گام به گام تمرین نهم صفحه 133 درس رِسالةُ الشَّهیدِ سُلَیماني عربی نهم
تعداد بازدید : 47.81Mپاسخ تمرین نهم صفحه 133 عربی نهم
-گام به گام تمرین نهم صفحه 133 درس رِسالةُ الشَّهیدِ سُلَیماني
-تمرین نهم صفحه 133 درس 10
-با توجّه به متن زير، جمله های درست و نادرست را معلوم کنيد.
حامِدٌ وَلَدٌ ذَکيّ وَ هوَ فِي الْخامِسَةَ عَشْرَةَ مِنَ الْعُمرِ. هوَ يَکتُبُ واجِباتِهِ الْمَدرَسيَّةَ مَساءً. يَنهَضُ صَباحاً فِي السّاعَةِ السّادِسَةِ إِلاّ رُبْعاً وَ بَعدَ الصَّلاةِ يَتَناوَلُ فَطورَە فِي السّاعَةِ السّادِسَةِ وَ النِّصفِ. في يَومٍ مِنَ الأَيّامِ اشْتَرَی والِدُه حاسوباً لَهُ وَ سَمَحَ لَهُ بِالدُّخولِ فِي الِإنتِرنِت في أَوقاتِ الْفَراغِ. فَرِحَ حامِدٌ بِهذِە الْهَديَّةِ. بَعدَ مُدَّةٍ سافَرَ والِدُە وَ والِدَتُهُ لِمُهِمَّةٍ إِداريَّةٍ لِمُدَّةِ يَومَينِ. قالَ حامِدٌ لأَبيهِ وَ أُمِّهِ: «سَأَبْحَثُ بَحْثاً عِلميّاً فِي الإِنترنت.»
جَلَسَ حامِدٌ خَلْفَ الْحاسوبِ وَ لَعِبَ ساعاتٍ کَثيرَةً وَ فِي الْيَومِ التّالي نَهَضَ فِي السّاعَةِ السّابِعَةِ إِلاّ رُبعاً. ما أَکَلَ الْفَطورَ وَ ما غَسَلَ وَجْهَهُ وَ خَرَجَ مِنَ الْبَيتِ وَ رَکِبَ حافِلَةَ الْمَدرَسَةِ.
کانَ حامِدٌ يَشعُرُ بِالنَّومِ فِي الصَّفِّ. فَجْأَةً سَمِعَ صَوتَ الْمُعَلِّمِ: «أُريدُ مُشاهَدَةَ واجِباتِکُم.» فَتَحَ حامِدٌ حَقيبَتَهُ وَ فَهِمَ بِأَنَّ الدَّفتَرَ لَيْسَ لَهُ بَلْ لِأُختِهِ. نَدِمَ حامِدٌ وَ قالَ في نَفسِهِ: «يالَيتَني کُنتُ مُنَظَّماً!»
درست نادرست
1. اِشْتَرَی والِدُ حامِدٍ حاسوباً لَهُ.
2. حامِدٌ فِي الثّانيَةَ عَشَةَ مِنَ الْعُمرِ .
3. هوَ يَکتُبُ واجِباتِهِ الْمَدرَسيَّةَ ظُهراً.
4. بَحَثَ حامدٌ عَن مَوضوعٍ رياضيٍّ فِي الإِنتِرنِت.
5. سافَرَ والِدُهُ وَ والِدَتُهُ لِمُهِمَّةٍ إِداريَّةٍ لِمُدَّةِ شَهرَينِ .
حامد پسری باهوش است و او در سن پانزده سالگی عمرش است. او تکالیف مدرسه اش را عصر می نویسد. صبح در ساعت یک ربع مانده به شش بیدار می شود و بعد از نماز ساعت شش و نیم صبحانه می خورد. در روزی از روزها پدرش برای او رایانه ای خرید و به او اجازه داد که در اوقات فراغت وارد اینترنت شود. حامد با این هدیه خوشحال شد. پس از مدّتی پدر و مادرش برای یک مأموریت اداری به مدّت دو روز سفر کردند. حامد به پدر و مادرش گفت: «یک تحقیق علمی در اینترنت جست و جو خواهم کرد.»
حامد پشت رایانه نشست و ساعات زیادی بازی کرد و در روز بعد ساعت یک ربع به هفت بیدار شد. صبحانه نخورد و صورتش را نشست و از خانه خارج شد و سوار اتوبوس مدرسه شد.
حامد در کلاس احساس خواب آلودگی می کرد. ناگهان صدای معلّم را شنید: «می خواهم تکالیفتان را ببینم.» حامد کیفش را باز کرد و فهمید که همانا دفتر مالِ او نیست بلکه مالِ خواهرش است. حامد پشیمان شد و با خودش گفت: «ای کاش من منظّم بودم.»
1. پدر حامد برای او رایانه ای خرید. «درست»
2. حامد در سن 12 سالگی است. «نادرست»
3. او تکالیف مدرسه اش را ظهر می نویسد. «نادرست»
4. حامد در اینترنت مسئله ای ریاضی را جست و جو می کرد. «نادرست»
5. پدر و مادرش برای یک مأموریت اداری به مدّت دو ماه سفر کردند. «نادرست»
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه چهارم تا دوازدهم- آزمون آنلاین تمامی دروس
- گام به گام تمامی دروس
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس
- فلش کارت های آماده دروس
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه