درسنامه کامل فارسی (1) فصل 17 سپیده دم
تعداد بازدید : 3.76Mخلاصه نکات فارسی (1) فصل 17 سپیده دم - درسنامه شب امتحان فارسی (1) فصل 17 سپیده دم - جزوه شب امتحان فارسی (1) نوبت اول فصل 17 سپیده دم
شعر «سپیده دم» و معنی شعر
درس هفدهم
سپیده دم
- شاعر: نِزار قَبانی
- اثر: سمفونی پنجم جنوب
تو را «جنوب» نامیدم
ای که ردای حسین را بر دوش
و خورشید کربلا را در بر داری
قلمرو فکری:
(ای امام موسی صدر) تو را جنوب (که مرکز مبارزه و جایگاه شروع انقلاب تو بر ضد دشمن صهیونی است) نامیدم، تو که بالاپوش امام حسین را بر شانه انداخته ای و او را به عنوان الگو در برابر خود داری و راهش را ادامه می دهی.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
جنوب |
جنوب لبنان |
ردا |
بالاپوش |
بر |
کنار، آغوش |
دوش |
شانه |
قلمرو ادبی:
کل ابیات ß جانبخشی
ردای حسین را بر دوش داشتن، خورشید کربلا را در بر داشتن ß کنایه از ادامه دادن راه امام حسین
خورشید کربلا ß استعاره از امام حسین
دوش و بر ß تناسب
کل بیت ß تلمیح به داستان کربلا
بر نخست و بر دوم ß جناس همسان
در و بر ß جناس ناهمسان
پیام:
ادامه دادن راه امام حسین
ای سرخ گل که فداکاری پیشه کردی
ای انقلاب زمین که با انقلاب آسمان برَین
پیوند خوردهای
قلمرو فکری:
ای لبنان و امام موسی صدر که از خود گذشته و فداکاری راه و رسم تان است، ای سرزمینی که سرچشمه انقلابات هستی، انقلابی آسمانی و الهی. (انقلاب لبنان و مردمانش مادی و زمینی نیست و با اهداف دینی و آسمانی پیوند دارد.)
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
پیشه |
شغل |
برین |
بالایی |
قلمرو ادبی:
ای سرخ گل ß جان بخشی
سرخ گل ß استعاره از جنوب لبنان و امام موسی صدر
انقلاب زمین ß استعاره از جنوب لبنان و امام موسی صدر
پیام:
جانفشانی برای میهن
ای سرزمینی کز خاکت
خوشههای گندم می روید
و پیامبران برمی خیزند.
قلمرو فکری:
ای سرزمین حاصلخیز و پر برکتی که زادگاه و جایگاه بسیاری از پیامبران هستی.
قلمرو زبانی:
روییدن:
- بن ماضی ß رست
- بن مضارع ß روی
قلمرو ادبی:
گندم ß نماد نعمت و حاصلخیزی
خوشههای گندم می روید ß کنایه از اینکه لبنان حاصل خیز است
و پیامبران برمی خیزند ß این سرزمین پیامبرخیز و مقدس است
کل عبارت بالا ß تلمیح
پیام:
ستایش میهن
تو را جنوب نامیدم
ای کشتی های صیادی که مقاومت پیشه کرده اید
ای ماهی دریا که مقاومت پیشه کرده ای
ای دفترهای شعری که مقاومت پیشه کرده اید
ای روزهای عاشورا!
قلمرو فکری:
همه مردم لبنان یکپارچه در برابر ستم ایستادگی می ورزند.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
صیادی |
ماهیگیری |
پیشه |
شغل |
مقاومت |
پایداری |
قلمرو ادبی:
کشتی های صیّادی ß مجاز از ماهی گیران و ملوانان، جانبخشی
ای ماهی دریا ß جانبخشی (همه لبنانیان ستیزنده اند)
دفترهای شعری ß مجاز از سرایندگان مقاومت
ای روزهای عاشورا ß جانبخشی، تلمیح و اغراق
پیام:
ایستادگی همه مردم لبنان
تو را جنوب نامیدم
تو را آب ها و خوشه ها
و ستارۀ غروب نامیدم
تو را سپیده دمی در انتظار زاده شدن
و پیکری در اشتیاق شهادت نامیدم
تو را انقلاب و شگفتی و تغییر نامیدم
تو را پاک و پاکیزه و ارجمند و توانا نامیدم
قلمرو فکری:
ای امام موسی صدر! تو را نماد مقاومت مردم جنوب لبنان (شیعیان) تو را چون آب های پاک و زلال، خوشه های با برکت گندم، ستاره ی درخشان و هدایت گر غروب که مانند راهنما برای مبارزان هستی، سپیده دم ظهور و زایشی دوباره، جسم و جانی شیفته ی شهادت، تو رستاخیز و قیامی مقدس هستی که سرآغاز تغییر و شگفتی است و اندیشه مبارزه با اشغالگران را بنیان نهادی و تو را پاک و ارجمند و مصمم و قدرتمند نامیدم.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
پیکر |
کالبد، تن، جثّه |
قلمرو ادبی:
کل عبارت بالا ß جانبخشی
عبارت «تو را» ß واژه آرایی
عبارت «نامیدم» ß واژه آرایی
آب ß نماد پاکی
ستاره غروب ß نماد درخشش و آگاهی
غروب و سپیده دم ß تضاد
تو را آب ها و ... ß تشبیه پنهان
پیام:
مردم لبنان در پی شکوفایی، شهادت و دگرگونی اند
تو را جنوب نامیدم
ای چون سبزه برآمده از دفتر روزگاران
ای مسافر دیرین بر روی خار و درد
ای چون ستاره، فروزان
ای چون شمشیر، درخشان
بگذار بوسه زنیم بر شمشیری که در دستان توست
بگذار گرد و خاک قدم هایت را برگیریم
قلمرو فکری:
تو را جنوب نامیدم، زیرا چون سرسبزی آن همیشه در راه مبارزه، باطراوت و بانشاط هستی. ای کسی مقاومت و ظلم ستیزی تو قدیمی و طولانی است، تو زاده ی درد و رنجی. ای که چون ستاره راهنمای مبارزانی، بگذار تو و راهت را که همان مقاومت است احترام و تایید کنیم و با این احترام و قدر شناسی، یاری گر تو باشیم و خستگی را از تو بزداییم.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
برآمده |
بیرون آمده |
دیرین |
کهن |
فروزان |
تابان، درخشان |
درخشان |
تابان |
خار |
تیغ گیاه |
گذاشتن |
اجازه دادن |
قلمرو ادبی:
چون سبزه برآمده ß تشبیه
چون ستاره فروزان ß تشبیه
چون شمشیر درخشان ß تشبیه
دفتر روزگاران ß اضافه تشبیهی
مسافر دیرین ß استعاره از میهن
بر روی خار و درد بودن ß کنایه از «در رنج و دشواری بودن»
بوسه زدن ß کنایه از بزرگ داشتن
شمشیر ß نماد ستیز و پیکار
گرد و خاک چیزی را برگرفتن ß کنایه از «بزرگ داشتن»
کلمۀ «بگذار» ß واژه آرایی
پیام:
نبرد برای پاسداری از میهن
ای سرور باران ها و فصل ها،
تو را عطری نامیدم که در غنچه ها خانه دارد
تو را پرستو نامیدم
ای سرور سروران،
ای برترین حماسه!
قلمرو فکری:
تو بسیار پاک و ارجمندی. تو مانند بوی غنچه، دلاویزی و همه خانه های لبنان حضور تو را حس می کنند (الهام بخشی). تو مانند پرستو پیام آور بهار و رهایی و خوش خبری هستی. ای کسی که بزرگ ترین حماسه، یعنی مقاومت و اتحاد در برابر اشغالگران را آفریدی.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
سرور |
سالار |
حماسه |
دلاوری، شجاعت |
قلمرو ادبی:
تو را عطری نامیدم که در غنچه ها خانه دارد ß تشبیه پنهان
تو را پرستو نامیدم ß تشبیه پنهان
کلمۀ «سرور» ß واژه آرایی
ای سرور باران ها و فصل ها ß اغراق
پرستو ß نماد زیبایی
باران ß نماد پاکی
فصل ß نماد دگرگونی
پیام:
بزرگداشت لبنان
دریا متنی نیلگون است
که علی آن را می نویسد
و مریم هر شب، روى شن ها
به انتظار مهدی می نشیند
و گل هایی را می چیند
که از انگشتان شهیدان می رویند
قلمرو فکری:
مردان لبنان با اتحاد یکپارچگی چون دریایی سهمگین سرنوشت کشور را رقم می زنند و زنان این سرزمین فرزندانی تربیت می کنند و در انتظار حضرت مهدی (عج) هستند و از دستاورد شهیدان بهره می برند.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
نیلگون |
همانند نیل آبی رنگ |
قلمرو ادبی:
نیلگون: ß تشبیه
دریا متنی نیلگون است ß تشبیه
کل عبارت بالا ß تلمیح به داستان حضرت مهدی و موضوع انتظار در شیعه
گل ß دستاورد شهادت شهیدان (آزادی و استقلال)
علی و مریم ß نماد زن و مرد لبنانی
پیام:
بزرگداشت شهید
تاریخ، روزی، روستای کوچکی را
از روستاهای جنوب به یاد خواهد آورد
که «معرکه» خوانده می شود
روستایی که با «صدر»ش، با سینه اش
از شرافت خاک و کرامت انسان بودن دفاع کرد
قلمرو فکری:
تاریخ نگاران روزی جانبازی های مردم روستاهای جنوب لبنان را به یاد می آورد. مردم این روستا با همه توان و با رهبر خود (امام موسی صدر) از سرزمین خود و انسانیت دفاع کردند.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
معرکه |
آوردگاه، رزمگاه، محل نبرد |
صدر |
سینه، امام موسی صدر |
قلمرو ادبی:
تاریخ ß مجاز از تاریخ نگاران
ایهام تناسب ß صدر
خاک ß مجاز از سرزمین
پیام:
بزرگداشت لبنان
سَرورم! ای سرور آزادگان!
در زمانۀ سقوط و ویرانی
جز تو، کسی نمانده است
که در زندگی ما نخل و عِنَب و تاکستان بکارد
جز تو کسی نمانده است؛
مگر تو!
مگر تو!
پس درهای امید و روشنایی را به روی ما بگشای!
قلمرو فکری:
ای رهبر و بزرگ آزادگان! روزگار ما که روزگار سقوط اخلاقی و ویرانی است و همه به فکر خود و تسلیم در برابر اشغالگران هستند. تنها تو هستی که به ما زندگی و نشاط می دهی و ما را به آینده امیدوار می سازی.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
سرور |
سالار |
سقوط |
فرو افتادن |
نخل |
درخت خرما |
عنب |
انگور |
تاکستان |
باغ انگور |
گشودن |
باز کردن |
قلمرو ادبی:
در امید و روشنایی ß اضافه استعاری
کل عبارت بالا ß اغراق
پیام:
بزرگداشت لبنان
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه (1)- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (1)
- گام به گام تمامی دروس پایه (1)
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (1)
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (1)
- فلش کارت های آماده دروس پایه (1)
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (1)
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (1)
متن «گنج حکمت: مزار شاعر» و معنی متن
گنج حکمت
مزار شاعر
- نویسنده: فرانسوا کوپه
تیمور لنگ، گاه سوار بر اسبی که لگامی زرین داشت – سرگرم اندیشه های دور و دراز خود – از میدان جنگ به گورستان می رفت و از اسب پیاده می شد و تنها در میان قبرها به گردش می پرداخت و هر گاه بر مزار یکی از نیاکان خود یا شاعری بزرگ، سرداری دلاور و دانشمندی نامدار می گذشت، سر فرود می آورد و مزار او را می بوسید.
قلمرو فکری:
تیمور لنگ، گاه سوار بر اسبی که لگامی طلایی داشت، سرگرم اندیشه های دور و دراز خود از میدان جنگ به سمت قبرستان میرفت و از اسب پایین می آمد و در میان قبرها می چرخید و هر گاه بر آرامگاه یکی از اجداد خود، شاعر بزرگ، فرمانده شجاع و دانشمندی مشهور می رسید، سرش را پایین می آورد و آرامگاه را می بوسید و ادای احترام می کرد.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
لگامی |
افسار، دهنه |
مزار |
زیارتگاه |
نیا |
پدر بزرگ، جد |
نامدار |
سرشناس |
زرین |
طلایی |
گورستان |
سرگرم |
دلاور |
شجاع |
نیاکان |
جمع نیا، اجداد |
دور و دراز |
طولانی، بسیار دور، سخت طولانی |
زرین ß صفت بیانی نسبی
نیاکان ß اسم + واج میانجی + نشانه جمع
قلمرو ادبی:
سرگرم بودن ß کنایه از مشغول بودن
سر فرود آوردن ß کنایه از تعظیم کردن
تیمور، پس از آن که شهر توس را گشود، فرمان داد که از کشتار مردم آن دست بردارند؛ زیرا فردوسی، شاعر ایرانی، روزگار خود را در آن به سر برده بود. آنگاه تیمور بر سر مزار او شتافت و چون جذبه ای اسرار آمیز او را به سوی فردوسی می کشید، خواست که قبرش را بگشایند: «مزار شاعر غرق در گل بود».
قلمرو فکری:
تیمور بعد از آنکه شهر توس را به تصرف درآورد، دستور داد که مردم شهر را نکشند؛ زیرا فردوسی شاعر بزرگ ایرانی در این شهر زندگی می کرد. سپس تیمور به آرامگاه فردوسی رفت و جاذبهای پر رمز و راز، او را به سمت فردوسی می کشید، خواست قبر فردوسی را باز کند: آرامگاه شاعر بزرگ پر از گل بود.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
گشود |
فتح کرد |
شتافت |
با عجله رفت |
اسرار |
جمع سرّ، رازها |
||
جذبه |
گیرایی، کشش، جذابیت |
||
مزار |
گور، قبر، آرامگاه، به ویژه قبری که زیارتگاه باشد |
||
اسرار آمیز |
آمیخته به رازها و پوشیدگی ها در آمیخته به رمز و راز، راز گونه، ناشناخته |
||
مزار شاعر غرق در گل بود |
قبر فردوسی به خاطر انسانیت و فرهنگ دوستی پر از گل شده بود |
||
چون جذبه ای اسرار آمیز او را به سوی فردوسی می کشید |
نیرویی ناشناخته او را به سوی فردوسی کشید |
قلمرو ادبی:
دست برداشتن ß کنایه از منصرف شدن
به سر بردن ß کنایه از گذراندن
مفهوم:
انسان های نیکوکار و خوب، سرانجامی زیبا و سعادتمند دارند و از آنان به نیکی یاد می کنند.
تیمور در اندیشه شد که پس از مرگ، مزار کشور گشایی چون او چگونه خواهد بود. پس، از راه قره قوم به سوی تاتار – آن جا که نیای بزرگش، چنگیز، در معبدی آهنین آرمیده است – روی آورد.
قلمرو فکری:
تیمور به فکر فرو رفت که آرامگاه فاتحانی مانند خودش چه طور خواهد بود. به همین دلیل از راه قره قوم به تاتار رفت تا آرامگاه چنگیز، از اجداد بزرگش را که در عبادتگاه آهنی بود، ببیند.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
کشور گشا |
فاتح کشور، کشور گیر |
قره قوم |
به معنای بیابان سیاه، صحرایی در ترکمنستان |
تاتار |
تتر و یا تتار، نام قومی در ترکمنستان است |
چنگیز |
نام اصلی او «تموچین» بود |
معبد |
جای عبادت، پرستشگاه |
آرمیده |
خفته، خوابیده، آرام گرفته |
چنگیز، در معبدی آهنین آرمیده است |
چنگیز مرده و در جایگاهی از جنس آهن دفن شده است |
قلمرو ادبی:
آرمیدن ß کنایه از دفن شدن و مردن
در برابر زائر نامدار که زانو بر زمین زده و سر فرود آورده بود، سنگ بزرگی را که بر گور فاتح چین نهاده بودند، برداشتند؛ ولی تیمور ناگهان برخود لرزید و روی بگردانید: «گور ستمگر غرق در خون بود».
قلمرو فکری:
در مقابل زیارت کننده مشهور که بر زمین زانو زده بود و به نشانه احترام، سرش را پایین آورده بود سنگ بزرگی که بر قبر فاتح و کشورگشای چین گذاشته بودند، برداشته شد. ولی تیمور ناگهان لرزید و روی خود را برگرداند: قبر آن ظالم در خون غرق بود.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
زائر |
زیارت کننده |
فاتح چین |
چنگیزخان مغول |
فاتح |
گشاینده کشورها |
ستمگر |
ظالم |
زائر نامدار |
زیارت کننده مشهور؛ منظور تیمور لنگ است، زیرا پس از فتح هر سرزمینی، قبر بزرگان، شاعران و نامداران آن جا را زیارت می کرد. |
||
گور ستمگر غرق در خون بود |
قبر چنگیز به خاطر ظلم و ستم و کشتار بی رحمانه پر از خون شده بود |
قلمرو ادبی:
زانو بر زمین زده و سر فرود آورده بود ß کنایه از احترام گذاشتن
مفهوم:
انسان های بدکار و ستمگر، پایانی عذاب آور و دردناک دارند و از آنان به زشتی یاد می شود.
نتیجه:
با مقایسه ی آن چه تیمور از قبر فردوسی و چنگیز دیده است، نتیجه می گیریم که نیکوکاری باعث سعادت؛ و قتل و غارت و ظلم باعث بدبختی و عذاب است و انسان بعد از مرگ نتیجه اعمالش را می بیند.
جزوات جامع پایه (1)
جزوه جامع فارسی (1) فصل 1 چشمه
جزوه جامع فارسی (1) فصل 2 از آموختن، ننگ مدار
جزوه جامع فارسی (1) فصل 3 پاسداری از حقیقت
جزوه جامع فارسی (1) فصل 4 درس آزاد (ادبیات بومی 1)
جزوه جامع فارسی (1) فصل 5 بیداد ظالمان
جزوه جامع فارسی (1) فصل 6 مهر و وفا
جزوه جامع فارسی (1) فصل 7 جمال و کمال
جزوه جامع فارسی (1) فصل 8 سفر به بصره
جزوه جامع فارسی (1) فصل 9 کلاس نقّاشی
جزوه جامع فارسی (1) فصل 10 دریادلان صف شکن
جزوه جامع فارسی (1) فصل 11 خاک آزادگان
جزوه جامع فارسی (1) فصل 12 رستم و اشکبوس
جزوه جامع فارسی (1) فصل 13 گُردآفرید
جزوه جامع فارسی (1) فصل 14 طوطی و بقّال
جزوه جامع فارسی (1) فصل 15 درس آزاد (ادبیات بومی ٢)
جزوه جامع فارسی (1) فصل 16 خسرو
جزوه جامع فارسی (1) فصل 17 سپیده دم
جزوه جامع فارسی (1) فصل 18 عظمتِ نگاه
معنی واژگان درس «سپیده دم»
معنی واژگان درس «سپیده دم»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
جنوب |
جنوب لبنان |
ردا |
بالاپوش |
بر |
کنار، آغوش |
دوش |
شانه |
پیشه |
شغل |
برین |
بالایی |
صیادی |
ماهیگیری |
پیشه |
شغل |
مقاومت |
پایداری |
پیکر |
کالبد، تن، جثّه |
برآمده |
بیرون آمده |
دیرین |
کهن |
فروزان |
تابان، درخشان |
درخشان |
تابان |
خار |
تیغ گیاه |
گذاشتن |
اجازه دادن |
سرور |
سالار |
حماسه |
دلاوری، شجاعت |
نیلگون |
همانند نیل آبی رنگ |
صدر |
سینه، امام موسی صدر |
سرور |
سالار |
سقوط |
فرو افتادن |
نخل |
درخت خرما |
عنب |
انگور |
تاکستان |
باغ انگور |
گشودن |
باز کردن |
لگامی |
افسار، دهنه |
مزار |
زیارتگاه |
نیا |
پدر بزرگ، جد |
نامدار |
سرشناس |
زرین |
طلایی |
گورستان |
سرگرم |
دلاور |
شجاع |
نیاکان |
جمع نیا، اجداد |
گشود |
فتح کرد |
شتافت |
با عجله رفت |
اسرار |
جمع سرّ، رازها |
جذبه |
گیرایی، کشش، جذابیت |
کشور گشا |
فاتح کشور، کشور گیر |
معبد |
جای عبادت، پرستشگاه |
زائر |
زیارت کننده |
فاتح چین |
چنگیزخان مغول |
فاتح |
گشاینده کشورها |
ستمگر |
ظالم |
معرکه |
آوردگاه، رزمگاه، محل نبرد |
||
چنگیز |
نام اصلی او «تموچین» بود |
||
آرمیده |
خفته، خوابیده، آرام گرفته |
||
دور و دراز |
طولانی، بسیار دور، سخت طولانی |
||
تاتار |
تتر و یا تتار، نام قومی در ترکمنستان است |
||
قره قوم |
به معنای بیابان سیاه، صحرایی در ترکمنستان |
||
مزار |
گور، قبر، آرامگاه، به ویژه قبری که زیارتگاه باشد |
||
اسرار آمیز |
آمیخته به رازها و پوشیدگی ها در آمیخته به رمز و راز، راز گونه، ناشناخته |
||
زائر نامدار |
زیارت کننده مشهور؛ منظور تیمور لنگ است، زیرا پس از فتح هر سرزمینی، قبر بزرگان، شاعران و نامداران آن جا را زیارت می کرد. |
||
مزار شاعر غرق در گل بود |
قبر فردوسی به خاطر انسانیت و فرهنگ دوستی پر از گل شده بود |
||
گور ستمگر غرق در خون بود |
قبر چنگیز به خاطر ظلم و ستم و کشتار بی رحمانه پر از خون شده بود |
||
چنگیز، در معبدی آهنین آرمیده است |
چنگیز مرده و در جایگاهی از جنس آهن دفن شده است |
||
چون جذبه ای اسرار آمیز او را به سوی فردوسی می کشید |
نیرویی ناشناخته او را به سوی فردوسی کشید |
دانش ادبی: مراعات نظیر
دانش ادبی
مراعات نظیر
مراعات نظیر:
«مراعات نظیر» در اصل یک ترکیب اضافی (مضاف و مضاف علیه) و اگر به زبان ساده بگوییم مراعات نظیر یعنی در کلام واژه ای بیاوریم که از نظر مفهوم با هم تناسب داشته باشند. کاربرد مناسب شبکۀ معنایی، در شعر و نثر، ضمن آنکه به تداعی معانی کمک می کند، سبب زیبایی و دلنشینی سخن می شود و آرایۀ «مراعات نظیر» را پدید می آورد.
برای مثال، رباعی زیر از خواجوی کرمانی مثالی از این دست است که در آن، نام درخت و گیاه آورده شده است:
ای سرو قد لاله رخ عبهر چشم! زر شد رخم و نیست تو را بر زر چشم
هرچند جهان ز اشک ما دریا شد شک نیست که دریات نیاید در چشم
بیت زیبای زیر از حزین لاهیجی، چهار اندام دل، چشم، زلف و لب را به زیبایی در خود جای داده است:
خواهد دل از تو گوشه چشم ترحمی تا زلف آه بر لب اظهار بشکند
مراعات نظیر در اشعار حافظ بسیار دیده میشود. برای مثال، خواجه شیراز در بیت زیر از سه رنگ سبز (خط زنگاری)، زرد و قرمز (خونابه) را بهزیبایی در کنار هم آورده است:
گر چنین چهره گشاید خط زنگاری دوست من رخ زرد به خونابه منقش دارم
تناسب میان واژه ها هرچه پیچیدهتر باشد و گسترده تر، مراعات نظیر هنرمندانه تر و زیباتر خواهد بود.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه (1)- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (1)
- گام به گام تمامی دروس پایه (1)
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (1)
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (1)
- فلش کارت های آماده دروس پایه (1)
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (1)
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (1)