر غیرعاقل) اگر صاحب حال «ضمیر متکلم وحده» باشد ،حال را می توان به 2 شکل « مفرد مذکر» و « مفرد مونث » آورد. مثال- ذَهَبتُ إلی البیتِ « مَحزوناً – مَحزونةً»

اگر صاحب حال «ضمیر متکلم مع الغیر » باشد حال را می توان به ٤شکل «مثنی مذکر » «مثنی مونث» «جمع مذکر » «جمع مونث»آورد.

مثال

ذَهَبنا إلی البیتِ « فَرحَینِ –فَرِحَتَینِ – فَرِحینَ – فَرحات »

دقت کنید حال جزو ارکان زاید جمله است وجمله بدون آن معنا دارد و لزوما هر اسم نکره ومشتق حال نیست وممکن است به فراخور نیاز جمله نقشهایی چون مفعول ، خبر افعال ناقصه ، صفت ... را بپذیرد.

دقّت کنید نقش حال را با ترکیب وصفى ، مفعول به ، خبر أفعال ناقصه( کان، لیس،َ صار،َ أصبح) و مفعول دوم أفعال دو مفعولى (جَعَل:َ قرار داد/، أَرَى :دید/ أعطَى : بخشید / آتَى : داد/ وَهَب:َ بخشید / مَنَحَ : بخشید / حَسِبَ : پنداشت / عَلَّمَ : یاد داد / سَمَّی : نامید / وَجَدَ : یافت / ظَنَّ : گمان کرد / وَعَدَ : وعده داد / أَدْخَلَ : داخل در ... کرد / صَیَّرَ : قرار داد / کَسَى : پوشاند / أَلْبَسَ : لباس پوشاند ) اشتباه نگیرید .

مثال 1

سَأَلَ القضاةُ رَجُلاً مُتَّهماً رَجُلاً : مفعول          مُتّهماً : صفت

مثال2

سَأَلَ القضاةُ مُتَّهماً عن سبب عمله :  متهما :مفعول

مثال 3

کانَ اللهُ عَلیما:ً علیما:ًخبر فعل ناقصه

مثال 4

صَیَّرَ الْغَیمُ الأرضَ بَعْدَ اغْبِرارٍ خَضِرة : الأرض : مفعول به اول   / خضرةً : مفعول به دوم

 


سایر مباحث این فصل