نصب اپلیکیشن

صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن

درسنامه کامل فارسی پنجم

تعداد بازدید : 300.24k

خلاصه نکات فارسی پنجم - درسنامه شب امتحان فارسی پنجم - جزوه شب امتحان فارسی پنجم نوبت اول



شعر «ستایش: ای همه هستی ز تو پیدا شده» و معنی شعر

فصل 1 : تماشاخانه

شعر «ستایش: ای همه هستی ز تو پیدا شده» و معنی شعر:

ستایش

ای همه هستی ز تو پیدا شده

  • شاعر: نظامی گنجوی
  • قالب شعر: مثنوی
  • اثر: مخزن الاسرارا

 

ای همه هستی ز تو پیدا شده                           خاک ضعیف از تو توانا شده

ای خدایی که تمام هستی و جهان به خاطر وجود تو آفریده و آشکار شده است و انسان به خاطر وجود تو توانا و قدرتمند گشته است.

واژه

معنی واژه

هستی

وجود، آفرینش، جهان خلقت

آرایه ادبی:

پیدا و توانا  ß  قافیه

شده و شده   ß  ردیف

خاک ضعیف   ß  استعاره از انسان

 

از پیِ توست این همه امّید و بیم                                  هم تو ببخشای و ببخش، ای کریم

این همه امید و آرزو و این همه ترس و بیم به خاطر توست. ای خدای بخشنده، هم گناهان ما را ببخشا هم چیزهای خوب را به ما عطا کن (ببخش).

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

از پی

به دنبال

کریم

          بخشنده

آرایه ادبی:

بیم و کریم  ß  قافیه

 

چاره ی ما ساز که بی یاوریم                               گر تو برانی، به که روی آوریم؟

خدایا چاره ساز و مشکل گشای کار ما باش که ما به جز تو یاوری نداریم. اگر تو به ما توجّه نکنی پس ما با چه کسی رازهایمان و دردهایمان را بگوییم؟ (به چه کسی پناه بیاوریم؟)

واژه

معنی واژه

که

چه کسی

آرایه ادبی:

یاوریم و آوریم  ß  قافیه

 

جز درِ تو، قبله نخواهیم ساخت                                    گر ننوازی تو، که خواهد نواخت؟

به جز تو کسی را ستایش نمی کنیم و حاجتمان را فقط از تو می خواهیم. اگر تو ما را مورد لطف قرار ندهی هیچکس نمی تواند به ما مهربانی و لطف کند.

واژه

معنی واژه

ننوازی

محبت نکنی

آرایه ادبی:

ساخت و نواخت   ß  قافیه

 

یارشو، ای مونسِ غمخوارگان                             چاره کن ای چاره ی بیچارگان

ای همدم و یار همه ی رنج دیدگان و مشکل دارها، یار و همدم ما باش و ای چاره ساز دردهای بیچارگان، مشکلات ما را رفع کن.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

غمخوارگان

رنج دیدگان

بیم

ترس، خوف

چاره

تدبیر، راه حل

مونس

همدم، یار

خاک

در این بیت به معنی انسان

قبله

جهتی که ما نماز می خوانیم

بیچارگان

درماندگان، عاجزان

آرایه ادبی:

غمخوارگان و بیچارگان   ß  قافیه



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه پنجم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه پنجم
  • گام به گام تمامی دروس پایه پنجم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه پنجم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه پنجم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه پنجم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



برخی بندهای متن درس «تماشاخانه» و معنی آن ها

فصل 1 : تماشاخانه

برخی بندهای متن درس «تماشاخانه» و معنی آن ها:

درس اول

تماشاخانه

  • نویسنده: نانسی سویتلند
  • مترجم: حسین سیّدی
  • اثر: آفریده های ساكت خدا

 

هر کدام از این پدیده ها، تماشاگهی برای دیدنِ زیبایی های آفرینش و ایستگاه هایی برای اندیشیدن هستند.

هر یک از این چیزهای تازه به وجود آمده، محلی برای تماشا کردن و دیدن زیبایی های آفرینش خداوند و جایی برای فکر کردن و اندیشه کردن درباره ی آنها هستند.

 

عالم تماشاخانه ی شگفتی های آفرینش است. یعنی به هر طرف که نگاه می کنیم، آفریده های زیبای خداوند را می بینیم. این جهان، دفتری است که خدای مهربان، به پاکی و زیبایی در آن نگاشته و می نگارد.

دنیا جایی است که در آن، پدیده های عجیب و شگفت انگیز آفرینش به نمایش گذاشته می شود. یعنی به هر سمت، نگاه می کنیم، آفریده های زیبای خدا را می بینیم. این جهان مانند کتابی (دفتری) است که خداوند مهربان در آن، پاکی ها و زیبایی ها را نوشته است.

آرایه ادبی:

این جهان به دفتر مانند شده به تشبیه

منظور از «پاکی» و «زیبایی» به ترتیب «کارهای شایسته و انسانی» و «پدیده های زیبای این جهان» است.

 

همین علف های نازک و لطیف، از میان سنگلاخ، سر درمی آورند.

همین علف های نرم و ظریف، از میان زمین هایی که پر از سنگ است، رشد می کنند و می رویند.

آرایه ادبی:

سر در آوردن علف   ß  جان بخشی

سر در می آورند   ß  کنایه از می رویند.

 

 

آسمان، آبیِ آبی است و یک تکّه ابر ساکت در آن شنا می کند.

آسمان صاف صاف بود و فقط یک تکّه ابرِ کوچک در آن در حال حرکت بود.

آرایه ادبی:

ابر ساکت   ß  جان بخشی

آسمان به دریا تشبیه شده که ابر در آن شنا می کند.

 

صدای شبنم صبحگاهی را، هنگامی که سرزده به خانهی برگ، وارد می شود؟

[آیا تو] به هنگام صبح، صدای شبنم را که بی خبر بر روی برگ گل ها و درختان می نشیند می شنوی؟

آرایه ادبی:

صدای شبنم  ß  جان بخشی

سرزده وارد شدن شبنم  ß  جان بخشی

سرزده  ß  کنایه از بی خبر، ناگهانی و غیر منتظره

 

محتوای متن:

نویسنده در این درس یاد آور می شود که:

تمام پدیده ها و آفریده های خداوند دارای هدف، نظم و زیبایی خاصی هستند. خداوند برای خلق هر یک از این پدیده ها، نظم و ترتیب چشمگیری را به کار برده است. تمام این موجودات، در حقیقت، ستایشگر خداوند هستند و خدا را می پرستند. انسان خردمند و خداشناس، با دیدن این همه پدیده ها به عظمت خدا، پی می برد.





شعر «رقص باد، خنده ی گُل» و معنی آن

فصل 1 : تماشاخانه

شعر «رقص باد، خنده ی گُل» و معنی آن:

بخوان و حفظ کن

رقص باد، خنده ی گُل

  • شاعر: پروین دولت آبادی
  • قالب شعر: مثنوی

 

بادِ سرد، آرام بر صحرا گذشت            سبزه زاران، رفته رفته، زرد گشت

باد سردی، به آرامی، بر صحرا وزید و گذشت. سبزه زاران هم، کم کم، زرد شد. (پاییز از راه رسید.)

نکته دستوری:

باد سرد  ß  ترکیب وصفی (باد  ß  موصوف و سرد  ß  صفت)

 

تک درخت نارون، شد رنگ رنگ            زرد شد آن چترِ شاداب و قشنگ

[به خاطر رسیدن پاییز] برگ های تک درخت نارون، رنگارنگ شد و آن برگ های زیبای درخت نارون که مانند چتری شاداب و زیبا بود، زرد شد.

آرایه ادبی:

درخت نارون به چتر تشبیه شده است؛ زیرا:

منظور از «چتر شاداب و قشنگ»، برگ های زیبای درخت نارون است که به شکل یک چتر می باشد.

نکته دستوری:

تک درخت نارون  ß  نهاد

چتر شاداب و قشنگ  ß  دو ترکیب وصفی است.

 

برگ برگِ گل به رقصِ باد، ریخت            رشته های بیدبُن از هم گسیخت

بر اثرِ وزشِ باد، تمام برگ های گل، بر زمین ریخت و شاخه های نازکِ درخت بید، از هم جدا و قطع شد.

آرایه ادبی:

رقص (رقصیدن) باد  ß  جان بخشی (تشخیص)

نکته دستوری:

بیدبُن  ß  واژه ی مرکب است. (= بیدبن  ß  بُن بید)

منظور از «رشته ها»، همان شاخه های نازک درخت بید است.

 

چشمه کم کم خشک شد، بی آب شد            باغ و بستان، ناگهان در خواب شد

چشمه، کم کم، خشک شد و دیگر آب نداشت. باغ و بوستان، به یک باره، به خوابِ زمستانی رفتند.

آرایه ادبی:

چشمه و آب  ß  تناسب

باغ و بستان  ß  تناسب

باغ و بستان  ß  در خواب شد  ß  جان بخشی

منظور از «در خواب شد»، خواب زمستانی است.

 

کرد دهقان، دانه ها در زیر خاک            کرد کوته، شاخه ی پیچانِ تاک

کشاورز، دانه ها را در دلِ خاک، کاشت و شاخه های بلند و پیچ در پیچ انگور را کوتاه کرد.

توجه:

مصراع دوم به هرس کردن اشاره دارد. (به کوتاه کردن شاخه های بلند درختان، هرس کردن می گویند.)

 

فصل پاییز و زمستان می رود            بار دیگر، چون بهاران می شود

وقتی که دوباره، بهار بیاید، فصل پاییز و زمستان به پایان می رسند.

نکته دستوری:

«ان» در بهاران، مفهوم زمان دارد: زمان بهار (نباید با نشانه ی جمع، اشتباه شود.)

 

از زمین خشک، می روید گیاه            چشمه جوشد، آب می اُفتد به راه

از زمینِ خشک و بی روح، دوباره، گیاه می روید و چشمه می جوشد و پُر از آب می شود و آب بر روی زمین جاری می گردد.

نکته دستوری:

زمین خشک  ß  ترکیب وصفی

گیاه، چشمه و آب  ß  نهاد

بیت از سه جمله تشکیل شده است.

 

برگِ نو آرَد، درخت نارون            سبز گردد، شاخسارانِ کهن

از درخت نارون، برگِ تازه می روید و شاخه های قدیمی (شاخه های خشک)، دوباره، جوانه می زند و سبز می شود.

نکته دستوری:

برگ نو و شاخساران کهن، ترکیب وصفی هستند.

 

گل بخندد، بر سر گل بوته ها            پُر کند بوی خوشِ گُل، باغ را

بر سر بوته ها، گل می روید و شکوفا می شود و بوی این گل ها، تمام باغ را پُر می کند.

آرایه ادبی:

گل بخندد  ß  تشخیص

نکته دستوری:

بیت از دو جمله تشکیل شده است.

گل  ß  نهاد

بوی خوش گل  ß  نهاد

باغ  ß  مفعول

 

باز می آید پرستو، نغمه خوان            باز می سازد در اینجا آشیان

دوباره، در فصل بهار، پرستو در حالی که آواز می خواند، بر می گردد و دوباره در اینجا، لانه اش را می سازد.

 

 

دیگر آرایه های ادبی:

در این جا قافیه ها و ردیف بیت ها را مشخص می کنیم:

بیت اول:

گذشت و گشت  ß  قافيه (ردیف ندارد.)

بیت دوم:

رنگ رنگ و قشنگ  ß  قافیه (ردیف ندارد.)

بیت سوم:

ریخت و گسیخت  ß  قافیه (ردیف ندارد.)

بیت چهارم:

آب و خواب  ß  قافیه (شد و شد  ß  ردیف)

بيت پنجم:

خاک و تاک  ß  قافيه (ردیف ندارد.)

بيت ششم:

می رود و می شود  ß  قافیه (ردیف ندارد.)

بیت هفتم:

گیاه و راه  ß  قافیه (ردیف ندارد.)

بيت هشتم:

نارون و کهن  ß  قافیه (ردیف ندارد.)

بيت نهم:

گل بوته ها و را  ß  قافیه (ردیف ندارد.)

بيت دهم:

نغمه خوان و آشیان  ß  قافیه (ردیف ندارد.)

 

محتوای شعر:

این شعر درباره ی تغییر فصل هاست. شاعر در این شعر، فصل ها را به زیبایی به تصویر می کشد، بعد از تابستان، فصل پاییز با زرد شدن سبزه زاران و برگ های درختان فرا می رسد. بعد از پاییز فصل به خواب رفتنِ باغ و بوستان است؛ یعنی فصل زمستان.

فصل پاییز و زمستان می رود            بار دیگر، چون بهاران می شود

دوباره بهار از راه می رسد و جهان و طبیعت خداوند بار دیگر زندگی و شادابی از سر می گیرد و شکوفه باران می شود.

پروین دولت آبادی:

از شاعران و بنیانگذاران شورای کتاب کودک بودند. در سال ۱۳۵۳ در اصفهان متولد شد و در ۲۷ فروردین ماه ۱۳۸۷ در تهران درگذشت. آثار وی عبارت اند از: گل بادام، شوراب، باز می آید پرستو نغمه خوان و … .





معنی واژگان درس «تماشاخانه»

فصل 1 : تماشاخانه

معنی واژگان درس «تماشاخانه»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

از پی

به دنبال

کریم

          بخشنده

که

چه کسی

ننوازی

محبت نکنی

غمخوارگان

رنج دیدگان

بیم

ترس، خوف

چاره

تدبیر، راه حل

مونس

همدم، یار

سرشار

لبریز، پر، لبالب

لطيف

زیبا، نرم

عجیب

شگفت آور، غریب

تماشاگه

محل تماشا و گردش

درنگ

توقف، سکون

مقایسه کنیم

بسنجیم

سر به فلک کشیده

بسیار، بلند، مرتفع

تأمل

اندیشه، درنگ

عالمان

دانایان

کردار

عمل، رفتار

گوارا

مطبوع، دلچسب

نگاشته

نوشته

آفرینش

خلقت، به وجود آوردن

شکننده

ظریف و نازک

توصیف

وصف کردن

می تنند (تار می تنند)

می بافند

سرزده

بی خبر

رنگ رنگ

دارای رنگ های مختلف

رفته رفته

آرام آرام

بیدبُن

درخت بید

بُن

بوته، ریشه، درخت

از هم گسیخت

از هم جدا شد

گسیخت

پاره شد، جدا شد

بستان

باغ

دهقان

کشاورزی، باغبان

کوته

مخفف کوتاه

تاک

درخت انگور، مو

برگ نو

برگ و جوانه ی تازه

کهن

قدیم، گذشته

گل بوته

بوته ی گل

نغمه خوان

آواز خوان

باز

دوباره

آشیان

لانه، خانه

بیچارگان

درماندگان، عاجزان

هستی

وجود، آفرینش، جهان خلقت

خاک

در این بیت به معنی انسان

قبله

جهتی که ما نماز می خوانیم

تماشاخانه

جایی که در آن، چیزی به نمایش گذاشته شود.

شگفتی ها

عجایب، پدیده های عجیب

پدیده

چیز تازه به وجود آمده، نوظهور

موضوع

مطلب، چیزی که درباره ی آن گفت و گو می کنند

سنگلاخ

زمینی که در آن، سنگ فراوان باشد.

سردر می آورند

می رویند و رشد می کنند

هیس

ساکت! ، این واژه، یک شبه جمله است و در شمارش جمله، یک جمله به حساب می آید.

تالاب

جایی که آب در آن جمع شود و بماند، آبگیر، برکه

مخملی

از جنس مخمل، نرم و ملایم

نارون

درختی برگ ریز که در همه جا پراکنده و از جمله درختان جنگلی نقاط معتدل است.

شاخساران

درختان انبوه و پرشاخ و برگ

بوته

گیاهی که بلند نباشد و به زمین نزدیک باشد



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه پنجم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه پنجم
  • گام به گام تمامی دروس پایه پنجم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه پنجم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه پنجم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه پنجم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



واژگان هم خانواده درس «تماشاخانه»

فصل 1 : تماشاخانه

واژگان هم خانواده درس «تماشاخانه»:

ضعيف - ضعف - مستضعف

کریم - کرامت - تکریم

مونس - انس - انیس

آفرینش - آفریده - آفریننده - آفریدگار

لطيف - لطف - الطاف - تلطيف

عجیب - عجایب - تعجب - متعجب

عالم - عُلما - معلم - تعليم

مقایسه - قیاس - مقیاس

عمیق - عمق - اعماق

توصیف - وصف - اوصاف - موصوف

رقص - رقصیدن - رقصنده - رقصیدنی

فصل - فصول





واژگان متضاد درس «تماشاخانه»

فصل 1 : تماشاخانه

واژگان متضاد درس «تماشاخانه»:

واژه

متضاد واژه

واژه

متضاد واژه

لطيف

خشن

درنگ

عجله

بلندترین

کوتاه ترین

ساده

دشوار

زیبا

زشت

پاکی

ناپاکی (پلیدی)

نرم

زبر

نازک

کلفت

کوتاه

بلند

روشنایی

تاریکی

گرما

سرما

ساده

دشوار

بهار

زمستان

کوتاه

بلند

زمین

آسمان

خواب

بیدار

پاییز

بهار

سرد

گرم

آرام

ناآرام

رفته رفته

تند و سریع

شاداب

غمگین

خشک

خیس

نو

کهنه

کهن

جدید

بخندد

بگرید

هستی

نیستی

ضعيف

توانا

بیچارگان

توانمندان، سعادتمندان





واژگان املایی درس «تماشاخانه»

فصل 1 : تماشاخانه

واژگان املایی درس «تماشاخانه»:

تماشاگهی

ایستگاه ها

عالم

بیندیشم

مقایسه

گل و خار

طبیعت

تأمل

ویژگی

عادت

گوارایی

موضوع

علف

سنگلاخ

محکم

دعوت

هیس

مخملی

حلقه

تالاب

چطور

عنکبوت

صبحگاهی

صحرا

چتر

رقص

بیدبن

گسیخت

باغ و بستان

دهقان

تاک

برگ نو

نغمه خوان

گل بوته ها

سبزه زاران

تار می تنند

سرشار از شگفتی ها

دره هایی عمیق

صدای حشره ها

شاخساران کهن

عجیب

سادگی

می گذریم



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه پنجم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه پنجم
  • گام به گام تمامی دروس پایه پنجم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه پنجم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه پنجم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه پنجم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



دانش ادبی: تضاد و حروف ربط

فصل 1 : تماشاخانه

دانش ادبی: تضاد و حروف ربط:

دانش ادبی

تضاد و حروف ربط

تضاد (مبحث واژه آموزی):

به جمله های زیر، دقت کنید.

الف) او شب آمد و روز رفت.

ب) در پاییز، شب ها بلند است، اما در تابستان، کوتاه.

در عبارت «الف»، دو واژه ی «شب» و «روز» با هم از نظر معنی، مخالف (متضاد) هستند.

در عبارت «ب»، دو واژه ی «بلند» و «كوتاه» با هم از نظر معنی، مخالف (متضاد) هستند.

توجه:

از معنی واژه ها، پی می بریم که این کلمه ها، با هم مفهوم مخالف یا متضاد، دارند. به این واژه های متضاد، مخالف یا تضاد، می گویند.

نکته:

فعل ها هم می توانند، تضاد زیبایی را به وجود بیاورند؛ مانند:

  • گر بِرویَد یا نَرویَد، باغبان و رهگذاری نیست.

در این مثال دو فعل «بِرویَد» (روییدن) و «نَرویَد» (نروییدن) با هم مخالف هستند.

حروف ربط:

کلمه هایی هستند که به تنهایی، معنی کاملی ندارند؛ اما برای پیوند دادن دو جمله، به کار می روند؛ مانند:

به کتاب فروشی رفتم تا او را ببینم.  ß  «تا» دو جمله را به هم پیوند داده است.

حروف (نشانه ها) ربط عبارت اند از:

تا، اگر، اگرچه، زیرا، وقتی که، که،  زمانی که، چون، سپس، بعد، چو، اما، ولی، با وجود این که و ….

نکته:

«چو» و «چون»، در صورتی نشانه های ربط هستند که به معنی «زمانی که»، «وقتی» و «دگر» به کار بروند؛ مانند:

چو ایران نباشد تن من مباد  ß  «چو» به معنی «اگر» یا «زمانی که»  ß  حرف ربط است.

اگر «چو» و «چون» به معنی «مثل» و «مانند» به کار روند، حرف ربط نیستند؛ مانند:

چون شیر، شجاع باش  ß  «چون» به معنی «مانند»–حرف ربط نیست.





شعر «فضلِ خدا» و معنی شعر

فصل 2 : فضلِ خدا

شعر «فضلِ خدا» و معنی شعر:

درس دوم

فضلِ خدا

  • شاعر: سعدی
  • قالب شعر: قصیده
  • آثار: بوستان، گلستان و کلیات

 

فضل خدای را، که تواند شمار کرد؟            یا کیست آن که شکر یکی از هزار کرد؟

به درستی که، کسی نمی تواند، بخشش و نعمت های خداوند را بشمارد و هیچ کسی نمی تواند که یکی از هزاران نعمت خدا را شکر و سپاس بگوید.

نكته دستوری:

«که» به معنی چه کسی، ضمیر پرسشی به حساب می آید.

 

بحر آفرید و برّ و درختان و آدمی            خورشید و ماه و اَنجُم و ليل و نهار کرد

[خداوند]، دریا، خشکی، درختان و انسان را آفرید و خورشید، ماه، ستارگان و شب و روز را به وجود آورد.

أرایه ادبی:

بحر و برّ  ß  تضاد

ليل و نهار  ß  تضاد

خورشید، ماہ و انجم:تناسب (مراعات نظیر)

نکته دستوری:

مصراع اول، دو جمله دارد.

مصراع دوم از یک جمله تشکیل شده است.

نکته مفهومی:

مصراع اول به موجودات زمینی و مصراع دوم به پدیده های آسمانی، اشاره دارد.

 

اجزای خاکِ مُرده، به تأثير آفتاب            بُستانِ میوه و چمن و لاله زار کرد

بر اثر تابش نور آفتاب، خاک مُرده و بی روح، جان می گیرد و تمام این خاک به بوستان، باغ میوه، سبزه و گل های لاله، تبديل می شود.

آرایه ادبی:

بستان، میوه، چمن و لاله  ß  تناسب (مراعات نظیر)

نكته دستوری:

اجزای خاک مرده  ß  نهاد

بُستان میوه، چمن و لاله زار  ß  مفعول

نكته مفهومی:

منظور از «خاک مرده»، خاکی سرد و بی روح است که هیچ چیزی در آن رویش ندارد.

 

ابر، آب داد بیخِ درختانِ مُرده را            شاخِ برهنه، پیرهنِ نوبهار کرد

ابر به وسیله ی باران به ریشه ی درختان بی جان، آب داد و شاخه های خشک و برهنه، دوباره، سرسبز شد.

آرایه ادبی:

آب دادن ابر  ß  جان بخشی

پیرهن پوشیدن شاخ برهنه  ß  جان بخشی (تشخیص)

نکته دستوری:

آب:مفعول

شاخ برهنه  ß  نهاد

بیت از دو جمله، تشکیل شده است.

نكته مفهومی:

«پیرهنِ نو بهار» کنایه از برگ های سبز درختان است که در فصل بهار می رویند.

 

توحید گوی او، نه بنی آدم اند و بس            هر بلبلی که زمزمه بر شاخسار کرد

تنها انسان نیست که خدا را ستایش می کند، بلکه هر بلبلی که بر روی شاخه ی درختی آواز می خوانَد، خدا را می ستاید.

نكته مفهومی:

این بیت به مفهوم زیر اشاره دارد:

تمام موجودات و پدیده ها، خداوند را ستایش می کنند.

نكته دستوری:

بیت از سه جمله تشکیل شده است که در مصراع دوم، فعل، بعد از هر بلبلی حذف شده است.

 

دیگر آرایه های ادبی:

قافیه های شعر «فضل خدا» عبارت اند از:

بيت اول:

شمار و هزار  ß  قافیه (كرد، کرد  ß  ردیف)

بیت دوم:

نهار  ß  قافيه (کرد  ß  ردیف)

بیت سوم:

لاله زار  ß  قافيه (کرد  ß  ردیف)

بیت چهارم:

نوبهار  ß  قافيه (کرد  ß  ردیف)

بیت پنجم:

شاخسار  ß  قافيه (کرد  ß  ردیف)

 

سعدی:

شیخ مُصلح الدّین، مُشرف بن عبدالله، سعدی شیرازی از بزرگترین نویسندگان و شاعران ایران است. وی در قرن هفتم می زیست. جایگاهش نزد اهلِ ادب تا بدان جاست که به وی لقبِ استاد سُخن و شیخ اَجل ( بزرگ) داده اند. آثار وی عبارت اند از:

گلستان (به نثر و نظم)

بوستان (به شعر و در قالب مثنوی است)

و کلیات (شامل شعرها)

سعدی در سال ۶۹۱ هـ.ق. در شیراز وفات یافت.

 

محتوای شعر:

این شعر، حالت مناجات (راز و نیاز با خدا) دارد. سعدی در این شعر، لطف و بخشش خداوند را یادآور می شود و می گوید:

انسان ها نمی توانند سپاسگزار این همه نعمت های خداوند باشند.

به عظمت و توانایی خداوند، اشاره دارد که:

خدا به زمین بی جان و مُرده، دوباره، حیات و زندگی می دهد و آن را سرسبز می کند.

و در آخر می گوید:

تمام موجودات (پرندگان و ...) خداوند را ستایش می کنند.





محتوای متن «بخوان و بیندیش: راز گل سرخ»

فصل 2 : فضلِ خدا

محتوای متن «بخوان و بیندیش: راز گل سرخ»:

بخوان و بیندیش

راز گل سرخ

  • نوع نثر: ساده
  • نویسنده: مهدی مراد حاصل
  • برگرفته از: کتاب زیباترین قصّه ها

 

محتوای متن:

نباید در زندگی مغرور و خودخواه باشیم و خود را نسبت به دیگران بزرگ تر یا برتر بدانیم، بلکه همه چیز، از آن خداست و هر چه که داریم به خاطر لطفی است که خداوند به ما دارد؛ بنابراین، نباید به خاطر داشته هایی که از طرف خداوند است، نسبت به دیگران، مغرور و خودخواه باشیم.



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه پنجم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه پنجم
  • گام به گام تمامی دروس پایه پنجم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه پنجم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه پنجم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه پنجم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



معنی برخی بندهای «حکایت: درختِ گِردکان»

فصل 2 : فضلِ خدا

معنی برخی بندهای «حکایت: درختِ گِردکان»:

حکایت

درختِ گِردکان

  • نوع نثر: ساده و روان

 

درختِ گردکان به این بلندی، درخت خربزه، الله اکبر! من که از کار خدا هیچ سر در نمی آورم.

وقتی درخت گردو [با میوه های کوچکش] به این بزرگی است، پس درختِ خربزه [با این میوه های بزرگش] چقدر بزرگ است! من که اصلاً، متوجه راز و قدرت خداوند نمی شوم.

آرایه ادبی:

سر در نمی آورم  ß  کنایه از متوجه نمی شوم.

نکته:

مفهوم کلّی این حکایت با مَثَل (ضرب المثل) «عقلش به چشمش است» ارتباط دارد؛ یعنی انسان نباید درباره ی ظاهر هر چیز، زود قضاوت و داوری کند.

محتوای حکایت:

این حکایت به همه ی ما سفارش می کند که هرگز درباره ی ظاهر یک چیزی قضاوت نکنیم؛ یعنی بدون فکر و اندیشه نباید درباره ی چیزی نظر بدهیم و زود قضاوت بکنیم، به قول معروف: «عقل آدم نباید به چشمش باشد.» پس در هر کاری، اول فکر و اندیشه لازم است بعد قضاوت و تصمیم گیری.





معنی واژگان درس «فضلِ خدا»

فصل 2 : فضلِ خدا

معنی واژگان درس «فضلِ خدا»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

فضل

بخشش

شمار کردن

شمردن، حساب کردن

بحر

دریا

برّ

نیکی

اَنجم

جمع نجم، ستاره ها

لیل

شب

نهار

روز

اجزا

جمع جزء، بخش ها

خاک مُرده

خاک بی حاصل

تأثير

اثر کردن

بیخ

بُن، اصل، اساس

توحید گوی

ستایشگر

و بس

تنها، فقط

حسرت می خوردند

افسوس می خوردند

غرور

سربلندی

خودبینی

غرور، تکبر

برکه

آبگیر، تالاب

نسیم ملایمی

باد آرامی

مغرور

متکبّر، خودخواه

گلبرگ

برگ گل

به شگفت آمد

تعجّب کرد

تشکّر کن

سپاسگزاری کن

لازم نیست

نیازی نیست

مشخّص

معلوم، معین

گِردکان

درخت گردو، گردو

شکرت

شکر تو را

بلای وحشتناکی

گرفتاری سختی

که

چه کسی (که تواند شمار کرد؟)

شاخ برهنه

شاخه ی بدون برگ و میوه

بنی آدم

فرزندان آدم (ع)، انسان ها

زمزمه

نغمه، سرود، زیر لب سخن گفتن، آواز خواندن

شاخسار

جای پر شاخ و برگ درخت، شاخه های درختان

سراغ

در جستجوی چیزی رفتن

تحسین می کرد

ستایش می کرد، آفرین می گفت

تحسین

آفرین گفتن، تشویق کردن

جذب

چیزی را به سوی خود کشیدن، کشش، ربایش

لب به سخن باز کرد

کنایه از شروع به حرف زدن کرد

خالق

آفریننده، به وجود آورنده

ناگهان

غیر منتظره، پیش بینی نشده

جالیز

کشتزار خربزه، هندوانه ، خیار و مانند آن

الله اکبر

خدا بزرگتر است (در این درس برای تعجّب و شگفتی آمده است.)

به به!

برای نشان دادن رضایت از امری به کار می رود و یک جمله به حساب می آید.

بلای وحشتناکی به سرم می آمد

به گرفتاری سختی دچار شدم

از پشت کوه بیرون می آمد

[خورشید] طلوع می کرد.

خورشید، نورش را پشت کوه ها پنهان می کرد

خورشید، غروب می کرد و شب، فرا می رسید

از کار خدا هیچ سر در نمی آورم

من متوجه راز های خداوند نمی شوم.





واژگان هم خانواده درس «فضلِ خدا»

فصل 2 : فضلِ خدا

واژگان هم خانواده درس «فضلِ خدا»:

فضل - فاضل - فضلا - فضيلت

اَنجم - نجوم - نجم - منجم

ليل - لیالی

شکر - شاکر - تشکر - مشکور

تأثير - مؤثر - اثر - آثار

توحید - وحدت - وحید - موحد

تحسین - حُسن - محسن - احسان

نمایش - نمایشگاه - نماینده - نمایان

تعریف - معرّف - معرّفی - معارف

دیدن - دیدنی - دیدار

نقّاشی - نقش - نقوش - نقشه



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه پنجم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه پنجم
  • گام به گام تمامی دروس پایه پنجم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه پنجم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه پنجم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه پنجم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



واژگان متضاد درس «فضلِ خدا»

فصل 2 : فضلِ خدا

واژگان متضاد درس «فضلِ خدا»:

واژه

متضاد واژه

واژه

متضاد واژه

بحر

بر

ليل

نهار

مرده

زنده

برهنه

پوشیده

بزرگ

کوچک

زیبا

زشت

خواب

بیدار

مغرور

فروتن، متواضع

غمگین

شاد

 

 





واژگان املایی درس «فضلِ خدا»

فصل 2 : فضلِ خدا

واژگان املایی درس «فضلِ خدا»:

افضل

بحر

برّ

انجُم

لیل و نهار

تأثیر

بستان میوه

لاله زار

شاخ برهنه

پیرهن نوبهار

توحیدگوی

بنی آدم

زمزمه

شاخسار

غرور

بگذارد

خودبینی

صحبت

لذّت

حلقه

تعريف

فاصله

توجّهی

گلبرگ هایش

عادت

تشکّر

جذب

سپاسگزار

موادّ غذایی

اقیانوس

وظيفه

خالق

متوجه

باعث

نسیم ملایمی

شروع

اُلاغ

جالیز خربزه

گردكان

الله اكبر

وحشتناکی

به سمت علفزار

اجزای خاک مرده

حسرت می خوردند

به سراغ برکه ای می رفت

تحسین می کرد





دانش ادبی، دستور زبان و قالب شعر

فصل 2 : فضلِ خدا

دانش ادبی، دستور زبان و قالب شعر:

دانش ادبی

لحن و آهنگ

وزش باد، حرکت آب در رودخانه، به هم خوردن برگِ درختان در باد، ریزش آب از کوهساران، صدای سم اسبان، حرکت قطار، تیک تاک ساعت و ... هر کدام صدا و آهنگِ ویژه ای را به ذهن می آورد.

من و شما به هنگام خواندن نوشته ها در مکان ها و موقعیّت های مختلف، حالت خودمان و لحن صدایمان را با آن مکان و موقعیت می کنیم.

اگر بخواهیم متن تبریک را خطاب به کسی که موفقیتی به دست آورده، بخوانیم، چه می کنیم؟

اگر بخواهیم متن تسلیت را خطاب به کسی که به سوگی دچار شده، بخوانیم، چه می کنیم؟

لحن ها انواعی دارند که در این جا به سه مورد آنها اشاره می شود:

1- لحن ستایشی:

این لحن بیشتر مربوط می شود به شعرهایی که درباره ی ستایش پروردگار بزرگ است؛ مانند: شعر «ای همه هستی زتو پیدا شده» از نظامی

٢- لحن حماسی:

این شعرها بیشتر در وصف دلاوری ها و پهلوانی هاست که بسیار استوار و محکم سروده می شود؛ مانند شاهنامه ی فردوسی

٣- لحن وطنی:

این شعرها درباره ی وصف وطن است و در آن از احساسات وطنی بهره گرفته می شود؛ مانند شعر «هنوزم ز خردی به خاطر در است» از علی اکبر دهخدا.

 

دستور زبان

لحن جمله ها از لحاظ کاربرد دستوری

1- جمله ی خبری:

جمله ای که یک خبر را بیان می کند؛ مانند: «خاک ضعیف از تو توانا شده»

پایان جمله ی خبری، نقطه (.) است.

2۔ جمله ی پرسشی:

جمله ای است که درباره ی یک کاری می پرسد؛ مانند: «چرا باید این کارها را بکنیم؟»

پایان جمله ی پرسشی، علامت پرسش (؟) قرار می گیرد.

3- جمله امری:

جمله ای که در آن مفهوم فرمان، دستور، خواهش، توصیه، نهی و بازداشتن وجود داشته باشد؛ مانند «یار شو، ای مونس غمخوارگان.»

«یار شو» جمله ی امری است و در پایان آن علامت نقطه (.) قرار می گیرد.

4- جمله ی عاطفی:

جمله ای که یکی از عواطف انسان، مانند: آرزو ، تعجب، امید، نفرین، دعا و ... را بیان می کند؛ مانند «عجب صبری خدا دارد!»

در پایان جمله ی عاطفی، علامت تعجب (!) قرار می گیرد.

 

قالب شعر

قصیده

شعر فضلِ خدا، در قالب قصیده سروده شده است.

قصیده:

به شعری گفته می شود که مصراع اول بیت اول با تمام مصراع های دوم هر بیت، قافیه ی مشترک دارد. کمترین بیت قصیده، پانزده بیت است و بیشترین آن، هفتاد یا هشتاد بیت می باشد. معروف ترین قصیده سرایان عبارت اند از:

رودکی - فرخی سیستانی - منوچهری دامغانی - خاقانی - سنایی - عطار - سعدی و … .

شکل قرار گرفتن قافیه در قصیده:

-----------------------*            -----------------------*

-----------------------              -----------------------*

-----------------------              -----------------------*

-----------------------              -----------------------*



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه پنجم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه پنجم
  • گام به گام تمامی دروس پایه پنجم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه پنجم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه پنجم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه پنجم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



برخی جمله های دشوار درس «رازی و ساخت بیمارستان» و معنی آن ها

فصل 3 : رازی و ساخت بیمارستان

برخی جمله های دشوار درس «رازی و ساخت بیمارستان» و معنی آن ها:

درس سوم

رازی و ساخت بیمارستان

  • نویسنده: محمّد میرکیانی
  • نوع نثر: ساده و روان
  • آثار: مجموعه کتاب های فرزانگان

 

محمد پسر زکریا، که در ابتدای جوانی، پدرش را از دست داده بود، ناچار در کارگاه زرگری کار می کرد.

محمد پسر زکریا که در آغاز جوانی، پدرش مرد، از روی ناچاری در کارگاه جواهری (طلافروشی) کار می کرد.

 

امّا شوق خواندن و یادگیری، همواره او را به سمت کتاب می کشاند.

امّا، عشق و علاقه ی او به درس خواندن و آموختن، همیشه او را به طرف مطالعه ی کتاب ها می کشاند.

 

هر وقت اسم کتابِ تازه ای را می شنید یا چشمش به کتاب تازه می افتاد، تا آن را نمی خواند، دست بردار نبود.

هر زمان، اسم کتاب جدیدی را می شنید یا این که آن را می دید تا آن را نمی گرفت و نمی خواند، رهایش نمی کرد. (حتمأ كتاب جدید را می گرفت و می خواند.)

آرایه ادبی:

چشم ... می افتاد  ß  کنایه از می دید

دست بردار نبود  ß  کنایه از رها نمی کرد

 

محتوای درس:

این درس به زندگی محمد بن زکریای رازی، دانشمند و پزشک سرشناس ایرانی، اشاره دارد. این پزشک باهوش، ضروری می دانست که بیمارستان باید از آلودگی ها دور باشد و با شیوه ی بسیار هوشمندانه که در این درس خواندید، محلی را که از آلودگی ها دور بود، برای ساختن بیمارستان، انتخاب کرد. ایران سرافراز، در طول تاریخ و همچنین امروزه، بزرگ مردانی را در خود پرورش داده که مایه ی افتخار هستند.





شعر «بخوان و حفظ کن: خِرَد رهنمای و خِرَد دلگشای» و معنی شعر

فصل 3 : رازی و ساخت بیمارستان

شعر «بخوان و حفظ کن: خِرَد رهنمای و خِرَد دلگشای» و معنی شعر:

بخوان و حفظ کن

خِرد رهنمای و خِرَد دلگشای

  • نوع نثر: مثنوی
  • شاعر: ابوالقاسم فردوسی
  • اثر: شاهنامه

 

به نام خداوند جان و خرد            کزین برتر اندیشه برنگذرد

سخن [کتاب شاهنامه] را به نام خدایی که آفریننده ی جان و خرد است، آغاز می کنم؛ زیرا خداوند از همه ی اندیشه ها و خردها، بالاتر است.

نكته دستوری:

در مصراع اوّل، فعل «آغاز می کنم» حذف شده است.

اندیشه  ß  نهاد

نكته مفهومی:

این بیت اشاره دارد به: انسان ها بیشتر از این نمی توانند، عظمت و حقیقت خداوند را درک کنند.

 

خِرد، رهنمای و خِرَد، دلگشای            خرد، دست گیرد به هر دو سَرای

عقل (خرد)، راهنما و خوشایند و شادی بخش است و در دو جهان (دنیا و آخرت) به انسان، یاری و کمک می رساند.

آرایه ادبی:

دست گیرد  ß  کنایه از کمک می کند.

نكته دستورى:

مصراع اول از دو جمله تشکیل شده است و فعل «است» بعد از «رهنمای» و «دلگشای» حذف شده است.

هر دو سرای  ß  دنیا و آخرت

 

به دانش گرای و بدو شو بلند            چو خواهی که از بَد نیابی گزند

اگر می خواهی که گرفتار بدی های دنیا نشوی به یاد گرفتنِ دانش، روی آور تا این که به وسیله ی علم و دانش، به مقام و بزرگی برسی و بلند مرتبه شوی.

نکته دستوری:

در مصراع اول، دو جمله ی امری به کار رفته است و در مصراع دوم، دو جمله ی خبری.

 

ز نادان، بنالد دلِ سنگ و کوه            اَزیرا ندارد بَرِکس، شکوه

دل سنگ و کوه هم از دستِ انسان نادان به درد می آید و می نالد، چون که انسان نادان در نظرِ هیچ کسی، ارزش و مقامی ندارد.

آرایه ی ادبی:

دل سنگ و کوه بنالد  ß  جان بخشی (تشخیص)

منظور از «سنگ و کوه»، همه ی پدیده ها و موجودات است.

 

توانا بُوَد هرکه دانا بُوَد            ز دانش، دلِ پیر، بُرنا بُوَد

هر کسی که از دانایی (آگاهی) برخوردار باشد، بسیار توانمند و قدرتمند است. علم، سبب می شود که انسان های پیر، در دلشان، احساس نشاط و شادابی کنند.

آرایه ادبی:

پیر و بُرنا  ß  تضاد

نکته دستوری:

بیت از سه جمله تشکیل شده است.

هر که  ß  نهاد

دل پیر  ß  نهاد

 

دیگر آرایه های ادبی:

قافیه ها و ردیف ها عبارت اند از:

بیت اول:

خرد و بگذرد  ß  قافیه (ردیف ندارد.)

بیت دوم:

دلگشای و سرای  ß  قافیه (ردیف ندارد.)

بیت سوم:

بلند و گزند  ß  قافیه (ردیف ندارد.)

بیت چهارم:

کوه و شکوه  ß  قافیه (ردیف ندارد.)

بیت پنجم:

دانا و بُرنا  ß  قافیه (ردیف: بود و بود)

 

محتوای شعر:

این شعر را فردوسی با نام خداوند بزرگی آغاز می کند که آفریننده ی انسان ها و عقل و خرد است. بعد به وصف عقل، دانش و دانایی می پردازد که عقل و خرد، راهنمای انسان ها می باشد و سبب می شود انسان ها گمراه نشوند. از نظر فردوسی، دانش، سبب نشاط، جوانی، قدرت و توانایی است.

 

ابوالقاسم فردوسی (411 - 329 هـ.ق):

در روستای باژ واقع در منطقه ی توس خراسان، به دنیا آمد. از نجیب زادگان و دهقانان توس بود. فردوسی ۲۵ یا ۳۰ سال برای سرودن شاهنامه رنج کشید و در حالی که نزدیک به ۸۰ سال داشت، در گذشت و در زادگاهش به خاک سپرده شد.





معنی واژگان درس «رازی و ساخت بیمارستان»

فصل 3 : رازی و ساخت بیمارستان

معنی واژگان درس «رازی و ساخت بیمارستان»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

روزگاران کهن

زمان های قدیم

اندیشه

فکر

بخش

قسمت، جا، مکان

خلاصه

به هر حال

پیشنهاد

قصد، آهنگ، اراده

طبیب

پزشک

در دل خندیدند

به کنایه، مسخره می کردند

هوس

آرزو، میل

شگفت زده

متعجب، متحير

فراخواند

صدا زد، دعوت کرد

فاسد

معیوب، خراب، گندیده

خون سردی

بردباری، آرامش

فرق

تفاوت

پاکیزه تر

تمیزتر، پاک تر ، طاهرتر

بلند آوازه

معروف، مشهور

سمت

سو، طرف

دانایی

آگاهی

هوشیاری

باهوشی، بیداری

سربلندی

سرافرازی

خرد

عقل، دانایی، اندیشه

رهنمای

راهنما

دلگشای

دلگشا، خوشایند

دست گیرد

کنایه از کمک می کند

سرا

خانه، کاشانه، بنا

هر دو سرا

دنیا و آخرت

گرای

گراییدن، میل

بلند

دراز، افراشته

گزند

آسیب، زیان، ضرر

اَزیرا

زیرا که، برای اینکه

بَرِ

نزدِ

شکوه

بزرگی، عظمت، جلال

بُرنا

جوان

گرمابه

حمام، محلی که در آن استحمام کنند

پرس و جو

پرسیدن برای دانستن حقیقت چیزی

تصمیم گرفتند

اراده کردند، آهنگ کاری کردند

دست بردار نبود

به کنایه، آن را رها نمی کرد، یعنی حتما می بایست کتاب را می خواند

پدرش را از دست داده بود

به کنایه، پدرش مُرده بود

چشمش به کتاب تازه می افتاد

به کنایه، کتاب تازه و جدیدی را می دید



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه پنجم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه پنجم
  • گام به گام تمامی دروس پایه پنجم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه پنجم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه پنجم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه پنجم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



واژگان هم خانواده درس «رازی و ساخت بیمارستان»

فصل 3 : رازی و ساخت بیمارستان

واژگان هم خانواده درس «رازی و ساخت بیمارستان»:

اندیشه - اندیشیدن - اندیشیده - اندیشنده

خلاصه - خلاص - مخلص - تَخَلُّص

طبیب - مطب - طب - اطبّا

مسئله - سؤال - مسائل - سائل

تعجّب - متعجّب - عجب - عجیب

فاسد - مُفسد - مفاسد - فساد

شوق - اشتیاق - تشويق - مُشوّق

شرط - شرايط - مشروط - شروط

موفقیت - توفيق - موفق - توفیقات

رهنما - راهنمایی - ره نمودن - رهنماینده

دلگشا - دلگشاینده - دل گشودن

توانا - توانمند - ناتوان - توانایی

دانش - دانشمند - دانشنامه - دانشگاه





واژگان متضاد درس «رازی و ساخت بیمارستان»

فصل 3 : رازی و ساخت بیمارستان

واژگان متضاد درس «رازی و ساخت بیمارستان»:

کهن

جدید

بزرگ

کوچک

نزدیک

دور

پاکیزه

كثيف

ساده

مشکل

سالم

بیمار

تازه

کهنه

خندیدند

گریستند

بد بو

خوش بو

مناسب

نامناسب

برتر

پایین تر

بلند

کوتاه

بد

خوب

نادان

دانا

توانا

ناتوان

پیر

جوان (بُرنا)





واژگان املایی درس «رازی و ساخت بیمارستان»

فصل 3 : رازی و ساخت بیمارستان

واژگان املایی درس «رازی و ساخت بیمارستان»:

کُهن

می خواست

گرمابه

خلاصه

پرس و جو

تصميم

نظرِ طبیب

نزد

مسئله

خوش حال

تعجب

تله

هوس

نقطه

شگفت زده

بعضی

فاسد

فرق

معلوم

پاکیزہ تر

تعیین

بلند آوازه

همواره

سمت

حاضر

میهن

کزین

برنگذرد

رهنما

سرای

گزند

اَزيرا

بَرِ كس

برنا

شرط های موفّقیّت

محمد زکریای رازی



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه پنجم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه پنجم
  • گام به گام تمامی دروس پایه پنجم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه پنجم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه پنجم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه پنجم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



واژه آموزی و خاطره نویسی

فصل 3 : رازی و ساخت بیمارستان

واژه آموزی و خاطره نویسی:

واژه آموزی

پسوندهای «گر» و «گار»

قبل از این که درباره ی پسوندهای «گر» و «گار» توضیح بدهیم، در این جا واژه های غیرساده را بررسی می کنیم.

واژه های غیرساده:

به واژه هایی گفته می شود که بیش از یک جزء دارند؛ مانند:

  • رفتار (رفت + ار:دو جزء دارد.)
  • ستمدیده (ستم + دید + ه:سه جزء دارد.)
  • با خرد (با + خرد:دو جزء دارد.)
  • هنرمندانه (هنر + مند + انه:سه جزء دارد.)

بعضی از واژه های غیرساده از پسوندهای «گر» و «گار» ساخته می شوند؛ مانند:

  • ستمگر (ستم + گر:دو جزء دارد.)
  • یادگار (یاد + گار:دو جزء دارد.)

در دستور زبان فارسی به جزءهای «ستم» و «یاد»، جزء معنی دار می گویند و به جزءهای «گر» و «گار» جزء معنی ساز یا «وند» می گویند.

بیشتر بدانیم:

وندها به سه قسمت تقسیم می شوند:

١- پسوند:

«ار، گر، ــَـ نده، گار، ــَـ ش و ...» که به جزء معنی دار می چسبد؛ مانند:

  • دیدار، رُفتِگر، نویسنده، آفریدگار، کوشش و …

۲- پیشوند:

«با، نا، بی، هم» که به جزء معنی دار می چسبد؛ مانند:

  • باهنر، نامعلوم، بی خرد، همکار

۳- میان وند:

«ا، تا» که بین دو جزء معنی دار می آید؛ مانند:

  • سراسر، سرتاسر

نوع و کاربرد پسوندهای «گر» و «کار» در واژه های غیرساده:

1) پسوند «گر» به جزء معنی دار می چسبد و دو نوع کاربرد دارد:

الف) به جزء معنی دار می چسبد و صفت شغلی می سازد؛ مانند:

  • زر + گر (زرگر)  ß  به کسی که با زر یا طلا، زیور آلات می سازد.
  • مس + گر (مسگر)  ß  به کسی که با مس، لوازم مسی می سازد.
  • شیشه + گر (شیشه گر)  ß  به کسی که با شیشه، وسایل و ظروف شیشه ای می سازد.

ب) به جزء معنی دار می چسبد و مفهوم مبالغه (زیاده روی کردن در کاری) را می رساند؛ مانند:

  • ستم + گر (ستمگر)
  • حیله + گر (حیله گر)

2) پسوند «گار»، به جزء معنی دار می چسبد و به صورت های زیر می آید:

الف) به اسم می چسبد؛ مانند:

  • یاد + گار (یادگار)
  • روز + گار (روزگار)

ب) به بن فعل ها می چسبد؛ مانند:

  • آفرید + گار (آفریدگار)
  • ماند + گار (ماندگار)

 

خاطره نویسی

درس سومِ نوشتاری، بخش توبه

خاطره نویسی مانند نامه نویسی و سفرنامه نویسی یکی از انواع نوشتن است. هرگاه صحنه ها یا حادثه هایی را که در زندگی روی داده یا مشاهده شده است، بازگو کنیم یا بنویسیم به آن، خاطره می گویند. خاطره، نوشته ای است شخصی که معمولاً زیبا، عاطفی و پر جاذبه است.

در نوشتن خاطره، بهتر است نکات زیر را رعایت کنید:

1) زمان خاطره را مشخص کنید:

  • روز یا شب
  • صبح، ظهر یا عصر
  • فصل، ماه، هفته، روز
  • ساعت، دقیقه، ثانیه

2) مکانی را که خاطره در آن رخ داده، بنویسید:

  • استان، شهر ، منطقه ، روستا، محله
  • خانه، مدرسه، کوچه
  • و …

3) شخصیت هایی را که در خاطره حضور دارند، بنویسید:

  • جنس (دختر، پسر، زن، مرد)
  • قد، وزن، سن (حدود آن را بیان کنید)
  • رنگ چهره، مو، چشم و …




معنی برخی بندهای درس «بازرگان و پسران»

فصل 4 : بازرگان و پسران

معنی برخی بندهای درس «بازرگان و پسران»:

درس چهارم

بازرگان و پسران

  • نویسنده: ابوالمعالی نصرالله منشی
  • نوع نثر: بازنویسی (ساده و روان)
  • اثر: کتاب کلیله و دمنه، باب دوم شیر و گاو

 

او مردی با تجربه بود و از حوادث روزگار، بسیار چیزها آموخته بود.

او مردی با تجربه بود و از اتفاقات و پیشامدهای روزگار، تجربه های بسیاری را یاد گرفته بود.

 

فضای گرم و پُر مهری داشتند.

محیط و جمع صمیمی و با محبتی داشتند.

 

اندوختن مال از راه پسندیده و تلاش برای مراقبت از آن - بخشش به دیگران - محافظت از خود در برابر بلاها.

جمع آوری و ذخیره ی مال و ثروت از راه درست و شایسته و کوشش برای نگه داری کردنِ آن ها - بخشیدن مال به دیگران - و در برابر رنج ها و سختی ها، از خود مواظبت کردن.

 

هر که در این چند خصلت، کاهلی بورزد، به مقصد نرسد. هر کس از کار و تلاش، روی بگرداند، نه اسباب آسایش خود را می تواند فراهم کند و نه می تواند از دیگران مراقبت نماید.

هر کسی در این چند ویژگی، تنبلی کند به هدف و آرزویش نمی رسد. هر کسی که نسبت به کار و تلاش، بی توجه باشد، نمی تواند وسایل آرامش و راحتی خودش را فراهم کند و همچنین نمی تواند از دیگران، مواظبت بکند.

آرایه ادبی:

روی بگرداند  ß  کنایه از بی توجّه و بی اعتنا باشد.

 

اگر مالی به دست آوَرَد و در نگه داری آن، غفلت ورزد، زود تهیدست شود. همچنان که اگر از کوه هم اندک اندک بردارند، چیزی از آن بر جای نمی ماند.

اگر مال و ثروتی را به دست بیاورد و در مواظبت از آن، بی توجّهی کند، به زودی فقیر و بی چیز می شود، همان طوری که اگر از کوهِ به این بزرگی، تکّه تکّه بردارند، در نهایت، کوه هم تمام می شود و چیزی از آن باقی نمی ماند.

نکته ادبی:

در این عبارت، منظور از کوه، همان «مال» است که اگر از آن برداشته شود، کم می شود.

نکته مفهومی:

این عبارت، بر هزینه کردن (خرج کردن) درست و تلاش و کوشش، تأکید می کند.

 

هر که در اندوختن مال دنیا، فقط برای خود تلاش کند، در ردیف چارپایان است.

هر کسی فقط به فکر خودش باشد و فقط برای خودش، مال و ثروت ذخیره کند، مانند حیوانات است.

آرایه ادبی:

هر که هر کسی را به چارپایان (حیوانات)، مانند کرده است  ß  تشبيه

 

ای فرزندان، بکوشید به کسبِ هنر و فضیلت، که انسان ثروتمند و باهنر اگر چه گمنام باشد و دشمن بسیار داشته باد به سبب عقل و هنر خویش در میان مردم، شناخته می شود. چنان که فروغِ آتش را هر چه تلاش کنند کم شود، باز هم شعله ور می گردد.

ای فرزندان من، در به دست آوردن هنر و برتری، تلاش کنید؛ زیرا انسان ثروتمند و هنرمند اگر چه معروف نباشد و دشمنان فراوان هم داشته باشد، به دلیل داشتن عقل و هنر، در بین مردم، معروف و مشهور می شود؛ آن طوری که روشنایی آتش را هر چه قدر تلاش بکنند که کمتر بشود باز هم آتش شعله ور و بیشتر می شود.

نكته مفهومی:

همانطوری که آتش را نمی توان کم کرد یا مخفی کرد، انسان مشهور همیشه، سرشناس خواهد بود.

 

شما هم ای فرزندان، به مقدار دانش و فهم خود، بکوشید خویش را به نیکویی، بشناسانید، زیرا، دانه هنگامی که در پرده ی خاک نهان است، هیچ کس در پروردن آن، تلاش نکند. چون سر از خاک بر آورد و روی زمین را آراست معلوم گردد که چیست. در آن حال، بی شک، آن را بپرورند و از آن بهره گیرند.

ای فرزندان من، شما هم به همان اندازه ی آگاهی و درک خودتان، تلاش کنید که خودتان را با کارهای خوبی که انجام می دهید، معروف کنید؛ زیرا تا وقتی که دانه در درون خاک پنهان باشد هیچ کسی آن را پرورش نمی دهد وقتی که [آن دانه] رشد کند و بروید و روی زمین را زیبا کند و مشخص شود که چه چیزی است، در آن زمان، حتماً آن (دانه) را پرورش می دهند و از آن استفاده می برند.

نکته ادبی:

در این عبارت، انسانی که تلاش می کند تا شناخته شود تشبيه (مانند) شده به دانه ای که از دل زمین بیرون می آید. همان طوری که دانه اگر در دل زمین بماند کسی به او توجّه نمی کند، انسانی که شناخته و معروف نشود، کسی به او توجّه نمی کند.

 

پس اگر بی هنر و فضیلت باشید، از شما دوری جویند؛ چنان که موش، اگر چه با مردم هم خانه است، چون موذی است، او را از خانه بیرون اندازند و در هلاکِ آن کوشند.

اگر به دنبال هنر و برتری و کارهای خوب نروید، مردم از شما فاصله می گیرند؛ آن طور که موش اگرچه در خانه ی انسان ها زندگی می کند، چون آزار دهنده است، او را از خانه بیرون می کنند و تلاش می کنند که آن (موش) را بُکشند.

آرایه ادبی:

انسان بی هنر و فضیلت مانند موش موذی است که ارزشی ندارد.

 

محتوای درس:

در این درس یک مرد بازرگان که بسیار با تجربه بود به فرزندانش نصیحت می کرد که ای فرزندان، مردم باید برای رسیدن به زندگی راحت، مقام بزرگ و پاداش نیک آخرت، باید این کارها را انجام دهند:

مال پسندیده جمع کنند، به دیگران ببخشند و در برابر بلاها از خود محافظت کنند.

هر کس که این ویژگی ها را رها کند به هدف و آسایش نمی رسد و نمی تواند از دیگران مراقبت نماید. همچنین نصیحت می کند که به دنبال هنر بروید چون هنر و نیکویی، سبب شناخت انسان هاست. پس اگر بی هنر و فضیلت باشید، از شما دوری می جویند.

 

کلیله و دمنه:

کتابی است از اصل هندی که در زمان ساسانیان به فارسی میانه ترجمه شد. نام کتاب از نام دو شُغال به نام های «کلیله» و «دمنه» گرفته شده است و بخش بزرگی از کتاب، اختصاص به داستانِ این دو شغال دارد. اصل کتاب به زبان سانسکریت (زبان هندی) تألیف شده است. بُرزویه طبیب آن را از هند به ایران آورد و به زبان پهلوی ترجمه کرد.

عبدالله بن مُقَفّع از پهلوی به عربی ترجمه کرد و در قرن ششم «ابوالمعالی نصرالله منشی» به فارسی ترجمه کرد.

این کتاب از زبان حیوانات است و مفهوم نمادیِ پند و اندرز دارد.





معنی واژگان درس «بازرگان و پسران»

فصل 4 : بازرگان و پسران

معنی واژگان درس «بازرگان و پسران»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

بازرگان

تاجر

گِرد خود

دور خود

هلاک

نابود کردن، از بین بردن

مقام

مرتبه، جایگاه، درجه

کاهلی

تنبلی، سستی

مقصد

جایی که قصد شده

اسباب

سبب، مایه ها، علّت ها

مراقبت

نگهداری

غفلت

بی توجهی، بی اعتنایی

غفلت ورزد

بی توجهی کند

تهیدست

فقیر، مسکین

خشنود

راضی، شاد، خوشحال

بکوشید

سعی کرد، تلاش کرد

کسب

درآمد

فضیلت

نیکویی، برتری

گمنام

بی نام و نشان

نیکویی

خوبی، پسندیده بودن

نهان

پنهان، مخفی

آراست

زینت داد، زیبا کرد

پروردن

پرورش دادن، تربیت کردن

معلوم

مشخص، معیّن

بهره گیرند

استفاده ببرند

حوادث

رویدادها ، حادثه ها، پیش آمدها

اندوختن

جمع کردن، پس انداز کردن، ذخیره کردن

خصلت

خوی، صفت، ویژگی

بوَرزد

ورزش کند، ورزیده شود

روی بگرداند

برگردد، پشت کند و پشیمان شود

چارپایان

حیواناتی که دو دست و دو پا دارند

کسب و کار

پیشه، شغل، محلّ در آمد

هنر

شناسایی همه ی قوانین عملی مربوط به شغل و فنی

شناخته

در این درس، به معنی معروف

فروغ

روشنایی، پرتو نور، درخشش

بی شک

بی تردید، بی گمان، بی شبهه

موذی

آزار دهنده، اذیت کننده، موجود مزاحم و آسیب رساننده

معمولاً

بیشتر اوقات، بر حسب معمول



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه پنجم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه پنجم
  • گام به گام تمامی دروس پایه پنجم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه پنجم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه پنجم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه پنجم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



واژگان هم خانواده درس «بازرگان و پسران»

فصل 4 : بازرگان و پسران

واژگان هم خانواده درس «بازرگان و پسران»:

تجربه - مُجرّب - تجارب - باتجربه

صاحب - صَحابه - اصحاب

جمع - جامع - مجموع - اجتماع

اندوختن - اندوخته - اندازه - اندوختنی

محافظت - حفظ - حافظ - محفوظ

خصلت - خصال - خصایل

مقصد - مقاصد - مقصود - قصد

اسباب - سبب - مُسَبّب

غفلت - غافل - مُغَفّل

فضیلت - فضل - فاضل - فُضلا

معلوم - علوم - علم - عالِم

هلاک - هلاکت - مَهلکه - مُهلِک

پروردن - پرورده - پرورش - پرورنده





واژگان متضاد درس «بازرگان و پسران»

فصل 4 : بازرگان و پسران

واژگان متضاد درس «بازرگان و پسران»:

واژه

متضاد واژه

واژه

متضاد واژه

با تجربه

کم تجربه

بسیار

کم

نیک

بد

تهیدست

ثروتمند

زود

سیر

شاد

ناراحت

گمنام

مشهور

نهان

آشکار

زود

دیر

اندک اندک

بسیار بسیار

گرسنه

سیر

شاد

ناراحت





واژگان املایی درس «بازرگان و پسران»

فصل 4 : بازرگان و پسران

واژگان املایی درس «بازرگان و پسران»:

بازرگانی

حوادث

صاحب

فضا

پُر مهری

جمع

استفاده کنید

بعد

این گونه

معمولاً

راحت

مقام

ویژگی

مراقبت

محافظت

خصلت

کاهلی بوَرزد

مقصد

اسباب

فراهم کند

غفلت

راحت

تهیدست

ثروتمند

چارپایان

گرسنه

استخوانی

خشنود

گمنام

همچنان

فقط

ردیف

عقل

فروغ

هیچ کس

آراست

معلوم

بی شک

موذی

هلاک

نسبت

سرمایه فراوانی

کسب هنر و فضیلت



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه پنجم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه پنجم
  • گام به گام تمامی دروس پایه پنجم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه پنجم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه پنجم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه پنجم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



دانش زبانی و نشانه های ربط

فصل 4 : بازرگان و پسران

دانش زبانی و نشانه های ربط:

دانش زبانی

خوب گوش دادن

 

بهتر یاد بگیریم:

زبان، چهار رُکن دارد: گوش دادن، سخن گفتن، خواندن و نوشتن.

از راه گوش دادن و خواندن، منظور دیگران را در می یابیم.

از راه سخن گفتن و نوشتن، دیگری را از منظور خود، آگاه می کنیم.

.یکی از راه های درست فهمیدن و درکِ سخن دیگران، خوب گوش دادن است. گوش دادن با شنیدن، فرق دارد. هم اکنون که در کلاس نشسته اید؛ صداهایی از بیرون به گوشتان می آید؛ این، «شنیدن» است؛ یعنی این صداها را می شنویم. امّا از میان همه ی صداها فقط به صدای معلمتان، توجه می کنید؛ این، «گوش دادن» است؛ یعنی فقط به یک صدا، دقت می کنید.

خوب گوش دادن، یعنی یک شخص با میل و اراده ی خودش به یک صدا دقّت می کند و از میان دیگر صداها، فقط آن را انتخاب می کند. از آن صدا چیزهایی را یاد می گیرد و اگر لازم باشد به آن پاسخ می دهد.

نکته:

خوب گوش دادن، یک مهارت است و به تمرین زیادی نیاز دارد. ما بخشی از سواد و دانش خود را از راه «خوب گوش دادن» به دست می آوریم.

بیشتر از آنچه حرف می زنیم باید گوش بدهیم؛ خواجه نصیر توسی، دانشمند بزرگ قرن هفتم، در کتاب اخلاق ناصری می فرماید:

کم گوی و به جز مصلحتِ خویش مگوی            چیزی که نپرسند تو از پیش مگوی

دادند دو گوش و یک زبانَت ز آغاز            یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی

یعنی ما یک زبان داریم و دو گوش، پس باید بیشتر گوش بدهیم و کمتر حرف بزنیم.

 

نشانه های ربط

نوشتاری، بخش درک متن، کاربُرد «هم» و «نیز» درس چهارم

دو واژه ی «هم» و «نیز» از نشانه های (حروف) ربطی هستند که جای یکدیگر به کار می روند.

الف) «نیز» به معنی «هم» و «هم چنین»، برای بیان اشتراک (شرکت داشتن دو چیز یا دو کس در کاری) به کار می رود.

ب) «هم» به معنی «نیز»، برای بیان اشتراک به کار می رود.

به مثال های زیر توجّه کنید:

جمله ی «الف»  ß  بازرگان، زندگی خوب و آرامی داشت.

جمله ی «ب»  ß  فرزندان در کنار پدر و مادر، فضای گرم و پُرمهری داشتند.

حالا به وسیله ی حرف ربط «هم» این دو جمله را به هم پیوند می دهیم:

بازرگان زندگی خوب و آرامی داشت، فرزندان «هم» در کنار پدر و مادر، فضای گرم و پُرمهری داشتند.

جمله ی «الف»  ß  محمّد به حسین گفت: من از درس معلّم، مطالب بسیاری آموختم.

جمله ی «ب»  ß  علی، حرف های محمّد را تأیید کرد.

حالا به وسیله ی حرف ربط «نیز» این دو جمله را به هم پیوند می دهیم:

محمد به حسین گفت: من از درس معلّم، مطالب بسیاری آموختم، على «نیز» حرف های او را تأیید کرد.





ابیات متن درس «چنار و کدوبُن» و معنی ابیات

فصل 5 : چنار و کدوبُن

ابیات متن درس «چنار و کدوبُن» و معنی ابیات:

درس پنجم

چنار و کدوبُن

  • شاعر: ناصر خسرو قُبادیانی
  • قالب شعر: قصیده
  • آثار: وَجهِ دین، سفرنامه، دیوان اشعار

 

پرسید از آن چنار که «تو، چند ساله ای؟»            گفتا: «دویست باشد و اکنون، زیادتی است

[بوته ی] کدو از چنار پرسید: تو چند ساله ای؟ [چنار] پاسخ داد: بیش از دویست سال دارم.

 

خندید ازو کدو، که «من از تو، به بیست روز            بر تر شدم، بگو تو که این کاهلی ز چیست؟»

از این حرف چنار، خندید و گفت: من با بیست روز سن، از تو بلندتر شدم، بگو تنبلی تو (دیر رُشد کردن تو) به خاطر چیست؟

 

او را چنار گفت: «که امروز، ای کدو            باتو مرا هنوز، نه هنگامِ داوری است

گفت: ای کدو، من امروز درباره ی تو قضاوت نمی کنم. (امروز ، وقتِ قضاوت نیست)

نکته دستوری:

«او» در این بیت، مفعول نیست، زیرا حرف «را» به معنی «به» است و نشانه ی مفعول نیست.

بیت از سه جمله تشکیل شده است.

کدو  ß  منادا

 

فردا که بر من و تو، وَزَد باد مهرگان                آنگه شود پدید، که نامرد و مرد کیست»   

فردا (آینده) وقتی باد پاییزی بر من و تو بوَزد، معلوم می شود که بین من و تو چه کسی مرد (توانا و قوی) و چه کسی نامرد (ضعیف و ناتوان) است.

آرایه ادبی:

نامرد و مرد  ß  تضاد

مصراع دوم کنایه و ضرب المثل است.

 

توجه:

این شعر به صورت مناظره و شیوه ی جان بخشی بین بوته ی کدو و درخت چنار سروده شده است.

 

محتوای شعر:

در این شعر، ناصر خسرو با شیوه ی مُناظره (گفت و گو کردن دو کس یا دو چیز با هم) داستانی را به وجود آورده است که در آن، دو شخصیت «کدوبُن» و «چنار» با استفاده از آرایه ی «تشخیص» با هم گفت و گو و بحث می کنند. چنار، سنّ بیشتری دارد و تجربه ی آن هم از کدوبُن خیلی بیشتر است و این مفهوم را به کدوبُن یاد آوری می کند که:

نباید زود قضاوت و داوری کنی. همچنین باید از غرور و خودخواهی نابجا دوری کنی.

 

ناصر خسرو:

حکیم ابومعين ناصرخسرو قبادیانی در ۳۹ هـ.ق در بلخ زاده شد. او در زمینه های حکمت، فلسفه، شعر و ادب، فعالیّت داشته است. ناصر خسرو در سنّ چهل سالگی بر اثر خوابی که دید، دگرگون شد و به سفر حج رفت و در مدّت هفت سال به سرزمین های گوناگون سفر کرد. آثار ناصر خسرو عبارت اند از:

وَجهِ دین، سفرنامه، دیوان اشعار و … .

ناصر خسرو در ۴۸۱ قمری در مگان، در گذشت.





محتوای متن «بخوان و بیندیش: گلدان خالی»

فصل 5 : چنار و کدوبُن

محتوای متن «بخوان و بیندیش: گلدان خالی»:

بخوان و بیندیش

گلدان خالی

  • نوع نثر: ساده و روان
  • نویسنده: دِمی
  • مترجم: نورا حق پرست

 

محتوای درس:

این درس، درباره ی داستان یک پادشاه چینی است. برای این که جانشینش را انتخاب بکند، به چندین بچّه، گلدانی و تخم گلی می دهد تا بعد از یک سال که گل رشد کرد به قصر پادشاه بیایند؛ اما پادشاه از دیدن این همه گل ها تعجب می کند! علتش این بود که تخم های داده شده، پخته بودند و قادر به جوانه زدن و رشد کردن نبودند. پادشاه فهمید که همه به او دروغ گفتند به جز کودکی به نام «پینگ». پینگ، گلدانی به پادشاه داد که در آن هیچ گلی نروییده بود. پادشاه فهمید «پینگ» بهترین کسی است که می تواند جانشین او باشد، زیرا او درستکار و راستگو بود و با شجاعت، در برابر پادشاه از دروغگویی پرهیز کرد.



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه پنجم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه پنجم
  • گام به گام تمامی دروس پایه پنجم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه پنجم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه پنجم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه پنجم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



معنی برخی بندهای «حکایت: زیرکی»

فصل 5 : چنار و کدوبُن

معنی برخی بندهای «حکایت: زیرکی»:

حکایت

زیرکی

  • نوع نثر: بازنویسی (ساده)
  • برگرفته از: کتاب «جوامع الحکایات» محمّد عوقی

 

آن گاه، حاکم، طبیب را نزد خود خواند و گفت: «ریشه ی فلان درخت، چه دردی را درمان می کند؟»

در آن وقت، حاکم، پزشک را به پیش خود، دعوت کرد و گفت: «ریشه ی فلان درخت، درمان کننده ی چه دردها و بیماری هایی است؟»

 

حاکم، کس فرستاد و آن مرد را طلبید و به نرمی و درشتی زَر را بِسِتَد و به صاحبِ زَر، باز داد!

 حاکم، کسی را به دنبال آن مرد [مردی که زَر را دزدیده بود] فرستاد و آن مرد را پیش حاکم آوردند.حاکم با مهربانی و گاهی با خشونت، طلا را از او گرفت و به صاحب طلا، پس داد.

 

مفهوم حکایت:

مفهوم کلی این حکایت با مَثَل «بار کج به منزل نمی رسد» ارتباط دارد.

 

محتوای حکایت:

پیام حکایت، همان ضرب المثل «بار کج به منزل نمی رسد» است؛ یعنی انسان ها نباید در همان آغاز کار به دنبالِ کارهای ناشایست و نادرست بروند چون که عاقبت، یک روز، این کارهای ناشایست، سبب رسوایی آنها می شود.

 

جوامع الحکایات:

این کتاب اثر محمد عوفی در سال 603 هـ.ق نوشته شده است. این کتاب، مجموعه ای از داستان های دارای نکات تاریخی، اخلاقی و پُر از داستان های فارسی است.





معنی واژگان درس «چنار و کدوبُن»

فصل 5 : چنار و کدوبُن

معنی واژگان درس «چنار و کدوبُن»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

کدوبُن

بوته ی کدو، گیاه کدو

بُن

بوته، ریشه، درخت

کهن سال

پیر، قدیمی، سالخورده

قد کشید

رشد کرد، بزرگ شد

کاهلی

تنبلی، سستی

داوری

قضاوت

باد مهرگان

باد پاییزی

مهرگان

پاییز، اوایل پاییز

آنگه

مُخَفّف آن گاه

باور

يقين، اعتقاد

اشارت

اشاره، نشان دادن

جوانه می زد

شکوفه می داد

عجیب

شگفت آور، غریب

باز داد

پس داد

رسیدگی می کرد

مواظبت می کرد

هجوم آوردند

حمله کردند

هجوم

حمله، تاختن، یورش

اشتیاق

آرزومندی، شوق

مطمئن باش

آسوده باش، آرام باش

غُصّه

غم، ناراحتی، رنج

مواظبت کرده ام

نگهداری کرده ام

به آرامی

به آهستگی، به نرمی

اصلاً (اصلاً رشد نکرد)

هرگز، قطعاً، اساساً

امکان نداشت

غیر ممکن بود

مقداری زَر

کمی طلا

زَر طلبید

طلا را خواست

دفن کرد

زیر زمین، پنهان کرد

حاصل کنم

به دست آورم

طبیب

پزشک

فلان

شخص غير معلوم

بِسِتَد

گرفت

زَر را بِسِتَد

طلا را گرفت

معجزه آسایی

شبیه معجزه، عجیب و شگفت

ازو

مُخَفّف (کوتاه شده) از او

نرمی

نرم بودن، لطف، مهربانی

امپراتور

پادشاه نیرومندی که بر سرزمین ها و قلمروهای وسیعی سلطنت می کرد

جارچیان

کسانی که در روزگار گذشته خبرهای مهم را با صدای بلند به اطّلاع مردم می رساندند.

هیجان انگیز

برانگیزنده ی هیجان، ایجاد کننده ی حالات عاطفی تند

سرزنش

نکوهش، بازخواست کردن، ملامت

درستکاری

درست کرداری، مورد اعتماد بودن

تحسین

آفرین گفتن، نیکو شمردن، تشویق کردن

اعتماد

اطمینان و تکیه به کسی یا چیزی داشتن

باز نیافت

پیدا نکرد، به دست نیاورد

درمان ندانست

راهِ حلّی، برایش نداشت تا طلا را پیدا کند

حاکم

آن که بر دیگران حکومت کند. قاضی، داور، فرماندار

دُرشتی

خشونت، ناهمواری، ستم، ظلم

معلّق

آویخته شده، بسته شده، آویزان

غازی

بندباز، شعبده باز، ریسمان باز، معرکه گیر، کسی که کارهای عجیب انجام می دهد

جمله ی (از جمله ی طبیبان شهر بپرسید)

همه

روزها پشت سر هم آمدند و رفتند

روزها، به سرعت گذشتند و طی شدند

از این راه (از این راه جانشین خود را انتخاب کند)

از راه پرورش گل و علاقه به گُل

به عنوان (به عنوان جانشین امپراتور انتخاب شوند)

به نامِ ، به سِمَتِ





واژگان هم خانواده درس «چنار و کدوبُن»

فصل 5 : چنار و کدوبُن

واژگان هم خانواده درس «چنار و کدوبُن»:

پرنده - پریدن - پریدنی - پَرش

رسیدگی - رسیدن - رسا - رسیده

انتخاب - مُنتخب - مُنتخبین - نخبه

مخصوص - اختصاص - خاص - تخصّص

دقّت - دقیق - دقایق - دقیقه

مطمئن - اطمینان - مطمئنه

منتظر - انتظار - ناظر - نظر

زحمت - مزاحم - مزاحمت

جمع - جامع - مجموع - مجمع

تحسین - محسن - محاسن - حُسن

اعتماد - عمید - معتمد - مُعتمدين

دفن - مدفن - دفینه - مدفون

حاصل - محصول - حصول - محصّل



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه پنجم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه پنجم
  • گام به گام تمامی دروس پایه پنجم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه پنجم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه پنجم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه پنجم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



واژگان متضاد درس «چنار و کدوبُن»

فصل 5 : چنار و کدوبُن

واژگان متضاد درس «چنار و کدوبُن»:

واژه

متضاد واژه

واژه

متضاد واژه

بلند قامت

کوتاه قامت

 بالاترین

پایین ترین

کاهلی

زرنگی

نامرد

مرد

مهرگان

بهار

بهترین

بدترین

پیر

جوان

خالی

پُر

خوشحال

ناراحت

زیبا

زشت

زود

دیر

شلوغ

خلوت

زَر (طلا)

مس

نرمی

درشتی

درمان

درد

 

 

 





واژگان املایی درس «چنار و کدوبُن»

فصل 5 : چنار و کدوبُن

واژگان املایی درس «چنار و کدوبُن»:

بوته

چنار کهن

مدّت

تنه

چند ساله ای

زیادتی

برتر

کاهلی

وَزَد

مهرگان

قدیم

علاقه ی زیاد

امپراتور

قصر

رسیدگی

انتخاب

جارچیان

مخصوصی

هیجان انگیز

هجوم

به عنوان

مقدار

مطمئن

دقّت

اشتیاق

منتظر

عوض

اتّفاقی

شرمندگی

غصّه

مواظبت

حیاط

طرف

شلوغ

مقابل

سرزنش

اصلاً

امکان

تحسين

زَر

اعتماد

دفن

طلبید

چگونگی

حاصل کنم

حاکم

طبیب

فلان

صاحب

اشارت

بستد

به طور عجیب و معجزه آسا





واژه آموزی (ساخت واژه های مرکّب با «بُن»)

فصل 5 : چنار و کدوبُن

واژه آموزی (ساخت واژه های مرکّب با «بُن»):

واژه آموزی

ساخت واژه های مرکّب با «بُن»

 

قبل از بررسی درس باید ساخت یکی از واژه های غیرساده را که «مرکّب» نام دارد، توضیح بدهیم.

مرکّب:

به کلمه ای گفته می شود که بیش از یک جزء دارد و هر یک از اجزایش دارای معنی است؛ مانند:

راه آهن (راه + آهن)  ß  هر کدام از اجزای «راه آهن» معنی کاملی دارد.

گلاب پاش (گل + آب + پاش)  ß  هر کدام از اجزای «گلاب پاش» معنی کاملی دارد.

یکی از ساخته های واژه ی مرکّب، به صورت زیر است:

بیدبُن (بید + بُن)  ß  این واژه از ترکیب دو اسم «بید» و «بُن» ساخته شده است.

«بُن» به معنی «ریشه»، «بوته» و «بنیاد» است؛ یعنی:بوته ی بید

اگر به واژه ی «بیدبُن» نگاه بکنیم، می فهمیم که این واژه در اصل، یک ترکیب اضافی (اسم + ــِـ + اسم) بوده است که با جابه جا شدن «مضاف» و «مضاف اليه»، یک واژه ی مرکّب، درست شده است.

بُن                    بید

مضاف              مضاف اليه     =  ترکیب اضافی

نکته:

یکی از راه های ساختن واژه ی مرکّب، با جا به جایی مضاف و مضاف اليه يا با جا به جایی موصوف و صفت به دست می آید؛ مانند:

بن                    خار         ß  (بعد ازجا به جایی)  ß     خاربن

مضاف              مضاف اليه

مرد                   شیر        ß  (بعد ازجا به جایی)  ß     شیرمرد

موصوف            صفت

نکته:

به «مضاف و مضاف اليه»، ترکیب اضافی و به «موصوف و صفت» ترکیب وصفی می گویند.



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه پنجم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه پنجم
  • گام به گام تمامی دروس پایه پنجم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه پنجم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه پنجم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه پنجم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



ابیات متن درس «سرود ملّی» و معنی ابیات

فصل 6 : سرود ملّی

ابیات متن درس «سرود ملّی» و معنی ابیات:

درس ششم

سرود ملّی

  • نوع نثر: ساده (امروزی)

 

سر زد از افق مهر خاوران            فروغ دیده ی حق باوران

خورشید از سمت مشرق طلوع کرد و چشم همه ی حقیقت باوران را روشن نمود.

آرایه ادبی:

سر زد  ß  کنایه از طلوع کرد

مهر خاوران سر زد  ß  تشخیص

نکته ادبی:

منظور از «مهر خاوران»، خورشید انقلاب اسلامی است.

 

بهمن، فر ایمان ماست، پیامت ای امام            استقلال، آزادی، نقش جان ماست

بهمن ماه، بیانگر شکوه و جلوه ی ایمان مردم ایران است. ای امام، پیام تو که همان استقلال و آزادی بود، در جان ما نقش بست و جای گرفت.

نكته ادبی:

منظور از بهمن، همان پیروزی انقلاب اسلامی است.

 

شهیدان، پیچیده در گوش زمان، فریادتان            پاینده مانی و جاودان، جمهوری اسلامی ایران

[ای ] شهیدان، فریاد آزادی خواهی شما برای همیشه در تاریخ، جاودانه مانده است. [ای ] جمهوری اسلامی ایران، پاینده و جاودان، باقی بمان.

آرایه ادبی:

گوش زمان (زمان، گوش دارد.)  ß  جان بخشی

نكته دستوری:

شهیدان به منادا

جمهوری اسلامی ایران به منادا

نشانه ی «ندا» در آنها حذف شده است.

 

  • قالب شعر: مثنوی
  • شاعر: میرزا آقا خان کرمانی

 

خوشا مرزِ ایرانِ عنبر نسیم            که خاکش، گرامی تر از زرّ و سیم

چه قدر خوب است سرزمینِ ایران خوش آب و هوا که خاکش از طلا و نقره، گرانبهاتر و عزیزتر است.

آرایه ادبی:

زر و سیم  ß  تناسب

نکته دستوری:

خوشا، به معنی چه قدر خوب است، یک جمله می باشد که بدون فعل است. در دستور زبان فارسی به این کلمه ها، شبه جمله می گویند.

 

هوایش، موافق به هر آدمی            زمینش، سراسر پُر از خرّمی

آب و هوای ایران با هر کسی سازگار است و مطابق میلش می باشد. زمین آن، تمام سبز و خرم است.

 

همه بوستانش، سراسر، گُل است            به باغ اندرون، لاله و سُنبل است

تمام بوستان های آن (ایران) پُر از گُل است و در باغ های آن، گل های رنگارنگ، روییده است.

آرایه ادبی:

بوستان، گل، باغ، لاله و سُنبل، از یک مجموعه هستند و تناسب (مراعات نظیر) دارند.

نکته دستوری:

مصراع اوّل، یک جمله است و گل «نهاد» می باشد.

مصراع دوم هم یک جمله است و لاله و سُنبل، «نهاد» جمله است.

 

سرود ملّی:

سرود ملّی، نشان افتخار، استقلال و عظمت یک کشور است.

سرود ملّی هر کشوری به زبان ملّی و رسمی آن سرزمین، نوشته و خوانده می شود.

سرود ملّی ایران عزیز ما، به زبان فارسی است. زبان فارسی، زبان ملّی کشور ماست. وقتی همه ی ما ایرانیان در برابر پرچم سه رنگ و زیبای خود، بر پا می ایستیم، سرود ملّی را به زبان فارسی و با احترام، زمزمه می کنیم.

زبان فارسی، مانند پرچم ما، همه ی اقوام و مردم سراسر میهن را به هم پیوند می دهد و باعث وحدت و یکپارچگی ما و قدرتمندی ایرانِ عزیز، می شود.

هر یک از زبان های مادری و محلّی وطن ما، گنجینه ای با ارزش هستند که در کنار زبان فارسی، به رشد فکری ما، کمک می کند.

 

محتوای درس:

این درس درباره ی عظمت و بزرگی سرود ملّی کشور عزیز ما، ایران است. در آغاز، سرود ملّی کشور ما آورده شده است و بعد درباره ی کاربرد این سرود مقدّس مطالبی زیبا، بیان گردیده است. سرود ملّی تنها شعر نیست؛ موسیقی و آهنگ نیز دارد. موسیقی آن معمولاً بسیار گرم و هیجان انگیز است. این آهنگ شورانگیز، روحیه ی شجاعت، دفاع از کشور و علاقه به آن را در مردم بر می انگیزد. سرود ملّی کشورمان با دعا برای پایندگی و جاودانگی ملّت و کشور پایان می یابد.





شعر «بخوان و حفظ کن: ای ایران» و معنی شعر

فصل 6 : سرود ملّی

شعر «بخوان و حفظ کن: ای ایران» و معنی شعر:

بخوان و حفظ کن

ای ایران

  • قالب شعر: مثنوی؛ سرود و ترانه
  • شاعر: حسین گُل گلاب
  •  

 

ای ایران، ای مرزِ پُر گهر            ای خاکت، سرچشمه ی هنر

ای سرزمین گرانقدر و ارزشمند، ای کشوری که خاکِ تو محلّ پیدایش هنر (هنرمندان) است.

نکته دستوری:

مرز پر گهر  ß  ترکیب وصفی

خاکت (خاکِ تو)  ß  ترکیب اضافی

 

دور از تو اندیشه ی بدان            پاینده مانی و جاودان

 فکر و اندیشه ی انسان های بدکار، از تو دور باد! و همیشه، پاینده و جاودان باقی بمانی.

 

ای دشمن، اَر تو، سنگ خاره ای، من آهنم            جان من، فدای خاکِ پاکِ میهنم

ای دشمن، اگر تو، مانند سنگِ سختی محکم هستی، من همانند آهنی هستم که از تو سخت تر و محکم تر هستم. من برای خاک پاک سرزمینم، خودم را فدا می کنم. (جانم فدای ایران باد!)

آرایه ادبی:

دشمن به سنگ خاره، تشبیه شده است.

من به آهن، تشبیه شده.

نکته ی دستوری:

این بیت، از چهار جمله تشکیل شده است.

در جمله ی آخر (مصراع دوم)، فعل «باد» حذف شده است.

مهر تو چون، شد پیشه ام            دور از تو نیست، اندیشه ام

شعارِ من و کار من، عشق و علاقه ی به توست؛ بنابراین، همیشه به تو فکر می کنم و کاری غیر از این، ندارم.

 

در راه تو، كِی ارزشی دارد این جان ما؟            پاینده باد، خاکِ ایران ما

در راه تو، جانِ ما، ارزشی ندارد (جان ما، فدای تو باد!). امیدوارم که سرزمین ایران، پاینده و جاودان باشد!

 

سنگِ كوهت، دُرّ و گوهر است            خاکِ دشتت، بهتر از زَر است

سنگ کوه های تو، مانند مروارید و جواهر، با ارزش است. خاکِ دشت های تو از طلا و جواهر، ارزشمندتر است.

آرایه ادبی:

سنگ کوه به دُر و گوهر، تشبیه شده است.

دُرّ و گوهر و طلا  ß  تناسب (مراعات نظیر)

 

مِهرت از دل، کی برون کنم؟            بر گو، بی مهر تو چون کنم؟

هرگز عشق و محبّت به تو، از دلم بیرون نمی رود. به من بگو که بدون عشق تو من چگونه زندگی بکنم؟ (من نمی توانم بده عشقِ تو زندگی کنم.)

 

تا گردشِ جهان و دورِ آسمان، بپاست            نور ایزدی همیشه رهنمایِ ماست

تا زمانی که دنیا پا بر جاست و روزگار در گردش است، نور خدایی، همیشه، هدایت گر ما می باشد.

مهر تو چون، شد پیشه ام            دور ازتو نیست، اندیشه ام

شعارِ من و کارِ من، عشق و علاقه ی به توست؛ بنابراین، همیشه به تو فکر می کنم و کاری غیر از این، ندارم.

 

در راه تو، كی ارزشی دارد این جانِ ما؟            پاینده باد خاک ایرانِ ما

در راه تو، جانِ ما، ارزشی ندارد. (جان ما، فدای تو باد!) امیدوارم که سرزمین ایران، پاینده و جاودان باشد!

 

ایران، ای خرّم بهشتِ من            روشن از تو، سرنوشتِ من

[ای] ایران، تو بهشت خرّم و خوبِ من هستی. سرنوشتِ من، از تو روشن و درخشان است.

نکته دستوری:

در مصراع دوم، فعل «است» حذف شده است.

بیت از سه جمله تشکیل شده است.

 

گر آتش بارد به پیکرم            جز مِهرت، در دل نَپروَرم

اگر بر جسم من آتش ببارد و گرفتار رنج و سختی بشوم، باز عشقِ تو را در وجودم پرورش می دهم و نگه می دارم.

نکته ادبی:

منظور از «آتش»، رنج، سختی و مرگ است.

 

از آب و خاک و مهرِ تو، سرشته شد گِلم            مهرت، اَر برون رَوَد چه می شود دلم

وجود من با عشق به آب و خاک و خورشید سرزمین تو، پرورش یافته و آمیخته شده است. اگر عشق تو از وجودم بیرون برود، معلوم نیست که چه بر سرِ دلم می آید؟

مهر تو چون، شد پیشه ام            دور از تو نیست، اندیشه ام

شعارِ من و کارِ من، عشق و علاقه ی به توست؛ بنابراین، همیشه به تو فکر می کنم و کاری غیر از این، ندارم.

 

در راهِ تو ، كی ارزشی دارد این جانِ ما            پاینده باد خاکِ ایرانِ ما

در راه تو، جانِ ما ارزشی ندارد. (جان ما، فدای تو باد!) امیدوارم که سرزمین ایران، پاینده و جاودان باشد!

 

دیگر آرایه های ادبی:

بیت اول:

پرگهر و هنر  ß  قافیه (ردیف ندارد)

بیت دوم:

بدان و جاودان  ß  قافیه (ردیف ندارد)

بیت سوم:

آهنم و میهنم  ß  قافيه (ردیف ندارد)

بیت چهارم:

پیشه ام و اندیشه ام  ß  قافیه (ردیف ندارد)

بیت پنجم:

جان و ایران  ß  قافیه (ما و ما  ß  ردیف)

بيت ششم:

گوهر و زر  ß  قافیه (است و است  ß  ردیف)

بیت هفتم:

برون و چون  ß  قافیه (کنم و کنم  ß  ردیف)

بیت هشتم:

بپا و ما  ß  قافیه (ست (است) و ست  ß  ردیف)

بیت نهم:

پیشه ام و اندیشه ام  ß  قافیه (ردیف ندارد.)

بیت دهم:

جان و ایران  ß  قافیه (ما و ما  ß  ردیف)

بیت یازدهم:

بهشت و سرنوشت  ß  قافیه (من و من  ß  ردیف)

بيت دوازدهم:

پیکرم و نپرورم  ß  قافیه (ردیف ندارد)

بیت سیزدهم:

شد و می شود  ß  قافیه (این قافيه غلط است.) (دلم و دلم  ß  ردیف)

بیت چهاردهم:

پیشه ام و اندیشه ام  ß  قافیه (ردیف ندارد.)

بیت پانزدهم:

جان و ایران  ß  قافیه (ما و ما  ß  ردیف)

 

محتوای شعر:

همواره شاعران و بزرگانِ ادبیّات فارسی به خاطر عشق به وطن و سرزمین خود شعرهای زیبایی سروده اند و در آن، ایران را به عظمت، زیبایی و بزرگی ستوده اند.

بر پهلوانانی که در راهِ سرافرازی ایران، جان خود را فدا کرده اند. بر ما واجب است که قدر سرزمینِ خود را بدانیم و برای آن ارزش قائل شویم.

مرحوم حسین گل گلاب، در شعر «ای ایران» عظمت و اقتدار ایران را به تصویر کشیده است.

 

شعر «ای ایران»:

شعر «ای ایران» از حسین گل گلاب است. این شعر با صدای خوانندگان بسیاری خوانده شده که معروف ترین آنها، مرحوم «حسین بنان» است.





معنی واژگان درس «سرود ملّی»

فصل 6 : سرود ملّی

معنی واژگان درس «سرود ملّی»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

اهتزاز

جنبش، حرکت

به اهتزاز در آمد

برافراشته شد

مهر

خورشید

فرّ

شکوه، جلال

پاینده

پایدار، استوار، پابرجا

تفكّر

اندیشه، فکر

به خصوص

مخصوصاً

هیجان انگیز

شورانگیز

از خود گذشتگی

ایثار

تقویت کند

نیرومند سازد

ایمان

عقیده، باور

عنبر نسیم

خوش بو

اعتقادات

باور ها، عقیده ها

اعلام

آگاه

غرور

سربلندی

سیم

سکه ی نقره ای، پول

سراسر

سرتاسر، تمام ، همه

خرّمی

شادابی، سرسبزی و طراوت

اندرون

درون، داخل

مرز

زمین، خطّه، کشور

گُهر

گوهر، مروارید

پُر گُهر

ارزشمند

پاینده

پایدار، همیشه، جاوید

اَر

مخفّف اگر

مهر

عشق، محبت

پیشه

شغل، کار، عادت، حرفه

دُرّ

مروارید

گوهر

مروارید

بر گو

بگو

ایزدی

خدایی، الهی

خرم

شاد، شادمان، خندان

سرنوشت

بخت، قسمت، طالع

سر زد

طلوع کرد و افق، کناره، کرانه ی آسمان، خطی که به نظر می رسد در محل تقاطع زمین و آسمان قرار دارد

سرشته

مخلوط شده با چیزی، آغشته

برون

مخفّف بیرون

چون کنم

چه کار کنم، چگونه عمل کنم

خاوران

مشرق، محل درخشش خورشید

فروغ

روشنایی، درخشش، پرتو نور

حق باوران

کسانی که به حق و حقیقت باور دارند، دینداران، خداشناسان

احساسات

جمع احساس، عواطف و هيجانات نسبت به کسی با چیزی

موزون

خوش آهنگ، آهنگین، متناسب

ایثار

دیگری را به خود ترجیح دادن، گذشت کردن از حق خود، از خود گذشتگی

ضامن

کسی که مسئولیت کاری را می پذیرد، نگهداری و مراقبت کننده از چیزی

در جهان می درخشد

بسیار معروف و مشهور بود

گام های استوار

قدم های محکم، قدم های پایدار

سربلندی

سرافرازی، افتخار و شکوه

خوشا

چه قدر خوب است (شبه جمله)

گردن آویز

آنچه به گردن آویخته شود، گردنبند

شورانگیز

ایجاد کننده ی هیجان، هیجان انگیز

تصوّر کنید

چیزی را در ذهن مجسّم کنید، گمان کنید

گرامی تر

عزیزتر، محترم تر، گرانبهاتر

بَدان

دشمنان، انسان های بد سرشت

خاره

سنگ خارا، نوعی سنگ سخت

به احساسات پاسخ داد

به حالت عاطفی و روحی آن ها، پاسخ داد

نواخته (سرود ملی نواخته شد)

سروده، خوانده



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه پنجم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه پنجم
  • گام به گام تمامی دروس پایه پنجم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه پنجم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه پنجم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه پنجم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



واژگان هم خانواده درس «سرود ملّی»

فصل 6 : سرود ملّی

واژگان هم خانواده درس «سرود ملّی»:

استقلال - مستقل

اسلامی - مسلمان - مسلم - مسلمين

احساسات - حس - محسوس - حواس

افتخار - فاخر - مفاخر - مفتخر

عظمت - عظیم - عظام - معظم

خواسته - خواستن - خواهنده - خواهش

احترام - محترم - حرم - حریم

ضامن - تضمین - ضمانت

شهید - شهدا - مشهد - شاهد

سازندگی - سازش - ساختن - ساخته

هنر - هنرمند - هنرمندانه - باهنر

پاینده - پایدار - پایندگان

گردش - گردننده - گردیدن - گردان





واژگان املایی درس «سرود ملّی»

فصل 6 : سرود ملّی

واژگان املایی درس «سرود ملّی»:

اهتزاز

اُفق

مهر خاوران

فروغ

فر

احساسات

اَر

حاضران

استقلال

عظمت

خواسته ها

آیینه

اعتقادات

اعلام

مسابقات

شورانگیز

غرور

معمولاً

تصوّر کنید

تفکّر

به خصوص

موزون

هیجان انگیز

روحيه

ایثار

ضامن

تقویت

بهمن

واژه های اصلی

جاودانگی

استوار

عنبر نسیم

زرّ و سیم

موافق

اندرون

لاله و سنبل

مرز پُرگهر

سنگ خاره

گوهر

زَر

ایزدی

رهنما

گردن آویز طلا

احترام می گذارند

موسیقی و آهنگ

خلاصه ی افتخارات

 





واژگان متضاد درس «سرود ملّی»

فصل 6 : سرود ملّی

واژگان متضاد درس «سرود ملّی»:

واژه

واژه متضاد

واژه

واژه متضاد

خاوران

باختران

استقلال

وابستگی

فریاد

سکوت

پیروزی

شکست

کوتاه

بلند

مشکل

آسان

ارزشمند

بی ارزش

شجاعت

ترس

سخت کوشی

تنبلی

استوار

سُست

هنر

جادو

دور

نزدیک

بدان

خوبان

سنگ خاره

نرم

روشن

تیره، تاریک

آب

آتش



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه پنجم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه پنجم
  • گام به گام تمامی دروس پایه پنجم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه پنجم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه پنجم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه پنجم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



دانش زبانی و کاربرد حرف میانجی «ک»

فصل 6 : سرود ملّی

دانش زبانی و کاربرد حرف میانجی «ک»:

دانش زبانی

اهمیّت زبان فارسی

 

بیشتر بدانیم:

زبان وسیله ی ارتباط اجتماعی و بیان اندیشه است. زبان هر ملت، بنیان فکر و اندیشه ی آن ملّت است.

زبان فارسی بسیار ارزشمند و توانا است. بدون زبان فارسی، چه ما خود را ایرانی بخوانیم و چه چیز دیگری، به یقین، اندیشه ما دیگر دقیقاً همین نخواهد بود که اکنون هست و در نتیجه نسبت ما با جهان، دگرگون خواهد شد.

زبان فارسی، به وجود آورنده ی وحدت مردم این سرزمین است و همه ی اقوام مختلف را به هم پیوند می دهد.

 

کاربرد حرف میانجی «گ»

نوشتاری - بخش املا و دانش زبانی درس ششم

 

از واژه ای با «ه» غير ملفوظ («ه» که خوانده نمی شود و صدای «ــِـ» می دهد) پایان بپذیرد، به هنگام پذیرفتنِ «ی»، «گ» میانجی (کمکی) می گیرد؛ مانند:

  • سازنده + ی  ß  سازندگی
  • پاینده +ی  ß  پایندگی

نکته:

اگر کلمه ای با «ه» ملفوظ («ه» که خوانده می شود) پایان بپذیرد، به هنگام پذیرفتن «ی»، «گ» میانجی نمی گیرد؛ مانند:

  • ماه + ی  ß  ماهی
  • راه + ی  ß  راهی




ابیات و برخی از بندهای متن درس «دفاع از میهن» و معنی آنان

فصل 8 : دفاع از میهن

ابیات و برخی از بندهای متن درس «دفاع از میهن» و معنی آنان:

درس هشتم

دفاع از میهن

  • نوع نثر: نثر ساده و روان

 

چو ایران نباشد، تنِ من، مَباد            بدین بوم و بَر، زنده یک تن، مباد

اگر قرار است که ایران، نابود شود، از خدا می خواهم که من هم نیست و نابود شوم و هیچ کس دیگری در این سرزمین، زنده نمانَد.

 

تخت جمشید با عظمت و شکوه خیره کننده اش، مرکز فرمانروایی این سرزمین پهناور بود.

تخت جمشید با بزرگی و شکوه شگفت انگیزش، مرکز پادشاهی و حکومت این سرزمین وسیع (ایران) بود.

 

در میان این همه شکوه و جلال، ناگاه تاخت و تازی سهمگین از سوی باختر، آغاز گشت.

در میان این همه بزرگی و عظمت، ناگهان، حمله ای ترسناک از طرف مغرب، شروع شد. (اشاره به حمله ی اسکندر است.)

 

اسکندر که مردی شهرت طلب و جنگجو بود، از سرزمین مقدونیّه با لشکری انبوه به سوی کشور ما، ایران، هجوم آورد.

 اسکندر که مردی خواهان شهرت (معروف شدن) و جنگجو بود، از سرزمین مقدونیّه با سپاهی بسیار پُر تعداد به طرف کشور ما (ایران)، حمله کرد.

 

وقتی که اسکندر            آهنگ ایران کرد

وقتی که اسکندر تصمیم گرفت به طرف ایران، حرکت کند.

 

هر جا که شهری دید            با خاک، یکسان کرد

در مسیرِ حرکتش، به هر شهری که می رسید، آنجا را ویران و نابود می کرد.

 

امیدها به یک باره، به نومیدی گرایید.

تمام امید و آرزو، ناگهان به ناامیدی و یأس، تبدیل می شد.

 

و میهن دوستان تا آخرین قطره ی خون، در برابر دشمن، پایداری خواهند کرد.

آن هایی که سرزمینشان را دوست دارند، تا لحظه ای که زنده اند و جان در بدن دارند، در مقابل دشمن، ایستادگی و مقاومت می کنند.

آرایه ادبی:

تا آخرین قطره ی خون  ß  کنایه از آخرین توان و نیرو یا تا لحظه ای که زنده اند.

 

آفتاب، تازه تاریکی شب را کنار زده بود.

آفتاب، تازه طلوع کرده بود.

آرایه ادبی:

کنار زده بود به آفتاب، نسبت داده شد  ß  تشخیص

تاریکی شب را کنار زده بود  ß  کنایه از طلوع کردن آفتاب

 

اسبِ سردار با یال فرو ریخته و دم برافراشته، پیش از اسب های دیگر، سوار خود را به بالا می کشاند.

اسب سردار (آریو برزن)، با موهای بلندی که از گردنش آویزان بود و با دم بالا برده، جلوتر از اسب های دیگر، سوار  خودش را به سمت بلندی می کشانید. (به بالای کوه می رفت.)

 

من، آریوبرزن

فرزند ایرانم

در آخرین سنگر

اینک تنم، جانم

من آریوبرزن، فرزند ایران، هستم. من اکنون در آخرین سنگر میدان جنگ قرار دارم و جانم را فدای سرزمینم می کنم.

 

در هر لحظه، تنی چند از سپاهیانش بر خاک می غلتیدند، به تنگه برگشت.

در هر لحظه که چند نفر از سپاهیان او، کشته می شدند و به زمین می افتادند او به سمت تنگه، عقب نشینی کرد.

آرایه ادبی:

بر خاک می غلتیدند کنایه از کشته می شدند.

 

آفتاب، هنوز فروغ زرین خود را بر کوه و جلگه نتابانده بود.

آفتاب، هنوز نور طلایی خود را بر کوه و دشت نتابانده بود. (آفتاب، هنوز طلوع نکرده بود.)

آرایه ی ادبی:

فروغ زرین خود را نتابانده بود  ß  کنایه از طلوع نکرده بود.

 

محتوای درس:

این درس به دلاوری آریوبرزن، قهرمان ملّی ایرانیان در برابر اسکندر مقدونی اشاره دارد. مردی که برای حفظ سرزمینش، دليرانه به همراه یارانش جنگید و تا آخرین لحظه، اجازه نداد که دشمن، خاک میهنش را غارت کند.

عاقبت، یکی از اسیران جنگی که در سرزمینی بیگانه، گرفتار شده بود، به اسکندر پیغام داد که من پیش از این هم به این سرزمین آمده ام و از اوضاع این نواحی آگاهی دارم. و در نتیجه راه حمله به آریوبرزن را به اسکندر نشان می دهد. در نهایت، آریوبرزن، بی باکانه به دشمن، حمله بُرد. او و سپاهیانش، آن قدر مقاومت کردند که همگی کشته شدند.

آری در طول تاریخ ایران سرزمین، انسان های آزاده و بزرگی بوده اند که خود را فدا کرده اند تا ایرانِ عزیز، مورد غارت دشمنان، قرار نگیرد.

کوروش:

کوروش دوم که به کوروش بزرگ و کوروش کبیر مشهور است، بنیان گذار و نخستین شاه هخامنشی بود که در بین سال های ۵۵۹ تا ۵۲۹ قبل از میلاد مسیح بر نواحی گسترده ای از آسیا حکومت می کرد. کوروش، اهورا مزدا را می پرستید. آرامگاه کوروش بزرگ در فاصله ی حدود یک کیلومتری جنوب غربی کاخ های پاسارگاد قرار دارد.

اسکندر مقدونی:

معروف به اسکندر، پادشاه مقدونیه ی باستان بود. تا شانزده سالگی تحت تعلیم ارسطو قرار داشت. امپراتوری او از دریای یونان تا هیمالیا گسترده بود. او پس از فتح تخت جمشید، هفت سال بر ایران حکومت کرد. در سی و سه سالگی بر اثر بیماری درگذشت.





شعر «حکایت: وطن دوستی» و معنی شعر

فصل 8 : دفاع از میهن

شعر «حکایت: وطن دوستی» و معنی شعر:

حکایت

وطن دوستی

  • قالب شعر: نثر ساده و روان
  • شاعر: علی اکبر دهخدا
  • آثار: لغت نامه، امثال و حکم، چرند و پرند، دیوان

 

هنوزم ز خُردی به خاطر دَرَست            که در لانه ی ماکیان بُرده دست

هنوز از دوران کودکی، خاطره ای را به یاد دارم که روزی، دستم را داخل لانه ی مرغ و خروس ها بُردم.

 

به منقارم آن سان به سختی، گزید            که اشکم چو خون از رگ، آن دم، جَهيد

[مرغ و خروس ها] آن چنان محکم نوک انگشتانم را نوک زدند که از درد بسیار، اشک من مانند خون که از رگ بیرون می پَرَد، به سرعت از چشمانم، جاری شد.

آرایه ادبی:

اشک تشبیه شده به خون

 

 پدر، خنده بر گریه ام زَد که هان            وطن داری آموز از ماکیان 

پدرم، وقتی گریه ی مرا دید، خندید و گفت: آگاه باش و پاسداری از سرزمین (وطن) را از مرغان خانگی یاد بگیر.

نكته دستوری:

«هان» به معنی «آگاه باش»، شبه جمله است و یک جمله، به حساب می آید.

این بیت از سه جمله، تشکیل شده است.

 

آرایه های ادبی دیگر:

قافیه و ردیف، عبارت اند از:

بیت اول:

درست و دست  ß  قافیه (ردیف ندارد.)

بیت دوم:

گزید و جهید  ß  قافیه (ردیف ندارد.)

بیت سوم:

هان و ماکیان  ß  قافیه (ردیف ندارد.)

 

محتوای شعر:

از اسم شعر برمی آید که شاعر به همه ی ما ایرانیان، سفارش می کند، باید برای حفظ سرزمین و وطنِ خود، تلاش بکنیم. همچنین می گوید: همان طور که ماکیان برای حفظ لانه و جوجه هایشان، از خودگذشتگی و تلاش می کنند ما هم باید برای عظمت و سربلندی ایران عزیزمان، از خود گذشتگی و فداکاری کنیم.

نکته:

این شعر با ضرب المثل «میهن دوستی، نشانه ی ایمان است» ارتباط معنایی دارد.

علی اکبر دهخدا:

تولد ۱۲۵۷ تهران، فوت هفتم اسفند ماه ۱۳۳۴، ادیب، لغت شناس، سیاستمدار و شاعر ایران است. او مؤلّف و بنیان گذار لغت نامه دهخدا بوده است. آثار او عبارت اند از:

لغت نامه، امثال و حکم، چرند و پرند، دیوان و … .



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه پنجم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه پنجم
  • گام به گام تمامی دروس پایه پنجم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه پنجم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه پنجم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه پنجم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



معنی واژگان درس «دفاع از میهن»

فصل 8 : دفاع از میهن

معنی واژگان درس «دفاع از میهن»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

مباد

نباشد، خدا کند نباشد

بدین

مخفّف به این

بوم و بر

سرزمین، آب و خاک

به شمار می رفت

به حساب می آمد

پهناور

گسترده، وسیع، فراخ

تاخت و تاز

حمله و هجوم

باختر

مغرب

هرگز! هرگز

هیچ وقت، هیچ گاه

سر به فلک کشیده

بسیار بلند، مرتفع

بی تابی

بی قراری، بی طاقتی

گویی

انگار، مثل این که

ناگوار

ناپسند، ناشایست

با قوت هر چه تمام تر

با قدرت زیاد

برآمدگی

برجستگی

خُرد

کوچک، کم جثّه

هجوم

حمله، تاختن، یورش

آهنگ (آهنگ ایران کرد)

قصد

مقدونی ها

سربازان مقدونی

سپاه عظیم

لشکر بزرگ

غرق اندوه شد

بسیار غمگین شد

تنگه

راه تنگ، درّه

اوضاع

شرایط، وضعیت

جلگه

زمین صاف و هموار

دلیرانه

شجاعانه، دلاورانه

شگفت آور

تعجّب آور، حیرت آور

ایستادگی

مقاومت

مرز و بوم

کشور، زمین

خانمان

خانه، کاشانه

نبرد

جنگ

آن سان

آن گونه، آن وجه

گَزید

نوک زد، گاز گرفت

جهید

جست زد ، پرید

شرجی

مرطوب

نخل

درخت خرما

اندرونی

محل ورود به اتاق ها

کدخدا

بزرگ روستا

سر سجاده

سر نماز

سکوی

تختگاه

برخاست

بلند شد

مکتب خانه

مدرسه‌ی قدیم

امیریه

محل اداره شهر

گمرک

محل ورود و خروج کالا

تنگدستی

تهی دست، بیچارگی

دائمی

همیشگی

بیرق

پرچم

تنفگچی

تنفگدار

حرص

طمع، زیاده طلبی

پیاده نظام

نظامیان پیاده

اشغال

تصرف

ماتش برد

حیرت زده شد

چاره ای

راه حلی

دستپاچه

هل شدن

ژنرال

سردار، سرلشکر

فرمانده ناو

کشتی جنگی

لندن

پایتخت انگلستان

غافلگیر

شبیخون زدن

اسارت

اسیر شدن

پرفروغ

پر نور

بی حرمتی

اهانت، بی احترامی

سرافزاری

سربلندی

تابناک

درخشان، درخشنده

کینه

تنفر، دشمنی

وطن داری

از وطن مواظبت و پاسداری کردن

آزاد کردند

به تصرف خود در آوردند

استعمار

سود جویی، سلطه جویی

می تاخت

می دوید، به سرعت می رفت

پارس

فارس، ایران، زبان فارسی

سردار دلاور

فرماندهی شجاع و دلیر

آشفتگی

شوریدگی، پریشان حالی

پیکار کردند

نبرد کردند، جنگ کردند

خفّت

خواری، کوچکی، تحقیر

گلگون

سرخ رنگ، به رنگ گل سرخ

سلسله

زنجیر، در این درس: پادشاهی

هخامنشی

نام سلسله ای از پادشاهان ایرانی در روزگار کهن

بنیان نهاده بود

پایه گذاری کرده بود، بنا کرده بود

تأسیس کرده بود

بنا کرده بود، بنیاد نهاده بود، پایه گذاری کرده بود

خیره کننده

جالب، چیزی که زیبایی آن، نگاه ها را به سوی خود جلب می کند

هان!

آگاه باش، شبه جمله است و یک جمله به حساب می آید

فرمانروایی

پادشاهی، کسی که فرمانش نافذ باشد

جلال

عظمت و شکوه، بزرگی، بلند پایگی

سهمگین

ترس آور، هراس انگیز، خوفناک، مهیب

شهرت طلب

کسی که در پی شهرت و آوازه است

سُم

قسمت انتهایی دست یا پای چهارپایان مانند اسب و گاو و ...، کفشک چارپایان

چابک

به سرعت حرکت کننده، تیزپا و سریع، چالاک

يال

موهای گردن اسب و شیر

پرشکوه

چشمگیر، زیبا و با عظمت

در غلتانند

به پایین غلتانند، به طرف پایین رها کنند

مقدونیّه

نام شهری قدیمی در یونان که اسکندر در آن به دنیا آمده است

انبوه

بسیار، کثیر، یک جا جمع شده و به هم پیوسته

با خاک یکسان کرد

همه چیز را نابود کرد، از بین برد

به نومیدی گرایید

ناامید شد، دلسرد شد، پشیمان شد

لگد کوب

لگدمال، کوبندهی لگد، پایمال شده

حیرت آور

شگفت انگیز، تعجّب آور، چیزی که باعث شگفتی شود

نقش بر زمین می کردند

به زمین می زد، از پا می آوردند، شکست می دادند

مانعی

بازدارنده، جلوگیرنده، منع کننده

دلوار

شهری بندری در استان بوشهر

پنج فرسخی

هر فرسخ حدود ۶ کیلومتر است

خُردی

کوچکی، خردسالی، کودکی

ماکیان

پرندگان خانگی (مرغ و خروس)

هوا دم کرده

هوا به شدت گرم و نفس گیر بود (هوای رطوبتی)

قابله

پزشک زنان در آن زمان (افرادی که بچه های مادران را به دنیا می آوردند)

قنداق

پارچه ای که نوزاد تازه به دنیا آمده را در آن می بستند تا از نوزاد محافظت کند

به تنگه برگشت

به طرف تنگه، عقب نشینی کرد

نواحی

ناحیه ها، منطقه ها، بخش ها

به خاک افکند

کنایه از کشت و از بین بُرد

مجاهدان

جهاد کننده، جنگیدن در راه حق

نمی گذرند

در اینجا به معنی با آنها مبارزه می کنند

راهِ او را بست

کنایه از مانع رفتن او شد

بی باکانه

شجاعانه، بدون بیم و هراس کاری کردن

فدا می شدند

در راه وطن کشته می شدند

محاصره

دورِ چیزی را گرفتن، بر جایی یا کسی هجوم بردن

چیرگی

برتری، چیره شدن، تسلّط

بر خاک می خاک می غلتیدند

کنایه از کشته می شدند

تاریکی بر همه جا سایه افکند

کنایه از همه جا تاریک شد

انگلیسی ها برق از سرشان پرید

خیلی تعجب کردند





واژگان هم خانواده درس «دفاع از میهن»

فصل 8 : دفاع از میهن

واژگان هم خانواده درس «دفاع از میهن»:

سلسله - سَلاسِل - مسلسل - تسلسل

هجوم - تهاجم - مهاجم - هجمه

گذرگاه - گذرنده - گذشتن - گذران

شدّت - شدید - مُشدّد - تشدید

مانع - موانع - منع - ممنوع

غرق - غریق - غرقه - مُستغرق

اوضاع - وضع - وضعیت - واضع

محاصره - محصور - حصر - حصار

تحمیلی - تحميل - حمل - حامل

شنیدن - شنوا - شنیده - شنیدنی

خروشان - خروشنده - خروش - خروشیدن

حافظه - حفظ - حافظ - حفاظت

شاد - شادی - شادمانی - شاد کردن

رئيس - رئیسه - رؤسا

داخل - دخل - دخول

مغرب - غرب

سلام - سالم - سلیم - اسلام

آرام - آرامش

روستا - روستایی

بالا - بالایی

موج - امواج

دیدن - دیدنی

آموخت - آموختن

خواندن - خواندنی

مثل - امثال - مثال

ساحل - سواحل

نگهبانی - نگهبان

شجاعت - شجاع

می جست - جستن - جست و جو

فرار - فراری

غافل - غفلت

آوارگی - آوار

اقامت - قدمت

وقتی - وقت

مشغول - شغل - شاغل - مشغول - اشتغال - مشاغل - مشغله





واژگان متضاد درس «دفاع از میهن»

فصل 8 : دفاع از میهن

واژگان متضاد درس «دفاع از میهن»:

واژه

واژه متضاد

واژه

واژه متضاد

نیرومندترین

ضعیف ترین

باختر

خاور

انبوه

کم

امید

نومیدی

اسیر

آزاد

دشمن

دوست

چیرگی

شکست

دلیر

ترسو

زودتر

دیرتر

مرده ها

زنده ها

زُلال

تیره

زیبا

زشت

برخاست

نشست

بهشت

جهنم

خوشبخت

بدبخت

گرسنه

سیر

روشن

تاریک

خشک

خیس

داغ

خنک

سفید

سیاه

داخل

خارج

مشغول

بیکار

مغرب

مشرق

سلام

خداحافظ

بالا

پایین

شجاعت

جبن، بزدلی

خواندن

نخواندن

اشغال

آزاد

غافل

عاقل

آرام

ناآرام، پرسروصدا، شلوغ، بی قرار



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه پنجم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه پنجم
  • گام به گام تمامی دروس پایه پنجم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه پنجم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه پنجم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه پنجم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



واژگان املایی درس «دفاع از میهن»

فصل 8 : دفاع از میهن

واژگان املایی درس «دفاع از میهن»:

بوم و بر

تحمیلی

مرز و بوم

عظمت

خیره کننده

پهناور

تاخت و تازی

سهمگین

سوی باختر

شهرت طلب

جنگجو

مقدونیّه

انبوه

هجوم

آهنگ

محل

اجازه

قطره

پارس

گذرگاهی تنگ

آریوبرزن

سردار دلاور

چابک

آشفتگی

نقطه

بی تابی

در غلتانند

قوت

غلتیدند

اسکندر

برآمدگی

رد می شدند

مقدونی ها

مانعی

غرق اندوه

عقب نشینی

تنگه

پیغام

اوضاع

نواحی

جلگه

فروغ زرّین

نتابانده بود

محاصره

تسلیم

چیرگی

خانمان

خواری و خفّت

گلگون

برگزیدند

خاطره

حتّی

سلاح

حمله ور

حلقه

مقاومت

همگی

ایستادگی

آیندگان

طول

سلسله ی هخامنشی

به همین سادگی

بنیان نهاده بود

لگدکوب سمِ اسبان

شدّتی حیرت آور

دو هزار و سیصد سال





واژه آموزی: کاربرد واژه ی «دوست»

فصل 8 : دفاع از میهن

واژه آموزی: کاربرد واژه ی «دوست»:

واژه آموزی

کاربرد واژه ی «دوست»

 

گاهی برای ساختن یک واژه ی مرکّب، از یک جمله استفاده می کنیم، یعنی جمله را به یک واژه ی مرکّب تبدیل می کنیم که دو جزء دارد؛ مانند:

به «کسی که ایران را دوست دارد»، می گوییم     ß                  ایران دوست

              جمله                                                             واژه ی مرکب

 

خدا دوست                     ß                  کسی که خدا را دوست دارد

واژه ی مرکب                                                          جمله                           

می بینیم که دو واژه ی مرکّب «ایران دوست» و «خدا دوست»، در اصل یک جمله هستند که این جمله از سه جزءِ «نهاد + مفعول به فعل» تشکیل شده است:

کسی که خدا را دوست دارد.

نهاد     مفعول     فعل

مثال زیر را کامل کنید.

............ + دوست  ß  به کسی می گویند که صلح را دوست دارد.

پاسخ  ß  صلح دوست

 





محتوای درس «نام آوران دیروز، امروز، فردا»

فصل 9 : نام آوران، دیروز، امروز، فردا

محتوای درس «نام آوران دیروز، امروز، فردا»:

درس نهم

نام آوران دیروز، امروز، فردا

  • نوع نثر: ساده و روان

 

محتوای درس:

پوریا و بهمن در یکی از روزهای بعد از ظهر به کتاب فروشی آقای فرهنگ می روند و کتابی را می بینند به نام «نام آوران دیروز، امروز و فردا».

این کتاب به چهره های بزرگ مردانی اشاره دارد که در گذشته زندگی می کردند. همچنین از کسانی نام بُرده که در زمان ما زندگی می کنند. انسان های بزرگی که از عظمت علمی و فرهنگی سرزمینشان، دفاع کرده اند. در روزگاران ما، دانشمندانی بوده اند که برای به دست آوردن انرژی هسته ای، جانشان را فدا کرده اند. ایران بزرگ قطعاً در آینده، دانشمندان بزرگی خواهد داشت که همچون گذشته و حال، نامش را سربلند و جاودانه می سازند.



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه پنجم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه پنجم
  • گام به گام تمامی دروس پایه پنجم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه پنجم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه پنجم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه پنجم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



شعر «بخوان و حفظ کن: سرای امید» و معنی شعر

فصل 9 : نام آوران، دیروز، امروز، فردا

شعر «بخوان و حفظ کن: سرای امید» و معنی شعر:

بخوان و حفظ کن

سرای امید

  • قالب شعر: ترانه و سرود
  • شاعر: هوشنگ ابتهاج (سایه)
  • آثار: نخستین نغمه ها، سیاه مشق، شبگیر

 

ایران، ای سرایِ امید            بر بامت، سپیده دمید

[ای] ایران، ای سرزمینِ امیدواری! بر بام تو، صبح آزادی، طلوع کرد.

آرایه ادبی:

ایران به سرا، تشبیه شده است.

ایران  ß  جان بخشی

نکته دستوری:

این بیت از سه جمله، تشکیل شده است.

ایران و سرای امید، منادا هستند.

نکته مفهومی:

منظور از «سپیده»، آزادی و رهایی است.

 

بنگر کَزین رَهِ پُر خون            خورشیدی خُجسته رسید

نگاه کن که به دنبال این همه خونریزی و شهیدانِ بسیار، خورشید مبارک آزادی و پیروزی، طلوع کرد.

نکته مفهومی:

منظور از «خورشید»، پیروزی و آزادی است.

 

اگرچه دل ها پُر خون است            شکوهِ شادی، افزون است

اگر چه دل های ما پُر از غم و رنج است، امّا بزرگی شادی، بیشتر از غم های ماست. (ما شاد و خوشحالیم.)

آرایه ادبی:

پر خون است:کنایه از پُر از درد و رنج است.

 

سپیده ی ما، گلگون است            که دستِ دشمن، در خون است

آسمان ایران، به هنگام طلوع سپیده دم، سُرخ است، زیرا دشمن، دستش را به خون مردم، آلوده کرد و سرخیِ خون این مردم مظلوم، تمام آسمان را فرا گرفت.

 نكته مفهومی:

سرخی خون شهیدان، سپیده دمان را قرمز رنگ کرده است.

آرایه ادبی:

دست در خون بودن  ß  کنایه از کُشتن، به شهادت رساندن

 

ای ایران، غَمَت مَرسان            جاویدان، شکوهِ تو باد

ای ایران، امیدوارم هرگز، گرفتار غم و اندوه نشوی و عظمت و بزرگی تو همیشگی باد!

 

راهِ ما راهِ حق، راهِ بهروزی است            اتّحاد، اتّحاد، رمزِ پیروزی است

راهِ زندگی ما، راهِ حقیقت و خوشبختی است و تنها رمز رسیدن به پیروزی در این راه، اتّحاد و یکپارچگی است.

نكته مفهومی:

منظور از «راه»، آزادی و رهایی از ظلم و ستم است.

 

صلح و آزادی            جاودانه در همه جهان، خوش باد

آرزو می کنم که صلح و آزادی در همه ی دنیا، همیشگی و به خوشی برقرار باشد.

 

یادگار خون عاشقان، ای بهار            ای بهارِ تازه جاودان در این چمن، شکفته باد

ای بهار پیروزی که یادگار خونِ شهیدان عاشق وطن هستی، همیشه در این سرزمین (ایران) شکفته و جاودان و برقرار باش.

 

محتوای شعر:

این شعر، از سروده های هوشنگ ابتهاج (ه.ا. سایه) است. این شعر اشاره به رهایی سرزمین ایران از دست ظلم و ستم است. در پایان، شاعر آرزو می کند که ایران همواره جاودان و یکپارچه بماند.

هوشنگ ابتهاج:

معروف به (ه.ا. سایه) از شاعران معاصر است. در زمینه ی قالب نیمایی هم شعر گفت. آثار او عبارت اند از:

نخستین نغمه ها، سیاه مشق، شبگیر و … .





معنی واژگان درس «نام آوران دیروز، امروز، فردا»

فصل 9 : نام آوران، دیروز، امروز، فردا

معنی واژگان درس «نام آوران دیروز، امروز، فردا»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

موضوع

مطلب

منظّم

مرتّب، نظم داده

خیره می شدیم

زل می زدیم

جاویدان

همیشگی، ابدی

بزرگ مردان

مردان بزرگ

دیروز و امروز

گذشته و زمان حال

کشمکش

ستیزه، جدال، دعوا

لحن

آهنگ

تصویر سیما

شکل چهره

سرا

خانه، کاشانه، بنا

ره

مخفّف راه

خُجسته

فرخنده، مبارک

خوش نما

زیبا، آراسته، چیزی که ظاهرش خوش آیند باشد

معاصر

هم زمان، هم دوره

مزاحمتان نمی شویم

به شما زحمت نمی دهیم

جالبی

جذّابی، شایسته ی توجّه

گلگون

سرخ رنگ، به رنگ سرخ

چیده شده بود

ردیف و مرتّب، شده بود

محو تماشا شدن

غرق تماشا شدن، با تمام حواس و وجود تماشا کردن

محو چیزی شدن

فقط به یک موضوع اندیشیدن، غرق در کاری شدن

متوجّه خود کرد

توجّهش را به خود جلب کرد

دلاوران

جنگجویان، انسان های شجاع

جلب کرد

جذب کرد، به سوی خود کشید

فناوری

بهره گیری از ابزارهای علمی و صنعتی جدید در کارهای صنعتی، کشاورزی، پزشکی و ...

هسته ای

مربوط به هسته ی اتم، اتمی

لحنش را عوض کرد

نوع آهنگ گفتنش را تغییر داد

تعریف می کردند

بازگو می کردند، نقل می کردند

ناگزیر

لازم، حتمی، آنچه که ضروری است

تحویل دادم

سپردم، چیزی را به کسی دادم

ان شاء الله

اگر خدا بخواهد، اگر ایزد بخواهد

روانه شدیم

حرکت کردیم، راهی شدیم

پُر خون

راه پُر از خون، راهی که انسانهای بسیاری کشته شدند

مَرساد

نرسد، امیدوارم نرسد، فعلی که برای دعا و نفرین به کار می رود

بهروزی

نیک بختی، خرّمی، خوشبختی

رمز

سِر، راز نهفته، پوشیده گفتن

نگاه هایم به ... دوخته شده بود

به کنایه نگاه می کردم، زُل زده بودم

فصل (فهرست مطالب فصل را نگاه کرد)

قسمتی از کتاب





واژگان هم خانواده درس «نام آوران دیروز، امروز، فردا»

فصل 9 : نام آوران، دیروز، امروز، فردا

واژگان هم خانواده درس «نام آوران دیروز، امروز، فردا»:

ظهر - ظاهر - مظاهر - مظهر

گفت و گو - گفتار - گفتی - گویش

منظّم - نظم - ناظم - تنظیم

صاحب - اصحاب - مصاحب - تصاحب

غرق - غرقه - مستغرق - اغراق

لطف - الطاف - تلطيف - لطيف

جلد - مجلّد - تجليد - مجلّه

معاصر - عصر - عصرانه

مخصوصاً - خصوص - خاص - خاصّه

مقدّس - تقدُّس - قدس - تقدیس

صبر - صابر - صبور

تعریف - معارف - عُرف - عرفان

جمع - جامع - مجامع - جميع

اتّحاد - وحدت - متّحد - واحد

صلح - صالح - صلاح - مصلحت

عاشقان - عشق - عاشق - معشوق



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه پنجم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه پنجم
  • گام به گام تمامی دروس پایه پنجم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه پنجم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه پنجم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه پنجم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



واژگان متضاد درس «نام آوران دیروز، امروز، فردا»

فصل 9 : نام آوران، دیروز، امروز، فردا

واژگان متضاد درس «نام آوران دیروز، امروز، فردا»:

واژه

واژه متضاد

واژه

واژه متضاد

بلندتر

کوتاه تر

بیشتر

کمتر

خوش اخلاق

بد اخلاق

ایستادیم

حرکت کردیم

پشت

روی

منظّم

نامرتب

مناسب

نامناسب

امروز

دیروز

برخاستم

نشستم

خداحافظی

سلام کردن

گذشته

حال

نامنظّم

منظّم

امید

نا امیدی

خجسته

 نامبارک

پُر

خالی

پیروزی

شکست

تازه

پژمرده

 

 





واژگان املایی درس «نام آوران دیروز، امروز، فردا»

فصل 9 : نام آوران، دیروز، امروز، فردا

واژگان املایی درس «نام آوران دیروز، امروز، فردا»:

بعد از ظهر

مطالعه

بهروزی

بهمن

موضوع

صحبت

دقيقه

پنجاه ساله

منظّم

خوش نما

تصوير

شکفته

همان لحظه

صاحب

این طوری

ورق

مزاحمتان

محو

غرق

صدا

متوجّه

مهین

لطف

کشمکشی

فصل

جلب

صلح

معاصر

مخصوصاً

عاشقان

دفاعِ مقدّس

شهدا

رمز

مصطفى

مقدّم

مسعود

رضایی نژاد

بقیّه

بگذار

صبر

مطلب جالبی

لحنش

عوض

جلسه

تعریف

می خواست

تصویر سیما

برخاستم

ناگزیر

تحويل

ان شاء الله

جمع

سپاسگزاری

خداحافظی

روانه

سرا

سپیده

کزین

خُجسته

گلگون

مَرساد

بچّه های کوچه

فهرست مطالب

خیره می شدیم

چهره های رشید

فناوری هسته ای





دانش زبانی و علائم نگارشی

فصل 9 : نام آوران، دیروز، امروز، فردا

دانش زبانی و علائم نگارشی:

دانش زبانی

فضاسازی در سُخن

به جمله های زیر، توجه کنید:

  • بعدازظهر بود.  ß  به بعدازظهر یکی از روزهای پایانی فروردین بود.
  • مردی تقریباً پنجاه ساله بود.  ß  به مردی تقریباً پنجاه ساله و فردی خوش اخلاق و بسیار محترم بود.
  • کتاب ها را تماشا کردیم.  ß  به کتاب ها را که خیلی منظّم و خوش نما چیده شده بودند، تماشا کردیم.

تمام جمله های سمت راست، کوتاه هستند و جمله های سمت چپ، گسترش یافته می باشند. کوتاهی جمله ها، اطّلاعاتِ اندکی به ما می ده مثلاً جمله ی «کتاب ها را تماشا کردیم.» خبر زیادی به ما نمی دهد، اما در جمله ی گسترش یافته ی مقابل آن، فضای بیشتری توصیف شده است و اطّلاعات کامل تری از آن، دریافت می کنیم.

نکته:

گاهی با افزودن کلماتی که زمان، مکان، موقعیّت یا چگونگی فضا را بیان می کنند، نوشته را گویا تر، گیراتر و گسترده تر می سازیم، به این شیوه ی نوشتن در داستان، فضاسازی می گوییم.

به دو متن زیر توجه کنید:

الف) علی پس از قفل کردنِ در، به سمتِ پلّه ها رفت. از پله ها پایین رفته و به پارکینگ رسید. دوچرخه اش را که کم باد بود، باد زد و رکاب زنان از پارکینگ، خارج شد.

ب) اقامت موقّتی ما در بیابان برای بررسی گرمای خشک و کم بارانِ منطقه و همچنین طوفانِ شن و آسمانی بدون حتّی یک تکّه ابر بود. تنها می توان گفت خورشیدِ کور کننده، می تابید. رودهای بزرگی از شن و ماسه های روان، همه جا را فرا می گرفت.

در نوشته ی قسمت «الف»، هیچ کدام از جزئیات به کار رفته، کمکی به داستان سازی (فضاسازی) نمی کند. تنها لازم است، بنویسیم:

  • علی با دوچرخه از پارکینگ بیرون آمد وارد خیابان شد.

در نوشته ی «ب» واژه ها به عبارت ها و جمله ها کمک کردند تا گسترش پذیر شوند؛ مانند: «خشک و کم باران» برای «گرما» یا «موقّتی ما در بیابان» برای «اقامت» که مشخص کننده ی مکان و موقعیّت است، در حقیقت فضاسازی را به وجود آورده اند.

جمله های کوتاه زیر را گسترش دهید:

  • کتاب را بستم.  ß  سه کتاب ارزشمند حافظ را بعد از مدّت طولانی مطالعه کردن، بستم.
  • مادرش را دید.  ß  مادرش را در حال خرید کردن از تره بار فروشی دید.

 

علايم نگارشی

نوشتاری، بخش درک متن درس نهم

1- نقطه (.):

کاربرد نقطه در زیر آمده است:

الف) در پایان جمله ها به جز جمله های پرسشی و تعجبی؛ مانند:

  • ابن سینا، یکی از دانشمندانِ بزرگ است.

ب) پس از حرفی که به صورت نشانه ی اختصاری به کار رفته باشد؛ مانند:

  • ارسطو، به سال ۳۲۲ ق. م. (قبل از میلاد مسیح)، در گذشت.

2- ویرگول (،):

ویرگول، نشانه ی مکث کوتاه است و آن را بیشتر در موارد زیر به کار می برند:

الف) میان عبارت ها یا جمله های غیر مستقل که در مجموع، جمله ی کاملی را تشکیل می دهند؛ مانند:

  • آن را که حساب، پاک است، از محاسبه چه باک است.

ب) بین دو کلمه که ممکن است خواننده، آنها را با کسره ی اضافه بخواند؛ مانند:

  • ما، در راهِ حق، قدم برمی داریم.
  • پدر، حسن را سرزنش کرد.

۳- علامت پرسشی (؟):

کاربرد علامت «؟» به قرار زیر است:

الف) در پایان جمله های پرسشی؛ مانند:

  • آیا به مدرسه رفته ای؟

ب) گاهی علامت سؤال را برای نشان دادن شک، در داخل پرانتز می آورند؛ مانند:

  • جمعیّت جهان از مرز شش میلیارد نفر (؟) گذشته است.

یعنی، مطمئن نیستم که از شش میلیارد بیشتر است یا نه.

نکته:

هر یک از این نشانه ها به شما کمک می کند تا متن را با لحن مناسب بخوانید و آن را بهتر درک کنید.



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه پنجم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه پنجم
  • گام به گام تمامی دروس پایه پنجم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه پنجم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه پنجم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه پنجم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



ابیات و برخی از بندهای متن درس «نامِ نیکو» و معنی آنان

فصل 10 : نام نیکو

ابیات و برخی از بندهای متن درس «نامِ نیکو» و معنی آنان:

درس نهم

نامِ نیکو

  • نوع نثر: ساده و روان (امروزی)

 

استاد امامی گفت: «از همه جا؛ از سیاهی شب تا روشنایی سپیده دم، از شفافیّت آب تا سختی کوه، از ابرهای گذران تا نقشی که بر خشت ها زده اند.»

استاد امامی [به محمود] گفت: «از همه جا و از همه چیز [نقاشی بکش ]؛ از تاریکی شب تا روشنایی صبح، از زُلالی آب تا محکمی کوه، از ابرهایی که در حال گذشتن هستند تا تصویرهایی که بر روی آجر خام کشیده شده اند. [از همه ی این ها بکش.]

 

مراقب بود که غرور به جان شاگردش نیفتد. همیشه می گفت: «غرور، آفت هنر است.»

مواظب بود که شاگردش، گرفتار غرور و خودخواهی نشود. [استاد امامی] همیشه می گفت: «غرور و تکبّر، به هنر آسیبمی زند.»

 

نام نیکو، گر بمانَد زِ آدمی            بِه کَزو ماند، سرایِ زرنگار

اگر نام خوب از انسان به یادگار بماند بهتر است که از او خانه ی گران قیمت، بر جای بماند.

 

نام نیک رفتگان، ضایع مکن            تا بماند نام نیکت، پایدار

نام خوب گذشتگان را تباه و خراب نکن تا این که [بعد از مرگِ تو] نام خوب تو، جاودان بماند.

 

محتوای درس:

این درس به زندگی استاد بزرگ نگارگری (مینیاتور) ایران، محمود فرشچیان، اشاره دارد. استاد فرشچیان، از همان کودکی به نقش و نگارگری علاقه داشت. «او دوست داشت همه را نقّاشی کند.» پدرش او را به استاد امامی سپرد تا کار هنری نقّاشی را یاد بگیرد. «محمود شروع کرد. استاد با نگاه های تحسین آمیز،هنرمندی او را می دید و تشویقش می کرد، اما مراقب بود که غرور به جان شاگردش نیفتد.» سال ها بعد، فرشچیان، استاد بزرگ و نام آشنا در نقّاشی شد و کارهای او شهرت جهانی یافتند.





معنی واژگان درس «نامِ نیکو»

فصل 10 : نام نیکو

معنی واژگان درس «نامِ نیکو»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

جُست ­و جوگر

جست­ و جو کننده

استعداد

ذوق، توانایی

دلنشین

خوشایند و پسندیده

زمزمه

زیر لب سخن گفتن

هیجان

شور، ذوق، اشتیاق

خشت

آجرِ خام

تشویق

تحسین، آفرین گفتن

ضایع

تباه شده، تلف شده

کنجکاو

جست­ و جوگر، علاقه مند نسبت به پیگیری موضوعی

شبانگاه

به هنگام شب؛ «گاه» پسوند زمان است: شبان + گاه

خیال انگیز

آن چه سبب تخیّل می شود

فوق العاده

فراتر از برنامه ی معمولی، غیر عادی، غیر معمولی

قلم مو

قلمِ مودار مخصوص رنگ روغن که نقّاشان به کار برند و آن انواعی دارد

تحسین آمیز

همراه با ستایش و آفرین، شایسته ی تعریف و ستایش

مشغول کرد

او را به انجام کار وادار کرد

ستوده اند

ستایش کرده اند، تحسین کرده اند

شفافیّت

صاف و روشن بودن، آشکار بودن

سپیده دم

زمان برآمدن سپیده، سحرگاه، بامداد

بوم (آماده کردن قلم موها و بوم ها)

زمینه ی آماده شده از پارچه و غیره که روی آن نقّاشی می کشند

بکشد (در دفتر آنها نیز بکشد)

نقّاشی کند، طرّاحی کند





واژگان هم خانواده درس «نامِ نیکو»

فصل 10 : نام نیکو

واژگان هم خانواده درس «نامِ نیکو»:

نقش - نقوش - نقّاش - نقشه

مساجد - سجده - مسجد - سجود

مشغول - شغل - شاغل - مشاغل

حافظ - حفظ - محفوظ - حافظه

تشویق - مُشوّق - شوق - اشتیاق

محمود - حامد - حمد - تحمید

ذهن - اذهان - ذهنیّت - ذهنی

ضامن - تضمین - ضمانت - ضمین

شهرت - مشهور - مشاهیر - شهیر



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه پنجم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه پنجم
  • گام به گام تمامی دروس پایه پنجم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه پنجم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه پنجم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه پنجم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



واژگان متضاد درس «نامِ نیکو»

فصل 10 : نام نیکو

واژگان متضاد درس «نامِ نیکو»:

واژه

واژه متضاد

واژه

واژه متضاد

بی صبرانه

با آرامش

هیچ چیز

همه چیز

کم حرف

پُر حرف

پُرکار

کم کار

سیاهی

سفیدی

غرور

تواضع

شبانگاه

صبحگاه

 

 





واژگان املایی درس «نامِ نیکو»

فصل 10 : نام نیکو

واژگان املایی درس «نامِ نیکو»:

کنجکاو

جست­وجوگر

محمود

زاینده رود

ستون ها

نقش ها

ضایع

نقّاشی

می خواستند

تصویر

گذاشت

قلم موها

بوم ها

مشغول

شعر

حافظ

زرنگار

زمزمه

بعد

طرّاحی

هنگام

خوش حالی

هیجان

سپیده دم

شفّافیّت

گذران

خشت ها

شروع

تحسین آمیز

هنرمندی

تشویقش

مراقب

غرور

آفت

آهو

نیم رُخ

ضامن آهو

گلّه

ذهنی

هیجان

 بی صبرانه

بَه بَه

مطمئنم

شهرت جهانی

نگاره

عصر عاشورا

سوگوار

ستوده اند

سرا

مساجد اصفهان

جلال الّدین محمّد

سعدی

غروب های خیال انگیز

استعدادی فوق العاده





واژه آموزی: ساخت واژه های مرکّب با «آمیز» و «انگیزه»

فصل 10 : نام نیکو

واژه آموزی: ساخت واژه های مرکّب با «آمیز» و «انگیزه»:

واژه آموزی

ساخت واژه های مرکّب با «آمیز» و «انگیزه»

 

یکی دیگر از ساخت واژه های مرکّب این است که ما از بُنِ (ریشه ی) فعل استفاده کنیم. یکی از بُن های فعلی، بُن مضارع (ریشه های فعل زمان حال) است که در ساخت بعضی از واژه های مرکّب به کار می رود.

بعضی از بُن های مضارع که در ساخت واژه های مرکّب کاربُرد دارند عبارت اند از:

«آمیز - انگیز - گیر - خوان - زن - بند - خواه و …»

کاربرد «آمیز» در ساخت واژه های مرکّب:

  • تحسین آمیز (تحسین + آمیز)  ß  یعنی [نگاه هایی] که با تحسین و تشویق آمیخته است.
  • افتخارآميز (افتخار + آمیز)  ß  یعنی [کاری] که با افتخار همراه است.
  • حیرت انگیز (حیرت + انگیز)  ß  یعنی [چیزی] که سبب حیرت و تعجّب می شود.

کاربرد «انگیزه» در ساخت واژه های مرکّب:

  • خیال انگیز (خیال + انگیز)  ß  یعنی [چیزی] که خیال و اندیشه را برمی انگیزد؛ مانند: غروب خیال انگیز
  • شگفت انگیز (شگفت + انگیز)  ß  یعنی [چیزی] که باعث شگفتی و تعجب می شود؛ مانند: نقش های شگفت انگیز
  • وحشت انگیز (وحشت + انگیز)  ß  یعنی [چیزی] که سبب ترس و وحشت می شود؛ مانند: صدای وحشت انگیز

کاربُرد دیگر بُن های مُضارع در ساخت واژه های مرکّب:

  • دستگیر (دست + گیر)  ß  یعنی [کسی] که به دیگران، کمک می کند.
  • نغمه خوان (نغمه + خوان)  ß  یعنی [پرنده ای] که در حال خواندن آواز است.
  • دلخواه (دل + خواه)  ß  یعنی [چیزی] که مطابق میل باشد.
  • فریاد زن (فریاد + زن)
  • دل بند (دل + بند)
  • و … 

بیشتر بدانیم:

راه تشخیص بُن ماضی و بُن مضارع:

بن ماضی را از مَصدَر به دست می آوریم؛ یعنی «ن»، را از مصدر حذف می کنیم و بن ماضی به دست می آید:

  • دیدن  ß  با حذف «ن»  ß      دید

مصدر                                       بن ماضی

برای به دست آوردن بُن مضارع، بُن ماضی را به فعل امر تبدیل می کنیم و «ب» را حذف می کنیم:

  • دید  ß            ببین  ß  با حذف ب  ß          بین

بن ماضی          فعل امر                                   بن مضارع

بن مضارع «انگیز»، از مصدر «انگیختن»، ساخته می شود و بن مضارع «آمیز» از مصدر «آمیختن» به دست می آید.



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه پنجم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه پنجم
  • گام به گام تمامی دروس پایه پنجم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه پنجم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه پنجم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه پنجم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



برخی از بندهای متن درس «نقشِ خرمندان» و معنی آنان

فصل 11 : نقشِ خردمندان

برخی از بندهای متن درس «نقشِ خرمندان» و معنی آنان:

درس دهم

نقشِ خرمندان

  • نوع نثر: نثر ساده و روان (امروزیَ)

 

جامعه، برای حفظ خود به سه چیز نیازمند است: شمشير، قلم و دینار.

شمشیر و دینار در دستِ دشمن است و قلم که از همه کارسازتر است، در دست ما. اگر بتوان قلم را به قدرت رساند، شمشیر و دینار را هم می توان از دشمن گرفت.

کشور، برای حفظ خود به سه چیز نیاز دارد: قدرت و نیروی نظامی، علم و دانش (قدرت فرهنگی) و پول و ثروت.

قدرت نظامی و ثروت، در دست دشمن قرار دارد و علم و دانش که از همه مفیدتر است، در دست ما، قرار دارد. اگر بتوانیم، علم و دانش را به قدرت برسانیم، قدرت نظامی و ثروت را هم می توانیم از دشمن بگیریم.

 

در آسمان علم و فرهنگ ایران، ستاره های پُرفروغ فراوانی مانند خواجه نظام المُلک و خواجه نصیر توسی می توان یافت.

علم و فرهنگ سرزمین ایران که مانند آسمان بیکران و وسیعی است، دانشمندان بزرگی مانند خواجه نظام الملک و خواجه نصیر توسی دارد که همچون ستارگان نورانی، می درخشند.

آرایه ادبی:

علم و فرهنگ ایران به آسمان مانند شده است  ß  تشبیه

خواجه نظام الملک و خواجه نصیر توسی به ستاره ها تشبیه شده اند

آسمان، ستاره ها و فروغ  ß  تناسب (مراعات نظیر)

 

محتوای درس:

این درس به حمله ی وحشیانه و جان سوز مغولان به ایران، اشاره دارد. همچنین به نقش ارزنده ی خواجه نصیرالدین توسی می پردازد که چگونه سبب دگرگونی پادشاهان مغول شد.

نصر با زیرکی به دربار هلاکوخان راه یافت و از قدرت وی برای آبادانی کشور بهره بُرد. خواجه نصیر می گفت:

«جامعه، برای حفظ خود به سه چیز نیازمند است: شمشير، قلم و دینار. شمشیر و دینار در دست دشمن است و قلم که از همه کارسازتر است، در دست ما. اگر بتوان قلم را به قدرت رساند، شمشیر و دینار را هم می توان از دشمن گرفت.»

خواجه نصیر بنیانگذار رصدخانه و کتاب خانه ی بزرگ مراغه بود و حدود دویست سال قبل از او خواجه نظام المُلک

نیز با همّت عالی خویش، مدارس نظامیّه را در دوازده شهر مهمِّ آن روز تأسیس کرد و رصدخانه ای در شهر «ری» ساخت.

همه ی این ها نشان می دهد که ما با علم و دانش می توانیم بر دشمن خود پیروز شویم.





معنی واژگان درس «نقشِ خرمندان»

فصل 11 : نقشِ خردمندان

معنی واژگان درس «نقشِ خرمندان»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

کارسازتر

مفید و اثرگذار، کارگشا

ایجاد کند

به وجود آوَرَد، بسازد

مراغه

نام شهری است

به کار گیرد

استفاده کند

همّت

قصد، خواست

از میان می رفت

نابود می شد

گمان می کردند

تصوّر می کردند

پرفروغ

پرنور، پر از روشنایی

کلیّه ی

همه ی

اداره می شدند

مدیریت می شدند

تحصیل کرده است

درس خوانده است

تحقيق

مطالعه کردن، پژوهش کردن

چیرگی

برتری، چیره شدن، تسلط

دينار

سکّه ی طلا، پول و ثروت

نسخه برداری

رونویسی کردن، بازنویسی کردن

آثار

جمع اثر، نشان ها، نشانه ها

ولایت

در این جا به معنی سرزمین

تشتی

ظرف فلزی بزرگ و پهن و گرد

مأمور کرد

کسی را به انجام کاری گذاشتن

مَهیب

ترسناک، وحشتناک، هراس انگیز

حادثه ی ناگوار

پیش آمد ناشایست و ناپسند

حوادث

رویدادها، حادثه ها، پیش آمدها

آشوب

فتنه، هیاهو، شور و غوغا

پیش بینی

غیب گویی، عاقبت اندیشی

زیرکانه

خردمندانه، از روی هوش و خرد

سایه ی وحشت

اثر ترس، نشانه ی بیم و هراس

هراس انگیز

ترسناک، وحشتناک، هراس آور

خانمان سوز

ویرانگر، از بین برنده ی خانه و کاشانه

تأسیس کردن

بنا کردن، بنیان نهادن، پایه گذاری کردن

قتل عام

کشتار گروهی، دسته جمعی به قتل رساندن

مشاور

راهنما، کسی که با او درباره ی کارها مشورت کنند

امکانات

ابزارها، وسایل و شرایط مناسب برای دستیابی به چیزی

رصدخانه

مکانی است که در آن، ستاره شناسان به کمک ابزارهایی، ستارگان را مشاهده و بررسی می کنند

تدبير

اندیشیدن به منظور پیدا کردن راه حلی برای مشکلی یا مسئله ای یا انجام دادن درست کارها، چاره اندیشی

قلعه

ساختمانی محکم و بلند که برای دفاع از حمله ی دشمن می ساختند

نظاميّه

مدرسه ها یا دانشگاه هایی که خواجه نظام الملک بنا کرده بود

شرایط

موقعيّت، اوضاع و احوال، وضعیّت

مغولان

اقوامی زردپوست که از چند طایفه و گروه تشکیل شده اند که مسکن اصلی آنها قسمت هایی از آسیای شرقی است

هلاکو

اسم یکی از نوادگان چنگیز خان بود که در ایران چند سالی را به عنوان بادشاہ حکومت کرد

شمار (شمار کتاب های آن را ...)

تعداد

عجیبی (تصمیم عجیبی گرفت)

شگفت آور، غریب

قلب مردم را در هم فشرد

به کنایه مردم را ناراحت کرد





واژگان هم خانواده درس «نقشِ خرمندان»

فصل 11 : نقشِ خردمندان

واژگان هم خانواده درس «نقشِ خرمندان»:

قتل - مقتول - قاتل - مَقتَل

نویسنده - نوشته - نوشتار - نوشتن

جامعه - جوامع - جمع - مجامع

حکومت - حاكم - حكم - حُكّام

دانایی - داننده - دانش - دانسته

عجیبی - عجب - عجایب - تعجّب

انداختن - انداخته - اندازه - اندازنده

حادثه - حوادث - احداث - حادث

جذب - جذّاب - جاذب - مجذوب

همّت - اهتمام - همّ

ولایت - والی - متولّی - ولی

توانایی - توانسته - توانستن - توانا

مدارس - مدرسه - تدریس - درس

تأسیس - مؤسّس - مؤسّسه

نظامیّه - نظام - ناظم - نظم

تحصیل - حاصل - محصول - مُحصّل

سعدی - مسعود - سعید - سعادت

مشغول - شغل - شاغل - مشاغل

تحقیق - حقایق - محقّق - حقوق

لطف - الطاف - تلطّف - لطيف

شرایط - شرط - شروط - مشروط

عظمت - عظیم - تعظیم - مُعَظّم



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه پنجم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه پنجم
  • گام به گام تمامی دروس پایه پنجم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه پنجم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه پنجم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه پنجم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



واژگان متضاد درس «نقشِ خرمندان»

فصل 11 : نقشِ خردمندان

واژگان متضاد درس «نقشِ خرمندان»:

واژه

واژه متضاد

واژه

واژه متضاد

سایه

آفتاب

پاک

آلوده

برخاست

نشست

اندوه

شادی

دشمن

دوست

زیرکانه

احمقانه

شبانگاه

سحرگاه

خواب

بیدار

آتش

آب

معروف

گمنام

پُرفروغ

 بی فروغ

نیازمند

بی نیاز





واژگان املایی درس «نقشِ خرمندان»

فصل 11 : نقشِ خردمندان

واژگان املایی درس «نقشِ خرمندان»:

چهل

وحشت

چنگیز

آشوب

برخاست

هلاکوخان

ریاضی دان

حفظ

دینار

نقشه

تصميم

تغییر

زیرکانه

می خواست

عجیبی

تشتی

مأمور

قلعه

صدای مَهیب

حوادث

جذب

دعوت

چیرگی

توجّه

آثار

نسخه برداری

جمع آوری

مشغول

همّت

حدود

مدارس

تأسیس

نظامیّه

معروف

سعدی

تحقیق

تكيه

شرایط

اوج عظمت

لطف

حمله ی خانمان سوزِ مغولان

خواجه نصیرالدّین توسی

حادثه ی ناگواری

کلیّه ی امکانات

رصدخانه ی مراغه

چهارصد هزار جلد

خواجه نظام الملک توسی

خاطره ی هراس انگیز قتل عام

 





کاربرد واژه: واژه های مترادف

فصل 11 : نقشِ خردمندان

کاربرد واژه: واژه های مترادف:

کاربرد واژه

واژه های مترادف

 

مترادف (هم معنی):

به دو واژه ای گفته می شود که با هم، از نظر معنی یکسان باشند، یعنی هم معنی باشند؛ مانند:

  • تدبیر  ß  اندیشیدن
  • تصور  ß  اندیشه
  • ظلمت  ß  تاریکی
  • چاره  ß  راه حل

گاهی برای بیان یک مفهوم، ممکن است چند واژه داشته باشیم که با یکدیگر هم معنی باشند، باید در به کارگیری واژه ها، دقت کنیم، یعنی واژه ای را انتخاب کنیم که از نظر معنی با دیگر کلمه های جمله، در ارتباط باشد؛ مانند:

چهل سال از حمله ی ............. مغول به ایران، مغول به ایران، گذشته بود.

(خانمان سوز - ویرانگر - خانمان برانداز)

تمام واژه های داخل پرانتز با هم مترادف هستند اما با توجه به دیگر کلمه های جمله، بهتر است، «خانمان سوز» را انتخاب کنیم.

مثال دیگر:

در دوره ی هلاکو و هنگام ............... مغول، به تربیت دانشمندان توجّه کرد.

(برتری - چیرگی - تسلّط)

بهتر است در جای خالی عبارت بالا، واژه ی «چیرگی» را قرار بدهیم تا اثر بخشی آن در معنی کلّی جمله، بیشتر شود.



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه پنجم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه پنجم
  • گام به گام تمامی دروس پایه پنجم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه پنجم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه پنجم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه پنجم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



ابیات «بخوان و بیندیش: فردوسی، فرزند ایران» و معنی ابیات

فصل 12 : درس آزاد (فرهنگِ بومی 2)

ابیات «بخوان و بیندیش: فردوسی، فرزند ایران» و معنی ابیات:

بخوان و بیندیش

فردوسی، فرزند ایران

  • نوع نثر: نثر ساده و روان
  • قالب شعر: مثنوی
  • شاعر: فردوسی

 

به چهره، نکو بود برسانِ شید            ولیکن همه موی، بودش سپید

صورت او (زال) مانند خورشید، زیبا بود؛ اما تمام موهای سرش، سفید بود.

آرایه ادبی:

چهره مانند (برسانِ) شید (خورشید) نکو بود  ß  تشبیه

نکته دستوری:

«ــَـ ش» در مصراع دوم، مضاف اليه است و بر می گردد به موی  ß  مویش

 

چو فرزند را دید، مویش سپید            بشد از جهان، یکسره ناامید

زمانی که [سام] موی سفید فرزندش را دید، کاملاً از جهان ناامید و مأیوس شد.

 

چو آیند و پرسند، گردن کِشان            چوگویم از این بچهی بد نشان؟

وقتی پهلوانان به دیدن بچّه ی بدقیافه و زشتم می آیند و موی سفیدش را می بینند، من چه جوابی به آنها بدهم؟

نکته دستوری:

گردن کشان  ß  نهاد

چه  ß  مفعول

 

چه گویم که این بچّه ی دیو، کیست            پلنگِ دو رنگ است یا خود پَری است

به آنها بگویم که این بچه ی دیو (زال) کیست؟ یا این که بگویم: آیا پلنگِ دو رنگ است یا پری است؟

آرایه ادبی:

تشبیه بچه به پلنگ و پری

نكته مفهومی:

منظور از پلنگ دو رنگ، رنگ مو و چهره ی کودک است که با هم فرق داشت.

 

بخندند بر من، مِهانِ جهان            از این بچّه، در آشکار و نهان

تمام بزرگانِ جهان، به خاطر داشتنِ چنین بچّه ای در ظاهر و باطن، مرا مسخره می کنند.

آرایه ادبی:

آشکار و نهان  ß  تضاد

نكته دستوری:

مهان جهان  ß  نهاد

كلّ بیت از یک جُمله تشکیل شده است.

 

یکی کوه بُد، نامش البرز کوه            به خورشید نزدیک و دور از گروه

دور از مردم شهر، کوه بسیار بلندی به نام البرز وجود داشت.

آرایه ادبی:

نزدیک و دور  ß  تضاد

به خورشید نزدیک  ß  کنایه از بسیار بلند

نكته دستوری:

البرز کوه  ß  ترکیب اضافی (مضاف و مضاف اليه) کوهِ البرز

  • در این ترکیب، جای مضاف و مضاف اليه عوض شده است.

 

بدان جای، سیمرغ را لانه بود            که آن خانه از خلق، بیگانه بود 

در آن کوه، سیمرغ، آشیانه داشت و مردم به آن جا رفت و آمد، نمی کردند.

 

نهادند بر کوه و گشتند باز            برآمد بر این، روزگاری دراز

کودک (زال) را در کوه رها کردند و برگشتند. مدّت زیادی از این اتفاق، گذشت.

نكته دستوری:

روزگاری دراز  ß  ترکیب وصفی (موصوف و صفت) و نهاد

 

پدر، مهر بُبرید و بِفکند خوار            جفا کرد بر کودکِ شیرخوار

پدر به فرزندش، بی محبّتی کرد و او را خوار و بی ارزش در کوه، انداخت و به این کودکِ شیر خوار، ظلم و ستم کرد.

نكته دستوری:

کودک شیر خوار  ß  ترکیب وصفی

 

بدین گونه بر، روزگاری دراز            برآمد که بُد کودک آنجا به راز 

به این ترتیب، مدّتی طولانی گذشت که آن کودک، در آنجا، پنهانی، زندگی می کرد.

 

همان گه، بیایم چو ابرِ سیاه            بی آزارت آرم، بدین جایگاه

در همان لحظه، مانند ابر سیاهی می آیم و تو را بدون آزار و اذیتی، به اینجا (آشیانه ام) می آورم.

آرایه ادبی:

چو ابر سیاه  ß  تشبیه (سیمرغ مانند ابر سیاهی است.)

تكته مفهومی:

منظور از ابرِ سیاه، همان هیکل بزرگ و سیاه رنگِ سیمرغ است.

 

دل سام شد چون بهشت برین            بر آن پاک فرزند، کرد آفرین

وجود سام مانند بهشت زیبا و خرّمی شد و فرزند پاک خودش را تحسین و ستایش کرد.

آرایه ادبی:

دل سام مانند بهشت برین شد  ß  تشبیه

نكته دستوری:

پاک فرزند  ß  ترکیب وصفی؛ در این ترکیب، جای موصوف و صفت عوض شده است:

فرزند  ß  موصوف

پاک  ß  صفت

 

دیگر آرایه های ادبی:

قافیه ها و ردیف آن عبارت اند از:

بیت اول:

شید و سپید  ß  قافیه (ردیف ندارد)

بیت دوم:

سپید و ناامید  ß  قافیه (ردیف ندارد)

بیت سوم:

گردن کشان و بد نشان  ß  قافيه (ردیف ندارد)

بيت چهارم:

کیست و است  ß  قافیه (ردیف ندارد)

بیت پنجم:

جهان و نهان  ß  قافیه (ردیف ندارد)

بيت ششم:

كوه و گروه  ß  قافيه (ردیف ندارد)

بیت هفتم:

لانه و بیگانه  ß  قافیه (بود و بود  ß  ردیف)

بیت هشتم:

باز و دراز  ß  قافیه (ردیف ندارد)

بيت نهم:

خوار و شیر خوار  ß  قافیه (ردیف ندارد)

بيت دهم:

دراز و راز  ß  قافیه (ردیف ندارد)

بیت یازدهم:

سیاه و جایگاه  ß  قافیه (ردیف ندارد)

 

محتوای شعر:

ابوالقاسم فردوسی از نام آوران بزرگ کشور ایران است. فردوسی استاد بی همتای زبان فارسی است. فردوسی در این شعر به دنیا آمدن زال (پدر رستم) را توصیف می کند. زال وقتی به دنیا آمد موهای سرش، سفید بود به همین خاطر پدرش، سام، برای این که پیش پهلوانان دیگر شرمنده نشود او را در کوه رها می کند. امّا به خواست خداوند، سیمرغ او را پیدا می کند و پرورش می دهد. سام پس از سال ها، پشیمان می شود و به دنبال پسرش، زال (دستان) به کوه می رود و سرانجام او را پیدا می کند.

فردوسی:

ابوالقاسم فردوسی از نام آوران بزرگ کشور ایران است. فردوسی استاد بی همتای زبان فارسی است. کتاب مشهور او «شاهنامه» نام دارد. شاهنامه سراسر شعر است. فردوسی نزدیک به سی سال برای نوشتن شعرهای این کتاب، تلاش کرد. این کتاب ارزشمند، گنجینه ی فرهنگ ایران کهن و نگهبان زبان فارسی است.





برخی بندهای متن«حکایت: بوعلی و بانگِ گاو» و معنی آنان

فصل 12 : درس آزاد (فرهنگِ بومی 2)

برخی بندهای متن«حکایت: بوعلی و بانگِ گاو» و معنی آنان:

حکایت

وطن دوستی

  • قالب شعر: نثر ساده و روان
  • نویسنده: نظامی عَروضی
  • اثر: چهار مقاله

 

چنان که تصوّر می کرد، گاو شده است. پس همه روز، بانگ می کرد و این و آن را می گفت: «مرا بکشید که از گوشت من، هَریسه، نیکو آید».

آن گونه که خیال می کرد، مثل گاو شده است. بنابراین، هر روز، صدای گاو در می آورد و به هر کس می گفت: مرا بکشید، زیرا از گوشت من، می توان هَریسه ی نیکو (غذای خوب، آش گوشت) درست کرد.

 

کار او به درجه ای بکشید که هیچ نمی خورد و اطبّا در معالجت، عاجز ماندند. سرانجام، خواجه ابوعلی سینا را آوردند تا او را علاج کند.

کارش به جایی (به مرتبه ای) رسید که هیچ چیزی نمی خورد و پزشکان از درمان کردنش، ناتوان شدند. عاقبت، خواجه ابوعلی سینا را آوردند تا او را درمان بکند.

 

چنان کردند که خواجه گفت. خوردنی، پیش او بردند و او می خورد، بدان امید که فربه شود، تا او را بکشند. پس، یک ماه، سپری شد و چنان که خواجه بوعلی فرموده بود، کاملاً صحت یافت.

همان کاری را انجام دادند که خواجه ابوعلی سینا گفت. غذا پیش او بُردند و او آن غذاها را می خورد، به امید آن که چاق شود، تا این که او را بکشند. یک ماه گذشت (طی شد) و همان طور که خواجه ابوعلی سینا، دستور داده بود، کاملاً سالم و تندرست شد.

 

نکته:

این حکایت با مثل «عقل سالم در بدنِ سالم است.» ارتباط دارد.





معنی واژگان درس «درس آزاد: فرهنگ بومی (2)»

فصل 12 : درس آزاد (فرهنگِ بومی 2)

معنی واژگان درس «درس آزاد: فرهنگ بومی (2)»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

نام آور

معروف، مشهور

بی همتا

یگانه، یکتا

نای

نی

کهن

قدیم، گذشته

نگهبان

محافظ، پاسدار

سامِ نریمان

سام، پسرِ نریمان

نکو

نیکو، خوب، پسندیده

برسان

مانند، مثل

عاجز ماندند

درمانده و ناتوان شدند

خاندان

خانواده، دودمان

اندوهگین

ناراحت، غمگین

جرئت

شجاعت، دلیری

شیردل

دلیر، شجاع

یزدان

خداوند، پروردگار

دیدار

دیدن، ملاقات کردن

شرمسار

خجالت زده، شرمنده

بُد

مخفّف «بود» است

جفا

ستم، ظلم ، بیداد

آشیانه

لانه

روزگاری دراز

زمانی طولانی

موبَدان

روحانیانِ زرتشتی

پوزش طلبید

عُذرخواهی کرد

سران سپاه

فرماندهان لشکر

روان شدند

به راه افتادند

پیمودن

راه رفتن، طی کردن

پیوسته

مدام، پی در پی

درجه

مرتبه، مقام

اطبّا

جمع طبيب، پزشکان

علاج

درمان

سرای

خانه، کاشانه

خُفت

خوابید

فَربه شود

چاق شود

فرموده بود

دستور داده بود

صحّت

سلامتی، تندرستی

شید

خورشید، روشنایی، آفتاب

آفرین

تحسین، ستایش، مدح-

معالجت

معالجه کردن، درمان کردن

گنجینه

خزانه، جای گنج، مخزن

دامنه

کناره، حاشیه، قسمت پایین کوه

بر آمد

در این درس به معنی «گذشت»

دهان به دهان گشت

 کنایه از در همه جا گفته شد

تصوّر می کرد

اندیشه می کرد، خیال می کرد

بفکند خوار

با خفّت و ذلّت، دور انداخت

سرزنش

نکوهش، بازخواست کردن، ملامت

بی آزارت

بی آزار تو، بدون زحمت دادن به تو

سیمرغ

مرغی افسانه ای که آن را پادشاه پرندگان دانسته اند

تصوّر

چیزی را در ذهن مجسّم ساختن، گمان، اندیشه

هَريسه

نوعی آش، حلیم، غذایی است از گوشت و حبوبات

وَه

کلمه ای است برای نشان دادن تعجّب یا تحسین

مهر بُبرید

عشق و محبّتش را قطع کرد، به او محبّت نکرد

گردن کشان

در شاهنامه به معنای پهلوانان، بزرگان و قدرتمندان

بزرگان

در این جا یعنی انسان های بزرگوار که مقام اجتماعی بالایی دارند

طبل

ساز بزرگ به شکل استوانه که بر دو طرف آن پوست نازکی کشیده شده است و با کوبیدن چوب مخصوص بر آن نواخته می شود

به لرزه در آمد

صدای طبل و نی از بس که زیاد بود، انگار دشت از شدّت این صداها می لرزید، صدای بسیار شدید

دستان

دستان یا زال، اسم پدر رستم است و پدر بزرگ سهراب می باشد (سهراب، فرزند رستم است) در لغت «دستان» به معنی مکر و حیله است

سخت (پای او سخت ببستند)

محکم

برین (چون بهشت برین)

اعلی، بالا

نسبت سهراب و رستم با پدربزرگ و جدّشان چنین است

نریمان  ß  سام  ß  زال (دستان)  ß  رستم  ß  سهراب



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه پنجم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه پنجم
  • گام به گام تمامی دروس پایه پنجم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه پنجم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه پنجم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه پنجم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



واژگان هم خانواده درس «درس آزاد: فرهنگ بومی (2)»

فصل 12 : درس آزاد (فرهنگِ بومی 2)

واژگان هم خانواده درس «درس آزاد: فرهنگ بومی (2)»:

مشهور - شهرت - مشاهير - شهیر

شعر - شاعر - شعور - مُشاعره

داشتن - داشته - دارنده - دارا

عيب - عيوب - معیوب - عیبناک

خَلق - خالق - مخلوق - خلقت

سوزان - سوزنده - سوزش - سوختن

پیمودن - پیماینده - پیمودن - پیمایش

جلال - اِجلال - مُجلّل - تجلیل

خواستار - خواهنده - خواسته - خواهش

سرافرازی - سرافراخته - سرافراختن - سرافراز

خروشیدن - خروشیده - خروشان - خروشنده

تصوّر - تصویر - تصاویر - مُصَوّر

اطبّا - طب - مطب - طبيب

علاج - معالجه

حاضر - حضور به محضر - حُضّار

خوردنی - خورده - خورش - خوران

صحّت - تصحیح - مُصَحّح





واژگان متضاد درس «درس آزاد: فرهنگ بومی (2)»

فصل 12 : درس آزاد (فرهنگِ بومی 2)

واژگان متضاد درس «درس آزاد: فرهنگ بومی (2)»:

واژه

واژه متضاد

واژه

واژه متضاد

زیبا

زشت

پیران

جوانان

سفید

سیاه

اندوهگین

خوشحال

عاقبت

آغاز

شیردل و شجاع

ترسو

عیب

اصلاح

ناامید

امیدوار

بَد نشان

مبارک یا زیبا

پَری

جِن

مِهان

کِهان (کوچکترها)

آشکار

پنهان

دیو

فرشته

بلند

کوتاه

سر به فلک کشیده

کوتاه

نزدیک

دور

خوار

عزیز

جفا

مهر

گرسنگی

سیری

سخت

نرم

فرود (پایین)

فراز (بالا)

تندرست

بیمار

نیرومند

ضعیف

ناپسند

پسندیده

سرافرازی

سرافکندگی

گرانبها

بی ارزش، ارزان قیمت

بیمار

سالم

عاجز

توانا

راست

چپ

لاغر

چاق

فربه

لاغر

امید

نا امید





واژگان املایی درس «درس آزاد: فرهنگ بومی (2)»

فصل 12 : درس آزاد (فرهنگِ بومی 2)

واژگان املایی درس «درس آزاد: فرهنگ بومی (2)»:

بی همتا

مشهور

مهان

سیمرغ

دامنه ی کوه

گنجینه

سام نریمان

همسر

اندوهگین

جرئت

عاقبت

دایه

نقره

عیبی

شرمسار

گذاشتند

البرز

مِهر

خوار

شیرخوار

خوراک

شیرخواره

دستان

دهانه ی غاری

موبدان

پوزش

سرزنش

جست و جو

پیمودنِ

راهی دراز

جلال

دستگاه

بی آزارت

زال

لرزه

بهشت برین

تصوّر

هَریسه

اطبّا

معالجت

عاجز

علاج

قبول

سرای

پهلو

وَه

لاغر

علف

فربه

صحّت

حاضران

عادت قصّابان

خواجه ابوعلی سینا

طبل و بانگ نای

خواستار سرافرازی

جامه ای گران بها

 



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه پنجم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه پنجم
  • گام به گام تمامی دروس پایه پنجم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه پنجم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه پنجم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه پنجم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



محتوای متن درس «روزی که باران می بارید»

فصل 13 : روزی که باران می بارید

محتوای متن درس «روزی که باران می بارید»:

درس سیزدهم

روزی که باران می بارید

  • نوع نثر: نثر ساده (امروزی)
  • نویسنده: محمّد میرکیانی

 

محتوای متن:

این درس به صورت داستان نوشته شده و هدف آن، انتظار کشیدن برای ظهور حضرت امام زمان (عج) است. شخصیت های داستان، «امید»، «پدربزرگ» و «مرد بلند قد عینکی» است.

منظور مرد عینکی از این سخن که: «مغازه ی زیبایی دارید، ولی به نظر من این مغازه، چیزی کم دارد.» اشاره به امام زمان (عج) است.

وقتی که برای بار دوم، مرد عینکی به مغازه می آید، کیف چرمی اش را باز کرد و کاغذ چهار گوش خوش رنگی از آن بیرون آورد که روی آن کاغذ، نوشته شده بود: «یا صاحب الزّمان عَجَّل الله تعالی فَرَجَهُ».





شعر «بخوان و حفظ کن: بال در بال پرستوها» و معنی شعر

فصل 13 : روزی که باران می بارید

شعر «بخوان و حفظ کن: بال در بال پرستوها» و معنی شعر:

بخوان و حفظ کن

بال در بال پرستوها

  • قالب شعر: چهارپاره
  • شاعر: بیوک ملکی

 

بال در بالِ پرستوهای خوب            می رسد آخر، سوارِ سبزپوش

عاقبت، آن سوارِ سبز پوش (حضرت مهدی «عج»)، به همراهِ پرستوهای مهربان، از راه می رسد.

 

جامه ای از عطرنرگس ها به تن            شالی از پروانه ها بر روی دوش

[حضرت مهدی] در حالی می آید که تنِ او بویِ گل نرگس می دهد و پروانه ها همانند شالی بر روی گرفته اند.

نكته دستوری:

منظور از «نرگس» همان، مادر امام زمان (عج) است.

 

پیش پای او به رسمِ پیشواز            ابر، بارنگین کمان، پُل می زند

ابر با رنگین کمان زیبا که مانند پُلی است به پیشوازِ حضرت مهدی (عج) می رود.

آرایه ادبی:

رنگین کمان مانند پل است  ß  تشبیه

 

باغبان هم، باغبانِ نوبهار            بر سرِ هر شاخه ای، گُل می زند

بهار تازه همانند باغبانی، تمام شاخه ها را پُر از گل و شکوفه می کند.

آرایه های ادبی:

باغبان، شاخه و گل  ß  تناسب

نوبهار مانند باغبان  ß  تشبیه

 

تامی آید، پرده ها از خانه ها            باز تویِ کوچه ها سَر می کشند

زمانی که امام زمان (عج) بیاید، پرده ها از پنجره ی خانه ها، به طرف کوچه ها، سَرک می کشند و نگاه می کنند.

آرایه ادبی:

سَرک کشیدن پرده ها  ß  جان بخشی

نکته مفهومی:

پرده ها از خانه ها سَرک می کشند، اشاره به نگاه کردن مردم به کوچه ها هم دارد.

 

مرغ های خسته و پَر بسته هم            از میانِ پرده ها پَر می کشند

پرنده های خسته و بی قرار که در گوشه ای نشسته بودند، اکنون با آمدنِ امام زمان (عج) از میانِ پرده ها، پرواز می کنند.

نکته دستوری:

مرغ های خسته  ß  ترکیب وصفی

[مرغ هایِ] پر بسته  ß  ترکیب وصفی

مرغ های خسته و پر بسته  ß  نهاد

از میان پرده ها پر می کشند  ß  گزاره

 

در فضایِ باغ ها پُر می شود            باز هم فوّاره ی گنجشک ها

گنجشکان بسیاری در فضای باغ، پرواز می کنند.

آرایه ادبی:

فوّاره ی گنجشک ها  ß  تشبیه (گنجشک ها  ß  مشبه            فواره  ß  مشبه به)

نکته دستوری:

فوّاره ی گنجشک ها  ß  نهاد

باز هم در فضای باغ ها پر می شود  ß  گزاره

نکته مفهومی:

منظور از «فوّاره ی گنجشک ها»، همان، فراوانی و تعداد زیاد گنجشکان به هنگام پرواز است.

 

هر کجا سرگرم صحبت می شوند            شاخه ها درباره ی گنجشک ها

همه جا، شاخه های درختان، درباره ی گنجشک ها با یکدیگر، مشغول صحبت می شوند.

آرایه ادبی:

شاخه ها سرگرم صحبت می شوند  ß  جان بخشی

 

باز می پیچد میانِ خانه ها            بویِ اسفند و گلاب و بوی عود

دوباره بوی خوش گلاب و عود و اسفند، فضای خانه ها را پُر می کند.

نکته دستوری:

میانِ خانه، بوی اسفند [بویِ] گلاب و بوی عود، همگی ترکیب اضافی (مضاف و مضاف اليه) هستند.

نکته مفهومی:

بوی اسفند و گلاب، اشاره به پیشواز مسافر دارد که برایش اسفند دود می کنند.

 

می رسد فصل بهاری جاودان                فصلی از عطر و گل و شعر و سرود

فصل بهار جاودان و همیشگی از راه می رسد و دوباره، گل های خوش بو و پرندگانی خوش آواز، طبیعت را زیبا می کنند.

 

دیگر آرایه های ادبی:

قافیه ها و ردیف ها عبارت اند از:

بیت های اول و دوم:

سبزپوش، دوش  ß  قافیه (ردیف ندارد)

بیت های سوم و چهارم:

پُل، گل  ß  قافیه (می زند و می زند  ß  ردیف)

بیت های پنجم و ششم:

سَر، پر  ß  قافیه (می کشند، می کشند  ß  ردیف)

بیت های هفتم و هشتم:

فوّاره، درباره  ß  قافیه (گنجشک ها، گنجشک ها  ß  ردیف )

بیت های نهم و دهم:

عود، سرود  ß  قافیه (ردیف ندارد)

محتوای شعر:

این شعر به ظهور حضرت مهدی (عج) اشاره دارد و می گوید: وقتی که حضرت مهدی ظهور بکنند، دنیا پُر از شادی و نشاط می شود. زیبایی های بهاری همه جا را در بر می گیرد و مردم به شادی می پردازند و پرندگان و سایر موجودات هم شادی می کنند.





معنی واژگان درس «روزی که باران می بارید»

فصل 13 : روزی که باران می بارید

معنی واژگان درس «روزی که باران می بارید»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

دكّان

مغازه

رهگذران

عابران پیاده

بی اختیار

بی اراده، ناخودآگاه

تمیز

پاکیزه

روانه شد

به راه افتاد، رفت

مخصوصاً

به ویژه

تصویر

 نقش، عکس

بوستان

باغ

دیدنی تر

تماشایی تر

انتظار داشت

 توقّع داشت

قول

سخن، گفتار

همچنان

هنوز

تکانی خورد

حرکتی کرد

ماجرا

واقعه، داستان

سرگرم

مشغول

جاودان

همیشگی

رسم

آیین، شیوه، روش

لذّت می بُرد

احساس خوشی می کرد

فوّاره

بالا رفتن آب با فشار زیاد

غرق تفکّر

در فکر و اندیشه فرو رفتن

جامه

لباس، پوشاک، تن پوش، رخت

پیشواز

به استقبال کسی رفتن

سوار سبزپوش

در این درس، همان امام زمان (عج) است

از قول من

از زبان من، به نمایندگی از طرف من

خیره شدن

چشم دوختن به چیزی، نگاه کردن به چیزی با دقّت

نرگس

نام گلی است خوشبو، نام مادر امام زمان (عج)

عود

نوعی چوب که با سوختن بوی خوشی می دهد

شال

پارچه ای دراز که آن را دور گردن، سر یا کمر می بندند

فضا

محیطی که چیزی را در بَر گرفته باشد، مکان وسیع

اسفند

ماده ای که به هنگام سوختن بوی خوشی ایجاد می کند

عَجَّلَ اللهُ تَعالی فَرَجَهُ

خداوند بلند مرتبه، گشایش و ظهور او را نزدیک گرداند (دعایی که هنگام ذکر نام امام دوازدهم (عج) بر زبان می آورند)

به آرامی (باران به آرامی می بارید)

آهسته، نم نم

مشغول (مشغول تمیز کردن قاب ها بود)

سرگرم



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه پنجم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه پنجم
  • گام به گام تمامی دروس پایه پنجم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه پنجم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه پنجم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه پنجم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



واژگان هم خانواده درس «روزی که باران می بارید»

فصل 13 : روزی که باران می بارید

واژگان هم خانواده درس «روزی که باران می بارید»:

تمیز - مُمیّز - تمييز - امتیاز

مخصوصاً - مخصوص - خاص - اختصاص

انتظار - منتظر - ناظر - نظارت

مشغول - شاغل - مشاغل - اشتغال

عصر - اعصار - معاصر

خارج - خروج - مخارج - مخرج





واژگان متضاد درس «روزی که باران می بارید»

فصل 13 : روزی که باران می بارید

واژگان متضاد درس «روزی که باران می بارید»:

واژه

واژه متضاد

واژه

واژه متضاد

کوچک

بزرگ

تمیز

كثيف

زیبا

زشت

نیست

هست

زود

دیر

آرام

تُند

ساکت

شلوغ

باز

بسته

خارج

داخل

 

 





واژگان املایی درس «روزی که باران می بارید»

فصل 13 : روزی که باران می بارید

واژگان املایی درس «روزی که باران می بارید»:

بعد از ظهر

تصویر

مغازه

انتظار

فلزّی

بعضی

رهگذران

صندلی

می گذاشت

تميز

لذّت

مخصوصاً

مثلِ

بیندازد

صاحب

قهوه ای

می خواستید

پیغامی

قول

خداحافظی

آهنگ

خیره

آهی

عصر

همچنان

هیجان

دستگیره

صاحب الزّمان

دکّان قاب فروشی

عَجَّلَ اللهُ تَعالی فَرَجَهُ

شاهنامه ی فردوسی



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه پنجم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه پنجم
  • گام به گام تمامی دروس پایه پنجم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه پنجم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه پنجم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه پنجم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



واژه آموزی: ساخت واژه های مرکب با «نویس»

فصل 13 : روزی که باران می بارید

واژه آموزی: ساخت واژه های مرکب با «نویس»:

واژه آموزی

ساخت واژه های مرکب با «نویس»

 

یکی دیگر از ساخت واژه های مرکّب، استفاده از «بُن» مضارع «نویس» است. «نویس» بُن مضارع است که از مَصدر «نوشتن» به دست می آید.

کاربُرد «نویس» در ساخت واژه های مرکّب:

خوش نویس (خوش + نویس)  ß  یعنی کسی که با خطّ خوش می نویسد.

داستان نویس (داستان + نویس)  ß  یعنی کسی که متن نمایشنامه را می نویسد.

حکایت نویس (حکایت + نویس)  ß  یعنی کسی که حکایت ها را می نویسد.

فیلم نامه نویس (فیلم + نامه + نویس)  ß  یعنی کسی که فیلم نامه می نویسد.

برنامه نویس (برنامه + نویس)  ß  یعنی کسی که برنامه را می نویسد.





برخی بندهای متن درس «شجاعت» و معنی آنان

فصل 14 : شجاعت

برخی بندهای متن درس «شجاعت» و معنی آنان:

درس چهاردهم

شجاعت

  • نوع نثر: ساده و روان
  • نویسنده: استاد احمد بهمنیار

 

شجاع، کسی است که از خطر و عاقبت کارهای بد بترسد، ولی دست و پای خود را گم نکند و با کمال متانت و آرامش، برای رویارویی با خطر، چاره جویی کند.

انسان شجاع و دلیر به کسی می گویند که از خطر (آسیب و ضرر) و نتیجه ی کارهای بد و ناشایست، بترسد امّا نگران و آشفته نشود و با رفتاری سنجیده و آرامش بسیار، برای روبه رو شدن با خطر، راهِ حلّی پیدا کند. (چاره اندیشی بکند.)

 

انسانِ شریفی که در شعله های آتش فرو می رود تا جان همنوع خود را نجات دهد، شجاع است.

انسان بزرگواری که دست به کار خطرناک می زند و فداکاری می کند تا این که، انسانِ دیگری را نجات بدهد، شجاع و دلیر است.

آرایه ادبی:

در شعله های آتش فرو می رود:کنایه از کار خطرناکی می کند (فداکاری می کند)

 

آنچه ناپسند و نکوهیده است، این است که انسان، بی دلیل بترسد یا از ترس، قدرتِ تصمیم گیری و تفکّر را از دست بدهد.

آن چیزی که زشت و ناشایست است، این است که انسانی، بدون علّت، بترسد یا این که از ترس و وحشت، نتواند به موقع تصمیم بگیرد و فکر کند. (نتواند به موقع راه حلّی درست به دست آورد.)

 

محتوای متن:

در این درس مرحوم استاد احمد بهمنیار، شجاعت را چنین معرّفی می کند:

شجاعت، نترسیدن نیست، بلکه آن است که انسان بتواند در برابر حوادث و رنج ها و دشواری ها ایستادگی کند.

شجاع کسی است که از خطر و عاقبت کارهای بد، بترسد ولی با کمال متانت، برای رویارویی با خطر، چاره جویی کند. امروزه انسان ها علاوه بر شجاعت بدنی، به شجاعت اخلاقی نیازمندند که همان گفتن حرف راست و درست و دفاع از آن است، ریشه ی اصلی ترس های نادرست در جهل و نادانی است.





معنی واژگان درس «شجاعت»

فصل 14 : شجاعت

معنی واژگان درس «شجاعت»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

ایستادگی کند

مقاومت کند

ناپسند

نکوهیده، زشت

پسندیده

خوب، نیکو

خودداری

دوری، پرهیز کردن

مکان ناامن

جای خطرناک

عاقبت

سرانجام، پایان کار

چاره جویی

تدبیر و چاره اندیشی

صحنه ی نبرد

میدان جنگ

شریفی

بزرگواری، شرافتمندی

نکوهیده

زشت، ناپسند

بی دلیل

بدون علّت

رُخ دهد

اتّفاق بیفتد

جهل

نادانی، بی خردی

اتّفاق

حادثه، پیش آمد

کمال

آراستگی صفات، ترقّی

مهارت

ماهر بودن در کاری، زبردستی

رویارویی

رو به رویی، رو به رو شدن

همنوع

دو یا چند نفر که از یک نوع باشند

شکست می خوریم

موفّق و پیروز نمی شویم

پدیده های ترسناک

آفریده های هراس انگیز و وحشتناک

تضمین می کند

برعهده می گیرد، ضمانت می کند

عقب نشینی

ترک مواضع خود کردن، به عقب رفتن

می پرهیزد

دوری می کند، خودداری می کند

متانت

سنجیده رفتار کردن، با ادب و احترام رفتار کردن

نهراسد

نترسد، هراس نداشته باشد، بیم نداشته باشد

تدبير

اندیشیدن به منظور پیدا کردن راه حلّی برای مشکلی یا مسئله ای یا انجام دادن درست کارها، چاره اندیشی

مبادا (مبادا حادثه ای برایش رخ دهد)

نکند که؛ شبه جمله است و یک جمله به حساب می آید



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه پنجم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه پنجم
  • گام به گام تمامی دروس پایه پنجم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه پنجم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه پنجم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه پنجم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



واژگان هم خانواده درس «شجاعت»

فصل 14 : شجاعت

واژگان هم خانواده درس «شجاعت»:

نترسیدن - ترسیده - ترسو - ترسان

اندازه - انداختن - انداخته - انداز

سرباز - سرباخته - سرباختن - سربازنده

شریف - اشرف - تشریف - مُشرّف

قدرت - قادر - مقتدر - اقتدار

دفاع - مدافع - دفع - تدافع

موفّقیّت - توفيق - موفّق

جهل - مجهول - جاهل - جهالت

جرّاح - مجروح - جراحت - جَرح

تضمین - ضمانت - ضامن - ضمين

نکوهیده - نکوهش - نکوهیدن - نکوهی (سرزنش)





واژگان متضاد درس «شجاعت»

فصل 14 : شجاعت

واژگان متضاد درس «شجاعت»:

واژه

واژه متضاد

واژه

واژه متضاد

نکوهیده

پسندیده

تلخی

شیرینی

نترسیدن

ترسیدن

رنج ها

خوشی ها

ناپسند

پسندیده

ناامن

امن

ترسو

شجاع

موفّقیّت

شکست

اصلی

فرعی

جهل

نادانی

تاریکی

روشنایی

درمان

درد

سلامت

بیماری

دروغین

راستین





واژگان املایی درس «شجاعت»

فصل 14 : شجاعت

واژگان املایی درس «شجاعت»:

شجاعت

حوادث

نهراسد

جست و جو

پسندیده

سرعت

می پرهیزد

خودداری

ناامن

متانت

چاره جویی

صحنه

وظيفه

همنوع

سَمت

عقب نشینی

نکوهیده

تصمیم گیری

تفکّر

زلزله

تصادف

غرق شدن

میکروب

مثلاً

شخص

حادثه

موفّقیّت

آغاز

اصلی

جهل

بعضی

اتّفاق

چراغ

جرّاحی

تضمین

دروغين

تدبیر و مهارت

 پدیده های ترسناک

آگاهی



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه پنجم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه پنجم
  • گام به گام تمامی دروس پایه پنجم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه پنجم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه پنجم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه پنجم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



دانش زبانی: ترکیب وصفی و ترکیب اضافی

فصل 14 : شجاعت

دانش زبانی: ترکیب وصفی و ترکیب اضافی:

دانش زبانی

ترکیب وصفی و ترکیب اضافی

 

گاهی برای ساختن عبارت ها و ترکیب های جدید از واژه های دیگر استفاده می کنیم. به مثال های زیر توجه کنید:

الف) دوست + ــِـ + مهربان  ß  دوستِ مهربان

دوستِ مهربان، یک ترکیب جدید است که به آن، ترکیب وصفی می گویند، یعنی دوست، موصوف است و مهربان، صفت.

صفت:

کلمه ای است که اسم (موصوف) خود را در داشتن یکی از ویژگی های رنگ، بو، مزه، اندازه، مقدار، چگونگی و … وصف می کند. به موصوف و صفت، ترکیب وصفی می گویند:

اسم (موصوف) + ــِـ + صفت  ß  ترکیب وصفی

ب) میدان + ــِـ + جنگ  ß  میدانِ جنگ

میدان جنگ، یک ترکیب جدید است که به آن، ترکیب اضافی می گویند، یعنی میدان، مُضاف است و جنگ، مُضاف اليه. به مضاف و مضاف الیه، ترکیب اضافی می گویند:

اسم + ــِـ + اسم  ß  ترکیب اضافی (مضاف و مضاف اليه)

راه شناخت ترکیب وصفی از ترکیب اضافی:

1) اگر به آخر ترکیب، «تر» اضافه کنیم و معنی بدهد، ترکیب، وصفی است در غیر این صورت، اضافی.

دانش آموز باهوش  ß  دانش آموزِ باهوش + تر  ß  معنی می دهد  ß  ترکیب وصفی

دوستِ من  ß  دوستِ من + تر  ß  معنی نمی دهد  ß  ترکیب اضافی

2) اگر در میانِ ترکیب، «بسیار» یا «خیلی» قرار دهیم و معنی بدهد، ترکیب وصفی، در غیر این صورت، ترکیب اضافی است.

کوهِ بلند  ß  کوهِ بسیار بلند  ß  معنی می دهد  ß  ترکیب وصفی

کوهِ البرز  ß  کوهِ بسیار البرز  ß  معنی نمی دهد  ß  ترکیب اضافی

3) اگر به اوّل ترکیب، «این»، اضافه شود و در میان ترکیب، ویرگول قرار بگیرد و پایان ترکیب، فعل «است» آورده شود و معنی بدهد، ترکیب وصفی، در غیر این صورت، اضافی است.

انسانِ شریف  ß  این انسان، شریف است  ß  معنی می دهد  ß  ترکیب وصفی

پدرِ علی  ß  این پدر، على است  ß  معنی نمی دهد  ß  ترکیب اضافی





شعر «کاجستان» و معنی شعر

فصل 15 : کاجستان

شعر «کاجستان» و معنی شعر:

درس پانزدهم

کاجستان

  • قالب شعر: چهارپاره
  • شاعر: محمّدجواد محبّت

 

در کنارِ خطوطِ سیمِ پیام            خارج از ده، دو کاج روییدند

بیرون از ده (روستا) در کنار خط های سیم تلفن، دو کاج، روییده بودند. 

 

سالیانِ دراز، رهگذران            آن دو را چون دو دوست می دیدند

سال های طولانی، عابران (رهگذران) آن دو کاج را مانند دو دوست، می دانستند.

آرایه ادبی:

چون (مانند) دو دوست  ß  تشبیه

نکته دستوری:

رهگذران  ß  نهاد

بیت از یک جمله تشکیل شده است

 

روزی از روزهای پاییزی            زیرِ رگبار و تازیانه ی باد

در یکی از روزهای پاییزی، زیرِ باران تُند و بادِ بسیار شدید

آرایه ادبی:

باد به تازیانه (شلّاق)، تشبیه شده است.

نکته ادبی:

این بیت (بیت 3) با بیت بعدی موقوف المعانی است؛ یعنی این بیت، معنی اش

کامل نیست و به وسیله بیت بعدی، معنی اش کامل می شود. به این بیت ها موقوف المعانی می گویند.

 

یکی از کاج ها به خود لرزید            خم شد و روی دیگری افتاد

یکی از کاج ها در برابر باد شدید لرزید، خم شد و بر روی کاج دیگر افتاد.

 

گفت: «ای آشنا،ببخش مرا                               خوب در حال من، تأمّل کن

گفت: ای دوستِ من، مرا ببخش و درباره ی وضعیت من فکر کن (مرا درک کن.)

 

ریشه هایم ز خاک، بیرون است            چند روزی، مرا تحمّل کن»

ریشه هایم از خاک، بیرون آمده است؛ بنابراین، چند روز، در برابر این حال و وضعِ من، صبر و شکیبایی کن.

 

کاج همسایه، گفت با نرمی:            «دوستی را نمی برم از یاد،

کاج همسایه به آرامی و آهستگی گفت: «رابطه ی دوستی را که در بین ما وجود دارد، فراموش نمی کنم،

نكته ادبی:

این بیت و بیت بعدی با هم موقوف المعانی هستند.

 

شاید این اتّفاق هم روزی                ناگهان از برای من افتاد»

شاید یک روز هم این حادثه برای من، اتّفاق بیفتد و من به کمک، نیازمند بشوم.

 

مهربانی به گوشِ باد رسید                باد، آرام شد، ملایم شد

این مهربانیِ بین دو کاج، به گوش باد رسید و باد آرام شد و سرعتش را کم کرد.

آرایه ادبی:

گوش باد  ß  جان بخشی (نسبت دادن گوش به باد)

 

کاج آسیب دیده ی ما هم            کم کمک، پا گرفت و سالم شد

کاج آسیب دیده و زخمی داستان ما، آرام آرام، نیرو گرفت (قوی شد) و بر جایش ایستاد.

آرایه ادبی:

پا گرفتن کاج  ß  جان بخشی

پا گرفت  ß  کنایه از قوی شد و قدرت گرفت

نکته دستوری:

کاج آسیب دیده  ß  ترکیب وصفی

 

میوه ی کاج ها، فرو می ریخت                دانه ها ریشه می زدند آسان

میوه ی کاج بر روی زمین می ریخت و دانه های آن ها ریشه می زدند و کاج های جدیدی می روییدند.

 

ابر، باران رساند و چندی بعد                دهِ ما، نام یافت «کاجِستان» …

ابر بر سرشان، بارید و بعد از مدّتی، [کاج های بسیاری روییدند] و آنجا را (دهِ ما را) کاجستان، نامیدند.

 

دیگر آرایه های ادبی:

قافیه ها و ردیف های بیت ها به صورت زیر هستند:

بیت های اوّل و دوم:

روییدند، می دیدند  ß  قافیه (ردیف ندارد)

بیت های سوم و چهارم :

باد و افتاد  ß  قافيه (ردیف ندارد)

بیت های پنجم و ششم:

تأمّل و تحمّل  ß  قافیه (كن و کن  ß  ردیف)

بیت های هفتم و هشتم:

یاد و افتاد  ß  قافيه (ردیف ندارد)

بیت های نهم و دهم:

ملایم و سالم  ß  قافيه (شد و شد  ß  ردیف)

بیت های یازدهم و دوازدهم:

آسان و کاجستان  ß  قافيه (ردیف ندارد)

محتوای شعر:

در این شعر، دو کاج به تصویر کشیده شده است که با هم، همسایه هستند. در یکی از روزهای پاییز به خاطر باد و باران شدید یکی از آن دو کاج آسیب می بیند و بر روی کاج همسایه می افتد. کاج همسایه هم با مهربانی او را می پذیرد و وزن او را تحمّل می کند. برای این که اعتقاد داشت شاید روزی برای او هم همین اتّفاق بیفتد. بعد از مدّتی آن کاج زخمی، سالم شد. این شعر، نوع دوستی و کمک به یکدیگر را تأکید می کند و می گوید مهربانی و دوستی راه موفقیت و پیروزی است.

توجه:

این شعر به صورت مناظره (با یکدیگر حرف زدن) سروده شده است.





محتوای متن «بخوان و بیندیش: زیرِ آسمانِ بزرگ»

فصل 15 : کاجستان

محتوای متن «بخوان و بیندیش: زیرِ آسمانِ بزرگ»:

بخوان و بیدنیش

زیرِ آسمانِ بزرگ

  • قالب نثر: نثر ساده (ترجمه)
  • نویسنده: تِرُوِر رومَین
  • ترجمه: مجید عمیق

 

محتوای درس:

در این درس، پیرمرد به نوه اش می گوید: دلم می خواهد پس از مرگم ثروتم به تو برسد؛ امّا پیش از آنکه این ثروت مال تو شود، باید راز زندگی را پیدا کنی و برایم بیاوری. در ادامه به نوه اش گفت: راز زندگی زیر این آسمان بزرگ است. تو آن را زیر همین آسمان بزرگ پیدا می کنی.

در حقیقت، منظور پیرمرد این بود که باید تجربه به دست آورد و برای به دست آوردن تجربه باید به سفر و گردش بسیاری پرداخت تا کاملاً پخته شد.



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه پنجم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه پنجم
  • گام به گام تمامی دروس پایه پنجم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه پنجم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه پنجم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه پنجم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



متن «حکایت: حِکمَت» و معنی متن

فصل 15 : کاجستان

متن «حکایت: حِکمَت» و معنی متن:

حکایت

حِکمَت

  • نوع نثر: فنّی و مُسَجَّع
  • نویسنده: سعدی شیرازی
  • آثار: بوستان، گلستان و کلّیّات
  • برگرفته از کتاب: گلستان سعدی، باب اوّل، در سیرت پادشاهان

 

پادشاهی با غلامی در کشتی نشست و غلام، هرگز دریا ندیده بود و محنَتِ کشتی نیازموده، گریه و زاری در نهاد و لرزه بر اندامش افتاد.

پادشاهی با خدمتکارش، سوار کشتی شد. آن خدمتکار، هیچ وقت، از نزدیک، دریا را ندیده بود و رنج و سختی سوار شدن به کشتی را امتحان نکرده بود، شروع به گریه کرد و از ترس می لرزید.

آرایه ادبی:

لرزه بر اندامش افتاد  ß  کنایه، از ترس می لرزید

 

چندان که ملاطفت کردند، آرام نمی گرفت و مَلِک از این حال، آزرده گشت.

هر قدر با او مهربانی می کردند، ساکت نمی شد. پادشاه از این وضع، غمگین شد و راهی نمی دانستند تا آن خدمتکار را آرام کنند.

 

حکیمی در آن کشتی بود، مَلِک را گفت: «اگر فرمان دهی، من او را به طریقی، خامُش گردانم.»

دانشمندی در آن کشتی بود، به پادشاه گفت: اگر دستور بدهی، من با یک روشی، او را ساکت می کنم.

نکته دستوری:

«را» (ملک را گفت)، به معنی «به» است.

 

گفت: «غایت لطف و کرم باشد».

[پادشاه] گفت: [این کارِ تو] نهایتِ لطف و محبّت است.

 

بفرمود تا غلام به دریا انداختند.

[حکیم] دستور داد تا خدمتکار را به دریا انداختند.

 

باری چند، غوطه خورد؛ جامه اش گرفتند و سوی کشتی آوردند. به دو دست در سکاِن کشتی آویخت. چون برآمد، به گوشه ای بنشست و آرام یافت.

چند بار در آب فرو رفت، لباسش را گرفتند و به طرف کشتی آوردند. با دو دستش سکّان کشتی را محکم گرفت. وقتی واردِ کشتی شد، در گوشه ای آرام نشست.

 

مَلِک را پسندیده آمد، گفت: «در این، چه حکمت بود؟»

پادشاه، این کار دانشمند را پذیرفت (قبول کرد) و گفت: در این کار شما چه دلیل خردمندانه ای وجود دارد؟

 

گفت: «اوّل، مِحنَتِ غرقه شدن، نچشیده بود و قَدرِ سلامتِ کشتی نمی دانست».

گفت: [خدمتکار] در آغاز، رنج و سختی غرق شدن را تجربه نکرده بود و قدر آرامش و امنیّت را نمی دانست.

 

نکته:

این حکایت با مَثَل «قدر عافیت، کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید.» ارتباط دارد.

یعنی:

تا کسی گرفتار بلا و سختی نشود، قدر و ارزش عافیت را نخواهد دانست.

عافیت  ß  سلامتی            مصیبت  ß  گرفتاری، سختی





معنی واژگان درس «کاجستان»

فصل 15 : کاجستان

معنی واژگان درس «کاجستان»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

تأمّل کن

فکر کن، اندیشه کن

تحمّل کن

شکیبا باش، صبر کن

تحمّل

طاقت، توانایی

نرمی

لطافت، مهربانی

ملایم

آرام

آسیب دیده

مجروح، زخمی

کم کمک

آرام آرام

آسان

به راحتی

بیش از آن که

قبل از آن که

پسرک

پسر کوچک

کرم کرده

لطف کن

مسیر

راه، محلّ عبور

نصیحتی

پند و اندرزی

احتیاج دارم

نیاز دارم

مطمئن شوی

یقین پیدا کنی

سرنگون خواهی شد

 به زمین خواهی افتاد

محصول

حاصل

تصوّر کن

فکر کن، خیال کن

غایب

پایان، نهایت

آری

بله، بلی

غلام

بنده، عبد

مِحنت

رنج، درد

در نهاد

شروع کرد، آغاز کرد

ملاطفت

محبّت، مهربانی

مَلِک

پادشاه، سلطان

آزرده

رنجیده، ناراحت

حکیمی

طبيب، پزشک

طریقی

راه، روش

باری چند

چند باری

غوطه

فرو رفتن در آب

خودرو

ماشین، وسیله ی نقلیه

مایل بود

میل داشت، علاقه داشت

خامُش

مخفّف خاموش، ساکت

کرم

 لطف، مهربانی، محبّت

غوطه خورد

غرق شد، در آب فرو رفت

جامه

لباس، پوشاک، تن پوش، رخت

بر آمد

بالا آمد، وارد کشتی شد

پسندیده آمد

مورد قبول واقع شد، پذیرفت

پا گرفت

استوار و پابرجا شد، رشد کرد

نام یافت

نامیده شد، خوانده شد

بلافاصله

بدون درنگ، بدون معطّلی

سرنگون شدن

واژگون شدن، از بین رفتن

مراقبت کن

نگهداری کن، محافظت کن

پیمودن مسافتی

طی کردنِ راهی و مکانی

ويلون

یکی از سازهای موسیقی

آشنا

دوست، آن که او را می شناسیم

خطوط

جمع خط، خط ها (در این جا: سیم ها)

نیازموده

آنچه که آزمایش نشده ، تجربه نشده

سیم پیام

سیم های تلفن که سبب ارتباط می شوند

رگبار

باران تُند با قطرات درشت که معمولًا کم دوام است

سُکان

وسیله ای که برای هدایت کشتی از آن استفاده می شود

تازیانه

 رشته ای از چرم که برای زدن و راندن چهارپایان یا برای آزار و شکنجه ی او به کار می رفت

به دل پسرک نشست

پسرک از آن صدا [ویلون] خوش آمد؛ این جمله کنایه است

راز زندگی

از نظر نویسنده ی این درس، راز زندگی، همان سفر به دور دنیا و به دست آوردن تجربه های بسیار ارزشمند است

محصولش را برداشت کنی

جمع کردن محصول کشاورزی

مدارک (بالاترین مدارک علمی)

جمع مدرک، در اینجا به معنی گواهینامه ها و درجه های علمی

حکمت (در این، چه حکمت بود؟)

دانش و معرفت، دلیل خردمندانه





واژگان هم خانواده درس «کاجستان»

فصل 15 : کاجستان

واژگان هم خانواده درس «کاجستان»:

سالم - سلامت - سلیم

رهگذران - رهگذرنده

فکر - فکور - افکار - تفکّر

تحمّل - حمل - حامل - متحمّل

خطوط - خط - خطّاط - خطّاطی

امواج - موج - موجه - موّاج

یافتن - یابنده - یافته - یافتنی

عبور - عابر - مَعبر - معابر

تشکّر - شکر - شاکر - شکرانه

احتياج - محتاج - حاجت - حوایج

خبر - اَخبار - مُخبر - خبرساز

حصار - محصور - حَصر - محاصره

مراقبت - مراقب - مراقبه - مراقبين



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه پنجم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه پنجم
  • گام به گام تمامی دروس پایه پنجم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه پنجم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه پنجم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه پنجم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



واژگان متضاد درس «کاجستان»

فصل 15 : کاجستان

واژگان متضاد درس «کاجستان»:

واژه

واژه متضاد

واژه

واژه متضاد

خارج

داخل

دوست

دشمن

پاییزی

بهاری

آشنا

غریبه

روز

شب

خم

راست

نرمی

تُندی

ملایم

تُند

سالم

بیمار

آسان

سخت، دشوار

بالا

پایین

محكم

سُست

زیاد

کم

ثروت

فقر

بزرگ

کوچک

زیر

رو

عاقبت

آغاز

کمترین

بیشترین

ناامید

امیدوار

کوتاه

بلند

ارزش

بی ارزش

بسیار

کم





واژگان املایی درس «کاجستان»

فصل 15 : کاجستان

واژگان املایی درس «کاجستان»:

خطوط

دراز

رهگذران

تازیانه

لرزید

تأمّل کن

تحمّل

اتّفاق

آسیب دیده

بعد

نوه اش

مسیر

جست و جو

مزرعه

باقی

هر قدر

سقف اتاق

ویلون ها

عبور

مهم

طی

تشکّر

عاقبت

بلوط

لصيحتی

احتياج

مطمئن

بلافاصله

خاراند

خاطرت

بذری

تصوّر

مراقبت

محصولش

مسافتی

سقف اتاق

خيره

استراحت

ضرر

حصار

ثانيه

آغوش

افق

در حال اجرای موسیقی

ثروت





واژه آموزی و قالب شعر

فصل 15 : کاجستان

واژه آموزی و قالب شعر:

واژه آموزی

کاربرد «چو» و «چون»

 

اگر دو واژه ی «چو» و «چون» به معنی «مثل»، «همانند»، «همچون» و «مانند» به کار در أن حرف اضافه می گویند؛ مانند:

شما را «چون» برادر خود می دانم.

 چون به معنی «مثلِ» یا «مانندِ»

«چو» شیران جنگی، برآشفتند.

چون به معنی «مانندِ» یا «مثلِ»

نکته:

اگر «چو» و «چون» به معنی «به دلیل اینکه»، «چون که»، «به سبب»، «زیرا» و «وقتی که» به کار رود، به آن حرف ربط می گویند؛ مانند:

«چون» باران می آمد، خیس شده بود.

چون  به معنی «به دلیل اینکه» یا «چون که»

«چو» ایران نباشد، تن من مباد

چو به معنی «وقتی که» یا «اگر»

بیشتر بدانیم:

گفتیم اگر «چو» و «چون» به معنی «چون که»، «زیرا» و ... به کار رود، حرف ربط (حرف پیوند) است. حرف ربط دو جمله را به هم پیوند (ربط) می دهد؛ مانند: «چو باز آمدم، کشور آسوده دیدم»

«چو» در این عبارت، حرف ربط است و دو جمله ی «باز آمدم» و «کشور آسوده دیدم» را به هم ربط داده است.

یادآوری:

«چون» و «چو»، گاهی در اوّل جمله و گاهی در وسط جمله قرار می گیرد.

اگر «چو» و «چون» به معنی «مثل»، «مانند» و ... به کار رود، حرف اضافه می باشد. حرف اضافه دو جمله را به هم ربط نمی دهد، بنابراین نباید آن را حرف ربط به حساب آوریم؛ مانند: «چو شیری که از پیشِ آهو گذشت.»

«چو» در عبارتِ بالا، به معنی «مثلِ» ، حرف اضافه است. در دستور زبان فارسی به اسمی که بعد از حرف اضافه بیاید، «متمّم»، می گویند؛ بنابراین باید گفت، کلمه ی «شیری»، متمم است.

 

قالب شعر

چهار پاره

 

چهار پاره:

قالب شعر کاجستان، چهار پاره است. چهارپاره از چند دو بیت تشکیل می شود که در مصراع های دوم هر بیت، قافیه وجود دارد و در هر دو بیت، قافیه ها با هم تفاوت دارند. شکل قرار گرفتن قافیه ها در چهار پاره:

________________                                ________________*

________________                                ________________*

********

________________                                ________________+

________________                                ________________+



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه پنجم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه پنجم
  • گام به گام تمامی دروس پایه پنجم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه پنجم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه پنجم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه پنجم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



برخی بندهای متن درس «وقتی بوعلی، کودک بود» و معنی آنان

فصل 16 : وقتی بوعلی، کودک بود

برخی بندهای متن درس «وقتی بوعلی، کودک بود» و معنی آنان:

درس شانزدهم

وقتی بوعلی، کودک بود

 

  • نوع نثر: ساده و روان
  • نویسنده: رضا حُجّت
  • برگرفته از کتاب: مرد هزار ساله

 

تازه از بستر بیماری برخاسته بود.

تازه حالش خوب شده بود.

 

حسین از همان سپیده دَم، سر در کتاب دارد.

حسين (ابوعلی سینا) از صبح زود، مشغول خواندن کتاب است.

آرایه ادبی:

سر در کتاب دارد  ß  کنایه از مشغول خواندن کتاب است

 

چرا با حسین، این اندازه، سروکلّه میزنی؟

چرا این قدر با حسین بحث و گفتگو می کنی تا مطلبی را به او بفهمانی؟

 

من دیگر توانایی، فرصت و آگاهی آن را ندارم که به حسین چیزی بیاموزم.

من اکنون، قدرت، وقت و اطّلاعات لازم را ندارم که به حسین، چیزی را یاد بدهم.

 

در این دو سه ماهه، راهِ چند ساله را پیموده است.

در این دو سه ماه (زمانِ کم) راه طولانی را طی کرده است. (مطالبِ بسیاری را یاد گرفته است.)

آرایه ادبی:

راه چند ساله را پیموده است  ß  کنایه از در راه آموختن علم، راه سختی را به سرعت طی کرده است.

 

دانه های اشک از دیدگان بر چهره ی بی رنگِ ستاره، فرو می چکید.

قطره های اشک از چشمان بر روی صورتِ رنگ پریده و بی حالتِ ستاره، می چکید.

آرایه ادبی:

دانه های اشک، تشبیه است (اشک مانند دانه، جاری می شود)

 

محتوای درس:

این درس درباره ی زندگی دانشمند و طبیب بزرگ ایرانی، ابوعلی سینا است. نامش «حسین» بود و مادرش، «ستاره» نام داشت و اسم پدرش، «عبدالله» بود.

در دوران کودکی از پدر و مادرش، سوره های کوچک قرآن را آموخت. از آنجایی که درک و هوش ابوعلی سینا، بسیار زیاد بود، پدرش او را به نزدِ استادان بزرگ بُرد تا شاگردی بکند.

از همان دوران کودکی به علم پزشکی، علاقه نشان می داد و همین امر سبب شد تا با مطالعه ی بیشتر، یکی از نام آورانِ علم پزشکی در تاریخ ایران شد.





شعر «بخوان و حفظ کن: چشمه و سنگ» و معنی شعر

فصل 16 : وقتی بوعلی، کودک بود

شعر «بخوان و حفظ کن: چشمه و سنگ» و معنی شعر:

بخوان و حفظ کن

چشمه و سنگ

 

  • قالب شعر: مثنوی
  • شاعر: محمّدتقی بهار (ملک الشّعرا)
  • آثار: سبک شناسی، دیوان اشعار

 

جُدا شد یکی چشمه از کوهسار            به رَه گشت، ناگه به سنگی دچار

چشمه ای از کوهستان به راه افتاد و در مسیرِ خود ناگهان با سنگی روبه رو شد.

 

به نرمی، چنین گفت با سنگّ سخت            «کرم کرده، راهی ده، ای نیک بخت!»

به آرامی به سنگِ سخت و محکم گفت: ای خوشبخت، لطفی بکن و به من اجازه ی عبور بده.

آرایه ادبی:

حرف زدن چشمه با سنگ:جان بخشی

نكته دستوری:

گفت:فعل گذشته (ماضی)

راهی ده:جمله ی امری

 

گران سنگِ تیره دلِ سخت سر            زدش سیلی و گفت: «دور ای پسر،

سنگِ بزرگ و سنگِ نامهربان و لجباز، به او (چشمه) سیلی زد و گفت: ای پسر، دور شو.

آرایه ادبی:

سنگ، سیلی زد و گفت:جان بخشی (تشخیص)

نكته دستوری:

سنگِ گران و [سنگِ] تیره دل و [سنگِ] سخت سر:ترکیب های وصفی هستند.

دور [شو] یک جمله ی امری که فعلش، حذف شده است.

ای پسر:یک جمله (ندا و منادا)

كلّ بيت، از چهار جمله، تشکیل شده است

مصراع اوّل:نهاد

 

نجنبيدم از سیل زورآزمای            که ای تو، که پیش تو جنبم ز جای؟»

من در برابر سیل قدرتمند، تکان نخوردم؛ تو که هستی که مقابل تو از جایم، حرکت کنم؟

نکته دستوری:

سیلِ زورآزمای  ß  ترکیب وصفی

که ای تو  ß  یک جمله ی پرسشی: تو، که (چه کسی) ای (هستی؟) (در جمله «که ای تو»، منادا وجود ندارد.)

در مصراع دوم، واژه های «که» به ترتیب، ضمیر پرسشی و حرف ربط هستند.

 

نشد چشمه از پاسخ سنگ، سرد            به کَندن در اِستاد و اِبرام کرد

چشمه از جوابِ سنگ، ناامید نشد و با ایستادگی و پافشاری، به رفتنش، ادامه داد.

آرایه ادبی:

چشمه، ابرام کرد  ß  تشخیص

سرد نشد  ß  کنایه از ناامید نشد

 

بسی کَند و کاوید و کوشش نمود            کز آن سنگ خارا، رهی بر گشود …

[چشمه] بسیار کَند و با تلاش و جُست و جوی بسیار توانست، سنگ سخت را سوراخ کند و راهی را برای ادامه ی حرکت خودش، باز کرد.

نکته دستوری:

سنگ خارا  ß  ترکیب وصفی (سنگ به موصوف و خارا به صفت)

رهی:مفعول

برگشود  ß  فعل ماضی (گذشته)

 

برو کارگر باش و امیدوار                که از یأس ، جز مرگ، ناید به بار

برو تلاش کن و به زندگی امیدوار باش، زیرا ناامیدی، سببِ مرگ انسان می شود.

نکته دستوری:

این بیت از چهار جمله، تشکیل شده است. بعد از واژه ی «امیدوار » فعل «باش» حذف شده است.

 

گرت پایداری است در کارها                شود سهل، پیشِ تو دشوارها

اگر در کارها صبر و استقامت داشته باشی، تمام سختی ها و دشواری ها به آسانی برطرف می شوند.

نکته دستوری:

بیت از دو جمله تشکیل شده است

پایداری  ß  نهاد

دشوارها  ß  نهاد

 

دیگر آرایه های ادبی:

قافیه و ردیف ها عبارت اند از:

بیت اول:

کوهسار و دچار  ß  قافيه (ردیف ندارد)

بیت دوم:

سخت و نیک بخت  ß  قافیه (ردیف ندارد)

بیت سوم:

سخت سر و پسر  ß  قافيه (ردیف ندارد)

بیت چهارم:

زورآزمای و جای  ß  قافيه (ردیف ندارد)

بیت پنجم:

سرد و کرد  ß  قافیه (ردیف ندارد)

بیت ششم:

نمود و برگشود  ß  قافیه (ردیف ندارد)

بیت هفتم:

امیدوار و بار  ß  قافيه (ردیف ندارد)

بیت هشتم:

کارها و دشوارها  ß  قافيه (ردیف ندارد)

محمد تقی بهار (ملک الشعرا):

در سال ۱۳۶۶ هـ. ش. در مشهد به دنیا آمد. بهار از کودکی شعر می سرود. او دوران زندگی خود را به مطالعه، تدریس، پژوهش و مبارزه با حکومت ظالم زمانِ خود گذراند. برخی از آثار بهار عبارت اند از: سبک شناسی و دیوان اشعار بهار در سال ۱۳۳۰ بر اثر بیماری درگذشت.





معنی واژگان درس «وقتی بوعلی، کودک بود»

فصل 16 : وقتی بوعلی، کودک بود

معنی واژگان درس «وقتی بوعلی، کودک بود»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

رحمت

لطف و مهربانی

سیما

چهره، صورت

فرصت

مهلت، زمان

فراگرفت

آموخت، یاد گرفت

اشک شوق

گریه از سر شادی

دل خوشی

شادمانی، خوشحالی

نامدار

مشهور معروف

آسوده خاطر

آسوده دل، فراغ بال

تأمّل

اندیشه، فكر

تأمّل کردن

اندیشیدن

نقل می کرد

تعریف می کرد

ماجراها

داستان ها، اتّفاقات

جهش

حرکت ناگهانی

تاب و توان

تحمّل، طاقت

ناگه

مخفّف ناگهان

دچار

گرفتار، مبتلا

به نرمی

به آرامی، آهسته

سخت (سنگ سخت)

محکم

که ای (که ای تو)

تو که هستی؟

بسی

بسیار، خیلی زیاد

گران سنگ

سنگ بزرگ و سنگین

حیرت زده

سرگشته، شگفت زده

دانش بیندوزم

علم و دانش بیاموزم

خارا

نوعی سنگ سخت

سخت سر

مقاوم، سرسخت، لجباز

روی گشاده

چهره ی خندان و شاداب

واگذار کن

بسپُر، در اختیارمان قرار بده

نادیده بگیرم

منصرف شوم، در نظر نگیرم

پارسی

فارسی، ایرانی، زبان فارسی

دست بردار نبود

اصرار و پافشاری می کرد

ماهری

زبردستی، با مهارت بودن

رویداد

حادثه، اتفاق، پیش آمد

دم به دم

پی در پی، مدام، پیوسته

سفارش

درخواستِ انجام کاری، توصیه

نیکبخت

خوشبخت، خوش اقبال

دراِستاد

پافشاری کرد، اصرار ورزید

دراِستادن

 پایداری و ایستادگی کردن، اصرار ورزیدن

اِبرام

پافشاری کردن در کاری، اصرار داشتن

کاوید

جست وجو کرد، تلاش کرد، کاوش کرد

به ستوه آمده ام

خسته شده ام، درمانده شده ام

سپیده دم

زمان برآمدن سپیده، سحرگاه، بامداد

سر در کتاب دارد

کنایه از سرگرم خواندن کتاب است

کوهسار

زمینی که در آن کوه باشد، کوهستان

کرم کرده

لطف کن، مهربانی و محبت کن

کنجکاو

کسی که کنجکاوی کند، جست و جوگر

شکرانه

کاری که برای سپاس انجام می شود، مبارکی

ماهر

کاردان، کسی که کاری را به خوبی انجام می دهد

دلبستگی بی اندازه

علاقه، محبّت، پیوند عاطفی نسبت به کسی یا چیزی

حیرت آور

شگفت آور، تعجّب آور، چیزی که باعث شگفتی شود

بیماری ناگهانی

بیماری غیرمنتظره، مریضی پیش بینی نشده

تیره دل

بد اندیش، سیاه دل، نامهربان، سنگ دل

شب و روز نمی شناسد

به کنایه تمام وقت (شب و روز) درس می خواند

پشتکار

توان لازم برای انجام کاری، تلاش و جدّیت، استقامت

بهبودی

تندرستی و سلامت، خرّمی و سالم بودن بهتر شدن حال بیمار

نذر کرده ایم

کاری که در راه خدا انجام شود، دادن مال یا چیزی در راه رضای خدا

زور آزمای

کسی که با دیگری دست و پنجه نرم می کند، پهلوان، کسی که قدرت نمایی می کند

آرام و قرار از کف داده بود

کنایه از صبر و تحمل او پایان یافته بود

بی رنگ (بر چهره ی بی رنگ)

رنگ پریده

حقیقت (امّا حقیقت دارد)

واقعیت

چشم به دهان او دوخته بود

کنایه از به دهان او خیره شد که در حال حرف زدن بود

دوره ای (بیماری دوره ای دارد)

زمان مشخصی که یک بیماری باید طی و درمان شود

برقی (برقی در چشمان حسین درخشید)

نور امید و شاد

بگذاریم (باید بگذاریم بیشتر به بازی برود)

اجازه دهیم

تازه از بستر بیماری برخاسته بود

تازه خوب شده و بهبود یافته بود



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه پنجم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه پنجم
  • گام به گام تمامی دروس پایه پنجم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه پنجم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه پنجم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه پنجم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



واژگان هم خانواده درس «وقتی بوعلی، کودک بود»

فصل 16 : وقتی بوعلی، کودک بود

واژگان هم خانواده درس «وقتی بوعلی، کودک بود»:

شکر - شاکر - تشکّر - متشکّر

خواندن - خواننده - خوانا - خوانده

جهش - جهیدن - جهنده - جهیده

حقیقت - حقایق - محقّق - تحقیق

طبیب - مطّب - طبّ - اطبّا

دانش - دانشمند - دانسته - دانا

آسوده - آسودن - آسایش - آسودنی

کوشش - کوشا - کوشنده - کوشیده

نقل - ناقل - تقل - انتقال

حفظ - حافظ - محافظ - محافظت





واژگان متضاد درس «وقتی بوعلی، کودک بود»

فصل 16 : وقتی بوعلی، کودک بود

واژگان متضاد درس «وقتی بوعلی، کودک بود»:

واژه

واژه متضاد

واژه

واژه متضاد

بیماری

سلامتی، بهبودی

برخاسته بود

نشسته بود

شکر

ناسپاسی

نیازمندان

بی نیازان

پاسخ

جواب

کوچک

بزرگ

نخستین

آخرین

دور

نزدیک

بمانی

بروی

ناتوان

توانا

شب

روز

سپیده دم

شباهنگام

ناتوان

توانا

نامدار

گمنام

جدا

وصل

به نرمی

با خشم

سخت

نرم

سرد

گرم

خارا

نرم

امیدوار

ناامید

یأس

امید

مرگ

تولّد، زندگی

دشوار

آسان

 

 





واژگان املایی درس «وقتی بوعلی، کودک بود»

فصل 16 : وقتی بوعلی، کودک بود

واژگان املایی درس «وقتی بوعلی، کودک بود»:

شوهر

همسر

برخاسته بود

شکرانه

نذر

اتاق

سپیده دَم

پاسخ

سیما

عبدالله

کلّه

سوره ها

آموزگار

واگذار کن

فرصت

خواندن

پارسی

معنی

شوق

دیدگان

دو سه ماهی

ناگهانی

جهش

حیرت آور

حقیقت

چهره

چه طور

حفظ

تجربه

سرآغاز

غرور

روی گشاده

کنجکاوی

نامدار

آسوده خاطر

تأمّل

کوهسار

ناگه

کرم کرده

جاوید

خارا

یأس

سهل

گران سنگ

تیره

سخت سر

سیلی

جُنبم

ماهری

نقل می کرد

هیجان

ماجراها

بهبود

ستوه

لطف

سفارشِ طبیب

اِبرام

در اِستاد

سپاس گزاریم

سیل زور آزمای

به خاطر بهبودی

رحمت بزرگ الهی

دلبستگی بی اندازه



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه پنجم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه پنجم
  • گام به گام تمامی دروس پایه پنجم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه پنجم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه پنجم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه پنجم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



دانش زبانی: خوب دیدن

فصل 16 : وقتی بوعلی، کودک بود

دانش زبانی: خوب دیدن:

دانش زبانی

خوب دیدن

 

در درس های پیش، درباره ی اهمّیّت «خوب گوش دادن» مطالبی آموختیم. اکنون با یکی از راه های دانش اندوزی و یادگیری آشنا می شویم. دیدن، نگاه کردن و به ویژه «خوب دیدن»، گام بسیار مهمّی برای آشنا شدن با پدیده ها و رسیدن به دانایی است. ببینیم و در دیده ها دقّت کنیم، شناخت ما دقیق تر و کامل تر می شود.

نکته:

1) کلید نوشتن، دقیق دیدن است. باید به اطراف، حساس باشیم و از کنار چیزها به سادگی نگذریم.

2) دیدن با خوب دیدن فرق می کند دیدن، یک مفهوم کلّی است و می توان، همه چیز را در یک لحظه دید، امّا خوب دیدن، یعنی به یک چیز، به طور دقیق و با اندیشه ی درونی، نگاه کردن و مطالب جدید و عمیق به وجود آوردن و نوشتن.

3) مَثَل «شنیدن، کی بُوَد مانند دیدن؟» بر دقیق دیدن و اهمّیّت آن، تأکید دارد، یعنی ارزش نگاه عمیق و دقیق و خوب، بهتر از شنیدن است.





شعر «کار رو تلاش» و معنی شعر

فصل 17 : کار و تلاش

شعر «کار رو تلاش» و معنی شعر:

درس هفدهم

کار و تلاش

 

  • قالب شعر: مثنوی
  • شاعر: پروین اعتصامی
  • اثر: دیوان اشعار

 

به راهی در، سلیمان دید موری            که با پای ملخ، می کرد زوری

در راهی، مورچه ای را دید که با نیرو و توان بسیار، پای ملخی را با خود می بُرد. (با پای ملخی، زورآزمایی می کرد.)

 

به زحمت، خویش را هر سو کشیدی            وزان بارِگران، هر دم خمیدی

با رنج و زحمتِ بسیار، خودش را به هر سمت می کشید و به خاطر سنگینی آن بار (پایِ ملخ) هر لحظه، خم می شد.

نکته دستوری:

بار گران  ß  ترکیب وصفی

«و» (وزان)  ß  حرف ربط

 

زِ هر گردی، برون افتادی از راه            ز هر بادی، پریدی چون پرِ کاه

هر گرد و غباری که بلند می شد، [مورچه] راهش را گُم می کرد و هر بادی که می وزید، مانند پرِ کاهِ سبکی، پَرت می شد.

آرایه ادبی:

برون افتادی از راه  ß  کنایه از مسیر خود را گم کردن و از راهِ اصلی خارج شدن

چون (مانند) پرِ کاه  ß  تشبیه (مورچه به پرِ کاه، مانند شده است)

چون پرِ کاه  ß  کنایه از بسیار سبُک

 

چنان بگرفته راهِ سعی در پیش            که فارغ گشته از هر کس، جز از خویش

آن چنان در حال تلاش و کوشش بود که به جز کارِ خویش، به هیچ چیز یا کسی توجّهی نداشت.

 

به تندی گفت «کای مسکینِ نادان            چرایی فارغ از مُلکِ سلیمان

[سلیمان] با خشم گفت: ای بیچاره ی نادان، چرا از پادشاهی و لطفِ سليمان بی خبری؟

نکته دستوری:

این بیت از سه جمله، تشکیل شده است

مسکینِ نادان  ß  منادا

 

بیا زین ره، به قصرِ پادشاهی            بخور در سفرهی ما، هر چه خواهی

از همین راه به قصر پادشاهی سلیمان بیا و هر چه که دوست داری از سفره ی ما (سلیمان) بخور.

نکته دستوری:

جمله های «بيا زين ره، به قصر پادشاهی» و «بخور در سفرهای ما»، امری هستند

 

چرا باید چنین خونابه خوردن            تمامِ عمرِ خود را بار بُردن

این همه رنج و سختی بکشی و تمام عمر خود را به بار کشی (انجام کارهای سخت) بگذرانی؟

آرایه ادبی:

خونابه خوردن  ß  کنایه از رنج و سختی کشیدن

 

رَه است اینجا و مردم رهگذارند            مبادا بر سرت، پایی گذارند

اینجا راهِ عبور و مرور مردم است، نکند که به هنگام عبور کردن، تو را لگد بکنند.

 

مکش بیهوده، این بار گران را            میازار برای جسم، جان را»

این بارِ سنگین را بیهوده، و برای آرایش و راحتی جسم، روح و روانِ خودت را آزار نده.

نكته دستوری:

این بیت دو جمله دارد که هر دو جمله ی آن، امری است

این بار گران و جان، مفعول هستند

 

بگفت: «از سور، کمتر گوی بامور            که موران را، قناعت خوشتر از سور

 [مورچه] گفت: با مورچه ها درباره ی جشن و مهمانی، کم تر حرف بزن؛ زیرا برای مورچه ها، قناعت از جشن و مهمانی بهتر است. (مورچه ها اهل شادی، خوشگذرانی و ریخت و پاش نیستند.)

 

نیفتد با کسی ما را سر و کار            که خود، هم توشه داریم و هم انبار

ما به کسی نیاز نداریم، زیرا هم آذوقه و غذا داریم هم انباری که تمام نیاز ما در آن، ذخیره شده است.

 

مرا امّید راحت هاست زین رنج            من این پای ملخ، ندهم به صد گنج»

من امیدوارم که بعد از تحمّل این همه رنج و سختی به آرامش و آسایش برسم؛ بنابراین، من این پای ملخ را با صد گنج عوض نمی کنم. (پای ملخ به ظاهر بی ارزش از صد گنج گرانقدر، با ارزش تر است)

 

گرَت همواره باید کامکاری            زمور آموز رسم بُردباری

اگر می خواهی، همیشه خوشبخت باشی، از مورچه راه و رسم صبر و شکیبایی را یاد بگیر.

نكته مفهومی:

باید در برابر سختی ها صبر کرد تا به نتیجه رسید

 

مَرو راهی که پایت را ببندند            مکن کاری که هُشیاران بخندند

راهی را انتخاب نکن که دچار گرفتاری و مشکل بشوی و دست به کاری نزن که انسان های عاقل و خردمند [به خاطر آن کار ناشایست]، مسخره ات بکنند.

نکته ادبی:

این بیت، مَثَل (ضرب المثل) است

 

گهِ تدبیر، عاقل باش و بینا            رهِ امروز را مسپار فردا

به هنگام اندیشه و چاره جویی، خردمند و آگاه باش و کار امروز را به فردا نیفکن و به موقع به کارهایت، برس.

آرایه ادبی:

مصراع دوم کنایه از به موقع به کارهایت برس

مصراع دوم، مَثَل (ضرب المثل) است

نکته دستوری:

این بیت از سه جمله تشکیل شده است و بعد از «بینا» فعل «باش» حذف شده است

 

بکوش اندر بهارِ زندگانی            که شد پیرایه ی پیری، جوانی

در روزگاران شادابی و جوانی، تلاش و کوشش بکن؛ زیرا جوانی، زینت و زیبایی روزهای پیری است. (اگر در جوانی تلاش بکنیم روزگاران پیری را با آرامش و آسایش سپری می کنیم.)

 

دیگر آرایه های ادبی:

قافیه ها و ردیف های آن به ترتیب، عبارت اند از:

بیت اوّل:

موری و زوری  ß  قافیه (ردیف ندارد)

بیت دوم:

کشیدی و خمیدی  ß  قافیه (ردیف ندارد)

بیت سوم:

راه و كاه  ß  قافیه (ردیف ندارد)

بیت چهارم:

پیش و خویش  ß  قافيه (ردیف ندارد)

بیت پنجم:

نادان و سلیمان  ß  قافيه (ردیف ندارد)

بیت ششم:

پادشاهی و خواهی  ß  قافیه (ردیف ندارد)

بیت هفتم:

خوردن و بار بُردن  ß  قافیه (ردیف ندارد)

بیت هشتم:

رهگذارند و گذراند  ß  قافیه (ردیف ندارد)

بیت نهم:

گران و جان  ß  قافيه (را و را  ß  ردیف)

بیت دهم:

مور و سور  ß  قافيه (ردیف ندارد)

بیت یازدهم:

کار و انبار  ß  قافیه (ردیف ندارد)

بیت دوازدهم:

رنج و گنج  ß  قافيه (ردیف ندارد)

بیت سیزدهم:

کامکارى و بُردباری  ß  قافیه (ردیف ندارد)

بیت چهاردهم:

ببندند و بخندند  ß  قافیه (ردیف ندارد)

بیت پانزدهم:

بینا و فردا  ß  قافیه (ردیف ندارد)

بیت شانزدهم:

زندگانی و جوانی  ß  قافیه (ردیف ندارد)

محتوای شعر:

پروین اعتصامی در شعر «کار و تلاش»، داستان «ملاقات کردن حضرت سلیمان (ع) و مورچه» را در قالب مثنوی به صورت «مُناظره» (بحث و گفتگو کردن)، بیان کرده است. حضرت سلیمان (ع) مورچه ای را می بیند که به طور جدّی در حال کار و تلاش است. به تُندی به مورچه می گوید که دست از این همه رنج و سختی بردارد و به قصر وی بیاید که همه چیز آماده و مهیّا است؛ امّا مورچه نمی پذیرد و در جوابش می گوید: «قناعت و تلاش، بهتر از جشن و میهمانی است و نمی خواهد به کسی وابسته و محتاج باشد».

پروین اعتصامی (۱۳۲۰ - ۱۲۸۵ هـ.ش):

در تبریز متولّد شد. سرودن شعر را از هشت سالگی آغاز کرد. تنها اثر اور دیوان شعری است که بارها چاپ شده است. سرانجام، پروین، بر اثر بیماری حصبه درگذشت. آرامگاه او در شهر قُم کنار صَحنِ حضرت معصومه (س) قرار دارد.





برخی بندهای متن «بخوان و بیندیش: همه چیز را همگان دانند» و معنی آنان

فصل 17 : کار و تلاش

برخی بندهای متن «بخوان و بیندیش: همه چیز را همگان دانند» و معنی آنان:

بخوان و بیندیش

همه چیز را همگان دانند

 

  • نوع نثر: ساده و روان
  • نویسنده: اسفندیار معتمدی
  • برگرفته از کتاب: ابوریحان و ریحانه

 

زندگی مانند آسمان، گاهی آفتابی و گاهی ابری است. در یکی از همین روزها پدرم را از دست دادم.

زندگی مانند آسمان است؛ گاهی آفتابی است (همراه با خوشی و شادی است) و گاهی ابری می باشد (همراه با غم و ناراحتی است). در یکی از همین روزهای زندگی، پدرم مرد (فوت کرد).

 

از آن پس، بخشی از وظایف پدر، به عهده ی من گذاشته شد؛ ناگزیر، نان آور خانه و یاور مادر شدم.

از آن به بعد، قسمتی از کارها و مسئولیت های پدر را من پذیرفته بودم، به ناچار برای گذران زندگی خانواده ام کار می کردم و کمک مادرم شدم.

 

چرخ زندگی را گرداندم.

کنایه از زندگی را با تلاش اداره می کردم.

 

مردم کوچه و بازار آموزگارم و طبیعت، کتابم شد؛ تمام تلاشم، جُست و جوی رازِ آفرینش و رسیدن به جایگاه ارجمند انسانی شد.

از برخورد با مردم کوچه و بازار، درس زندگی را یاد گرفتم و طبیعت زیبای خداوند مانند کتابی بود که من به وسیله ی آن، خدا را می شناختم. من تلاش می کردم که به راز شگفت آفرینش و مقام گرانقدر و شایسته ی انسانیّت برسم.

 

همه چیز را همگان می دانند و همگان، هنوز از مادر زاده نشده اند.

هر شخصی پاسخ پرسشی را می داند، بنابراین مجموع علم ها و دانش ها را انسان ها می دانند، امّا هنوز خیلی ها از مادر به دنیا پس پرسش های بسیاری مانده اند که باید در آینده به آنها پاسخ داده شود.



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه پنجم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه پنجم
  • گام به گام تمامی دروس پایه پنجم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه پنجم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه پنجم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه پنجم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



«حکایت: جوان و راهزن»

فصل 17 : کار و تلاش

«حکایت: جوان و راهزن»:

حکایت

جوان و راهزن

  • نوع نثر: ساده و روان
  • نویسنده: عبد الرحمن جامی
  • برگرفته از کتاب: سُبحةُ الابرار

 

این حکایت با مثل «راستی، راه نجات است.» ارتباط معنایی دارد.

سُبحة الابرار:

از کتاب های معروف جامی، شاعر معروف قرن نهم است.





متن «نیایش» و معنی آن

فصل 17 : کار و تلاش

متن «نیایش» و معنی آن:

نیایش

  •  
  • قالب شعر: مثنوی
  • شاعر: جلال الدّین محمّد مولوی
  • برگرفته از کتاب: مثنوی معنوی، دفتر اوّل

 

این درختانند همچون خاکیان            دست ها بَر کرده اند از خاکدان

درختان مانند انسان ها، دستِشان را برای راز و نیاز به سوی خداوند، بلند کرده اند.

آرایه ادبی:

درختان مانند خاکیان هستند

درختان دست ها را بَر کرده اند  ß  تشخیص

نكته دستوری:

بیت از دو جمله، تشکیل شده است

 

با زبانِ سبز و با دستِ دراز            از ضمیر خاک، می گویند راز

با برگ های سبز و شاخه های بلند، رازِ عظمت و بزرگی خداوند را از دلِ زمین، آشکار می کنند

نکته دستوری:

زبان سبز و دست دراز  ß  دو ترکیب وصفی هستند

بیت از یک جمله تشکیل شده است

 

  • برگرفته از کتاب: فیه ما فیه، جلال الدّین محمّد مولوی

 

یا رب، لطف و رحمت خود را از ما باز مگیر.

خداوندا، ما را مورد لطف و مهربانی خودت، قرار بده.

 

و دل های ما را به پرتوِ معرفتِ خود، روشن دار.

وجود (درون) همه ی ما را با نور شناخت خودت، روشن بکن. (ما را به راهِ درست هدایت گردان.)

 

پروردگارا، ما را بدان نوری بپروَر که بندگان نیک خود را پروَردی.

ای خدا، ما را با همان نوری پرورش بده که بندگان خوب و نیک خودت را پرورش دادی و هدایت کردی.

نکته مفهومی:

منظور از «نور»، هدایت، محبّت و نشانه های خداوند است

 

مَلِکا، غافلان را به لطفِ خود بیدار گردان.

پروردگارا، با لطف خود، بی خبران را آگاه کن.

نكته دستوری:

ملكا  ß  یک جمله

ملک  ß  منادا

ا  ß  ندا

نكته مفهومی:

در اصل، خداوند به «مَلِک» تشبیه شده است

 

دیگر آرایه های ادبی:

قافیه های آن عبارت اند از:

بیت اوّل:

خاکیان و خاندان  ß  قافيه (ردیف ندارد)

بیت دوم:

دراز و راز  ß  قافیه (ردیف ندارد)

مثنوی معنوی:

از کتاب های معروف جلال الدّین محمد مولوی، شاعر بزرگ و عارف قرن هفتم است. این کتاب در قالب نظم است و 26000 بیت دارد.

فيه مافيه:

این کتاب به نثر است که مولوی آن را در قرن هفتم به زبان ساده و روان نوشت.





معنی واژگان درس «کار و تلاش»

فصل 17 : کار و تلاش

معنی واژگان درس «کار و تلاش»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

موری

مورچه ای

وزان

مخفّف و از آن

گران

بزرگ و سنگین

سعی

تلاش، کوشش

فارغ

 آسوده، راحت

به تندی

به سرعت

مُلک

سرزمین، قلمرو

سور

جشن، مهمانی

خوشتر

زیباتر، بهتر

همواره

همیشه، پیوسته

رسم

روش، شیوه

بُردباری

شکیبایی، صبر

هُشیاران

عاقلان، دانایان

گه

مُخَفَّف گاه

عاقل

دانا، عالِم

بینا

آگاه، هوشیار، بیننده

اینک

حالا، الآن

پیشگاه

صحن و سرای، عمارت

معیّن کرد

مشخّص کرد

پُر مهر

پُر از عشق و محبّت

اثرگذار

مؤثّر ، تأثیر گذار

ماندگار

پایدار، ماندنی

ناگزیر

ناچار

یاور

یاری کننده

مهرگان

پاییز، اوایل پاییز

عزم

قصد، اراده، آهنگ

مردم عادی

عامه ی مردم

اخترشناسی

ستاره شناسی، نجوم

حکمت

دانش، علم و معرفت

خردمندانه

عاقلانه

چه بسا

بسیار، فراوان

پرسشگر

سؤال کننده، پُرسنده

هوشمندی

آگاهی، خردمندی

به سبب

به علّت، به خاطر

سکّه

پول فلزی

صادق

راستگو، درستکار

دینار

سکّه ی طلا

ناپسند

نکوهیده، زشت

سال های سال

سال های بسیار

صمیمی

بسیار نزدیک

هم نشین

دوست، هم صحبت

بَر کرده اند

بلند کرده اند

ضمیر

باطن، درون

لطف

مهربانی، رحمت

رحمت

لطف و مهربانی

غافلان

نادانان، ناآگاهان

معرفت

شناخت، علم، دانش

بپروَر

پرورش بده

پژوهش

تحقیق و جست و جو

رانده شد

اخراج شد، دور شد

نیک

خوش، خوب، پسندیده

پرتو

روشنایی، درخشش نور

حضور یافته ام

مشرّف شده ام، آمده ام

فراز و نشیب

بالا و پایین، سختی و خوشی

رحمت حق بر آنان باد

درود و لطف خدا بر آنان باد

شوق آموختن

علاقه و اشتیاق به یاد گرفتن

از بَر کردم

حفظ کردم، به حافظه سپردم

زمزمه ی محبّت

صدا و آواز عشق و محبّت

میازار

اذیت نکن، آزار نرسان

عالمان

دانایان، خردمندان، عاقلان

خاکدان

دنیای خاکی، این جهان

دیار

سرزمین، ناحیه، طرف و سمت

رو گردان نبوده ام

بی توجّه و بی علاقه نبوده ام

مَلِک

پادشاه، در این جا یعنی خداوند

مسکین

بینوا، بیچاره، نیازمند، تهیدست

کسب علم و معرفت

به دست آوردن علم و دانش

مهارت

ماهر بودن در کاری، زبردستی

حساب کردن

شمردن، جمع و تفریق کردن ریاضی

در دل داشت

قصد و نیّت داشت که به خانه ی کعبه برود

پس از درگذشت مادر

بعد از فوت و مُردن مادر

راهزنی

غارتگری مسافران در راه ها، دزدی کردن

دست به راهزنی نزنم

دزدی نکنم، اقدام به دزدی نکنم

خاکیان

اهل خاک، مردم، انسان ها

کامکاری

نیک بختی، خوش بختی، پیروزی

قناعت

قانع بودن، به حقّ خود بسنده کردن

توشه

خوراک اندک یا خوراک برای مدت معیّنی به ویژه آذوقه ی سفر

گنج

گوهرها و سکه ها و چیزهای قیمتی که در زیر خاک دفن کنند

عزم سفر به هند کرد

قصد سفر به هند کرد، تصمیم گرفت به هند، سفر کند

بدگویی حسودان

بد گفتن و به زشتی یاد کردن انسان های حسود

نان آور خانه

کسی که وسایل زندگی خانواده را فراهم می کند

کاه

علف خشک که آن را کوبیده و نرم کرده باشند

خونابه خوردن

رنج بسیار کشیدن، سختی ها را تحمل کردن، عذاب کشیدن

پیرایه

آنچه سبب زیبایی چیزی شود، ابزار آراستن، زیور و زینت

سلیمان

نام یکی از پیامبران الهی که بر حیوانات، جن و انسان ها فرمانروایی می کرد

تدبیر

اندیشیدن به منظور پیدا کردن راهِ حلی برای مشکلی یا مسئله ای یا انجام دادن درست کارها، چاره اندیشی

خوارزم

نام سرزمینی که ابوریحان در آن زندگی می کرد؛ اشاره به حکومت خوارزمشاهیان هم دارد

جایگاه (به این جایگاه با ارزش)

مقام، رُتبه، درجه

توشه (توشه ی سفر من است)

خوراک اندک یا خوراک برای مدّت معیّنی، به ویژه آذوقه ی سفر

پیران (پیران و بزرگان ما گفته اند)

انسان های بزرگ و با تجربه

سخت (سخت علاقه مند بودم)

بسیار، خیلی

شدم (من نیز همراه او شدم)

رفتم

دانستم (دانستم که ما برای خوردن و خفتن)

فهمیدم، دریافتم

سراسر (در سراسر عمرم)

تمام، همه

آداب (آداب روبه رو شدن)

رسم، روش، شیوه

مكتب (در شش سالگی به مکتب رفتم)

مدرسه، دبستان



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه پنجم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه پنجم
  • گام به گام تمامی دروس پایه پنجم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه پنجم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه پنجم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه پنجم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



واژگان هم خانواده درس «کار و تلاش»

فصل 17 : کار و تلاش

واژگان هم خانواده درس «کار و تلاش»:

سعی - ساعی

فارغ - فراغت

قصر - قصور - قاصر - مقصّر

جسم - اجسام - مجسّم - تجسّم

قناعت - قانع

رسم - ترسیم - مرسوم - رُسوم

تدبیر - دبیر - مُدَبّر - تدابیر

بینا - بیننده - بینش - دیدن

پیرایه - پیراستن - پیراینده - پیرایش

معلّم - علم - علوم - تعليم

حضور - حاضر - محضر - حضرت

ارزش - باارزش - ارزشمند - ارزشی

رحمت - رحمان - رحيم - ترحیم

حق - حقوق - حقایق - حقیقت

مكتب - مكاتب - مكتوب - مکاتیب

محبّت - حبیب - تحبيب - اَحباب

خواندن - خواننده - خوانش - خواندنی

وظایف - وظیفه - موظّف

عهده - تعهّد - متعهّد - عهد

آموزش - آموزنده - آموختنی - آموزشگاه

کسب - کاسب - کسبه - مُكتسب

معرفت - عارف - عرفان - تعريف

استفاده - فایده - مفید - افاده

عشق - عاشق - معشوق - عشّاق

حج - حجّاج - حاجی - حاجیان

ضمیر - مُضمِر - ضمایر

لطف - الطاف - لطيف - لطافت





واژگان متضاد درس «کار و تلاش»

فصل 17 : کار و تلاش

واژگان متضاد درس «کار و تلاش»:

واژه

واژه متضاد

واژه

واژه متضاد

دید

ندید

گران

سبک

بخور

نخور

كمتر

بیشتر

هُشیاران

نادانان

عاقل

نادان

خمیدی

راست شدی

گران

سبک

کاه

کوه

برون ( بيرون)

 داخل (درون)

راحت

سختی

گنج

رنج

ببندند

باز کنند

بهار

پاییز

جوانی

جوانی

سور

غم و ناراحتی

بردباری

ناشکیبایی

بنشینم

بایستم

می گذرد

نمی گذرد

حضور

غیاب

قبول

رَد، مردود

فراز

نشیب

نخستين

آخرين

شیرین

تلخ

بهترین

بدترین

ماندگار

ناپایدار، زودگذر

آفتابی

ابری

رنج

خوشی

مهرگان

بهاران

خُفتن

بیداری

ناشناخته

شناخته

رفتن

آمدن

صادق

دروغگو

غافلان

هوشیاران

بیدار

خواب (غافل)

ناپسند

پسندیده

روشن

تاریک، تیره

کوتاه

روشن

بر

پایین

دراز

کوتاه

سفر

حَضَر (حَضَر یعنی در جایی ماندن)

قناعت

اسراف (زیاده روی کردن)

فارغ

گرفتار

 

 





واژگان املایی درس «کار و تلاش»

فصل 17 : کار و تلاش

واژگان املایی درس «کار و تلاش»:

پیرایه

ملخ

سعی

فارغ

خويش

کای مسکین

چرایی

مُلک سلیمان

قصر

سفره

خونابه خوردن

رهگذارند

مبادا

بیهوده

میازار

سور

قناعت

توشه

راحت

صد گنج

همواره

بُردباری

هُشیاران

تدبیر

عاقل

کعبه

محبّت

فراهم آورد

حج

راهزنی

چه قدر سکّه

صادق

دينار

توشه

حاضر

صمیمی

خاکدان

ضمیر

راز

لطف و رحمت

پرتو معرفت

غافلان

خوارزمی

ابوریحان

حضور

ریحانه

شوق

سوره ها

خاطره انگیز

مهرانه

معیّن

زمزمه

اثر گذار

حسودان

هندسه

مهارت خواندن

ریاضی

حکمت

علاقه مند

وظایف

عهده

ناگزیر

مهرگان

نگذرانده ام

حفظ

غزنوی

عزم

فرصت

عادی

تمدّن

تحقیق

پژوهش

موضوعی

مطمئن

چه بسا

ابوعلی سینا

زاده نشده است

فراز و نشیب ها

زیرکی و هوشمندی

از جای برمی خاست

کسب علم و معرفت

احترام می گذاشتم



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه پنجم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه پنجم
  • گام به گام تمامی دروس پایه پنجم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه پنجم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه پنجم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه پنجم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه پنجم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



واژه آموزی: ترتیب واژه ها در جمله

فصل 17 : کار و تلاش

واژه آموزی: ترتیب واژه ها در جمله:

واژه آموزی

ترتیب واژه ها در جمله

 

در نوشته های عادی (نثرهای عادی) ترتیب قرار گرفتن واژه ها (ترتیب اجزای جمله) کاملاً رعایت می شود؛ مانند

سلیمان            در         راهی،   موری    دید.

1                     2          3         4          5

در مثال بالا ترتیب واژه ها به وسیله ی شماره ها، مشخّص شده است. حالا همین نوشته را به صورت شعر در می آوریم و واژه ها را به وسیله ی شماره ها، مشخص می کنیم:

به راهی            در         سلیمان            دید       موری

 3                     2          1                       5          4

همان طور که می بینید، در شعر، جای واژه ها تغییر کرده است، یعنی نظم و ترتیبی که در نوشته ی عادی داشتند، در شعر رعایت نشده است.

توجّه:

در مرتب کردن واژه ها (اجزای جمله)، نهاد در اوّل و فعل در آخر جمله قرار می گیرد؛ یعنی واژه های یک شعر را در ابتدا، مرتّب می کنیم و بعد نهاد را در اوّل و فعل را در آخر جمله قرار می دهیم و دیگر واژه هایی را که در بین نهاد و فعل قرار گرفته اند، مرتّب می کنیم.

پرسش:

ترتیب واژه های بیت زیر را مشخص کنید.

الف) «بکوش اندر بهارِ زندگانی        که شد پیرایه ی پیری، جوانی»

پاسخ:     بکوش            اندر      بهار                  زندگانی            که        شد       پیرایه ی            پیری،   جوانی

               4                   1          2                      3                    5           9            7                  8          6

مرتّب شده: [تو] اندر (در) بهار زندگانی بکوش که جوانی، پیرایه ی پیری شد.

ب) من این پای ملخ، ندهم به صد گنج

پاسخ:    من      این       پای       ملخ،    ندهم   به         صد       گنج

             1           2         3         4          8        5           6           7

مرتّب شده: من این پای ملخ [را] به صد گنج ندهم.

توجّه:

واژه هایی که در داخل علامت قرار گرفته اند، با توجّه به نیاز جمله، آورده شده است.






محتوا مورد پسند بوده است ؟

2.78 - 187 رای