|
فِي الصَّيدَليَّةِ |
|
|
در داروخانه |
|
|
اَلحاجُّ |
حاجی اَلصَّیدَلیُّ |
|
حاجی |
داروخانهدار (دارو فروش) |
|
عَفواً، ما عِندی وَصفَهٌ وَ أُریدُ هٰذِهِ الْأَدویَهَ الْمَکتوبَهَ عَلَی الْوَرَقَهِ. |
أَعطِنی الْوَرَقَهَ: مِحرارٌ، حُبوبٌ مُسَکِّنَهٌ لِلصُّداعِ، حُبوبٌ مُهَدِّئَهٌ، کَبسول أمبیسیلین، قُطنٌ طِبّیٌّ، مَرهَمٌ لِحَسّاسیَّهِ الْجِلدِ … لا بَأسَ، لٰکِنْ لا أُعطیکَ أمبیسیلین. |
|
ببخشید، نسخه ای ندارم، و این دارو های نوشته شده بر روی برگ را میخواهم. |
برگه را به من بده: دماسنج، باند (زخم)، قرص های مُسکِّن سردرد، قرص های آرام بخش، کپسول آمپی سیلین، پنبهٔ طّبی، پماد برای حساسیت پوست… اشکالی ندارد، اما به تو آمپیسیلین نمیدهم. |
|
لِماذا، أَما عِندَکُم؟ |
لا؛ عِندَنا، وَلٰکِنْ بَیعُها بِدونِ وَصفَهٍ غَیرُ مَسموحٍ. |
|
چرا، آیا ندارید؟ |
نه، داریم، اما فروش آن بدون نسخه ممنوع است |
|
شُکراً جَزیلاً، یا حَضرَهَ الصَّیدَلیِّ. |
لِمَنْ تَشتَری هٰذِهِ الْأَدویَهَ؟ |
|
خیلی متشکرم جناب داروفروش |
برای چه کسی این داروها را میخری |
|
أَشتَریها لِزُمَلائی فی الْقافِلَهِ. |
اَلشِّفاءُ مِنَ اللّهِ |
|
آنها را برای دوستانم در کاروان میخرم. |
خدا شفا دهد. |