گام به گام ترجمه متن درس صفحه 51 درس اَلصَّبْرُ مِفتاحُ الْفَرَجِ عربی نهم
تعداد بازدید : 47.81Mپاسخ ترجمه متن درس صفحه 51 عربی نهم
-گام به گام ترجمه متن درس صفحه 51 درس اَلصَّبْرُ مِفتاحُ الْفَرَجِ
-ترجمه متن درس صفحه 51 درس 4
-اَلصَّبرُ مِفتاحُ الْفَرَجِ
وَقَعَتْ هٰذِهِ الْحِکايَةُ قَبْلَ أَربَعينَ سَنَةً في بِلادٍ.
ذَهَبَ اثْناعَشَرَ طالِباً مِنْ طُلّابِ الْجامِعَةِ مَعَ أُستاذِهِم إلَی سَفْرَةٍ عِلْميَّةٍ لِتَهيِئَةِ أَبْحاثٍ عَنِ الْسَماكِ؛ کانَتْ مياهُ الْبَحرِ هادِئَةً؛ فَجأَةً ظَهَرَ سَحابٌ فِي السَّماءِ؛ ثُمَّ عَصَفَتْ رياحٌ شَديدَةٌ وَ صارَ الْبَحرُ مَوّاجاً. فَأَصابَتْ سَفينَتُهُم صَخْرَةً؛ فَخافوا؛ السَّفينَةُ انْکَسَرَتْ قَليلاً وَلٰکِنَّها ما غَرِقَتْ؛ عِندَما وَصَلوا إِلَی جَزيرَةٍ مَجهولَةٍ، فَرِحوا کَثيراً وَ شَکَروا رَبَّهُم وَ نزََلوا فيها؛ مَضَی يَومانِ؛ فَما وَجَدوا أَحَداً فِي الْجَزيرَةِ و ما جاءَ أَحَدٌ لِنَجاتِهِم؛ قالَ لَهُمُ الْسُتاذُ:
«يا شَبابُ، عَلَيکُم بِالْمُحاوَلَةِ. اِسْمَعوا کَلامي وَ اعْمَلوا بِهِ کَأَنَّهُ ما حَدَثَ شَيءٌ. عَلَيْکُم بِمُواصَلَةِ أَبْحاثِکُم.»
ثُمَّ قَسَّمَهُم إلَی أَربَعَةِ أَفْرِقَةٍ وَ قالَ لِلْفَريقِ الأوَّلِ:
«يا طُلّابُ، اِبْحَثوا عَنْ صَيْدٍ وَ اجْمَعوا الْحَطَبَ»
وَ قالَ لِلْفَريقِ الثّاني:
«يا طالِبانِ، اِجْلِبا بَعْضَ الْأَشياءِ الضَّروريَّةِ مِنَ السَّفينَةِ»
وَ قالَ لِلْفَريقِ الثّالِثِ:
«يا طالِباتُ، اُطْبُخْنَ طَعاماً »
وَ قالَ لِلْفَريقِ الرّابِعِ: «يا طالِبَتانِ، اِبْحَثا عَنْ مَوادَّ غِذائيَّةٍ»
ثُمَّ قالَ لِلْجَميعِ: «اِصْبرِوا إِنَّ اللهَ مَعَ الصّابِرينَ» مَضَی أُسبوعٌ. في يوَمٍ مِنَ الْأََيّامِ نَزَلَ مَطَرٌ شَديدٌ وَ أَصابَتْ صاعِقَةٌ سَفينَتَهُم فَاحْتَرَقَت.
قالَ الطُّلّابُ: «لا رَجاءَ لِنَجاتِنا»
فَقَرَأَ الأُسُتاذُ هذِەِ الْآيَةَ «یا أیّهَا الّذینَ آمَنوا اصبِروا»
حَزِنَ الطُّلّابُ وَ قالوا: «فَقَدْنا سَفينَتَنا»
وَ بَعْدَ أَداءِ الصَّلاةِ وَ الدُّعاءِ صَرَخَ أَحَدُهُم بَغْتَةً:
«اُنظُروا يا زُمَلائي. اُنظُرْنَ يا زَميلاتي. تِلْكَ سَفينَةٌ حَربيّةٌ تَقتَرِبُ مِنّا»
السَّفينَةُ الْحَربيَّةُ اقتَرَبَتْ مِنْهُم وَ نَزَلَ مِنها جُنودٌ. فَرِحَ الطُّلّابُ وَ سَأَلوا الْجُنودَ:
«کَيفَ وَجَدْتُم مَکانَنا؟»
أَجابَ الْجُنودُ: «رَأَيْنا دُخاناً مِنْ بَعيدٍ. فَأَتَيْنا وَ شاهَدْناکُم»
ترجمه:
اَلصَّبرُ مِفتاحُ الْفَرَجِ
صبر کلید گشایش است
وَقَعَتْ هٰذِهِ الْحِکايَةُ قَبْلَ أَربَعينَ سَنَةً في بِلادٍ.
این حکایت چهل سال پیش در کشوری اتفاق افتاده است،
ذَهَبَ اثْناعَشَرَ طالِباً مِنْ طُلّابِ الْجامِعَةِ مَعَ أُستاذِهِم إلَی سَفْرَةٍ عِلْميَّةٍ لِتَهيِئَةِ أَبْحاثٍ عَنِ الْسَماكِ؛ کانَتْ مياهُ الْبَحرِ هادِئَةً؛ فَجأَةً ظَهَرَ سَحابٌ فِي السَّماءِ؛ ثُمَّ عَصَفَتْ رياحٌ شَديدَةٌ وَ صارَ الْبَحرُ مَوّاجاً. فَأَصابَتْ سَفينَتُهُم صَخْرَةً؛ فَخافوا؛ السَّفينَةُ انْکَسَرَتْ قَليلاً وَلٰکِنَّها ما غَرِقَتْ؛ عِندَما وَصَلوا إِلَی جَزيرَةٍ مَجهولَةٍ، فَرِحوا کَثيراً وَ شَکَروا رَبَّهُم وَ نزََلوا فيها؛ مَضَی يَومانِ؛ فَما وَجَدوا أَحَداً فِي الْجَزيرَةِ و ما جاءَ أَحَدٌ لِنَجاتِهِم؛ قالَ لَهُمُ الْسُتاذُ:
دوازده دانشجو از دانشجویان دانشگاه همراه استادشان برای تهیه پژوهش هایی دربارۀ ماهی ها به سفری علمی رفتند. آب های دریا آرام بود، ناگهان ابری در آسمان آشکار شد پس باد شدیدی وزید و دریا مواج شد. پس کشتی آنها به صخره ای برخورد کرد؛ پس ترسیدند؛ کشتی اندکی تَرَک برداشت اما غرق نشد. هنگامی که به یک جزیرۀ ناشناخته رسیدند، بسیار خوشحال شدند و پروردگارشان را شکرکردند و در آنجا پیاده شدند. دو روز گذشت و کسی را در جزیره پیدا نکردند و کسی برای نجاتشان نیامد، استادشان به آنها گفت:
«يا شَبابُ، عَلَيکُم بِالْمُحاوَلَةِ. اِسْمَعوا کَلامي وَ اعْمَلوا بِهِ کَأَنَّهُ ما حَدَثَ شَيءٌ. عَلَيْکُم بِمُواصَلَةِ أَبْحاثِکُم.»
«ای جوانان، شما باید تلاش کنید. سخنم را گوش کنید و به آن عمل کنید؛ مثل این که چیزی نشده است، باید پژوهش هایتان را ادامه دهید»
ثُمَّ قَسَّمَهُم إلَی أَربَعَةِ أَفْرِقَةٍ وَ قالَ لِلْفَريقِ الأوَّلِ:
سپس آنها را به چهار گروه تقسیم کرد و به گروه اول گفت:
«يا طُلّابُ، اِبْحَثوا عَنْ صَيْدٍ وَ اجْمَعوا الْحَطَبَ»
« ای دانشجویان، دنبال صیدی بگردید و هیزم جمع کنید»
وَ قالَ لِلْفَريقِ الثّاني:
و به گروه دوم گفت:
«يا طالِبانِ، اِجْلِبا بَعْضَ الْأَشياءِ الضَّروريَّةِ مِنَ السَّفينَةِ»
«ای دو دانشجو )پسر) بعضی از چیزهای ضروری را از کشتی بیاورید»
وَ قالَ لِلْفَريقِ الثّالِثِ:
و به گروه سوم گفت:
«يا طالِباتُ، اُطْبُخْنَ طَعاماً »
«ای دختران دانشجو، غذایی برایمان بپزید»
وَ قالَ لِلْفَريقِ الرّابِعِ: «يا طالِبَتانِ، اِبْحَثا عَنْ مَوادَّ غِذائيَّةٍ»
و به گروه چهارم گفت: «شما دو دانشجوی دختر، دنبال مواد غذایی بگردید»
ثُمَّ قالَ لِلْجَميعِ: «اِصْبرِوا إِنَّ اللهَ مَعَ الصّابِرينَ» مَضَی أُسبوعٌ. في يوَمٍ مِنَ الْأََيّامِ نَزَلَ مَطَرٌ شَديدٌ وَ أَصابَتْ صاعِقَةٌ سَفينَتَهُم فَاحْتَرَقَت.
سپس به همگی گفت: «صبر کنید، زیرا خدا با صبر کنندگان است» یک هفته گذشت. در روزی از روزها باران شدیدی بارید و رعد و برق به کشتی آنها برخورد کرد و کشتی سوخت.
قالَ الطُّلّابُ: «لا رَجاءَ لِنَجاتِنا»
دانشجویان گفتند: «هیچ امیدی به نجات ما نیست»
فَقَرَأَ الأُسُتاذُ هذِەِ الْيةَ «یا أیّهَا الّذینَ آمَنوا اصبِروا»
پس استاد این آیه را خواند: «ای کسانی که ایمان آوردید صبر پیشه کنید»
حَزِنَ الطُّلّابُ وَ قالوا: «فَقَدْنا سَفينَتَنا»
دانشجویان ناراحت شدند و گفتند: «کشتیمان را از دست دادیم.»
وَ بَعْدَ أَداءِ الصَّلاةِ وَ الدُّعاءِ صَرَخَ أَحَدُهُم بَغْتَةً:
و بعد از به جا آوردن نماز و دعا یکی از آنها ناگهان فریاد زد:
«اُنظُروا يا زُمَلائي. اُنظُرْنَ يا زَميلاتي. تِلْكَ سَفينَةٌ حَربيةَّ تَقتَرِبُ مِنّا»
«ای همکلاسی های من (پسر) نگاه کنید. ای هم کلاسی های من (دختر) نگاه کنید. آن کشتی جنگی به ما نزدیک می شود»
السَّفينَةُ الْحَربيَّةُ اقتَرَبَتْ مِنْهُم وَ نَزَلَ مِنها جُنودٌ. فَرِحَ الطُّلّابُ وَ سَأَلوا الْجُنودَ:
کشتی جنگی به آنها نزدیک شد و سربازان از آن پیاده شدند. دانشجویان خوشحال شدند و از سربازان پرسیدند:
«کَيفَ وَجَدْتُم مَکانَنا؟»
«چگونه جای ما را پیدا کردید؟»
أَجابَ الْجُنودُ: «رَأَيْنا دُخاناً مِنْ بَعيدٍ. فَأَتَيْنا وَ شاهَدْناکُم»
سربازان جواب دادند: «دودی را از دور دیدیم. پس آمدیم و شما را مشاهده کردیم»
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه چهارم تا دوازدهم- آزمون آنلاین تمامی دروس
- گام به گام تمامی دروس
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس
- فلش کارت های آماده دروس
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه