درسنامه کامل فارسی (2) فصل 17 خاموشی دريا
تعداد بازدید : 3.76Mخلاصه نکات فارسی (2) فصل 17 خاموشی دريا - درسنامه شب امتحان فارسی (2) فصل 17 خاموشی دريا - جزوه شب امتحان فارسی (2) نوبت اول فصل 17 خاموشی دريا
شعر «خاموشی دریا» و معنی شعر
درس هفدهم
خاموشی دریا
- نویسنده: رابیندرانات تاگور
- اثر: ماه نو و مرغان آواره
از شعله
به خاطر روشنایی اش
سپاس گزاری کن،
امّا چراغدان را هم
که همیشه صبورانه در سایه می ایستد،
از یاد مبر.
قلمرو فکری:
شکرگزار همه نعمت هایی باشید که شما را احاطه کرده و به شما سود می رساند. اما فراموش نکنید که چه کسی این نعمت ها را به شما داده است. از صاحب اصلی (خداوند) که صبورانه و بدون هیچ چشم داشتی به شما لطف کرده تشکر کن.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
چراغدان |
جاچراغی |
روشنایی |
دانش |
قلمرو ادبی:
شعله ß استعاره یا نماد راهنما
از شعله ... سپاسگزاری کن ß جانبخشی
چراغدان ß استعاره از افراد فروتن، خرسند و بردبار، افرادی که معمولا به چشم نمی آیند؛ زمینه ساز راهنمایی و دانش
در سایه ایستادن ß کنایه از اینکه خودنمایی نمی کند
روشنایی و سایه ß تضاد
گریه کنی اگر
که آفتاب را ندیدهای
ستاره ها را هم
نمی بینی.
قلمرو فکری:
اگر توقع خود را بالا ببری و نسبت به چیزهای بزرگی که نداری ناسپاس شوی، نعمت هایی را که در اطرافت هست و از نظر تو کوچک هستند، از دست خواهی داد.
قلمرو ادبی:
آفتاب ß استعاره از چیزهای باارزش ودست نایافتنی؛ مجاز از خورشید
ستاره ß استعاره از چیزهای کم ارزش و کوچک و دست یافتنی
پیام:
غنیمت شمردن فرصت
ماهی در آب خاموش است و
چارپا روی خاک هیاهو می کند و
پرنده در آسمان آواز می خواند.
آدمی،
امّا
خاموشی دریا و
هیاهوی خاک و
موسیقی آسمان را در خود دارد.
قلمرو فکری:
ماهی ها در آب ساکت هستند و حیوانات در خشکی پر سر و صدا هستند. پرندگان در آسمان رها می شوند و پرواز می کنند، اما انسان موجودی است که همه اینها را با هم دارد و می تواند یکی یکی از آنها استفاده کند. گاهی سکوت می کند و گاهی حرف می زند و گاهی روحش را از همه چیز رها می کند تا به آسمان معبودش پرواز کند.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
خاموشی |
سکوت |
چارپا |
جانوران چهارپا |
قلمرو ادبی:
ماهی ... خاموش است ß جانبخشی
چارپا ... هیاهو می کند ß جانبخشی
خاموشی دریا ß جانبخشی
هیاهوی خاک ß جانبخشی
خاموشی و هیاهو ß تضاد
پیام:
برتری آدمی
هنگامی که
در فروتنی،
بزرگ باشیم،
بیش از همه به آن بزرگ نزدیک شده ایم.
قلمرو فکری:
اگر متواضعانه ارزش خود را افزایش دهیم (به جای اینکه بخواهیم خود را با تکبر بالا ببریم!) پس از هر کس دیگری به خدا نزدیکتریم. به خدایی که بزرگترین و با ارزش ترین است.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
فروتنی |
تواضع |
آن بزرگ |
منظور خداوند است |
قلمرو ادبی:
واژه آرایی کلمۀ «بزرگ»
ممکن
از ناممکن می پرسد:
«خانه ات کجاست؟»
پاسخ می آید:
«در رؤیای یک ناتوان.»
قلمرو فکری:
یعنی اگر انسان تلاش کند هیچ چیز غیر ممکن نیست. بنابراین جای «غیرممکن» تنها در ذهن انسان های ناتوانی است که هیچ تلاشی از خود نشان نمی دهند به خیال اینکه انجام دادن آن کار، غیرممکن است.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
ممکن |
شدنی |
ناممکن |
ناشدنی |
قلمرو ادبی:
ممکن و ناممکن ß تضاد
کل عبارت ß جانبخشی
پیام:
دوری از ناامیدی
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه (2)- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (2)
- گام به گام تمامی دروس پایه (2)
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (2)
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (2)
- فلش کارت های آماده دروس پایه (2)
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (2)
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (2)
متن «گنج حکمت: تجسّم عشق» و معنی متن
گنج حکمت
مهمانِ ناخوانده
- نویسنده: جبران خلیل جبران
- اثر: پیامبر و دیوانه
آنگاه برزیگری گفت: با ما از «کار» سخن بگو،
و او در پاسخ گفت:
من به شما می گویم که زندگی به راستی تاریکی است؛ مگر آنکه شوقی باشد،
قلمرو فکری:
در آن هنگام کشاورزی گفت: با ما از کار کردن حرف بزن و او در پاسخ گفت: من به شما این مطلب را می گویم که حقیقت زندگی تاریکی و خاموشی است، مگر آن که شوق و نشاطی وجود داشته باشد.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
برزگر |
کشاورز |
شوق |
شور، اشتیاق |
قلمرو ادبی:
زندگی به راستی تاریکی است ß تشبیه
و شوق همیشه کور است؛ مگر آنکه دانشی باشد،
و دانش همیشه بیهوده است؛ مگر آنکه کاری باشد،
و کار همیشه تهی ست؛ مگر آنکه مِهری باشد.
قلمرو فکری:
و شوق و نشاط بیهوده و بی فایده است مگر آنکه علم و دانشی پشت آن باشد.
و علم و دانش بیهوده و عبث خواهد بود مگر آنکه به کار انسانی بیاید،
و کاری که پشت آن مهر و عشق نباشد عبث و بی فایده است.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
تهی |
خالی |
بیهوده |
بی نتیجه |
مِهر |
عشق |
قلمرو ادبی:
شوق همیشه کور است ß جانبخشی
شما را اگر توان نباشد که کار خود به عشق در آمیزید، و پیوسته بار وظیفهای را بی رغبت به دوش کشید،
زنهار، دست از کار بشویید؛
زیرا آن که با بی میلی، خمیری در تنور نهد، نانِ تلخی واستاند که انسان را تنها نیمه سیر کند.
کار، تجسّم عشق است!
قلمرو فکری:
اگر در توان شما آمیختن مهر و عشق و محبت به کار وجود ندارد و همیشه به عنوان یک وظیفه به کار نگاه می کنید، دست از کار کردن بکشید.
زیرا کسی که با بی میلی خمیری در تنور قرار دهد نان تلخ و بی مزه ای در اختیار انسان قرار خواهد داد.
کار نماد و مبیّن عشق و محبت است!
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
را (در «شما را») |
دارندگی |
شما را اگر توان نباشد |
اگر شما توان ندارید |
درآمیختن |
در هم کردن |
زنهار |
آگاه باشید |
نهادن |
قرار دادن؛ گذاشتن |
واستاندن |
گرفتن |
تجسّم |
پیکر بخشی |
قلمرو ادبی:
بار وظیفه ß اضافه تشبیهی
به دوش کشید ß کنایه
دست از کار شستن ß کنایه از رها کردن
انسان را تنها نیمه سیر کند: ß کنایه از اینکه بسنده نیست
جزوات جامع پایه (2)
جزوه جامع فارسی (2) فصل 1 نيكی
جزوه جامع فارسی (2) فصل 2 قاضی بُست
جزوه جامع فارسی (2) فصل 3 در امواج سند
جزوه جامع فارسی (2) فصل 4 درس آزاد (ادبیات بومی)
جزوه جامع فارسی (2) فصل 5 آغازگری تنها
جزوه جامع فارسی (2) فصل 6 پرورده ی عشق
جزوه جامع فارسی (2) فصل 7 باران محبّت
جزوه جامع فارسی (2) فصل 8 درکوی عاشقان
جزوه جامع فارسی (2) فصل 9 ذوق لطيف
جزوه جامع فارسی (2) فصل 10 بانگ جَرَس
جزوه جامع فارسی (2) فصل 11 یاران عاشق
جزوه جامع فارسی (2) فصل 12 کاوۀ دادخواه
جزوه جامع فارسی (2) فصل 13 درس آزاد (ادبيات بومی 2)
جزوه جامع فارسی (2) فصل 14 حملۀ حیدری
جزوه جامع فارسی (2) فصل 15 کبوتر طوق دار
جزوه جامع فارسی (2) فصل 16 قصّۀ عینکم
جزوه جامع فارسی (2) فصل 17 خاموشی دريا
جزوه جامع فارسی (2) فصل 18 خوان عدل
معنی واژگان درس «خاموشی دریا»
معنی واژگان درس «خاموشی دریا»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
چراغدان |
جاچراغی |
روشنایی |
دانش |
خاموشی |
سکوت |
چارپا |
جانوران چهارپا |
فروتنی |
تواضع |
آن بزرگ |
منظور خداوند است |
ممکن |
شدنی |
ناممکن |
ناشدنی |
برزگر |
کشاورز |
شوق |
شور، اشتیاق |
تهی |
خالی |
بیهوده |
بی نتیجه |
مِهر |
عشق |
تجسّم |
پیکر بخشی |
را (در «شما را») |
دارندگی |
شما را اگر توان نباشد |
اگر شما توان ندارید |
درآمیختن |
در هم کردن |
زنهار |
آگاه باشید |
نهادن |
قرار دادن، گذاشتن |
واستاندن |
گرفتن |
دانش زبانی: تفاوت مسند و قید
دانش زبانی
تفاوت مسند و قید
تفاوت مسند و قید:
جمله های زیر را بخوانید:
- الف) طبیعت، زیبا است.
- ب) طبیعت، زیبا آفریده شده است.
مشاهده می کنید که جمله «الف» پس از حذف واژه «زیبا» بی معنا می شود؛ چون «زیبا» مسند جمله و از اجزای اصلی آن است؛ ولی جمله «ب» همچنان کامل است؛ چون «زیبا» در این جمله قید است و حذف آن نقصی ایجاد نمی کند. برای مثال:
- خندان:
علی با دیدن مادرش خندان شد. (مسند)
او همیشه خندان است. (مسند)
او خندان به مدرسه رفت. (قید)
- چگونه:
حال مادرت چگونه است؟ (مسند)
امتحان چگونه بود؟ (مسند)
چگونه آمدی؟ (قید)
چگونه از دنیا رفت؟ (قید)
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه (2)- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (2)
- گام به گام تمامی دروس پایه (2)
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (2)
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (2)
- فلش کارت های آماده دروس پایه (2)
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (2)
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (2)