نصب اپلیکیشن

صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن

خلاصه نکات عربی دوازدهم انسانی فصل 3 ثَلاثُ قِصَصٍ قَصيرَةٍ - درسنامه شب امتحان عربی دوازدهم انسانی فصل 3 ثَلاثُ قِصَصٍ قَصيرَةٍ - جزوه شب امتحان عربی دوازدهم انسانی نوبت اول فصل 3 ثَلاثُ قِصَصٍ قَصيرَةٍ



متن و معنی درس

ثَلاثُ قِصَصٍ قَصيرَةٍ (بِتَصَرُّفٍ(

سه داستان کوتاه (با دخل و تصرّف)

1. احْتِرامُ الْاطفالِ

1. احترام کودکان

ذاتَ يوَمٍ کانَ رَجُلٌ جالسِا عِندَ رَسولِ اللهِّ . وَ بعْدَ لَحَظاتٍ جاء ابنُهُ وَ سَلِّمَ علَی النَّبيِّ؛ ثُمَّ راحَ نَحوَ والدِهِ، فَقَبِّلهُ الْأبُ وَ أجلسَهُ عِندَهُ.

روزی مردی نزد فرستادۀ (پيامبر) خدا نشسته بود و پس از چند لحظه پسرش آمد و به پيامبر (ص) سلام كرد؛ سپس به سوی پدرش رفت و پدر، او را بوسيد و نزد خودش نشانيد.

 فَرحَ رَسولُ اللّهِ (ص) مِنْ عَمَلِهِ. وَ بَعْدَ قَليلٍ جاءَتْ بِنتُهُ، وَ سَلَّمَتْ عَلیَ النَّبيِّ؛ ثُمَّ راحَتْ نحْوَ والِدِهأ. أَمَّا الْوالِدُ فَلَمْ يُقَبِّلْها وَ لَمْ يُجْلِسْها عِنْدَهُ. فَانْزَعَجَ رَسولُ اللّهِ (ص) وَ قالَ: «لَم تُفَرِّقُ بيْنَ أطفالِكَ؟!»

فرستادۀ خدا (ص) از كارش خوشحال شد و پس از اندكی دخترش آمد و به پيامبر (ص) سلام كرد؛ سپس به سوی پدرش رفت؛ ولی [پدر] او را نبوسيد و نزد خودش ننشانيد. پس فرستادۀ خدا (ص) هنگامی كه او را ديد كه فقط پسرش را بوسيد. (جز پسرش را نبوسيد) آزرده شد. (ناراحت شد) و گفت: «چرا ميان كودكانت فرق می‌گذاری»؟!

نَدِم الرَّجُلُ و أخَذَ يدَ بِنتِه و قَبلَها، و أجلَسَها عِندَهُ.

مرد پشیمان شد و دست دخترش را گرفت و آن را بوسيد و او را نزد خودش نشاند.

2. اَلشَّيْماءُ بِنْتُ حَليمَةَ

2. شیما دختر حلیمه

كانتْ لِرَسولِ اللهِّ أخْتٌ مِنَ الرَّضاعَةِ اسْمُهَا الشَّيمْاءُ.

فرستادهٔ خدا (ص) شیری (رَضاعی) داشت که نام او شیما بود.

کانتِ الشَّيمْاءُ تَحْضُنُ النَّبيَّ صَغيراً وَ تُلاعِبُهُ وَ تقَولُ:

شیما پیامبر (ص) را در حالی كه خردسال بود در آغوش می‌گرفت و با او بازی می‌كرد و می‌گفت:

يا رَبَّنا أَبْقِ لَنا مُحَمَّدا

حَتیّٰ أرَاهُ يافِعاً وَ أمْرَدا

ای پروردگار ما، محمّد را برای ما نگه دار تا او را در حالی که نوجوانی کم‌سن و سال است ببینیم.

و كانَ النَّبيَّ شَديدَ التَّعَلُّقِ بِها فِي الطُّفولَةِ؛ فَمَرَّتِ الْأيّامُ و في غزَوْةَ حُنَيْن فِي السَّنَةِ الثّامِنَةِ بَعْدَ الْهِجْرَةِ وَقَعَتِ الشَّيْماءُ أَسيرَةً بِيَدِ الْمُسْلِمينَ؛ فَقالَتْ لَهُم: «إنّي لَخُتُ النَّبيَّ مِنَ الرَّضاعَةِ» ؛

و پيامبر در كودكی به او بسيار وابسته بود. روزها گذشت و در غزوۀ (جنگ) حنین در سال هشتم هجری  شیما به دست مسلمانان اسیر شد و به آنها گفت: من خواهر شیری پیامبر (ص) هستم.

فَلَمْ يُصَدِّقوا قَوْلَها، فَأَخَذوها عِندَ رَسولِ اللهِّ ، فَعَرَفَها وَ أَكْرَمَها وَ بسَطَ لهَا رِداءَهُ؛ ثُمَّ أجْلسَها عَليَهِ، وَ خَيَّرَها بَيْنَ الإقامَةِ مَعَهُ مُعَزَّزَةً أوِ العَودةِ إلَی قَومِها سالِمَةً راضيَةً، فَاخْتارَتِ الشَّيمْاءُ قَومَها، فَأَعْتَقَها رَسولُ اللّهِ (ص)، وَ أرْسَلَها إلیَ قوَمِها بِإعزازٍ.

ولی سخنش را نپذيرفتند و او را نزد فرستادۀ خدا (ص) بردند، پس او را شناخت و وی را گرامی داشت و روپوش بلندش را برايش پهن كرد. (گستراند)؛ سپس او را بر آن نشاند و وی را ميان ماندن همراه او با عزّت يا برگشت به سوی مردمش (قومش) با سلامت و خشنودی اختيار داد. (مخیّر کرد) شیما مردمش (قومش) را برگزيد، پس فرستادۀ خدا (ص) او را آزاد كرد و با عزّت وی را به نزد مردمش (قومش) فرستاد.

فأَسْلَمَتْ و دافِعَتْ عنْ أخیها و دَعَتْ قَومَها إلی الإسلامِ و بَيِّنّتْ أخَلاقَ النَّبيَّ لهَمُ فأَسْلَموا.

پس مسلمان شد و از برادرش دفاع کرد و مردمش را به اسلام فراخواند (دعوت کرد) و اخلاق پیامبر (ص) را برایشان بیان کرد و [آنها نیز] مسلمان شدند.

﴿فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُم وَلَوْ كُنْتَ فَظّاً غَليظَ الْقَلْبِ لَانفَضّوا مِنْ حَوْلِكَ  آل عِمران: 159

«سپس به [برکت] رحمتی ازسوی خدا با آنان نرمخو شدی، و اگر تندخو و سنگدل بودی، بی‌‌گمان از اطرافت پراکنده می‌شدند.»

3. الَعَجوزُ المُحْسِنُ

3. پیرمرد نیکوکار

في یَومٍ مِنَ الْاَیّامِ شاهَدَ «کِسْریٰ أنَوشِروانُ» فَلَّاحاً عَجوزا يَغْرِسُ فَسيلَةَ جَوْزٍ، فَتَعَجَّبَ وَ قالَ:

«أيُّهَا الفَلّاحُ، أ تأمُلُ أنْ تَعيشَ حَتّی تأَکُلَ مِنْ ثَمَرِها؟!

أ لا تَعْلَمُ أنَّها لا تُثْمِرُ عادةَ إلّا بعْدَ عَشْرِ سَنوَاتٍ»؟!

در روزی از روزها انوشیروان کشاورز پیری را دید که نهال گردو می‌کاشت؛ شگفت زده شد و گفت:

ای کشاورز، آیا امید داری که زندگی کنی (زنده باشی) تا از میوه‌اش بخوری؟! آیا نمی‌دانی که درخت گردو معمولا میوه نمی‌دهد مگر پس از ده سال‌؟! (تنها پس از ده سال میوه می‌دهد.)

فَقالَ الْعَجوزُ: غَرَسَ الْآخَرونَ أَشْجاراً، فَنَحْنُ أَکَلْنا مِنْ ثِمارِها، وَ نَحْنُ نَغْرِسُ أشْجاراً لِکَي يأَکُلَ مِنْ ثِمارِها الْآخَرونَ.

پس پیرمرد گفت: دیگران درختانی را کاشتند و ما از میوه‌هایش خوردیم و ما درختانی را می‌کاریم تا دیگران از میوه‌هایش بخورند.

فَقالَ أَنوشِروانُ: «أَحْسَنْتَ يا شَيخُ!» وَ أمَرَ أنْ يُعْطَی الفَلّاحُ ألفَ دينارٍ.

پس انوشیروان گفت: آفرین بر تو ای شیخ. (ای پیرمرد، ای بزرگ) و دستور داد که هزار دینار به کشاورز داده شود.

فَقالَ الفَلّاحُ العَجوزُ فرِحاً: «ما أسْرَعَ إثْمارَ هٰذِهِ الشَّجَرَةِ»!

کشاورز پیر با خوشحالی گفت: میوه دادن این درخت چقدر سریع است!

فَأعْجَبَ أنَوشِروانَ کلَامُهُ وَ أمَرَ مَرَّة ثانيةً أنْ يُعْطی الفَلّاحُ ألفَ دينارٍ آخَرَ.

سخن او انوشیروان را به شگفتی آورد. (انوشیروان از سخن او خوشش آمد.) و دوباره دستور داد هزار دینار دیگر به او داده شود.

ما مِن رَجُلٍ يَغْرِسُ غَرْساً إلّ كَتَبَ اللهُ لَهُ مِنَ الأجرِ قَدْرَ ما يَخْرُجُ مِنْ ثَمَرِ ذٰلِكَ الْغَرْسِ.  رَسولُ اللّهِ (ص)

«هیچ کسی نیست که نهالی را بکارد مگر اینکه خدا به اندازه آنچه از ثمر (ميوهٔ) آن درخت بیرون آید، برایش بنویسد.» پیامبر خدا (ص)

هُما يَغرِسانِ فَسائِلَ في بِدايَةِ حَياتِهِمَا الْجَديدَةِ.

آنها در آغاز زندگی جدید خود در حال کاشت [درخت] هستند.



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه انسانی
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه انسانی
  • گام به گام تمامی دروس پایه انسانی
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه انسانی
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه انسانی
  • فلش کارت های آماده دروس پایه انسانی
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه انسانی
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه انسانی

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



اسلوب استثنا و اسلوب حصر

اسلوب استثنا و اسلوب حصر

اسلوب استثنا

گاهی اوقات نیاز داریم اینچنین جملاتی را در مکالمات روزمره مان استفاده کنیم. 

مثال

همه به مهمانی آمدند به جز علی!

همه ی کتابها را خواندم به جز کتاب عربی!

دقیقاً همین ساختار را در زبان عربی هم داریم که به آن اسلوب استثنا می گوییم!!

مثال

جاءَ الأَطفالُ إِلَى الحَدِيقَةِ إِلَّا حُسَیناً. (همه ی کودکان به باغ (پارک) آمدند به جز حسین!)

در اسلوب استثنا سه رکن اصلی داریم:

1.مُستَثنى مِنه:

یعنی آن قسمت کلی که ما میخواهیم یک قسمت جزئی را از آن جدا کنیم. مثلاً در مثال قبلی کلمه ی «الأَطفالُ» مستثنی منه هست ولی دقت کنید که مستثنی منه نقش نیست و باید نقش اصلی آنرا پیدا کنیم؛مثلاً در جمله ی بالا «الأَطفالُ» نقش فاعل دارد.

2.ادات استثنا:

معمولاً بیشتر از «إِلّا» استفاده میکنیم ولی کلماتی مثل «غَیرُ، سِوَی» هم ادات استثنا هستند. دقت کنید که «إِلّا» را با «أَلّا» اشتباه نگیرید! «اِلّا» ادات استثنا هست و قبل از اسم می آید اما «اَلّا» قبل از فعل می آید.

3.مُستَثنى:

به اسمی که بعد از ادات استثنا می آید، مستثنی میگوییم. مستثنی یک نقش (محل اعرابی) حساب میشه.

 

انواع استثناء

اعراب مستثنی (حرکت حرف آخر آن) چیست؟

برای پاسخ به این سؤال اول باید ببینیم که مستثنی از چه نوعی می باشد.

دو نوع مستثنی داریم:

1.مستثنی تام:

در این نوع، مستثنی منه در جمله ی قبل از ادات استثنا عنوان شده و اگر «إِلّا» و عبارت بعد از آن را حذف کنیم ترجمه ناقص نمیشود.

مثال

رَأَیتُ التَّلاميذَ إِلَّا عَلِيّاً. 

اینجا مستثنی منه یعنی «التَّلاميذَ» در جمله عنوان شده و اگر عبارت «إِلَّا عَلِيّاً» را حذف کنیم ترجمه ناقص نمیشود. پس مستثنی از نوع "تامّ" هست.

در مستثنی تام، اعراب مستثنی منصوب است. یعنی آخر مفرد یا جمع مذکر باشد، آخر آن ـَ ـً داشته باشد. یا «ینِ» در مثنی یا «ینَ» در جمع مذکر، یا کسره (ــِ یا ـٍ) در جمع مؤنث، اینها علامت‌های منصوب بودن اسم هست،دقت کنید که اسامی جمع مؤنث فتحه (ــَ ـًـ) نمیگیرد و بجای آن کسره (ــِـ ــٍ) می گیرد.

2.مستثنی مُفَرَّغ:

در این نوع، مستثنی منه در جمله ی قبل از ادات استثنا ذکر نشده و اگر ادات استثنا و عبارت بعد از آن را حذف کنیم، متوجه میشویم که ترجمه ناقص میشود!!

مثال

ما رأیتُ إِلّا جمیلاً. (ندیدم جز زیبایی را /ندیدم زیبایی را دیدم.) 

در اینجا اگر عبارت بعد از «إِلّا» را حذف کنیم میبینیم که ترجمه ناقص میشود و بعبارتی مستثنی منه در جمله ی قبل از «إِلّا» ذکر نشده، پس مستثنی از نوع "مُفَرَّغ" هست.

در مستثنی مُفَرَّغ، اعراب مستثنی بستگی به آن نقش حذف شده ی قبل از ادات استثنا دارد؛ یعنی هر نقشی قبل از «إِلّا» حذف شده باشه، باید اعراب همان نقش را به مستثنی بدهیم!

مثال 

1 ما ذَهَبَ إِلَى المَدرِسَةِ إِلَّا عَلِيٌّ. (کسی به مدرسه نرفت جز علی / فقط علی به مدرسه رفت.) اینجا قبل از «إِلّا» نقش فاعل حذف شده و چون فاعل مرفوع هست پس مستثنی هم مرفوع میشود.

2 ما شاهَدتُ إِلَّا المُمَرّضَتَینِ. (ندیدم مگر دو پرستار را / فقط دو پرستار را دیدم.) اینجا در جمله ی قبل از «إِلّا» نقش مفعول حذف شده و چون مفعول منصوب هست پس مستثنی هم منصوب میشود.

 

اسلوب حصر

هنگامیکه جمله ی قبل از «إِلّا» منفی بوده و مستثنی منه ذکر نشده باشد، در این حالت اسلوب حصر خواهیم داشت.

«إِلّا» در اسلوب حصر برای اختصاص و حصر استفاده می شود و منظور از حصر یعنی اختصاص دادن چیزی به کسی یا موضوعی.

مثال

۱ لا یَیاسُ مِن رَوحِ اللهِ إِلّا القَومُ الکافِرینَ. 

(از رحمت خدا ناامید نمی شوند جز گروه کافران. / یا، فقط گروه کافران از رحمت خداوند نا امید می شوند.)

۲ ما طالَعتُ لَیلَةَ الاِمتِحانِ إِلّا الدَّرسَ الأَوَّلَ. 

(در شب امتحان جز درس اول را مطالعه نکردم. / یا، در شب امتحان فقط درس اول را مطالعه کردم.)

تهیه کننده: محمد علمدار  





لغات و معنی لغات

أَبْقِ نگهدار (أَبْقَى، یُبْقِی)
الْأَثْمَار میوه دادن
أَثْمَرَ میوه داد
اِخْتَارَ برگزید = اِنْتَخَبَ (مضارع: یَخْتَارُ)
أَعْتَقَ آزاد کرد
الْإِعْزَاز گرامی داشتن
اِسْتَعَزَّ بِإِعْزَازٍ با عزت گرامی داشت
أَکْرَمَ گرامی داشت
الْإِقَامَة ماندن
الْأَفْرَدُ پسر نوجوانی که سبيلش درآمده، ولی هنوز ریش در نیاورده است
أَمَّلَ امید داشت
اِنْزَعَجَ آزرده شد
اِنْفَضَّ پراکنده شد (مضارع: یَنْفَضُّ)
الْجَوْزُ گردو
حَضَنَ هُ در آغوش گرفت
خَیَّرَ اختیار داد
دَافَعَ دفاع کرد
دَعَتْ مُؤَنَّثُ «دَعَا» (دعوت کرد)
رَاغَ رفت = ذَهَبَ
الرِّدَاء روپوش بلند و گشاد روی دیگر جامه ها
الرَّضَاعَة شیرخوارگی
الشَّیْخُ پیرمرد، پیشوا «جمع: الشُّیُوخ»
الْعَجُوز پیرمرد، پیرزن «جمع: الْعَجَائِز»
الْعَوْدَةُ برگشتن = الرُّجُوع
غَرَسَ نهال کاشت
الْغِرْسُ نهال، کاشتن نهال
غَلِیظُ الْقَلْبِ سنگدل
الْفَسِیلَةُ نهال «جمع: الْفَسَائِل»
الْفَظُّ تندخو
لَاعِبَ با ... بازی کرد
لَئِنْ نرم شدی (ماضی: لَانَ-، مضارع: یَلِینُ)
مَا أَسْرَعَ! چه شتابان است!
مَرَّ بِهِ گذر کرد (مضارع: یَمُرُّ)
الْمُعَزَّز گرامی
الْیَافِعُ جوان کم سال

 

 





نکات ترجمه ای

نکات ترجمه ای

همانطور که مشاهده کردید، جملاتی که اسلوب حصر دارند را میتوانیم بصورت مثبت و همراه با یک قید تاکیدی هم ترجمه کنیم.

مثال

لَن يَنجَحَ فِي الاِمتِحانِ إِلّا التِّلْمِیذُ المُجتَهِدُ.

ترجمه بصورت منفی؛ کسی در امتحان موفق نخواهد شد مگر دانش آموز کوشا.

ترجمه بصورت مثبت؛ فقط دانش آموز کوشا در امتحان موفق خواهد شد

تهیه کننده:محمد علمدار



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه انسانی
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه انسانی
  • گام به گام تمامی دروس پایه انسانی
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه انسانی
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه انسانی
  • فلش کارت های آماده دروس پایه انسانی
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه انسانی
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه انسانی

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن