گام به گام معنی شعر صفحه 31 درس 3 فارسی (1) (پاسداری از حقیقت)
تعداد بازدید : 51.42Mپاسخ معنی شعر صفحه 31 فارسی (1)
-گام به گام معنی شعر صفحه 31 درس پاسداری از حقیقت
-معنی شعر صفحه 31 درس 3
-درختان را دوست می دارم
که به احترام تو قیام کرده اند
و آب را
که مَهرِ مادر توست
خون تو شرف را سرخگون کرده است
شفق، آینه دار نجابتت
و فلق، محرابی
که تو در آن
نماز صبح شهادت گزارده ای.
قلمرو فکری:
درختان را دوست دارم؛ زیرا به احترام تو ایستاده اند وآب را به این علت دوست دارم که مهریۀ مادرت است. خون تو به شرف، ارزش داده، سرخی غروب خورشید نشان مظلومیت توست و سرخی خورشید صبح مثل محرابی است که تو در آن نماز شهادت به جا آوردی.
در فکر آن گودالم
که خون تو را مکیده است
هیچ گودالی چنین رفیع ندیده بودم
در حضیض هم می توان عزیز بود
از گودال بپرس.
قلمرو فکری:
من در فکر قتلگاه کربلا هستم که خون تو را خورده است. تا حالا گودالی به این بلندی ندیده بودم. در عین ذلّت هم می توان عزیز بود، از گودال قتلگاه سؤال کن.
شمشیری که بر گلوی تو آمد
هر چیز و همه چیز را در کاینات
به دو پاره کرد:
هر چه در سوی تو، حسینی شد
دیگر سو یزیدی...
آه، ای مرگِ تو معیار!
مرگت چنان زندگی را به سخره گرفت
و آن را بی قدر کرد
که مردنی چنان
غبطۀ بزرگ زندگانی شد
خونت
با خون بهایت حقیقت
در یک تراز ایستاد
و عزمت، ضامن دوام جهان شد
- که جهان با دروغ می پاشد -
و خون تو، امضای «راستی» است ...
قلمرو فکری:
شمشیری که گلوی تو را برید، همۀ دنیا و موجودات را به دو بخش تقسیم کرد؛ سمت تو حق و در مقابل تو ناحق ایستاد. آه! ای کسی که مرگ و شهادتت معیار حق و باطل شد و مردنت آن گونه زندگی را مسخره و بی ارزش کرد که حتی زندگی نیز آرزوی مرگی مانند مرگ تو را دارد. خون تو عین حقیقت است و هم ارزش هستند. ارادۀ تو ضمانت کنندۀ بقای جهان شد؛ زیرا دنیا با دروغ از بین می رود؛ ولی تو با خون خود، راستی و حقیقت را رواج دادی.
تو تنهاتر از شجاعت
در گوشۀ روشن وجدانِ تاریخ ایستاده ای
به پاسداری از حقیقت
و صداقت
شیرین ترین لبخند
بر لبانِ ارادۀ توست
چندان تناوری و بلند
که به هنگام تماشا
کلاه از سر کودک عقل می افتد.
قلمرو فکری:
تو در شجاعت مانند نداری. در گوشه ای از وجدان بیدار بشریّت برای پاسداری از حقیقت همیشه حاضری و راستی لبخند شیرینی است که بر لب های تو نقش بسته و آن چنان مقام بلندی داری که عقل ناتوان انسان در برابر عظمت تو، عاجز و متحیّر می شود.
بر تالابی از خون خویش
در گذرگهِ تاریخ ایستاده ای
با جامی از فرهنگ
و بشریّتِ رهگذار را می آشامانی
- هر کن را که تشنۀ شهادت است. -
قلمرو فکری:
در کنار آبگیری از خون خود و در مسیر عبور تاریخ ایستاده ای، به عاشقان شهادت، فرهنگ شهادت را می آموزی.
برای مشاهده ی قلمروهای زبانی و ادبی این شعر، به شاه کلید نکات مربوطه همین درس مراجعه کنید.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه چهارم تا دوازدهم- آزمون آنلاین تمامی دروس
- گام به گام تمامی دروس
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس
- فلش کارت های آماده دروس
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه