صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن
دانلود اپلیکیشن

پاسخ به تمامی سوالات فصل خاطره نگاری - حل المسائل فصل 1 خاطره نگاری - گام به گام 1401 کتاب نگارش (3) - گام به گام کتاب نگارش (3) مطابق با آخرین تغییرات کتب درسی



فعالیت صفحه 15 درس خاطره نگاری نگارش (3)

پاسخ فعالیت صفحه 15 درس 1

جواب فعالیت صفحه 15 درس 1 نگارش (3)

در دو بند زیر خاطره پیش گفته با دو زاویۀ دید، نوشته شده است. این دو بند را بخوانید و با هم مقایسه کنید.

* »جوان امشب به آستانۀ بیست سالگی پای می نهاد. قرار بود بچه های خوابگاه برایش جشن تولد بگیرند؛ کم کم سال دوم دانشگاه را پشت سر می گذاشت. تمام حواسش به امشب بود و سعی می کرد زودتر خود را به اتوبوس سرویس کوی دانشگاه برساند که...«

* »بیست سالم بود؛ قرار بود بچه های خوابگاه برای من جشن تولد بگیرند؛ کم کم سال دوم دانشگاه را پشت سر می گذاشتم. تمام حواسم به امشب بود و سعی می کردم زودتر خودم را به اتوبوس سرویس کوی دانشگاه برسانم که...«

در متن اول کسی که خاطره را تعریف می کند به عنوان یک شاهد بیرونی است و سعی کرده تمام آنچه را که دیده و تجربه کرده است را به عنوان یک فرد بیرونی تحلیل و تعریف می کند. در این مدل از خاطره گویی راوی از زاویه دید خود خاطره را تعریف می کند و با فضاسازی سعی می کند آن را تاثیرگذار کند.

در متن دوم راوی از زاویه و نگاه خاطره بازگو می کند و در شکل گیری آن رویداد نقش موثر و مستقیم دارد در این مدل هم با فضاسازی سعی در تاثیرگزاری آن می شود.



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه (3)
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (3)
  • گام به گام تمامی دروس پایه (3)
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (3)
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (3)
  • فلش کارت های آماده دروس پایه (3)
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (3)
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (3)

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



فعالیت صفحه 17 درس خاطره نگاری نگارش (3)

پاسخ فعالیت صفحه 17 درس 1

جواب فعالیت صفحه 17 درس 1 نگارش (3)

آیا جز مواردی که برای شروع خاطره نگاری شمردیم، به نظر شما شیوۀ دیگری نیز وجود دارد که بتواند آغازگر مناسبی برای نوشتن خاطره تلقی شود؟ نمونه بیاورید.

بله، هر نویسنده ای می تواند بر اساس هدف خود و این که کدام بخش خاطره برایش اهمیت بیشتری دارد، خاطره را بر اساس آن بخش شروع کند. مثلا: شروع خاطره بر اساس وصف اشخاصی، شروع خاطره بر اساس اشیاء، گل ها و درختان، کتاب مورد علاقه و ... .

مانند خاطره زیر که شروع آن بر اساس وصف یک دوست است.

«داشتن دوست خوب نعمت بزرگی است و خدا چقدر دوستم داشته که در زندگی از این نعمت برخوردار بوده ام. به ویژه این دوست نازنینی که در نظر دارم خاطره یک روز با او را حکایت کنم».ش





کارگاه نوشتن صفحه 23 درس خاطره نگاری نگارش (3)

پاسخ کارگاه نوشتن صفحه 23 درس 1

جواب کارگاه نوشتن صفحه 23 درس 1 نگارش (3)

تمرین (1) به پیوست کتاب مراجعه کنید و متن «روزها»، نوشتۀ محمدعلی اسلامی ندوشن را بخوانید و به سؤال های زیر پاسخ دهید.

الف) کدام ویژگی ها، این نوشته را به عنوان «خاطره» از سایر قالب ها مجزا می کند؟

ب) متن را با توجه به معیارهای زیر بررسی کنید.

موضوع

زاویۀ دید

شروع

سادگی و صمیمیت زبان

تمرین (2) یکی از خاطرات زندگی خود را بنویسید.

تمرین (1):

الف) این نوشته نثری ساده و شیوا دارد. لحن عاطفی و پراحساس نویسنده، خواننده را با متن همراه می کند و بر لطف و کشش متن افزوده است.

فضاسازی نویسنده در ترسیم محیط زادگاه خود بی نظیر است.

نویسنده در توصیف صحنه ها و شخصیت پردازی، نکته اندیش و نکته گو است.

در مجموع سادگی و بی تکلف بودن نثر باعث تمایز این خاطره با سایر قالب ها شده است.

ب) موضوع: دوران تحصیل در دبستان (برشی از دوران کودکی)

زاویۀ دید: اول شخص

شروع: بر اساس رویداد (مرگ پدر راوی)

سادگی و صمیمیت زبان: متن نثری ساده و بی تکلف دارد. لحن عاطفی و پراحساس نوشته منجر به تولید متنی زنده و پرکشش شده است.

تمرین (2):

پاییز بود؛ و غروب جمعه نیز، شهر به آرامی در سیاهی شب غرق می شد. تک و تنها در گوشه ی اتاقم کز کرده و زانوی غم بغل گرفته بودم. به خیال خودم، داشتم با بغض سختی که راه نفسم را بسته بود، پیکار میکردم. اما مگر می شد ؟!

آب دهانم را به زحمت قورت می دادم که مبادا اشکم بریزد؛ این دیگر عمق فاجعه بود!  

اما مشکل آن بود که نمی دانستم چه مرگم است؟ به درس هایم فکر می کردم. در نقطه امنی بودم و مشکل درسی نداشتم. در خانواده و رابطه ام با دوستانم جست و جو می کردم باز هم به بن بست می خوردم! همه چیز آرام بود. پس این دل را چه شده؟

با بی رحمی دلخوری ها و بغضم را به پای پاییز زیبا و باران های عاشقانه اش نوشتم. اما عمق وجودم، دردم را داد می زد. احساس خلاء می کردم. دلتنگ آغوش بودم. مهم نبود آغوش چه کسی؟ تنها آغوشی که حس امنیت را تزریق کند. همین که می فهمیدم کسی دوستم دارم در آن لحظه برایم کافی بود.

صدای چرخش کلید آمده سراسیمه به بیرون دویدم. گویی به انتظار کسی بودم که بیاید و مرا از این مخمصه ی گریه نجات دهد.

همدمم.بود، منجی روزهای دشوار مادرم

با آن رز سفید رنگی که در دستانم نهاد، همانند روزهای کودکی سیرم کرد. اما این بار سير از محبتی که تشنه اش بودم.

سوالی نگاهش کردم. خودش توضیح داد: حدس می زدم که رز سفید خونت اومده باشه پایین گفتم اینو برات بیارم تا پاییز نتونه حال دل دختر بازی منو بد کنه.





مثل نویسی صفحه 27 درس خاطره نگاری نگارش (3)

پاسخ مثل نویسی صفحه 27 درس 1

جواب مثل نویسی صفحه 27 درس 1 نگارش (3)

مَثَل های زیر را بخوانید. سپس یکی را انتخاب کنید و آن را گسترش دهید.

الف) از دل برود هر آن که از دیده برفت.

ب) باز فیلش یاد هندوستان کرد.

پ) به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی.

الف) از دل برود هر آن که از دیده برفت.

آدم ها موجودات عجیبی اند، زود دل می بندند و عادت می کنند و زود دل می کنند و فراموش می کنند. از دو روز دنیا یک روز و نیمش را در حال دل بستن هستند و نیم روز باقی مانده را در حال حسرت و پشیمانی از آن. اما می رسیم به این ضرب المثل که می گوید از دل برود هرآنکه از دیده برفت! همانطور که گفته شد آدم ها زود دل می بندند و زود ادعای عاشقی می کنند اما بعد از گذر چند صباحی با ندیدن و دوری از آن زود فراموش می کنند و به دیگری دل می بندند.

چرخه ی طبیعت اینگونه است تا زمانی که جلوی چشم دیگران هستی و تو را می بینند در یادشان باقی می مانی ولی تا همین که دور شوی و دوری کنی و به قول معروف از جلوی دید آن ها بروی تو را فراموش می کنند. اما بیاییم با دیدی مثبت به این ماجرا نگاه کنیم. بیاییم آدم هایی که با حضورشان در زندگی ما به ما امواج منفی وارد می کنند و دل ما را از سیاهی و کدورت تیره می کنند را از خود دور کنیم به طوری که دیگر آن ها را نبینم تا رفته رفته با ندیدن آن ها از دل و از زندگی ما بیرون روند به دنبال آن دل ها باری دیگر صاف و سفید شوند و کینه از دل ما فراری شود.

با همه ی این اوصاف این ضرب المثل راه و روشی درست را پیش روی ما می گذارد آن ها سنجش و آزمونی است که انسان می تواند در مسیر زندگی از خود بگیرد بر فرض مثال اگر ادعای عشق و محبت کرد مدتی را از او دوری کند، اگر هم چنان در یاد او بود آن موقع به این نتیجه می رسد که نیامده که برود آمده تا بماند و در زندگیش نقش آفرین باشد و گر نه هر آدمی که مهم نباشد خیلی زود با دوری از آن از دل می رود. آیا شما در زندگی چنین تجربیاتی داشته اید؟

ب) باز فیلش یاد هندوستان کرده

معنی ضرب المثل باز فیلش یاد هندوستان کرده

۱- به یاد گذشته و کسی یا چیزی یا جای مورد علاقه خود افتادن و شوق بازگشت به آن پیدا کردن.

2- یاد خبری دور افتاده است.

انشا ضرب المثل فیلش یاد هندوستان کرده

انشاء اول

می دانی «فیلش یادهندوستان کرده» یعنی چه؟ یعنی این که دریک روز اردیبهشتی دلت بخواهدبه روزگار نوجوانی و جوانیت برگردی و آن روزگار رفته را با همه ی خوبی هاوبدی هاو سختی ها و راحتی هایش مرورکنی وبه یاد آن روزگاربی خیالی پای پیاده از وسط کشتزارهای گندم و یونجه زارها در یک عصرگاه بهاری قدم زنان به سوی افق پیش بروی ودنیای خفته دربستر روزگاررابه تماشابنشینی .

فیلش یاد هندوستان کرده یعنی که دلت بخواهدیک موسیقی دلخواه را توی ماشینت ودرمیان کشتزارهای پهناورگوش کنی درحالی که به هرچه سختی وناکامی وناملایمی وناهمواری درجهان هست دهن کجی کنی وبه هرچیزکه می بینی بخندی . بخندی به این که بهارشتابان درگذراست. به این که تاچشم برهم زدی نوروزآمدونزدیک به دوماه از بهار هم گذشت و تو هنوز دهانت ازتعجب بازمانده که چندین سال ازعمرت گذشته و تو هیچ چیزازدنیا نفهمیده ای .

«فیلش یاد هندوستان کرده» یعنی خیلی چیزها. یعنی این که دلت بخواهد دلت رابه زیبایی ها پیوند بدهی . با آب و باد وخاک و ابر و آسمان ِ آبی همراه شوی وهم پای باوزش باد در موج خیزسنبله های یک مزرعه ی گندم درحالی که دست برسر خوشه های آن می کشی غرق شوی وبه همه چیزبخندی . به این که قسط وامت عقب افتاده و توازفرط نادانی وناچاری درفکرجورکردن وامی دیگرهستی . به این که خانه ی کوچکت دیگرپاسخگوی نیازهای تو نیست. بخندی به این که گرانی های دوبله وسوبله، دیگرکمرت راشکسته وراه چاره را برتو بسته .

فیلت یاد هندوستان کرده یعنی این که دلت بخواهدآن قدرسطح نیازها و انتظاراتت را پایین بیاوری که به هیچ چیزدلبسته نشوی ودلت هیچ چیزنخواهد . تنها دوست داشته باشی در طبیعت پرسه بزنی ودر اعماق ِ سکوت ِ دمدمه های غروب ِ یک روز بهاری درخاموشی جهان فروبروی وغواصی کنی و اندکی برای خودت باشی. فارغ ازهمه جا . فارغ ازقیل و قال بودن ونبودن ها و داشتن و نداشتن ها . فارغ ازاین که آمدن و ماندن و رفتنت درکاروانسرای دنیاهمانند سه نفس یا سه مکث کوتاه تورا درخوداحاطه می کند وسپس می بلعد وهضم می کند وبه حال خود رهایت می سازد .

امروزکه فیلــَـم هوای هندوستان کرده بود درمیانه ی راه و در کنار یک مزرعه،همان جایی که تک درخت توتی سر بر دوش آسمان نهاده وترانه ی مستی را درگوش ِ او به نجوا می خواند،آن حیوان زبان بسته رابه حال خود رها کردم تا دمی درمیان علفزارها برای خود،خوش بچرد وآب و علفی بخورد و من هم صحنه های دنیا را در این گلستان بهاری به تماشا بنشینم .

انشاء دوم

همانطور که می دانیم فیل یکی از حیوانات رایج در هندوستان است که بیشتر مردم از این حیوان برای حمل و نقل بارهای خود استفاده می کنند و به عنوان یکی از جاذبه های کشور نیز به حساب می آید و مردم جهان از سرتاسر دنیا می روند تا از این حیوان بزرگ اما دوست داشتنی دیدن کنند. یکی از نکاتی که در مورد فیل ها حائز اهمیت است هوش و حافظه ی فیل ها است به طوری که فیل ها هرگز کسی را که با او دیدار داشته اند را فراموش نمی کنند و یا هرگز مکانی را در آنجا بوده اند از دیاد نمی برند.

نقل شده است که یکی از تاجران بلند آوازه ی کشور هندوستان سفر می کند و از برای کسب درآمد فیلی را خریداری می کند تا با بردن آن به جای جای جهان از آن درآمدزایی کند و به قول معروف پول حسابی به جیب بزند اما بعد از گذشت چند ماه که فیل را به اینطرف و آنطرف می برد، فیل گوشه گیر شد و گوشه ایی می نشست و دیگر بلند نمی شد .

تاجر از این اوضاع به ستوه آمده بود طبیب های شهر را خبر کرد اما از هیچکس کاری برنیامد، از میان آنها طبیبی خبره و با تجربه به تاجر گفت که شاید فیل یاد هندوستان کرده و دلش برای شهر و دیار خود تنگ شده است. تاجر که اوضاع را خراب دید و روز به روز از درآمدش کم می شد تصمیم گرفت قبل از ورشکستگی چاره ایی بیندیشد و راهی بیابد.

به همین جهت بار سفر بست و به هندوستان بازگشت. تا فیل دیگری خریداری کند اما همین که به هندوستان رسید متوجه شد که فیل پاهایش را محکم به زمین می کوبد و خرطوم خود را تکان می دهد. مانند آنکه فیل از شادی می رقصد آن موقع بود که تاجر به یاد حرف طبیب افتاد و فهمید که فیل تنها یاد هندوستان کرده بود و هیچ مشکلی نداشت. بعد از آن این مثل زبان به زبان نقل شد و هرکس به یاد گذشته ی خود می افتاد و غمبرک می گرفت می گویند فیلش یاد هندوستان کرده است.

پ) به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی است

در روزگاران گذشته پیرزنی خوش ذوق و خوش بیان در روستایی زندگی می کرد، نگاهش گویای تجربیات فراوانش بود و دستانش شاهد روزگاران سختش و امان از چین و چروک صورتش که فریاد می زد

من زنی هستم از دیار سختی و ناملایمات اما جنگیده ایم، آنقدر در مقابل مشکلات ایستاده ایم و با گوشت و استخوان خود ایستادگی کرده ام که چین و چروک صورتم به احترامم از جای خود بلند شده اند و سر تعظیم فرود آورند و لبخند مهربانش که هر بیننده ایی را محو زیبایش می کرد به طوری که بی اختیار آن را وادار می کند که در دل خود اعتراف کند این زن یک اسطوره است. این زن یک مادر بود. مادری که خود را در لابه لای عروسک هایی دست ساز مادرش پرورش داد و شناخت.

همان موقع که  با دستان کوچکش عروسک هایش را به آغوش می کشید و به خیال کودکی اش به آن ها قبل از خود غذا می داد. این زن هر بار که لب برای سخن باز می کرد باری از خاطره و داستان تعریف می کرد، داستان پسری فداکار که در روزگاری جان خود را سپر کرد تا مادرش همچنان لبخند سحرانگیزش روی لبانش باقی بماند.

از کودکی هایش، از نوجوانی هایش، هر روز یک خاطره و هر روز یک روز دیگر را بازگو می کرد. کودکان روستا هر روز با شوق و اشتیاق فراوان داستان هایش را دنبال می کردند ولی هر بار پیرزن داستان خود را نیمه راه تمام می کرد و با همان لبخند شیرین به گلایه های بچه ها نگاه می کرد و می گفت: به پایان آمد این دفتر، حکایت هم چنان باقی است.

بچه های روستا نیز به خیال خود فکر می کردند فردا ادامه داستان را می شنوند تا شاید پایان این حکایت و داستان را از زبان پیرزن بشنوند اما آن ها خبر نداشتند هرگز این حکایت پایان نمی یابد و هرگز این داستان تمام نمی شود زیرا او هم چنان انتظار می کشد. انتظار بازگشت فرزندش که به جنگ رفته و هرگز بازنگشته، او هر روز با یاد و خاطراتش زندگی می کند گویی هنوز پسرش در خانه وجود دارد و نفس می کشد.

او هنوز نام همسرش را به زبان می آورد و می گوید: مرد شب شد نان نمی خری؟ ولی هیچ جوابی نمی شنود! زیرا دیگران می گویند همسرت شهید شده و امان از روزی که یک مادر و یک زن، پدر هم نداشته باشد تا از دنیا و ناسازگاری هایش و از شوهر و پسرش که هم چنان قصد بازگشت ندارند گله کند.

حال شما بگویید آیا این جکایت هم چنان باقی است؟ یا این دفتر خاطره ها با بستن چشمان این زن تا ابدیت به پایان می رسد؟ یا الگو می شود و مرور می شود.



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه (3)
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (3)
  • گام به گام تمامی دروس پایه (3)
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (3)
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (3)
  • فلش کارت های آماده دروس پایه (3)
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (3)
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (3)

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن




محتوا مورد پسند بوده است ؟

3 - 2 رای