گام به گام معنی شعر صفحه 13 درس چشمه فارسی (1)

یک چشمه آب از کنار آبی جریان یافت در حالی که صدای جریان تند آب کاملا بلند بود و توجّه بینندگان را جلب می کرد.

جایی بخاطر جریان مخصوص آب روی آن کف ایجاد می شد و گاهی با سرعت بسیار زیاد به سوی هدف جریان داشت.

چشمه با خود گفت : تنها من هستم که صحرا و دشت را آبیاری میکنم و در واقع من موجب شکوه صحرا و گلها هستم.

هنگامی که در صحرا جریان دارم سبزه ها را در آغوش می گیرم و سبزه ها برای سپاس گذاری بر سر و دوشم بوسه می زنند.

 هنگامی که امواج من ساکت می شود و پایان می یابد، صاف و زلال می شوم طوری که چهره ی ماه به خوبی در من منعکس می شود.

زمانی که قطه های باران به زمین می بارد موجب رشد وپیدایش سبزه ها و گل های زیبا می شود.

زمانی که قطه های باران به من همراه می شوند از احساس کوچکی خود نسبت به من شرمنده می شوند.

ابرها از آب های بخار شده ی من صاحب باران می شوند و طراوت و شادابی باغ ها هم از آب است که من به آن ها می دهم.

 گل ها با ان همه زیبایی و قشنگی که دارند باز زندگیشان مدیون من است (وابسته به من است).

در این جهان هیچ چیز نمی تواند خود را از نظر قدرت و ارزش با من همسان و برابر بداند.

این چشمه آب پر غرور و خوخواه وقتی اینگونه جریان یافت و از محل آغاز خود کمی دور شد....

دریای پر خروش و وحشت آوری را دید که کمتر پدیده ای مانند آن موّاج و خروشان بود.

آن دریا با صدای امواج خود جهان را تحت تاثیر خود قرار می داد و چشم بینندگان را خیره می کرد و آنان را می ترسانید.

مانند زلزله که زمین را به زلرزه در می آورد، امواجش به ساحل می خورد وآن را می لرزانید.

زمانی که آن چشمه کوچک به دریا رسید و ان همه قدرت و عظمت دریا را دید ...

آن چشمه تصمیم گرفت که خود را از آن مکان خطرناک دور کند و خود را از آن حادثه ی ترسناک برهاند.

اما چنان حیران و ساکت ماند که قدرت زیبا سخن گفتن را کاملا از دست داد.