تعريف هر چيز شامل مجموعه ى مشخصاتي است كه برا شناخته شدن آن بيان ميشوند.
مثلاً مي توان عمود منصف يك باره خط را به صورت زير تعريف كرد:
عمود منصف يك پاره خط ، خطى است كه هم از وسط پاره خط می گذرد و هم بر آن پاره خط عمود است .
تعريف هر چيز بايد صفات و خصوصيات آن را به آن اندازه كه برا شناخته شدنش لازم و كافي است شامل باشد نه بيشتر و نه كمتر به عبارت بهتر تعريف خوب و درست آن است كه از توضيح اضافي بي نياز باشد و حذف هيج جزی از آن ممكن نباشد يس تعريف بايد جامع و مانع باشد. مثلا اگر در بيان تعريف عمود منصف باره خط يكى ازدوشرط كذشتن از وسط پاره خط يا عمود بودن را حذف كنيم، در اين صورت خط رسم شده نمى تواند عمود منصف باشد.
در شكل هاي فوق در مورد الف با اينكه خط d بر ياره خط AB عمود است ولى چون از وسط پاره خط نمى گذرد، عمود منصف محسوب نمى شود، همجنين در مورد ب با اينكه خط d از وسط پاره خط AB مي گذرد ولى ون بر آن عمود نيست، عمود منصف محسوب نمى شود، ذا بيان اين دو شرط برا ى تعريف عمود منصف ياره خط كفايت مي كند و حذف يك قسمت از دو قسمت آن در تعريف ايجاد مشكل م كند، همچنين اضافه كردن مورد ديگرى به آن ضرورت ندارد. براي مثال ضرورتى ندارد كه به تعريف عمود منصف اين عبارت اضافه شود كه و هر نقطه روى آن از دو سر پاره خط به يك فاصله است.
توجه داشته باشيد كه بيان درست تعريف هر مفهوم، منجر به شناخت درست أن مفهوم و يكسان سازى درك اين مفهوم مي شود. براى مثال براى دايره تعريف زير ارائه مي شود. داره : مجموعهى نقاط از صفحه كه از يك نقطه ى ثابت به يك فاصله باشند را دايره مي نامند. اين نقطه ى ثابت را مركز و فاصله ى ثابت را شعاع مي نامند.