نصب اپلیکیشن

صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن

پاسخ به تمامی سوالات فصل اجزای نوشته: ساختار و محتوا - حل المسائل فصل 1 اجزای نوشته: ساختار و محتوا - گام به گام 1401 کتاب نگارش یازدهم - گام به گام کتاب نگارش یازدهم مطابق با آخرین تغییرات کتب درسی



فعّالیت (1) صفحه 22 درس اجزای نوشته: ساختار و محتوا نگارش یازدهم

پاسخ فعّالیت (1) صفحه 22 درس 1

جواب فعّالیت (1) صفحه 22 درس 1 نگارش یازدهم

موضوعی را انتخاب کنید و با روش بارش فکری طرح نوشتۀ خود را مشخص کنید.

1) انتخاب موضوع

2) بارش فکری

3) طرح نوشته (عنوان نوشته - بند مقدمه - بندهای بدنه - بند جمع بندی)

نکته: با توجّه به موضوع نوشته و میزان گستردگی مطلب، تعداد بند های بدنه می تواند متفاوت باشد.

1) بیابان

2) بیابان :

ناامیدی ، خاک، آتش، آب، وحشت، چشمه، ابراهیم، خار، مارمولک، خار، سیاوش، شکوفه، باران

3) الف) واژه های مرتبط به توصیف بیابان : خاک، آب، ناامیدی، وحشت.

ب) واژه های مرتبط به زیبایی در بیابان : چشمه، خورشید، باران، شکوفه

ج) واژه هایی در پیوند با دشواری بیابان و گرمای آتش گونه آن : سباوش، ابراهیم، مارمولک، خار، مار

بند مقدمه : در این بند با نگاهی کلی به موضوع بیابان آغازی مناسب رقم می خورد.

بندهای بدنه : با کنار هم آوردن این بندها و با بهره گیری از دسته بندی انجام شده، بر اساس روابط میان واژه ها د متن سازمان می یابد.

جمع بندی : در این بخش از تولید محتوا، متنی را درباره بیابان گردآورده ایم.



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه یازدهم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه یازدهم
  • گام به گام تمامی دروس پایه یازدهم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه یازدهم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه یازدهم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه یازدهم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه یازدهم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه یازدهم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



فعّالیت (2) صفحه 24 درس اجزای نوشته: ساختار و محتوا نگارش یازدهم

پاسخ فعّالیت (2) صفحه 24 درس 1

جواب فعّالیت (2) صفحه 24 درس 1 نگارش یازدهم

با توجّه به طرح نوشتۀ خود، متنی بنویسید. بند مقدّمه، بندهای بدنه و بند جمع بندی را در آن مشخّص کنید.

عنوان : بیابان

گیتی را می نگریم، آب هایش را نادیده می گیریم، خاک، خودنمایی می کند. اما نه، کوه ها نیز سر به فلک کشیده اند. از کوه ها پایین تر می آیم. می آیم و می آیم. دیگر نه جنگلی است نه شهری نه روستایی نه آبادی. ریگ است و ریگ است و ریگ! نامت چه آشناست! بیابان.

مقدمه

کدام آهی جگرت را سوزانده است؟ تو از تبار کدام آتشی؟ آتشی که سیاوش را در آن روانه کردند؟ یا آتشی که ابراهیم را در آن انداختند؟ تو چه جان سختی که مارهای زهرآگین تو را از پای در نمی آوردند. آیا تو رنگ خاکی ات را به مارمولک ها بخشیدی که با خال های بدنشان رقص رنگ و زندگی را به تصویر می کشانند. خورشید از تو چه می خواهد که سوزاندنت را رها نمی کند.

بدنه : بند 1

بیابان را همچنان طی می کنم، می روم. می روم تا به آبی برسم. مگر در بیابان آب است؟! سراب، سراب. به چشمانم دیگر نمی توانم اطمینان کنم. باز گام برمی دارم. نایی برایم نمانده است اما ناامیدی برایم معنا ندارد. از دور تیرگی می بینم. نکند این بار هم نتوانم به چشمانم اطمینان داشته باشم! باز با زحمت گام برمی دارم. رنگ سبزی را گویا می بینم. خاری به پایم می رود، بیرونش می آورم.

بدنه : بند 2

نزدیک تر می شوم، آری درختی است! مگر می شود؟! درخت باشد و آب نباشد؟ می جویم، چشمانم امیدوارانه حرکت می کنند، برقی به چشمانم می خورد، پیش تر می روم. شگفتا چشمه ای است.

بدنه : بند 3

دیگر کم کم خورشید از پیشمان می رود، ساعتی می گذرد، هوای خنکی، گوش و گونه ام را نوازش می دهد، سحرگاهانت چه سرد است! گویا آه سردی است که از نهاد دل سوختگان برمی آید و تور ار ایمن گونه خنک و سرد و سردتر می کند!

نتیجه

بیابان! ماندگاری نو، رازی در پی دارد، آن را برایم ازگو. دیگر می دانم تو آن «کویر وحشت» نیستی که بخواهم از تو بگذرم و تنها «به شکوفه ها، به باران» سلامی برسانم. پس درود را با تو آغاز می کنم.





فعّالیت (3) صفحه 27 درس اجزای نوشته: ساختار و محتوا نگارش یازدهم

پاسخ فعّالیت (3) صفحه 27 درس 1

جواب فعّالیت (3) صفحه 27 درس 1 نگارش یازدهم

نوشتۀ خود را ویرایش کنید.

این فعالیت بر عهده دانش آموز می باشد.





کارگاهِ نوشتن صفحه 29 درس اجزای نوشته: ساختار و محتوا نگارش یازدهم

پاسخ کارگاهِ نوشتن صفحه 29 درس 1

جواب کارگاهِ نوشتن صفحه 29 درس 1 نگارش یازدهم

تمرین (1)

نوشتۀ زیر را بخوانید و طرح اوّلیۀ آن را در متن مشخّص کنید.

در فرهنگ های پیش از خط، یعنی روزگاری که آثار ادبی نوشته نمی شد، هر سنت ادبی به صورت شفاهی وجود داشت و سینه به سینه منتقل می گشت. در فرهنگی که با خط آشنا می شود، این سنّت ادبی روایی می تواند به نشو و نمای خود ادامه بدهد، اما هنگامی که خط مهم ترین وسیلۀ بیان می شود، حیات این سنّت ها پایان می پذیرد.

سابقۀ نوشتن در ایران به سدۀ ششم پیش از میلاد باز می گردد. نگارش اسناد دولتی، سیاسی و اقتصادی در کتیبه های ایران باستان از دیرباز معمول بوده است. اما توسعۀ نگارش آثار دینی و ادبی تا سده های نخستین مسیحیت، مورد بحث است. شواهد حکایت از آن دارد که تکامل ادبیات از صورت روایی و نقلی به صورت نوشتاری در بخش دوم از عصر ساسانیان صورت پذیرفته است. برای نمونه کتاب اوستا پس از سده ها انتقالِ سینه به سینه، سرانجام در دورۀ ساسانیان به رشته تحریر درآمد.

در کتیبه های فارسی باستان، هرگز نامی از اوستا برده نشده است. امّا سنجش کتیبه های فارسی باستان و متن های اوستایی حکایت از آن دارد که از نظر شکل و مضمون میان این دو متن باستانی مشابهت و یکسانی وجود دارد. در هر یک از این دو پیکرۀ ادبی همانندی ها و نشانه هایی است که در کتیبه های فارسی باستان به صورت منثور و با آزادی عمل بیشتر و در متن های اوستایی به صورت منظوم و با ساختار و وزنی معیّن به کار رفته اند و احتمال آنکه این یکسانی ها و تناظرها تصادفی باشند، بسیار اندک است.

تحوّلات خط قرن ها ادامه یافت تا اینکه خط الفبایی رایج شد. امروزه حجم زیادی از اطّلاعات به صورت نوشتاری انتقال می یابد. به بیان دیگر با تحوّل خط و میزان کاربرد آن از گفتار به نوشتار رسیده ایم.

 

تمرین (2)

موضوعی انتخاب کنید و با رعایت مراحل نوشتن، متنی بنویسید.

تمرین (3)

نوشته دوستانتان را براساس معیارهای جدول ارزشیابی درس تحلیل کنید.

تمرین (1)

بند مقدمه:

در فرهنگ های پیش از خط، یعنی روزگاری که آثار ادبی نوشته نمی شد، هر سنت ادبی به صورت شفاهی وجود داشت و سینه به سینه منتقل می گشت. در فرهنگی که با خط آشنا می شود، این سنّت ادبی روایی می تواند به نشو و نمای خود ادامه بدهد، اما هنگامی که خط مهم ترین وسیلۀ بیان می شود، حیات این سنّت ها پایان می پذیرد.

بندهای بدنه:

سابقۀ نوشتن در ایران به سدۀ ششم پیش از میلاد باز می گردد. نگارش اسناد دولتی، سیاسی و اقتصادی در کتیبه های ایران باستان از دیرباز معمول بوده است. اما توسعۀ نگارش آثار دینی و ادبی تا سده های نخستین مسیحیت، مورد بحث است. شواهد حکایت از آن دارد که تکامل ادبیات از صورت روایی و نقلی به صورت نوشتاری در بخش دوم از عصر ساسانیان صورت پذیرفته است. برای نمونه کتاب اوستا پس از سده ها انتقالِ سینه به سینه، سرانجام در دورۀ ساسانیان به رشته تحریر درآمد.

در کتیبه های فارسی باستان، هرگز نامی از اوستا برده نشده است. امّا سنجش کتیبه های فارسی باستان و متن های اوستایی حکایت از آن دارد که از نظر شکل و مضمون میان این دو متن باستانی مشابهت و یکسانی وجود دارد. در هر یک از این دو پیکرۀ ادبی همانندی ها و نشانه هایی است که در کتیبه های فارسی باستان به صورت منثور و با آزادی عمل بیشتر و در متن های اوستایی به صورت منظوم و با ساختار و وزنی معیّن به کار رفته اند و احتمال آنکه این یکسانی ها و تناظرها تصادفی باشند، بسیار اندک است.

بند نتیجه گیری:

تحوّلات خط قرن ها ادامه یافت تا اینکه خط الفبایی رایج شد. امروزه حجم زیادی از اطّلاعات به صورت نوشتاری انتقال می یابد. به بیان دیگر با تحوّل خط و میزان کاربرد آن از گفتار به نوشتار رسیده ایم.

 

تمرین (2)

موضوع: حیاط مدرسه

مقدمه:

خاطرات و لحظات شیرین و خوب و بد ما در حیاط بزرگی است که در آن سالیان سال حضور داشتیم؛ جایی که اولین بار با لباس دانش آموزی در آن قدم گذاشته ایم و سال به سال با پیشرفت به مقاطع بالاتر ارتقا یافته ایم.

بندههای بدنه:

حیاط مدرسه خلوتگاه و ارامش دهنده و گاهی پراضطراب ترین لحظات دوران درس و مدرسه ی یک دانش اموز را تشکیل داده است.

زمانی که در حیاط مدرسه قدم زده،درس خوانده،بازی کرده،خندیده،گریه کرده و گاهی از شادی زیاد و اخذ نمرات خوب،بالا و پایین رفته و اشک شوق ریخته است.حیاط مدرسه ی ما جایی است پراز درختان سنوبر و کاج که زیر سایه ی ان می نشینیم.و با دوستانمان گل می گوییم و گل می شنویم.زمین فوتبالی دارد و با تیرک دروازه که همیشه عده ایی از بچه ها در حال بازی در انجا هستند و توپ راازاین سمت به ان سمت می برند و گاهی میخندند و گاهی دعوا می کنند.زمین والیبالی دارد با تور والیبال که همیشه تیم والیبال در حال تمرین هستند تا برای بازی های استانی امادگی لازم را داشته باشند.حیاط مدرسه ما پراز گل های نوشکفته ایی است که هر کدام عطر و بویه  خاصی دارند به اسم عطر نوجوانی!گل هایی  که روزی باز می شوند و هرکدام به سمت و سویی مختلف می روند تا اینده ساز این مملکت باشند.بله این گل ها همان دانش اموزانی هستند که هر ساله عده ایی با ان خداحافظی می کنند و عده ایی سلام!

نتیجه گیری :

بیایی م همیشه از مدرسه و حیاط مدرسه خود مراقبت کنیم تا برای ایندگان نیز حیاط مدرسه پراز حال خوب و حس خوب تازگی را داشته باش ند. 

تمرین (3) 

بر عهده دانش آموز می باشد.

  



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه یازدهم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه یازدهم
  • گام به گام تمامی دروس پایه یازدهم
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه یازدهم
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه یازدهم
  • فلش کارت های آماده دروس پایه یازدهم
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه یازدهم
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه یازدهم

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



مثل نویسی صفحه 32 درس اجزای نوشته: ساختار و محتوا نگارش یازدهم

پاسخ مثل نویسی صفحه 32 درس 1

جواب مثل نویسی صفحه 32 درس 1 نگارش یازدهم

مثل های زیر را بخوانید. سپس یکی را انتخاب کنید و آن را گسترش دهید.

بار کج به منزل نمی رسد.

به زبان خوش، مار از سوراخ بیرون می آید.

از کوزه همان برون تراود که در اوست.

از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند.

معنی ضرب المثل از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

۱- به گفتارها و پند های دیگران گوش فرا نمی دهد.

۲- شنونده ای که به حرف یا نصیحتی بی اعتنا باشد،گویی که نشنیده باشد.

۳- حرف نشنو و بی توجه است.

۴- بعضی وقت ها از آدم های اطرافمان خواسته هایی داریم و انتظار داریم که به خواسته ی ما عمل کنند، ولی هر بار بی توجهی می بینم و کم محلی! آنجاست که می گویند طرف از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند.

داستان برای ضرب المثل از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

یک آشپز خانه خیلی کوچک وجود داشت که پیرزنی دنیا دیده و با تجربه که دست پختش شهره ی خاص و عام بود. غذا می پخت و می فروخت. پیرزن، بسیار با مهارت غذاهای مختلف را آماده می کرد و مردم نیز عاشق دست پخت او بودند.

اما هر بار تندی غذایش، زیادی زیر زبان می آمد و مردم از روی علاقه ی زیاد به پیرزن می گفتند که غذایت بسیار لذیذ است اما کمی از تندی آن بکاه. زیرا که نمی خواهیم به دلیل این موضوع از خوردن غذاهای خوشمزه ی تو عاجز باشیم. پیرزن هر بار در پاسخ به سخن های دیگران چشم آهسته ایی می گفت و باز روز بعد به کار خود ادامه می داد.

تا اینکه دیگر مردم شهر از گفتن های خود و شنیدن های پیرزن خسته شدند و دیگر به مطبخ خانه ی کوچک پیرزن نرفتند و بین مردم و اهالی شهر اینگونه زبانزد شد که پیرزن سخنان ما و خواسته ما را از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند و اصلا به ما و نظر ما توجهی نشان نمی دهد! اینگونه بود که آشپز خانه ی پیرزن بسته شد و تنها دلیل آن این بود که پیرزن حرف را از این گوش می گرفت و از گوش دیگر در می کرد.

حکایت برای ضرب المثل از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

در روزگار قدیم دانشمندی در ولایتی میزیست که به سبب علمش خودپسند شده و به سخنان دیگران بی اعنتا بود. سرانجام روزی علما و حکیمان دانا گرد هم آمدند تا چنین رفتار زشتی را از دانشمند بی عمل دور کنند. بنابراین تصمیم بر آن گشت که هریک صبح در دم خانه دانشمند ایستاده و نکته یا نصیحتی به او بدهند.

در روز های بعد همه‌ی دانایان یک به یک به محض دیدن او پندی به او میدادند و اورا از رفتارش منع میکردند.و او نیز ان ها را با نهایت دقت قبول میکرد ولی بازهم به آن ها عمل نمیکرد. سرانجام پس از آنکه تلاش علما سبب واقع نشد درباره دانشمند گفتند که از یک گوش گیرد و از گوش دیگر در کند.
بله عزیزان ما در زندگی بایستی به سخنان دیگران توجه کنیم و اگر پذیرش ان برایمان مقدور است از انجام آن اجتناب نکنیم و همواره به حرف های دیگران اهمیت بدهیم.

انشا برای ضرب المثل از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

در یکی از شهرهای ایران دختری زیبا به نام نیلو در کنار خانواده خود زندگی می‌کرد. این دختر به خاطر زیبایی خیره کننده‌ای که داشت همیشه همه فامیل و دوستهای درباره زیبایی و حرف می زدند.و این کار باعث مغرور تر شدن دختر میشد. دخترک برای اینکه خیلی دیده شود لباس های باز و آنچنانی میپوشید تا خیلی به چشم مردم و پسرها بیاید ( یک نوع عقده!). در یکی از روزها دوست نیلو به او یک صفحه مجازی معرفی کرد و گفت اگر تو عکسهای را در صفحه های مجازی گذاری بیشتر معروف می شوی.

و به این گونه بود که نیلو را اغفال کرد و او را از راه به در کرد. مادر نیلو که موضوع را فهمید سعی کرد دخترک را قانع کند و به او بفهماند که این کارها عاقبت خوبی ندارد ولی نیلو به حرف های مادرش گوش نمی داد و از این گوش می گرفت و از آن گوش به در می کرد.

روزها می گذاشت و نیلو در فضاهای مجازی بیشتر معروف می شد و هر پسری که به او درخواست دوستی میداد نیلو درخواست آن را رد نمی کرده و با همه آنها دوست می شد. در این وسط مادر نیلو خیلی نگران او بود و همیشه او را نصیحت می‌کرد ولی نیلو هیچ توجهی به حرف ها و نصیحت های مادرش نمی‌کرد.

تا روزی که وقتی از خواب بیدار شد گوشی اش را به دست گرفت تا به صفحه های مجازی اش سری بزنند ولی با صحنه های خیلی بدی رو به رو شد همه عکسهایی که با غریبه ها گرفته بود و هر مدل عکسی که به آنها فرستاده بود پخش شده بود و هر کسی یک حرف ناجوری زیر عکس به او گفته بودند. و به او لقب یک دختر بی حیا را داده بودند نیلو وقتی این را دید به این فکر کرد که کاش به حرف های مادرش گوش می داد و حرف های او را از این گوش می گرفت از آن گوش به در نمی کرد.






محتوا مورد پسند بوده است ؟

4.01 - 16 رای