درسنامه کامل عربی (2) رشته انسانی
تعداد بازدید : 300.15kخلاصه نکات عربی (2) رشته انسانی - درسنامه شب امتحان عربی (2) رشته انسانی - جزوه شب امتحان عربی (2) رشته انسانی نوبت اول
اِسٌمُ التَّفضیلِ
فصل 1 : مَواعِظُ قَیِّمَةٌ
اِسٌمُ التَّفضیلِ وَ اسٌمُ الٌمَکانِ
تعریف: به اسمی که برتری شخصی یا شیء را بر دیگری بیان می کند و از «ثلاثی مجرد» بر وزن «أفعل» ساخته می شود. مانند: اکرم، أعلم.
اگر در زبان فارسی به دنبال اسم تفضیل بگردیم معادل اون در زبان فارسی «صفت عالی» یا «صفت برتر» است. به عنوان مثال می گوییم: (من برتر از تو هستم) این پیش وند «تر» صفت برتر است یا وقتی می گوییم (ایران بهترین کشور دنیا است) این پسوند «ترین» صفت عالی در زبان فارسی است.
أفعل تفضیل از موارد زیر ساخته نمی شود.
۱. مثلا از رنگ ها ساخته نمی شود مثال: خضر: به معنای سبز
۲. از عیب های موجود در جسم. مثال: عمی: کور
مثال های دو مورد بالا
برای مثال ما نمی تونیم این بگوییم ( هو اعمی منک) یعنی او از تو کورتر است . قاعده ما بر این است که چون صفت عالی باشه نه بر عیب و نقص دلالت کنه ترجمش درسته اما برخلاف قانون نحو هست.
یا بگوییم هذه البقره أخضر من هذه البقر: این گاو سبزتر از این گاوه؟؟؟ چرا غلطه؟؟؟ چون بر رنگ دلالت
کرده است.
ما هو ليس الصحيح (دبیرستان شهید رجایی تهران تهران)
جواب: گزینه ۴
تشریح گزینه ها
گزینه ۱: چون بر صفت برتر (أکبر: بزرگتر) اشاره کرده درسته . گزینه ۲: چون (خیر: بهترین) به معنای صفت عالی(ترین) اشاره دارد درسته . ۳ : این هم صفت عالی (أصغر کوچکتر دلالت دارد) درسته. گزینه ۴.چون بر
عیب دلالت کرده غلط است.
عين ليس أفعل تفضيل. (سنجش)
١. زينبُ أسودُ مِن فاطمة ۲. الاسدُ أقوى من الرّجلِ
۳. أنتَ أفضلُ من أخيك ۴. الزيدان أفضلُ الناس
جواب: گزینه ۱
شرح گزینه ها
۱. چون که به رنگ دلالت کرده است یعنی (أسود: سیاه) در نتیجه صحیح نیست. ۲. چون بر صفت برتر یعنی (أقوى: قویتر) دلالت دارد درست است ۳. همچون گزینه ۲ صفت برتر (آفضل: بهتر) ۴. مانند گزینه ۲و۳
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه انسانی- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه انسانی
- گام به گام تمامی دروس پایه انسانی
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه انسانی
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه انسانی
- فلش کارت های آماده دروس پایه انسانی
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه انسانی
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه انسانی
نکات بسیار مهم ترجمه و تحلیل
فصل 1 : مَواعِظُ قَیِّمَةٌ
نکات بسیار مهم ترجمه و تحلیل
در کجاها اسم تفضیل به معنای صفت برتر (یعنی تر) و در کجاها به معنای صفت عالی (یعنی ترین) ترجمه می شود؟
۱. دانش آموزان باهوش, به جمله خیلی خوب نگاه کنید اگر بعد از اسم تفضیل حرف جر (مِن) بیاید صفت برتر ترجمه می شود.
آسيا أكبر من أوروبا ترجمه: آسیا بزرگتر از اروپا است
اول افعل تعجب را پیدا می کنیم که میشه (اکبر) چون که بعد از آن حرف جر من آمده پس به صورت صفت برتر ترجمه میشه یعنی (پسوند ، تر)
فاطمة أكبر من زینب ترجمه: فاطمه بزرگتر از زینب است.
باز هم به جمله نگاه کنید چون بعد از أكبر حرف جر من آمده پس یه صورت صفت برتر ترجمه می شود.
۲. اگر بعد از اسم تفضیل مضاف الیه بیاید به صورت صفت عالی (ترین) ترجمه می شود یعنی خود أفضل تفضیل مضاف واقع شود.
آسيا أكبر قارة في العالم ترجمه: آسیا بزرگترین قاره در دنیا است.
به جمله نگاه می کنیم بعد از اسم تفضیل «أكبر» حرف جری نیامده پس صفت برتر ترجمه نمیشه ولی ما بعد از اسم تفضیل یک اسم می بینیم یعنی (قارۀ) که مضاف الیه واقع شده و خود أكبر نقش مضاف را گرفته است، چون که بعد از اسم تفضیل مضاف الیه ما داریم به صورت صفت عالی ترجمه می شود.
نکات برتر
مضاف نقش نیست بلکه با توجه به جایگاهش در جمله نقش می گیرد.
مثال
جاء رسول الله الى المدينه رسول خدا به مدینه آمد.
رسول در اینجا نقش فاعل (جاء) را دارد به همین خاطر مرفوع شد؛ در عربی هر کلمه میتواند یک نقش بپذیرد نه دو نقش به همین خاطر چون که مضاف نقش نیست کلمه که میتواند مضاف واقع شود نقش دیگری داده می شود.
مثال
جاهد على في سبيل الله علی(ع) در راه خدا جهاد کرد.
در این جمله (سبیل الله)، سبیل مضاف و الله مضاف الیه است ولی چون سبیل قبل از آن حرف جر (فی) آمده مجرور شده.
مثال
قرأت قصصها الجميلة: قصه های زیبایش را خواندم.
گاهی اسم تفضیل با وزنهای دیگری می آید.
جزوات جامع پایه انسانی
جزوه جامع فارسی (2)
جزوه جامع نگارش (2)
جزوه جامع زبان انگلیسی (2)
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی (2)
جزوه جامع انسان و محیط زیست
جزوه جامع ریاضی و آمار (2)
جزوه جامع فلسفه (1)
جزوه جامع جامعه شناسی (2)
جزوه جامع علوم و فنون ادبی (2)
جزوه جامع روان شناسی
جزوه جامع جغرافیا (2)
جزوه جامع عربی (2) رشته انسانی
جزوه جامع تاریخ (2)
جزوه جامع دین و زندگی (2) رشته انسانی
چهار حالت اسم تفضیل
فصل 1 : مَواعِظُ قَیِّمَةٌ
برای اسم تفضیل چهار حالت وجود دارد:
۱. همراه با حرف جر من: هر گاه که اسم تفضیل خالی از «ال» و «اضافه» باشد ،اسم تفضیل آن لزوما به صورت مفرد مذکر می آید.
مثال: الأسد أقوى من البقره: شیر قوی تر از گاو است
مثال: أنت أكرم من أخیک: تو گرامی تر از برادرت هستی.
توضیح: چون که أقوى و أکرم که اسمهای تفضیل ما در این جمله هستند، الف و لام نگرفته و اضافه هم نشده اند به صورت مفرد مذکر آمده اند.
۲. همراه با ألف باشد: به هیچ عنوان با حرف جر من نمی آید و در این حالت، عموما به صورت مثنی و جمع و با ما قبل خود در مذکر و مؤنث و مثنی و جمع، باید مطابقت کند.
مثال: الرجلان الأفضلان فی البیت: دو مرد با فضیلت در خانه هستند.
مثال: المرأتان الفضليان فی المبیت: دو زن با فضیلت در خوابگاه هستند.
توضیح : چون که اسم تفضیل همراه با «ال» آمده در جنس و عدد باید با ماقبل خود مطابقت کند.
۳. مضاف به اسم معرفه .باشد، در این صورت مطابق آن با جنس و عدد الزامی نیست
مثال: الزيدان أفضل أفضلا الناس: دو زید برترین مردم هستند.
مثال: مريم أفضل فضلى الناس. مردم برترین مردم است.
توضیح: چون که اسم بعد از أفعل تفضیل معرفه آمده مطابقت یا عدم مطابقت آن با ماقبلش الزامی نیست.
۴. مضاف به اسم نکره. مطابقت مضاف الیه آن با ما قبلش الزامی است.
مثال: على أقوى رجل: علی قوی ترین مرد است.
مثال: الزيدان أفضل رجلين دو زید برترین مردان هستند.
توضیح: چون (علی) مفرد مذکر است پس (رجل) هم باید به صورت مفرد مذکر به کار می رود یا رجلینِ با الزیدان در مثنی بود مطابقت می کند.
*نکته برتر*
تفاوت (آخَر با آخِر)
۱. تفاوت معنایی: کلمه (آخَر) به معنای (پایان) است اما (آخِر) به معنای (دیگر)
۲. هر دو مشتق هستند. أخِر بر وزن أفعَل اسم تفضيل و آخِر اسم فاعل است.
۳. آخِر منصرف است و میتواند هر نوع اعرابی را بپذیرد اما آخَر غیر منصرف است و تنوین و کسره نمی گیرد و فقط فتحه و ضمه میگیرد البته اضافه کنیم که غیر منصرفها به هیچ عنوان تنوین نمی گیرند اما به کسره را به شرطی میگیرند که ال بگیرند و اضافه شوند.
۴. کلمه (آخِر) با گرفتن تای تانیث مؤنث میشود ولی (آخَر) چون بر وزن أفعل است و تفضیل مونث آن می شود اُخری.
اِسٌمُ التَّفضیلِ (نمونه سوال)
فصل 1 : مَواعِظُ قَیِّمَةٌ
عين ما فيه اسم تفضیل (کنکور انسانی)
١. لنبتعد عن الأعمالِ التي تجعل الأراذل يحكمون علينا
٢. أُحبُّ صديقي الذي يُفكِرُ في أعمالِه و أساليبِه دائماً
٣. كتب التلميذُ واجباتَه مُتأخِّراً فما أرضى معلمه عنه
۴. أسخط الصبورُ الشَيطانَ بحلمِه أمام المشاكل
جواب گزینه ۱
تحلیل گزینه ها:
۱. باید از کارهایی که آدمهای شرور ما را محکوم می کنند، دوری کنیم.
* عموما اسم هایی که بر وزن (أفاعل) هستند مفرد آنها بر وزن (أفعل) هست، کلمه (الأراذل) وزن فاعل است که مفرد (أرذل) میشود که بر وزن أفعل تفضیل خواهد بود.
تجزیه و تحلیل:
ل + نبتعد: لام مکسور و برای امر غایب به کار میرود ( نبتعد) فعل مضارع متكلم مع الغير و مجزوم به وسیله لام و علامت جزم آن ساکن در آخر فعل. (عن) حرف جر. (الأعمال) جمع مكسر و مجرور به حرف جر. (التي) صفت برای اعمال و محلا مجرور. (تجعل) فعل و فاعل هی مستتر که به أعمال بر میگردد .(الأراذل ) مفعول به و منصوب. (يحكمون علينا) يحكمون فعل و فاعل آن واو ( علينا) حرف جر و (نا) مجرور به حرف جر محلا.
۲. دوستم را به خاطر این که به قوانین و کارهایش همیشه فکر می کند، دوست دارم.
* در این گزینه أفعل تفضيل وجود ندارد أحبُّ هم فعل است. أساليب هم بر وزن افاعیل است نه أفاعل
تجزیه و تحلیل:
(أحب): فعل و فاعل آن أنا مستتر است. (صدیقی) مفعول به و منصوب (مضاف)، ی مضاف الیه و مجرور. (الذی) صفت برای صدیق چون صدیق مذکر است الذی آمده. (يفكر) فعل و فاعل آن هو مستتر که به صدیق بر می گردد. (فی أعمالِه) في، حرف جر، أعماله، مجرور به حرف جر و مضاف و ه مضاف اليه و مجرور محلا. ( أساليبه) عطف به أعمال و بالتبعیه از آن مجرور چون واو عطف آمده است . (دائما) حال و منصوب.
۳. دانش آموز تکلیفش را دیر نوشت پس معلمش از او راضی نبود.
* در این گزینه أفعل تفضیلی وجود ندارد ما أرضى ماضی منفی است.
تجزیه و تحلیل:
(كتب): فعل ماضی و مبنی بر فتح. (التلميذ) فاعل و مرفوع. (واجباته) مفعول به و منصوب. ه مضاف الیه و مجرور. (متأخرا) حال و منصوب. (ما أرضى) ماضی منفی «ــمای نافیه» . (معلمه) فاعل و مرفوع، ه مضاف اليه و مجرور. (عنه) مجرور به حرف جر محلا.
۴. آدم صبور شیطان را با بردباریش در مقابل مشکلات، خشمگین می کند.
* أسخط فعل ماضی است أفعل تفضیل نیست
تجزیه و تحلیل :
(أسخط) فعل ماضی بر وزن باب أفعال. (الصبور) فاعل و مرفوع. (الشيطان) مفعول به و منصوب.
(بحلمه) مجرور به حرف جر، ه مضاف اليه و مجرور. (أمام) مفعول فيه و منصوب. (المشاكل) مضاف اليه و مجرور چون که مفعول فيه اسم بعد از خود را مجرور می کنند چون اضافه می شوند.
عيّن ما ليس من أفعل تفضيل. (کنکور انسانی)
۱. لا أحد أرحم بك من ربِک
٢. مَن كانَ جاهلاً فهو أفقرُ الناسِ علماً
۳. ما أجمل الحياة إن كانت لها أهداف جميلة
۴. هذا أغلى الملابس التي أشتريتها حتّى الآن
جواب گزینه ۳
تحلیل گزینه ها:
۱. هیچ کسی مهربان تر از پروردگارت نسبت به تو نیست.
* أرحم بر وزن أفعل تفضیل و پیشوند تر را هم در ترجمه دارد.
تجزیه و تحلیل:
(لا) لاى نفى جنس. (أحد) اسم لاى نفى جنس مبنی بر فتح و محلا منصوب. (أرحم) خير لاى نفى جنس و مرفوع. (بک) مجرور به حرف جر. (من ربک) رب مضاف، ک مضاف اليه و مجرور محلا.
۲. هر کسی که جاهل باشد او از نظر علم فقیرترین مردم است.
* أفقر الناس چون اضافه شده و به معنای ترین نیز هست پس افعل تفضیل محسوب می شود.
۳. چقدر زندگی زیباست اگر برای آن هدف های زیبایی باشد.
* برای تحلیل این گزینه باید تجزیه و ترکیب کنیم. (ما أجمل الحياه) «ما» مای نکره تامه در نقش مبتدا و مرفوع. «أجمل» فعل و فاعل آن هو مستتر وجوبا در نقش خبر و مرفوع. «الحیاه» مفعول به و منصوب. دیدم که أجمل فعل است نه افعل تفضیل.
۴. این گران قیمت ترین لباسی است که تا به حال خریده ام.
* «أغلى الملابس» چون که بر وزن أفعل است و اضافه هم شده، أفعل تفضیل است.
عيِّن ما ليس فيه اسم تفضيل (المپياد)
١. هو أعلم بمن ضلَّ في سبيلِه
٢. خيِرُ المطاعمِ ما فيه الطعام سالماً
٣. إنّ اللهَ أعلمُ بمَن يهدي إلى صراطِ المستقيم
۴. جاء صديقي إلى بيتي و أهدى إلىَّ كتاباً
پاسخ گزینه ۴
تشریح گزینه ها:
۱. او داناتر به کسی است که در راهش گمراه شد.
* چون أعلم معنای تر را میدهد اسم تفضیل محسوب می شود، مراقب باشد مَن موصول است حرف جر مِن نیست ما از ترجمه متوجه شدیم که معنای اسم تفضیل می دهد.
تجزیه و تحلیل:
(هو) مبتدا و محلا مرفوع. (أعلم) خبر و مرفوع. (بمَن) مجرور به حرف جر چون موصول است و مبنی محلا مجرور. (ضلَ) فعل ماضی و مبنی بر فتح و فاعل آن هو مستتر. (في سبيله) مجرور به حرف جره مضاف اليه و مجرور.
۲. بهترین رستوران ها آن است که بهترین غذاها را داشته باشد.
* چون در اینجا خیر اضافه شده و پیشوند ترین را دارد پس اسم تفضیل است.
تجریه و تحلیل:
(ما) در نقش خبر و محلا مرفوع، چون موصول عام است و مبنی. (سالما) نقش حال را دارد. مشتق بر وزن فاعل و منصوب. یکی از شرایط حال مشتق بودن است.
۳. همانا خداوند به کسی که به راه راست هدایت می شود، آگاه تر است.
* باز هم این گزینه پیشوند تر را دارد پس اسم تفضیل است.
۴. دوستم به خانه ام آمد و کتابی را به من هدیه کرد.
* أهدى الىّ حواستون باشه بچه ها فعل رو از اسم تفضیل جدا کنید فقط از طریق معنا امکان دارد چون وزن و ظاهر فعل با اسم تفضیل هیچ فرقی ندارد اولین کاری که باید انجام بدین ترجمه است.
في أى عبارة ما جاء اسم تفضيل
۱. حىَّ على خيرِ العمل
٢. ليلهُ القدرِ خيرٌ من ألف شهر
٣. يُوصينا رسول الله (ص) إلى العمل الخير
۴. خيرُ الناسِ مَن يساعد المساكين
پاسخ گزینه ۳
تشریح گزینه ها:
۱. بشتابید به سوی بهترین کار
* «خیر» چون که اضافه شده و معنای ترین را هم دارد.
۲. شب قدر بهتر از هزار سال است.
* خیر با حرف جز من آمده و صد درصد اسم تفضیل است.
۳. پیامبر خدا(ص) ما را به انجام کار نیک توصیه می کند.
* چون الف و لام گرفته در اینجا نقش صفت را برای «العمل» دارد اسم تفضیل نیست.
۴. بهترین مردم کسی است که به نیازمندان کمک کند.
* چون که اضافه شده و پیشوند «ترین» گرفته است.
تجریه و تحلیل گزینه ۴:
«خیر» مبتدا و مرفوع «الناس» مضاف الیه و مجرور. «مَن» با حرف جر مِن اشتباه نگیرید، مَن موصول که به معنی کسی که میم آن فتحه دارد؛ اما حرف جر مِن میم آن کسره دارد. در اینجا در نقش خبر و محلا مرفوع چون که مبنی است. «یساعد» فعل و فاعل آن هو مستتر. «المساکین» مفعول به و منصوب با فتحه چون جمع مکسر است.
عيّن ما لا يشتمل اسم تفضيل
١. أدع إلى سبيل ربك بالحكمة و الموعظةِ الحسنةِ
٢. وَجَدنا سراويل أفضل من متجر صديقي
٣. سبحانَ الذي أسرى بعبدِه ليلاً من المسجدِ الحرام إلى المسجد الأقضى
۴. كانت مكتبةُ جندى شابور أكبرُ مكتبةٍ في العالمِ القديم
جواب گزینه ۱
۱. به راه پرودگارت با حکمت و اندرز نیکو فرا بخوان
* هیچ گونه اسم تفضیلی وجود ندارد
۲. شلوار بهتری را در فروشگاه دوستم پیدا کردیم
۳. پاک و منزه خدایی را که بندهاش را شبانه از مسجد الاحرام به مسجد الاقضی برد
۴. کتابخانه جندی شاپور از بزرگترین کتابخانه در عصر قدیم بود.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه انسانی- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه انسانی
- گام به گام تمامی دروس پایه انسانی
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه انسانی
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه انسانی
- فلش کارت های آماده دروس پایه انسانی
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه انسانی
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه انسانی
تفاوت دو کلمه خیر و شر
فصل 1 : مَواعِظُ قَیِّمَةٌ
تفاوت دو کلمه خیر و شر
خیر و شر دو کلمه نادری هستند که جزء أفعل تفضیل محسوب میشوند بدین صورت که اصل این دو «أخيَر» و «أشرّ» بوده که به دلیل کثرت استعمال همزه این دو افتاده است و به صورت خیر و شر تبدیل شده اند.
دو کلمه «خیر» و «شر» بر وزن أفعل تفضیل نیستند در صورتی در جمله معنای «بهتر» یا «بهترین»، «بدتر» یا «بدترین» باشند افعل تفضیل خواهد بود و این زمانی است که این دو کلمه مضاف و کلمه بعد از آنان مضاف الیه واقع شود.
مثال : هذا الرجلُ من شر النّاس این مرد از بدترین مردم است.
توضیح: در اینجا «شر» مضاف» و «الناس» مضاف الیه است، بدین سبب که شر در این عبارت اضافه شده و معنای (تر) دارد پس افعل تفضیل است.
تركيب میکنیم: هذا (مبتدا و محلا مرفوع چون مبنی است) الرجل عطف بیان برای هذا چون جامده و بعد از ضمیر اشاره قرار گرفته و بتبیعیه از هذا و مرفوع. مِن (حرف جر). شر (مجرور به حرف جر و علامت آن کسره ظاهرى). الناس (مضاف الیه و مجرور به کسره ظاهری)؛ (من شرالناس) کل این جمله خبر و محلا مرفوع
مثال: الصلاه خير من النوم: نماز بهتر از خواب است.
توضیح : بیاید این جمله رو ترکیب کنیم: الصلاه (مبتدا و مرفوع علامت رفع ظاهری) خیر (خبر و مرفوع به ضمه ظاهرى) مِن (حرف جر) النوم (مجرور به حرف جر و علامت آن کسره ظاهری)
اگر بعد از «خیر» و «شر» حرف جر «مِن» بیاید بدون شک اسم تفضیل است. چون بعد از خیر حرف جر (مِن) آمده پس صدر درصد اسم تفضیل است. پس دانش آموزان عزیز اگر مِن رو بعد از خیر و شر دیدید شک نکنید که اسم تفضیل است به همین سادگی.
مثال : العلمُ خيرٌ من الجهل عند كبار الاسلام: علم نزد بزرگان اسلام از جهل بهتر است.
توضیح: باز هم چون که بعد از «خیر» حرف جر «مِن» آمده بدون شک اسم تفضل است .
اگر «خیر» و «شر» الف ولام بگیرند و معنای (خوب و نیک) داشته باشند بدون شک اسم تفضیل نیستند و بیشتر در این حالت نقش صفت را میگیرند و صفت مشبه هستند.
مثال: العملُ الخیرُ لا یضرَّک: کار خوب به تو ضرر نمی رساند.
تشریح: چون که در اینجا (الخیر) صفت است و الف و لام گرفته اسم تفضیل نیست و صفت مشبه است.
ترکیب میکنیم: العمل (مبتدا و مرفوع علامت رفع ضمه ظاهری) الخیر (صفت برای العمل و مرفوع رضعه ظاهر علامت رفع ضمه ظاهری) لایضرک فعل مضارع و هو مستتر فاعل آن که به العمل بر می گردد و لا نیز لا نفی و غیر عامل و این فعل با فعالش در محل رفع، خبر برای مبتدای ما است.
اگر (خیر) به معنای (خوبی و نیکی خوب بودن یا نیک بودن) بدهد مصدر است و اسم تفضیل نیست چون که اسم تفضیل جزء مشتقات است اما مصدرها به کلی جامد هستند.
مثال: خیرکم کثیرا: خوبی شما بسیار است.
جزوات جامع پایه انسانی
جزوه جامع فارسی (2)
جزوه جامع نگارش (2)
جزوه جامع زبان انگلیسی (2)
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی (2)
جزوه جامع انسان و محیط زیست
جزوه جامع ریاضی و آمار (2)
جزوه جامع فلسفه (1)
جزوه جامع جامعه شناسی (2)
جزوه جامع علوم و فنون ادبی (2)
جزوه جامع روان شناسی
جزوه جامع جغرافیا (2)
جزوه جامع عربی (2) رشته انسانی
جزوه جامع تاریخ (2)
جزوه جامع دین و زندگی (2) رشته انسانی
نکات برتر(اِسٌمُ التَّفضیلِ)
فصل 1 : مَواعِظُ قَیِّمَةٌ
نکات برتر
تمامی اسم های تفضیل غیر منصرف هستند یعنی هیچ نوع تنوینی را در هیچ شرایطی نخواهند گرفت و کسره را در دو حالت میگیرند زمانی که اضافه شوند یا ال بگیرند در این میان فقط (خیر و شر) در میان اسم تفضيل ها منصرف هستند و می توانند تنوین وکسره را بپذیرند.
عيّن كلمة «خير» و «شر» لیست اسم تفضیل (انسانی خارج از کشور)
۱. خَيْرُ الناسِ مَن يساعدُ الآخرينَ في حاجتهِم اليومية
٢. إن تلوُّث الهواءِ من شرِّ المهدِّدات لنظامِ الطبيعة
۳. السعادةُ بعد الغلبهِ على المصاعبِ عملٌ خيرٌ للإنسان
۴. هَجَمتِ الفئران على المزارع و هذا العملُ من شرِّ المخرِّباتِ للطبيعة
جواب گزینه ۳
تشریح گزینه ها
۱. بهترین مردم کسی است که دیگران را در نیازهای روزانیشان یاری کند.
*در این گزینه چون که خیر اضافه شده به(الناس) و معنای ترین را میدهد پس اسم تفضیل محسوب میشود.
تجزیه و تحلیل:
(خیر) مبتدا و مرفوع علامت رفع آن ضمه ظاهری. (الناس) مضاف اليه و مجرور با کسره ظاهری. مَن موصول خاص و خبر و محلا مرفوع چون که موصولات همگی مبنی هستند. (یساعد) فعل مضارع از باب مفاعله و متعدی و فعل و فاعل هو مستتر. (الآخرين) مفعول به و منصوب (فی) حرف جر. (حاجتهم) حاجت مجرو به حرف جر و مضاف و هم مضاف الیه و محلا مجرور. (اليوميه) صفت حاجت و مجرور
۲. همانا آلودگی هوا از بدترین تهدیدهایی برای نظام طبیعت است.
*در این گزینه نیز چون که اضافه شده و معنای ترین را میدهد پس اسم تفضیل است.
تجزيه و تحليل :
(إن) از حروف مشبه بالفعل. (الهواء) مضاف اليه و مجرور. (من) از حروف جر. (شر) مجرور به حرف جر. (المهددات) مضاف اليه و مجرور. (النظام) مجرور به حرف جر. (الطبيعه)
۳. سعادت بعد از غلبه بر مشکلات برای انسان، کار خوبی است.
*چون معنای مصدری دارد یعنی خوبی و بدی پس اسم تفضیل نیست.
تجزیه و تحلیل:
این جمله معنای شرطی می دهد. (السعاده) مبتدا و مرفوع علامت رفع آن ضمه ظاهری. (بعد) ظرف زمان (الغلبه) مضاف الیه و مجرور و علامت آن کسره ظاهری. (علی) حرف جر. (المصاعب) بر وزن مفاعل غیر منصرف چون ال گرفته جر گرفته است. (عمل خیر) (عمل) خبر و مرفوع علامت رفع تونین رفع چون مضاف نشده و ال نگرفته میتواند تنوین بگیرد.(خیر) صفت برای عمل و مرفوع. (للإنسان) مجرور به حرف جر.
۴. موشها به مزارع حمله کردند و این کار از بدترین تخریب کننده های طبیعت است.
*در این گزینه نیز چون که اضافه شده و معنای ترین را می دهد. پس اسم تفضیل است.
تجزیه و تحلیل:
(هجمت) فعل ماضی مفرد مونث مبنی بر فتح. (الفئران)، جمع مکسر، فاعل و مرفوع با فتحه ظاهری. (على المزارع) على: حرف جر. (المزارع) مجرور به حرف جر، غیر منصرف چون که ال گرفته میتواند کسره بگیرد. (هذا) مبتدا و محلا مرفوع. (العمل) عطف بیان بالتبعیه از هذا و مرفوع. (مِن) حرف جر. (شرّ) مجرور به حرف جر. (المخربات) مضاف اليه و مجرور. (للطبيعه) مجرور به حرف جر.
عيّن كلمه «خير» لاتكونُ اسم تفضیل( آزمون لیمو ترش)
١. من يعمل الخيرَ يُشاهد ثمرتَه مُشاهدة
۲. أعمالُك خيرٌ منى لأن أُمَك راضية عنك
۳. اِعلم يا بُنيَّ خيرُ الأمورِ أوسطُها
۴. هو خيرٌ مِن رأيتُه في حياتي
پاسخ گزینه ۱
تشریح گزینه ها
۱. هر کس کار خیری انجام دهد ثمره آن را می بیند چه ثمره ای
*در اینجا چون خیر ال گرفته و معنای خوبی و بدی میدهد اسم تفضیل نیست.
تجزیه و تحلیل:
(من) اسم شرط. ( يعمل) فعل و فاعلش هو مستتر، فعل شرط و مجزوم . (الخير) مفعول به و منصوب يشاهد جواب شرط و مجزوم. (ثمرته) مفعول به و منصوب، ه مضاف الیه و محلا .مجرور. (مشاهده) مفعول مطلق
۲. کارهای تو بهتر از من است چونکه مادرت از تو راضی است.
*چون با حرف جر «من» آمده پس صد درصد افعل تفضیل است.
تجزیه و تحلیل:
(أعمالک )مبتدا و مرفوع، ک مضاف الیه و محلا مجرور. (خیر) خبر و مرفوع. (منی) حرف جر، ی مجرور به حرف جر محلا. (أن) حروف مشبيه بالفعل. (أمك) اسم حروف مشبيه بالفعل و منصوب، ک مضاف اليه و مجرور. (راضیه) خبر حروف مشبیه بالفعل و مرفوع. (عنک) حرف جر، مجرور به حرف جر محلا.
۳. بدان این فرزندم بهترین کارها میانه روترین آنان است.
*چون خیر اضافه شده و معنای ترین میدهد پس افعل تفضیل است.
تجزیه و تحلیل:
(اعلم) فعل امر مفرد مذكر مخاطب (أنت). یا بنی منادی مضاف منصوب. (خیر) مبتدا و مرفوع. (الامورِ) مضاف اليه و مجرور. (أوسطها) أوسط خبر و مرفوع، ها مضاف اليه و محلا مجرور.
۴. او بهترین کسی است که در زندگی خود دیده ام.
*بعد از آن حرف جر من آمده...
تجریه و تحلیل:
(هو) مبتدا و محلا مرفوع. (خیر) خبر و مرفوع. (منی) حرف جر، ی مجرور به حرف جر. (رأیته) فعل و فاعل«تُ» و مفعول «ه». (فی حیاتی) مجرور به حرف جر ، ی مضاف اليه و محلا مجرور.
عين الصحيح عن نوعيه «خیر» و «شرّ» (سنجش)
١. كنا خيرَ أمه حصولاً على الأهداف.(مصدر)
۲. إن تعتمد على اللهِ تشاهد خيرهَ في الدنيا. (اسم تفضيل)
۳. مَن غلب شهوتُه عقله فهو شر من البهائم (مصدر)
۴. من يستهزئ بالأصداقاءِ فهو شرِّ المخلوقاتِ جداً. (اسم تفضيل)
جواب گزینه ۴
تشریح گزینه ها
۱. ما برای رسیدن به هدف هایمان بهترین امت بودیم.
*چون در این گزینه خیر اضافه شده و پسوند ترین را هم در ترجمه دارد پس افعل تفضیل است نه مصدر چون مصدر به معنای خوب یا بد یا خوبی یا بدی می باشد.
تجزیه و تحلیل:
(کنا) نا اسم کان و محلا مرفوع. (خیر) خبر كان و منصوب. (أمه) مضاف اليه و مجرور. (حصول) حال و منصوب. (على الأهداف) مجرور به حرف جر.
۲. هر کس که به خداوند اعتماد کند خیرش را در دنیا می بیند.
*در این گزینه خیر به معنای خوبی ترجمه شده است درست است که اضافه شده ولی معنای مصدر را می دهد.
۳. هر کس شهوتش بر عقلش چیره شود از بدترین چهارپایان است.
*چون که با حرف جر مِن آمده صد درصد اسم تفضیل است معنای ترین را هم داره دیگه؟؟
۴. کسی که دوستان را مسخره کند واقعا از بدترین مخلوقات است.
*چون که اضافه شده و معنای صفت عالی را هم دارد پس اسم تفضیل است.
عيّن كلمه «خیر» لیست اسم تفضيل
١. مَن حسَّن خلقه فهو خيرُ مؤمن
٢. نسمّى الآخرينَ بأسماءِ كلُّها خير
۳. اشتريت خيرَ قميضٍ كانَ من متجر صديقى
۴. خيرُ الأمورِ للتلاميذ أداءُ واجباتهم المدرسية
پاسخ گزینه ۲
تحلیل گزینه ها
۱. کسی که اخلاقش خوب باشد او بهترین مومن است.
*در این گزینه چونکه «خیر» اضافه شده و پسوند «ترین» هم دارد.
۲. دیگران را با نامهایی که همگی آنان خوب هستند، صدا می کنیم.
*اسم فاعل آخِر می شود آخرین که به معنای دیگران است.
۳. بهترین پارچه را که در فروشگاه دوستم بود، خریدم.
۴. بهترین کارها برای دانش آموزان انجام تکالیف درسی شان است.
اسْمُ الْمَكان
فصل 1 : مَواعِظُ قَیِّمَةٌ
اسْمُ الْمَكان
اسم مشتقی است که به مکان که فعل در آن انجام گرفته دلالت دارد.
مثال: جمع مکسر : مسجد : مساجد/ مَکتَب: مَکاتِب / مدرسه: مدارس.
اگر اسم مکان بر وزن ثلاثی مزید باشد بر وزن سه وزن بالا ساخته نمی شود بلکه حرف مزارع را حذف کرده و به جای آن «مُ» میگذاریم و حرف ماقبل آخر را فتحه می دهیم.
مثال:
عين ما فيه اسم المكان؟ (سنجش)
١. اشتريتُ أساوِر الصديقتي بمناسبة ميلادها
۲. اللهم ! أنت منزل الكتاب، سریع الحساب
۳. يجب على الطبيب أن يبذل كلّ جهده في معالجة المَرضى
۴. لاعب يُسجّل في مرمى فريقه فهو أحمق
پاسخ گزینه ۲,۴
تشریح گزینه ها
۱. برای دوستم النگوهایی را به مناسبت جشن تولدش خریدم.
* هیچ اسم مکانی وجود ندارد.
۲. پروردگارا تو خانه کتاب و سریع الحساب هستی.
* منزل بر وزن مفعل پس اسم مکان است
۳. دکتر باید تمام تلاشش را برای معالجه بیمار بکند.
* ندارد.
۴. بازیکن به دروازه گروهش گل زد پس او نادان است.
* مرمی بر وزن مَفعِل به معنای دروازه (محل پرتاب کردن توپ)
عيّن لا يشامل اسم الزمان؟ (انسانی خارج از کشور)
١. أدع الى سبيل ربك بالحكمةِ و الموعظةِ الحسنةِ
٢. وَجَدَنا سَراويلَ أفضلَ من متجرِ صديقي
٣. سبحانَ الَّذي أسرى بعبده ليلاً من مسجدِ الاحرام الى مسجدِ الأقضى
۴. كانت مكتبةُ جندى شابور أكبرَ مكتبةٍ في العالمِ القديم
پاسخ گزینه ۱
تشریح گزینه ها
۱. به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا بخوان.
۲. شلوارهای بیشتری را در فروشگاه دوستم یافتیم
*کمه «متجر» به معنای جایی که اجناس را میفروشند و بر وزن مفعِل می باشد.
۳. پاک و منزه است خدایی که شبانه بندهاش را از مسجد الاحرام به مسجد الاقضی فرستاد.
*در این گزینه هم «مسجد» بر وزن مفعل است و اسم مکان.
۴. کتابخانه جندی شاپور بزرگترین کتابخانه در دنیای قدیم بود
*کلمه «مکتبه برورن مفعله و اسم مکان است.
عيّن ما ليس فيه اسم مكان. (سنجش)
١. نحن بحاجه الى كتبٍ كثيرٍ في قريتِنا
٢. عند الصباحِ تناولنا فطورَنا في مطعمِ الفندق
٣. ذهبتُ مع صديقى الى الملعبِ لمشاهدةِ مباراةِ كرةِ القدم
۴. كانت قيمه الملابسِ فى سوقِ شارعتنا أرخصَ من سوق شارعِتكم
پاسخ گزینه ۱
تشریح گزینه ها
۱. ما به کتابهای بساری در شهرمان نیازمندیم
۲. صبحانه یمان را صبح در رستوران هتل خوردیم
*«مطعم» بر وزن مفعل و اسم مکان است
۳. با دوستم به ورزشگاه برای تماشای فوتبال رفتیم
*«الملعب» بر وزن مَفعَل و اسم مکان است
۴. قیمت لباسها در بازار خیابان ما ارزان تر از بازار خیابان شما است
* «الملابس» بر وزن مفاعل که جمع اسم مکان بر این وزن است پس اسم مکان است.
عيّن ما ليس فيه اسم مكان(المپیاد)
١. ذهبتُ مع أصدقائى الى المكتبةِ العلميةِ
٢. ليس في هذا المكان مكتشفَ العلميةِ
٣. نحن منتظرٌ في هذا المكان حتى تعودَ
۴. شاهدتُ في طهرانَ أشجاراً جميلةً
پاسخ گزینه ۴
۱. با دوستم به کتابخانه علمی رفتیم
* «المکتبه» بر وزن مفعله و اسم مکان است
۲. در این مکان اکتشاف علمی نیست
* «مکتشف» بر وزن افتعال و غیر ثلاثی مجرد هست و چون در اینجا مکان اکتشاف منظور هست.
اسم مکان محسوب میشود.
۳. ما در این مکان منتظر تو هستیم تا برگردی
* «منتظر» هم بر وزنی غیر ثلاثی مجرد ساخته شده و چون منظور مکانی است که در آن منتظر کسی
میشوند پس اسم مکان محسوب میشود.
۴. در تهران درختان زیبائی دیدم
* خیلی ها فک میکنن که اسامی شهرها و کشورها اسم مکان هستند اما این طور نیست بلکه باید بر وزن مفعَل ، مفعِل، مفعله یا غیر ثلاثی مجرد که ساختنش از قبل گفته شد باشد.
عيّن ما ليس فيه اسم تفضيل
1. صُنِعت ملاعبُ كثيرةً بعدَ ثورةِ الإسلاميةِ في بلدِنا
٢. جمع الفلاحون محاصيلَ في مزارعهم
۳. يبنى المصناع كثيراً في بلدان
۴. ذهبت الى اصفهان لزيارة أكابر
جواب گزینه ۴
۱. ورزشگاهای زیادی بعد از انقلاب اسلامی در کشور ما ساخته شدند.
* «ملاعب» بر وزن مفاعل و اسم مکان است
٢. کشاورزان محصولها را در مزرعه هایشان جمع کردند.
* «محاصل» بر وزن مفاعل
۳. ساختمانهای بسیاری در کشورها ساخته شدند
* «المصانع» بر وزن مفاعل
۴. دانش آموزان عزیز طهران اسم مکان نیز بلکه اسم یه شهری است.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه انسانی- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه انسانی
- گام به گام تمامی دروس پایه انسانی
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه انسانی
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه انسانی
- فلش کارت های آماده دروس پایه انسانی
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه انسانی
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه انسانی
نکات برتر(اسْمُ الْمَكان)
فصل 1 : مَواعِظُ قَیِّمَةٌ
نکات برتر
دانش آموزان باهوش خودم حواستون باشه اسامی شهرها و کشورها اسم مکان نیست چون که بر سه وزن «مفعَل، مفعِل، مفعله» و جمعش مفاعل، نیامده است و طبق فرمون ساختن اسم مکان بر وزن غیر ثلاثی مجرد هم نیست یعنی حذهی مضارع و گذاشتن مُ به جای آن و حرف ماقل آخر را فتحه دادن البتع نه در هر فعلی.
عيّن ما يدل على المكان. (سنجش)
١. وجدنا كتاباً عن مكارمِ الأخلاق تحت منضدة
٢. عندما أذهبُ إلى جامعه صباحا أشاهدُ مواقف الحفلات مملوءة من المسافرين
۳. إدفعوا مَظالم الناسِ بلإحسان اليهم
۴. على الحكّامِ أن يشاركوا الرِّعيه في مكارة الدِّهر
جواب سوال ۲
تشریح گزینه ها
۱. زیر میز کتابی از مکارم اخلاقی را پیدا کردیم
* «مِنضده» اسم شیء است و بر وزن مفعَل و مفعِل و مفعله نیست. دقت کنید منضده میم آن کسره دارد ولی مفعله میم آن فتحه دارد.
۲. هنگامی که صبح به سوی دانشگاه رفتم جایگاه اتوبوسها را پر از مسافر دیدم.
* «مواقف» بر وزن مفاعل است چون که جایگاه استادن منظور است پس اسم مکان است.
۳. بدیهای مردم را با نیکی به آنان از بین ببرید.
* «مظالم» درست است که بر وزن مفاعل است اما هر وزن مفاعلی اسم مکان نیست بلکه فقط از طریق ترجمه می توان تشخیص داد.
۴. حاکمان باید در سختی ها (حیله های) روزگار با مردم مشورت کنند.
* هیچ گونه اسم مکانی ندارد.
جزوات جامع پایه انسانی
جزوه جامع فارسی (2)
جزوه جامع نگارش (2)
جزوه جامع زبان انگلیسی (2)
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی (2)
جزوه جامع انسان و محیط زیست
جزوه جامع ریاضی و آمار (2)
جزوه جامع فلسفه (1)
جزوه جامع جامعه شناسی (2)
جزوه جامع علوم و فنون ادبی (2)
جزوه جامع روان شناسی
جزوه جامع جغرافیا (2)
جزوه جامع عربی (2) رشته انسانی
جزوه جامع تاریخ (2)
جزوه جامع دین و زندگی (2) رشته انسانی
حوار
فصل 1 : مَواعِظُ قَیِّمَةٌ
حوار
فی سوقِ مَشهَد |
|
در بازار مشهد |
|
اَلزّائِرَهُ الْعَرَبیَّهُ |
بائِعُ الْمَلابِسِ |
خانم زائر عرب |
فروشنده لباسها |
سَلامٌ عَلَیکُم. |
عَلَیکُمُ السَّلامُ، مَرحَباً بِکِ. |
سلام علیکم |
علیکم السلام. خوش آمدید. |
کَم سِعرُ هٰذَا الْقَمیصِ الرِّجالیِّ؟ |
سِتّونَ أَلْفَ تومان. |
قیمت این پیراهن مردانه چقدر است؟ |
۶۰ هزار تومان |
أُریدُ أَرخَصَ مِن هٰذا. هٰذِهِ الْسَعارُ غالیَهٌ. |
عِندَنا بِسِعْرِخَمسینَ أَلْفَ تومان. تَفَضَّلی اُنظُری. |
ارزانتر از این میخواهم. این قیمتها گران (بالا) است. |
به قیمت ۵۰ هزار تومان داریم. بفرما ببین. |
أَیُّ لَوْنٍ عِندَکُم؟ |
أَبیَضُ وَ أَسوَدُ وَ أَزرَقُ وَ أَحمَرُ وَ أَصفَرُ بَنَفسَجیٌّ. |
چه رنگهایی دارید؟ |
سفید و سیاه و آبی و قرمز و زرد و بنفش. |
بِکَم تومان هٰذِهِ الْفَساتینُ؟ |
تَبدَأُ الْأَسعارُ مِن خَمْسَهٍ وَ سَبْعینَ أَلْفاً إلیٰ خَمسَهٍ و ثَمانینَ أَلْفَ تومان. |
این پیراهنهای زنانه چند تومن است؟ |
قیمتها از ۷۵ هزار شروع میشود تا ۸۵ هزار تومن. |
اَلْأَسْعارُ غالیَهٌ! |
سَیِّدَتی، یَخْتَلِفُ السِّعْرُ حَسَبَ النَّوعیّاتِ. |
قیمتها گران (بالا) است! |
خانم ، قیمت بر حسب جنس فرق دارد. |
بِکَم تومان هٰذِهِ السَّراویلُ؟ |
اَلسِّروالُ الرِّجالیُّ بِتِسعینَ أَلْفَ تومان، وَ السِّروالُ النِّسائیُّ بِخَمسَهٍ وَ تِسْعینَ أَلْفَ تومان. |
این شلوارها چند تومان است؟ |
شلوار مردانه ۹۰ هزار تومان و شلوار زنانه ۹۵ هزار تومان است. |
أُریدُ سَراویلَ أَفضَلَ مِن هٰذِهِ. |
ذٰلِکَ مَتْجَرُ زَمیلی، لَهُ سَراویلُ أَفضَلُ. |
شلوارهایی بهتر از این میخواهم. |
آن مغازهٔ همکار من است، شلوارهای بهتری دارد. |
فی مَتجَرِ زَمیلِهِ … |
|
در مغازهٔ همکارش … |
|
رَجاءً، أَعْطِنی سِروالاً مِن هٰذَا النَّوعِ وَ … کَم صارَ الْمَبلَغُ؟ |
صارَ الْمَبلَغُ مِئَتَینِ وَ ثَلاثینَ أَلْفَ تومان. أَعْطینی بَعدَ التَّخْفیضِ مِئَتَینِ وَ عِشْرینَ أَلْفاً. |
لطفأ، شلواری از این نوع (جنس) و … به من بده. قیمت چند (مبلغ چقدر) شد؟ |
مبلغ ۲۳۰ هزار تومان شد. بعد از تخفیف، به من ۲۲۰ هزار بده. |
جامد چیست؟
فصل 2 : صِناعَةُ التلَّميع في الْأَدََبِ الفْارِسيِّ
اِسمُ الفاعِلِ وَ اسمُ المَفعولِ وَ اسمُ المُبالَغَهِ
جامد چیست؟
اسمی است که از کلمه دیگر گرفته نشده و خود میتواند منشأ کلمه دیگر باشد. مثل: جدار إعلام، کتاب، نار، إستهلاك.
جامد مصدری: اسمی است که دلالت بر انجام کار دارد؛ اما بدون داشتن زمان است و میتوان از آن مشتق ساخت.
مثال: مانند اسم «کتابه» که به معنای نوشتن است میتوان از آن فعل مشتق کرد یا ساخت. از کتابه می توان (کتب، يكتب كاتب مکتوب ...) ساخت.
جامد غیر مصدری: اسمهایی که نمیتوان از آن مشتق ساخت. مانند: «جدار» که به معنای دیوار است نمیتوان از آن ،فعل، اسم فاعل، اسم مفعول... ساخت یا «الحدیقه» که به معنای باغ است نمیتوان از آن چیزی را مشتق کرد.
مشتق: اسمی است که از گلمه دیگر گرفته شده و داری سه ویژگی خاصی است:
۱. ریشه دارد: برای تشخیص ریشه فعل باید سه حرف یا چهار حرف اصلی رو جدا کنیم که البته اکثر دانش آموزان در این مورد به مشکل بر میخورند که به تمرین مشکل بر می خورند زیاد نیاز دارد.
۲. وزن خاصی دارد: این مورد رو هم باید حفظ کرد که در کتاب دسی به پنج مورد اشاره شده است.
۳. معنای مطابق با مشتقی است که بر وزن آن ساخته شده است.
نکات برتر
۱. تمام مصدرها از ثلاثی مجرد و مزید و رباعی مجرد یا هر نوع مصدر دیگری که شاید من هم نشناسیم همگی جامد هستند. مثال: إحسان ،استمرار، انزجار، تکمیل، خروج.
۲. اگر کلمه مشتق باشد و بعد از آن «یّ» بیاید، جامد خواهد بود. مثال: صابریّ، علویّ، مجدىّ.
۳. اگر حرف اول کلمه ای «مُ» و دومین و سومین حرف اصلی آن «ی» باشد این کلمه اسم مشتق است و اسم فاعل از ثلاثی مزید است. مثال: مُرید، مُجیب، مُستشیر، مُنقضی.
۴. اگر حرف اول کلمه ای «مُ» و دومین و سومین حرف اصلی آن «۱» باشد، اسم مفعول از ثلاثی مزید است. مثال: مُستَجاب ،مُقوی مُصطفی، مُراد.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه انسانی- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه انسانی
- گام به گام تمامی دروس پایه انسانی
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه انسانی
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه انسانی
- فلش کارت های آماده دروس پایه انسانی
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه انسانی
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه انسانی
اِسمُ الفاعِل
فصل 2 : صِناعَةُ التلَّميع في الْأَدََبِ الفْارِسيِّ
اِسمُ الفاعِلِ
اسم فاعل: اسمی است که بر انجام دهنده عملی اشاره دارد و به دو صورت ساخته می شود:
۱. ساختن اسم فاعل از «فعل یا مصدر» از ثلاثی مجرد: این مورد کار خاصی ندارد فقط بر «فاعِل» ساخته می شود. دقت کنید حرف ما قبل آخر کسره دارد یادتون نره.
مثال:
۲. ساختن اسم فاعل از «فعل یا مصدر» از ثلاثی مزید:
۱. حالت مضارع، مصدر، یا فعل را پیدا می کنیم
۲. اولین حرف مضارع که همان (ی) است رو حذف و به جای آن (مُ) میپذاریم
۳. دومین حرف اصلی را کسره و حرکت
مثال:
١. فى عيّن العباره ليست فيه اسم فاعل (ليمو ترش)
١. إذا خاطبهم الجاهلون قالوا سَلاماً
٢. مَن سألَ المُجرَّب عن أسرار الحياة عَرَف طُرُقَ النجاح
۳. إن تَحتَرموا المؤمنين في حياتِكم تنالوا السَّعادة
۴. ما تُقَدِّم لِنَفْسِك مِن خيرٍ تجدُه عند اللهِ في الآخرة
پاسخ گزینه ۲
تشریح گزینه ها
۱. زمانی که جاهلان آنان را مورد خطاب قرار دادند گفتند سلام
* «الجاهل» اسم فاعل از ثلاثی مجرد؛ چون بر وزن اسم فاعل است و میمی که ضمه در ابتدایش باشد یا حزف ما قبلش کسره دراشته باشد نیست. به همین خاطر از ثلاثی مجرد ساخته شده نه مزید.
تجزیه و ترکیب:
«إذا» از اسم شری غیر عامل یعنی فعل مضارع را جزم نمیدهد و فقز معنای شرطی به جمله می دهد. «خاطبهم» «خاطب» فعل ماضی مبنی بر فتح و فاعل آن الجاهلون. «هم» مفعول به و محلا منصوب چون مبنی است. «قالو» فعل و فاعل آن واو و الف آن الف زینت و جواب شرط. «سلاما» مفعول به و منصوب.
۲. کسی که از اسرار زندگی که تجربه شده بپرسد، راههای موفقیت را می شناسد.
* «المجرِّب» اسم مفعول از ثلاثی مزید است، دقت کنید حرف ماقبل آن فتحه گرفته که در اسم فاعل باید کسره میگرفت و در ترجمه هم به صورت اسم مفعول باید ترجمه شود.
۳. اگر به مومنان در زندگیتان احترام بگذارید به سعادت می رسید.
* «المؤمنين» مؤمِن اسم فاعل بر وزن ثلاثی مزید چونکه مُ گرفته است و حرف ماقل آخر آن کسره گرفته است.
۴. آنچه را که از خیر برای خودت میفرستی، آن را در آخرت نزد خداوند می یابی.
* در مباحث قبل گفتیم که آخر با کسره میشود اسم فاعل اما با آخر فتحه میشود اسم تفضیل. پس «آخِر» اسم فاعل می شود.
۲.عين العباره التي جاء فيها اسم الفاعل مفعولاً (قلم چی)
۱. سيِّد القومِ خادمهم في السفر
۲. الجليسُ الصالحُ خيرٌ من الوحده
۳. یری حافظ في قرب حبيبه راحه و في بعده عذاباً
۴. رأيت الطلاب في المدرسه مسرورين يلعبون
جواب گزینه ۴
تشریح گزینه ها
۱. سرور قوم خادمشان در سفر است
* «خادم» خبر و مرفوع
۳. عيّن اسم الفاعل من المجرد الثلاثي. (سراسری هنر)
۱. الناسُ في مسيرِ حياتهم يبحثون عن أصدقاء مخلصين
٢. سأله الأستاذ متعجباً من كلام ذلك الشخص
۳. سيصل الطلابُ الى أهدافهم بالجد و السّعى
۴. كان في هذا المدينه مظلومون
جواب گزینه ۳
تشریح گزینه ها
۱. مردم در مسیر زندگیشان به دنبال دوستان وفادار هستند.
* «مخلِصین» اسم فاعل از ثلاثی مزید است. از کجا فهمیدم؟ اولیش مُ داره و ماقبل حرف آخرش کسره است.
۲. استاد از او پرسید در حالی که از سخن آن شخص متجب بود.
* «متعجبا» اسم فاعل از ثلاثی مزید
تجزیه و ترکیب:
«سأله» فعل ماضی مبنی بر فتح و «ه» مفعول به و منصوب. الاستاذ: فاعل فعل سأل و مرفوع با ضمه ظاهری. «متعجبا» حال و منصوب. «من كلام» مجرور به حرف جر. «ذلک» ضمیر اشاره برای مذکر. «الشخص» عطف بيان.
۳. دانش آموزان با جدیت و تلاش به اهداف خود خوهند رسید.
* «الطلاب» جمع مكسر اسم فاعل طالب است چون که مفرد آن طالب است و اسم فاعل از ثلاثی مجرد پس جواب این گزینه است.
۴. در این شهر مظلومین بودند.
* «مظلومین» همان طور که از وزنش هنگام خواندن متوجه می شویم که ب وزن اسم مفعول از ثلاثی مجرد است اما سوال از ما اسم فاعل را خواسته است.
4. عيّن اسم الفاعل من المجرد الثلاثي. (گاج)
۱. محصولُ عمرِ المعلم ما يغرسه
٢. هو المجنون و يغرق في حبّه
٣. الإنسان الشريفُ يحفظُ نفسَه من مواضِع الظَّنَ
۴. يتبعُ الهوى من هو غارقٌ في الجهل
پاسخ گزینه ۴
تشریح گزینه ها
۱. محصول عمر معلم همان چیزی است که آن را می کارد.
* «مجنون» بر وزن مفعول و اسم مفعول است از ثلاثی مجرد اما سوال از ما اسم فاعل خواسته است نه مفعول
۲. او دیوانه است و در عشقش غرق شده است.
* «مجنون» هم بر وزن اسم مفعول ، اما از ما اسم مفعول ساخته است
۳. انسان شریف خودش را از جایگاههای ظن و گمان محفوظ می کند.
* «مواضع» جمع مکسر موضع است.
۴. از هوا و هوس پیروی میکند کسی که در جهل غرق شده است.
* «غارق» بر وزن اسم فاعل از ثلاثی مجرد است.
۵. عيّن اسم الفاعل ليس من الفعل المزيد. (سنجش)
۱. ربَّنا يحبُّ المتوكلينَ و يُسهِّلُ أمرَهم
٢. الأدواتُ الزراعيه مقسِّمه دوده الأرض
٣. الصديقُ مَن كانَ ناهياً عن الظلمِ و العدوان
۴. المربىُّ مُنظِفُ أسنان التمساخ دون خطر
جواب گزینه ۳
تشریح گزینه ها
۱. پروردگار ما توکل کنندگان را دوست دارد و کارشان را آسان می کند.
* «المتوکلین» اسم فاعل از ثلاثی مزید است نه ثلاثی مجرد.
تجزیه و تحلیل:
«ربِّنا» (رب) مبتدا و مرفوع (نا) مضاف اليه و مجرور محلا. «یحبُّ» خبر و مرفوع و خود این فعل متشکا از فعل و فاعل آن هو مستتر که به رب بر می گردد. «المتوکلین» مفعول به و منصوب. «و» واو عطف. «يسهل» فعل و فاعل آن هو مستتر که باز هم به رب بر میگردد و باب افعال. «أمرهم» | مفول به و منصوب (هم) هم مضاف اليه و محلا مجرور.
۲. ابزارهای کشاورزی جدا کننده کرم زمین هستند.
* «مقسِم» اسم فاعل از ثلاثی مزید است.
۳. دوست کسی است که از ظلم و دشمنی باز دارنده باشد.
* «ناهیا» اسم فاعل از ثلاثی مجرد.
۴. مربی دندانهای تمساح را بدون هیچ خطری تمییز می کند.
* «مُنظِف» اسم فاعل از ثلاثی مزید.
۶.عيّن المستثى منه ليس اسم فاعل. (قلم چی)
١. لم ينزل السائحونِ من الحافلِة إمام المقبرةِ إلا كبيرهم
۲. قد ركب المسافرون في السيارةِ إلا مَن ليست لديه بطاقة
٣. كانت الطالباتُ قد حفظن أبيات تلك القصيدة إلا ما يصعبُ حفظها
۴. كتب الطّلاب واجباتهم المدرسة في الحصّة الأخيرة إلا زميلي المشاغب
پاسخ گزینه ۳
تشریح گزینه ها
۱. گردشگران در اتوبوس پیاده نشدن جز بزرگترین آنان
*مستثنی (كبيرهم) و مستثى منه (السائحون) است چون سائح بر وزن فاعل است پس مستثی منه ما بر زون اسم فاعل است
۲. مسافران از ماشین پیاده شدن جز کسی که بلیت نداشت.
* مستثنی (کسی که بلیت نداره) مستثنى منه (المسافرون) کسی که بلیت نداره از مسافر است از طریق ترجمه می تونید مستنی منه رو پیدا کنید چون مستثنی جزء لا ینفک مستثنی منه است.
چون مسافر هم بر وزن اسم فاعل است پس این مورد هم اسم فاعل است و جواب ما نیست.
۳. دانش آموزان بیتهای این قصیده را حفظ کردند جز آنچه که حفظ آن سخت بود.
* نکته کلیدی این گزینه اول به ترجمه و جدا کردن مستثنی و مستثنی منه است. مستثنی (اون بیتی که سخت بوده و حفظ نشده) مستثنی منه (قصیده بوده که حفظ شده درسته؟) نه دانش آموزان.
۴. دانش آموزان تکالیف درسی خود را در آخرین جلسه نوشتند، جز دوست شلوغ من.
* «الطلاب» میدونیم که این جمع مکسر طالب هست، تکرار شده.
۷.عيّن اسم فاعل من الثلاثي المجرد. (ليمو ترش)
١. هولاء المُدرِسون المُشفِقون يَهتمّون بتربية التلاميذ
۲. خُمسُ سُكّانِ هذا العالم مُلتَزمون بدينِ الإسلام
۳. أحبتي المخلصون لا يَتركونَني في صُعوباتِ الدّهر
۴. يا أيَّها المُؤمِنُ جاهِد في سبيلِ ربِّك دونَ أيِّ خوف
پاسخ گزینه ۲
تشریح گزینه ها
۱. آنان مدرسان دلسوزی هستند که به تربیت دانش آموزان اهمیت می دهند.
* «مدرسون» و «مشفقون» اسم فاعل از ثلاثی مزید هستند.
تجزیه و تحلیل:
«هولاء» مبتدا و محلا مرفوع. «المدرسون» صفت و مرفوع برای هولاء. «المشفقون» صفت برای المدرسون و مرفوع. «يهتمون» خبر برای هولاء و مرفوع خود این فعل نیز متشکل از فعل و فاعل آن که واو میشه. «بتربیه» مجرور به حرف جر. «التلاميذ» مضاف الیه و مجرور به کسره ظاهری.
۲. نصفی از ساکنان این دنیا به دنیا اسلام پایبند هستند.
* «ملتزِمون» اسم فاعل از ثلاثی مزید است که ظاهرا طراح سوال متوجه نشده است. «سکان» جمع مکسر ساکن که خود سالكن اسم فاعل مثل طلاب که میشود طالب.
۳. مخلصین مرا دوست دارند و مرا در سختیهای روزگار رها نمی کنند.
* «مخلِصین» اسم فاعل از ثلاثی مزید
۴. ای مومن در راه پروردگارت بدون هیچ ترسی جهاد کن.
* «مومن» اسم فاعل از ثلاثی مزید است.
نکات برتر
یک نکته خیلی مهم که خیلی از بچه ها باهاش مشکل دارند: اسم ال داره بعد از اسم اشاره است اگه اسمی که ال گرفته و بعد از ضمایر اشاره قرار بگیرد جامد باشد میشود عطف بیان اما اگر مشتق باشد میشود صفت و هر اعرابی را که ضمیر اشاره بگیرد آنان نیز همان اعراب را می گیرند.
جزوات جامع پایه انسانی
جزوه جامع فارسی (2)
جزوه جامع نگارش (2)
جزوه جامع زبان انگلیسی (2)
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی (2)
جزوه جامع انسان و محیط زیست
جزوه جامع ریاضی و آمار (2)
جزوه جامع فلسفه (1)
جزوه جامع جامعه شناسی (2)
جزوه جامع علوم و فنون ادبی (2)
جزوه جامع روان شناسی
جزوه جامع جغرافیا (2)
جزوه جامع عربی (2) رشته انسانی
جزوه جامع تاریخ (2)
جزوه جامع دین و زندگی (2) رشته انسانی
اسمُ المَفعولِ
فصل 2 : صِناعَةُ التلَّميع في الْأَدََبِ الفْارِسيِّ
اسْمُ الْمَفعول
تعریف اسم مفعول: بیانگر اسمی است که بر زوی آن کاری انجام گرفته است و همچون اسم فاعل از ثلاثی مجرد و مزید ساخته می شود.
۱. فعل یا مصدری که با ما داده میشود در ثلاثی مجرد بر وزن مفعول می بریم.
مثال:
۲. ساختن اسم مفعول در ثلاثی مزید:
۱. حالت ،مضارع مصدر یا فعل را پیدا می کنیم.
۲. حرف مضارع را حذف میکنیم و به جای آن «مـُ» می گذاریم.
۳. حرف آخر فعل را حذف می کنیم.
مثال:
عيِّن ما جاء فيها اسم مفعول من الثلاثى المزيد. (سراسر خارج از کشور)
١. كان في هذه الجماعةِ مظلومونَ صامتونَ
٢. إنَّ المؤمنَ يرى معبودَه ناظراً لأعمالِه دائماً
٣. الرجلُ الذي واقفٌ إمامك صوتُه مستمع في كل الدنيا.
۴. علينا أن نشاور العقلاء في جميع الأمور
پاسخ گزینه ۳
تشریح گزینه ها
۱. در این گروه مظلومها و سکوت کنندگان بودند.
* «مظلوم و صامت» هر دو بر وزن اسم فاعل هستند در ثلاثی مجرد.
تجزیه و تحلیل:
«کان» از افعال ناقصه. «فى هذه الجماعه» «هذه» محلا مجرور «الجماعه» چون که جامد است عطف بیان و بالتبعیه از اسم اشاره مجرور. «مظلومون صامتون» مبتدای مؤخر و مرفوع و صامتون هم صفت مظلومون و مرفوع.
۲. همانا مومن معبودش را همیشه ناظر بر اعمالش می بیند.
* «مومن» اسم فاعل از ثلاثی مزید. «معبود» ثلاثی مجرد از اسم مفعول.
۳. مردی که در مقابلت ایستاده صدایش در تمام دنیا شنیده شده است.
* «مستمع» اسم مفعول از ثلاثی مزید است.
۴. ما باید در تمام امور با عاقلان مشورت کنیم.
* «العقلاء» جمع عاقل است که عاقل بر وزن فاعل و اسم فاعل از ثلاثی مجرد است.
عيّن ما فيه الاسم المفعول من الثلاثي المجرد. (ليموترش)
١. هذة السمكات بحاجة إلى حوضِ مملوء بالماء
٢. لما رجعنا الى منزل لم نراها في غرفتِه
۳. مساعِدة الضعفاء كفارة لذنوب في هذا العصر
۴. هو معتمدة بنفسه في جميعِ الأمور
پاسخ گزینه ۱
تشریح گزینه ها
۱. این ماهیها به حوضی پر از آب احتیاج دارند.
* «مملوء» از ریشه ملا که اسم مفعول آن مملوء است و از ثلاثی مجرد می باشد.
تجزیه و ترکیب:
«هذه» مبتدا و محلا مرفوع چون که مبنی است. «السمكات» چون جامد است ( جمع مكسر السمك: السِماک، آسماک) عطف بیان و مرفوع بالتبعیه از هذه و مرفوع. «بحاجه» مجرور به حرف جر. «الی حوض مملوء» حوض مجرور به حرف جر و مضاف (مضاف گفتیم که نقش نیست) مملوء مضاف اليه و مجرور «بالماء» مجرور به حرف جر.
۲. هنگامی که به منزل برگشتیم در اتاقش او را ندیدم.
* «منزِل» اسم فاعل از ثلاثی مزید است دقت کنید که حرف ماقبل آخر کسره است.
۳. کمک به نیازمندان کفاره گناهان در عصر حاضر است.
* «مساعده» اسم فاعل در ثلاثی مزید است چون به آن کسره داده شده (منظور حرف یکی مانده به آخر است) پس اسم فاعل است.
۴. او در تمامی امور به خودش متکی است.
* «معتمد» اسم فاعل از ثلاثی مزید است.
عين ما فيه اسم مفعول. (المپياد)
١. مِن خيرِ عبادِ اللهِ هو الذَّي تنُحبُّ مجلستَه لعلمِه
۲. قرأتُ أشعاراً عربياً ممزوجةً بالفارسية
۳. عند الإمتحان اقترب معلَّمي مني و ابتعد عن السبورة
۴. هو الله الذي خلق السماوت و الارض و المشرق و المغرب
پاسخ گزینه ۲
تشریح گزینه ها
۱. از بهترین بندگان خدا کسی است که نشستن برای (گوش دادن) به علمش را دوست داریم.
* همون طور که از قبل یاد گرفتیم در اینجا هیچ گونه اسم مفعولی نیست ولی کلمه «مجلسه» اسم مکان بر وزن مفعله است و «خیر» هم چون با من آمده و معناب صفت عالی را دارد اسم تفضیل است.
۲. شعرهای عربی آمیخته شده به فارسی را دیدم (اشعاری عربی که در آن کلمات یا جملات فارسی است)
* «ممزوجه» بر وزن اسم مفعول در ثلاثی مجرد است.
۳. هنگام امتحان معلم به من نزدیک شد و از تخته سیاه دور شد.
* «معلم» هم ثلاثی مزید از اسم فاعل هست که در بالا دیدیم
۴. او کس است که آسمان و زمین و مشرق و مغرب را آفرید.
* «مشرق و مغرب» ثلاثی مزید از اسم فاعل است.
عيّن ما ليس فيه اسم مفعول. (سراسری انسانی)
۱. شاهدَ طلّابُ مدرستِنا مَصنوعاتِ خشبيّة في المصنع.
۲. يا خيرَ المطلوبينَ أُدعونا لكي يغفر الله لنا
۳. المظلومون الذين جاهدوا في سبيل اللهِ محبوبون لدينا
۴. مساعدةُ الأعداءِ خيانةٌ كبيرةٌ و لا يُقبلُ من أحد
پاسخ گزینه ۴
تشریح گزینه ها
۱. دانش آموزان مدرسه ما چیزهایی که از چوب در کارگاه ساخته شده بودند را دیدند.
* «مصنوعات» ات علامت جمع مونث سالم است خوب این علامت رو بردارید که خود کلمه «مصنوع» می ماند که خود مصنوع بر وزن اسم مفعول است از ثلاثی مزید.
۲. ای بهترین خواسته شدهها محبوبین برایمان دعا کنید تا خداوند ما را بیامرزد.
* «المطلوب» بر وزن مفعول از ثلاثی مجرد است.
۳. ستم دیدگانی که را در راه خدا جهاد کردند نزد ما محبوب هستند.
تجزیه و تحلیل:
«المظلومون» مبتدا و مرفوع با علامت فرعی (ون). «الذی» صفت برای المظلومون و محلا مرفوع. «جاهدوا» فعل و فاعل آن و او و صله موصول و محلی از اعراب ندارد. «فی سبیل الله» سبيل جارو مجرور و مضاف، الله مضاف اليه و مجرور. «محبوبون» خبر و مرفوع و علامت رفع آن واو است. «لدينا» | ظرف و نا مضاف الیه و مجرور.
* «المظلومون» و «المحبوبون» این دو هم دو علامت جمع مذکر سالم دارند یعنی (ون) که این دو علامت را اگر برداریم (مظلوم و محبوب) باقی میماند که این دو هم بر وزن اسم مفعول در ثلاثی مجرد هست.
۴. کمک به دشمنان خیانت بزرگی است که از کسی پذیرفته نمی شود.
* «مساعده» بر وزن مفاعله از باب مفاعله است از ثلاثی مزید حواستون باشه نه اسم فاعل است نه مفعول ظاهری فریبنده ای دارد، مراقب باشید.
تعریف شرط و ادات شرط
فصل 3 : عَجائِبُ الْمَخلوقاتِ
أُسْلُوبُ الشَّرْطِ وَ أَدَواتُهُ
قبل از پرداختن به اداواتی که دو فعل یا یک را جزم میکنند تعریفی از شرط و ویژگی های آن را بیان کنیم.
تعریف شرط:
ما در فارسی جملاتی شرطی داریم که با اگر شروع میشوند مثلا می گوییم:
(اگر برای امتحان درس نخوانی. موفق نمیشوی.) (اگر در رانندگی مراقب اطراف نباشید، تصادف میکنید.) (اگر دارو را سر موقع نخوری بیماری میشوی.) در سه جمله بالا ما اول یک جمله شرطی را ذکر کردیم و نتیجه آن را هم در آخر آوردیم این میشه جمله شرطیه در زبان فارسی.
اما در زبان عربی برای ساختن جملات شرطیه باید از قانون و مقرارت نحوی و آوردن ادواتی به خصوص که برای شرط و شع شده اند استفاده کرد.
مثال۱:إن تَكسَل تَخَسَر (اگر تنبلی کنی زیان می بینی.)
ادوات شرط فعل شرط جواب شرط
مثال۲ : ما تتعلم في الصغر ينفعك في الكبر. (هر چه در کوردکی بیاموزی در پیری به نفعت است)
ادوات شرط فعل شرط جواب شرط
جمله شرطیه عموما دو فعل را در خود دارد یا هر دو فعل (منظور فعل شرط و جواب شرط) ماضی یا مضارع یا یکی از آنان ماضی یا مضارع باشد. البته این نکته رو اضافه کنم که به کار بردن فعل مضارع به عنوان فعل شرط و فعل ماضی به عنوان جواب شرط را عرب ها خیلی کم به کار می برند. مثال: إن تَصبِر ظَفِرت
مثال:
هر دو فعل ماضی: إن صبرت ظفرت اگر صبر کنی موفق میشوی)
هر دو فعل مضارع: إن تصبروا تظفروا اگر صبر کنید موفق میشوید)
یکی ماضی و دیگری مضارع إن صبرت تظفر اگر صبر کنی موفق میشوی
ادات شرط چیست:
به حرفی گفته میشوند که وقتی بر سر فعل مضارع می آیند، آخر فعل که در حالت عادی مرفوع است را مجزوم می کند.
۱ . ادواتی که یک فعل را جزم می دهند: یعنی این که فقط توانایی جزم یک فعل را دارند نه دو فعل که چهار مورد هستند که در بالا بدان ها اشاره شد.
مثال: لم + فعل مضارع: معنی آن را به ماضی منفی مطلق تبدیل می کند یعنی کاری که در گذشته انجام داده شده و شک و شبه رو برای امری که انجام گرفته رو نمیگذارد و معنای منفی هم دارد.
مثال: لما + فعل مضارع: آخز فعل مضارع را لفظا مجزوم می کند؛ لفظا یعنی به آخر فعل که نگاه می کنیم جزم را می بینیم. معنای فعل مضارع رو به ماضی منفی متصل به حال تبدیل می کند.
مثال: لــِ + فعل مضارع: آخر فعل را همچون بقیه حروف لفظا مجزوم می کند و معنای امر دارد.
مثال: لا نهى + فعل مضارع: آخر فعل را مجزوم و عامل است (یعنی بر روی اعراب فعل تاثیر می گذارد) و معنای نهی از به کار یا امری را دارد.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه انسانی- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه انسانی
- گام به گام تمامی دروس پایه انسانی
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه انسانی
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه انسانی
- فلش کارت های آماده دروس پایه انسانی
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه انسانی
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه انسانی
ادوات شرط
فصل 3 : عَجائِبُ الْمَخلوقاتِ
ادوات شرط:
ادوات شرطی که بر سر دو فعل مضارع میآیند در اصل دوازده مورد هستند که برای مطالعه بیشتر و برای دانش آموزای کنجکاور هر دوازده مورد را ذکر میکنم که البته فقط چهار مورد از آنان در کتاب درسی ذکر شده است.
إذاما (اگر) / مهما (هر گاه) / أى (هر كه)/ كيفما (هر گونه) / أينما (هرجا) /أيّانَ (هر گاه)/ أنّى (هر جا)/ حيثما (هرچه). از ذکر مثال خودداری کردم چون لازم نیست.
این چند مورد دو فعل را جزم می دهند:
* اگر فعل شرط و جواب شرط هر دو مضارع باشند.
* صیغه هایی که آخرش با ضمه همراه است، ضمه آن حذف و ساکن می شود.
مثال: ما يُعلِم الإنسانُ يعلمه اللهُ (هر آنچه که انسان بداند، خداوند آن را می داند.)
تحلیل: «ما» مشخصه که اسم شرط است و دو فعل را مجزوم میکند پس دو فعل را اول پیدا کنیم (یعلم) فعل شرط و (یعلمه) جواب شرط و هر دو مجزوم که هر دو در صیغه مفرد مذکر غایب هستند که آخر فعل در این صیغه مرفوع است، طبق قاعده چون ضمه ظاهری دارد یعنی ضمش مشخصه در جزم این فعل علامت رفع را بردارید و جزم را جایگزین آن کنید.
مثال: إن تَجتَهِد تَنجَحْ (اگر تلاش کند، موفق می شود.)
تحليل: «إن» حرف شرطیه و برای جمله شرطیه خود نیاز به دو فعل دارد اول دو فعل را پیدا می کنیم (تجتهد «فعل شرط» / تنجح «جواب شرط» هر دو مجزوم با علامت ظاهری یعنی اعرابی که مشخصه که همون ساکن روی آخرین کلمه فعل است) صیغه مفرد مونث غایب هست.
در صیغه هایی که بدون ضمیر بارز هستند یا به صورت ساده تر بخوام بگویم صیغه هایی در مضارع که آخرش به ضمه ختم میشوند یعنی در صیغه های (۱۴، ۱۳، ۷، ۱،۴) برای جزم در این صیغه ها فقط علامت رفع ــُـ را از آخر فعل حذف و علامت ساکن را به جای آن می گذاریم.
مثال: مَن يُكَذِبُ پندِم هر کس دروغ بگوید پشیمان می شود)
مثال: إن أعمِل أنجح (اگر کار کنم موفق می شوم)
مثال: إن نعمِل نعمل (اگر تلاش کنیم موفق می شویم)
و در صیغه هایی از مضارع که به نون ختم می شوند در هنگام جزم نون آنان حذف میشود جزء دو جمع مونث غایب و مخاطب چون نون این دو جزء تأنيث یا همان علامن جمع مونث است و اصافه نیست تا بشه با جزم حذفش کرد.
پس در صیغه های (۲ و ۳ و ۵ و ۸ و ۹ و ۱۰ و ۱۱ ) نون آنها در هنگام جذم حذف می شود فرقی در بین اداوتی که یک فعل را جزم میدهند با ادواتی که دو فعل را جزم می دهند نیست یعنی برای هر دو در صیغه های بدون ضمیر جزم و در صیغه هایی که نون دارند، نون آنان جزء دو جمع مؤنث حذف می شود.
مثال: إن تَسقُطوا تَثبتوا (اگر بیفتید می مانید)
این دو فعل در اصل (تسقطون و تثبتون) بودند که در جمع مذکر مخاطب به کار برده شده اند چون که نون دارند و قبل از آن دو هم «إن» شرطیه آمده و دو فعل را مجزوم می کند، نون هر دو این فعل ها به دلیل جزم افتاده است.
مثال: إن تَتَعلَّما تَتَقدَّما( اگر دانش بیاموزید پیشرفت می کنید)
این دو فعل نیز در صیغه مثنی مخاطب به کار رفته و نون آن دو به دلیل جزم حذف شده است.
مثال : إن تطلبنَ تنجَحنَ (اگر کنید موفق میشوید)
این دو فعل نیز در صیغه جمع مؤنث مخاطب به کار رفته اند چون که نون در این دو فعل نون جمع مونث است نمی تواند حذف شود و چون فقط دو جمع مونث در مضارع همیشه مبنی بر فتح هستند در تجزیه و تحلیل این دو فعل میگوییم محلا مجزوم.
جزوات جامع پایه انسانی
جزوه جامع فارسی (2)
جزوه جامع نگارش (2)
جزوه جامع زبان انگلیسی (2)
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی (2)
جزوه جامع انسان و محیط زیست
جزوه جامع ریاضی و آمار (2)
جزوه جامع فلسفه (1)
جزوه جامع جامعه شناسی (2)
جزوه جامع علوم و فنون ادبی (2)
جزوه جامع روان شناسی
جزوه جامع جغرافیا (2)
جزوه جامع عربی (2) رشته انسانی
جزوه جامع تاریخ (2)
جزوه جامع دین و زندگی (2) رشته انسانی
جزم ادوات شرط
فصل 3 : عَجائِبُ الْمَخلوقاتِ
مهم: برای جزم ادوات شرطی که یک فعل را مجزوم می کنند، چنین است:
مثال: لاتكتب ( ننویس «مفرد مذکر غایب» «بدون ضمیر بارز» «لانهی» ) در اصل این فعل مضارع در حالت عادی یعنی وقتی که خالی از هر گونه عوامل جازمه یا ناصبه یا جازمه باشند مرفوع است خود این فعل یعنی (تكتبُ) علامت رفع میگیرد اگر «لا» را برداریم چون فعل مضارع مرفوع است اما با آوردن حروف جازمه علامت رفع آن حذف و مجزوم می شود.
مثال: لَم يُصبِر (صبر نکرد) «مفرد مذکر غایب» «بدون ضمیر بارز» «لم جازمه» ) چون که یکی از ادوات جازمه سر این فعل آمده علامت رفع آن را به جزم تبدیل کرده است.
مثال: لم يذهبنَ (نرفتند) «جمع مونث غایب» چون که نون و فتحه آن جزء جمع مونث به حساب می آید پس حواستون باشه در اینجا یا در تستهای کنکور نگید که مفتوحه یا مجزوم به دلیل فلان کلمه چون که همیشه همیشه دو جمع مونث در مضارع مبنی بر فتح هستند چیزی که قواعد نحوی وضع کرده و هیچ حرفی یا اسمی اعراب این دو جمع مونث را در هیچ شرایطی تغییر نمیدهد فقط میتونیم بگویم اگر قرار باشد مجزوم باشد میگوییم محلا مجزوم یا اگر قرار باشد منصوب باشد می گوییم محلا مجزوم.
بسیار مهم: دو کلمه «لو» و «إذا» از ادات جزم به حساب می آیند با این تفاوت که فعل مضارع را جزم نمی دهند یعنی غیر عامل هستند و فقط معنای شرطی دارند.
مثال: لو تقومُ نقومُ(اگر می ایستادی، می ایستادم)
مثال: إذا أرتَ أن تكونَ أديباً تفننُ فی العلوم (اگر خواستی که ادیب باشی در علوم متخصص شو)
در بیشتر مواقع جواب شرط جمله اسمیه متشکل از مبتدا و خبر است چون که میبایست جواب شرط فعلیه باشد اما جمله اسمیه آورده شده اجست صلاحیت واب شرط قرار گرفتن را ندارد به همین خاطر واجب است که بر سر جمله اسمیه در جواب شرط فاء بیاید.
بسیار مهم: مراقب باشید اگر در جواب شرط فاء آمده مثل نمونه هایی که در بالا ذکر کردم هیچ تغییری در فعل مضارع ایجا نمیشود همون علامن ضمه یا رفع آن باقی می ماند.
وقتی ادوات شرط بر سر جمله ای بیاید که فعل شرط و جواب آن ماضی باشد، می توانیم فعل شرط را مضارع التزامی و جواب آن را مضارع اخباری ترجمه کنیم.
مَن فَكَّرَ قَبْلَ الْكَلَامِ، فَلْ خَطَؤُهُ.
هرکس پیش از سخن گفتن بیندیشد، خطایش کم میشود.
هرکس پیش از سخن گفتن اندیشید، خطایش کم شد.
نکته ترجمه ای: اگر فعل شرط و جواب شرط هر دو ماضی باشند هم به صوره ماضی ساده ترجمه می شوند و هم این که فعل شرط را مضارع التزامی و جواب شرط را مضارع اخباری ترجمه می کنند.
عيّن كلمة «من» شرطية (المپياد)
١. مَن يَلْتَزِمُ بآدابِ التَعلَّم ينجح
٢. مَن ذالذي يُقرضُ اللهُ حَسَناً يُضاعِفَه له
۳. مَن يخلق هذة العجائب ي العالم
۴. من أفضل الأعمال الكسب من حلال
پاسخ گزینه ۱
تحلیل گزینه ها
۱. کسی که به آداب تعلم و تربیت پایبند باشد موفق می شود.
* «مَن» از جمله اسماء شرطی است که دو فعل را جرم می دهد دو تا فعل هم موجودن (يلزم و ينجح)
حوار
فصل 3 : عَجائِبُ الْمَخلوقاتِ
حوار
فِی الْمَلعَبِ الرّیاضیِّ |
|
در ورزشگاه ورزشی |
|
إسماعیل |
إبراهیم |
تَعالَ نَذهَبْ إلَی الْمَلعَبِ. |
لِمُشاهَدَهِ أَیِّ مُباراهٍ؟ |
بیا به ورزشگاه برویم. |
برای دیدن چه مسابقهای؟ |
لِمُشاهَدَهِ مُباراهِ کُرَهِ الْقَدَمِ. |
بَینَ مَن هٰذِهِ الْمُباراهُ؟ |
برای دیدن مسابقهٔ فوتبال |
این مسابقه بین چه کسانی (تیمهایی) هست؟ |
بَینَ فَریقِ الصَّداقَهِ وَ السَّعادَهِ. |
اَلْفَریقانِ تَعادَلا قَبلَ أُسبوعَینِ. |
بین تیم صداقت و سعادت |
این دو تیم دو هفته قبل مساوی شدند. |
أَتَذَکَّرُ ذٰلِکَ. |
أَیُّ الْفَریقَینِ أَقویٰ؟ |
آن را به یاد میآورم. |
کدام یک از دو تیم قویتر هستند؟ |
کِلا هُما قَویّانِ. عَلَینَا بِالذَّهابِ إلَی الْمَلْعَبِ قَبْلَ أَنْ یَمْتَلِئَ مِنَ الْمُتَفَرِّجینَ. |
عَلیٰ عَینی. تَعالَ نَذهَبْ. |
هر دو قوی هستند. باید به ورزشگاه برویم. قبل از اینکه از تماشاچی پر شود. |
به روی چشم (اطاعت میشود). بیا برویم |
فِی الْمَلعَبِ |
|
در ورزشگاه |
|
اُنظُرْ؛ جاءَ أَحَدُ مُهاجِمی فَریقِ الصَّداقَهِ. سَیُسَجِّلُ هَدَفاً |
هوَ هَجَمَ عَلیٰ مرَمیٰ فَریقِ السَّعادَهِ. هَدَفٌ، هَدَفٌ! |
نگاه کن؛ یکی از مهاجمان تیم صداقت آمد. یک گل خواهد زد. |
به دروازهبان تیم سعادت حمله کرد. گُل، گُل |
لٰکِنَّ الْحَکَمَ ما قَبِلَ الْهَدَفَ؛ لِماذا؟! |
رُبَّما بِسَبَبِ تَسَلُّلٍ: |
امّا داور گُل را نپذیرفت؛ چرا؟ |
شاید به خاطر آفساید. |
اُنظُرْ، هَجمَهٌ قَویَّهٌ مِن جانِبِ لاعِبِ فَریقِ الصَّداقَهِ. |
یُعجِبُنی جِدّاً حارِسُ مَرمیٰ فَریقِ السَّعادَهِ! |
نگاه کن، حملهای قدرتمند از طرف بازیکن تیم صداقت. |
از دروازهبان تیم سعادت خیلی خوشم میآید. |
مَنْ یَذْهَبُ إلَی النِّهائیِّ؟ |
مَنْ یُسَجِّلْ هَدَفاً یَذْهَبْ إلَی النِّهائیِّ. |
چه کسی به [دور] نهایی میرود؟ |
هر کس گلی بزند به مرحله نهایی میرود. |
اَلْحَکَمُ یَصْفِرُ. |
لَقَد تَعادَلا مَرَّهً ثانیَهً بِلا هَدَفٍ. |
داور سوت میزند… |
بار دوم بدون گُل مساوی شدند. |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه انسانی- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه انسانی
- گام به گام تمامی دروس پایه انسانی
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه انسانی
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه انسانی
- فلش کارت های آماده دروس پایه انسانی
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه انسانی
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه انسانی
الْمَعْرِفَةُ وَ النَّكِرَةُ
فصل 4 : تأثیرُ اللُّغَةِ الْفارِسيَّةِ عَلَی اللُّغَةِ الْعَرَبيَّةِ
الدرس الرابع
تأثير اللغة العربية على اللغة الفارسية: تأثير زبان عربی بر زبان فارسی
شرح المفردات:
کلمه |
نوع کلمه |
ترجمه |
نُقِلَ |
فعل ماضی مجهول - ثلاثی مجرد |
منتقل شد. |
البضائع |
اسم - جمع مكسر |
کالاها (مفرد آن البضاعة) |
اشتد |
فعل ماضی - ثلاثی مزید باب افتعال (اشتدد : اشتد) |
شدت گرفت |
الْمَعْرِفَةُ وَ النَّكِرَةُ
کلمه «معرفة» از فعل «عَرَفَ: شناخت» و کلمه «نكرة» از فعل «نَكِرَ: نشناخت» گرفته شده است. بنابراین، اسم معرفه یعنی «آشنا» و اسم نکره نیز به معنای «ناآشنا» است. این دو لفظ در زبان عربی بر دو گروه مهم از اسم ها اطلاق می شود و اهمیت یادگیری این موضوع در زمینه ترجمه این اسم هاست؛ زیرا اسم های نکره به هنگام ترجمه به صورتی متفاوت و به شکل ناشناخته ترجمه می شوند. درباره این موضوع در بخش های بعدی این درس به طور مفصل صحبت خواهیم کرد به علت اینکه انواع اسم های معرفه کمتر و نسبت به نکره ها محدودتر است، در ابتدا به بررسی دو مورد از انواع اسم های معرفه می پردازیم: ۱ _ معرفه به «ال» ۲-_ اسم عَلَم (اسم خاص)
۱. معرفه به «ال»:
مهمترین نشانه اسم معرفه حرف تعريف ال است و هر اسم نکره ای به وسیله این حرف به معرفه تبدیل می شود.
مثال: معلم ⟵ المعلم قلماً ⟵ القلمَ في كتاب ⟵ في الكتاب
تنوین های سه گانه (ــًــٍــٌـ) هم نشانه اسم نکره هستند. به همین سبب، در ترجمه اسم های نکره بدون «ال» توجه کنید که به شکل نکره (ناشناس) ترجمه شوند اسم نکره در زبان فارسی به یکی از شیوه های زیر ترجمه می شود:
اسم مفرد: جاء معلّم إلى المدرسة |
اسم جمع: رأيتُ طلاباً إلى الجامعة |
۱. اسم + ی: معلمی به مدرسه آمد |
۱. چند + اسم: چند دانشجو را در دانشگاه دیدم. |
۲. یک + اسم: یک معلم به مدرسه آمد |
۲. اسم + انی: دانشجویانی را در دانشگاه دیدم |
۳. یک + اسم + ی: یک معلمی به مدرسه آمد. |
|
اگر اسمی در جمله به صورت نکره بیاید و همان اسم در ادامه با «ال» به کار رود، میتوان در ترجمه «ال» از (آن و این) استفاده نمود؛ زیرا مخاطب در مرحله دوم نسبت به همان اسم نکره آشنایی پیدا کرده است. مثال:
رأيتُ كتاباً في المعرض فاشتريتُ الکتابَ: کتابی را در نمایشگاه دیدم، پس آن کتاب را خریدم.
يدخل طالبٌ في المكتبة ثم بدأ الطالب بالمطالعة: دانش آموزی وارد کتابخانه شد سپس این دانش آموز شروع به مطالعه نمود.
سال گذشته با «خبر» آشنا شدید و آموختید که خبر غالباً با تنوین به کار می رود. در چنین مواقعی، خبر را به شکل نکره ترجمه نمی کنیم؛ زیرا این تنوین نشانه نقش خبر است و بیانگر نکره بودنش نیست. مثال:
العلمُ كنزٌ : علم گنج است . فريقُنا فائزٌ : تیم ما برنده است.
۲. اسم علم (خاص):
یعنی نام مخصوص شخصی یا مکانی که به وسیله آن از سایر همنوعان خود شناخته می شوند. مانند: علي، هاشم، مريم / إيران، شيراز، بوشهر ...
البته دقت کنید که این اسم ها میتوانند در جمله نقش هایی را بر عهده بگیرند و گاهی اوقات تنوینی متناسب با همان نقش بر روی آخرین حرفشان دیده می شود. توجه کنید که چنین تنوینی بیانگر «نکره بودن» این اسمها نیست.
مثال: شارك علي في مراسيم تكريم يوم الطالب: على در مراسم بزرگداشت روز دانش آموز شرکت کرد.
خلاصه درس
۱- بر اساس معیار شناخت، اسمها در زبان عربی به دو دسته معرفه (آشنا) و نکره (ناآشنا) تقسیم می شوند.
۲- اهمیت یادگیری این مبحث در زمینه ترجمه آشکار میگردد در ترجمه اسمهای نکره به یکی از شیوه های زیر عمل می کنیم:
اسم مفرد: جاء معلّمٌ إلى المدرسة |
اسم جمع: رأيتُ طلاباً إلى الجامعة |
۱. اسم + ی: معلمی به مدرسه آمد |
۱. چند + اسم: چند دانشجو را در دانشگاه دیدم. |
۲. یک + اسم یک معلم به مدرسه آمد |
۲. اسم + انی: دانشجویانی را در دانشگاه دیدم. |
۳. یک + اسم + ی یک معلمی به مدرسه آمد. |
|
۳- دو نوع مهم از انواع اسم های معرفه عبارتند از: معرفه به «ال» - اسم علم (خاص)
۴- اسم علم (خاص): یعنی نام مخصوص شخصی یا مکانی که به وسیله آن از سایر هم نوعان خود شناخته میشوند.
۵- تنوین اسمهای علم را نباید با تنوین نکره اشتباه گرفت. این تنوین نشانه نقش این کلمات در جمله هستند.
اختبر نفسك:
عين المعرفة والنكرة فيما أُشيرَ إليها بخط ، ثم ترجم العبارات حسبَ قواعد المعرفة والنكرة.
۱. إنّ أحد مهاجمي فريق السعادة سجل هدفاً.
۲. تعال نذهب إلى الملعب لمشاهدة مباراة بين الفريقين الإيرانيين.
۳. العنب البرازيلي شجرةً تختلف عن باقي أشجار العالم وتنبتُ في البرازيل. .
۴. ظواهر الطبيعة تُثبتُ حقيقةً وهي قدرة الله.
۵. يوجد نوع من الشجرة الخانقة في جزيرة قشم التي تقع في محافظة هرمزجان.
عين الترجمة الصحيحة حسب قواعد المعرفة والنكرة
١- سَمِعْتُ صَوتاً عجيباً. صدای عجیبی را شنیدم. صدای عجیب را شنیدم.
۲- وَصَلْتُ إِلَى الْقَرْيَةِ. به روستایی رسیدم به روستا رسیدم.
۳- نَظْرَةٌ إِلَى الْماضي نگاهی به گذشته نگاه به گذشته
٤- الْعِبادُ الصَّالِحونَ بندگانی درستکار بندگان درستکار
۵- السوارُ الْعَتيق دستبند کهنه دستبندی کهنه
٦- التاريخُ الذَّهَبِيُّ تاریخی زرین تاریخ زرین
جزوات جامع پایه انسانی
جزوه جامع فارسی (2)
جزوه جامع نگارش (2)
جزوه جامع زبان انگلیسی (2)
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی (2)
جزوه جامع انسان و محیط زیست
جزوه جامع ریاضی و آمار (2)
جزوه جامع فلسفه (1)
جزوه جامع جامعه شناسی (2)
جزوه جامع علوم و فنون ادبی (2)
جزوه جامع روان شناسی
جزوه جامع جغرافیا (2)
جزوه جامع عربی (2) رشته انسانی
جزوه جامع تاریخ (2)
جزوه جامع دین و زندگی (2) رشته انسانی
تَرْجَمَةُ الْفِعْلِ الْمُضَارِع (۱)
فصل 4 : تأثیرُ اللُّغَةِ الْفارِسيَّةِ عَلَی اللُّغَةِ الْعَرَبيَّةِ
تَرْجَمَةُ الْفِعْلِ الْمُضَارِع (۱)
فعل مضارع (به جز فعلهای دوم و سوم شخص جمع مونث) در میان سایر افعال زبان عربی دارای ویژگی تغییر پذیری در ساختار و معناست یعنی کلماتی قادرند بر ساختار و معنای آن تأثیر بگذارند و آن را دچار تغییر کنند. در این درس با گروهی از این کلمات و عملکرد آنها آشنا میشویم.
حروف: أن (كه) - لَنْ (هرگز نـ...) - کَي، لِكَي، حتّى (تا، برای اینکه)
با توجه به اینکه آموزش تغییرات ساختاری فعل مضارع در چنین حالاتی از اهداف درسی این کتاب نیست، از پرداختن به آن چشم پوشی می کنیم. ولی در ادامه به تغییرات معنایی فعل مضارع به همراه این کلمات می پردازیم.
فعل مضارع به همراه (آن، کَي، لِکَي، حتّى) به مضارع مضارع التزامی ترجمه می شود:
- يُحاول القاضي العادل أن يحكُمَ بين الناس بالعدل: قاضی عادل سعی می کند که بین مردم با عدالت داوری
کند.
- إن يتحد المسلمون فالأعداء لن يتمكنوا من الغلبة عليهم: اگر مسلمانان متحد شوند، دشمنان هرگز آنها را شکست نخواهند داد.
- عزم الطلاب أن يحاولوا في دروسهم أكثر: دانشجويان تصمیم گرفتند که در درسهایشان بیشتر تلاش کنند.
- أنتم تُساعدون الفقراء كي يكتسبوا ما يحتاجون إليه: شما به نیازمندان کمک میکنید تا آنچه نیاز دارند را به دست بیاورند.َ
- نحن نقاوم أمام المشاكل لكي نتغلّبَ عليها: ما در برابر مشکلات مقاومت می کنیم تا بر آنها چیره شویم.
- اجتهدوا في أعمالكم لتفرحوا في الحياة: در كارهایتان تلاش کنید تا در زندگی شاد شوید.
مهم: در زبان عربی برای منفی کردن فعل در زمان آینده از «لن + فعل مضارع» استفاده می شود. در این صورت، فعل مضارع را به شکل (هرگز آینده منفی) ترجمه می کنیم.
يحصلُ : به دست می آورد ⟸ لَن يحصلَ : هرگز به دست نخواهد آورد
تنجحون: موفق میشوید ⟸ لن تنجحوا: هرگز موفق نخواهید شد
خلاصه درس
۱- از میان فعل ها در زبان عربی، فقط فعل مضارع (به جز ساختارهای دوم و سوم شخص جمع مونث) از عوامل قبل از خود تأثیر می پذیرد و دچار تغییر ساختاری و معنایی میگردد.
۲- حروف أن (كه) – لَنْ (هرگز نـ...) – کَي، لِكَي، حتی (تا، برای اینکه) معنای فعل مضارع إخبارى را به مضارع التزامی تبدیل می کنند.
۳- حرف «لَنْ» معناى فعل مضارع إخباری را به (هرگز + آینده منفی) تبدیل می کند.
اختبر نفسك:
ترجم العبارات حسب ما تعلمت من القواعد.
۱. قرّر أربعة طلّابٍ أن يَغيبوا عن الامتحانِ.
٢. نحنُ لن نستطيعَ الحضورَ في الامتحانِ في الوقتِ المحدّدِ.
۳. وافقَ الأستاذُ أن يؤجّشل لهم الامتحان لمدّة أسبوعٍ.
٤. أجلسَ الأستاذُ كلَّ واحدٍ منهم في زاويةٍ ليفرّقهم في قاعةِ الامتحانِ.
الْجُمْلَةُ بَعدَ النَّكِرَة
فصل 5 : اَلصِّدْقُ
الدرس الخامس
الصدق: راستگویی
شرح المفردات:
کلمه |
نوع کلمه |
ترجمه |
يُحكى |
فعل مضارع مجهول - ثلاثی مجرد |
حکایت می شود |
يُصلِحُ |
فعل مضارع - ثلاثی مزید باب إفعال |
درست گرداند |
تَخلَّص |
فعل ماضی باب تفعل |
رها شد (مترادف: نجا) |
لِيُنقِذوا |
فعل مضارع - ثلاثی مزید باب |
تا نجات دهند |
الْجُمْلَةُ بَعدَ النَّكِرَةِ
یکی از کارایی های جملات در زبان توصیف و بیان ویژگی های اسم نکرهای قبل از آن است؛ به این صورت که اسم نکره ای (ناشناسی) در جمله قرار می گیرد که می تواند دارای ویژگی های مختلفی باشد و ما به وسیله جمله ای که پس از آن می آید، به توصیف آن اسم نکره می پردازیم. به چنین جملاتی در زبان عربی «الجملة الوصفية جمله توصیف کننده» گفته می شود. بنابراین ضروری است که در ترجمه و قبل از چنین جملاتی از حرف ربط «که» استفاده کنیم. مثال:
رأيتُ طالباً يطالع كتابه ⟸ دانش آموزی را دیدم که کتابش را مطالعه می کرد.
الكتاب صديق يُنقذك من الجهل ⟸ کتاب دوستی است که تو را از نادانی نجات می دهد.
نکته مهمی که باید در ترجمه جملات توصیف کننده در نظر گرفته شود توجه به فعل این جملات است. زیرا ترجمه فعل این جملات با توجه به فعل جمله قبلی انجام میشود به جدول زیر توجه کنید.
فعل جمله توصیف کننده |
مثال |
ماضی+ مضارع ⟸ مضارع استمراری |
وجدنا برنامجاً يساعدُنا على تعلّم اللغة العربية برنامه ای را یافتیم که به ما در یادگیری زبان عربی کمک می کرد |
مضارع + مضارع ⟸ مضارع التزامى |
نفتش عن معجم يُساعدنا في فهم النصوص دنبال فرهنگ لغتی میگردیم که به ما در فهم متون کمک کند |
ماضی + ماضی ⟸ ماضی بعید یا ساده |
اشتريت كتاباً رأيتُه أمس: کتابی را خریدم که دیروز دیده بودم عصفت ريح شديدةٌ خَربتْ بيتاً جنب شاطئ البحر باد شدیدی وزید که خانه ای را در کنار ساحل دریا خراب کرد |
نکات گفته شده مربوط به زمانی است که هم جمله توصیف کننده و هم جمله قبل از آن، فعلیه باشند. در غیر این صورت، جملات توصیف کننده را طبق سبک و سیاقشان ترجمه می کنیم:
القناعة كنز لا ينفدُ ⟸ قناعت گنجی است که تمام نمی شود.
أطالع كتاباً موضوعاته علمية ⟸ کتابی را مطالعه میکنم که موضوعاتش علمی است.
خلاصه درس
۱- به جملاتی که پس از اسمی نکره و برای توصیف آن به کار می روند، جمله توصیف کننده (الجملة الوصفية)
گفته می شود.
۲- ضروری است که از حرف ربط «که» در ترجمه جملات توصیف کننده استفاده کنیم.
۳- اگر هر دو جمله توصیف کننده و جمله قبل از آن فعلیه باشند، فعل جمله دوم را با توجه به جمله نخست
ترجمه می کنیم:
ماضی + مضارع ⟵ مضارع استمراری
مضارع + مضارع ⟵ مضارع التزامی
ماضی + ماضی ⟵ ماضی بعید یا ساده
اختبر نفسك: ترجم العبارات حسب ما تعلمت من القواعد.
۱. سافرتُ إلى مدينة قد سمعت عنها من قبل.
۲. أقوم بتأليف كتاب يُساعدُ تلاميذي على تعلم اللغة العربية.
۳. أَعجبني رجل يساعد الفقراء.
۴. جاء طالب إلى الصّفِ ما عرفته في البداية.
۵. يغرد الطيور فوق شجرة أوراقها خضراء.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه انسانی- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه انسانی
- گام به گام تمامی دروس پایه انسانی
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه انسانی
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه انسانی
- فلش کارت های آماده دروس پایه انسانی
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه انسانی
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه انسانی
حوار
فصل 5 : اَلصِّدْقُ
حوار
شِراءُ شَریحَهِ الْهاتِفِ الْجَوّالِ |
|
خرید سیم کارت موبایل |
|
الزّائِرَهُ |
مُوَظَّفُ الِاتِّصالاتِ |
زائر زن |
کارمند مخابرات |
رَجاءً، أَعْطِنی شَریحهَ الْجَوّالِ. |
تَفَضَّلی، و هَلْ تُریدینَ بِطاقَهَ الشَّحْنِ؟ |
لطفاً سیم کارت تلفن همراه به من بده. |
بفرما، و آیا کارت شارژ را میخواهی؟ |
نَعَم؛ مِنْ فَضْلِکَ أَعْطِنی بِطاقَهً بِمَبلَغِ خَمْسَهٍ وَ عِشرینَ ریالاً. |
تَسْتَطیعینَ أَنْ تَشْحَنی رَصیدَ جَوّالِکِ عَبْرَ الْإنتِرنِت. |
بله؛ لطفاً یک کارت به مبلغ ۲۵ ریال به من بده. |
میتوانی که موجودی شارژ موبایلت را از طریق اینترنت شارژ کنی. |
الزّائِرَهُ تُریدُ أَن تَتَّصِلَ لٰکِن لا یَعْمَلُ الشَّحْنُ، فَتَذْهَبُ عِندَ موَظَّفِ الِاتِّصالاتِ وَ تَقولُ لَهُ: |
|
زائر میخواهد که تماس بگیرد اما شارژ کار (عمل) نمیکند پس پیش کارمند مخابرات میرود و به او میگوید: |
|
عَفواً، فی بِطاقَهِ الشَّحْنِ إشکالٌ. |
أَعْطینی الْبِطاقَهَ مِنْ فَضلِکِ. سامِحینی؛ أَنتِ عَلَی الْحَقِّ. أُبَدِّلُ لَکِ الْبِطاقَهَ. |
ببخشید، در کارت شارژ اشکالی هست؟ |
لطفاً کارت را به من بده. مرا ببخش؛ حق با شماست. کارت را برای شما عوض میکنم. |
جزوات جامع پایه انسانی
جزوه جامع فارسی (2)
جزوه جامع نگارش (2)
جزوه جامع زبان انگلیسی (2)
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی (2)
جزوه جامع انسان و محیط زیست
جزوه جامع ریاضی و آمار (2)
جزوه جامع فلسفه (1)
جزوه جامع جامعه شناسی (2)
جزوه جامع علوم و فنون ادبی (2)
جزوه جامع روان شناسی
جزوه جامع جغرافیا (2)
جزوه جامع عربی (2) رشته انسانی
جزوه جامع تاریخ (2)
جزوه جامع دین و زندگی (2) رشته انسانی
تَرْجَمَةُ الْفِعْلِ الْمُضَارِعِ (۲)
فصل 6 : اِرْحَموا ثَلاثاً
اَلدّرسُ السّادِسُ
ارحموا ثلاثة: به سه نفر رحم کنید
شرح المفردات:
کلمه |
نوع کلمه |
ترجمه |
أَسَرَ |
فعل ماضی _ ثلاثی مجرد |
اسیر کردند |
يُضَرَبُ |
فعل مضارع مجهول - ثلاثی مجرد |
(مثال) زده می شود |
يَفُكُ |
فعل مضارع _ ثلاثی مجرد |
آزاد می گرداند (مصدر آن: فَكّ) |
يحمي |
فعل مضارع _ ثلاثی مجرد |
حمایت می کند (مصدر آن: حماية) |
يُعينُ |
فعل مضارع _ ثلاثی مزید |
کمک می کند (مصدر آن: إعانة) |
تَرْجَمَةُ الْفِعْلِ الْمُضَارِعِ (۲)
در ادامه موضوع درس گذشته پیرامون عوامل مؤثر بر ترجمه فعل مضارع، به گروه دوم از کلماتی می رسیم که در ساختار و معنای فعل مضارع تغییراتی به وجود می آورند. این کلمات عبارتند از :
حروف: لم _ لـِ (أمر) _ لا (نهى)
۱ _ «لَم»
_ این حرف، معنای فعل مضارع را به ماضی ساده یا نقلی منفی تبدیل می کند و مانند «ما» نفی در معنای فعل مضارع تأثیر می گذارد ⟸ ماضی منفی در زبان عربی: (ما + فعل ماضی) يا (لم + فعل مضارع)
مثال:
_ تَكتُبُ : مینویسی لم تكتُب: ننوشتی / ننوشته ای
_ تسمعون: می شنوید ⟸ لم تسمعوا : نشنیدید / نشنیده اید
_ يُجلسنَ: می نشانند لم يُجلسن: ننشاندند / ننشانده اند
٢ _ «لــِ » أمر
این حرف به معنای «باید» است و فعل مضارع ساده را به مضارع التزامی تبدیل می کند. البته توجه کنید که این کلمه فقط بر سر فعل های (اول شخص و سوم شخص) وارد می شود.
مثال:
_ نَرجعُ: برمی گردیم لِنرجِع: باید برگردیم
_ يُساعِدونَ : کمک میکنند ⟸ لِيُساعِدوا: باید کمک کنند
_ يَذهبنَ: می روند لِيذهبنَ: باید بروند
البته به این موضوع هم توجه کنید که حرف لـ فعل مضارع را به مضارع التزامي مثبت تبديل می کند و اگر حرف «لا» نهی بر سر فعل های (اول شخص و سوم شخص) وارد شود، فعل مضارع را به مضارع التزامى منفى تبديل مى کند. مثال:
_ يُشاركون: شرکت می کنند ⟸ لا يُشاركوا نباید شرکت کنند
_ نسافر: مسافرت میکنیم ⟸ لا نسافر : نباید مسافرت کنیم
تاکنون با چند نوع از حرف «لـِ » آشنا شدید که برخی قبل از اسم و برخی دیگر قبل از فعل قرار می گیرند. انواع «لـِ » عبارت است از:
«لـ» به معنای ( مالِ، از آنِ ) : لِمَنْ هذه الحقيبة : این چمدان (مالِ، از آنِ) چه کسی است؟
«ل» به معنای (برای) : اشتریتُ هذه الحقيبة للسفر : این چمدان را برای سفر خریدم .
«لـ» به معنای (داشتن) : لي صديق حميم في المدرسة : من دوستى صميمی در مدرسه دارم.
«لـ» به معنای (باید) : لأجتهد في دروسي أكثر : باید در درس هایمان تلاش بیشتری کنم.
«لـ» به معنای (تا) : هو يذهب إلى المكتبة ليُطالعَ دروسه : او به کتابخانه می رود تا درس هایش را مطالعه کند.
حرکت «لـِ » با ضمایر به غیر از (ي) به فتحه و پس از حروف (وَ _ فــَ) به ساکن تبديل می شود:
با ضمایر: لَكُم، لَهُم، لَكَ، لِي...
با حروف (وَ _ فــَ) : وَلْتُساعِدٌ : باید کمک کنیم / فَلْيَعمَل : پس باید انجام دهند.
خلاصه درس
۱ _ حروف (لَم _ لـِ (أمر) _ لا (نهى)) نیز بر ساختار و معنای فعل مضارع تأثیر می گذارند.
۲_ حرف (لَم) فعل مضارع إخبارى مثبت را به ماضی ساده یا نقلی منفی تبدیل می کند.
۳_ حرف لـِ (أمر) به معنای «باید» است و معنای فعل های (اول شخص و سوم شخص) را به مضارع التزامی مثبت می کند.
۴_ حرف «لا» نهی، معنای فعل های (اول شخص و سوم شخص) را به مضارع التزامی منفی می کند.
اختبر نفسك:
ترجم العبارات حسب ما تعلّمتَ من القواعد.
_ لِنستمع إلى محاضرة الأستاذ.
_ هُم لَم يتوقّعوا هذه المساعدة من جانبكم.
_ لِمن هذه الجوّال؟
_ لا تظلم كما لا تُحبِّ أَنْ تُظْلَمُ.
انتخب الجواب الصحيح.
۱_ عَلَيكَ بِالْمُحاوَلَةِ، وَ .................. في حَياتِكَ. أَنْ تَيْأَسَ كَي تَيْسَ لا تيأس
٢_ أنا ................. في السَّنَتَينِ الْماضِيَتَينِ. لَنْ أَسافِرَ لَمْ أَسافِرُ لِكَي أَسافِرَ
۳_ أريد ............. إلى سوقِ الْحَقَائِبِ. أنْ أَذْهَبَ لَمْ أَذْهَبْ إِنْ أَذْهَبْ
٤_ هو ................ إلَى الْمَلْعَبِ غَداً. لَنْ يَرْجِعَ ما رَجَعَ لَمْ يَرْجِعُ
۵_ مَنْ ............... يَنْجَحْ في أعمالِهِ. لا يَجْتَهِدُ لا يَجْتَهِدا يَجْتَهِد
مَعانِي الْأَفعالِ النَّاقِصَةِ
فصل 7 : لا تَقْنَطوا
الدَّرْسُ السّابِعُ
لا تَقنطوا: ناامید نشوید
شرح المفردات:
کلمه |
نوع کلمه |
ترجمه |
هزيمة |
اسم - مصدر ثلاثی مجرد (هزمَ ، يهزم ) |
شکست |
المعوَّق |
اسم مفعول ثلاثی مزید |
معلول، جانباز |
صَيَّرت |
فعل ماضی - ثلاثی مزید باب تفعيل |
تبدیل کرد |
مَعانِي الْأَفعالِ النَّاقِصَةِ
افعال ناقصه تقریباً معادل فعل های ربطی (بود ،شد ،گشت ،گردید ، نیست) در زبان فارسی اند و به همین علت به ناقصه معروفند؛ زیرا معنایشان با وجود اسمی پس از آن ذکر می شود ناقص است و فقط با وجود اسم دومی که بعد از آن میآید کامل می گردد این افعال عبارتند از :
كان (بود) - صار – أصبحَ ( شد - گشت - گردید) – لیس (نیست)
۱ - مهمترین معانی (کان):
- «بود» ⟵ كانَ الهواء بارداً : هوا سرد بود / كانَ باب الغرفة مُغلَقاً در اتاق بسته بود
- «است» ⟵ إنَّ الله كان غفوراً رحيماً : بی گمان خداوند آمرزنده و مهربان است
- «داشت»؛ در صورتی که قبل از حرف (لـِ - عندَ) بیاید:
كان لي (عندي) كتب قيمة: كتابهای ارزشمندی داشتم. ⤿
- «فعل کمکی ماضی استمراری»؛ در صورتی که قبل از فعل مضارع بیاید:
كان الطالبُ يتكلّم مع أستاذِه : دانشجو با استادش صحبت می کرد. ⤿
- «فعل کمکی ماضی بعید» ؛ در صورتی که قبل از فعل ماضی ساده یا ماضی نقلی بیاید:
كان الطالب ( تكلّم / قد تكلّم) مع أستاذِه : دانشجو با استادش صحبت کرده بود. ⤿
۲ - (صار - أصبح) ؛ مضارع صارَ «يصيرُ» و مضارع أصبحَ «يُصبحُ» است. این دو فعل به معنای «شد، گشت و گردید » است.
نَزَلَ المطرُ صباحاً وصار الجو لطيفاً : صبحگاهان باران بارید و هوا لطیف شد. ⤿
جاء الخريف فصارتِ الأرضُ مفروشة بأوراق الأشجار : پاييز آمد و زمین پوشیده از برگ درختان گشت.
۳- (لیس)؛ نیست:
ليس الطلاب في الصف دانش آموزان در کلاس نیستند. ⤿
إنَّ اللغة الفارسية ليست منفصلة عن اللغة العربية : زبان فارسی از زبان عربی جدا نیست.
خلاصه درس
۱ - افعال ناقصه در زبان عربی معادل افعال ربطی در زبان فارسی هستند.
۲- مهمترین افعال ناقصه عبارتند از : کان (بود) - صار - أصبحَ (شد - گشت - گردید) – لِیس (نیست)
٣- فعل «كان» قبل از (لـ - عند) معادل فعل «داشتن» در زبان فارسی است.
۴- فعل «كان» + «مضارع» معادل ماضی استمراری در زبان فارسی است.
۵- فعل «كان» + «ماضی ساده یا نقلی» معادل ماضی بعید فارسی است.
اختبر نفسك:
ترجم العبارات حسب ما تعلمت من القواعد.
١. ليس تأثير اللغة العربية على اللغة الفارسية قبلَ الإسلامِ أكثرَ من تأثيرها بعد الإسلام.
۲. كان لاِبن المقفع دورٌ كبيرٌ في تأثير اللغة الفارسية على اللغة العربية.
٣. أصبحَ نفوذ اللغة الفارسيةِ في اللغةِ العربيةِ كثيراً بسببِ مشاركة الإيرانيين في قيامِ الدولةِ الإسلاميةِ.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه انسانی- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه انسانی
- گام به گام تمامی دروس پایه انسانی
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه انسانی
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه انسانی
- فلش کارت های آماده دروس پایه انسانی
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه انسانی
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه انسانی